اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها

اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها

اسفاد وطنم

اسفاد ای سرزمین مادری من چه می کنی با دستهای خسته روح شکسته چه می کنی
درد است در فراق من از حال و روز تو شهر سکوت در و دیوار شکسته چه میکنی
روزی و روزگاری و حال و هوای تو شور اشتیاق بر مزار شهیدان چه می کنی
آن باغ های خرم و شیر دلان تو ان کوچه باغ عام و مردان ادیبت چه می کنی

بایگانی

۰ نظر ۱۵ آبان ۰۲ ، ۱۸:۴۱
محمدعلی خالقی

جناب آقای کربلایی میرزا میر میری

يكشنبه, ۱۴ آبان ۱۴۰۲، ۱۱:۵۲ ب.ظ

جناب آقای کربلایی میرزامیر میری
 
که بیشتر  روزگار خود را در محله پای چنار گذرانده و اگر قضای روزگار و زلزله مهیب سال 76 نبود به گفته خودشان هیچ وقت از آن محل به منزل جدید در پایین روستا نقل مکان نمی کردند چرا  که اولا در مجاورت مظهر قنات و سایه سار درختان بلند و دسترسی سریع به باغات و مزارع بود ثانیا تعداد دیگری از خانوارها بودند  که مثل ایشان از زلزله سال 57 راضی به ترک  محله پای چنار و باغستان و رفتن به شهرک یا نوسازی نبودند از جمله حاج محمدآقا شهریاری ، حاج میرزامحمد غفاری، حاجی علی محمد جعفری ، حاج محمدرحیم محمدی و کربلایی حسینعلی قاسمی که این خانواده های محترم  سالهای زیاد با هم الفتی بیش از همسایگی گرفته بودند .
پدر ایشان مرحوم ملاغلامرضا را می توان دایره المعارفی برای اسفاد در سالهای اخیر دانست چرا که اطلاعات ارزشمندی از سابقه وابستگی اجدادی هریک از طوایف اسفاد و تاریخچه املاک و زمین های اسفاد داشتند که این تجارب به ایشان هم منتقل گردیده.
جناب آقای میرزامیر میری انسانی باتجربه و پخته در خیلی از مسایل می باشد و تبحر فراوانی در خیلی از زمینه ها بخصوص امور عام المنفعه دارند که مسجد قدیمی اسفاد واقع در پای چنار به همت ایشان همیشه چراغش روشن بوده و هست .
 علیرغم فیزیک بدنی درشت و زور بازوی زیاد از تواضع و افتادگی خاصی برخوردارند .
شرکت در مراسم پخت غلور اسفاد که بسیار باشکوه و شلوغ پلوغ است و ساخت تنور . لین میرزامیر و اینکه ایشان هر جا باشد آبادانی همراه ایشان است باغدار و کشاورزی بسیار متبحر است از ویژگی های بارز و منحصر به فرد ایشان است.

زمان سکونت ایشان در محله بالا (پای چنار) قلمرو اصلی ایشان کشتزارهای سلیمونی در شمال و باغ صلا در جنوب روستا بود.
برای خانواده محترمشان  و همچنین فرزندانشان که مثل سایر  جوانان از  اسفاد مهاجرت نموده اند آرزوی سلامتی و بهروزی  داریم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد

نویسنده گان احمد محمدی . اسماعیل کریمی

۰ نظر ۱۴ آبان ۰۲ ، ۲۳:۵۲
محمدعلی خالقی

 

 


پیوند ازدواج جناب آقای کربلایی میرزامیر میری را خدمت ایشان و فرزندان عزیزشان تبریک عرض نموده و برای ایشان و همسر محترمه آرزوی بهترین ها را داریم. 
انشاء الله روح همسر فقیده شان مرحومه مغفوره حاجیه خیرالنسا میری در آرامش و آسایش ابدی باشد.

 

 

۰ نظر ۱۴ آبان ۰۲ ، ۱۷:۴۴
محمدعلی خالقی

پای در صحن حیاطی بنهادم مبهوت
نگهی این سو وآن سو کردم 
روزگاری روزی بود این خانه ی ما 
جمع ما جمع وچه خندان بودیم 
بی خبر زین همه ویرانی ها 
روزگاری گلستانی بود 
لیک امروز دگر نیست
 اثر از گلستان ما
همه جا ویران شد 
و فقط در یادم خاطرات خوب آن گلستان قشنگ باقی مانده وبس 
خاطرات شیرین 
آن همه لطف پدر 
آن همه نغمه سرائیهایش
قصه های شیرین 
شعرهای رنگین
نکته ی پندآموز
قصه ی ورقه وگلشاه 
قصه ای بود که پدر 
هر شب چله ی سال همه را مهمان داشت
چه صفایی میکرد آن شبی که همگی دور وبرش جمع شدیم 
چه تلاشی میکرد تا همه خوش باشیم
یاد آن زحمت بی حدو حساب مادر 
خستگی پیدا بود در نگاهش اما 
باز در چهره ی معصومانه اش  شادی ومهر چقدر زیبا بود
شادمان تر بودیم لحظه ای که مادر چهره ای خندان داشت
بزم ما گرم وصمیمی تر بود 
شادی وعیش وخوشی از ما بود 
لیک امروز دگر همه چیز بی روح است وغریبه است خوشی با من وما 
چونکه ویران شده این خانه وبزم همگی سرد شده
چون پدر رفته و دلهای همه مملو از غصه واز درد شده...

حلیمه شهریاری 

۰ نظر ۱۴ آبان ۰۲ ، ۱۷:۱۵
محمدعلی خالقی

آقای رضا عابدینی اسفاد

شنبه, ۱۳ آبان ۱۴۰۲، ۰۶:۵۷ ق.ظ

کسانی که دیگران را زمین میزنند اصولا به جنس زمین توجه نمیکنند.

در بیشتر مواقع زمین فنریت دارد و آدم‌ها به قله‌های موفقیت پرتاب میشوند.

شکست های زندگی همیشه روزنه های افکارت را باز می کند 

حسادت ها ،جنس بد انسان ، شخصیت های زندگی  خوب و بد راز مهم زندگی خواهند بود  

امیدوارم همیشه روزگار پرتابت کند به قله موفقیت 

 

 

 

۰ نظر ۱۳ آبان ۰۲ ، ۰۶:۵۷
محمدعلی خالقی

کربلایی حسن مددی

جمعه, ۱۲ آبان ۱۴۰۲، ۱۱:۲۵ ب.ظ

کربلایی حسن مددی
دهیار جوان روستای اسفاد که چند سال در سمت دهیار، به امور عمومی اسفاد پرداخت ایشان فردی خوش برخورد و خوش مشرب، مردم دار ، سختکوش و فعال است که در جهت خدمات عمومی به مردم اسفاد تلاشهای زیادی انجام داده است.
- مشارکت بسیار فعال در برنامه ریزی لایروبی قنات اسفاد بخصوص در شرایط دشوار کمبود بودجه و امکانات

_ پیگیری امور مربوط به لوله کشی زمینهای های کشاورزی

_ شرکت در برنامه ریزی در مناسبتها و جشن ها و عزاداری اهل بیت .
_تهیه و توزیع سوخت زمستانی اسفاد
آنچه بیشتر ایشان را منحصر به فرد نموده   شرکت بسیار فعال در مناسبت ها . جشن های نیمه شعبان و 22 بهمن و خواندن به سبک فراقی و همچنین حضور در مراسم عزاداری اهل بیت است که
نوحه خوانی و مداحی و مولودی خوانی بسیار زیبایش تحسین برانگیز است .
حضور هرساله ایشان در مراسم 28 صفر مشهد مقدس  و نوحه خوانی و مداحی هایش قابل تقدیر و ستایش است.
برای ایشان و خانواده محترمشان آرزوی سلامتی و بهروزی داریم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.
شایان ذکر است دهیاران ، هیات امنا و شورای محترم اسفاد از قدیم تا کنون خدمات ارزشمندی در جهت توسعه اسفاد انجام داده اند که خدمات ایشان قابل تقدیر و ستایش است و بعدا به این موضوع خواهیم پرداخت.

+ نوشته شده در جمعه هجدهم فروردین ۱۳۹۶ ساعت 2:56 توسط اسماعیل کریمی

۰ نظر ۱۲ آبان ۰۲ ، ۲۳:۲۵
محمدعلی خالقی

اینجا اسفاد روستایی در جنوب خراسان است

جمعه, ۱۲ آبان ۱۴۰۲، ۰۴:۱۱ ب.ظ

۰ نظر ۱۲ آبان ۰۲ ، ۱۶:۱۱
محمدعلی خالقی

سالگرد ازدواجتان را با تقدیم هزاران گل سرخ خدمت آقا علیرضای گل و سرکار خانم شهریاری  تبریک می‌گویم
و زندگی پر از عشق و محبت را برایتان آرزو 
می‌کنم 

🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺

۰ نظر ۰۹ آبان ۰۲ ، ۱۰:۴۷
محمدعلی خالقی

صبح سرد

دوشنبه, ۸ آبان ۱۴۰۲، ۰۷:۵۴ ب.ظ
 
 
در صبح سرد  شال و  قبا  کرده  زعفران
دیدم نشاط  و شور به پا  کرده زعفران
چون  رستخیز از دل خاک آمده برون
از خاک تیره باز  دعا  کرده  زعفران
دارد بنفش می زند  از دور این زمین
مرهم برای خاطر ما  کرده  زعفران
باید  نشسته  رفت  به  بالین هر گُلی
در قلب خویش خانه بنا کرده زعفران
این دُر قیمتی است که گویند طلای سرخ
آری ! به قعر خاک طلا  کرده  زعفران
هرسال می رویم  به سر بخت این عزیز
ما  را به قدر خویش رضا کرده  زعفران
آن رشته های سرخ  دلش را که دیده ای
با عطر و رنگ خویش چها کرده زعفران
با این همه مشقت و سختی به خانه رفت
سر پنجه ها ز بعد  حنا کرده  زعفران
جمع اند دور  هم  که  بخندند غنچه ها
در قصه ای که قدر و بها  کرده زعفران
پر می شود که  بال  و پر صاحبش شود
گرد  و  غبار خویش هوا کرده  زعفران
در یک ردیف دسته شده سرخ و هم سفید
گویند  رنج  خانه  دوا  کرده  زعفران
خشک می شود که چشم خریدار دل دهد
آن سال خُوش که روی به ما کرده زعفران
آن قدر پیش اهل محله  گران بهاست
ما را به وقت خواب صدا کرده زعفران
فر آوری شود ز  وجودش  هزار  چیز
رنگش حضور خود به غذا کرده زعفران
صد قصه داشتی و " شمیم"  از تو ذره ای
پاییز ، حساب خویش جدا کرده زعفران
 
✅  شاعر : مرتضی حسینی اسفاد(شمیم)
۰ نظر ۰۸ آبان ۰۲ ، ۱۹:۵۴
محمدعلی خالقی

موفقیت پول ماشین ویلا میلا نیست

موفقیت یعنی گذشته رو آبکشی بنداز رو بند 

آینده هم از آن هیچ کسی نیست  تو که از یه دقیقه دیگه خبر نداری  مردی زنده ای یا تو کدوم گورستان خوابیده ای 

حال بهترین لحظه است ، از حال لذت بردن یعنی موفقیت

اونچه بهترینه  برات اونچه حال دلتو خوب می کنه  

می خوای با بچه ات برقصی برقص هفتاد  سالته می خوای تاب بخوری بخور  می خوای هم سفره ای یک بی خانمان  باشی باش  سنت زیاده ولی می خوای رو ریل‌ پله برقی سوار بشی به یاد کودکی هات انجام بده 

حرف مردم زیاد توجه نکن 

موفقیت یعنی درلحظه  زندگی کردن  اونچه بهت انرژی می ده 

تو می تونی یکانگشتر بدل بندازی یا یک انگشتر فیروزه نیشابور اصل جفتش  مشخص نمی شه ولی کدوم بهت انرژی میده  ،مهمه  ؟! بله داداش  تو لحظه های زندگی ات موفقی 

 

۰ نظر ۰۶ آبان ۰۲ ، ۱۸:۰۲
محمدعلی خالقی

فصل گل زعفران

شنبه, ۶ آبان ۱۴۰۲، ۰۴:۳۳ ب.ظ

                       فصل گلها

هفته بگذشته روز از نو شد

شنبه اش آشکار می بینم

چون گل زعفران رسیده کنون

من خزان را بهار می بینم

همه در جنب وجوش همه مشغول 

از صغار وکبار می بینم

وقت کار است استراحت نیست

همه بی اختیار می بینم

خانه گل هرکجا که بینی گل

گل به هر کشتزار می بینم

مرد و زن پشت درب نانوایی

 اول صبح قطار می بینم

چیدن وباز کردن گل را 

کار لیل و النهار می بینم

چون رسد بیست وپنجم عقرب

همه جا انفجار می بینم

هرکه خوابش برد سحر گاهان

روز او زهر  ،مار می بینم

در سر چار راه و هم جاده

ظرف گل بی شمار  می بینم

کمک از آشنا وفرزندان

همچنان اضطرار می بینم

اجتماعی سحر ز ماشین ها

زیر باغ کنار  می بینم

دل به دل نیست اندر این اسفاد

جملگی بی قرار می بینم

کارگر کارمند و بازاری
 
من به ماشین سوار می بینم

 گل خریدن به ۱۸ عقرب

به ز بورس و دلار می بینم

جُوُ ، مَریمه  و، سَر تَخ اقامیر

من چنان پامنار می بینم

زعفران کجار اسفاد را

مایه افتخار می بینم

گر چه  مرغوب تر زآن نَبُود

درجه یک عیار می بینم

هر چه برکت تو بینی از اسفاد

من ز پای چنار می. بینم

درکویری به وسعت دریا

چون نگینی زیار می بینم

چون ز  بالای کوه ،نظر فکنم

دشت را گل عذار می بینم 

آن همه سبزی و طراوت را 

لطف آن کردگار می بینم
 
بیش ازاین من  سخن،  نمیگویم

یک سخن را هزار می بینم

تا که یونس دلش به اسفاد است

قلب او استوار می بینم
شاعر یونس کریمی 

۰ نظر ۰۶ آبان ۰۲ ، ۱۶:۳۳
محمدعلی خالقی

جناب آقای حجت قاسمی

پنجشنبه, ۴ آبان ۱۴۰۲، ۱۰:۵۷ ق.ظ

خدای مهربانم

در این صبح زیبای ملکوتی

برای دوستان و عزیزانم

سلامتی، نشاط، دلخوشی

عاقبت بخیری، عشق و محبت

خواستارم

امیدوارم زندگیتون

پر از عطر خدا باشد  

۰ نظر ۰۴ آبان ۰۲ ، ۱۰:۵۷
محمدعلی خالقی

شعر آقای یونس کریمی

چهارشنبه, ۳ آبان ۱۴۰۲، ۱۰:۱۵ ق.ظ

روانباشد اگر ذهن را دچار کنی

دل از خزان بزدایی و پس بهار کنی

اگر که فکر کنی شاید این درست باشد

تمام ثروت خود را فقط ،دلار کنی

نگه نکن به من خسته دل  کنون ای دوست

بدون سر وصدا زن سه  یا چهار کنی


کنون که کشور همسایه گشته ویزا مفت

رواست منزل سوم به ان دیار کنی 

وانزمان که دکل روی خانه ات باشد

هزار وصد شبکه ،پشت هم قطار کنی

 اگرکه خون شده اَسوَد برای غلضت ان

روی به ساوه وآنجا زن اختیار کنی 

وآن زمان  کنی از بهر درد خود چاره

دوباغ ارث  زآن  دشت پر انار کنی

وچون که وضع مزاج تو  خوب وعالی شد

هوس  به دامنه کوه و ابشار کنی 

ویا که سیب دماوند را اگر بینی

دگر نه فکر قهستان وسبزوار کنی

سفر نما تو به هر گوشه گوشه ایران 

که تا به اصل و وجود خود ، افتخار کنی

ویا برو به سنندج تویار کرد بگیر

قدم بران دمن ودشت ولاله زار کنی 

برو بخواب که خواب از سرت زده بیرون

تورا چه گشته. ، چنین فکر نابکار کنی

چوصبح اید  و هیئت رود به داخل شهر 

سزد که  راه خود انگاه استوار کنی 

به شرکتم من وتا صبح بر سر کارم

  چوصبح شد تو مگر فکر کار وبار کنی

منم روم دوسه ساعت بخوابم  و سزصبح

گروه سر زده  بینم که تو چکا ر کنی 

شهادت است و روم صبح زود من مشهد 

ضمانتم شه خوبان؛ به کردگار کنی
 
رضاست ضامن اهو ویار مظلومان

به استان حریمش تو افتخار کنی

 زروی صدق وصفا دست گیر بر سینه

ارادت ته دل را تو آشکار کنی

سلام ده به امام رئوف ای یونس

به لطف ومرحمت او تو اعتبار کنی

شاعر یونس کریمی 

۰ نظر ۰۳ آبان ۰۲ ، ۱۰:۱۵
محمدعلی خالقی

زعفران اسفاد

دوشنبه, ۱ آبان ۱۴۰۲، ۱۲:۵۹ ب.ظ
اسفاد مهد زعفران زیرکوه
اسفاد همانطور که از لحاظ فرهنگی . اجتماعی . دینی و مذهبی همیشه پیشرو بوده است از لحاظ صنعت و کشاورزی نیز منحصر به فرد بوده است محصولات کشاورزی و صنعتی اسفاد تا مور ( مرو ) و سرخس و هرات رفته است .
می توان گفت اسفاد اولین نقطه کشت زعفران در منطقه زیرکوه است .
وجود آب شیرین و زمین مرغوب باعث شده است که این روستا از قدیم از رونق فراوانی برخوردار باشد.
اولین بار مرحوم حاج محمد نوروزی پیاز زعفران را از منطقه مهموئی قائن به اسفاد می آورد و به کاشت زعفران می پردازد.
اوایل زعفران ارزشمند نبود و همه زعفران نداشتند و همچنین پر کردن گل یک دور همی تفریحی بود و اگر هم دستمزدی در کار بود به این صورت بود که هم وزن زعفران گل پر شده ، گل دریافت می کردند و  فروش زعفران نیز در بیرجند می گرفت. حاج محمد نورزی فردی مومن . متعهد .بسیار زحمتکش و متبحر در کار کشاورزی بود که حتی تا آخرین لحظات عمر به کار پر برکت کشاورزی مشغول بود و  ما اسفادی ها باید به خودمون افتخار کنیم که از اولین زعفران کاران منطقه زیرکوه هستیم.
کشت زعفران تحول مهمی در منطقه ایجاد کرده است و باعث بالارفتن سطح درآمد مردم منطقه و اشتغال زایی شده است و حتی صدور پیاز زعفران از سال ۶۳ به منطقه تربت حیدریه از منطقه زیرکوه بویژه اسفاد بوده است. خشکسالی دهه گذشته، زلزله و کاهش آب قنات موجب رکود در بخش تولید زعفران شده است اما با افزایش آب قنات و گسترش امکانات زیربنایی و صنعتی شدن کشاورزی ، کشت زعفران دوباره رونق گرفته است .
امروز با اصلاح نظام آبیاری و زمین های کشاورزی و صنعتی کردن آبیاری و مکانیزه کردن روشهای برداشت محصول می توان در بخش تولید زعفران رونق ایجاد نمود تا موجبات رفاه و درآمد منطقه فراهم شود.
گسترش ارتباطات اسفادیها از کلانشهرها به اسفاد و  امکانات زیربنایی اسفاد و رونق  ساخت و ساز بهتر است به کمک تولید بخش کشاورز بیاید تا میزان راندمان تولید بالا رود. حتی اسفادیهای مقیم مشهد و قائن و بیرجند بهتر است در بخش پر کردن گل زعفران همکاری نمایند و کانونهایی برای توزیع گل زعفران تشکیل شود. انشاالله که همکاری همگانی موجب رونق اقتصادی اسفاد و محرومیت زایی بشود.
                         کریمی اسفاد
۱۳۹۷
۰ نظر ۰۱ آبان ۰۲ ، ۱۲:۵۹
محمدعلی خالقی

۰ نظر ۰۱ آبان ۰۲ ، ۱۲:۰۶
محمدعلی خالقی

کلاغ جیک ، کلجیک

شنبه, ۲۹ مهر ۱۴۰۲، ۰۲:۱۱ ب.ظ
سفر دو روزه به اسفاد از زبان آقای محمود عظیمی
 
تعطیلات عاشورا و تاسوعای حسینی را امسال هم به رسم ادب به اسفاد رفتیم البته در نبود اینترنت و قطعی ارتباط با شما .
اسفاد با گرمای طاقت فرسا و گردو خاک آزار دهنده اش جاتون خالی، خوب بود . حضور بستگان ، همشهریان و آشنایان اسفادی از اقصی نقاط کشور برای شرکت در سوگواری سرور و سالار شهیدان و زیارت اهل قبور اسفاد و صله‌ی رحم و دیدارها که تازه می‌شد. اگر چه کَلَجیکا (کلاغ‌جیک‌ها) نمی‌گذاشتن صبح‌ها بخوابیم اما توی این دو سه روز صداشون برای ما عادی شده بود هر روز قبل نماز صبح پشت پنجره برامون قج قج می‌کردند یادمه قدیما وقتی کلجیک قج قج می‌کرد می گفتند انشالله خوش خبر باشی.
خدا بیامرزد مرحومه خانم نساء وقتی صدای قج‌قج کلجیکا بلند می‌شد می‌گفت خبر خوشی داری یک بار دیگه ، دوباره قج‌قج می‌کرد. ما هم همین جمله را گفتیم که تعدادشون زیاد شد و دیگه آبشاری قج‌قج نثارمون می‌کردند :
قجقجقجقجقجقجقجقجقجقجقجقج
 
از قدیم گفته‌اند دستی را که نمی‌توان برید باید بوسید !
اینه که دیگه مجبور شدیم
باهاشون دوست بشیم و
با صداشون بسازیم
اونقدر عادی شد که حتی
براشون شعر هم گفتم؛
 
کلجیک
 
 
صدای خور از هوا کِردی کلَجیک
سحر مار زابرا کِردی کلَجیک
بنَگذاشتی دِخو شُم کلّه یِ صُب
ز بس که سر صدا کِردی کلَجیک
بگفتُم لب فرو بند تا دخَو شُم
المشنگه به پا کِردی کلَجیک
بترسیدی ز گربه‌ی مَادر عباس
ولی بر ما جفا کردی کلَجیک
بگفتُم خوش خبر بی، تا خموش شی
تو بد تر از قضا کردی کلَجیک
با این قجقجقجای اول صبح
چنین بلوا به پا کردی کلَجیک
علاجِ تور مِده گربه ی خدیجه
عروسی خور عزا کردی کلَجیک
 
۱۴۰۲/۵/۶
🍃💐😂😂😂
۰ نظر ۲۹ مهر ۰۲ ، ۱۴:۱۱
محمدعلی خالقی

معرفی حاج محمد کلوخ اسداللهی اسفاد

شنبه, ۲۲ مهر ۱۴۰۲، ۱۱:۰۵ ق.ظ

 

دراین قسمت به معرفی شخصیت وخدمات آقای حاج محمد کلوخ اسداللهی می پردازیم:
جناب حاج محمد کلوخ اسداللهی متولد روستای میرآباد هستند ولی به علت اینکه خانم ایشان اصالتا اسفادی هستند بعد از ازدواج در اسفاد ساکن شدند و خوشبختانه ایام زیادی را در همسایگی این عزیز بسر بردیم.
از ویژگی های خوب ایشان مهربانی ، راستگویی ، اهل ایمان واهل کارو تلاش وکسب روزی حلال است.
ایشان جزءمعدود افرادی بو دندکه ماشین داشتند .در اوایل انقلاب که در اسفاد تعداد ماشین انگشت شمار بود ایشان وانت تویوتا داشتندکه این خود در جهت رفاه حال همشهریان موثر بود.
البته ایشان یک موتور جوش بنزینی میلر آمریکایی هم داشتند و یکی از کلاس های مدرسه قدیم روبروی منزل ما کارگاه جوشکاری ایشان بود.
بچه ها مشتاق طرز روشن شدن این دستگاه بودند موقعی که دستگاه روشن می شد بچه ها که اغلب محل بازی و ورزش شون هم همین مدرسه قدیمی بوددور ایشان حلقه می زدند ومحو تماشای این صحنه می شدند..برای روشن شدن این دستگاه یک طناب به دور پروانه که جلوی دستگاه بود دور می خورد و با کشیدن سرعتی این طناب پروانه به چرخش می آمد وموتور روشن می شد.
البته چه چشم هایی که بر اثر نگاه کردن دزدکی بچه ها به برق جوشکاری درد می گرفت وعلتش این بود که در اوایل تعداد کمی از مردم عینک داشتند و اگر کسی عینک طبی میزد خیلی به قول امروزی ها با کلاس بود. خیلی از بچه ها آرزوی عینکی شدن را داشتند تا بتونن با عینکشون قیافه بگیرن. اونا تو کتابا و ا ز مردم شنیده بودند که برق جوشکاری باعث ضعیف شدن چشما میشه به خاطر همین دور ازچشم پدر و مادر  وحاجی کلوخ به تماشای جوشکاری می پرداختند.
اما به هر حال کار جوشکاری کار سختی بودکه این بزرگوار با تلاش زیاد در خدمت مردم بودند. بیشتر مردم به خاطر جوش دادن ادوات کشاورزی خود مثل چارشاخ، بیل ،خیش گاواهن ،فرغون و تبر و دیگر ابزار آلات به ایشان مراجعه می کردند.
ایشان در جلسات مذهبی ودر نماز جماعت و محافل قرآنی حضور فعال دارند ودر ضمن یکی از فرزندانشان طلبه هستند.
به نظر می رسد یکی دو سالی است که این بزرگوار از بیماری قلبی رنج می برند. به پاس این همه خدمت رسانی به  اهالی روستا برای بهبود ی وسلامتی کامل ایشان صلوات می فرستیم.

برچسب‌ها: اسفاد

+ نوشته شده در سه شنبه بیست و نهم تیر ۱۳۹۵ ساعت 20:26 توسط حسین اسداللهی

۰ نظر ۲۲ مهر ۰۲ ، ۱۱:۰۵
محمدعلی خالقی

تجربه مهمترین درس زندگی

جمعه, ۲۱ مهر ۱۴۰۲، ۱۲:۵۱ ب.ظ

۰ نظر ۲۱ مهر ۰۲ ، ۱۲:۵۱
محمدعلی خالقی

۰ نظر ۲۰ مهر ۰۲ ، ۱۶:۴۳
محمدعلی خالقی

زادگاهم اسفاد باصفا

چهارشنبه, ۱۹ مهر ۱۴۰۲، ۱۱:۴۳ ق.ظ
 
👇👇
===============
بُوَد اسفادِ من، قلبی تپنده...
به زیرکوهی که باشد، عشق بنده
 
صفایش را ندارد، هیچ جایی...
بدونِ آن نباشد، هیچ صفایی
 
خوشااسفاد ووضعِ بی مثالش
به شاسکوه و صفایِ با جلالش
 
بُوَد آبِ قناتش، زمزمِ دل
چو زمزم گشته آنهم مرهمِ دل
 
ز کشمونش بهاران لاله خیزد
ز جانم از فراقش ناله خیزد
 
اگر بینی مزارِ آشیش را
زدل عاشق شوی آن ساقیش را
 
ندارم من بجزء سودایِ اسفاد
دلم خواهد ز بس آوایِ اسفاد
 
ز پِیزَی پل، مَرِیمَه، تا دَوِیلی
ز آقامیر و نوتاق و رئیسی
 
از آبشارِ چراغان، تا بیابان
از آن باغِ سلیمانی تا حَد افغان
 
ز میرآباد، تا آبیز و کَجارش
ز کوه ودشت وکشمون و مزارش
 
همه جایش بُوَد خوشنام و دلباز
بُوَد اسفادِ من، زیبا و مهناز
 
جوانانش همه پر شور هستند
ز دستِ ناکسان، رنجور هستند
 
زنانش، جملگی زهرا خصالند
عفیف و با حیاء و با کمالند
 
چو مولایم علی، مردانِ اسفاد
عزیز و مُنجلی، رِندانِ اسفاد
 
صفایِ زادگاهم چون بهشت است
محلِ مردمِ نیکو سرشت است
 
اگر دارد خدا خُلدِ برینی
منم دارم بهشتِ نازنینی
 
خلیلا...! افتخاری شد نصیبت
سراسرعشق وشادی شدنصیبت
===============
🌺 شاعر: خلیل اسفادی، هفتم بهمن
۰ نظر ۱۹ مهر ۰۲ ، ۱۱:۴۳
محمدعلی خالقی

زلزله

يكشنبه, ۱۶ مهر ۱۴۰۲، ۰۳:۵۹ ب.ظ

هرکه  خواند  سوره  زلزال  را  
پس  رها  یابد  کنون  از  زلزله

چون که ارامش دهدذکر خدا
پس بگیرد او زمنزل فاصله

اندمک ارام با ان گوشی اش

 او خبرگیرد زقوم وسلسله 

گردداو اگه زحال قوم وخویش 

او بجا ارد  ز  ارحامش   ،صله


پس بگویددرمناجات ودعا

ای خدا ویا علی یا فاطمه

از خرافه ،شایعه گردد جدا

پشت گوش اندازد او هر شایعه

چون که پایان یابد آن پس لرزه ها

باز  گردد   منزل ،او با  عائله

هچو قبل  ارام گردد بهر او

باز گردد او به جمع قافله
 
پس اگر هشدار را فهمید او

خط کشد هم  دور کار  باطله

یونس کریمی 

 

 

۰ نظر ۱۶ مهر ۰۲ ، ۱۵:۵۹
محمدعلی خالقی

خاطرت دکتر مظفرکریمی از آقای دعا

چهارشنبه, ۱۲ مهر ۱۴۰۲، ۰۶:۵۵ ب.ظ

آقای اسفاد (1)
سلام به همه شما

در حدود سن ۴ تا ۵ سالگی یک بار به سختی بیمار شده بودم... آن سال ها دوا و دکتر مانند امروز در دسترس نبود. نزدیکترین درمانگاه در حاجی آباد بود و بقیه روستاها هیچ کدام نه دکتر، نه خانه بهداشت، نه ماشین و نه جاده ای که آنها را به درمانگاه برساند نداشتند.

آن راه طولانی را هم که نمی شد تنها رفت. مسیرهای سر راست امروزی را فراموش کنید. جاده قدیم راه باریکه ای مالرو بود که از پایین کوه، روستاهای قدیم اسفاد و آبیز و حاجی آباد را به هم وصل می کرد. وضع روستاهای میرآباد و فندخت و ... هم که بدتر و راه آنها دورتر بود.

باید چند نفر همراه می شدند تا آن راه را در سرما و برف و باران زمستان طی کنند و بیمار را به دکتر برسانند. گاه همه این مسیر را می رفتی اما الاغ ها نمی توانستند از رودخانه حاجی آباد رد شوند آن وقت اول مصیبت بود. و بدتر از آن، می شد که این راه را با آنهمه مشقت بروی و بگویند دکتر نیست. من از هردو موردی که گفتم، خاطره هایی دارم.

این وضع اسف بار سبب می شد که مردم از خیر دکتر و شر راه بگذرند و تا می توانند از دوا و درمان محلی استفاده کنند. قدیمی ها انواع گیاهان دارویی و جوشاندنی ها را می شناختند و برای درمان از آنها استفاده می کردند. زخم ها را پنبه داغ می کردند تا خون بند بیاید و اگر زخم جزئی بود با پاشین کمی خاک مشکل حل می شد. شکستگی ها و در رفتگی ها را شکسته بندها جا می انداختند و با "کما" می بستند تا جوش بخورد. اما بعضی وقت ها هم هیچ کدام از دوا و درمون ها اثر نمی کرد. آنوقت باید دست به دامن دعا می شدند.

در اسفاد قدیم چند دعا نویس معروف بودند. یکی از آنها خدابیامرز خوج فداحسین اللهی (پدربزرگ آقایان دلیر) بودند. نفس خوج فداسین گرم و تأثیرگذار بود. چند بار خودم شاهد بودم که دعای ایشان فوری اثر می کرد. اگر توفیقی دست دهد چند خاطره از دعای ایشان را در یادداشت های بعدی خواهم نوشت.

اما آنچه می خواهم بگویم درباره تأثیر دعای «آقا سید مد تقی» است که چند بار برای خودم پیش آمده. تب شدیدی که چند روز گرفتارم کرده بود. کابوس های عذاب آور شبانه را هنوز به یاد دارم و در طول روز هم ساعت ها بیهوش یا نیمه هوشیار بودم. دوا و درمون هیچ اثری نداشت...

پس از خوابی سنگین، یکباره با یک حس خوشایند بیدار شدم. هنوز چشم باز نکرده بودم که با دستم از روی جیب پیراهنم روی سینه چپ، کاغذی را حس کردم. گفتم این چیه؟ مادرم بالای سرم بود. با خوشحالی گفت : دعا...، از جا برخاستم. حالم خوب شده بود. چند دقیقه قبل از آن، آقاسید مدتقی این دعا را برایم نوشته بودند. نفس گرم سید بزرگواری که آن سال ها هر صبح و شام صدای اذانش را از بام محله پایین می شنیدیم، آن روز مرا از آن تب دردناک و کابوس ترس آور نجات داد.

 

ما مردم این چیزها را خیلی جدی نمی گیریم مگر آنکه حسابی گرفتار شویم. از آن سال ها، بیش از سی سال گذشت. چند سال تحصیل در دانشگاه علوم پزشکی، کار در بیمارستان ها و سروکله زدن با پزشکان مرا با واقعیت های دنیای پزشکی آشنا کرد. اگرچه در دوره کودکی به پزشک دسترسی نداشتم، اما امروز با این همه دسترسی، اعتماد بسیار کمی دارم.

سحرگاه یک روز فرزند خردسالم به خاطر دل درد شدید بیدار شد. سعی کردیم با مراقبت او را تسکین دهیم. اما ادامه درد و استفراغ و بی اشتهایی سبب شد که به بیمارستان برویم. تشخیص اولیه پزشکان این بود که آپاندیسیت است. معاینات و آزمایش و سونوگرافی انجام شد و آپاندیسیت تأیید شد. این کارها تا ساعت حدود 11 شب طول کشید.

وقتی تصمیم پزشکان برای بردن بیمار به اطاق عمل اعلام شد، یکباره بغضم ترکید، می دانستم که اطاق عمل و جراحی آپاندیس برای یک کودک چه گرفتاری هایی دارد. فرصت خواستم. کناری نشستم، با خدای خودم خلوت کردم و ... نذری برای آقاسیدمدتقی در نظر گرفتم. چند دقیقه ای بیشتر طول نکشید.

دیدم حال بچه بهتره. از دکتر خواهش کردم دوباره معاینه کنه... گفتند درد نداره. خواهش کردم دوباره آزمایش رو تکرار کنند. جواب آزمایش اومد. ساعت یک بامداد بود. گفتند نتیجه منفیه. نیازی به عمل نیست... برای احتیاط تا صبح صبر کردیم. پزشک نوبت صبح هم معاینه کرد. گفتند بذارید پزشک فوق تخصص هم ببینه. ساعت نزدیک به 11 صبح بود. پزشک بعد از معاینه گفت بچه به این سرحالی رو چرا دیشب تو بیمارستان نگه داشتند؟!

اونا حیرت کردند ولی من تعجبی نکردم. من سال هاست که روزی ام را از خوان اهل بیت می خورم. آقاسید فقط یک واسطه است. خدا ایشان را برای ما نگه دارد.

 

+ نوشته شده در بیست و یکم مهر ۱۳۸۹ ساعت توسط مظفر کریمی

۰ نظر ۱۲ مهر ۰۲ ، ۱۸:۵۵
محمدعلی خالقی

صبح شکر گزاری

چهارشنبه, ۱۲ مهر ۱۴۰۲، ۰۲:۲۸ ب.ظ

 خدایا شکرت   

خدایا شکرت

از اینکه بندگانت را به طریقی آفریدی تا وسیله باشند 

برای راهنمای ،برای درس عبرت ،برای پیشرفت

 برای محبت  برای عشق و عاطفه 

 برای تفکر،  شکرگزاری 

برای مانع بودن و ترقی 

برای اخلاق وانسآنیت  برای ترحم 

خدایا آنچه خودت صلاح آن دانی همان کن 

بنده خوب بهت انرژی می ده درس می ده و بنده ی بد هم بهت 

درس خود نگری خودشناسی  پیشرفت ،فاصله  تعامل و آدم شناسی می آموزد 

خدایا شکرت   آدما وسیله اند برای پیشرفت و ترقی 

چه خوب و چه بد  

گرنگه دارمن آن است که من می دانم ؟؟؟

خدا همیشه باهاته

 

صبح تون پرنشاط 

۰ نظر ۱۲ مهر ۰۲ ، ۱۴:۲۸
محمدعلی خالقی

سنگین متن

سه شنبه, ۱۱ مهر ۱۴۰۲، ۱۰:۱۶ ب.ظ

۰ نظر ۱۱ مهر ۰۲ ، ۲۲:۱۶
محمدعلی خالقی

مفاخر اسفاد

يكشنبه, ۹ مهر ۱۴۰۲، ۱۲:۰۸ ب.ظ

باسلام وبادرود واحترام

ای عزیزان دوستان بامرام

روح مردان بزرگ این دیار

هر که باشد بهر مردم افتخار

شاد باد از رحمت و لطف خدا

چون شده ازقید این دنیا رها

خاصه خوا جه باقر ان غواص نیز

روحشان شاد وبه دل ها باد عزیز

او که بوده در سخن اهل ادب

فارسی استاد ودانا ازعرب

راه رفتن چون بزرگان باوقار

احترامش داشت دارا وندار

خاطراتش مانده دراذهان هنوز

او که روشن بود روشن همچو روز


چون سخن امد زمردان بزرگ
ک
آن خردمندان  ، ادیبان سترگ

گر که می خواهید مانَد یادگار

عکس وتصویری ،شود پس ماندگار

خوب باشد یک نمایشگاه عکس

 اخر هفته برای بحث ودرس

از مفاخر  از علوم وازفنون

جمع گردد همچو یک کلکسیون

از مفاخر از ادیبان شاعران 

از قدیمی ها وهم از حاضران

هم زاشیائ عتیقه هم سند

هرکه دارد نسخه ای  قلم زند

آن چراغ هم گرچه خود یک کیمیاست

لیک مثلش هم کنون در نزد ماست

فکر کنم میدین سوئد جنسش زمس 

باشد ازبهر عزیزان ادرس

این سخن ها یونس از مادر شنید

او کلامش را به جان ودل خرید‌

حرف او بوده زبهر ما درست 

من نفهمیدم زایشان حرف سست

شاعر یونس کریمی 

۰ نظر ۰۹ مهر ۰۲ ، ۱۲:۰۸
محمدعلی خالقی

جارچیان اسفاد

شنبه, ۸ مهر ۱۴۰۲، ۰۵:۵۱ ب.ظ

ملاحسن ،کربلایی محمد صادقی 

جارچیان اسفاد
آن روزها که وسایل ارتباطی امروز وجود نداشت، جارچی تنها وسیله ارتباطی روستا به حساب می آمد. دعوت برای مراسم عروسی یا دفن و ختم مردگان، اعلام اشیاءگمشده یا پیدا شده، قرق کشتمان و اعلام همه خبرهای دیگری که باید به گوش همه مردم می رسید، به عهده او بود.
خدابیامرز حسن صادقی، که مردم اسفاد او را حسن مدسین (حسن محمدحسین)می خواندند، از قدیم این نقش را بر عهده داشت و در عرف روستا، دشتبو (دشتبان) خوانده می شد. اسفاد قدیم که به درستی آن را قلعه اسفاد می خواندند - و در کتابهای تاریخی هم به نام قلعه ثبت شده است - از خانه هایی پیوسته و متصل به هم تشکیل می شد که دالان هایی سرپوشیده، قسمت های مختلف آن را به هم مرتبط می ساخت.
تنها، کوچه اصلی قلعه که از پایین (زیر قلعه)، تا پای چنار ادامه داشت ، روباز بود و همه مکانهای عمومی مانند مدرسه، آسیاب، حوض پایین (آب انبار عمومی) ، مسجد پایین، مسجد بالا، حوض بالا، حمام، آسیاب آبی، و ... به ترتیب، در طول این کوچه بنا شده بود و کوچه های فرعی سرپوشیده از آن منشعب می شدند.
با آنکه روستا کوچک بود، اما دسترسی به همه خانه ها از طریق این کوچه های سرپوشیده و پیچ در پیچ کار آسانی نبود. هرگاه قرار بود مردم برای مراسم عروسی دعوت شوند، ملاحسن (و گاه برادر مرحومش کربلایی محمد) به نیابت از صاحب مجلس به یک یک خانه ها سر می زد و از جلوی درب منزل آنها را دعوت می کرد. خودش مردها را دعوت می کرد و همسرش زن ها را . همین کار برای مراسم ختم (پُرسه) هم تکرار می شد. البته علاوه بر این دعوت، برای بزرگان روستا و فامیل نزدیک عروس یا داماد، باید بزرگترهای خانواده عروس و داماد هرکدام شخصاٌ دعوت می کردند.
آن روزها قلعه اسفاد در دو طبقه بنا شده بود. طبقه اول مخصوص نگهداری دامها و علوفه بود و طبقه دوم برای زندگی اهالی. پیوستگی خانه ها به حدی بود که رفت و آمد عادی مردم در پشت بام ها و تجمع آنها در آنجا برای گپ زدن آسان بود.
غروب هر روز، اغلب مردم به پشت بام قلعه می رفتند. به هر سو نگاه می کردی، می توانستی گروههای چند نفری را ببینی . پیرزن هایی که در حال قلیان کشیدن گپ می زدند، دخترانی که گل دوزی می کردند، پسرهایی که با سروصدای زیاد به تیله بازی (تٌشله بازی) سرگرم بودند و جوان هایی که با ضبط صوتی در دست، آهسته قدم می زدند.
موقع اذان، از چند گوشه بام روستا، بانگ اذان بلند می شد. به طور همزمان چند مؤذن با فاصله ای کمتر از 200 متر، اذان می گفتند و مردم آرام آرام پشت بام را ترک می گفتند.
تابستانها، مردم پشت بام می خوابیدند... خاطره های شیرین پشت بام را نمی توانم فراموش کنم... آسمان بسیار کوتاه به نظر می آمد و ستاره ها بسیار روشن و درخشان بودند. ماه را به آسانی می توانستی حس کنی. ما بچه ها آزاد بودیم که هرجا دلمان می خواست و تا هر وقت می خواستیم، بازی کنیم. در دنیای کودکی دقایقی طولانی به ماه خیره می شدیم تا خانه خدا را در داخل آن پیدا کنیم و یا سهم خودمان را از ستاره ها بچینیم ...
پاسی از شب که می گذشت و هر خانواده ای در جای خود قرار می گرفت، اگر خبر تازه ای وجود داشت، یا چیزی گمشده یا پیدا شده بود، ملاحسن دشتبان آن را اعلام می کرد. لازم نبود فریاد بزند. در سکوت شب روستا، به راحتی می شد از هر نقطه ای صدای او را شنید. طنین صدایش را از حدود 35 سال پیش هنوز به خاطر دارم... خوبست از برادر مرحومش کربلایی محمد هم (که او را کبلمٌد می خواندند) یاد کنم که او هم همین نقش را داشت.
ملاحسن، بجز این نقش، مسئولیت اداره حمام قدیم را هم بر عهده داشت که البته آن حمام خزینه ای قدیمی، از دوره کودکی من، حدود 35 سال پیش، تعطیل شد. من استفاده از آن حمام را در سنین 3 تا 4 سالگی به زحمت به یاد دارم.
هرسال، شب عید که مردم پلو می پختند، رسم بود که از هر خانواده یک بشقاب غذا به خانه دشتبان برود. در یک شب، ده ها بشقاب پلو به خانه آن بنده خدا سرازیر می شد و نمی دانم که آن خانواده با این همه غذای پخته چه می کردند!
بعد از زلزله سال ۱۳۵۸و بازسازی روستا، آن آداب و رسوم از میان رفت اما دشتبان، نقش خبررسان را برای مراسم عروسی و عزا و مانند آن، ادامه داد. او همچنین، آچار فرانسه ای برای مردم بود که برخی از کارهای خدماتی آنها را هم انجام می داد و مهمترین کار او در روستای جدید، چرخاندن حمام جدید روستا بود...
زندگی او و همسر مرحومش، پایان دردناکی داشت. در زلزله سال 1376، همسر ملاحسن، فداکارانه برای نجات بچه هایش از بیرون خانه به درون رفت و پس از آنکه همه بچه ها را به بیرون فرستاد، خود زیر آوار ماند... ملاحسن هم که برای مراقبت از بچه های کوچکش، چند سال بعد ازدواجی دوباره داشت، در شهریور سال 1385، به هنگام بازگشت از یک عروسی در راه مشهد به اسفاد، دچار سانحه تصادف شد و درگذشت.

دکتر کریمی اسفاد

۰ نظر ۰۸ مهر ۰۲ ، ۱۷:۵۱
محمدعلی خالقی

تصاویر و چهرهای ماندگار اسفاد وطنم

شنبه, ۸ مهر ۱۴۰۲، ۰۵:۴۳ ب.ظ

 

مرحوم حاج خانم(همسر حاجی رحیم حاجی زاده)
مرحوم حاجی رحیم حاجی زاده
حاج مهدی آقا حاجی زاده
مرحوم میرزا غلامعلی حاجی زاده
حسین آقا غفاری 
روح سه بزرگوار که در تصویر در حیاط نیستند شاد که در مهمانوازی و اخلاق زبانزد هستند 
حاج مهدی آقا مرد نمونه وزرات خارجه همیشه سلامت باشند

 

تصویر محمد علی غفاری 

۰ نظر ۰۸ مهر ۰۲ ، ۱۷:۴۳
محمدعلی خالقی

خاطرات مرحوم مظفر کریمی و انقلاب

سه شنبه, ۴ مهر ۱۴۰۲، ۰۴:۵۶ ب.ظ

 روزهای پرشور انقلاب اسلامی در سال 1357 است. آن سال من کلاس پنجم ابتدایی بودم و می خواهم وقایع آن روزهای اسفاد را از زوایه دید یک کودک 11 ساله بیان کنم.

خدابیامرز حاج محمد علی قاسمی که ساکن تهران بودند، آن روزها به خاطر مسائل انقلاب به اسفاد آمده بودند. اوایل آبان ماه بود و وقت برداشت گل های زعفران. هر روز تعدادی از مردم در گرمای آفتاب «در قلعه» می نشستند و ضمن پرکردن گل یا پشم ریسی با دست، به خبرهای جدید انقلاب گوش می دادند.

آن سال ها اسفاد ـ و هیچ روستای دیگری ـ برق نداشت. وقتی برق نیست، هیچ وسیله برقی دیگری هم نیست. بسیاری از مردم رادیو نداشتند. اندک رادیوهایی که وجود داشت با باتری کار می کرد و البته باید در مصرف باتری هم صرفه جویی می شد.

حاج محمد علی قاسمی، خبرهای جدید را برای مردم شرح می دادند، وقایع انقلاب را که در تهران دیده یا شنیده بودند، بیان می کردند، اعلامیه های جدید و نوارهای جدید را به دست مردم می رساندند و همه این ها باعث شد که شور و حال انقلاب مردم اسفاد را فرا بگیرد. البته باید یاد کنم از برخی روحانیونی که در دهه اول محرم به اسفاد آمدند (مانند شیخ جعفری قاین) و یا برخی جوان هایی که در شهر تحصیل می کردند و همراه خود عکس و اعلامیه های جدید می آوردند.

عزاداری محرم آن سال حال و هوای انقلاب به خود گرفته بود. برای اولین بار به پیشنهاد حاج محمد علی قاسمی، برای مسجد اسفاد بلندگویی خریداری شد. نصف پول بلندگو را خودشان دادند و بقیه ازبین مردم جمع آوری شد. شیرین ترین خاطره من مربوط به موقعی است که صدای نوحه خوانی ها از بلندگو پخش می شد و شور و هیجان کودکانه ما را چند برابر می کرد. در ذهن من آن صحنه ها با چهره حاج محمد علی قاسمی گره خورده است.

پسر ایشان جعفر موقتاً در مدرسه ما ثبت نام کرده بود و همکلاسی ما بود. او مثل بقیه بچه شهری ها خودش را نمی گرفت و به خاطر اخلاق بسیار خوبش، او را خیلی دوست داشتم. به ابتکار او از مدرسه فرار می کردیم و دسته های راه پیمایی تشکیل می دادیم تا آنکه مدرسه تعطیل شد.

یادم می آید که روزهای اول بهمن، که به دستور بختیار فرودگاه را بسته بودند تا امام وارد ایران نشوند، ما هم (مانند بقیه مردم) دو دسته تشکیل داده بودیم. جلوی یکی از دسته ها جعفر قاسمی و دسته دیگر من حرکت می کردیم و این شعارها فریاد می زدیم:

«بیا خمینی وطن انقلابست/نقش مخالفین تو برآبست/دولت بختیار/از کار برکنار/رهبر خمینی (2)»

«بسته برویت دشمنان فرودگاه/بایدشوی ازنقشه شان تو آگاه/دولت بختیار/از کار برکنار/ رهبر خمینی (2)»

آن شور و هیجان ها با پیروزی انقلاب اسلامی در 22 بهمن به اوج خود رسید و شیرینی آن هنوز از خاطرم نرفته است. جعفر را هنوز هم ـ بیش از آن روزها ـ دوست دارم و به روح پاک حاج میرزا محمد علی قاسمی و همه کسانی که قدمی در راه پیروزی انقلاب اسلامی برداشتند، درود می فرستم.

برچسب‌ها: انقلاب اسلامی, حاج محمد علی قاسمی

+ نوشته شده در شانزدهم بهمن ۱۳۹۲ ساعت توسط مظفر کریمی

۰ نظر ۰۴ مهر ۰۲ ، ۱۶:۵۶
محمدعلی خالقی

مراسم استقبال مکه حاج محمد رادپوراسفاد

سه شنبه, ۴ مهر ۱۴۰۲، ۰۴:۴۷ ب.ظ

۰ نظر ۰۴ مهر ۰۲ ، ۱۶:۴۷
محمدعلی خالقی

ذات بد مثل علف هرز می مونه تعقییرنمی کنه

يكشنبه, ۲ مهر ۱۴۰۲، ۰۱:۱۴ ب.ظ

۰ نظر ۰۲ مهر ۰۲ ، ۱۳:۱۴
محمدعلی خالقی

چوب خدا صدا نداره

يكشنبه, ۲ مهر ۱۴۰۲، ۰۱:۳۳ ق.ظ

 

یه داستان شنیدم مخم سوت کشید 

خلاصه مطلب 

اقا دامادشو بعلت مشکلات خانوادگی می کشه

و تو چاله ی خونش دفن می کنه 

سی سال از این ماجرا میگذره اب ازاب تکون نمی خوره 

اقا هر شب عذاب وجدان می گیره 

تا حالا به کلمه عذاب وجدان فکرکردی  َ، شاید جزی فکر کردی یا به زبان گفتی ولی تو موقعیت و تجربه اش قرار گرفتی ؟!

اونم سی سال ، اقا هر شب خواب می بینه ، عذاب  داره ، درد می کشه 

تو سن ۶۰ سالگی می ره پاسگاه خودشو معرفی می کنه

می گه سی سال قبل دامادمو کشتم هیچکی خبرنداره تو باغچه ی خونم دفنه برین درش بیارین 

که این عذابه پدر منو در اورده 

بله اینه غذاب وجدان با دست خودت بری  خودتو معرفی کنی  زمین گرده رفیق ، تاس می چرخه همیشه جفتشیش نمیاد .صبر خدا زیاده 

مواظب حرفاتو کارات باش 

داستان واقعی 

۱ نظر ۰۲ مهر ۰۲ ، ۰۱:۳۳
محمدعلی خالقی

حقیقت از ان چه کسی ایست

پنجشنبه, ۳۰ شهریور ۱۴۰۲، ۰۶:۳۳ ب.ظ

۱ نظر ۳۰ شهریور ۰۲ ، ۱۸:۳۳
محمدعلی خالقی

کبوتر بچه

چهارشنبه, ۲۹ شهریور ۱۴۰۲، ۰۹:۴۹ ق.ظ

                                           


کبوتر بچه ای روزی زلانه

زدلتنگی رهید از اشیانه

به شوق اولین پرواز ان روز 

بهر سو بود پّران  شاد وپیروز

 
کمی چون دور گردید او زخانه

شده دلتنگ ان خواب شبانه
  
زجمع دوستان  ناگه جداشد

به قصد استراحت درسرا شد 

ولی پیدا نکرد او شاخه ای را

درختی لانه اماده ای را

لب بام   مراد بیکی  چوبنشست

شد اونومید وشست از زندگی دست

نگه  میکرد برهرسو هراسان

بگفتا گم شدم یارب چه اسان

خدایا مادرم امشب  غمین است

چه اوداند خطر ها در کمین است

بدی اوغرق افکار درونش 

نبودی اوبکُلی  فکر جونش 

همین طوری که او درفکر بودی

چموشا گربه، قصدش را نمودی

پرید ان گربه .ظالم به سویش

چودست افکند بر ان بال ورویش

دمی از خواب غفلت گشت بیدار

تاسی کرد  یک دم گشت هشیار    

به هر سختی زدستش جان بدر برد

ولی آن روح وجانش سخت آزرد

پرید وسوی صحرا رهنمون شد

پی یک اشیان از بیم جون شد

به فرصت راه منزل امدش یاد
  
زخوشحالی    بناگه کرد فریاد

اگر چه تشنه وبی اب ودان بود

ولی برخلق وعالم بدگمان بود
.
به امید رهایی  کرد پرواز
 
بدید اومادرش را کرد اواز
 
همان دم دشمنی دیگر عیان شد

دوباره گفت پس باید نهان شد
 
نگاهی را به پایین.و. دو  سو  کرد

که شهبازی به قصد جان اوکرد 

به دشت وکوه وصحرا گشت پران

زدست باز شاید دربرد جان


چو یک دم ۰ناامید از زندگی گشت

درختی در نطر بگرفت وبنشست

نشست و پس به یزدان دل سپرد. او 

به بال خویش  سر  را پس فشرد  او

چوامیدش  زاین  دنیا   بریده

زبختش    تیر  صیادی.  رسیده

همان تیری که قصدجان او بود

گمانم ایزد ش ، فرمان اوبود

بیافتاد.  باز  از بالا بناگاه

فقط باشد خدا ز اسرار آگاه

هماندم  مار زد بر پای صیاد

کمان انداخت صیاد  وبیافتاد

ز حکمت  گر ببندد.  او  دری  را

ز رحمت  میگشاید  دیگری. را

نشو از لطف حق مایوس شاید

یقین دان او گره را  میگشاید 

اگر رنج  و اگر  محنت  ببینی 

به امید عطای   او نشینی 

اگر درها برویت بسته باشد 

نباید روح وجانت خسته باشد 

به لطف او توکل کن  یقین  دان

گشاید  هر دری از لطف یزدان

به پیش زورمندان شکوه مگذار

به هر دیوار کج  پا را میازار 

کریمی راز گیتی چو ن  ندانی 

تو نیکی  کن هر انچه  میتوانی

 

غلامحیدر  کریمی مرداد۴۰۲

۰ نظر ۲۹ شهریور ۰۲ ، ۰۹:۴۹
محمدعلی خالقی

در گذشت مرحوم مغفور سجاد هاَشم زهی

سه شنبه, ۲۸ شهریور ۱۴۰۲، ۰۲:۰۱ ق.ظ

جناب آقای محمد میری
خبر تاسف بار درگذشت داماد گرامی موجب تاسف و اندوه شدید ما شد.
ضمن عرض تسلیت و آرزوی صبر و شکیبایی برای جنابعالی و خانواده محترم ، برای آن عزیز آسمانی آرزوی رحمت و رضوان الهی داریم.

روحش شاد 

 

 

۰ نظر ۲۸ شهریور ۰۲ ، ۰۲:۰۱
محمدعلی خالقی

 

 

 

چقدرخوب می شه با کلمات وکائنات انسانهارو مثل زد 

یا یک شعر همیشه با کلمات بازی می کنه تا خودشو بهترجلوه بده 

۰ نظر ۲۶ شهریور ۰۲ ، ۰۰:۲۵
محمدعلی خالقی

فقر ایمان

جمعه, ۲۴ شهریور ۱۴۰۲، ۰۴:۲۶ ب.ظ


عجب مدار به شَهرت  گر  آه  وافغان است 

چرا که صحبت رندانه دیگر اسان است

بدانکه دختر زیبا رخ فقیر شهر
 
تمام دغدغه اش ، بهر نان ودندان است

چه گویمت زمدیری  که هًم و غًم او 

فقط حقوق  نجومی و رانت  اخوان
است 
هر انکه موی و بدن رابه لج برهنه کند

توشک نکن که گناهش  به ان مدیران است
 
چنان در عرصه فرهنگ فضا شده تاریک

تمام ذهن جوانان برهنه، عریان است 

اگر که حافظ  شیرین کلام زنده شود

به جرم مستی ومیخاره گی به زندان است

برای ثانیه نیست،قیمت دلار ثابت

چه درد بد تر از این اقتصاد لرزان است


 برادرا ن همه صحبت دگر تمام کنید

کَس اَر به فکر جوان یا به فکر پیران است

علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد

علاج درد همه ایه های قرآن است

کمر به همت تولید وکار بربندید

بلا که امده رفع ورجوع این سان است

نه احترام به محقق ، ونه به صنعت گر

نه اعتنا به پژوهش نه به  سخندان است

قرار بوده شود اقتصاد ما پویا

رکود حاصل اندیشه های ایشان است

تمام نعمت دنیا بود به کشورما

چهار فصل  ومعادن همه درایران است

اگر که‌وضعیت ما نه مثل افریقاست 

فقط به جوهر مردم ولطف یزدا ن  است

هرانچه لطف خدا بوده اندر این. کشور

فقط بواسطه خون این شهیدان است

زخون سرخ همان. لاله های دشت غریب

کلاهدوز  وفکوری و  هم زِ ، دوران ، است 

مطهری ورجائی وباهنر ایضاُ 

بهشتی و  مدنی ،دستغیب وچمران است

دگر نه علم   و  هنر  قرب ومنزلت دارد

نه شخصیت  نه کمال، گوهر هر انسان است

فقط به رانت وتبانی  گلیم از اب بکش 

به کشوری، که صداقت غریب وارزان است

اگر چه مطمئنم راه ما درست بود

چرا که وعده پیغمبران وقرآن است

هرآنکه روی زمین وارث خدا گردد

یقین بدان  که نه مستکبران که خوبان است

بدان که مشکل اصلی در این زمان یونس

نه فقر دین، که یقینا زفقر ایمان است

کریمی 

۰ نظر ۲۴ شهریور ۰۲ ، ۱۶:۲۶
محمدعلی خالقی

دوست رفیق

پنجشنبه, ۲۳ شهریور ۱۴۰۲، ۱۰:۴۲ ب.ظ

 

 

اگه گاهی رفیقت دوستت یک حرفی بهت زد بر خورد بهت سریع جو گیرنشو  برگرد به گذشته ، ببین چی داری ازش ، چیکارا کرده برات ،الو  کجایی بدردت خورده یا نه یا مثل ایرانسل که وقتی شارژ نداری می گه مشترگ گرامی 

گاهی وقت ها ادم شل می زنه پیچ ومهره هاش سرجاش نیست . موتورش اب روغن قاطی کرده  زیادجدی نگیر

گذشته روبه یادبیار روزای بدتو روزایی که زنگ می زدی سریع میومد دنبالت  روزایی که حالت خراب بود.

هرموقع تونستی ۹۹ تا ازخوبی های دوستت رو جبران کنی دنبال یه دونه  حرف منفی ش بآش ، اگر هم یدنده بودی دنبال یه دونه بودی  بهش بدهکاری، خوبی هاشو پرکن 

 

 انگیزشی ، اموزنده ، تشویق ،تحریک

 

۰ نظر ۲۳ شهریور ۰۲ ، ۲۲:۴۲
محمدعلی خالقی

گاهی یک شعرکوتاه جایگاه یک رمان مفهومشو می رسونه

پنجشنبه, ۲۳ شهریور ۱۴۰۲، ۰۱:۰۴ ب.ظ

یه شعر کوتاه 

برای یک شاعر 

در جواب یک قاضی     کافیه چکیده و مفید 

نیازی به صحبت اضافه نیست 

یک شعر زمین فوتبال نیست که وقت اضافه  داشته باشه دوست داره سریع و خشن ، دوست داره با مهر و وفا سریع بیان بشه فرصتش کمه ، او میتونه یک کوه رو با خاک یکسان کنه یا می تونه بهش دانایی بده 

اون می تونه زمین رو خشک کنه یا بهار را به ارمغان بیاره 

 

            یک شعرمیتونه ادمو مثل خاک الک کنه 

یه شعر برای یک شاعر پر از رمز و رازه 

دوستای شاعرمون ارزش خودتون رو بدونین 

من جاهایی بودمو دیدم که یه شعر 

سالن ده هزار نفره رو به وجد اورده 

می گه که وقتی که شعر اغاز شد 

سکوت پایان شد .

ّبفرست براش

۰ نظر ۲۳ شهریور ۰۲ ، ۱۳:۰۴
محمدعلی خالقی

می گه که 

یارو با خودش مشکل داره 

فیلم می زاره عکس می زاره 

ما خدارو داریم خوشبختانه خوبیم . خدارو شکر که امروز هم با خوبی و خوشی گذشت ، عکس رستوران ،ماشین ووو، فکرمی کنه مردم بیکارن نشسته اند فقط اینو نگاه می کنن .

بابا بشین یه جعبه شیرینی بخر با خودت اشتی کن ، تو چته با خودت مشکل داری مردم بیکارن بشینن تو رو نگاه کن 

 

 

۰ نظر ۲۳ شهریور ۰۲ ، ۱۲:۱۹
محمدعلی خالقی

شعری از اقای یونس کریمی اسفآد

دوشنبه, ۲۰ شهریور ۱۴۰۲، ۰۹:۱۴ ب.ظ

روحشان شاد یادشان گرامی 

 

سیدی از سلاله  زهرا  

ناگهان رفت از میان ما

یار ویاور زبهر محرومین

بعد ایشان همه شده غمگین

علم او بوده فخر این علما

منبرش افتخار این خطبا

درهمه کارها بود الگو 

درزراعت  نبوده مثل او

اول انقلاب یادم هست

منبرش آن سکوت را بشکست

پشت پا زد چه زود بر دنیا

رخت بربست و رفت از برِ ما

روح تو شاد سید ابراهیم

بودی از بهر ما عزیز و زعیم

بهر شادی او وبر اموات

توبخوان فاتحه و سه صلوات

۰ نظر ۲۰ شهریور ۰۲ ، ۲۱:۱۴
محمدعلی خالقی

اب مایه حیات ، قنات اسفاد

يكشنبه, ۱۹ شهریور ۱۴۰۲، ۱۱:۲۸ ب.ظ

سلام به اسفادی های عزیز
 از قدیم گفته اند آب مایه حیات است.
 اسفاد ما  دارای یک قنات بزرگ و زیبا  که دارای سه شاخه باله گفته ما از سه نحر جاری می‌شده:
 1نهر یا شاخه شاهرود 
2نهر شیفکه
 3نهر تگ دره گلستان که آن نهر مسدود است. چون بر اثر سیل چاه هایش پرشده و آب آن در تابستان سرد وشیرین وبدون هیچ‌گونه رسوبات سالانه هزاران نفر از راه های دور و نزدیک برای استفاده از این آب گوارا راهی اسفاد می شوند درسایه های درختان سر سبز روستا به استراحت می پردازند.
 مدار آب این قنات برهشت شبانه روزاست.
 اسامی هشت شبانه روز به این نام ها نامگذاری است
1سر رم 2,دورم 3سررم 4,چهاررم 5پنجرم 6ششرم 7هفترم 8هشت رم .
هر شبانه روز دو طایفه است هر طایفه 127سرقه است هر سرفه یا هر تاس 5.5دقیقه است در قدیم هرطاقه یک میر آب داشت که آب را بین مالکین تقسیم می کرد.
 حالا فرق می کند آن زمان میراب طاقه در هر جوب که آب را می‌برد اول شرکت آبداری می کردند آخر وقت میرآب را می‌گرفت آن وقت ساعت نبود یا همه نداشتند یک تاس کوچک بود که وسط آن سوراخ کوچکی بود و یک ظرف بزرگترین بود به گفته مادیگچه متن را آب می کردند و تاس کوچک را وسط ظرف بزرگ می‌گذاشتند.
 آن تاس کوچک تر سوراخ کوچکی که در وسط آن بود پر آب می شد می‌رفت ته دیگچه میرآب دستش را می برد داخل آب وآن را بیرون می‌آورد یک تکا ن می‌داد که آب داخل آن نباشدو بعد می گذاشت داخل دیگچه این می شد یک سره و برای هرسره یک ریگ می‌گذاشتند.
  ادامه دارد....   
       ارادتمند محمد هادی نوروزی

۰ نظر ۱۹ شهریور ۰۲ ، ۲۳:۲۸
محمدعلی خالقی

مثبت اندیشی

شنبه, ۱۸ شهریور ۱۴۰۲، ۰۶:۳۲ ب.ظ

۰ نظر ۱۸ شهریور ۰۲ ، ۱۸:۳۲
محمدعلی خالقی

تشله بازی

شنبه, ۱۸ شهریور ۱۴۰۲، ۱۱:۳۴ ق.ظ

تشله بازی

تشله ( تیله) بازی شیوه های مختلفی دارد که مدل اسفادی آن کاملترین و جالبترین نوع این بازی از دیدگاه بازیکنان و تماشاگران آشنا با این بازی است .

تشله بازی در اسفاد به دو روش دو نفره و چهار نفره اجرا میشود .
گیم های آن بیست تایی است و هر طرف بازی که زود تر موفق به کسب این بیست امتیاز‌ شود برنده ی این بازی است .
برای بازی ، چهار تا خانه در راستای یک خط راست و به فاصله ی حدود یک متر و با ابعادی که به قول ما یک جوز کَل دار در آن جا بگیرد ، می کَنند که دو خانه مال یک تیم و دو خانه ی دیگر مال تیم حریف است و هر تیم باید دو تا خانه ی خود را حفظ کند در غیر این صورت با از دست دادن هر یک از این خانه ها در هر دَور بازی یک امتیاز به حریف تعلق خواهد گرفت به عنوان مثال اگر در یک دور بازی هر یک از تیمها یک یا هر دو خانه ی حریف را تصاحب کند به ازای هر خانه یک امتیاز خواهد گرفت .
کسب هر امتیاز بواسطه ی تعداد تیرهایی است که هر تیم می زند بعلاوه ی تعداد خانه هایی است که از تیم مقابل تصاحب می کند و نیز امتیاز خاصی به نام " لنکا تیر و تیر " است که می تواند از حریف بگیرد .
هر بازی یا دو نفره است یا چهار نفره ، شیوه ی چهار نفره ی آن را " بلّا بلّا " می گویند یعنی هر تیم دو نفر هستند که این دو نفر با هم بَلّ یا یار و هم تیمی اند و هر بازیکن باید یک تشله داشته باشد .
در بازی دونفره هر بازیکن دو خانه دارد که در هر دور بازی باید بتواند خانه های خود را حفظ کند در غیر این صورت به ازای هر خانه ای که از دست بدهد یک امتیاز نصیب حریف خواهد شد . برای شروع بازی یک نفر تشله ی خود را لب خانه ی اول شون می دهد ( می نشاند ) و نفر دوم از سر تپه همان نقطه ی شروع بازی تشله ی شون داده را هدف می گیرد .
در بازی چهار نفره یک تیم آغاز کننده بازی از سر تپه و تیم دیگر شون دهنده خواهد بود که یک یار تشله اش را در لبه ی خانه ی اول و یار دیگر تشله اش را در لبه ی خانه ی سوم به عنوان هدف شون می دهند .

اصطلاحات عملیاتی که در مراحل بازی وجود دارد :

۱ ) شون دادن : گذاشتن تشله ی یکی از طرفین بازی در لبه ی خانه ی اول به عنوان نشانه( هدف ) تا حریف از سر تپه ، آن را نشانه گیری و بازی را آغاز کند در بازی دو نفره یک نفر از نقطه ای به نام سر تپّه که به فاصله ی خانه ها از هم از خانه ی اول فاصله دارد و نقطه ی شروع بازی است تشله ی خود را به سمت تشله ی حریف و نشانه گیری آن رها میکند که اگر به هدف زد بازی را برای تیر بعدی به حریف دوم یا گرفتن خانه و تیر دوم یا سوم ادامه میدهد و اگر به هدف نزد یار دیگرش همین عمل را انجام میدهد تا اینکه در زدن تیر و یا گرفتن خانه ناموفق شود و نوبت بازی به
بازی کنان حریف برسد .

۲ ) لوکال شدن : برخورد تشله ی شروع بازی از کانون نشانه گیری اولیه یعنی همان سر تپّه به لبه ی خانه ی اول که تشله ی حریف لبه ی آن شون داده شده است(سیبل، نشانه) که با این اتفاق فرجه ی تکرار دوباره شروع بازی به او داده می شود .

۳ ) جرق شدن : برخورد تشله ی یار به یار یا برخورد تشله بعد از تیر به تشله ی خودی یا حریف و یا زدن دو تیر متوالی به یک تشله ی حریف که با این اتفاق امتیازات این مرحله سوخته و بازی دوباره از سر تپه شروع می شود
۴ ) کُچ شدن : اگر بعد از تیر تشله بی اختیار وارد خانه ی تصاحب نشده شود امتیازات این مرحله از بازی سوخته و می گویند کچ شد و بازی مجدد از سر تپه شروع می شود .
۵ ) لنکا تیر و تیر : یک عمل وحرکت ویژه ایست که نصیب هر تیم یا بازیکنی بشود آن تیم یا بازیکن امتیازات و نمرات قابل توجهی کسب خواهد کرد ( توضیح و باز کردن آن نیاز به شرح و کار عملی دارد )
۶ ) برداشت : از من برداشت جمله ایست که وقتی بازیکن احساس خطر میکند فقط به بازی خود یا تیمش در همان دور بازی پایان می دهد .

۷ ) ساق : شکل ، حالت و ژستهای مختلفی ست که تشله را در دست گرفته و به سوی هدف می فرستند که به ساق های بد فرم و ناموفق گیساق می گفتند.

لازم به ذکر‌ است به نشانه‌گیری حرفه‌ای با دقت نظر خیلی بالا و مثمرثمر می گفتیم ؛
" ‌تَو وَرمِچِنه " !!! که صرفاً این جمله برای نظر شکنی آن بازیگر بود تا نتواند تیر بزند .

‌‌‌‌‌احمد عظیمی اردیبهشت ۱۴۰۱

[ دوشنبه هفتم فروردین ۱۴۰۲

۰ نظر ۱۸ شهریور ۰۲ ، ۱۱:۳۴
محمدعلی خالقی

چون دیگه گوشات از حرفهای قشنگ پره

پنجشنبه, ۱۶ شهریور ۱۴۰۲، ۰۳:۵۳ ب.ظ

 

 

۰ نظر ۱۶ شهریور ۰۲ ، ۱۵:۵۳
محمدعلی خالقی

هرچی عاقل تر درک بیشتر

سه شنبه, ۱۴ شهریور ۱۴۰۲، ۰۸:۱۰ ب.ظ

۰ نظر ۱۴ شهریور ۰۲ ، ۲۰:۱۰
محمدعلی خالقی

۰ نظر ۱۲ شهریور ۰۲ ، ۱۸:۳۴
محمدعلی خالقی

روستای اسفاد

يكشنبه, ۵ شهریور ۱۴۰۲، ۰۵:۳۲ ق.ظ

 

 

شعر و ترانه روید از روستای اسفاد

آبی زلال جوشد از روستای اسفاد

هر تشنه ای که قدر آب حیات داند

یک قطره هم بنوشد از روستای اسفاد

هر بلبلی که در باغ آواز می سراید

گویا که نغمه خواند از روستای اسفاد

جویای فضل و دانش از ارض تا ثریا

درس ادب بجوید از روستای اسفاد

هر غنچه ای که چشمش را باز می نماید

باید قبا بپوشد از روستای اسفاد

هر سالکی که قصد قرب خدا نموده

باید که ره بپوید از روستای اسفاد

آن را که خاطر او از غصه ها ملول است

باید گُلی ببوید از روستای اسفاد

هر کس نداشت جایی ، اسفاد خانه اوست

باید دَری بکوبد از روستای اسفاد

هر جا روی دل تو در بندِ زادگاه است

کس نیست دل بشوید از روستای اسفاد

****

شاعر : مرتضی حسینی اسفاد – مدرس دانشگاه

۰ نظر ۰۵ شهریور ۰۲ ، ۰۵:۳۲
محمدعلی خالقی

۰ نظر ۰۴ شهریور ۰۲ ، ۰۱:۱۰
محمدعلی خالقی

دیدگاه آقای یونس کریمی اسفاد و شعری زیبا

دوشنبه, ۳۰ مرداد ۱۴۰۲، ۰۶:۵۴ ق.ظ

با سلام احترام به نظر من از دید یک کشاورز موش انجا که افت است باید حذف کلی شود  چو ن کنترل ان دوباره باعث از دیاد ان می شود و باتوجه به زاد وولد زیاد ان خسارات غیر قابل جبرانی دارد همان اموزش های اقا مختار بنظر میرسد کار ساز باشد  
اگر موشی بیفتد در زمینی

دگر حاصل از ان هرگز نبینی 

ولی مختار چون باشد رفیقت

نده بردل غمی یاکه حزینی

بده بر دست مختار وتو خوش باش

که بعدش نسل ان را هم نبینی

مهم نیست ان زمینت در کجاهست

اگر که در یساری یایمینی

۰ نظر ۳۰ مرداد ۰۲ ، ۰۶:۵۴
محمدعلی خالقی

۱ نظر ۲۴ مرداد ۰۲ ، ۲۱:۵۰
محمدعلی خالقی

زمان بزرگترین نیرو

پنجشنبه, ۱۹ مرداد ۱۴۰۲، ۰۸:۱۰ ب.ظ

۰ نظر ۱۹ مرداد ۰۲ ، ۲۰:۱۰
محمدعلی خالقی

۱ نظر ۱۸ مرداد ۰۲ ، ۱۳:۵۷
محمدعلی خالقی

یه حرف اشتباه به قیمت یک گلوله

شنبه, ۱۴ مرداد ۱۴۰۲، ۰۵:۴۳ ق.ظ

۰ نظر ۱۴ مرداد ۰۲ ، ۰۵:۴۳
محمدعلی خالقی

۰ نظر ۱۳ مرداد ۰۲ ، ۱۳:۳۳
محمدعلی خالقی

کر مند لی

پنجشنبه, ۱۲ مرداد ۱۴۰۲، ۰۵:۳۶ ق.ظ
کُر مَن دَ لی
 
با سلام و احترام
کر من د لی
مکانی بسیار خاطره انگیز برای نسل دهه پنجاه و شصت واقع در منطقه ای به همین نام . بین جاده قدیم اسفاد و میرآباد. حالا معلوم نیست به شخصی بنام محمد علی ارتباط دارد یا به مندلیف روسی.
قدیما می گفتند هر که شیر خر بخوره رد خور نداره که سیاست مدار نشود  حالا هم هر که تو این کر شنا نکرده باشه نصف عمرش بر فناست .
این کر در اصل برای آب شرب گوسفندان رمه بود که آن زمان سه تا  گله گوسفند و بودند .
البته مکانهای دیگری نیز از جمله  استخر مهندس عباسی . استخر  میرآباد . استخر ایرنگ . جوی آب پای چنار کنار رود و باغ شه مرد برای شنا وجود داشت.
اما لذت شنا در اینجا متفاوت بود چرا که کر من د لی کم عمق . تمیز و در دسترس و بی خطر بود و بخصوص برای من که در همسایگی ما  قرار داشت .
تنها خطری که وجود داشت افرادی بودند بخصوص کلوون های رمه  که با خشونت و سر و صدا و مراقبت تمام از این کر مواظبت  می کردند تا کسی شنا نکند .
اما هیچکس حریف بچه ها نبود به محض اینکه رمه کش می کرد و آب شفاف می شد به سمت کر حمله می کردیم.
از اواسط خرداد تا اوایل مهر.
بهترین اوقات فصل تابستان بود که آب ملایم و گرم بود.
روز های اول آبگیری آب خیلی سرد بود اما مانع از کار ما نمی شد.
 
 
 
دورخیز های لذت بخش گروهی . شیرجه . شنای قورباغه یا بکی . هول دادن . کشتی گرفتن و ریختن آب به سمت همدیگر. شنا کردن با دست و آب کشیدن در کرچه و خشک کردن سر و گوش ها با هندستو هندستو و فرار کردن از دست مراقبین کر . کتک خوردن و جا ماندن لباس ،بسیار خاطره انگیز بود.
این کر فقط مخصوص شنا نبود علاوه بر اینکه گوسفندان آب می خوردند، شستن شلغم . چغندر . زردک . علف و همچنین شکار پرندگانی نظیر جل . جه دی کل . چقووک . تهی و سیه سینه . سارگ و سی سه لنگ ، که برای آب خوردن می آمدند بسیار مفرح بود.
و از همه جالب تر مسابقه لخشک چند لخشک و پرتاب سنگ های صاف و گرد  با سرعت زیاد بر روی سطح آب و بعضی ها سنگشان هفت هشت لخشک داشت و چندین بار به سطح آب برخورد می کرد.
حتی در اویل زمستان نیز یخ های کر را می شکستیم و داخل آب شلغم می شستیم .
 در فصل زمستان روی یخ کر لخشک می کردیم یادم می آید یک دفعه نوخوان با دوچرخه از روی یخ کر رد شد و وسط کر در یخ فرو رفت .
یاد همه بچه های محله سر چهارراه قلعه و همسایگان کر من دلی بخیر
دوست تون داریم
لخشک  چند لخشک هیچوقت یادمون نخواهد رفت .
                                 🍃 کریمی اسفاد🍃
۰ نظر ۱۲ مرداد ۰۲ ، ۰۵:۳۶
محمدعلی خالقی

ته شله (گویش اسفادی)

دوشنبه, ۹ مرداد ۱۴۰۲، ۰۹:۵۲ ق.ظ

 

 

ته شله مکانی استراتژیک در اسفاد محسوب می‌شود از چند جهت :
اول بخاطر اینکه بعد از راه در قلعه که هم اکنون آسفالت شده بعنوان دومین مسیر اصلی برای دسترسی شهرک به پای چنار استفاده می‌شود که این مسیر به راه پی قلعه معروف است.
دوم وجود بخش بزرگی از مزارع در اطراف این راه که وجود جوی آب همراه با درختان توت در سرتاسر این راه به آن زیبایی خاصی بخشیده است.
سوم به دلیل وجود خرمنگاه های گندم و جو  که البته تعدادی از این خرمن ها در پیزاد قاضی هم وجود دارد.

ته شله زمینی مسطح با ارتفاعات کم، پایین وبالا شیب دار می باشد که مختص خرمنگاه ها صورت می گرفت و عمومی محسوب می شود که هر کس جایگاه خاص خودش را از قدیم و ایام دارد وچون از محیطی تقریبی در معرض باد می باشد از این مهم برخوردار گشته و در زمان اسفاد قدیم جایگاهی با  تلنگری نو برای عصر امروز فراهم کرده که شاید برای نسل امروز ناشناخته باشد و انسان را به سوی عشق محبت و صفا سوق می دهد
شاید قدیمی ها با هر بار عبور از این مجاورت به یاد خاطرات و کلماتی مانند خداقوت چیگ  دروازه  خر وگاو ریسمان جوال  و گندم جو ماش خرجین و واز همه مهمتر اجداد و پدران و مادرانی که امروز در جمع ما  نیستند بیفتند
چهارمین دلیلی که به این محل اهمیت بخشید ایجاد منبع آب شرب شهرک اسفاد هست
این منبع زمینی و بتنی به متراژ تقریبا ده در پنج و عمق چهار و پنج متر که از بتن سخت و فشرده در دهه 60 ساخته شد و مدت کمی از آب چاه عمیقی که در مجاور همین محل حفر شده بود تغذیه می شد که احتمال بر تامین اب شهرک و همین طور اگر عملی می شد برای مزارع هم قابل استفاده بود که میسر نشد و هم اکنون از آّب اسفدن تأمین می شود. یادی کنیم از مرحوم حاج میرزاحسین نظرجانی (پدر دهیار فعلی) که زمان ساخت این منبع منزلشان در ته شله واقع بود و همکاری موثری در ساخت منبع داشتند.
داستان چاه و دردسرهای حفر آن و خشک شدن آب آن و انتقال موتور دیزل و تانکر آن تراژدی است که از آن فقط اتاقکی به یادگار مانده است.  چاهی که برای اسفادیها آب نداشت شاید برای شرکت حفاری نان داشت.
       نگارش احمد محمدی 



اسفاد وطنم. esfadvatanam.blog.ir

۰ نظر ۰۹ مرداد ۰۲ ، ۰۹:۵۲
محمدعلی خالقی

عرق خور مشکی پوش

شنبه, ۷ مرداد ۱۴۰۲، ۱۱:۰۷ ب.ظ

 

 

 

 

 

۰ نظر ۰۷ مرداد ۰۲ ، ۲۳:۰۷
محمدعلی خالقی

سود بی حاصل

شنبه, ۷ مرداد ۱۴۰۲، ۰۱:۴۱ ب.ظ

۰ نظر ۰۷ مرداد ۰۲ ، ۱۳:۴۱
محمدعلی خالقی

قضاوت نابجا

پنجشنبه, ۵ مرداد ۱۴۰۲، ۱۲:۳۰ ق.ظ

۰ نظر ۰۵ مرداد ۰۲ ، ۰۰:۳۰
محمدعلی خالقی

ارمیا قاصری بمرود

سه شنبه, ۳ مرداد ۱۴۰۲، ۰۹:۵۳ ب.ظ

 

تبریک به مناسبت 

 

کسب مدال نقره المپیادریاضی نقره جهان درکشور ژاپن توسط اقا ارمیا قاصری فرزند اقای دکتر حمیدرضا قاصری

 

 

 

 

 

 

۰ نظر ۰۳ مرداد ۰۲ ، ۲۱:۵۳
محمدعلی خالقی

محبت

دوشنبه, ۲ مرداد ۱۴۰۲، ۰۴:۰۹ ب.ظ

۰ نظر ۰۲ مرداد ۰۲ ، ۱۶:۰۹
محمدعلی خالقی

۰ نظر ۳۱ تیر ۰۲ ، ۱۳:۵۸
محمدعلی خالقی

خداحافظی های غیر منتظره

پنجشنبه, ۲۹ تیر ۱۴۰۲، ۱۲:۰۷ ق.ظ

۰ نظر ۲۹ تیر ۰۲ ، ۰۰:۰۷
محمدعلی خالقی

داستان واکمن ، محمد علی خالقی

يكشنبه, ۲۵ تیر ۱۴۰۲، ۱۲:۵۸ ق.ظ

 

به حرف کسی گوش نمی دادم 

همیشه دوست داشتم تنها باشم 

در خلوت به سر می بردم  برایم ارامش بخش بود 

روزگار به سختی می گذشت 

تمامی بچه ها از دستم ناراحت بودند 

چون دوست داشتم تنها باشم و در دنیای خودم سیر می کردم 

صدای ارام و دلنشین مرا خرسند می داشت 

و مرا از تنهایی و غم و اندوه بیرون می اورد 

من بودم و او تنهای تنها 

موقع دلتنگی ها مو برام غصه دریا رو می گفت و مرحمی بود بر زخمهای  کهنه ام 

ولی اکنون نیست و خیلی ناراحتم چون شکست 

واکمن خوبی بود 

۵/۱/۸۴ دفتر منشی کادر ، اب یک قزوین 

خالقی اسفاد     برگی از دفتر خاطراتم 



اسفاد وطنم. esfadvatanam.blog.ir

۰ نظر ۲۵ تیر ۰۲ ، ۰۰:۵۸
محمدعلی خالقی

طبیعت بکر و زیبای روستای اسفاد

جمعه, ۲۳ تیر ۱۴۰۲، ۰۹:۰۱ ب.ظ

۰ نظر ۲۳ تیر ۰۲ ، ۲۱:۰۱
محمدعلی خالقی

ثروت ،مال دنیا ،مرگ

دوشنبه, ۱۹ تیر ۱۴۰۲، ۰۲:۵۴ ب.ظ

۰ نظر ۱۹ تیر ۰۲ ، ۱۴:۵۴
محمدعلی خالقی

شعور ،عقل،فهم ،در .................. حیوانات

شنبه, ۱۷ تیر ۱۴۰۲، ۰۹:۵۳ ب.ظ

به سلامتی تمام مادرهای دنیا

کودکی  جهت شکار از خانه بیرون می زند  او به باغ و بستان می شتابد و پرنده های زیادی را شکار می کند . 

. پرنده ای که در کنار لانه اش  به مراقبت جوجه هایش می پرداخت شکار چی را می بیند که به سمت لانه او  می اید . باخود می اندیشد که چه طور شکارچی را از لانه اش دور سازد . به پرواز می اید و در اسمان به رقص زیبایی می پردازد تا نظر شکارچی را به سویش جلب کند . شکارچی به سمت پرنده نشانه می گیرد و پرنده در لابلای درخت انبوهی حفظ جان می کند . شکارچی دوباره به سمت او نشانه می گیرد و پرنده لنگ لنگان سعی میکند خود را از درخت و لانه دور سازد و این حرکت را بارها بارها تکرار می کند . شکارچی به خیال پرنده زخمی به دنبالش راه می افتد . پرنده وقتی می بیند شکارچی از لانه دور شده است . ارامشی در او مطمءن می شود در اسمان به پرواز می اید و به سمت لانه اش  پرواز می کند

او این خطر پر فراز و نشیب  را متحمل می شود و ساعتها به گمراهی شکارچی می نشیند تا جان جوجه هایش را نجات دهد و حیاتی  دیگر را تجربه می کند شکارچی که از خستگی به تنگ امده بود از شکار او منصرف می شود و از فرط تشنگی و ماندگی  به استراحت می پردازد . 

وقتی پرنده به لانه می رود جوجهایش را می بیند  که به انتظار نشته اند و جیک جیک شادمانی  سر می دهند انها را در پر و بالش می گیرد و از شوق خوشحالی و شادمانی   اشک می ریزد .

……………………………………………………………………………

 

به سلامتی پرنده ی مادر ی که برای رهایی از ترس ساعتها در اسمان می رقصید تا نگه شکارچی را به سویش جلب کند . 

به سلامتی پرنده ای که رقص و پرواز را علامت ممنوع می دانست . 

به سلامتی پرنده ی مادری که برای نجات جان جوجهایش اشک می ریخت . 

به سلامتی تمام مادران دنیا که برای فرزندانشان مشقت و سختی کشیده اند 

 به سلامتی هرچه مادره , مادر حیوان , مادر پرنده , مادر انسان 

به سلامتی رفیق بی کلک مادر 

نگاشت :خالقی  ۱۸ تیر ۹۸



اسفاد وطنم. esfadvatanam.blog.ir

۰ نظر ۱۷ تیر ۰۲ ، ۲۱:۵۳
محمدعلی خالقی

حال خوب

جمعه, ۱۶ تیر ۱۴۰۲، ۰۴:۱۵ ب.ظ

۰ نظر ۱۶ تیر ۰۲ ، ۱۶:۱۵
محمدعلی خالقی

۰ نظر ۱۶ تیر ۰۲ ، ۱۵:۴۶
محمدعلی خالقی

اصل باش

يكشنبه, ۱۱ تیر ۱۴۰۲، ۰۱:۳۱ ب.ظ

۰ نظر ۱۱ تیر ۰۲ ، ۱۳:۳۱
محمدعلی خالقی

شعری زیبا در وصف زن

شنبه, ۱۰ تیر ۱۴۰۲، ۰۴:۳۹ ب.ظ

زشعر  حاجے  غفارے  اینک
  
شود  دستت  پر  و  خوابت  چه  راحت


برو راحت  به روی مبل بنشین

هم اکنون باز کن آن، تِلگرامت


نباشد هم تورا حزن وتاُلّم

که دنیا نیک می باشد به کامت


اگر اخلاق خوش بازن تو داری 

یقین دان از بزرگیست، ومرامت


زخوش گفتاری  و رفتار نیکو 

پشیمانی نشاید ،نَی ،ندامت


چوبد گویی شود اوضاع واحوال

خراب وزندگی روبه وخامت


اگر از قصد بازن زشت گویی

بدان ان زندگی باشد حرامت

 

چو دعوا ونزاع امد به میدان

تنزل یابد آن جاه،و  مقامت


بکلّیت    بگفتم  شعر  زن  را  

زن  خوب  داشته  صدها  کرامت


زن  ار  بد  شد  حسابش  را  جدا  کن

ندارد  او  دگر  ان   احترامت


  چوزن  بد  شد  رها  کن  زندگے  را  

چراکه  سرزنش  سهم  وملامت


صداے  زن    زصوت  مرد  بر  شد  

یقینا  دارد  او  خیلے  وقاهت


زنان  خوب  در  دنیا  زیادند

کلامے  نافذاو  دارد  فصاحت


زن  خوب  فاطمه  ،زینب  که  ازاو

حسینش  کرد  غوغا  در  جهانت


ویا  زینب  کز  او  کاخ  ستمکار

فروریزد  زان  نطق  وبلاغت


زن  خوب  ،اسیه  ،مریم    که  فرعون

فرو  ماند  ه  زصبر  واستقامت


زن  خوب  هاجر  اسماعیل  خودرا

فرستاده  به  قربانگاه  راحت
  

ندیدے  کو  دران  سعے  وصفایش

نکرده  لحظه  اے  هم،  استراحت


چراکه  جرعه،  ابے  را  ،رساند

به  طفلے  کو  بیا  بان  بود  اقامت


خلاصه  زن  مقامش  بوده  والا

چومادر  بوده  مرد  ازاوست  ایت


اگر  فرزند  کَس  شایسته  باشد

بدان  کز  مادرش  دارد  طهارت
  

زن  شایسته  پس  باشد  غنیمت

جواز  راه  باشد  در  قیامت


تویونس  شعر  زن  کوتاه  گردان

ززن  محکم  نوشتے  باشهامت

یونس کریمی 

۰ نظر ۱۰ تیر ۰۲ ، ۱۶:۳۹
محمدعلی خالقی

 

به اتفاق چند نفر از دوستان در یکی از روزهای تعطیل به میهمانی دوست قدیمی ام رفتیم . او در یکی از بهترین مکان و اراضی شاندیز باغی داشت که از هر نوع میوه در ان وفور بود . باغی مجلل از تمامی میوه خانه باغ , استخر , مجهز به اماکانات دوربین و حراست , سگ های نگهبان و..

بعد از گفتگوی صمیمانه و دوستانه و یک نهار مفصل برای قدم زدن در باغ رفتم . درختهای میوه گیلاس ,سیب , هلو , توت , گردو ,  گیلاس ها بیشتر از هر میوه ای  نمایان بود . گویا فصل گیلاس بود 

مساحت  باغ به هکتار می رسید  . در حالت خلسه خودم قدم می زدم  . افکارم در چند جهت حیران بود 

گویا روحم از جسم جدا شده بود . جوب های اب , پروانه ها , حلزونها را رصد می کردم . 

یک لحظه صدای سگهای نگهبان بلند شد و دوستانی که همراهم بودم به سمت من می دویدن  

گفتم چه شده ؟ گفتن سگها ما را دنبال کردند , هر یک از انها به هر سو می دویدن و از درختان بالا می رفتند . پاره ای از ترس مرا فرا گرفته بود و در خودم مانده بودم که یاد حرفی افتادم . وقتی سگها دوستان را دنبال می کردند به سمت من امدند و در هر سو و شاخه های درختان بالا رفتند . من در همان جایی که بودم نشستم و تکان نخوردم  . سگها بعد از دنبال کردن دوستان در حالی که داشتند پارس می کردند به سمتم امدند . وقتی دیدن که در جای خود نشسته ام و تکان نمی خورم انها هم بعد چندی پارس کردن در نزدیکی ام نشستند و ارام شدند بعد از چندی نوازش و ارامش انها گویا با من دوست شده بودند و دیگر پارس نمی کردند . دوستان را دیدم که از درختان پایین امدند و گفتند تو نترسیدی که تو را گاز بگیرند .

گفتم سگی که پارس می کنه نمی گیره 

روز خوبی بود و اتفاق نوینی ,  این مصداق گاهی برای انسانهایی که زیاد صحبت می کنند و چیزی بارشون نیست صدق می کند . هر چند که سگها وفادارترین حیوانات هستند . و باید از انها درس وفا اموخت 

سگی که واق واق می کنی نمی گیره 

۸ بهمن ۹۸  خالقی 



اسفاد وطنم. esfadvatanam.blog.ir

۰ نظر ۰۹ تیر ۰۲ ، ۰۳:۵۹
محمدعلی خالقی

فهم ،شعور ، ظرفیت

چهارشنبه, ۷ تیر ۱۴۰۲، ۰۶:۳۴ ب.ظ

۰ نظر ۰۷ تیر ۰۲ ، ۱۸:۳۴
محمدعلی خالقی

کدو خورشتی

سه شنبه, ۶ تیر ۱۴۰۲، ۱۰:۰۲ ب.ظ

الا مختار کدو کاشتی خورشتی

 

چقدر پوست نازک است باآن درشتی

 

یه طوری عکس  می اندازی زباغا

 

توگویی توی باغ های بهشتی

 

به ما برگو زرمز کشت وکارت

 

چطوری بذر بگرفتی وکشتی

 

تعجب دارد وایول به کارت

 

تونیکوکاری ونیکوسرشتی

 

خودت هم کارخود تحسین نمایی

 

گمانم بهر کارت درشگفتی

 

مواظب باش زدست گوسفندان

 

حصاری کن به هیزم یا که خشتی

 

کشاورزی بود شغل ائمه 

 

مواظب باش خوب شغلی گرفتی

 

ندیدم عکس زصیفیجات دیگر 

 

مگر گوجه وبادمجان نِدشتی

 

یونس کریمی اسفاد 

درود عالی بود 

۱ نظر ۰۶ تیر ۰۲ ، ۲۲:۰۲
محمدعلی خالقی

از حال لذت ببر

دوشنبه, ۵ تیر ۱۴۰۲، ۱۰:۴۶ ب.ظ

۰ نظر ۰۵ تیر ۰۲ ، ۲۲:۴۶
محمدعلی خالقی

سلطان دلها ،اسفاد زیبا، بهار صفر دو

يكشنبه, ۴ تیر ۱۴۰۲، ۰۱:۲۵ ق.ظ

۰ نظر ۰۴ تیر ۰۲ ، ۰۱:۲۵
محمدعلی خالقی

فعالیت جهادی اسفادیهای مقیم تهران

جمعه, ۲ تیر ۱۴۰۲، ۱۱:۵۷ ق.ظ

پسر عموی گلم آقا ابراهیم عزیز برایتان آرزوی سلامتی دارم 

حسن آقای گل همکلاسی قدیمی 

موفق باشی

۰ نظر ۰۲ تیر ۰۲ ، ۱۱:۵۷
محمدعلی خالقی

لانه ی کلاغ

سه شنبه, ۳۰ خرداد ۱۴۰۲، ۱۲:۴۶ ب.ظ

 

صدای قار و قار کلاغی نظرم را به سویش جلب کرد 

درخت آلوچه ، لانه ی کلاغ را در شاخهای پر بار و برش پنهان کرده بود

 کلاغ با رعب و وحشت به این طرف و ان طرف می پرید

صدای قار و قار کلاغ ، کلاغهای دیگر را هم به آنجا کشاند 

از درخت بالا رفتم لانه ای در لابلای شاخهای انبوهی از خار وخاشاک و گل تعبیه شده بود تعداد شش عدد تخم خال خالی رنگی و قشنگ خود نمایی می کرد خواستم تخمها را بردارم که یهو زیر پایم خالی شد و شاخه ای بزرگ شکست 

اومدم پایین از یه طرف شاخه ی شکسته و طرف دیگر حس وحال کلاغهای نگران مرا آزرده خاطر داشت . شاخه ی شکسته را برداشتم و خود را با خوردن چند گورجه سبز مشغول کردم و کم کم از لانه دور شدم صدای کلاغ ها آرام گرفت 

ولی هنوز وجدانم ناراحت بود 

وقتی با خود اندیشه کردم دیدم ادمها طبیعت را خراب می کنند و همین طور زندگی را ، زندگی کلاغی که به انتظار جوجه هایش شب را به صبح روی تخم هایش می خوابد تا از آنها مواظبت کند آن روز حال خوبی نداشتم فردای آن روز جهت اطمینان خاطر غیر مستقیم نگاهی به لانه کردم و بسیار خوشحال شدم چرا که مادرش  بر روی تخمهایش ارام خوابیده بود 

کاش می فهمیدیم حس سارها و سوسک ها توی تورها و تارها چگونه است 

کاش می فهمیدم حس قورباغه ها در نگاه مارها چگونه است 

کاش می فهمیدیم حس برگهای سبز در خزان و بهترین بهارها چگونه است 

کاش می فهمیدیم حس کلاغ ها در تخریب ما انسانها چگونه است 

و کاش می فهمیدیم حس ما انسانها در این هم شکارها و ویرانها چگونه است 

تدوین ؛:::محمد علی خالقی ۶ اردیبهشت ۹۸



اسفاد وطنم. esfadvatanam.blog.ir

۰ نظر ۳۰ خرداد ۰۲ ، ۱۲:۴۶
محمدعلی خالقی

مناظر زیبای اسفاد بهار ۰۲

سه شنبه, ۳۰ خرداد ۱۴۰۲، ۰۲:۴۲ ق.ظ

۰ نظر ۳۰ خرداد ۰۲ ، ۰۲:۴۲
محمدعلی خالقی

تصویر قدیمی اسفاد

شنبه, ۲۷ خرداد ۱۴۰۲، ۰۱:۵۱ ب.ظ

۰ نظر ۲۷ خرداد ۰۲ ، ۱۳:۵۱
محمدعلی خالقی

به آدمش بستگی داره

چهارشنبه, ۲۴ خرداد ۱۴۰۲، ۰۱:۰۴ ق.ظ

۰ نظر ۲۴ خرداد ۰۲ ، ۰۱:۰۴
محمدعلی خالقی

حیوانات بهترین مدرس انسانها هستند

يكشنبه, ۲۱ خرداد ۱۴۰۲، ۱۰:۳۶ ب.ظ

۰ نظر ۲۱ خرداد ۰۲ ، ۲۲:۳۶
محمدعلی خالقی

 به اندازه ای پس انداز کن

که عزیزترینت  به خاطر مال دنیا ترکت نکنند

انچنان خرج کن  . که دلی به بزرگی دریا ، سخاوت و بخشندگیت  باشه  

اموال دنیا مال دنیاست 

درست استفاده کردن مهمترین رمز خوشبختی است

 

مادری به خاطر اموال دنیا توسط فرزندانش از خانه اش رانده شد 

خانواده ای از برای مال دنیا سالهاست از غم هجران زجر می کشد

زنی از برای مال دنیا همسرش را ترک نمود .

اگر قرار باشد فرزندان یک خانواده از برای مال دنیا ترکت کنند

بهتر همان است که هیچ پدری ارثی به فرزندش نبخشد . و همه رو خرج خودش و فقرا نماید

خالقی عرفان.

 

۰ نظر ۲۰ خرداد ۰۲ ، ۱۵:۴۹
محمدعلی خالقی

زندگی یعنی چه ، خالقی

چهارشنبه, ۱۷ خرداد ۱۴۰۲، ۰۸:۱۵ ب.ظ

 

 

 

چه دنیای خوب و قشنگی 

فصلها می چرخند 

فصل زیبای بهار , فصل پاییز قشنگ , 

کبکان می خوانند 

و نسیم از هر سو بوی ریحان و شقایق رو به هم آمیخته 

صبح زیبایی از نور شفق می تابد 

و غروبی دیگر  , شب به زیبایی و تاریکی خود خاموش است 

چه قشنگ است اینجا  , همه رنگ است دنیا 

همه جا ازادی  , همه جا جشن و سرور 

ابرها سایه ای از اتش خورشید قشنگ , بر زمین می پوشند 

اسمان ابی بود 

 , نور مهتابی از قرص ماه بود تابان 

و درختانی از هر نوع میوه  , ارام خوابیده 

 که تو باشی و من  

زندگی هم زیباست 

اگر از قافله عمر خبری نیست . 

شاید !!!!شاید!!!!!شاید!!!!! ان سوتر در جهانی دیگر

 زندگی هست زیبا ?  که در این کوته عمر , به تلنگری ز هم پاشیدن  و دگر هیچ که هیچ  ……………________________

کاش یک لحظه  در این جشن و سرور 

من می دانستم  ?

زندگی زیبا بود 

زندگی یعنی چه ؟

 

خالقی عرفان  5 مرداد ۹۸



اسفاد وطنم. esfadvatanam.blog.ir

۰ نظر ۱۷ خرداد ۰۲ ، ۲۰:۱۵
محمدعلی خالقی

دودر

سه شنبه, ۱۶ خرداد ۱۴۰۲، ۰۶:۵۶ ب.ظ

سالها پیش پشت اون قله سیا 

ما دودر ۰ داشتیم باآقا فرا

احمد ومحمودوچندتایی دگر

که در  این  کارا همه داشتن جگر  

احمد دادی وبعضی بچه ها 

داشتن اونها، دودر، اما جدا 

داخل ان   غالبا  چیزی نبود
 
دائما بودند طلب کار از خدا

دست شان هردم  بسوی او دراز

گفته دایم ای خدای چاره ساز

این دودر پرکن تو از کبک وتهی 

این  دودر باشد چرا دائم تهی    

ازچه رو اینک  فرا واین حسن 

سخت کردن راه بر احمد ومن 

پس چرا آنهاهمش هر صبح وشام

 کبک را اسان بیاندازند به دام 

فکر کردند فکر کردند بیشتر 

تا بیابند چاره وراهی دگر

عاقبت  یک چاره در کار اوفتاد

چاره ای از آن یکی یار اوفتاد
 
 هردوشان گشتند از این موضوع شاد 

ان  یکی فکری دگر اورد یاد

چاره این باشد رقض های رقیب  
 
 منحرف گردد به سوی ما به شیب  

کاسه ی ابی به عنوان تله  

ما گذاریم سمت خود با فاصله   

چاره کر دند کار خود را زود زود 

پس دویدن سوی قلعه  سمت رود

حالا شب دوباره برگشتن   

 امدن خوشحال درشب باچراغ

از میان کوچه دیوارای باغ 

گفتن اول  بر دودر پاتک زنیم    

گر که باشد کبک ان راتک زنیم   

تاکه احمد کرد دست درآن دودر  

آسمان شد تیره وخاکش به سر 

داد فریاداز نهاد او فتاد 

کو هراسان گشت وبر خاک اوفتاد 

آن یکی گفتا چه شد ای یار من 

صبر کن جانا گسست افکار من  

آن چه دیدی در دودر ،بگریختی؟

 رشته ای بر گردنم اویختی !   

گفت تا من در دودر بنمو ده دست
   
   حس نموده مار در انجا نشست 

 ۰مار در این سو وان سو میدوید
 
تشنه بود وبهر ابی می خزید 

مار بودی ایه از بهر خدا ۰

 تاکه بنماید تورا از بد جدا

چشم از مال کسان اذیین ببند 

 هرچه داری کن قناعت پس بخند
 
 روزی ات جای دگر قسمت شده 

 هرچه اید غیر ازاین ان بد شده 
                            
چشم بر مال کسان بربند تا 

کبک اید بر دودر لطف خدا 

یونس آ این قصه را پایان بده   

 بهر مردم رو تو اب ونان بده 

 

                خواجه یونس کریمی  اسفاد 

۰ نظر ۱۶ خرداد ۰۲ ، ۱۸:۵۶
محمدعلی خالقی

آب و ابادی -کوه و دانایی

سه شنبه, ۱۶ خرداد ۱۴۰۲، ۰۴:۳۸ ق.ظ

۰ نظر ۱۶ خرداد ۰۲ ، ۰۴:۳۸
محمدعلی خالقی

داس بی دسته ی ما شعر خالقی عرفان

جمعه, ۱۲ خرداد ۱۴۰۲، ۰۳:۳۳ ق.ظ

داس بی دسته ما

روزها و سالهایی  

علف هرزه ان باغچه را می چیند 

پدری پیر     کمری تا خورده     دستهایش چه زمخت

داس بی دسته ما گنج گرانی ایست 

که به دست پدری پیر به زمین می کوبد 

هرزه را می جوید , می شوید 

باغچه را اباد است . 

و درختانی که در ان سر به فلک اراسته 

پدری پیر اما ...

عمر را باقی نیست  

گوشه ای بنشسته 

مالکانی هر سو چشم شوریده ای بنگارند 

 و در ان باغچه ابادی به جدال پردازند 

پدر !!؟

فرزندان   پسرانم     

من اگر می دانستم که ز ان موهبت و عشق جدال بر می خواست 

هیچ بر هرزه ی ان باغچه ی ابادی داس بی دسته خود را , نمی کوبیدم 

هرزه را اتش سرخی ایست که در هر مزرع

تخم ان افشاند 

باغ را فتنه ای از مور و ملخ انگیزد 

من نمی دانستم فتنه از عشق به پاست 

داس بی دسته ما .....

شاعر:خالقی (عرفان) پنجشنبه ۲۱ شهریور ۹۸



اسفاد وطنم. esfadvatanam.blog.ir

این شعر مفهوم عجیبی داره  

ما آدما کجا رو می خوام بگیریم خدا می داند . 

عشق  نفرت  چشم زخم  غم  شادی  تنهایی  فقر  بردگی  افسردگی 

 

 چه روزایی که میاد و می ره  قدر همدیگر بدونید و از زندگی لذت ببرید 

حسرت خوردن یک نوشیدنی  ولخرجی نیست  

درست مصرف کردن  یعنی سلامتی 

یک متر جا آرامگاه ابدی رو از یاد نبر  اونجا هیچی زرق و برقی رو نمی تونی خرج کنی  

اینجا خرج کن همین الان 

نوشتن یک وصیت واجبه   شاید تجدید شدی ؟؟؟

 

۰ نظر ۱۲ خرداد ۰۲ ، ۰۳:۳۳
محمدعلی خالقی

صبح بخیر اسفاد

جمعه, ۱۲ خرداد ۱۴۰۲، ۰۳:۱۰ ق.ظ

۰ نظر ۱۲ خرداد ۰۲ ، ۰۳:۱۰
محمدعلی خالقی

 

 

 

 

 

درگذشت مرحومه مغفوره فاطمه غلامعلی زاده.

همسر مرحوم کربلایی میرزا احمد اسدالهی را تسلیت عرض نموده از درگاه خداوند متعال برای مرحومه علو درجات و برای بازماندگان صبر و شکیبایی آرزومندیم.
 

۰ نظر ۰۵ خرداد ۰۲ ، ۲۱:۳۷
محمدعلی خالقی

حق الناس در صف گاز خالقی اسفاد

پنجشنبه, ۴ خرداد ۱۴۰۲، ۰۹:۱۹ ب.ظ

 

شنبه, ۱۶ شهریور ۱۳۹۸، ۰۵:۴۴ ق.ظ

ان زمان صف گاز برای گاز زدن مشکل و وقت گیر بود چرا که پمپ گاز تازه راه اندازی شده بود . و مردم از بنزین استفاده می کردند  بنزین لیتری صد تومان بود  که یهویی افزایش یافت و لیتری هزار تومان شد . اکثرا با این موضوع اشنایی دارند . صف گاز انقدر شلوغ می شد که گاهی به شمارش انها می پرداختیم و بیش از سی و چهل ماشین تا نوبتمان فاصله بود . بر این اساس گاهی جازدن هم باعث دعواهایی می شد برای چندمین بار هر وقت که می خواستم ماشینم را گاز بزنم بدون نوبت به اپراتور دستگاه مراجعه می کردم چرا که از دوستان صمیمی و نزدیکم بود . و حتی دوستانم را بی نوبت به معرفی می پرداختم . روزی صاحب خانه را برای بردن به جایگاه همراهی کردم.تازه از عملم بسیار خوشنود بودم . هنوز به جایگاه نرسیده بودم بیش از سی ماشین در صف انتظار بودند . لحظه ای صاحب خانه در جایگاه توقف نمود او را به قسمت اپراتور معرفی کردم . و او بدون توجه به من به صف انتظار روانه شد . گفتم چرا حاج اقا نمی رین داخل برین بدون نوبت گاز بزنین اپراتور از دوستانم هست مشکلی نیست . 

او در جوابم سکوت کرد و بعدی چندی گفت.حق الناس می دونی چیه ؟جواب این جماعت تو صف را چگونه باید پرداخت . سکوت زبانم را بسته بود و بدنم.خشک شده بود . جرعت حرف زدن نداشتم .و زان پس هر گاه خواستم برای گاز زدن ماشینم به جایگاه بروم سخن مردی بزرگ را تداعی می کردم و صف انتظار را علامت سکوت می دانستم . 

,و حتی چراغ راهنما  , بوغ زدن , سبقت گرفتن و حتی راه رفتن و پیشین گرفتن ,صف نانوایی و.... را حق الناس می دانم

خالقی اسفاد 



اسفاد وطنم. esfadvatanam.blog.ir

۰ نظر ۰۴ خرداد ۰۲ ، ۲۱:۱۹
محمدعلی خالقی

حس موسیقی شارستان ،شاعر خالقی عرفان

چهارشنبه, ۳ خرداد ۱۴۰۲، ۰۲:۴۹ ب.ظ

 

آب در شارستان جاری بود 

کوه در سبزه ی دانایی بود 

شار از لذت شوق می رقصید  

حس موسیقی دل پیدا بود.     

 

     دل او دریا بود     دل او دریا بود 

                     

      بوته را شادی بود.           نجم آوازی بود               نجم آوازی بود  

                   

 

        بلبلی بی دانش می نوشید 

دختری زیبا رو پا بر آب می شوئید

    گاه هر تنهایی شیدا بود 

       گاه هر تنهایی شیدا بود 

    قلعه ای بر یک اوج 

    نبض سعادت می داشت 

    آسمانش مهتاب   

        آ سمانش مهتاب 

مادری بر یک بام فال ستاره می چید 

مهر او جاری بود 

دست او جادو بود 

        تا که آن شارستان جاری بود 

        لذت نور چراغ می تابید 

        قلعه بیداری بود 

                      شاعر :خالقی ۲۹ مهر ۹۸ 



اسفاد وطنم. esfadvatanam.blog.ir

۰ نظر ۰۳ خرداد ۰۲ ، ۱۴:۴۹
محمدعلی خالقی

مکان های دیدنی اسفاد

دوشنبه, ۱ خرداد ۱۴۰۲، ۰۹:۲۹ ب.ظ

مزار اشی اسفاد (دیدنیهای اسفاد 

 

مزار آشی از مکان های زیارتی و سیاحتی اسفاد  است که در دامنه قله مزار آشی قرار دارد که در انتهای مزارع و کشتمان شیران و سلیمانی واقع شده است.
در زمان قدیم بر فراز این قله زیبا که از خاک سرخ و جنس سنگی و صخره ای است قلعه قدیم اسفاد قرار داشت که در  زیر این قله راه و دالانی  وجود داشته که بالای کوه را به دم قنات وصل می کرد و هم اکنون نیز آثار آن وجود دارد.
ظلم و ستم و خفقان زمان خلفای عباسی باعث شد تا تعدادی از  امام زادگان به نقاط دور دست و دور از دسترس عباسیان مهاجرت کنند و به کار تبلیغ مذهب تشیع علوی بپردازند.
و بر همین اساس در منطقه زیرکوه نیز مزار و قدمگاه های  فراوانی از سلاله اهل بیت وجود دارد.
البته گاهی اوقات انسانها از ترس سختی های روزگار نیز به عناصر طبیعت متوسل می شدند.
مکان مزار آشی  یک سنگ صخره ای بزرگ است  که به قول قدیمی ها اثر پنجه انسان بر روی آن وجود دارد و از دل این سنگ درختی زیبا روییده است که اسفادیها در پای این درخت با پختن آش و نذر آش و با گره زدن  نخ و پارچه به این درخت برای رفع حاجات به این مکان متوسل می شوند.
در چند سال گذشته به همت آقای حسین غفاری ضمن ساخت بنایی در این محل ، راه و جاده ای  تقریبا مفید برای دسترسی بهتر به این مکان احداث شده است.
با توجه به اینکه این مکان دارای چشم انداز و غروب بسیار زیبا و مشرف به انجیر های سلیمانی و در جوار قله زیبای سیاه و قلعه کوه  و همچنین نزدیک به پای چنار واقع شده  است
شایسته است استراحت گاه و راهی مناسب و مکانی بزرگ تر جهت توسعه گردشگری برای این مکان ایجاد شود.
و همچنین پیشنهاد می شود تیمی از جوانان و بسیج تشکیل شود تا راه و دالان زیرزمینی از سر قله تا پای چنار جهت گردشگری و کشف آثار باستانی شناسایی و بازگشایی شود.
                              کریمی آوای اسفاد 21 تیر ۹۹



اسفاد وطنم. esfadvatanam.blog.ir

۰ نظر ۰۱ خرداد ۰۲ ، ۲۱:۲۹
محمدعلی خالقی

کوچه باغ ، اسفاد

يكشنبه, ۳۱ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۰۴:۳۱ ب.ظ

۰ نظر ۳۱ ارديبهشت ۰۲ ، ۱۶:۳۱
محمدعلی خالقی

به مناسبت سالگرد دکتر مظفر کریمی

پنجشنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۱۱:۵۲ ق.ظ

خاطره ای از دوران کودکی 
با سلام و احترام
دوران دبستان بود، کلاس اول دبستان بودم یکی از روزها که روی نیمکت نشسته بودم زیر نیمکت یک پاک کن نو و قشنگ افتاده بود و برداشتم برای خودم و به خانه آوردم و به برادرم گفتم . مظفر من این پاک کن را پیدا کردم. ایشان به محض مشاهده گفت این مال مردم است و فردا حتما ببری سر جاش بگذاری و فردا این کار را انجام دادم و صاحب پاک کن پیدا شد.
در دوران بزرگسالی آن اوایل که در تهران  سرکار می رفتنم یک روز یکی از ارباب رجوع یک لباس قشنگ و زیبا برام هدیه آورد من به برادرم نشان دادم گفتم این را برام هدیه آوردند
اما این بار هم نگذاشت آن لباس قشنگ را بپوشم و گفت برو آن هدیه را پس بده و ذائقه خود را با مال مفت و بدون زحمت عادت نده.
و هرکی باید از دسترنج و زحمت خودش باید بخورد. من رفتم پسش دادم
در تمام ایامی که در کنارش بودم درسهای زیادی ازش یاد گرفتم 
امروز خیلی جایش برایم خالی است .
امشب سالگرد رفتنش است و یاد و خاطرش همیشه برایم زنده است.
گفتم که فراق تو نبینم دیدم
آمد به سرم از آنچه می ترسیدم
۲۸ اردیبهشت سالگرد آسمانی شدن  دکتر کریمی خدمتگذار عرصه رفاه و تامین اجتماعی گرامی باد.
                                ارادتمند کریمی 

۰ نظر ۲۸ ارديبهشت ۰۲ ، ۱۱:۵۲
محمدعلی خالقی

طبیعت زیبایی از اسفاد

يكشنبه, ۲۴ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۰۹:۳۸ ب.ظ

۰ نظر ۲۴ ارديبهشت ۰۲ ، ۲۱:۳۸
محمدعلی خالقی

در گذشت مرحوم خواجه اسدالله یاری اسفاد

سه شنبه, ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۱۰:۰۹ ب.ظ

درگذشت مرحوم "خواجه اسدالله یاری" را خدمت خانواده یاری و سایر بستگان تسلیت عرض نموده، برای مرحوم علو درجات و برای بازماندگان صبر و شکیبایی آرزومندیم.

 

 

 

 

۰ نظر ۱۹ ارديبهشت ۰۲ ، ۲۲:۰۹
محمدعلی خالقی

اندکی اندیشه

سه شنبه, ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۱۰:۰۵ ب.ظ

 

            شاخه برگی به فراز                                                     

            ابر در اوج لطافت  مصداق کوه یخ

             دانه ای روز و شب از جرعه ابی به هوای نفس است 

                                       زاد خاک بشر الموت بخاک 

                                       مرگ حق است به گمانم 

            نام مرغی به تنهایی شب در آواز 

            شاعری در به تکاپوی لغت درنگرش

            نام عشقی به تنم خال زدم  د ز ملالم 

            کودکی در خوابش می پرد از فکر و خیال

            ماه از ذائقه ابر سیه در نگران 

                                                     خالقی (عرفان



اسفاد وطنم. esfadvatanam.blog.ir

۰ نظر ۱۹ ارديبهشت ۰۲ ، ۲۲:۰۵
محمدعلی خالقی

۰ نظر ۱۷ ارديبهشت ۰۲ ، ۱۶:۱۰
محمدعلی خالقی

درگذشت مرحوم محمود انصاری اسفاد

جمعه, ۱۵ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۱۲:۳۰ ب.ظ

۰ نظر ۱۵ ارديبهشت ۰۲ ، ۱۲:۳۰
محمدعلی خالقی

تار و تنهایی دل

جمعه, ۱۵ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۰۲:۰۵ ق.ظ

۰ نظر ۱۵ ارديبهشت ۰۲ ، ۰۲:۰۵
محمدعلی خالقی

《انا لله وانا الیه راجعون》
خانواده های محترم دادی ، داوودی ، عابدینی ، حسینی و سایر منسوبین 
درگذشت مادری مهربان و دلسوز  را  تسلیت عرض نموده، از خداوند منان برای آن مرحومه علو درجات و برای بازماندگان صبری جمیل خواستاریم
ما را در غم خود شریک بدانید.

 

 

۰ نظر ۱۳ ارديبهشت ۰۲ ، ۲۱:۱۵
محمدعلی خالقی

شعری در وصف اسفاد کوچه ی تنگ ، یونس کریمی

دوشنبه, ۱۱ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۰۳:۵۳ ب.ظ

 

آن   کوچه   تنگ   چه   سایه   سارے   دارد
   اندر   چپ   وراست   شاخسارے   دارد

از   هر   طرفش   چوجعد   مویے   زیبا   
انجیر   تنیده     تاڪ   سارے   دارد

بالا   همه   انگور   به   پایین   همه   گل
به   به   چه   درختان   انارے   دارد
     
از داخل   کوچه   چون   گذر   بنمایے   
گردو  ودرختان   چناری   دارد

از چهچه   بلبلان   نگوییم   به تو   
صوت   خوش   کبڪ   هم   قنارے   دارد

آن   جوی  و   آن   آب  روان   رابنگر   
خودجوش   درون   چه   چشمه   سارے   دارد

درگرم   ترین   زمان   گذر   بنمایی
خود   باد   دل   انگیز   بهارے   دارد


از تنگے  کوچه  چون  که  گفتے  جانا  
هم  ویژگیهایے  انحصارے  دارد  

بالا  چو  روے  قنات  اسفاد  رسے  
بنگر  که  خدا  چه  شاهکارے  دارد


شیرین  وگوارا  وخنک   بے  مانند
سرچشمه  خبر  زکوهسارے  دارد

۰ نظر ۱۱ ارديبهشت ۰۲ ، ۱۵:۵۳
محمدعلی خالقی

تصویر آقای یونس کریمی محمد علی احمدی احمد عظیمی

دوشنبه, ۱۱ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۱۲:۴۲ ب.ظ

۰ نظر ۱۱ ارديبهشت ۰۲ ، ۱۲:۴۲
محمدعلی خالقی

۰ نظر ۰۹ ارديبهشت ۰۲ ، ۱۳:۰۲
محمدعلی خالقی

اسفاد ، کیچه ی تنگ

پنجشنبه, ۷ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۰۱:۳۶ ق.ظ

 

با توجه به موقعیت جغرافیایی که این روستا به  خود گرفته این روستا از شاخص ها لهجه های شیرین و دوست داشتنی و موقعیت مکانی که در سایه سار شاسکوه واقع شده  اسامی خاص و مکتوبی را به خود اختصاص داده  است 

اگه به اسامی کوچه باغها  دشت و کوهها پرداخته شود باید صدها کتاب هم در  نگارش الفاظ شیرین  نقطه جایگاه های اسفاد ناچیز باشد.

کیچه تنگ همه با این نام اشنا هستیم این کوچه واقع در زیر باغ سالاری و از جنوب به  درخت سرو  تنومند ، درنقطه شروع با مجاورت باغ مرحوم حاج محمد عظیمی و باغ ملا عباس عبدی و امتداد باغ حاج معین ختم می شود 

کمتر کسی باید باشد که خاطرات این کوچه رو از یاد برده باشد 

دارای جوبی حاوی شن وسنگ که در تابستان جایگاهی مطلوبی جهت اتراق  یا  درس خواندن به خود اختصاص داده بود .

درخت های تنومند  قوی  با شاخ برگهای سرسبز سایه بان ان کوچه را مثال چتری پوشش داده بود گاهی عبور نور خورشید از لای برگهای درختان گرمایش به جان ادم روحی تازه می داد . 

سکوت مطلق کوچه آرامش افکار را به سرچ قدر ت ، عظمت خداوند و شگفتیها می کشاند 

صدای گنجشگان و پرندگان ، بوی عطر بهاری و سبزینه ها خلقتی دیگر از قدرت پروردگار و عرفان را به خود جذب می کرد 

خلوت کوچه با جاری اب روان نرمک نرمک در زیر سنگجوله ها و خنکای اب با بوی نمناکش ، گاهی صدای حال و احوال اهالی از دور دست شنود بود

تابستان گرم نوسازی گاهی هوس این کوچه پس کوچها و خنکای اب را به دل می کشاند

کم عرض بودن کوچه عبور راکبان الاغ سوار را به مشکل وگاهی به امتداد یا انتهای کوچه می کشاند 

از خاطرات این کوچه وکوچهای پر خاطره و کودکی هر چه بگیم دیگر از خاطرات ی است که تکرار ندارد .

من خاطره ی  این کوچه و کودکی هایم  بازی  تیر و کمان (پلخمو)

گردو ته کنی  درس خواندن ها وخاطره پسه ی گردو با دوستان را از  یاد نخوام برد

  تجربه این جا مقدم تر از هر خاطره یا رویت حال و هوایی است که حال بر روزگار این کوچه داریم.

خالقی اسفاد وطنم

۲ نظر ۰۷ ارديبهشت ۰۲ ، ۰۱:۳۶
محمدعلی خالقی

دلت باید بزرگ باشه تا بتونی دریا باشی

چهارشنبه, ۶ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۱۰:۲۶ ب.ظ

۰ نظر ۰۶ ارديبهشت ۰۲ ، ۲۲:۲۶
محمدعلی خالقی

دیدار عیدانه .بمرود

چهارشنبه, ۶ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۰۲:۰۵ ب.ظ

بهترین آدمای زندگی یت کسایی هستند 

که اگه ته دنیا هم باشن بازم دوستشون داری و به یادشون هستی

اینقدر دلاشون مهربونه

  که وقتی کنارشون می شینی چایت سرد می شه ولی دلت همیشه گرمه گرمه 

دایی عزیزم مرد سخاوت و لوتی منش میرزا عباس قلی قاسمی . سایت مستدام 

۰ نظر ۰۶ ارديبهشت ۰۲ ، ۱۴:۰۵
محمدعلی خالقی

تصاویر صبح زیبای وطن

سه شنبه, ۵ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۱۰:۰۵ ب.ظ

۰ نظر ۰۵ ارديبهشت ۰۲ ، ۲۲:۰۵
محمدعلی خالقی

اسفاد قدیم برادران جعفری اسفاد

يكشنبه, ۳ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۱۱:۱۶ ب.ظ

۰ نظر ۰۳ ارديبهشت ۰۲ ، ۲۳:۱۶
محمدعلی خالقی

تا دندون داری بخند تا چشم داری ببین

شنبه, ۲ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۱۱:۳۴ ق.ظ

تا دندون داری بخند
تا چشم داری ببین
تا گوش داری گوش کن
تا سالمی زندگی کن
یادت باشه دنیا منتظر هیچ کس نمی مونه
به لبخند زدن ادامه بده
چون زندگی زیباست

 

۰ نظر ۰۲ ارديبهشت ۰۲ ، ۱۱:۳۴
محمدعلی خالقی

جمله ی معروف آرمسترانگ

شنبه, ۲ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۱۰:۵۰ ق.ظ

جملاتی از نیل آرمسترانگ

«من آدم حساسی نیستم. وقتی خانه والدینم را ترک کردم گریه نکردم. وقتی در ناسا کار پیدا کردم گریه نکردم و حتی وقتی روی ماه پا گذاشتم گریه نکردم. اما وقتی از روی ماه به زمین نگاه کردم، بغضم گرفت. با تردید با پرچمی که بنا بود روی ماه نصب کنم بازی می کردم. از آن فاصله، رنگ و نژاد و ملیتی نبود. 
ما بودیم و یک خانه گرد آبی…
با خود گفتم: انسان ها برای چه می جنگند؟ 
شست دستم را به سمت زمین گرفتم و تمام دارایی ام و کره زمین با آن عظمت پشت شستم پنهان شد و من اشک ریختم…»

 

 

۰ نظر ۰۲ ارديبهشت ۰۲ ، ۱۰:۵۰
محمدعلی خالقی

مناطق دیدنی اسفاد . تپه‌های ماسه ای

جمعه, ۱ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۰۷:۰۸ ب.ظ

۰ نظر ۰۱ ارديبهشت ۰۲ ، ۱۹:۰۸
محمدعلی خالقی

مناطق دیدنی اسفاد ، تپه های ماسه ای

جمعه, ۱ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۰۶:۵۴ ب.ظ

۰ نظر ۰۱ ارديبهشت ۰۲ ، ۱۸:۵۴
محمدعلی خالقی

آبیاری سر رم نوروز ۴۰۲

چهارشنبه, ۳۰ فروردين ۱۴۰۲، ۰۹:۳۰ ب.ظ

۰ نظر ۳۰ فروردين ۰۲ ، ۲۱:۳۰
محمدعلی خالقی

جمعه یادی از زنده ها کنیم نیازی به مردن نیست

جمعه, ۲۵ فروردين ۱۴۰۲، ۱۱:۵۰ ق.ظ

حاج آقای محمدی خادم بی ریا 

حاج حسینعلی عظیمی کشاورز نمونه 
شاعر نمونه زیرکوه آقای مرتضی حسینی 

۱ نظر ۲۵ فروردين ۰۲ ، ۱۱:۵۰
محمدعلی خالقی

خوشا اسفاد خوشا حال هوایش

پنجشنبه, ۲۴ فروردين ۱۴۰۲، ۱۱:۲۱ ب.ظ

۱ نظر ۲۴ فروردين ۰۲ ، ۲۳:۲۱
محمدعلی خالقی

عید دیدنی اسفاد نوروز ۱۴۰۲

چهارشنبه, ۲۳ فروردين ۱۴۰۲، ۱۰:۰۵ ب.ظ

۰ نظر ۲۳ فروردين ۰۲ ، ۲۲:۰۵
محمدعلی خالقی

بهار ۴۰۲ اسفاد

دوشنبه, ۲۱ فروردين ۱۴۰۲، ۰۷:۰۱ ب.ظ

۰ نظر ۲۱ فروردين ۰۲ ، ۱۹:۰۱
محمدعلی خالقی

تصویری زیبا و ماندگار

يكشنبه, ۲۰ فروردين ۱۴۰۲، ۱۰:۱۶ ب.ظ

۰ نظر ۲۰ فروردين ۰۲ ، ۲۲:۱۶
محمدعلی خالقی

پنجشنبه بر مزار ارامستان اسفاد

پنجشنبه, ۱۷ فروردين ۱۴۰۲، ۱۰:۵۵ ب.ظ

۰ نظر ۱۷ فروردين ۰۲ ، ۲۲:۵۵
محمدعلی خالقی

زیباترین 

بهترین 

امید ترین 

عشق دنیا مادر انسان است 

می دونی وقتی که تو سرگرم زندگی خودتی قشنگی زندگی چیه ، اینه که مادر داره برای لحظه لحظه زندگیت دعا می کنه 

برای سلامتی تمامی مادران که هیچ دعایی بهتر از دعای مادر نیست 

 

۰ نظر ۱۵ فروردين ۰۲ ، ۲۱:۵۵
محمدعلی خالقی

اسفاد وطنم ، خادمین بی ریا ،

سه شنبه, ۱۵ فروردين ۱۴۰۲، ۰۳:۱۵ ب.ظ

۰ نظر ۱۵ فروردين ۰۲ ، ۱۵:۱۵
محمدعلی خالقی

در گذر لحظه ها شعر خالقی اسفاد

دوشنبه, ۱۴ فروردين ۱۴۰۲، ۰۹:۴۳ ب.ظ

 

     در گذر برق و باد   

              می گذرد لحظه ها 

                                 باد نسیم در وزید

                                          عطر گل و مهر ماه 

 

     در تپش بغض باغ 

              خاک و گل و جرعه اب 

                               حرف سخن در شکفت   

                                        ساقه و گل شور و تاب

 

    به به تماشا نشین 

            سوسن و سنبل شکفت 

                              دامن دشت سر گرفت 

                                             روح بهاران دمید 

 

    عشق همین است ز ره

                   در گذر  چرخ  ماه 

                           گه خزان است به ره 

                                             گه چو بوران نگاه

 

                    خالقی (عرفان ) سه شنبه ۱۳ آذر ۹۷



اسفاد وطنم. esfadvatanam.blog.ir

 

۰ نظر ۱۴ فروردين ۰۲ ، ۲۱:۴۳
محمدعلی خالقی

همه جان تنم وطنم وطنم وطنم وطنم

شنبه, ۱۲ فروردين ۱۴۰۲، ۰۸:۵۸ ب.ظ

۰ نظر ۱۲ فروردين ۰۲ ، ۲۰:۵۸
محمدعلی خالقی

آسمان آبی بود شعر خالقی اسفاد

جمعه, ۱۱ فروردين ۱۴۰۲، ۱۱:۱۶ ب.ظ

 

 

فرسوده دل و جانم 
آشفته ای  در خوابم 
                          رهسپار اندر شب

                          خوابی شده آزارم 

 

        در شبی تار و سیاه

        قایقی می سازم
               دور از همهمه خوابستان 
      آسمان است آرام 

      وستاره هایی که می درخشند در یک قاب سیاه 

       مثل زیبایی ماه

       همه جا تاریک است 

      نوری از زمزمه عشق چراغانی است 
      نقطه نقطه نور در جشن چراغستان 
      مثل یک نقاشی  مثل یک رویا 

      می درخشیدند در هلهله ساحل شب 


می روم بالاتر 
در شبستان سحر  پی ان نور امید 
که چراغ دل تنها شده ی زخم مرا مرحم بود 
                                      روشن و مهتابی  


        لحظه ای بود ...

        یادم آمد که چرا  آسمان آبی نیست 

                                                    در دل تاریکی 

                                                    هیچ در جو نبود

                                                   حتی اکسیژن و اب 
                                                    گیج در مبهم راه

                                                   غرق در ان  دل دریای سیاه


    نیمه شب تا به سحر نا امید خسته ی راه
    شدم آن سالک بیخوابه ی راه
    عجبا غافل از آن خورشید  بالای سرم 
                                       
                                       لحظه ای می دیدم 
                                       آسمان آبی  بود 


                                                                   شاعر :خالقی (عرفان)     ۶مهر ۹۸

 

 

برای پی بردم به اسرار خداوند راههای زیادی هست که درکی دشوار نیست 

یکی از راههای عرفان و خداشناسی درک زیبایی ستارگان می باشد که آسمانی را در دل تاریکی زیور انداخته  گویا نقاشی چیره دست به زیبایی و قشنگی ستارگان پرداخته   اگر توانستید فلسفه ای  از تنها یک ستاره را درک  باشید و به روشنایی و سفر و مسافت ان اندکی بیاندیشید تنها به گوشه ای ناچیز از قدرت الهی  و عظمت پروردگار پی برده اید. انسان را در این علم چه جهلی باشد که قدرت الهی را در شب و روز و زیبایی ستارگان انکار کند . مگر از نفرین شده ها باشد که آتش دوزخ جایگاه اوست .



اسفاد وطنم. esfadvatanam.blog.ir

۱ نظر ۱۱ فروردين ۰۲ ، ۲۳:۱۶
محمدعلی خالقی

 

 

۰ نظر ۱۱ فروردين ۰۲ ، ۱۰:۱۶
محمدعلی خالقی

۰ نظر ۰۹ فروردين ۰۲ ، ۲۳:۱۶
محمدعلی خالقی

ادریس جعفری ، محمد علی خالقی ،

سه شنبه, ۸ فروردين ۱۴۰۲، ۰۹:۱۳ ب.ظ

تصویر کوهستان پارک شادی 

دلت شاد رفیق 

عکسم را در گذر آب می بینم زمان می گذرد 

 

تبریک به مناسبت قدم نو رسیده 

 

۰ نظر ۰۸ فروردين ۰۲ ، ۲۱:۱۳
محمدعلی خالقی

مواظب روزهای خوب زندگی تون باشین

دوشنبه, ۷ فروردين ۱۴۰۲، ۱۲:۵۶ ق.ظ

رابط بخل بین دو انسان می شه فاجعه 

زندگی قشنگتان را با افراد بخیل و نادان خراب نکنید 

 

گاهی وقتی ادما تو جمع خودشونو می بینن    دیگه اون احترام دونفره رو به همدیگه نمی زارن می خوان خود شیرینی کنند یا به عبارتی نمی دونم منیتی از خودشون نشون بدن خودشون رو گم می کنند .

همیشه تو جمع این رخداد پیش میاد . 

چرا احترام ها شکسته می شه و اون احترام که دونفر با هم دارند از بین می ره 

مثل اون قضیه ایستادن بیجا مانع کسب است . 

همیشه برام یک سوال بود  که ایستادن بیجا مانع کسب است یعنی چی تا اینکه تجربه ی  کسب و کار  برام این قضیه رو روشن کرد . 

و حالا من می گم وقتی احترام ها شکسته می شه که جمع از دو نفر بیشتر می شه !!!؟؟؟؟

می دونی چی درد داره 

اینکه حال خوبتو کسایی بد کنند 

که قبلا به خاطر حال خوبشون 

دست به هر کاری زدی

 

 

وقتی می ری آرایشگاه 

وقتی آرایشگر موهاتو خراب میکنه 

دیگه پیشش نمی ری 

آدمای حسود و بخیل قیچی روزهای قشنگتون هستند . 

مواظب لحظه لحظه‌ ی خوب زندگی تون باشین و لذت ببرین 

 

 

 

۰ نظر ۰۷ فروردين ۰۲ ، ۰۰:۵۶
محمدعلی خالقی

نوروز ۱۴۰۲ مبارک

يكشنبه, ۶ فروردين ۱۴۰۲، ۱۱:۵۸ ب.ظ

۰ نظر ۰۶ فروردين ۰۲ ، ۲۳:۵۸
محمدعلی خالقی

طبیعت بکر و زیبای اسفاد

پنجشنبه, ۲۵ اسفند ۱۴۰۱، ۰۷:۰۵ ب.ظ

۰ نظر ۲۵ اسفند ۰۱ ، ۱۹:۰۵
محمدعلی خالقی

عید امسال چتو میه

دوشنبه, ۲۲ اسفند ۱۴۰۱، ۰۴:۱۱ ب.ظ


عید ما نصف شو میه امسال
ماه نو وقت خو میه امسال
وَرمِگَن از بهار معلومه
سال و ماها چطو میه امسال
رمضو گرد و خاک وَرپا کِه
گوئیا وَر بُدَو میه امسال

دِگ و دِگبرگ ها به بار کُنِن 
کَاسه نیمکَاسه ها قطار کُنِن
سمنو پخته ها نثار کُنِن
دعوت از خَاهر و بُرار کُنِن
همه رَه تخمِ مرغِ رنگی دِن
چونکه خنده به لو میه امسال

دم عید مَرضا سفر مُکُنه
قوم و خویشای خو رَم خبر مُکُنَه
در سرا رَه سه قُلفه و تُمبه 
پشت در هم دو مَاله و کُنده
وَرکَشیده خَزَه ی کَلیدو رَه
پِنداری چِفت و بَست زِندو رَه
مهمونِ نازِ بخت برگشته
تو نبَاشی چطو میه امسال

سمنو سیر و سنجد و سرکه 
سماق و سکه،کَاکلِ سبزه
ظرف عناب و بادوم و تخمه
او طرف تر پیاله ی پسته
کاسه ی تخم مرغِ رنگ کِرده
با هزاری نو میه امسال

کیشته یِ سیبِ زرد و شفتالو
آلو، انجیرِ سرخ و زردالو
تاقوک و مغزِ خسته و گردو
همه ر آوُرده بی بی از پَستو
روزِ نوروزِ سور و مهمونی
رویِ سفره دِ دَو میه امسال

خوردَکِ نَاتویِ شکم گنده
همه جا رَه مپایه ری سفره
از رویِ سفره کیکِ وَامونده
مِزنه چشمک اَر حسن خورده
بچه یِ فَکرِ اِشمو خوش خوش 
کون خَزه وَر جلو میه امسال

ای ورِ سفره خَله و خالو
او وَر هم بَاشه عمّه و عمّو
صدر محفل سه چار گل خوشبو
بی بی و جَدّ و بابا و بانو
داش سلیمو ز او ورِ تهرو
بهر دیدارِ نو میه امسال

بنگرِن پِرهنِ زلیخا رَه
دامنِ چین چینِ ثریا رَه
کوشایِ قیصریِ دارا رَه
کرواتِ سفیدِ طاها رَه
چه مِدونست کودکِ خوشحال
که دلارش چطو میه امسال

روز عید وقت شَادی و شوره
وقت جشن و عروسی و سوره
روز عقدِ شهین و منصوره
دیره و تمبک و دهل جوره
توسنِ شاپری مهیّا کُن
مطرب از پَایهو میه امسال

کوچه باغا همه شکوفه و گل
پشتِ دربَچّه چه چهِ بلبل
از چرَاغو صدای دَف و دیمبل
از بنیجی نوایِ قرقاول
از شُلُندَر دِ باغِ سالاری
شرشرِ جوی او میه امسال

روزِ جمعه دِکوچه و باغا
غلغله نَه زِ بانو و آقا
پُز مِدن زِلّه ها و هم چاقا
عکسی هم خود کلاغا و زاغا
یکِ خود پی کی و یکِ پیکان
یکِ هم خود ریو میه امسال

رفته بودُم به باغِ نَارستو
دینه هُمرَی رفیقا و دوستو
دیدم از پُشت قَلَه حسن خوردو
خود عظیمی ز او وَرِ کشمو
وَر پریده با یَک کراوات و
کت و شلوار نو میه امسال

محمود عظیمی 

۰ نظر ۲۲ اسفند ۰۱ ، ۱۶:۱۱
محمدعلی خالقی

صبح بخیر بفرمایید کمای اسفادی

يكشنبه, ۲۱ اسفند ۱۴۰۱، ۰۹:۴۷ ق.ظ

۰ نظر ۲۱ اسفند ۰۱ ، ۰۹:۴۷
محمدعلی خالقی

من و شب (شعرخالقی اسفاد)

شنبه, ۲۰ اسفند ۱۴۰۱، ۰۹:۵۲ ب.ظ

   دفترم باز امشب       

     باز شد حرف و سخن از دل من     

   همه شب  هم امشب    

      که همه غرق به خواب نازند 

             باز من می مانم            

             تک  و تنها  بیدار     

             خواب من هم در شب   

             شده چون یک هشیار    

            من و شمعی روشن  

که به تسکین غم و یار من است  

          همه شب کار من است   

باز من می مانم تا سحر گه بیدار 

           ماه من هم چون من      

          می درخشد چون یار  

  من و ماه و غم شبهای دگر     

         همه شب هم امشب     

         می نشینیم بیدار         

       همه شب کار من است     

           تا سحر شد بیدار            

      من و شب :::: خالقی عرفان    

        15 دی ماه 97      4:18    



اسفاد وطنم. esfadvatanam.blog.ir

۰ نظر ۲۰ اسفند ۰۱ ، ۲۱:۵۲
محمدعلی خالقی

قشنگترین حس دنیا

جمعه, ۱۹ اسفند ۱۴۰۱، ۰۸:۰۲ ب.ظ

۲ نظر ۱۹ اسفند ۰۱ ، ۲۰:۰۲
محمدعلی خالقی

عیادت به از دیدار قیامت

دوشنبه, ۱۵ اسفند ۱۴۰۱، ۰۵:۵۰ ب.ظ

۰ نظر ۱۵ اسفند ۰۱ ، ۱۷:۵۰
محمدعلی خالقی

۱ نظر ۱۳ اسفند ۰۱ ، ۱۱:۵۲
محمدعلی خالقی

تصاویر زیبای اسفاد اسفند ۴۰۱

جمعه, ۱۲ اسفند ۱۴۰۱، ۰۳:۴۱ ب.ظ

۰ نظر ۱۲ اسفند ۰۱ ، ۱۵:۴۱
محمدعلی خالقی

زائرین اسفادی

چهارشنبه, ۱۰ اسفند ۱۴۰۱، ۰۵:۰۹ ب.ظ

۰ نظر ۱۰ اسفند ۰۱ ، ۱۷:۰۹
محمدعلی خالقی

تصویری زیبا از اسفاد کهن

چهارشنبه, ۱۰ اسفند ۱۴۰۱، ۰۵:۰۳ ب.ظ

۰ نظر ۱۰ اسفند ۰۱ ، ۱۷:۰۳
محمدعلی خالقی

در گذشت مرحوم مغفور شادروان حاج عباسعلی صادقی

پنجشنبه, ۴ اسفند ۱۴۰۱، ۰۶:۵۷ ق.ظ


انا لله و انا الیه راجعون

خانواده های محترم صادقی(صادق) و سایر بستگان
درگذشت مرحوم مغفور شادروان حاج عباسعلی صادقی را تسلیت عرض نموده   برای آن مرحوم غفران الهی و برای بازماندگان صبر و شکیبایی خواستارم.

روحش شاد 

 

۰ نظر ۰۴ اسفند ۰۱ ، ۰۶:۵۷
محمدعلی خالقی

مگس های وحشی داستان آموزنده

شنبه, ۲۹ بهمن ۱۴۰۱، ۰۴:۲۰ ق.ظ

 

انبوهی از مگس های وحشی خری را به استقرار و زیست گاه خود در اورده بودند 

خر از هجوم و هیبت انها به تنگ آمده بود 

نافهم کاری از دستش بر نمی امد 

مگسها چنان نیش و دندان خود را تیز کرده بودند گویا در بهترین رستوران به جشن نشسته اند 

انسان به نظر حیوان و مگسها به سو نشسته بود 

و کودکی را به نصیحت موضوع می پرداخت 

می بینی چقدر بد بخت است ایا از این بدتر هم داریم 

این را اموزه گوشت بپندار تا درس زندگی بیاموختی 

کودک گفت می شود باری دیگر بیان کنی از ان هنگام که به سخن شدی  داشتم مگسهای  خر  را می شمردم 

خالقی اسفاد 



اسفاد وطنم. esfadvatanam.blog.ir

۰ نظر ۲۹ بهمن ۰۱ ، ۰۴:۲۰
محمدعلی خالقی

روزهای بارونی اسفاد

جمعه, ۲۸ بهمن ۱۴۰۱، ۱۲:۳۹ ب.ظ

۰ نظر ۲۸ بهمن ۰۱ ، ۱۲:۳۹
محمدعلی خالقی

شهید حاج غلامحسن نظرجانی

سه شنبه, ۲۵ بهمن ۱۴۰۱، ۰۷:۲۸ ب.ظ


بسم رب الشهدا و الصدیقین 
بیست ویکم بهمن ماه سال ۶۴ یاد آور شهادت شهید حاج غلامحسن نظرجانی  است که علیرغم وجود سن بالا و وجود قیودی از جمله وجود مشکلات اقتصادی،عیالواری،زن و فرزندانی در سنین مختلف که معمولا اقتضای وابستگی در این دوره از عمر برای همگان متصور است توانست همزمان در دو جبهه جهاد اصغر و اکبر, مبارزه نموده و از طریق حضور فیزیکی درجهاد اصغر برنفس اماره اش در جهاداکبر یپروز گردد 
حقیر در دوران صغر سن بدلیل نسبت فامیلی و همسایگی و علاقه مادر مرحومه ام به شهید  که خاله ایشان بودند پیوسته شب ها بویژه ایام زمستان و مواقع گل زعفران به اتفاق مادرم در منزل  ایشان سپری می نمودیم که همسر مکرمه شهید شاهد ارادت حقیر به شهید می باشند
 این امر در سنین نوجوانی و جوانی سبب واببستگی ام به ایشان شده بود به‌گونه‌ای که در ایام انقلاب و جنگ تحمیلی نیز این ارادت نهادینه شده وباعث ارتباط و تعامل بیش از پیش شده بود ،
در دوران سخت دفاع مقدس نیز بارها حقیر را توصیه به صبر می نمودند و در جبهه نیز که یکی دو نوبت با همدیگر ملاقات داشتیم روحیه رشادت و وارستگی شان به علقه های دنیوی کاملا مشهود و درس آموز بود ،
اواخر سال ۶۴ بنده در جبهه شلمچه حضور داشتم که بدلیل عدم وجود اطلاع رسانی طی گذشت حدود ۱۰ روز از شهادت شهید مطلع شدم و بلافاصله در داخل مقر لشکر ۲۱ امام رضا علیه السلام مراسم ختم و بزرگداشتی به این مناسبت برگزار شد
 مناسب است همواره یاد و خاطره های شهدا (که به تعبیر فرمایش رهبر معظم انقلاب, کمتر از شهادت نیست) به عنوان الگو و راهنما, زینت بخش  محافل و مجالس ما باشد, 
۲۳ بهمن ماه که یادآور اخلاص الهی و ارادت شهید نظرجانی به اهل بیت علیهم السلام و اسلام و انقلاب است را به همه اسفادی ها و اقوام و وابستگان سببی و نسبی بویژه همسر صبور و متدینه و همچنین به فرزندان برومند شهید تبریک و تسلیت عرض می نمایم، رجایی

۰ نظر ۲۵ بهمن ۰۱ ، ۱۹:۲۸
محمدعلی خالقی

بیماری اعتیاد

جمعه, ۲۱ بهمن ۱۴۰۱، ۱۲:۰۵ ق.ظ

 

پتویی که از دود دم گل ولای باران خیسیده بر روی دوشش سنگینی می کند 

 صورت خجل زده اش برای تقاضای نقدی  پایین می اندازد 

دمای هوای بیرون منفی ۵درجه ، در مقیاس با هوای خانه ۲۲ درجه

 اصلا قابل درک نیست 

او دارای یک فرزند و همسر است اما بیمار بودن را چگونه باور کنیم نوعی فلسفه ی عقلی ایست که هزاران توجیح دارد 

اخبار  مرگ ۴۰ نفر کارتن خواب در سرمای گذشته اعلام می دارد . 

او هر روز قوطی کنسروی رو که با سیمی گره زده از اسپند  دود می کند.  تا مبلغی را برای نوع بیماریش تامین کند 

شعور و فهم برای انسان ها متفاوت است . یکی قدرت درکش بالاست یکی هم قدرت فهمش به اندازه یک کودک خردساله،  همان طورکه کودکی انگشت گل‌آلود خود را به عنوان غذا می مکد .شاید امروز قدرت فهم او همان قوطی کنسروی باشد .اما در آینده از بزرگترین شعرا ، دکترا ، ویا معروف ترین  بازیگر سینما باشد .خسرو شکیبایی یکی از برجسته ترین بازیگر های ایران بود که سالها با نوع بیماریش مبتلا بود .همین طور اکبر ابدی و.... 

گاه یک دکتر از بیماری رنج می برد که لاعلاج است 

گاه یک کوزه گر از کوزه ای  آب می خورد که شکسته است 

گاه قهرمان بوکسر جهان  از بیماری پارکینسون رنج می برد 

این قانون طبیعت است 

پدر و پدر بزرگی که سالهاست پوست و استخوانش پوسیده ، و هزینه عزا پرداخت می کنید  پول‌هایی که به جیب عرب ها واریز می کنید تا خانه خدا را زیارت کنید ، اگر خداوند این قدر مغرور باشد که زیارتش را به فقر و گرسنگی ترجیح دهد ، پس بزرگی خداوند جحد است .

یک عدد پتوی یک نفره ،یک عدد زیر انداز و چادر مسافرتی هدیه یک شب  منفی ۵ درجه برای پیروزی 

مرگ بر اعتیاد ، مرگ بر فقر   

 ثواب کدام یک از موارد زیر بیشتر است  

کمک به فقرا.     حج

گرسنگی ایتام.    ولیمه

ساخت مسجد .   کمک به کارتن خوابی 

طعام عزا.     ثواب وساطت      

 نگاشت خالقی زمستان ۱۴۰۱

 

 

 

 

 

۰ نظر ۲۱ بهمن ۰۱ ، ۰۰:۰۵
محمدعلی خالقی

سر مشق خوشنویسی معلم عزیز آقای احمد محمدی اسفاد

پنجشنبه, ۲۰ بهمن ۱۴۰۱، ۱۱:۲۰ ب.ظ

۱ نظر ۲۰ بهمن ۰۱ ، ۲۳:۲۰
محمدعلی خالقی

وقتی که توقع ها وظیفه می شود

دوشنبه, ۱۷ بهمن ۱۴۰۱، ۱۲:۳۷ ق.ظ

 

آنگاه که بخشش ها زیاد می شوند 

توقع ها وظیفه می شوند 

 باید طوری بخشید 

که ارزش بخشیدن با ارزش ترین باشه 

 

گدایی که هر روز برای دریافت درخواست مستمره مقدم می شد 

روزی که نقدی در دست رس نبود بدترین روز اخلاقی ایش بود . گویا فراموش کرده بود توقعش وظیفه نیست . 

طوری رفتار کن  که برات مهم باشند . 



اسفاد وطنم. esfadvatanam.blog.ir

۰ نظر ۱۷ بهمن ۰۱ ، ۰۰:۳۷
محمدعلی خالقی

تبریک به مناسبت ولادت حضرت علی و روز پدر

دوشنبه, ۱۷ بهمن ۱۴۰۱، ۱۲:۱۶ ق.ظ

۰ نظر ۱۷ بهمن ۰۱ ، ۰۰:۱۶
محمدعلی خالقی

جمعی از بزرگ مردان اسفاد و بمرود

چهارشنبه, ۱۲ بهمن ۱۴۰۱، ۰۶:۳۱ ب.ظ

۰ نظر ۱۲ بهمن ۰۱ ، ۱۸:۳۱
محمدعلی خالقی

در گذشت شادروان غلام رضا رئیسی

دوشنبه, ۱۰ بهمن ۱۴۰۱، ۱۲:۲۰ ب.ظ


🏴🏴انا لله و انا الیه راجعون 🏴🏴


با سلام و احترام خدمت خانواده های محترم رئیسی ،رضایی،بهاری منش و سایر منصوبین درگذشت پدر بزرگوارتون جناب کربلایی غلامرضا رئیسی را از صمیم قلب تسلیت عرض نموده و از درگاه خداوند منان برای آن مرحوم طلب غفران الهی و برای بازماندگان صبر جمیل و اجر جزیل را مسئلت مینمایم .

 

 

 

 

۰ نظر ۱۰ بهمن ۰۱ ، ۱۲:۲۰
محمدعلی خالقی

بادهای پس از باران ، قرآن کریم

يكشنبه, ۹ بهمن ۱۴۰۱، ۰۴:۳۵ ق.ظ

امن یهدیکم فی ظـلمـت البر والبحر ومن یرسل الریـح بشرا بین یدی رحمته اءلـه مع الله تعــلی الله عما یشرکون»

 

 

یا کسی که شما را در تاریکیهای صحرا و دریا  هدایت می‌کند، و کسی که بادها را بشارت دهندگان پیش از نزول رحمتش می‌فرستد، آیا معبودی با خداست؟ خداوند برتر است از اینکه شریک برای او قرار دهند. 

 

 

 

 

 

۰ نظر ۰۹ بهمن ۰۱ ، ۰۴:۳۵
محمدعلی خالقی

خیر و شر در زندگی انسان

جمعه, ۷ بهمن ۱۴۰۱، ۰۲:۱۴ ب.ظ

 

لحظه لحظه زندگی 

   خوش باشدت به کام

   گاه می خروشد  ز سنگ 

گه می تراودش ز آب 

گر چه شیشه گر چه سنگ 

گل شکوفه ارغوان  

خیر و شر ببین به دوش 

خالقی عرفان  

 

دوش : حمل کردن بار به پشت 

تجربه نشانگر اعمال بد بازتابش بدیست و همین طور خوبی جوابش خوبیه 

کشاکش همیشگی نیکی و بدی با اعمال انسان حاکمیت دارد 

سرانجام رستگاری و بدسگاری بازتابش با هر عمل خیر و شر به دوش انسان باز می گردد 



اسفاد وطنم. esfadvatanam.blog.ir

۰ نظر ۰۷ بهمن ۰۱ ، ۱۴:۱۴
محمدعلی خالقی

واژه ی برف در قرآن کریم

پنجشنبه, ۶ بهمن ۱۴۰۱، ۰۴:۳۷ ق.ظ

 برف به صراحت در قرآن نیامده است اما در آیاتی در قرآن به طور ضمنی به بارش برف اشاره شده است.

  - واژه‌ فارسی «برف» در زبان عربی به معنای «ثلج» آمده است.(1) این واژه به صراحت در قرآن نیامده است. اما از این آیه می‌توان فهمید که در قرآن به طور ضمنی به بارش برف هم اشاره شده است.

خداوند متعال می فرماید:

«أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یُزْجِی سَحَابًا ثُمَّ یُؤَلِّفُ بَیْنَهُ ثُمَّ یَجْعَلُهُ رُکَامًا فَتَرَى الْوَدْقَ یَخْرُجُ مِنْ خِلالِهِ وَیُنَزِّلُ مِنَ السَّمَاءِ مِنْ جِبَالٍ فِیهَا مِنْ بَرَدٍ فَیُصِیبُ بِهِ مَنْ یَشَاءُ وَیَصْرِفُهُ عَنْ مَنْ یَشَاءُ یَکَادُ سَنَا بَرْقِهِ یَذْهَبُ بِالأبْصَارِ»(2)
«آیا ندیدى که خداوند ابرهایى را به آرامى می‌راند، سپس میان آن‌ها پیوند می دهد، و بعد آن را متراکم می سازد؟! در این حال‏، دانه‏ هاى باران را می بینى که از لا به‏ لاى آن خارج می ‏شود؛ و از آسمان از کوه‏‌‌هایى که در آن است [ابرهایى که همچون کوه‏‌ها انباشته شده ‏اند] دانه‏ هاى تگرگ نازل می کند، و هرکس را بخواهد بوسیله آن زیان می رساند، و از هرکس بخواهد این زیان را برطرف می ‏کند؛ نزدیک است درخشندگى برق آن [ابرها] چشم ها را ببرد!»

کلمه «مِنْ بَرَدٍ» بیان برای «جِبَالٍ» است. یعنی کوه‌هایی از تگرگ و قطعه‌های یخ.(3) و کوه‌های یخ در آسمان به معنای مختلف تفسیر شده است از جمله؛

۱. کنایه از توده عظیم تگرگ به وسیله ابرها در دل آسمان به وجود می‌آید؛
۲. توده عظیم ابر همانند کوه؛
۳. توده عظیم ابر در آسمان به شکل کوه دیده می‌شود، البته اگر از طرف بالا(یا از درون هواپیما) نگاه کنیم، این مطلب بهتر قابل درک است.(4)

در آیه مورد بحث ابرهای بلند صریحاً به کوه‌هایی از یخ اشاره می‌کند. دانشمندان نیز با پیشرفت فنون به ابرهای متشکل و مستور از سوزن‌های یخ رسیده‌اند. حتی برخی از دانشمندان در تشریح ابرهای رگباری طوفانی، چندین بار از آنها به عنوان کوه‌های ابر، یا کوه‌های از برف یاد کرده اند.(5)

در نتیجه این آیه، به صورت غیر مستقیم به «برف» اشاره کرده است.

۰ نظر ۰۶ بهمن ۰۱ ، ۰۴:۳۷
محمدعلی خالقی

زلال آب

جمعه, ۳۰ دی ۱۴۰۱، ۰۷:۵۳ ب.ظ

 

       

 

 

          عکسم را در زلال اب می بینم 

          زمان  می گذرد 

          خانه ام را با خاک خواهم ساخت 

         جسدم را با اب و خاک دفن خواهند کرد

          خالقی (عرفان )

۱۲ اسفند ۹۷ یکشنبه 



اسفاد وطنم. esfadvatanam.blog.ir

۰ نظر ۳۰ دی ۰۱ ، ۱۹:۵۳
محمدعلی خالقی

یادی از مادران اسمانی ، روحشان شاد

يكشنبه, ۲۵ دی ۱۴۰۱، ۰۶:۴۸ ب.ظ

۰ نظر ۲۵ دی ۰۱ ، ۱۸:۴۸
محمدعلی خالقی

مرحومه بی بی ام البنین حسینی روحش شاد

شنبه, ۲۴ دی ۱۴۰۱، ۱۰:۰۵ ب.ظ

۰ نظر ۲۴ دی ۰۱ ، ۲۲:۰۵
محمدعلی خالقی

انتصاب دکتر ظاهری اسفاد

دوشنبه, ۱۹ دی ۱۴۰۱، ۰۸:۵۶ ق.ظ

 

 

با سلام واحترام

 

#افتخاری_برای_خراسان_جنوبی_اسفاد

✅ انتصاب دکتر ظاهری اسفاد به سمت  "معاون توسعه مدیریت،حقوقی ومنابع اداره کل "  محیط زیست تهران.

برداراجمند

جناب آقای دکترمحمدطاهرظاهری

سلام علیکم

انتصاب به جا وشایسته شما که نشان از درایت،لیاقت،مدیریت انقلابی وکارآمددارد را خدمت شما تبریک عرض نموده،امیدوارم با اتکال به خداوند متعال در تمام مراحل پیش رودر خدمت به مردم موفق وپیروز وسربلند باشید.

      

۰ نظر ۱۹ دی ۰۱ ، ۰۸:۵۶
محمدعلی خالقی

 

تعریف جغرافیایی شاهرود اسفاد 

 

رگی که از منتهی الیه جاده تا ارامستان اسفاد و از ارتفاعات شاسکوه و میلاکوه به مقصد چه په یو و  سیخ و کندله سخن می گوید . خخخ

 

۱ نظر ۱۳ دی ۰۱ ، ۰۵:۵۸
محمدعلی خالقی

زدست دیده و دل هر دو فریاد

شنبه, ۱۰ دی ۱۴۰۱، ۰۱:۰۸ ق.ظ

مکن کاری که پا بر سنگت آیو 

 

جهان با این فراخی تنگت آیو 

 

چو فردا نامه خوانان نامه خونند 

 

تو وینی نامهء خود ننگت آیو 

 

غم عالم نصیب جان ما بی 

 

بدور ما فراغت کیمیا بی 

 

رسد آخر بدرمان درد هرکس 

 

دل ما بی که دردش بیدوا بی 

 

دو زلفانت گرم تار ربابم 

 

چه میخواهی ازین حال خرابم 

 

ته که با مو سر یاری نداری 

 

چرا هر نیمه شو آیی بخوابم 

 

بیا یک شو منور کن اطاقم 

 

مهل در محنت و درد فراقم 

 

به طاق جفت ابروی تو سوگند 

 

که همجفت غمم تا از تو طاقم 

        

  عزیزا کاسهء چشمم سرایت 

 

میان هردو چشمم جای پایت 

 

از آن ترسم که غافل پا نهی تو 

 

نشنید خار مژگانم بپایت 

 

زدست دیده و دل هر دو فریاد 

 

که هر چه دیده بیند دل کند یاد 

 

بسازم خنجری نیشش ز فولاد 

 

زنم بر دیده تا دل گردد آزاد 

 

بیا تا دست ازین عالم بداریم 

 

بیا تا پای دل از گل برآریم 

 

بیا تا بردباری پیشه سازیم 

 

بیا تا تخم نیکوئی بکاریم 

 

درخت غم بجانم کرده ریشه 

 

بدرگاه خدا نالم همیشه 

 

رفیقان قدر یکدیگر بدانید 

 

اجل سنگست و آدم مثل شیشه 


چرا دایم بخوابی ای دل ای دل 

 

ز غم در اضطرابی ای دل ای دل 

 

بوره کنجی نشین شکر خدا کن 

 

که شاید کام یابی ای دل ای دل 


شب تار و بیابان پرورک بی 

 

در این ره روشنایی کمترک بی 

 

گر از دستت برآید پوست از تن 

 

بیفکن تا که بارت کمترک بی 


مو کز سوته دلانم چون ننالم 

 

مو کز بی حاصلانم چون ننالم 

 

بگل بلبل نشیند زار نالد 

 

مو که دور از گلانم چون ننالم 

باباطاهر

۰ نظر ۱۰ دی ۰۱ ، ۰۱:۰۸
محمدعلی خالقی

شعر اسفاد شاعر مرتضی حسینی

جمعه, ۹ دی ۱۴۰۱، ۰۹:۳۵ ب.ظ

 


زادگاهم !    خدا     نگهدارت                                     دل     ما     زیر   خط     پرگارت

ما همیشه  به   یاد  تو  هستیم                                 گر  چه   از   نان  تو  نظر  بستیم

ابر  و  باران    همیشه   مال   تو                                 بهترین   آب   خوش  به  حال تو

 عالمانی      بنام       داری     تو                               هر چه  خوبی  ، تمام  داری  تو

ای   زمین  همیشه  حاصل  خیز                                کمرت راست کن  کمی    بر  خیز

خیز و بنگر  دوباره  جان  داری                                      در  تن   خسته   هم    توان   داری

آب  افزون  به لطف حق گردید                                   در تن    خسته   یک   رمق   گردید

باز   جای    قنات    زیبا     هست                                 چایی        آتشی   مهیا     هست

نبض مردم به حرکت آمده است                                سوی  این  قلعه  برکت آمده است

باز  این  دِه  دوباره  آباد   است                                 عشق  مردم   یقین  به  اسفاد است

این  قنات  آب    معدنی   باشد                                  توت ها     مثل         بستنی     باشد

چون   انار    بهشت    در   اسفاد                                تا    همیشه    چنین     شوی    آباد

"مرتضی "گفت   قصه      اسفاد                                قصه     گل     و     شاخه   شمشاد

                                                         شاعر : مرتضی حسینی اسفاد

💖اسفادخبر👇

۰ نظر ۰۹ دی ۰۱ ، ۲۱:۳۵
محمدعلی خالقی

پلبند (چهار بیتی محلی تربت جام )

چهارشنبه, ۷ دی ۱۴۰۱، ۱۲:۲۳ ب.ظ

به پلبند می روم گندم بکارم              خبر از دختر بیگم بیارم

به ضق چیشکای دوست و دشمن                طنو و تیشه و هیزم بیارم

**********

به پلبند می روم مِندَو بکارم               خبر از خوهَر خسرو بیارم

هزاران دوست و دشمن در کمین اند          گل پژمرده را اِشطَو بیارم؟

**********

به پلبند می روم که نان بیارم              خبر از خوهَر رحمان بیارم

خبر از خوهَر رحمان چی باشه                    مُرُم که زیره از کرمان بیارم

**********

به پلبند می روم شلغم بیارم                حسابا خور کنم دل جمع بیارم

اگر چیزی برایم مونده باشه               گُلی و گُل بِنه با هم بیارم

**********

به پلبند می روم که زن بگیرم            جوالی توگی و اَرزن بگیرم

به پیش خالو و عامو و عمه                 گردن خور کج کنم دامن بگیرم

**********

به پلبند می روم جارو بیارم                          بگیرم دختر خالو بیارم

زبون خوش اگه کاری نباشه             به صد سِحر و به صد جادو بیارم

**********

به پلبند می روم اَنبِز بیارم                   خبر از خوهَر پروِز بیارم

سه تا دارم مثال بره آهو           گلی جان را بِری سر رِز بیارم

**********

به پلبند می روم که زعفرونه              تمام کوی و کوچه گل پَرونه

به مادر دخترای پر ناز و غمزه            کسی داد مرا کَی می رسونه؟

**********

به پلبند می روم آباد گشته                 دو زن داری مگر آزاد گشته؟

پی یَر مرتضی دو زن گریفته             حسینا هم مگر داماد گشته ؟

**********

ز پلبند می روم که سال خشکه                    زِ غم پُر باد گشتم مثل بُشکه

بغل که می کنم بره گُزَل را               بوی پشکل مثال بوی مُشکَ

چهار بیتی محلی تربت جام 

۰ نظر ۰۷ دی ۰۱ ، ۱۲:۲۳
محمدعلی خالقی

صفات حیوانی و انسانی

يكشنبه, ۴ دی ۱۴۰۱، ۰۲:۳۸ ق.ظ

 

شیر مظهر شجاعت و دلیری است .

انسان از نماد هر حیوان برای شخصیت های خودی استفاده می‌کند . و در واقع در بعضی از اشعار و گفتارها از احساسات و رفتارها یا صفات حیوانات سخن می گوید .

.بعنوان مثال سگ یا اسب از باوفایی   یا شیر نماد شجاعت و دلیری ، 

یک شیر هیچ گاه برای شکار نگران یک گله ی گوسفند نیست همون طور که از قدیم گفتند بهتره یک روز مثل شیر زندگی کنی تا یک عمر مثل گوسفند .

اما چه شیر باشی چه گوسفند 

یک روزی از پای در میای و اون روز روزیه که کفتارهای لاش خور بر مزارت جشن می گیرند .چه چرخش عجیبیه 

 

آدما ذاتشوت می گن مثل حیواناته نمی دونم این قاعده چقدر صادقه 

ولی چقدر خوبه آدم مثل شیر شجاع و با وقار باشه و مثل سگ باوفا و سپاس دار .اما انسان هم روزی می میره 

 حالا انسان شجاع داریم که مثال شیر مرده و انسان ضعیف داریم که مثال گوسفند و انسان بلند پرواز مثال عقاب  

که همه همه باید یه روزی بمیرند . چه باوقار و چه سگ صفت .

آدمی از روز تولد می‌داند که روزی خواهد مرد . 

بله فلسفه ی نگرش این قانون راجع به این دنیا چیست و یا می شه گفت نیست . و مرگ کلی و همگانیه برای هر موجودی که جان دارد . حتی گیاهان و درختان و یا آبزیان 

چرا که انسان حسن عمل را بنگرد.و به سوی عمل صالح بیاندیشد 

اگر انسان می دانست که مرگی نبود چه پیشامدهایی بوجود می آمد.  

این دنیا مقدمه حسن اعمال انسانی برترین موجود زنده دنیای فانی 

نگارش خالقی 

 

۰ نظر ۰۴ دی ۰۱ ، ۰۲:۳۸
محمدعلی خالقی

تصویری زیبا از برادران صادقی اسفاد

يكشنبه, ۴ دی ۱۴۰۱، ۱۲:۴۲ ق.ظ

۰ نظر ۰۴ دی ۰۱ ، ۰۰:۴۲
محمدعلی خالقی

شعر زیبای سقوط از داریوش اقبالی

پنجشنبه, ۱ دی ۱۴۰۱، ۱۲:۳۰ ق.ظ

 

وقتی که گل در نمیاد
سواری اینور نمیاد
کوه و بیابون چی چیه

وقتی که بارون نمیاد
ابر زمستون نمیاد
این همه ناودون چی چیه

حالا تو دست بی صدا
دشنه ی ما شعر و غزل
قصه ی مرگ عاطفه
خوابای خوب بغل بغل

انگار با هم غریبه ایم
خوبیه ما دشمنیه
کاش من و تو می فهمیدیم
اومدنی رفتنیه
اومدنی رفتنیه
تقصیر این قصه ها بود
تقصیر این دشمنا بود
اونا اگه شب نبودن
سپیده امروز با ما بود
سپیده امروز با ما بود

کسی حرف منو انگار نمی فهمه
مرده زنده, خواب و بیدار نمی فهمه
کسی تنهاییمو از من نمی دزده
درده ما رو در و دیوار نمی فهمه

واسه ی تنهاییه خودم دلم می سوزه
قلب امروزیه من خالی تر از دیروزه

سقوط من در خودمه
سقوط ما مثل منه
مرگ روزای بچگی
از روز به شب رسیدنه

دشمنیا مصیبته
سقوط ما مصیبته
مرگ صدا مصیبته
مصیبته حقیقته
حقیقته حقیقته

تقصیر این قصه ها بو
تقصیر این دشمنا بود
اونا اگه شب نبودن
سپیده امروز با ما بود

۰ نظر ۰۱ دی ۰۱ ، ۰۰:۳۰
محمدعلی خالقی

شعر نو شوق پرواز خالقی اسفاد

چهارشنبه, ۲۳ آذر ۱۴۰۱، ۰۹:۰۵ ب.ظ

 این روزها گاهی 

    حس غریبی در درونم سخت می گنجد

    حس می کنم تنهام 

    حس می کنم هر شب خودم را با خود اویزم 

    چنگ می زنم بر صورت ایینه و دیوار 

            دیدارهای مملو از دل سنگ

             دیدارها دیوار می سازند

    هر شب که می خوابم 

    در لابلای هاله ای ابری 

                              در اسمانی صاف 

                                  در اسمانی پاک 

              در رختخوابی نرم 

              پرواز را من ارزو دارم 

    ایا در این غربت

    ایا در این وحشت 

    ایا در این دیوار 

    ایا در این دیدار هفت تا سنگ 

                    ایا که این پرواز را ممنوع می بایست 

                                                           خالقی عرفان 



اسفاد وطنم. esfadvatanam.blog.ir

۰ نظر ۲۳ آذر ۰۱ ، ۲۱:۰۵
محمدعلی خالقی

آنا الله وانا الیه راجعون 

 

 

 

درگذشت مرحومه فاطمه عظیمی (همسر مرحوم کربلایی غلام نبی) را خدمت خانواده های داغدار تسلیت عرض نموده از درگاه خداوند متعال برای مرحومه علو درجات و برای بازماندگان صبر و شکیبایی آرزومندیم.

 

روحش شاد 

۰ نظر ۱۸ آذر ۰۱ ، ۱۳:۰۵
محمدعلی خالقی

اشعار هوشنگ ابتهاج

سه شنبه, ۱۵ آذر ۱۴۰۱، ۰۹:۳۴ ب.ظ

سایه ها،زیر درختان، در غروب سبز می‌گریند.

شاخه ها چشم انتظار ِ سرگذشت ابر،

و آسمان، چون من، غبار آلود دلگیری.

باد، بوی خاک ِ باران خورده می‌آرد.

سبزه ها در راهگذار ِ شب پریشانند.

آه، اکنون بر کدامین دشت می‌بارد؟

باغ، حسرتناک ِ بارانی ست،

چون دل من در هوای گریه‌ی سیری

 

هوشنگ ابتهاج

۰ نظر ۱۵ آذر ۰۱ ، ۲۱:۳۴
محمدعلی خالقی

اسفاد ، روستایی به زیبایی بهشت

يكشنبه, ۱۳ آذر ۱۴۰۱، ۰۳:۴۰ ب.ظ

۰ نظر ۱۳ آذر ۰۱ ، ۱۵:۴۰
محمدعلی خالقی

شعر پائیز، شعر نو

جمعه, ۱۱ آذر ۱۴۰۱، ۰۴:۴۲ ق.ظ

کاش من پائیز بودم 

برگ برگ لبریز بودم از خزان 

                            کاش من پائیز بودم 

                            ساکت آرام بر کنج دلم لبریز بودم 

کاش در اندوه دردم در ملالم می نشستم منتظر

در نسیم ظلمت باد سیه دل چشم به راه 

برگ های آرزویم در شرار آفتاب گرم و سوزان زرد می شد 

قلب من در درد خود هر روز در خود سرد می شد 

 

                              کاش من پائیز بودم 

                             

کاش این طوفان وحشی می شکست بال و پرم یا چنگ می زد بر حیات آرزوهای خیالم 

           کاش من پائیز بودم 

           برگهایم  رنگی و زرد و خزان آمیز بودم 

 

            کاش من پائیز بودم 

            کاش  من پائیز بودم

 

                                                    شاعر:::خالقی (عرفان )



اسفاد وطنم. esfadvatanam.blog.ir

۰ نظر ۱۱ آذر ۰۱ ، ۰۴:۴۲
محمدعلی خالقی

تصاویر زیبای وطن آذرماه ۱۴۰۱

شنبه, ۵ آذر ۱۴۰۱، ۰۱:۰۷ ب.ظ

                       

                    عکس- آقای اسماعیل کریمی 

۰ نظر ۰۵ آذر ۰۱ ، ۱۳:۰۷
محمدعلی خالقی

در گذشت مرحومه مغفوره فاطمه شهریاری

پنجشنبه, ۲۶ آبان ۱۴۰۱، ۱۱:۳۸ ب.ظ


⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️

بِسم الله الرحمن الرحیم

وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَراتِ وَ بَشِّرِالصَّابِرینَ،الَّذینَ إِذاأَصابَتْهُمْ مُصیبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّاإِلَیْهِ راجِعُونَ

قطعاًماشمارابه چیزى از ترس وگرسنگى وکاهش اموال ونفوس وفرزندان مى آزماییم.وتواى پیامبربه شکیبایان نویدده همانان که چون پیشامدناگوارى به آنان برسدمى گویند:ماازآن خداییم وبه سوى اوبازمى گردیم
(بقره آیه۱۵۵و۱۵۶)
⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️
باسلام واحترام
باعرض تسلیت خدمت
 ⚫️جناب آقای حبیب الله شهریاری
خانواده های محترم شهریاری ،احمدزاده وسایرمنسوبین داغدار
درگذشت مرحومه مغوره خانم

            "فاطمه شهریاری"

فرزند حبیب الله شهریاری براثر سانحه دلخراش رانندگی را به اطلاع اقوام وآشنایان میرساند.

ازدرگاه ایزدمنان برای آن مرحومه علو درجات وبرای بازماندگان صبری جزیل مسئلت دارم.

⚫️مراسم تشییع وتدفین پیکر آن مرحومه
جمعه ۱۴۰۱/۰۸/۲۷ساعت ۱۰در روستای اسفادبرگزار خواهد شد.


      

۰ نظر ۲۶ آبان ۰۱ ، ۲۳:۳۸
محمدعلی خالقی

بزرگان اسفاد خواجه محمد آقای شهریاری

سه شنبه, ۲۴ آبان ۱۴۰۱، ۰۱:۵۰ ب.ظ

حاج محمد اقای شهریاری

 

ایشان یکی از بزرگ مردان نیک روزگار بودن 
 . این مرد بزرگ کد خدای قلعه اسفاد بودند . انسانی به تمام معنا ابرودار , مهمان نواز , ولوتی منش 
خانه این بزرگوار در پای چنار در کنار قنات قلعه بود . خانه ای بزرگ وخشتی که از ورودی یک اتاق مهمانی وصحن حیاط بزرگ و دیوارهای گلی ونشیمن بود . گرچه در ان زمان امورات برق رسانی در قلعه وجود نداشت ولی صدای موتور برق ایشان همیشه در شنود بود . وخاطره اسب اهنی (موتور قدیمی) که اثارش تا بعد زلزله هم در کنار خانه شان نقش زمین بود . رو از یاد نخواهیم برد . 
از خدمات ایشان به مردم حل وفصل مشکلات , انجام امورات عروسی , حنا کردن دست وپای داماد , پوشاندن لباس داماد , وکد خدایی بود  
این بزرگوار دارای سه فرزند پسر که ارشدشان خواجه حاج تیمور واقا شهریار واقا رضا می باشند . 
برای امرزش روح ان مرحوم وسلامتی خانوادشان صلواتی می فرستیم 

 

خالقی ،غفاری 

۰ نظر ۲۴ آبان ۰۱ ، ۱۳:۵۰
محمدعلی خالقی

 

 

 

وقتی از ته دل بخندی

وقتی هر چیزی رابه خودت نگیری ؛

وقتی سپاسگزار انچه که هست باشی ؛

وقتی برای شاد بودن نیاز به بهانه نداشته باشی

ان زمان است که واقعا زندگی می کنی…

بازی زندگی، بازی بومرنگ‌هاست؛

اندیشه‌ها، کردارها و سخنان ما دیر یا زود بادقت شگفت‌آوری به سوی ما باز میگردند.

زمانی که آدمی بتواند بی هیچ دلهره ای آرزو کند، هر آرزویی بی درنگ برآورده خواهد شد .

الهی که به آرزوهای قشنگتون برسید

 

 

 

۰ نظر ۲۱ آبان ۰۱ ، ۱۰:۴۱
محمدعلی خالقی

مرحوم حاج میرزا حسن حسنی . بزرگان اسفاد

سه شنبه, ۱۷ آبان ۱۴۰۱، ۰۹:۲۵ ب.ظ

بزرگان اسفاد 

۰ نظر ۱۷ آبان ۰۱ ، ۲۱:۲۵
محمدعلی خالقی

۰ نظر ۱۶ آبان ۰۱ ، ۱۹:۰۳
محمدعلی خالقی

چراغ توری(چراغ زنبوری )

دوشنبه, ۹ آبان ۱۴۰۱، ۱۱:۴۹ ب.ظ

 

وسیله ای رویایی که چندین سال روشنایی بخش منازل ما بود
در آن سالهای سخت که نه برق بود و نه گاز و نه آب. و نفت هم سهمیه ای بود.
چراغ توری زینت بخش محافل ما بود.
چراغ توری که با سوخت نفت و هوا روشنایی داشت و تور سفید و صورتی زیبایش در اکثر دکان ها وجود داشت.
در قسمت بالای سیاه رنگ آن توری با نخ محکم خودش بسته می شد و قسمت وسط شیشه گرد آن بود و در قسمت پایین مخزن نفت با اون درب و درجه زیبایش  و تلمبه کوچک باد آن قرار داشت .
وقتی تور  بسته می شد باید آهسته روشن می شد تا تور پاره نشود و معمولا تور را آغشته به الکل می نمودند تا راحت تر روشن شود.
و وقتی تور روشن میشد اگر مواظبت می شد برای چندین بار قابل استفاده بود واگر بر اثر تکان های شدید تور می ریخت و باید تعویض می شد.
گاهی اوقات تور سوراخ می شد و یا سیاه می شد.
چراغ توری معمولا برای مهمانی ها و عروسی ها استفاده می شد و برای همه اوقات نبود و از چراغ گردسوز و چراغ بادی و یا فانوس برای روشنایی استفاده می شد.
در سحرهای فصل برداشت گل زعفران برای روشنایی نیز استفاده می شد
هم روشنایی داشت و هم گرما .
و بخاطر تاریکی محیط ،نورش فضای زیادی را روشن می کرد.
در سوز و سرمای سحر گاهی برداشت گل زعفران  از گرمایش برای گرم کردن دست ها استفاده می شد.
گاهی اوقات بچه ها برای اینکه از کار برداشت گل فرار کنند حمل چراغ توری را بر عهده می گرفتند.
به هر حال نور و گرمای زیبایش و نور آن که از پشت گل های زعفران سایه های درازی  ایجاد می کرد برای ما خاطره انگیز بود.
امروز امکانات آب . برق . گاز . تلفن . اینترنت در اسفاد موجب رفاه و آسایش شده است و دیگر اثری از وسایل قدیمی نیست و فقط خاطره ای از این وسایل در اذهان باقی مانده است.
سختی های گذشته انسانهای مقاوم تری را پرورش داده و آسایش امروز انسانهای آسیب پذیر تر پرورش داده است.
چه عالمان و بزرگانی که با نور فانوس و چراغ گرد سوز و مسیرهای طولانی و در شرایط سخت به جایی رسیدند
امیدواریم قدر داشته های خودمان را بهتر بدانیم و شاکر نعمت های الهی باشیم.
                     کریمی آوای اسفاد

۰ نظر ۰۹ آبان ۰۱ ، ۲۳:۴۹
محمدعلی خالقی

این رسانه مراتب تسلیت مرحوم مغفور خواجه غلام نبی شهریاری را به خانواده محترم و سایر وابستگان عرض می نماید .

۰ نظر ۰۷ آبان ۰۱ ، ۱۲:۱۵
محمدعلی خالقی

بازیهای قدیم اسفاد

دوشنبه, ۲ آبان ۱۴۰۱، ۱۰:۴۳ ب.ظ


در زمانهای قدیم به دلایلی از قبیل فقر مالی ، عدم دسترسی
آسان به شهر ها و حتی دیگر کشورها و نبود یا کمبود صنایع تولیدی در داخل کشور ، دستیابی به وسایل اسباب بازی کمتر بود لذا بازیها طوری طراحی می شد که یا نیازی  به وسیله و ابزار‌ بازی نبود یا اگر هم نیاز به ابزار بود ، این 
ابزار حاصل تفکر و هنر دستان خودشان بود . 
مثل توشله  که با سنگ درست می کردند . 
این بازیها آنقدر منظری زیبا و دیدنی داشت که بواسطه ی 
استقبال تماشاچیان ، عدم محدودیت سنی و افتخار حضور بزرگترها ، ازدحام بینندگان هر لحظه رو به فزونی‌ بود .
مثلاً می دیدی که مردی با شصت‌ سال سن همراه جوانان 
پانزده ساله و با شور و شوق کودکانه بازی می کند و بازی آنها را گرم و جذاب می نماید . این بازیها در کنار درس ، کار 
کشاورزی و هزاران مشغله ی دیگر ، هم یک ورزش و هم یک تفریح بجا و ضروری بود تا خستگی جسمی و روحیِ همه ی اقشار بخصوص جوانان را بزداید و یا موجب تخلیه انرژی شده آنان را بجای انحرافات به مسیر درست زندگی سوق دهد بعلاوه که همه حکمت آموز بود .

۱) شَ کُر  بازی
۲) کوت توشله خراب : ارتقاء تفحص
۳) ریگ بازی : ممارست تردستی و قاپیدن 
۴) قطار بازی : ارتقاء قدرت تمرکز فکری
۵) دارِ قهم
۶) چِش ور بستنک : تمرکز حس شنوایی در رسیدن به هدف
۷) حاجی نمکَو   نمک بِسَو
۸) توشله بازی : بالا بردن تمرکز نشانه روی
۹) تبرک بازی
۱۰) تَپ تپ خمیر
۱۱) درنه بغل دینگ : چیره گی با دقت و تیز هوشی 
۱۲) مِخ دُرنه : مغلوب کردن حریف با اراده قوی
۱۳) اُرَنگ اُرَنگ از سرشناسی تا تعقیب و گریز  برای تازیانه
۱۴) هفت سنگ : تمرین نشانه گیری در هدف
۱۵) گرگم گله می گیرم : حفظ ارزشهای ملی
۱۶) عمو زنجیر باف
۱۷) القدر دینگَو : دیدن بالا و پایین زندگی دنیا
۱۸) آهنگرو ، سیسینگرو : گرفتن قولنج کمر
۱۹) گل یا پوچ : دقت در انتخاب
۲۰) از ایی کلاهک دودِ میه
۲۱) الک دولک :  ارتقاء نشانه روی و برد هدف
۲۲) تیران بازی : تمرین تمرکز و دقت در نشانه روی
۲۳) لی لی : تمرین تعادل در زندگی
۲۴) لخشک بازی: تمرین حفظ تعادل
۲۵) ایی نخودک ایی کشمشک: حرکات کششی بازوها
 شانه ها کمر و عضلات شکم
۲۶) باد (تاب تاب عباسی)
۲۷) تایر گلونک
۲۸) اتل  متل
۲۹) پَلپَلیس بازی: نرمش‌ پنجه
۳۰) پل پُکَّک: تمرین پرش
۳۱) هردَو هردَو پودینه   تخمرغ زرد دینه
۳۲) شاه و وزیر
۳۳) نون بیار کباب ببر: تمرین چابکی
۳۴) وسطی‌ : تمرین همیشه در راس و میدان بودن
۳۵ ) خاله بازی : آیین مهمانداری
۳۶) یه قل دو قل : مشکلات اگر مثل سنگ سخت باشند
 یکی یکی از پس آنها بر می آیی.

اگر توجه کنید مقدمات و ابزار همه ی این بازیها در خود اسفاد تهیه می شده ، نیاز به خرید هیچ وسیله بازی نیست و هدف کلی ارتقاء فکری و جسمی است.

                                  احمد عظیمی    1398.2.3

۰ نظر ۰۲ آبان ۰۱ ، ۲۲:۴۳
محمدعلی خالقی

مرحوم میرزا غلام عباس قاسمی و فرزندان

جمعه, ۲۹ مهر ۱۴۰۱، ۰۸:۵۹ ق.ظ

۰ نظر ۲۹ مهر ۰۱ ، ۰۸:۵۹
محمدعلی خالقی

سری پنهان ، شعر نو ، خالقی اسفاد

سه شنبه, ۲۶ مهر ۱۴۰۱، ۰۹:۵۴ ب.ظ

 

یکشنبه, ۳۱ شهریور ۱۳۹۸، ۰۷:۳۷ ب.ظ

محمدعلی خالقی

۰ نظر

ساز آواز  گلستان و انارستانها

کرم در قلب اناری می زیست 

تاک بر قامت گردوی بلند می رقصید 

طوقی زرد در تاک  نوک بر دانه ی انگور می زد 

سرو در قامت رعنایی خود گستاخ بود 

                لانه ی مور در ریشه ی سرو پنهان بود 

                 بید مجنون در خود می لرزید 

                 شاخه هایش نگران می لغزید 

       دارکوبی بر قلب درخت می کوبید 

              خانه اش چوبی بود 

       و کلاغ هایی که بر بام درختان کاج 

                        هر روز بر زمین و بشریت نگرند 

         و چنین بود قانون طبیعت در ....

          سری پنهان 

                                                            خالقی  اسفاد 

 



اسفاد وطنم. esfadvatanam.blog.ir

۰ نظر ۲۶ مهر ۰۱ ، ۲۱:۵۴
محمدعلی خالقی

اسپخنگور

شنبه, ۲۳ مهر ۱۴۰۱، ۰۴:۲۵ ق.ظ

تاج ریزی سیاه، گیاهی دارویی است که دم کرده آن برای رفع سوزش معده مفید است.

گیاه تاج ریزی سیاه یا روباه تورک و یا انگور روباه که با نام محلی اسپخنگور شناخته می‌شود، دارای طبیعتی خیلی سرد و خشک است.

این گیاه، به حالت تازه بوی نامطبوعی احساس می‌شود، اما پس از خشک شدن این بو از بین می‌رود.‏ تاجریزی پیچ به طور ملایم اثر ملین دارد، مدر و نیرو دهنده‌ بدن است. همچنین معرق و به عنوان تصفیه کننده خون به شمار می‌رود. مصرف این گیاه برای درمان بیماری‌های مزمن جلدی همانند اگزما، خارش، داءالصدف، سودا و نیز تبخال بسیار مفید است.

به گزارش ایسنا، برگ‌های تاجریزی سبز تیره، بیضی‏ شکل، کامل، نوک‏ تیز، کناره‌‏های برگ دارای دندانه‏‌های درشت با دمبرگ بلند به ساقه متصل است. گل‌های تاجریزی سفید است و در طول تابستان ظاهر می‌شود. میوه تاجریزی کروی و در ابعاد و شبیه آلوبالوی کوچک ابتدا سبز است، اما پس از رسیدن سیاه‏رنگ می‌شود. تاجریزی دارای دم کوتاه که در بن میوه به شکل پنج‏ گوشه سبزی شبیه بن بادنجان دیده می‌شود.

جوشانده برگ و سرشاخه‌های گل‌دار گیاه برای ضرب دیدگی و کوبیدگی اعضا، رفع خارش عضو تناسلی به صورت استعمال خارجی مفید است.

برگ‌های گیاه سمی است و از این رو نباید مصرف شود. مصرف میوه آن نیز تاحدی تجویز می‌شود. ضماد برگ آن برای تسکین سردرد مفید است.

استفاده از دمکرده برگ و میوه آن به صورت کمپرس و بخور برای درمان زکام و سردرد مفید است. برای درمان و التیام زخم گلو و عفونت چرکی نرمه بند دور انگشتان(ویتلا) مفید است.

در هند از میوه آن به عنوان مسهل و ملین مصرف می‌شود و داروی خانگی یبوست است. له شده برگ آن برای درمان ورم و تاول کاربرد دارد.

میوه تاجریزی همراه با پر سیاوشان، گل زوفا، گل بنفشه، ختمی خبازی، عناب و سپستان برای کاهش تب و تسکین درد موثر است.

استفاده از تاجریزی به صورت کمپرس برای درمان سوختگی کاربرد دارد. دم‌کرده تاجریزی برای رفع سوزش معده مفید است.

ضماد برگ گیاه برای درمان ترک نوک پستان و بیماری بواسیر اثرات مفیدی دارد.

میزان استفاده

برای تهیه دمکرده گیاه برای کمپرس، ۱۵ گرم برگ خشک گیاه را با ۱۵ گرم برگ کوکنار مخلوط کرده، در یک لیتر آب جوش به مدت ۶۰ دقیقه دم می‌کنند.

برای ضرب دیدگی اعضا ۵۰ گرم از برگ و سرشاخه‌های گلدار آن را در یک لیتر آب دم کرده و به صورت کمپرس استفاده می‌کنند.

برگ و سرشاخه‌های گیاه واجد ماده سولانین بوده که خاصیت سمی دارد و مسمومیت با آن باعث خارش گردن، سردرد و احساس خستگی می‌شود.

گیاهان دارویی ذخایر ارزشمند خراسان جنوبی بشمار می‌روند که علاوه بر حفاظت و احیاء، بهره‌برداری صحیح از آن در عرصه‌های منابع طبیعی، سبب بهبود سطح سلامت و ارتقاء کیفیت زندگی مردم می‌شود. در حال حاضر در خراسان جنوبی ۱۵۰۰ گونه گیاهی شناسایی شده که از این تعداد ۸۰۰ گونه گیاهی مفید تولید می‌شود که باید در زمینه فراوری این گیاهان سرمایه‌گذاری شود.

۰ نظر ۲۳ مهر ۰۱ ، ۰۴:۲۵
محمدعلی خالقی

چغوک پرونی ، کریمی ،عظیمی اسفاد

شنبه, ۲۳ مهر ۱۴۰۱، ۰۳:۵۳ ق.ظ

با سلام و احترام
زمان قدیم هم آبادانی بیشتر بود و هم سرسبزی ، اون زمان بارندگی برف و باران خیلی زیاد بود آب قنات زیاد بود . اکثرا در خانه هایشان  گاو و گوسفند و مرغ و خروس و سگ و گربه داشتند کشت آبی و دیم رونق داشت گندم و  جو آبی و دیم  ، کشت  من دو ، گاورس ، غوزه و صیفی جات و کشت پاییزه و مزارع بزرگ ارزن زیاد بود و نگهداری آن مزارع  هم خاطره انگیز بود. اگر در اسفاد قدیم ،آبادانی و کشت و کار زیاد بود ،به تبع آن پرندگان مهاجم و مزاحم کشت و کار مردم هم زیاد بودند. جدا از آنکه پرندگان از روزی شان بهره مند بودند ، گاهی اوقات هجوم پرندگان به مزارع منجر به نابودی و یا کاهش محصول می شد اینجا بود که بچه های آن دوران وظیفه نگهداری مزارع را بر عهده داشتند تا کشتزارها از شر گنجشک ها و یا چغوکهای مزاحم در امان باشد. مزارع زیبای ارزن بخصوص بعد از آبیاری بسیار خنک و زیبا و پر نشاط بود . ارزن در قدیم از اهمیت خاصی برخوردار بود و نون ارزنی یک نان ویژه و ارزشمند بود علاوه بر آن دانه های ریز ارزن غذایی خوشمزه برای پرندگان،بویژه چغوک ها بود. ارزن اواخر بهار بعد درو گندم و با ریشه گندم کشت می شود و اوایل پاییز با بور شدن و طلایی شدن کم کم برای درو و دروازه شدن آماده می شود. سرسبزی زیبا و رقص خوشه های زیبای ارزن در معرض بادهای تموز ، موجب وسوسه حملات پرندگان می شد. بچه ها در  خنکی صبح و بعد از ظهر مشغول فراری دادن چغکوها بودند. چغوک ها پرندگانی  کوچک و بامزه و فراوان بودند که وقتی در کنار هم قرار می گرفتند بسیار زیاد و پر سر و صدا و شبیه گرد باد بودند که اگر سنگی به داخل مسیر  چغوک ها پرتاب می کردیم چندین چغوک سقوط می کرد و همچنین  از ابزارهای متفاوت و مختلفی برای فراری دادن آنها استفاده می کردیم ابزارهایی نظیر ده وول یا مترسک ، پرتاب سنگ با په لخمون ، سر صدا کردن و هو هو کردن و مهمترین ابزار خه لت، خه لت کردن بود خه لت با قوطی های رب و کمپوت.
به این صورت که سنگ های ریز و یک شکل ، داخل قوطی می ریختیم و درب قوطی را تا می زدیم و سپس تکان می دادیم تا ایجاد صدا می کرد تکان دادن و خه لت  خه لت  کردن چون زمان بر و طولانی بود، هم موجب خسته شدن دست می شد و هم سرو صدای زیاد و طولانی برای خود ما نیز آزار دهنده بود امروزه قوطی های کنسرو و کمپوت را که می بینم یاد چغوک ها و مزارع زیبای ارزن میافتم .
به هر حال نسل قدیم پرتلاش و باهوش بودند و شگردهای خاصی برای کسب و کارشان داشتند نسل امروز هم باهوش تر از قدیم میزان تولیدات را چند برابر کرده است و همچنان رو به جلو در حال حرکت است به امید روزهای بهتر .
پیروز و سربلند باشید .
     احمد عظیمی  _ کریمی آوای اسفاد

۰ نظر ۲۳ مهر ۰۱ ، ۰۳:۵۳
محمدعلی خالقی

خداشناسی در اسرار شگفتی های زمین

سه شنبه, ۱۹ مهر ۱۴۰۱، ۱۰:۲۴ ب.ظ

 

 

 

عقل از تکرار بیزار است ولی احساس همیشه تکرار را دوست می دارد همان طور که طبیعت تکرار را دوست دارد 

زمین  و طبیعت دارای شگفتیهایی عجیبی ایست که فلسفه ای  اعجاز انگیز فراتر از تفکر بشر از خلقت الهی است

از تکرار چهار فصل زیبا و قشنگ از اقیانوسهای بی کران روی زمین   اعماق زمینی که در مواد مذاب و پوسته هایی که هنوز انسان نتوانسته بیشتر از 12262متر در زمین حفر کند که آن هم 14 سال به  طول انجامیده است 

منابع ذخیره زیر زمینی، طلاهای موجود در اعماق زمین که تحقیقات نشان داده ان قدر طلا در  اعماق زمین وجود دارد که دور کره زمین را می توان لایه ای از طلا گرفت و در ظهور اقایمان مهدی عج الله  این قدر طلا از قعر زمین بیرون ریزد که چشم هیچ کس بر ان نباشد جز حیران و تعجب انسان که هر کس پی اعمال خوب و بد خود باشد

 زمین در تکرار چرخش در خود و همان طور چرخش در دور خورشید 

آسمان در تکرار شب و روز و پنهان  و روشن شدن ستاره های قشنگ و بی کران   

خورشید در تکرار غروب و طلوع و هزاران حرف دیگر از شگفت های طبیعت که برای گفتن بسیار است 

 گویا طبیعت از تکرار جان گرفته  و قرنهای  دراز است که در تکرار خود هر سال در تجدید و تغییر  است

 آیا خلقت زمین در پایداری  جاودانه خواهد بود یا این جاودانه پایانی خواهد داشت  چگونه به وجود امده در مقیاس با ماه و خورشید و ستارگان در چه حجم قرار دارد خورشید از چه نوع روشنایی برخوردار است که پایانی ندارد و این روشنایی در مبدا چگونه بوجود آمده که در مقیاس با زمین و ماه در یک فاصله ای قرار گرفته که در اتفاق شب و روز است 

اگر با یک بالن از زمین فاصله بگیریم گویا زمین به شکل توپی ایست که در هوا معلق است که هنوز بسیاری از این وسعت کشف نشده  چگونه این وسعت به این عظمت در مبدا و معلق به وجود امده و تمام اجسام جذب زمین اند و هیچ گاه در حالی که معلق است از زمین فاصله نمی گیرند

و  این شگفتی و عجایب بر چه فلسفه ای به دور خورشید می چرخد که شب و روز بوجود می آید  

تمامی ما حتما روزی با ماشین شخصی خود مسافرت کرده ایم  مثلا در مسیر تهران مشهد که یک مسیر یک روزه است آیا تا به حال به وسعت زمین و کوههای اطراف که چپ و راست ما را فرا گرفته و در سرعت 100 کیلومتر می پیماییم  تامل کرده اید حتی باز هم اگر یکی از قسمت ها (چپ و راست )  را انتخاب کنیم و به راه خود ادامه دهیم باز به کوه هایی برخورد خواهیم کرد که در چپ و راست ما قرار دارد و همین طور بی کران ادامه دارد و شاید هنوز خلقت انسان بر تمامی این وسعت دست نیافتنی است 

 

که انسان ها و تمام مخلوقات الهی  با تمام این واقعیت و شگفتی های فوق در بستر زمین در رفاهی کامل و آرامش در حال زندگی هستند در حالی که تمامی انسانها به عنوان مسافرین زمین  با سرعت 107182 کیلومتر در ساعت در حال چرخش است 

هوا یکی از موهبت هایی است که در زمین وجود دارد که در هیچ منظومه شمسی جوی پر از هوا نیست تنها توصیف فوق در رابطه با زمین و شگفتی های ان بود  اگر ما در یک منظومه دیگر بودیم و در آنجا زندگی ممکن بود آیا آسمان مان چه رنگی و کجا بود  و شش منظومه دیگر در چه موقعیتی واقع بود

چشمهایمان را ببندیم و اندکی این گفته را تجسم کنیم و خود را در آسمان منظومه ی دیگر بیابیم تا عظمت این تامل را درک کنیم 

اگر جای تردید نیست  حکمت این قدرت در چیست 

 

در زیر به چند مورد شگفتیها پرداخته می شود

 

زمین از اقیانوس هایی پر از اب پوشیده شده 

اگر شما 68 کیلو گرم وزن داشته باشید روی ماه 11 کیلو و روی خورشید 19 کیلو خواهید بود 

زمین در 50 بیلییون سال آینده می تواند  روزی 1000 ساعتی داشته باشد 

چرا که گردش زمین به دور خود در حال افزایش است 

90 درصد زمین لرزه ها در امتداد حلقه ی آتش در اقیانوس آرام می افتد 

ذخیره آبی به میزان سه برابر حجم تمام اقیانوس ها در اعماق زمین وجود دارد 

رنگین کمان ها معمولا دایره ای شکل اند که افق زمین قسمت پایینی آن را مسدود می کند 

20 درصد اکسیژن زمین از درختان و جنگلهای آمازون تولید می شود

اگر ماه نبود تنها روزهای ما 6 ساعت بطول می انجامید 

 

هسته زمین به اندازه خورشید داغ است

زمین تنها جایی در منظومه شمسی ایست که اب بصورت جامد مایع گاز است

هر روز از 24 ساعت تشکیل نشده است بلکه از 23 ساعت 56 دقیقه 4 ثانیه است

حدود 22 هزار شی دست ساز بشر دور کره زمین معلق می چرخند

 

یک ایده شاید روزی بیاید که این قدر که ماشین و وسیله در زمین موجود است همان قدر هم  در اسمانمان در پرواز باشد 

                            اسمانتان آبی  خالقی اسفاد 



اسفاد وطنم. esfadvatanam.blog.ir

۰ نظر ۱۹ مهر ۰۱ ، ۲۲:۲۴
محمدعلی خالقی

 

اناالله وانا علیه راجعون
بدین وسیله درگذشت مرحوم مغفور تازه در گذشته
حاج سید ابراهیم حسینی را به اطلاع تمامی دوستان واشنایان میرساند
مراسم تشیع پیکر این پیر غلام حسینی چهارشنبه مصادف با شهادت امام حسن عسکری مورخه 13 /7 /1401ساعت هشت ونیم تا نه صبح حرم مطهر رضوی وبعد از طواف به سمت بهشت رضا بلوک 40 میباشد
حضور شما نیکان باعث تسلی خاطر بازماندگان  وشادی روح ان عزیز سفر کرده میباشد،


 

 

 

 

۰ نظر ۱۲ مهر ۰۱ ، ۲۲:۰۳
محمدعلی خالقی

(اشک وطن ) اسفاد

دوشنبه, ۱۱ مهر ۱۴۰۱، ۰۵:۲۴ ق.ظ

 

چقدر برای فردایی روشن در انتظار بودیم  چقدر آرزوی رویاهای  آینده را بر دلمان حک کرده بودیم 

 آری  آری امروز همان فردایی ایست که دیروز منتظرش بودیم  

اگر می دانستم که این جغد شومی هر روز بر دیوار فردایمان رخنه خواهد کرد 

از همان کودکی او را از روی دیوار خانه کاه گلی پرواز نمی دادم و می گذاشتم از همان کودکی آرزوهایم را آواز  می خواند

آری امروز همان فردایی است 

ان فردایی که  پلیدی  بیش نیست .

از غرش ابرها    

از ماه خاموش     و از خورشیدی که هر روز در خودش می سوزد 

دلم هوای همان کودکی ایست 

 همان ده کده شیرین روستایی 

دلم هوای وطن است همان وطنی که اشکهایم را مرحم بود 

کاش هیچ وقت فردا نمی شد و در رویای کودکانه و عاشقانه خودم در تکرار بودم

دلم هوای وطن است.  دلم هوای وطن است 

دلم می سوزد از باغی که می سوزد 

خالقی



اسفاد وطنم. esfadvatanam.blog.ir

۰ نظر ۱۱ مهر ۰۱ ، ۰۵:۲۴
محمدعلی خالقی

مرحوم ملا غلام علی تقی زاده اسفاد . روحش شاد

دوشنبه, ۴ مهر ۱۴۰۱، ۰۳:۰۴ ق.ظ

۰ نظر ۰۴ مهر ۰۱ ، ۰۳:۰۴
محمدعلی خالقی

میرزا حاج غلام حیدر قاسمی بزرگان اسفاد

يكشنبه, ۳ مهر ۱۴۰۱، ۱۱:۵۱ ب.ظ

 

یکی دیگر از بزرگان سفر کرده , میرزا حاج غلام حیدر قاسمی می باشند . 

فردی با ایمان , خدا ترس , اهل مسجد ومنبر واهل نصیحت وپند دادن مردم بودند . 

این مرد بزرگ  یک شبانه روز اب از قنات اسفاد داشتند که ایشان را به یک کار افرین موفق وپیروز تبدیل کرده بود . 

در زمان قدیم که دادگاه و پاسگاهی نبود وودسترسی به ان مشکل بود 

ایشان ریاست خانه انصاف بودن که همان شورای حل واختلاف امروزی می باشد . 

وحل دعوا می کردند . خانه ایشان در جوار کوچه حوض ملاحاجی که همه شما خاطره ان و کوچه باغها رابه خاطر دارید . در همسایگان اقایان مرحوم حاجی میرزا حسن وحاجی حسین علی غفاری ومددی وباقری واقع بود .که با هم برادر وار وبدون حاشیه زندگی می کردند . 

خشت خشت خانها ومزارع وکوچه باغها , مهربانی وپشتکار این بزرگ مرد را فراموش نخواهد کرد . چرا که مردی به تمام معنا شکیبا وزحمتکش بودند  . 

ثمره سالها زندگانی ایشان دو دختر وسه پسر به نامهای حاج غلامعلی , حاج محمد هادی , وحاج محمد بود که پسر بزرگ وبزرگ خاندان قاسمی وزنده دار نام پدر که خدمات زیادی برای مردم روستا انجام داده اند . که از این بزرگوار هم در اتی خواهیم پرداخت .

جهت امرزش حاج غلامحیدر و سلامتی خانواده محترمشان صلوات 

نویسنده ,, محمد علی غفاری



اسفاد وطنم. esfadvatanam.blog.ir

۰ نظر ۰۳ مهر ۰۱ ، ۲۳:۵۱
محمدعلی خالقی

حاج اباذر غفاری اسفاد

جمعه, ۱ مهر ۱۴۰۱، ۱۰:۳۰ ق.ظ

مرد همیشه شاد و خندان کربلایی اباذر غفاری

  • دوشنبه, ۲۵ تیر ۱۳۹۷، ۰۳:۰۷ ق.ظ
  • محمدعلی خالقی

همراه با بزرگان _ چهره های درخشان و منحصر به فرد اسفاد

      باسلام و احترام

            آشنایی با آقای کربلایی اباذر غفاری 

 

 خاطره انگیز ترین سفر ما اسفادی ها می تواند مسافرت با مینی بوس فیات آقای غفاری باشد.

مسیر اسفاد قاین را تمام اسفادیها تجربه کرده ایم برای تحصیل دانش و تهیه لوازم و مواد خوراکی و بهداشت و درمان.

خب قطعا طی این مسیر از طریق سرویس فیات آقای غفاری انجام می گرفت.

آقای غفاری فرزند مرحوم حاجی حسینعلی غفاری از بزرگان اسفاد از قدیم الایام در امر ایاب و ذهاب اسفادیها در مسیر اسفاد قاین خدمات فراونی برای مردم انجام داده اند.

ایشان فردی متخصص و متبحر و متعادل در امر رانندگی و بسیار صبور و شوخ طبع است.

قبل از اینکه از خواب بیدار شویم و قبل طلوع خورشید ایشان اول مسافرین میرآباد را سوار می کرد و ساعت 6 مسافرین اسفاد سوار می شدند.

گشت و گذار در در برخی مسیرها و کوچه ها و توجه کامل به اینکه کسی جا  نماند و در داخل مینی بوس جا  گیرش بیاید  مدیریت خاصی می طلبید.

اکثر مواقع مینی بوس خارج از ظرفیت مسافر داشت . اما هیچکس بدون جا نبود . وسط راه رو روی موتور . بغل دست و نشستن روی لوازم مسافر تقریبا همه رو راضی می کرد.

رانندگی با امکانات کم آن زمان نبود گازوییل و اپاراتی . گرمای هوا و جاده خاکی بخصوص گدار بند آخوند و پیچ بالای باغات آبیز  تبحری خاص در رانندگی لازم داشت که همه اینها در ایشان وجود داشت.

ایشان تقریبا به همه افراد از بزرگ و کوچک و دانش آموز به یک چشم نگاه می کرد.

رفتن در جاده خاکی با سرعت کم تکانهای شدید و باعث ماشین زدگی می شد و بعضی وقتها پلاستیک های فریزر هم که خودتون بیشتر با این موضوع آشنا هستید توزیع می شد.

یک دفعه خودم حالم بد شده بود و درخواست پلاستیک کردم بهم گفتند دو کیلویی می خوای یا سه کیلویی .

به هر حال خدمات عمومی و راضی نگه مردم کاری بسیار دشوار است.

ایشان در این 30 سال خدا رو شکر بدون هیچگونه حادثه و با سرعت متعادل اسفادیها را برای انجام کارشان در شهر راس ساعت 7 و نیم صبح بصورت دقیق و منظم به مقصد رسانده است.

شایان ذکر است آهنگ لب کارون ایشان هم زبانزد و بسیار زیباست.

انشالله که خداوند توفیقات روز افزون به ایشان عنایت فرماید.

برای ایشان و خانواده  محترمشان آرزوی سلامتی و بهروزی داریم.

برای سلامتی ایشان چندین صلوات بفرستید.

و همچنین یاد و خاطره آقای حسین جعفر زاده را گرامی می داریم و برایشان فاتحه ای می خوانیم.

              هیات مدیره گروه آوای اسفاد



اسفاد وطنم. esfadvatanam.blog.ir

۰ نظر ۰۱ مهر ۰۱ ، ۱۰:۳۰
محمدعلی خالقی

فصول سال در قدرت الهی

پنجشنبه, ۳۱ شهریور ۱۴۰۱، ۰۳:۱۷ ب.ظ

چهار فصل 

در درس خداشناسی

 

هر روز در این حیات و قدرتی عظیم زندگی انسان را شکل می دهد 

قدرتی جاودانه بی پایان در چهار فصل 

بهار تابستان پاییز زمستان 

بیداری یا خاموشی بی پایان که بشر نقشی در ان ندارد و از تفکر انسان دور افتاده و از نشانهای الهی است 

پاییزی با برگ ریزان که خوابی در زمستانه بی پایان همراه است 

بهاری جاودان که هر سال بی پایان خود اتفاق و الهی در تکرار 

و زمستان سرد و بوران و تابستانی گرم و سوزان و باز هم بی پایان 

این معمایی ایست که جوابی دشوار در پیش دارد 

و خود اتفاق 

این شاخه ای از ریز  برگ های حیات جاودان است 

و اتفاقی ایست در گردش که برای تمام موجودات زنده حیات است و قدرتی عظیم و خدایی 

همچنان می گذرد روزها و شبها سال ها و ماه ها

و چه زیباست این چرخش 

چرخشی که برای ما انسانها و موجودات زنده در هر فصل اتفاقاتی جدید و شکوفا به همراه دارد 

 

چرا باید بهاری زیبا و سرسبز و تابستانی گرم و سوزان و زمستانی سرد و برف و بوران و خزانی مرده و بی روح را در انتظار بود .

 

 

نگارش خالقی 

 



اسفاد وطنم. esfadvatanam.blog.ir

۰ نظر ۳۱ شهریور ۰۱ ، ۱۵:۱۷
محمدعلی خالقی

تصویری زیبا از اسفاد قدیم

دوشنبه, ۲۸ شهریور ۱۴۰۱، ۰۱:۳۰ ب.ظ

۰ نظر ۲۸ شهریور ۰۱ ، ۱۳:۳۰
محمدعلی خالقی

طبیعت زیبای esfad

دوشنبه, ۲۸ شهریور ۱۴۰۱، ۰۵:۱۲ ق.ظ

۰ نظر ۲۸ شهریور ۰۱ ، ۰۵:۱۲
محمدعلی خالقی

بهار اسفاد ۱۴۰۱

جمعه, ۲۵ شهریور ۱۴۰۱، ۱۱:۴۹ ب.ظ

۰ نظر ۲۵ شهریور ۰۱ ، ۲۳:۴۹
محمدعلی خالقی

گر وه شی ، س مه رووق نگارش اسماعیل کریمی

يكشنبه, ۲۰ شهریور ۱۴۰۱، ۱۰:۱۹ ب.ظ

گُر وه شی - سُ مه رووق gor va shi - so ma roogh

باسلام و احترام
 
طبیعت اسفاد هم نعمت های خاص خودش را دارد  در فصل  زیبای بهار چنانچه بارندگی زیاد باشد معمولا ، روز بعد از بارندگی می توان  قارچ  پیدا کرد آن هم قارچ طبیعی که هم ساخته دست انسان نیست و هم طعم ولذت خاصی دارد و این همان قارچی است که اسفادیها به آن سُ مه رووق ، گُر وه شی یا ته بل که می گویند.  
                               
  روزهای پس از بارندگی های زیاد، می توان این نعمت خداوند را بچینیم . در دامنه کوه ، و در حاشیه رودخانه ها و جویبار ها و بخصوص در اطراف بوته گیاهی به نام گرواش  به راحتی دیده می شود . این قار چ به رنگ زرد کم رنگ و یا سفید است که به دلیل اینکه بیشتر در کنار بوته ای به نام گُرواش می رویید به گر  وه  شی نیز مشهور است. نوعی کوچک از خانواده قارچ که خیلی هم خوش مزه است، در زیر برگ گیاهی رشد می کند که این قارچ به ته بل که مشهور است. 
                
 البته چون اسفاد از نعمت بارندگی کم برخوردار است قارچ زیادی در آنجا نیست و معمولا قارچ در مناطق پربارش بیشتر می روید.
 شایان ذکر است نوعی هاگ شبیه خانواده قارچ در بیابان های اسفاد بخصوص در تپه های ماسه ای یا پل های قوم می روید که هم شبیه  سر اردک است که  به  اردک و یا آردک   مشهور است.
 این هاگ به اندازه 10سانتیمتر و به رنگ سفید شیری است و یا هم شبیه و همرنگ آرد،  که غذایی کاملا خوشمزه است.    
                                     
البته چیدن و جمع کردن قارچ در اسفاد صرفه اقتصادی ندارد و فقط جنبه تفریحی دارد چرا که دیدن مناظر زیبای طبیعت در فصل بهار شور وشعف خاصی به انسان می دهد.
                 

+ نوشته شده در چهارشنبه بیست و پنجم فروردین ۱۳۹۵ ساعت 23:10 توسط اسماعیل کریمی  |



اسفاد وطنم. esfadvatanam.blog.ir

۰ نظر ۲۰ شهریور ۰۱ ، ۲۲:۱۹
محمدعلی خالقی

مرحوم کربلایی حیدر عابدینی و مرحومه همسرشان

يكشنبه, ۳۰ مرداد ۱۴۰۱، ۱۱:۵۳ ب.ظ

۰ نظر ۳۰ مرداد ۰۱ ، ۲۳:۵۳
محمدعلی خالقی

صبح یک روز قشنگ در اسفاد کهن

يكشنبه, ۲۳ مرداد ۱۴۰۱، ۱۰:۵۱ ب.ظ

صبح یک روز قشنگ

سه شنبه, ۸ مرداد ۱۳۹۸، ۰۱:۱۲ ب.ظ

محمدعلی خالقی

۱ نظر

هر روز با صدای قوقولوی خروس و جیک جیک گنجشکان بیدار می شدم 

پدر بزرگم تمام حیواناتش را اسم می گذاشت و انها را با اسمشان صدا می کرد . اسم خروسش جعفر بود .پرده ای  گل دوزی شده که عکس چند عدد گل و گلدان  و ایه ای از قران که در بالای ان حلالی گلدوزی شده بود را کنار می زنم پنجره ی دولنگه ی چوبی که از شرق به سمت خورشید باز می شود  زنجیرش را بر میخ کوبیده دیوار اونگ می کنم 

افشانی سرخ رنگ  از طلوع خورشید هر روز از کوههای مشرق (کوه های بمرود )در  اطرافش رنگین می شد . پشت کوه افغانستان امروزی و سرزمین ایران کهن بود  .

پنجره ای دو لنگه  از غرب به سمت قبله  منظره زیبایی از باغستان و خانه همسایه را نمایش می دهد . نمای زیبای شاسکوه و میلاکوه  بر قامت ابادی  نشان قدرت و استواری سایه اش را هر روز بر ده می پوشاند 

 درختان بزرگ انار انجیر گردو و انگور طبیعت دل انگیزی را به رخ می کشد

تعدادی انار اونگی و داسی در شکاف دیوار آویزان است 

صدای جغدی که هر روز بر روی بام بلند با صدای ناهنجار و خاص خودش گردنش را بالا و پایین می اورد . 

از طبقه بالا به طبقه همکف  نزدیک به ده پله گلی و شیب دار که موقع پایین امدن  به تسریع می افزاید .احشام  در طبقه همکف بودند و طبقه بالا نشیمن  بود . 

درب طویله را باز می کنم تعدادی گوسفند و گاوی با صدای نرم و مهربان سعی می کند بیرون گریزد . سطلی را بر می دارم و در ب چوبی یک لنگه باغ را که با صدای خشک قیژ قیژ در یک پاشنه می چرخد باز می کنم  نگاهی به پایین و بالای کوچه می اندازم جوب ابی روان در یک متری درب باغ جاری است . و در کنار درب باغ , حوض ابی است که هر پنج روز از اب قنات  سریز می شود . 

تعدادی زنبور زرد لانه ای در بالای حوض تعبیه کردند و بازیگوشی کودکانه گاهی بر لانه جسارت می کند  . بدنم گویا  به زهر زنبور عادت کرده هر چند گاهی سر و صورتم را می گزیدند . روزی از روزها که زنبور دستم را گزیده بود پدرم دستم را می مکید و مقداری گل بر روی ان می گذاشت گرچه کودکی نامفهوم بودم و این برایم همیشه سوال بود ولی بعد از نیش زدن و چند دقیقه با گلی که بر روی زخمم می گذاشتم  از درد خبری نبود .

ترجیح می دهم سطل را از جوب اب پر کنم . سطل را در جوب می گذارم سبزه های اطراف جوب به حدی زیاد است که اب را در خود گم کرده است صدای جیرجیرک و حرکت حلزونها در میان سبزه ها به چشم می خورد  . سطل اب را در کنار گاو می گذارم . کمتر از دو دقیقه سطل اب پنج لیتری را با ولع تمام سر می کشید و گاهی هنوز پوزش را به علامت تشنگی به ته سطل می مالد . 

ظرفی از جنس جیر لاستیک ، که قسمت وسط ان بریده شده بود را از سطل اب پر می کنم تا بعد از کاه خوردن تشنه نمانند 

پدرم مقدمات دوشیدن گاو را فراهم می کند و من در ان فاصله از درخت انجیری زرد بالا می روم تا در شاخهای ان خود را سواری  دهم و گاهی هم چند تا انجیر رسیده له شده را در دهانم می گذارم . 

همان که در شاخهای انجیر تاب می خورم پیرمردی با فرزندش را در پایین دست می بینم که یونجهای درو شده را در خورجین گذاشته و ان را دو نفره  بالای الاغ می گذارند . مقداری یونجه روی زمین را در بین بار و دو طرف خورجین پهن می کنند 

پیرمردی عصا به دست در سه راهه سنگاجی کنار درخت توتی نشسته و به گذر اب می پردازد . 

صدای گنجشکان و انبوهی از پرندگان به گوش می رسد . گوساله ای بازیگوش در فضای باغ بالا و پایین می پرد و تعدادی مرغ و خروس مشغول تغذیه هستند . صدای مردی سوار بر الاغ از دور دست می اید دیوار باغ به اندازه قد یک انسان از سنگ و گل و خاشاک پوشیده شده است . چند تا زن  بقچه ای از لباس را بر روی سرشان حمل می کنند و در کنار جوب اب به شستن انها می پردازند . دیوار باغ و درختان برای خشک کردن لباسها مناسب ترین مکان برای پهن کردن است  . بادی ملایم لباسها را تکان می دهد و تعدادی از لباس ها را بر روی زمین می اندازد . 

امار جمعیت ده بیش از دویست  خانوار در محیطی که قلعه نامیده می شد در مساحت سه هکتار , خانه هایی دو الی سه طبقه چسبیده به هم و فشرده زندگی می کنند  کثیر انها جهت ادامه ی حیات همین روال را سپری می کنند ,  زندگی ارام , بدون دغدغه و نیرنگ 

انجا زادگاهمان بود وطن اجدادی  سرزمینی که در ان چشم به جهان گشوده ایم  ولی امروز دست بی رحم سرنوشت بر ان تقدیر جدایی افکند و روزگاری نا مروت همه رو در هم پاشید . 

کاش هر دل درد پنهانی نداشت   خالقی اسفاد وطنم 



اسفاد وطنم. esfadvatanam.blog.ir

۱ نظر ۲۳ مرداد ۰۱ ، ۲۲:۵۱
محمدعلی خالقی

خانواده‌ی  محترم طاهری نسب و یوسف پور 

در گذشت مادر مومنه با اخلاص و گرامیتان را خدمت شما بزرگواران و فامیل های وابسته تسلیت عرض نموده از درگاه خداوند متعال برای آن مرحومه امرزش و علو درجات و برای بازماندگان صبر و شکیبایی آرزومندیم . 

روحش شاد 

۰ نظر ۱۸ مرداد ۰۱ ، ۱۲:۱۴
محمدعلی خالقی

دومین سالگرد مرحوم مغفور میرزا حسینعلی قاسمی اسفاد را تسلیت عرض می نماییم 

روحش شاد 

و یادش گرامی 

 

بزرگان اسفاد 

۰ نظر ۱۶ مرداد ۰۱ ، ۱۲:۵۱
محمدعلی خالقی

تسلیت عاشورا تاسوعای حسینی

يكشنبه, ۱۶ مرداد ۱۴۰۱، ۱۲:۳۶ ب.ظ

۰ نظر ۱۶ مرداد ۰۱ ، ۱۲:۳۶
محمدعلی خالقی

جناب آقای حاج حسین محمدی و حاجیه خانم

چهارشنبه, ۵ مرداد ۱۴۰۱، ۱۰:۵۶ ب.ظ

 

 

                                                                                                بازگشت شما را از سفر مکه مکرمه و مدینه منوره تبریک عرض می نماییم

حجکم مقبول و سعیکم مشکور 

۰ نظر ۰۵ مرداد ۰۱ ، ۲۲:۵۶
محمدعلی خالقی

مرحومه خیر النسا ‌رضایی

جمعه, ۳۱ تیر ۱۴۰۱، ۰۲:۴۷ ب.ظ

۰ نظر ۳۱ تیر ۰۱ ، ۱۴:۴۷
محمدعلی خالقی