اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها

اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها

اسفاد وطنم

اسفاد ای سرزمین مادری من چه می کنی با دستهای خسته روح شکسته چه می کنی
درد است در فراق من از حال و روز تو شهر سکوت در و دیوار شکسته چه میکنی
روزی و روزگاری و حال و هوای تو شور اشتیاق بر مزار شهیدان چه می کنی
آن باغ های خرم و شیر دلان تو ان کوچه باغ عام و مردان ادیبت چه می کنی

بایگانی

روی صندلی چوبی به اتفاق یکی از دوستان نشسته بودیم  و از طبیعت پارک ملت لذت می بردیم . نزدیک عصر بود  سرم را از قسمت بالای صندلی پایین انداختم تا خستگی بدن و شانهایم را دور بریزم . چشمم به تعدادی مورچه افتاد که به ردیف ستونی دنبال هم راه می رفتن  چند ثانیه خیره گشتم تا راهشان را بجویم 

در زیر سبزه های داخل پارک گم شدند وقتی خودمو راست کردم زیر صندلی را دیدم که با نرمه هایی از کیک و شیرینی ازدحام مورچه ها را به خود جلب کرده بود و هر یک از مورچه ها به اندازه توان در دهان گرفته بودند و حمل می کردند  مورچها مدام در رفت و امد بودند تعدادی به ستون در حال رفت و تعدادی در حال برگشت همه شون در حال تلاش بودند مورچه ای را دیدم که بیش از وزنش با خود حمل می کرد و طمع زیاد  او را فرا گرفته بود ستون مورچه ها را دنبال کردم در زیر سبزه های داخل پارک گم شدند سبزه ها را کنار زدم  و انها را یافتم انقدر در ان محل رفت و امد کرده بودند که قسمت سبزه ها از بین رفته بود بیش از هفت و هشت متر بعد از سبزه ها درختی بزرگ و تنومند بود  تا جایی که چشم کار می کرد انها را می دیدم که بدنبال هم از تنه ی درخت بالا می رفتند . مورچه ای را از قسمت شروع دنبال کردم تا قسمت پایان ،  او در جدال  با مشکلات زیادی روبرو می شد در چال و چوله هایی زیادی افتاد از درخت بالا می رفت و می افتاد و دوباره از نو دنبال می کرد ولی هیچ وقت خسته و نامید نمی شد تا به مقصد برسد . تعدادی از مورچه ها در ثانیه های اخر توسط پرندهایی بلعیده می شدند . و پایان ان همه مشقت و تلاش مرگ بود 
به فکر رفتم که امروز زندگی ما انسانها همانند مورچه های کارگر بی ارزش است آدمی در دوران حیات سختی و زحمت می کشد ناگهان فرشته مرگ می اید و او را می برد 
آنچه زحمت کشیده و آنچه از دار دنیا جمع کرده همه هدر می رود . مال ،ثروت ، مونس ، فرزند ، مادر  
همه را تا پای گور با خود می اورد اما آنجا آنها را از او می گیرند و نه چراغی نه مونسی و نه ثروتی  جز ایمان و عمل صالح
تدوین و نگاشت خالقی اسفاد 
داستان : پارک ملت مشهد  1384

  • محمدعلی خالقی

نپ

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

شخصی نقل می کرد : من با جماعتی همرا جنازه یکی از رجال دولت ناصر الدین شاه  بودیم . و به عتبات و عالیات می رفتیم . در یکی از منزل ها جنازه را نزدیک خود گذاشته و مشغول صحبت بودیم . ناگهان دیدیم تابوت به حرکت در آمد و سگی بد صورت از میان ان بیرون امد .چون ان کیفیت را مشاهده کردیم تعجب نموده کنار تابوت امدیم وچیزی جز کفن در تابوت نیافتیم .

ما هم با چوب شبیه جنازه ساختیم و بصورت میتی درون کفن پیچیدیم و اطراف ان را با پارچه و شمع بستیم و به عتبات و عالیات نقل دادیم و و نکات شریفی  دفن نموده و مراجعت نمودیم . 

ان شخص می گوید من او را شناختم ولی برای احترام اسم  او را نبردم 

سیر و سیاحت عجیب در عالم ارواح 

 

 

  • محمدعلی خالقی

قلعه‌ی حسن بایخان شاهرخت، یادگاری از دوران اسماعیلیان
قلعه‌ی حسن بایخان در بخش مرکزی شهرستان زیرکوه و دهستان پترگان و در سه کیلومتری شمال روستای #شاهرخت بر فراز قله ای مشرف به روستا و بارگاه امام زاده سعداله، واقع شده است.

به گزارش پایگاه خبری زیرکوه نیوز،قلعه‌ی حسن بایخان در بخش مرکزی شهرستان زیرکوه و دهستان پترگان و در سه کیلومتری شمال روستای شاهرخت  بر فراز قله ای مشرف به روستا و بارگاه امام زاده سعداله، واقع شده است.
بنا بر روایات و منابع، این قلعه متعلق به قرن پنجم هجری و دوره اسماعیلیان است که به عنوان مقر اسماعیلیان محسوب می شده.
قلعه‌ی حسن بایخان در شاهراه هرات به قاین و  بر فراز کوهی منفرد قرار گرفته و با توجه به این‌که دسترسی به قلعه از تمام قسمت‌های کوه امکان‌پذیر است و تقریبا در هیچ بخش کوه، عارضه یا پرتگاه وجود ندارد که جلوی مهاجمان را بتواند بگیرد، در تمام قسمت‌های قلعه از حصار و برج برای افزایش استحکام بنا استفاده شده است.
سه آب‌انبار در قسمت‌های مختلف قلعه دیده می‌شوند؛ یک آب‌انبار به‌صورت دایره، یکی به‌صورت مستطیل و سومی به‌شکل سه دایره‌ی متقاطع است که در یک ردیف قرار گرفته‌اند. 
مصالح به‌کار رفته در ساخت قلعه، سنگ، آجر و ملات ساروج است و فضای معماری قلعه شامل حصار، برج‌ها، آب‌انبارها و فضاهای مسکونی است. این اثر تاریخی  در فهرست آثار ملی به ثبت رسیده است.

 

  • محمدعلی خالقی