اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها

اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها

می نویسم دوباره از اسفاد

تا که طبع مرا تکان بدهد

ماه  اردیبهشت  بی مانند

به غزل واژه ها توان بدهد

***

آب کاریز  بی نظیرش  هم

دل و جان مرا صفا داده

مسجدی در کنار این کاریز

دست ما را  به  آشنا  داده

***

سند روستای  ما  سر سبز

سرو دیرین او سر پا هست

او که ده قرن زندگی کرده

برگ تاریخ ما که زیبا هست


***

مردمانی نجیب و زحمت کش

نام  اسفاد  را  قرین  باشند

افتخاری  به  شانه ی   تاریخ

موجب رشد سرزمین باشند

***

گرچه  دوریم از وطن گاهی

دل ما  از  هوای او  شاد  است

قطعه ای از بهشت خُلد بَرین

گفته اند  ، روستای اسفاد است

شاعر : مرتضی حسینی اسفاد – اردیبهشت  98

۰ نظر ۲۲ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۴:۳۵
محمدعلی خالقی



                در سکوت خود 


                         شاخه گلی 


                  دامن کویر 


                        دشت بی صدا    


                   زیر بوته سنگ      


                     لاغر و نحیف 


                      زار می زند     


          باد می وزد


               لحظه ها   زلال       



                   دشت بود  و  دشت      



                       سنگ بود  و  سنگ          



            ا و زیر لب دل شکسته بود 


                   خالقی عرفان 



۰ نظر ۲۰ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۷:۳۶
محمدعلی خالقی

افسانه من

تازه چشمهایم به خواب رفته بود . هوا خیلی گرم ومقارن ساعت ۲:۲۰ دقیقه بعداظهراردیبهشت ماه ۱۳۷۶بود . صدایی ارام و کودکانه در گوشم میس کال میزد .دایی دایی فکر میکردم خواب میبینم تا اینکه دستهایی نرم ولطیف به ارامی چادری که روی خودم پهن کرده بودم رو کنار زد ولبخندی عاشقانه نگاهم. را به خود به گیرا کشاند.

دایی دایی دایی 

با اینکه خستگی تموم وجودم را گرفته بود گفتن جان دایی چی میگی 

دایی یه گنجشک تو خونه مون لونه کرده میای برام بگیری 

باشه دایی فردا میام 

اخ جون و خوشحالی از وجودش موج میزد ورفت 

شب قبل با رویای کودکانه خود با هم نقاشی می کشیدیم نقاشیهای خوب وقشنگ یک اسمون پر ستاره با یک درخت سیب وابرهایی با ماه  قشنگ

بدوبدو  و صدای خنده هاش از من دور تر ودورتر میشد . من دوباره به خواب رفتم . فردای ان روز یعنی 20/2/76 نزدیک ظهر من تازه از مدرسه اومده بودم خسته ومانده مادر داشت مقدمات نهار را فراهم میکرد نهار ماکارانی بود بعداز خوردن نهار نزدیک ساعت ۱۲:۲۷ دقیقه بود که صدایی در گوش همچون صدای صاعقه یا رعد وبرق طنین افکند وزمین شروع به لرزیدن کرد به سرعت به همراه مادر خود را به خیابان رساندیم ونشتیم وچشم بستیم دوالی سه دقیقه نگذشته بود, مهیب گرد وغبار تمام اطراف رو فرا گرفته وصدایی نالها از هر کوچه خیابانی به گوش میرسید. ان روز به سیاهی شب تبدیل شده بود و دیگر هیچ چیز زیبایی خودش را نداشت همه جا تار وسیاه بود وپس لرزها هم چنان ادامه داشت . تا چشم باز کردم  دیگر نه گنجشکی بود و نه دفتر نقاشی ونه ماه درختی ,,,,,

بیست و دومین فاجعه دردناک زلزله 76 را به تمامی کسانی که عزیزانشان را از دست داده اند تسلیت می گوییم .

خالقی اسفاد 

             ♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥


خیلی قشنگ به نگارش دراومده .زنده کرد خاطراتی که این افسانه داشت وبرامون درزیر یک سقف ساخت .اما افسانه رو اون زلزله ی افسانه ای باخودش برد اونروز از قاین به اسفاد اومدم وبا اون صحنه وحشتناک اسفاد چند دقیقه ای بیشتر نموندم ودوباره بازگشت به قاین برای پیدا کردن پدرومادرم وخواهرکوچکم وافسانه.توبیمارستان قاین بین اون همه مجروح گشتم وگشتم پدرومادرم وتونستم پیدا کنم اما اثری از خواهرم وافسانه نبود بعد خبردار شدم خواهرم واعزام مشهد کردن وبعد اون لحظه ای که هیچ موقع فراموشم نمیشه .رفتم سردخونه ،وقتی کشوسردخونه روباز کرد فکر کردم خوابه چهره سفیدمثل ماه ،با خنده ای نهیف برصورت ، انگار داشت حرف میزد دوروز قبلش وارد خونه شدم دوید 000سمتم  وگفت عمو ببین پام چی شده .شصت پاش بریده شده بود با یه پارچه سفید مادرش بسته بود بوسش کردم حالا نمیتونستم قبول کنم که او دیگه نمیخواد بلندبشه .آروم خوابیده بود خواب ابدی .....

الله یار حسنی 


۲ نظر ۲۰ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۴:۵۹
محمدعلی خالقی

۲ نظر ۱۷ ارديبهشت ۹۸ ، ۲۲:۳۹
محمدعلی خالقی

همی می گذشتم ز راهی به خویش            در ان گوی بودش درختی به پیش


شنیدم    که  زاغی درختی    پرید             مهیج  ز ان   شاخه ها    می پرید


مرا بولهوس بر درخت میوه کرد                به چند دانه از  حاصلش خیره کرد


ندانم پس از من چه آید به پیش                که در ان درخت لانه ای بود پیش 


که می خوردم از ان درخت بر هوس           ز ناگه می افتم      از شاخه  پس 


کلاغان بر من       هجوم  آورند                  که همچون عزایی  به دل آورند   


به فکر رفتم از ان درخت افتنم                  مرا مست بودش     ز ره پیشه ام  


پشیمان شدم من ز اندیشه ام                     ندانستم از کرده ام     شیشه ام  


مرا با خدایم که  رحمت ز اوست                کلاغی به لانه که همخوابه دوست  


                             شاعر خالقی اسفاد (عرفان)

۱ نظر ۱۵ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۶:۱۳
محمدعلی خالقی

۱ نظر ۱۳ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۴:۱۵
محمدعلی خالقی

در قسمت غربی اسفاد کوهی به نام کوه مزار اشی واقع شده که روزگارانی مردمی در سر این کوه زندگانی می کردند که امروزه مردم آنجا را به شهرت  قلعه کوه می نامند . 

  مساحت ساخته شده روی کوه به تقریب هشتصد متر می رسد . قدمت پیشین این قلعه نامشخص است .که هیچ کس زندگی در ان مکان را به یاد ندارد و در هیچ مقوله ای بیان نشده است 

 جایگاه قلعه کوه یکی از بهترین اقامتگاه ها جهت اسکان بوده   که دور تا دور آن خالی و دره می باشد که دیدگاه خوبی به تمام نقاط جهت حملات ناگهانی دشمن و اشرار بوده است.   

این قلعه اولین اقامت گاه اسفاد بوده که به علت موقعیت صعب العبورش منتخب شده است 

ارتفاع ان از پای کوه تا قله به 250 تا 300 متر می رسد . 

آثار باقی مانده و مخروبه مشهود امروز  که همچنان نمایان است نشان از ده پانزده خانوار می باشد  که خانه های سنگی زیر کوهی و بالا ی کوه تعبیه شده است 

بعضی از جایگاه خانه ها  امروزه به دست افرادی سود جو

و فرصت طلب به حفاری در آمده  که محل حفاریها مشخص است . علت حفاریها بدلیل غنائم قدیمی و قدمتی می باشد .

رجال کهن امروزی عرض می دارند در عصر کهن از قلعه کوه تنلی به قنات در زیر خاک حفاری شده که دست رسی آنها را به اب آسان کرده بود که تا قبل از زلزله 59 همچنان قسمتی از ان پابرجا بوده و امروزه دیگر هیچ آثاری از ان نیست و با خاک یکسان شده است . 

کاش این اثار در درجه خودش محفوظ گردد چرا که در  جایگاه خود جز آثاری مهم می باشد.

خالقی اسفاد 




۱ نظر ۱۲ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۰:۰۱
محمدعلی خالقی

در روزگاران پیشین، شغلی بنام خوشه ‌چینی وجود داشت. آنها که دست شان تنگ بود و خرمن و مزرعه ای نداشتند، پشت سر دِروگر ها راه میرفتند و خوشه های جامانده را از زمین بر میداشتند و گاها صاحب مزرعه به دروگران دستور میداد که شلخته درو کنند تا چیزی هم گیر خوشه چین ها بیاید. حافظ نیز در شعرى چنین میفرماید : 

ثوابت باشد ای دارای خرمن

اگر رحمی کنی بر خوشه چینی


دستفروشان «خوشه چین» های روزگار ما هستند، آنهایى که در این هوای سرد چشم دارند به اینکه از جیب ما «اسکناسی» بیرون بیاید و چیزی از بساط مختصرشان بخریم. گاهی لازم است شلخته درو کنیم و شلخته خرج کنیم ... 


۲ نظر ۰۹ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۵:۳۳
محمدعلی خالقی

سالها پیش که برق نبود حس خوبی داشتیم . خاطره ها بسیار جذاب تر و رویایی تر بود  با نور فانوس درس می خواندیم , مشق می نوشتیم  با چراغ توری به استقبال گلهای زعفران می رفتیم  برای روشن شدنش توری داشت که با بخار الکل گرم می شد و با نفتیکه داخل محفظه بسته گرم و بخار می شد توسط تلمبه دستی به سوزن باریک با فشار قابل اشتعال بود و روشن می شد

 وقتی از دور دست ها نوری به چشم می خورد خبری از دوست رفیق و یا میهمانی بود . نور زیبای چراغ توری در بزم میهمانی ها عروسی ها و تعزیه خوانی ها بسیار ماندگار و دل انگیز بود  وقتی نورش کم میشد پمپ کوچکی داشت که با چند تلمبه به روشناییش می افزود . چراغ بادی بهترین یار و یاور در دل تاریکی ها و کوچه باغ ها بود ابیارها هر کدام دارای یک چراغ بودند و دایره ای گرد دور هم می نشستند که محل پاتوقشان در سر سه کیچه سر سنگاجی و سر تخت اقا میر بود 

نور چراغ هایشان مجلس را گرم و تماشایی داشت و شب را به صبح با داستانهای قدیمی یشان خستگی تمام شب را از تن بیرون می ریخت 

گرد سوز هم همان طور که از نامش پیداست وسیله ای با روشنایی کامل بود  که هنوز در خانه های امروزی خودنمایی می کند 

چراغ موشی وسیله ای بسیار ساده و اختراعی متفکر بود که از یک مخزن شیشه ای نفت با یک فتیله درست می شد که در دالون ها و بسیاری از خانه ها موجود بود  که عطر ماندگارش هیچ گاه از مشامم بیرون نمی رود 

خاطرات همیشه زنده اند  یادش بخیر 


۱ نظر ۰۸ ارديبهشت ۹۸ ، ۲۱:۴۸
محمدعلی خالقی

صدای قار و قار کلاغی نظرم را به سویش جلب کرد 

درخت آلوچه ، لانه ی کلاغ را در شاخهای پر بار و برش پنهان کرده بود

 کلاغ با رعب و وحشت به این طرف و ان طرف می پرید

صدای قار و قار کلاغ ، کلاغهای دیگر را هم به آنجا کشاند 

از درخت بالا رفتم لانه ای در لابلای شاخهای انبوهی از خار وخاشاک و گل تعبیه شده بود تعداد شش عدد تخم خال خالی رنگی و قشنگ خود نمایی می کرد خواستم تخمها را بردارم که یهو زیر پایم خالی شد و شاخه ای بزرگ شکست 

اومدم پایین از یه طرف شاخه ی شکسته و طرف دیگر حس وحال کلاغهای نگران مرا آزرده خاطر داشت . شاخه ی شکسته را برداشتم و خود را با خوردن چند گورجه سبز مشغول کردم و کم کم از لانه دور شدم صدای کلاغ ها آرام گرفت 

ولی هنوز وجدانم ناراحت بود 

وقتی با خود اندیشه کردم دیدم ادمها طبیعت را خراب می کنند و همین طور زندگی را ، زندگی کلاغی که به انتظار جوجه هایش شب را به صبح روی تخم هایش می خوابد تا از آنها مواظبت کند آن روز حال خوبی نداشتم فردای آن روز جهت اطمینان خاطر غیر مستقیم نگاهی به لانه کردم و بسیار خوشحال شدم چرا که مادرش  بر روی تخمهایش ارام خوابیده بود 

کاش می فهمیدیم حس سارها و سوسک ها توی تورها و تارها چگونه است 

کاش می فهمیدم حس قورباغه ها در نگاه مارها چگونه است 

کاش می فهمیدیم حس برگهای سبز در خزان و بهترین بهارها چگونه است 

کاش می فهمیدیم حس کلاغ ها در تخریب ما انسانها چگونه است 

و کاش می فهمیدیم حس ما انسانها در این هم شکارها و ویرانها چگونه است 

تدوین ؛:::محمد علی خالقی 

۰ نظر ۰۶ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۵:۰۹
محمدعلی خالقی


با نهایت تاثر و تاسف
 درگذشت مرحومه خیرالنساء شمسی
 والده آقایان نظرزاده، را تسلیت و تعزیت عرض نموده
 از خداوند تبارک و تعالی برای آن مرحومه علو درجات و رحمت واسعه و برای  بازماندگان صبر و شکیبایی  مسئلت داریم.
روحشان شاد و یادشان گرامی 
♥♥♥♥♥♥♥♥

۰ نظر ۰۵ ارديبهشت ۹۸ ، ۲۰:۳۵
محمدعلی خالقی

۰ نظر ۰۵ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۲:۱۵
محمدعلی خالقی

در اثر باران های مکرر و شدید از تجمع زیاد شاخهای ابروها در نهایت شاه راه ، شاهرود بوجود می آید 
شاهرود اسفاد از ابروهای باریک و شاخهای تشکیل شده که  در دل کوه شاسکوه وجود دارد شاخهایی که از ابتدای  قله به دامنه ها و در نهایت شار چراغان متصل می شود 
شار چراغان اسفاد یکی از جاهای دیدنی و باشکوه اسفاد می باشد  که در غرب اسفاد و پایین دست شاسکوه واقع می باشدو هر ساله در فصل بهار میزبان میهمانان و علاقه مندان زیادی است
در عصر قدیم این رود هر  ساله در زمستان طغیان می کرد و مسیر خود را از نقطه شروع تا انتها پایین قلعه در مسیر مشخص خود می پیمود که شاهرود  را به نام خودش به ثبت رسانده
  قبل از سال 76 اسفاد هر سال بهاری با شکوه و زیبا و رنگارنگ با برف و بارانهای زیاد در اتفاق داشت و مردم لذت زندگی را در کنار خانواده هاشون می بردند  با زلزله 76  خسارات زیادی به اب قنات وارد شد کمبود برف باران هم هر سال  بر این مشکل می افزود و تابستانهای گرم و سوزان و پاییز های بی رنگ و روحی برپیکر این سرزمین فراگیر بود 
با حرکت جهادی دولت و مردم برای کاسته شدن اب قنات بر اثر زلزله ، کانال کشی قنات از دهنگاه قنات تا قسمتی مرمت گردید و جوب های شاخه ای متصل به باغ ها هم سیمان شد که خسارت زیادی به ابادی و درخت های تنومند و کهن سال گردو و توت وارد شد  که چاره ای نبود 
از ان پس خشکسالی های متمادی و کم شدن اب قنات هم در رشد مهاجرت نوجوانان به شهرها و دل ماندن در ده نبود بر عکس روستای همجوارمان ابیز که اب قنات همچنان زیاد بود هیچ کس ترک وطن ننمود. بر این اساس اب هر ابادی در رشد جمعیت ابادی نقش مهمی دارد 
امروز بیش از بیست سال از خوش ترین روزهای ولایتمان می گذرد و تا بهار 98 این آبادی و منطقه همچینین بهاری را تجربه نکرده بود بهار 98 بهشت را به ارمغان آورد و روح دوباره به وطن بخشید و دل اهالی ده را شاد کرد 
چرا که بارانهای شدید و مکرر امسال باعث ذخایر منابع زیر زمینی بخصوص باعث  دلگرمی در زیاد شدن اب قنات برای سالهای آتی  و رشد کشاورزی خواهد بود .


۰ نظر ۲۷ فروردين ۹۸ ، ۲۲:۵۳
محمدعلی خالقی

سلام خدمت اسفادیهای عزیز

در ایام کهن اسفاد قدیم همچنان روزهایی چون بهار امسال بهار98  سالهایی بر پیکر خود بهارستان را تجربه می کرد که در نگاشت هایی دوستان  عشق و خاطرات کهن را به قلم در آوردند 

نگارش شاهرود قدیم که مراتب تکمیلی در پیشینه ی همین سایت موجود است به تالیف در امده همچنان قدیم مثل امسال به دیدن رود می رفتیم و واقعا تماشایی بود که صدای شار تا دوردست ها می امد

فصل بهار چند سالی ، قبل از سال 76 در اسفاد  همچنان زیبایی و شور  شوق را بر خلقت کائنات رنگارنگ و زیبا می کرد انگار نقاش چیره دست با قلم زیبایش  جلوه ای از بهار را نقاشی می کرد

همه جا همچون بهشت زیبا بود هر چیزی لذت خودش را داشت کوه دشت دره باغها  مزارع درختان  گل ها  شکوفه ها و بوی بهار که هر حیوانی را از خانه به بیرون می کشید.

در هر کوچه  باغ ها و مزارع صداهای دلنواز هم شهریهایمان به گوش می رسید  سر هر کوچه باغ صاحبان باغها بر لب جوب اب لذت حیات و بهار  را در سکوت و آرامش تجربه می کردند 

امروز از اون سالهای دیرین سالهاست که همچنین بهاری پیکرش را گلگون نکرده بود با شروع مکرر باران از ابتدای سال  آرزویی دوباره تکرار در دلمان زنده شد دیروز بعلت شدت شدید باران شاهرود اسفاد جان گرفت و با غرش خود سکوت شاسکوه را در هم شکست و خاطرات گذشته کهن را باری دیگر تداعی کرد 


امسال خداوند نعمتش را افزون کرد و خیر و برکت را به بندگانش اعطا نمود 

و این تجربه را برای حامیانش که تا به امروز اهش را به دل آرزو داشتند  به حضور تجربه کردند و ان ایام گذشته که بهترین ایام و خاطره های مردم عزیز بود  امروز به رویت وحضور  دیدند که اگر خداوند بخواهد  کویر و دشت هم می تواند بهشت باشد 

بعد از چند سال نوروز 1398 سال بهار سال زیبایی و شکوفایی  بهشتی دوباره اسفاد را به دامن خود شکفت و بهاری رنگارنگ و زیبا را برای بندگانش به نقاشی کشید 


۰ نظر ۲۵ فروردين ۹۸ ، ۲۱:۳۰
محمدعلی خالقی




شاید چون خال بر تن بنویسد 


 شاید بر برگ گل نار اسمم بنویسد 


شاید که هزار سال دیگر مردی  


شعری از من ز غم یار بنویسد  




۱ نظر ۲۵ فروردين ۹۸ ، ۱۶:۴۱
محمدعلی خالقی
اموخته است زمانه این درس را بیاموز 

دل در درون انسان شکل است و خون و وجدان 

       در بعضی یا صداقت     

       در بعضی یا رفاقت      

                 بعضی به خون تشنه    

                 بعضی به جان مرده     

                         بازیچه گشته این دل       

                         در درس    این زمانه       

                                              خالقی اسفاد      


۰ نظر ۲۴ فروردين ۹۸ ، ۱۳:۳۷
محمدعلی خالقی


بهار امثال در مقایسه با سال های اخیر یکی از بهترین سال های بهاری بود که مناطق خراسان جنوبی رو فرا گرفت البته در اکثر نقاط کشور بارندگی زیاد بود به بعضی ها به شادی گذشت و به بعضی ها با غم و اندوه و این رسم روزگاره پایان هر خوشی غم است و پایان هر شکستی پیروزی ایست . شر و خیر اعمالی ایست که خداوند بندگانش را می ازماید و انها را در امتحان قرار می دهد 

باید در این امتحان الهی  به نشانها و حکمت های خداوند بنگریم و شاکر نعمتهای خداوند باشیم  که انسانها را با شر و خیر امتحان است .

۰ نظر ۲۳ فروردين ۹۸ ، ۱۴:۲۵
محمدعلی خالقی


من راز خوشم را به سلامت دانم

و همین بس نخواهم  نظری 

نکند پنجره فردایم 

قفلی از اندوهی بسته شود 

نکند آسمان دل من غم بارد 

با همین راز خوشم 

شکرانم 

خالقی عرفان 



۱ نظر ۲۲ فروردين ۹۸ ، ۲۳:۴۲
محمدعلی خالقی


مادرم  درس   مهربانی   را

از  برایم  چه  خوب  معنا   کرد

آنکه با حرف های ساده خود

طبع   شعر   مرا   شکوفا   کرد

مادرم،  آب   بود   و   آیینه

خویش را  نزد خویش  پیدا کرد

روز و شب  در  کنار  گهواره

کار  امروز   و   کار   فردا   کرد

روشنی بخش جان من مادر

دل  من  را  به  رنگ  دریا  کرد

کوله باری   ز  نور  از  امید

از    برای    سفر    مهیَا    کرد

زیر  اقدام   او   بهشت  برین

برگه اش  را  خدای  امضا  کرد

هر که از مِهر  مادری  سرشار

وصف خورشید  عشق تنها  کرد

مادر   آن    باغ  ،  باغ   آلاله

دری  از  لطف سوی ما  وا  کرد

خواند  از   بهر  خواب  لالایی

شعر  او  باز  هم که  غوغا   کرد

او  خریدار   خنده هایم   بود

خنده  را   باز   هم   تقاضا  کرد

ساده ،  بی ادعا  رفیقی خوب

در دلم  عشق خویش بر پا   کرد

آفرین ! خوش گذشت از هستی

اقتدا  بر  مسیر  زهرا (س)  کرد

گر چه  در  سایه  پدر   هستم

دل    فقط     مادرم    تمنا  کرد

این« شمیم » در فراق آن مادر

قطعه ای  را سرود   و   اهدا  کرد

شاعر : مرتضی حسینی اسفاد- متخلص به شمیم اسفادی

به بهانه سالگرد در گذشت مادر عزیزم

۱ نظر ۱۹ فروردين ۹۸ ، ۲۳:۳۱
محمدعلی خالقی

نظرم صبح فروغم عزا بر تن داشت 


مرده را نعره ی حاجت شکنی بر شب نیست 


ز سنگین بار غم دل مرا غمین تر نمی کند 


نوا نزن که ساز تو دل مرا به سازتر نمی کند 


ز من نپرس که حال من چرا چگونه روح نیست 


نه صبح من فروغ است نه ساز تو شنود است


  مرا به حال خود خوشم که مست خواب خفتنم 


خالقی (عرفان)

۰ نظر ۱۸ فروردين ۹۸ ، ۲۳:۲۷
محمدعلی خالقی
      زان که قدرش را ندانستند حیات 
           بعد خفتن همچو گوهر کیمیاست 
      تا  حیاتش  را  بود  فریاد   رس  
            موتش از لیلا   و   واویلا   نرس 
     در وصال  عشق   از    پروانه ای  
          همچو مست در گرد شمع آواره ای
   بهار گذشت به خموشی نبود امیدی 
           که عمر اب روان  بینی و  ندانستی 
       خزان رسید و نسیم بهار گذشت  
    خبر رسیده به مرغان قیل و قال پرست 
   چگونه در غم هجران بود امید نجات 
         بود تا که به چشم نگه شور پرست
              شاعر :::خالقی (عرفان)


۰ نظر ۱۷ فروردين ۹۸ ، ۰۱:۲۲
محمدعلی خالقی


 در قدیم امکانات رفاهی و ضروری زندگی نبود و مردم به سختی زندگی می گذراندند یکی از این مشکلات نبودِ بهداشت و پزشک و تجهیزات بیمارستانی و دارویی بود که نه تنها در روستا بلکه در شهرها  هم به ندرت وجود داشت و نبود وسایل نقلیه بر این مشکلات می افزود. اشاره به نمونه هایی از این اتفاقات و مشکلات مردم می تواند نسل امروز را  به تا'مل  و سپاس از برکتهای نظام جمهوری اسلامی وادارد:  


- عضوی از بدن دچار خونریزی میشد و فرد دسترسی به پزشک ،کمکهای اولیه ،خانه و حتی باند و پانسمان خانگی نداشت و با خاک جلو خونریزیهای سطحی را میگرفت.


-   در زخمهای عمیق تر از شیوه ی همگانی پنبه داغ استفاده میکرد بدین صورت که باسوزاندن مقداری پنبه و خاموش کردن آن سوخته آن را‌ بر روی زخم قرار می داد که این حرکت سریعاً باعث انعقاد خون می شد.


-   در شکستگیهای استخوان بجای گچ گرفتن و یا پلاتین، ترجیحاً از شیوه ی آتل بندی بوسیله ی کما کوهی بخاطر سبکی فوق العاده و در نبود آن از تخته ی چوبی استفاده می کرد.


-   درسوختگیها همیشه از یک مایع صورتی رنگ بنام  میرکُرکُرُم  که غلیظ و  در هر شرایط نگهداری ای سرد و خنک کننده بود برای التیام استفاده می کردند. که رنگ صورتی یا قرمز این مایع از دور برای بینندگان موجب اضطراب و نگرانی عجیبی می شد.


- ‌‌‌   در این میان برای تسکین درد هایی مثل گریپ ،سرما خوردگی ، سر درد ، کمردرد ، دندان درد  و دردهای عضلانی یک قرص مسکن  آمریکایی بنام   کاشه کالمین  بود که سابقه ی  نیم قرن  داشت ودر مغازه برادران عظیمی تا اوایل دهه ی پنجاه وجود داشت این قرص که بزرگ و به  اندازه ی قرص جوشان بود را متولدین این دوره و بزرگتر ها با نام آشنایی کامل دارند.


 احمد عظیمی اسفاد

۰ نظر ۱۶ فروردين ۹۸ ، ۱۱:۴۱
محمدعلی خالقی


بهار را خوش است 

شکوفه ارغوان را خوش است  تو را 

به یاد یار در ان شکوه سرخوشت 

دل دیار دردمند 

که کودکی گره به پای رنج خود 

ز رنگ رخ پریده شور کودکان کار را 

نشسته پیر مادری ز بهر لقمه نان خود  

ز ان  سکوت دختران لال و لب 

دل شکسته را چگونه وا شود 

 به من بگو ...

      شکوفه ،  ارغوان     

 در این جهان دردمند 

  چگونه خوش کنم  


   بهار را خوش است  

   شکوفه ارغوان را خوش است  تو را

    خالقی (عرفان)


۱ نظر ۱۴ فروردين ۹۸ ، ۲۱:۴۸
محمدعلی خالقی


یکی از بازی های گروهی مرسوم در اسفاد بازی بازی 

اُرنگ اُرنگ بود . این بازی یک پادشاه ، یک وزیر و تعدادی  بازیگر داشت که تعداد بازیگران عادی محدودیت نداشت و هر چه تعداد بازیکنان بیشتر بودند جذابیت بازی بیشتر می شد . استاد و پیش کسوت این بازی در عصر بنده ی حقیر آقای  علی اکبر نظری بودند که نقش پادشاه را در این بازی داشتند.

ایشان با اجرای خاص و دیدنی خود شادی و شعف  به یاد ماندنی به تماشاچیان تزریق می کردند .

شیوه بازی اینگونه بود که یک لُنگُته را تا می کردند که کوتاه شود بعد  می تاباندند و با آن دُرنه درست می کردند‌ ، یک سرِ

دُرنه در دست پادشاهِ بازی و کمکی اش یعنی وزیر بود و سرِ

دیگر درنه در دست یکی از بازیکنان که چهره به چهره استاد ایستاده بود .

 پادشاه با صدای بلند‌ می گفت : اُرنگ اُرنگ

بازیکن مخاطب می گفت : خرها چه رنگ

مثلاً پادشاه می گفت : یک خر هست بندلی ، خیلی شرّ و 

جُفتک زن مثلاً از سرتخت آقامیر تا سر سه کیچه،که بازیکن مخاطب باید تشخیص می داد که این خر مال کی هست.

اگر تشخیص او درست نبود از  دور بازی خارج می شد و اگر تشخیص او درست بود ، درنه را می گرفت و سایر بازیکنان را دنبال کرده و با این درنه با تمام قدرت به هر کسی که می رسید می زد .این زدن ادامه داشت تا اینکه پادشاه با فرمان ( سیه جو ) بازی را متوقف کرده و دستور اتمام بازی را صادر می کرد .

احمد عظیمی اسفاد 

۰ نظر ۱۳ فروردين ۹۸ ، ۱۶:۱۸
محمدعلی خالقی



بهار آمده تبریک من پذیرا باش

برای دیدن گلپونه ها مهیا باش

بهار نام علی را چو تاج بر سر داشت

چو بلبلان به لب باغ شاد و شیدا باش

مگر تو کمتر از آن شاخ خشک دیروزی 

جوانه ها بزن و سبز سوی فردا باش 

شاعر:مرتضی حسینی اسفاد




۰ نظر ۰۲ فروردين ۹۸ ، ۱۳:۰۶
محمدعلی خالقی

قران مادر جهان است 

و جهان نگار قرآن 

آیه ها را می خوانیم و جهان را ورق می زنیم 

هر روز یک ورق در جهان تجربه و تدریس است 

  خورشید و ماه  

     شب و روز  

       فصل ها  

       ستارگان   

        وسعت زمین  

از برجسته ترین مفهوم جهان است 

با عشق و عرفان هر روزتان را در جهان ورق بزنید 

      خالقی (عرفان)

۰ نظر ۲۹ اسفند ۹۷ ، ۱۸:۰۴
محمدعلی خالقی

با عرض سلام و درود حضور تمامی بینندگان وب سایت اسفاد وطنم امیدوارم که سالی خوب و خوش همراه با پیروزی و موفقیت داشته باشید 

یکی از مهمترین آداب و رسوم در بین ما ایرانیان که ریشه در دوران باستان دارد، جشن عید نوروز است که همه سال با شروع فصل بهار که مصادف است با پایان اسفند و آغاز ماه فروردین، جشن گرفته می شود و دید و بازدید نوروزی هم از مهمترین آداب این رسم دیرینه است که در آن برای تبریک گفتن نوروز افراد کوچکتر به دیدن افراد بزرگتر فامیل می روند و یکی از نشانه های این احترام برای کوچکترها هم گرفتن عیدی است 
هرچند که امروزه کمی کمرنگتر شده ولی سعی کنیم این آداب را به یاد داشته باشیم 
سال 98 را به تمامی حامیان این رسانه تبریک وتهنیت می گم سال خوبی داشته باشید سفرهای خوبی داشته باشید و زادگاهتان را فراموش نکنید چرا که تمام وجودمان و منیتمان برگرفته از وطن عزیز است 
دوستان توجه داشته باشید اولویت اول را بر وطن ترجیه بدین چرا که پدران و مادران چشم به راهن 
قسمتی از حقوق تان را در خرید از مصرف های عیدانه و و پدر و مادر ترجیح بدین تا فشار بر دوش پدر تنها نباشد
این رو حتما جدی بگیرید 
عیدی پدر فراموش نشه با یه شاخه گل می تونید پدرانتان را خوشحال کنید و با این وضعیت بهرانی مملکت و اقتصاد شما می توانید با یک برج حقوق تان بهترین امر خیر را که از صدها  سفر حج واجب تر است را به خانواده خودتون و پدران و مادران هدیه کنید 
اینده خودتان را  امروز بخرید تا رفاه را در آینده تجربه کنید 
موفق و پیروز باشید 
نوروز 98 مبارک 



۰ نظر ۲۹ اسفند ۹۷ ، ۱۶:۴۹
محمدعلی خالقی

امشب شب میلاد 

امام علی (ع) است

باز امشب عــشق 

مــــهمان دل هاست ♥


یارب العالمین🙏

امیدوارم این 

شب زیبا و نــورانی

آغازی باشد برای

شـــادی و لبخند

و گشایش در کلیہ

امورِ مادی و معنوی

دوستان و عـــزیزانم ♥

۰ نظر ۲۸ اسفند ۹۷ ، ۲۲:۳۹
محمدعلی خالقی

روز مرد  

  دوباره قصه جوراب ، روز مَرد آمد

و  باز قصه  بازار و دوره گرد  آمد

جوراب هم که نه مثل هم است هر لنگش 

گهی زنانه و  بی رنگ و  زوج و فرد آمد

چقدر جمع شده جوراب روی هم انگار؟ 

از این حکایت و هدیه سرم  به  درد آمد

نبود داخل سالنامه  نامی از جوراب  

به روز زن که همیشه طلای زرد آمد! 

دلم  ز روز زن و مرد می گرفت انگار 

که مُهره های دلم  طاق های  نَرد آمد

جوراب ذهن مرا خط خطی نمود این بار

به پالتویی نرسیدم ، که  روز سرد آمد

شاعر : مرتضی حسینی اسفاد

۰ نظر ۲۸ اسفند ۹۷ ، ۲۲:۲۳
محمدعلی خالقی


هیچ خوش بویی ندیدم من جز این 


از بهار و عطر باران در زمین 


شاخه خشکی را گهی جان می گرفت


هیچ نقصی من ندیدم خالقین 


خالقی (عرفان) 


بهار 98 


۰ نظر ۲۵ اسفند ۹۷ ، ۲۲:۰۰
محمدعلی خالقی

با سلام و احترام

در خصوص بحث مراسم اموات عزیزمان ذکر چند مورد ضروری به نظر می رسد.

۱ آنچه از نظر قرآن مهم است اینست که می فرماید فاما بنعمت ربک فحدث

یعنی وقتی نعمت به تو رسید و شاد شدی دیگران را نیز در این نعمت شریک کن.

در افطاری . ولیمه عروسی . حج . عید قربان . عقیقه می توان از مردم به بهترین وجه پذیرایی نمود نه در مراسم اموات.

۲ مراسم سوم . هفتم . چهلم . سالگرد . گرفتن مسجد در تهران . مشهد . اسفاد . محرمی . براتی . نوروزی عزای خانواده متوفی را دو چندان خواهد کرد.چرا که خانواده متوفی همان یک عزا را که درگیرند کافی است .

۳ گرفتن مراسم توسط یک میلیاردر با بهترین کیفیت دلیل این نخواهد بود که امواتش در فردوس برین و مراسم فقیر امواتش در جهنم باشند

آنچه مهم است اعمال نیک است و چه بهتر است خیرات و کار نیک در زندگی باشد.

ثواب جمع کردن را با پول نمیشه با خدا معامله کرد. بنابراین این مراسم ها بیشتر برای زنده گان است.

۴ می توان برای رعایت حال بازماندگان و شادی روح اموات مراسم یکبار و فقط در شهر متوفی انجام شود

و مراسم صبح و بعد از ظهر که سه روز در مسجد برگزار می شود حذف شود .

۵ بهتر است مراسم فاتحه خوانی خارج از ساعات اداری باشد قبل یا بعد از غروب و یک مراسم برگزار شود تا حضور پر شور تر شود

۶ بهتر است غذای اموات حذف و اگر اصرار بر این کار است فقط سوم و یا چهلم باشد.

۷ شایسته است غذای اموات که نه فردی علاقه مند است در آن حال و هوا غذا بخورد حذف شود تا هم اسراف نباشد و بجای آن می شود ۳۰ طایفه و فامیل ۳۰ وعده افطاری ماه رمضان را با بهترین کیفیت به نیت خیرات برای اموات اسفاد و ذکر قرائت قرآن و فاتحه بر عهده بگیرند.

۸ شایسته است حمل اموات  از جهت کم شدن غصه و غم بستگان به منزل انجام نگیرد .

در زمان قدیم هم اگر این کار انجام می گرفته بخاطر عدم حضور بانوان در تشییع و انظار عمومی بوده است .

۹ بهتر است جوانان همت کنند و بزرگان را ترغیب نمایند سند و عهدنامه ای امضا شود تا مراسم های پر هزینه اضافی که نه نفعی به زندگان دارد و نه نفعی به مردگان حذف و بجای آن در جاهای دیگر به امور خیریه پرداخت.

منتظر همت و حرکت مهم شما عزیزان در خصوص این موضوع هستیم.

۹ اگر به قطعات قدیم بهشت زهرا و بهشت رضا سر بزنید این مناطق سوت کور است و این عزیزان که با تکریم و تشریفات و مراسم آنچنانی دفن شده هم اکنون به دعا و فاتحه ما نیاز دارند

آنچه مهم است اینست که در زندگی انسانی درست باشیم و دیگر اینکه در همه احوال بیاد اموات باشیم نه اینکه در مراسم و مناسبت های خاص.

۱۰ در زمان وجود مبارک  پیامبر گرامی ما بجای اینکه از بستگان اموات چیزی بخورند بیشتر رسیدگی به حال آنها بود 

و اینست سنت نبوی و اسلامی.

قرآن کریم می فرماید گوشت خون قربانی شما به ما نمی رسد بلکه آنچه برای ما مهم است تقوی است.

منتظر نظرات تکمیلی شما هستیم 

پایدار باشید کریمی آوای اسفاد

۰ نظر ۲۵ اسفند ۹۷ ، ۱۳:۲۶
محمدعلی خالقی

 سد تاریخی تجنود و قلعه دختر آهنگران از مهمترین جاذبه های گردشگری حوزه در دل کشور در حاشیه منطقه قائنات، دره تجنود در روستای تجنود و در شهرستان زیرکوه یکی از جاذبه‌های زیبای خدادادی و بهشت گردشگران در استان خراسان جنوبی است که در فصل بهار و تابستان هر سال میزبان مسافران زیادی است. این روستا درجه هوای بسیار پایین و فضای بسیار مفرح و دوست داشتنی و رودخانه دائمی بسیار زیبا دارد 

سد تاریخی تجنود در شهرستان زیرکوه در شرق شهر قاین واقع شده قرار دارد و قلعه دختر آهنگران در جنوب روستای آهنگران و جنوب شرق روستای دارج بالا در مسیر تنگه‌ای به نام دهنه آهنگران و بر فراز قله کوهی واقع شده است. مردم این منطقه ‌به علت داشتن آب فراوان درچندسال قبل اقدام به شالیکاری می‌کردند و هم اکنون از آب آن دربخش باغداری وکشاورزی گندم وجو و.... استفاده می‌شود و آب از دره‌ای تنگ و نسبتا" طولانی عبور کرده و در دهانه تنگه به مصرف کشاورزی می‌رسد‎.

از دیگر جاذبه ها منطقه زیرکوه کویر همت‌آباد شهرستان زیرکوه، روستای ورزگ و روستای افین شهرستان قائن، دشت لاله روستای شاهرخت شهرستان زیرکوه، مسجد جامع قائن، آرامگاه بوذرجمهر شهرقائن، سد تاریخی تجنود، قلعه دختر آهنگران می باشد 



۰ نظر ۲۴ اسفند ۹۷ ، ۱۸:۵۷
محمدعلی خالقی


جامه ی سبزه و گل 
رقص پروانه و شور و احساس 
نغمه ی مرغ سحر 
و شکوفایی گل بر ساقه 

مژده ای دل که بهاران امد 

باز کن پنجره را 
 به تماشا بنگر 
موسم چهچه بلبل 
به گلستان امد 

مژده ای دل که بهاران امد 

زندگی را به تماشا بنگر 
که خدایی ایست  همین نزدیکی 
روی یک فصل بهار 
به شکوفایی احساس گل و جرعه اب
درتراود پس فصلی بوران 
نفس لاله سرخ در گلدان

موسم عطر بهاران آمد 
مژده ای دل که بهاران آمد 
شاعر:::محمد علی خالقی 



۰ نظر ۲۳ اسفند ۹۷ ، ۰۱:۰۱
محمدعلی خالقی

یادی از درگذشتگان (1)

     درگذشت تأثر انگیز مرحوم حاج محمد رضا آخوندی را به همه همولایتی ها و بخصوص خانواده و بازماندگان داغدارش تسلیت می گویم.ایشان با آنکه بخش عمده ای از زندگی اش را در تهران گذراند، اما خاطره آهنگ خوش اذان گفتنش بر بام اسفاد قدیم فراموش شدنی نیست. از جناب آقای سعید جمالیان که این موضوع را یادآوری کردند، بسیار ممنونم. برای روح آن مرحوم آرزوی مغفرت و رحمت می کنم و برای بازماندگان محترمش از درگاه خداوند آرزوی صبر دارم. اما این موضوع بهانه ای شد برای یادآوری بخشی از خاطرات اسفاد قدیم.


    شاید ریشه نام فامیلی آقایان آخوندی نیز برای شما جالب باشد. در اسفاد قدیم، به مکتبدار ده که به کودکان آموزش قرآن می داد، آخوند می گفتند. خدابیامرز، پدر آقایان آخوندی چنین جایگاهی داشت. من دوره ایشان را درک نکرده ام اما در کودکی بارها نام آخوند میرزا مسیح و آخوند ملاوهاب را از زبان مادربزرگم به نیکی شنیده ام. ایشان برای آنها تقدس ویژه ای قائل بود. آن دو در تربیت قرآن خوانها و احیای فرهنگ قرآنی در اسفاد قدیم نقش مؤثری داشته اند.


    اگر توجه کنیم که در آن دوران مدرسه به سبک امروز وجود نداشته و تنها راه باسواد شدن مردم همین مکتب قرآن بوده است، می توانیم نقش آخوندها را در آموزش عمومی و ترویج فرهنگ دینی بیشتر درک کنیم.




   در دوران کودکی ما نیز ، با آنکه مدرسه ها به سبک جدید وجود داشت، اما مکتب قرآن همچنان پابرجا بود. آخوند ما، مرحوم کبله (کربلایی) خدایار عاجزی بود که من بخش زیادی از موفقیتم را در زندگی، مدیون ایشان و همسرشان هستم. شاید شرح بیشتری از این موضوع برای شما هم جالب باشد:


    در حدود پنج سالگی ام، یک روز دوست همبازیم آقای محمد علی شفیعی، که همسایه دیوار به دیوارمان بود، مرا با خود به محل مکتبخانه برد. آن روز مکتب تعطیل بود اما با توضیحات ممدعلی، ترس من از مکتب تا حدود زیادی ریخت. تا آنکه در صبح یک روز زمستانی، هنگامی که از خواب بیدار شدم، از پدرم شنیدم که قرار است به مکتب بروم. خوشم نیامد. یواشکی از خانه بیرون رفتم به منزل عمویم (خدابیامرز خواجه اسحاق) پناه بردم و در زیر کرسی پنهان شدم. اما دقایقی بعد پیدایم کردند و پس از کمی مقاومت، راضی شدم که به مکتب بروم. خانه آخوند در باغستان بود و با قلعه فاصله ای نسبتاٌ طولانی داشت.


    اولین برخورد آخوند با من بسیار صمیمانه بود. ایشان مراسم معارفه را با یک دعا شروع کرد و سپس با چند تعارف شیرین، دلهره ام را از بین برد. پیش از آن، حمد و سوره و نماز را از پدر بزرگم (خدابیامرز خواجه حیدر) و بی بی یاد گرفته بودم. دیدن بعضی از افراد آشنا در بین شاگردان مکتب، بخصوص همسایه ام محمد علی فردوسی، که چندسالی از من بزرگتر و بسیار مهربان بود، به من روحیه ای مضاعف داد و اولین روز مکتب را به خوبی شروع کردم .


   اما روزهای بعد همه چیز عادی شد و بخصوص از وقتی که آقای فردوسی که دوره اش را تمام کرده بود، دیگر نیامد، مکتب برای من وضعیتی غریبانه به خود گرفت. علاقه چندانی به یاد گرفتن نداشتم. با بچه های همسن و سالم نمی توانستم رفیق شوم و مسیر رفت و برگشت به خانه برای من بسیار دلهره آور بود.


   برنامه درسی مکتب با مدرسه های امروزی به کلی متفاوت بود. در هر وقت از سال می توانستی وارد مکتب شوی و دوره آموزشی به طور انفرادی، را از اول شروع کنی. برنامه درسی هرکس از دیگری جدا بود و هرکس متناسب با استعداد و تلاش خود پیش می رفت. درس با تمرین حروف الفبا و حروف ابجد آغاز می شد. قواعد اعراب را که یاد می گرفتی، می توانستی جزء سی ام را از آخر (سوره های کوچک) شروع کنی. هر درس را که خوب از بر می شدی، اجازه می یافتی که درس بعدی را بخوانی. سوره «عم»، آخرین سوره سی پاره (جزء سی ام) به منزله امتحان نهایی در یک مرحله بود که با اتمام آن، اجازه ورود به درس قرآن داده می شد.


   از درسهای آن روزها فقط دو خاطره به یاد دارم  که هرکدام می توانست بر زندگیم تأثیری نامطلوب بگذارد. نخست از سوره «الطارق». آخوند از من خواسته بود که این سوره را شب در منزل مرور کنم و من نخوانده بودم. هنگامی که در پاسخ آخوند که از من پرسید؛ دیشب این سوره را خوانده ای،  با سادگی و صراحت گفتم نه، ایشان سیلی محکمی به صورتم زد. این سیلی از نظر من پاسخ راستگویی ام بود و مرا به شدت آزرده خاطر کرد.


    خاطره بعدی مربوط به سوره «عبس» است. در نبود آخوند، مبصر کلاس مسئولیت اداره مکتب را بر عهده گرفته بود. در مقابل مبصر ترس و دلهره کمتری داشتم. به همین دلیل از او خواستم که درس عبس را از من امتحان بگیرد. تنها دو اشتباه داشتم که وقتی یاد گرفتم، به من اجازه داد سوره بعدی که «والنازعات» بود، شروع کنم. شروع درس والنازعات برای من بسیار هیجان آور بود زیرا که تنها یک درس به پایان «سی پاره» مانده بود و در واقع به امتحان نهایی می رسیدم.


   آخوند که آمد، با خوشحالی نزدش رفتم و گفتم که سوره عبس را در حضور مبصر خوانده ام و او به من اجازه داده که والنازعات را شروع کنم. آخوند گفت دوباره بخوان . چشمانم سیاهی رفت. دلهره تمام وجودم را گرفت. بی اختیار گفتم : حالا که فراموش کرده ام ... همه بچه ها خندیدند و آخوند با سیلی محکمی پاسخم را داد. حسابی توی ذوقم خورده بود. دوباره از درس بیزار شدم...


   بالاخره مدتی گذشت. سیپاره به انتها رسید و قرآن را آغاز کردم. هنوز دو صفحه بیشتر از قرآن نخوانده بودم که اتفاق دیگری افتاد و مسیر زندگیم را تغییر داد. امروز حدود 35 سال از آن روز می گذرد و من تأثیر آن روز را در همه موفقیت هایم حس کرده ام.


   در هوای معتدل بهار، کلاس در فضای باغ تشکیل می شد. بچه ها در سایه درخت ها نشسته بودند و هرکس جداگانه درس را زمزمه می کرد. آخوند برای انجام کاری بیرون رفته بود و اداره مکتب را به همسرش سپرده بود. اسماعیل ملکی (دوست صمیمی و قدیمی ام که اکنون دبیر آموزش و پرورش هستند)، مبصر ما بود. همسر آخوند از ما خواست که هر سئوالی داریم از مبصر بپرسیم.


   من احساس کردم که در غیاب آخوند درس را بهتر می فهمم. دو صفحه اول قرآن را خواندم و تنها دو کلمه را از مبصر پرسیدم. بقیه را به نظر خودم درست خوانده بودم. این موضوع را با خوشحالی به همسر آخوند گفتم و ایشان، بدون اینکه مرا امتحان کند، از بچه ها خواست که همه برایم کف بزنند ...


   هیجان تمام وجودم را گرفته بود. اعتماد به نفس عجیبی پیدا کرده بودم. نمی دانم از آن به بعد چه شد اما روزهای بعد را به یاد می آورم که قرآن را با صوت بلند می خواندم و آخوند تحسینم می کرد. گاه اتفاق می افتاد که ایشان در کنار کوچه باغ، رهگذری را نگه دارد و قرآن خواندنم را به او نشان دهد.


   خبر در بین همه آشناها پیچیده بود که فلانی با این سن کم، قرآن را با صوت می خواند. هر روز با پدرم صوت قرآن را تمرین می کردم... دوره قرآن را به سرعت تمام کردم و روزی که وارد مدرسه شدم، پیشاپیش، می توانستم درس ها را به خوبی بخوانم. بچه های سال دوم و سوم دورم جمع می شدند و با تعجب درسها از من می پرسیدند. یادم می آید که از کل کتاب فارسی اول، پیش از آنکه درس را شروع کنیم، تنها چند کلمه را که در آن حروف ویژه فارسی (گ، ژ ، چ ، پ) بود، بلد نبودم...


   این شرح طولانی را از این جهت گفتم که تأثیر یک تشویق بجا را در زندگی خود یادآوری کرده باشم. نمونه چنین تشویق های تأثیرگذاری را در زندگی خود و دیگران بسیار دیده ام.


    بار دیگر به روح همه درگذشتگانی که از آنها نام بردم و من توفیقات خودم را در زندگی مدیون آنها هستم، درود می فرستم و برای آنها که زنده اند، آرزوی سلامت و توفیق و طول عمر دارم.  


+ نوشته شده در پنجم آبان ۱۳۸۶ ساعت توسط مظفر کریمی  

۱ نظر ۲۱ اسفند ۹۷ ، ۲۲:۴۲
محمدعلی خالقی

۱ نظر ۲۰ اسفند ۹۷ ، ۲۲:۱۷
محمدعلی خالقی

کینه از اشک چنین می پرسد 

نیست بین غم و شادی ز میان دل تو 

تو برای غم خود گریانی 

یا از این حادثه شوق چنین لبریزی

من از آن آمده ام که میان غم و شوق دل تو فتنه کنم 

اشک در ذائقه ای می گوید 

در میان دل من کینه ی  تو نیست عذاب 

اشک در من شده است مرهم من 

که تو را با چند اشک

 از دلم می شویم 

من فرو می ریزم 

بر تمام دردها ،نیرنگها 

حتی تو 

بنشین و بنگر 

 تا غبار هر درد 

بزدایم و بشورم با اشک 

اشک را هدیه کنیم 

اشک را هدیه کنیم 

شاعر ::::؛خالقی (عرفان)

به امید روزی که هر انسان با هر نیت و دلی که داره قلبامون رو  با عشق ،پاکی یکرنگی به همدیگه هدیه کنیم .

مثل این شعر تمام کینه ها دردها و نیرنگها را با قطره اشکی بر دل بشوریم و دور بریزیم 

نیکوست هر انسان طبق آیین کتاب مقدسش که آن را باور دارد و دوست می دارد و می پرستد گذشته و آینده خود را بنگرد و بیاراید 

حتی آنگه که دیر شده است خداوند رئوف و مهربان است و توبه پذیر هیچ گاه دیر نیست

 بزرگ و عاقل کسی است که در هر اتفاق بد  بتونه خودشو کنترل کنه و صبور باشد توجیه رو بزاریم کنار اگه بخوام یک موضوع کوچیک رو توجیح کنیم بزرگ میشه و اونوقت قادر به کنترلش نیستیم  و دیگه موضوع کوچیک نیست بلکه یک فاجعه است 

لبخند  بهترین هدیه است در برابر اتفاقات بد 

و بزرگترین اتفاقات هدیه ایست از جانب پروردگار  

منتظر هر حادثه یا  ( هدیه )  در زندگی مون باشیم و با لبخند بپذیریم 

اشک شوقی رو به هم هدیه کنیم وبزداییم و بشوریم آن دلی را که به درد و غم خود آغشته است

دوست دارتان

۰ نظر ۱۸ اسفند ۹۷ ، ۱۷:۴۷
محمدعلی خالقی



نشاط و شادی ما از هوای اسفاد است

بدون عشق  وطن، روزگار بر باد است

دِهی که مختصر و ساده و مفید افتاد

ولی چو سرو  ز قید  زمانه  آزاد  است

اگر که برتری اش را  ز  طُرقبه  گفتم

در این مقایسه یک ذره ای نه ایراد است

هزار  یار  سفر کرده   در  دلش  دارد

چو لاله داغ به دل از فراق و فریاد است

بیا و خستگی اش را دوباره مرهم باش

صفای مقدم او یاس ها و شمشاد است

شبی برای همان  روستای  ساده  خود

غزل سرودم و مهرش هنوز در یاد است

شاعر:  مرتضی حسینی اسفاد



۰ نظر ۱۸ اسفند ۹۷ ، ۱۶:۳۲
محمدعلی خالقی

مانده برجا کهن سرو دنج

 

    جز سرو برگ زرد ماند و رنج

 

 پای در بند کجا باورت 

 

             بودنت زان  بهاری  تنت 

 

اذرخش تو رعب خزان 

 

                پیکرت گلگون و نشان 

 

تازیانه گرفت چون تگرگ 

 

      حال  آن روزت از مور و مرگ 

 

آسمانت سیه چون که زاغ 

 

              آشیانه سکوت گشته داغ 

 

اهوان نیست در باغ و دشت 

 

        مثل مردان  بی بازگشت 

 

دست عشق و صفا فرود آمد 

 

              هیمه افروخت بوی دود آمد 

 

دودش آتش اندیشه ام 

 

                   آرزو آتش بر ریشه ام 

 

شاعر خالقی (عرفان)

 

از اواخر سالهای۱۳۷۰ تا سال ۱۳۹۸ اسفاد و خراسان جنوبی خشکسالی های پی درپی دامن این مرزو بوم را فرا گرفت و مردم رنج دیده ی این دیار به سختی روزگار می گذراندند  . سال ۱۳۹۸ اولین بهار رنگارنگ را بعد ان همه خشکسالی به  ارمغان اورد . 

این اشعار بیان اور روزهای سخت زندگی و خشکسالی های متمادی را عنوان می دارد . 

۰ نظر ۱۷ اسفند ۹۷ ، ۲۰:۵۶
محمدعلی خالقی

۲ نظر ۱۷ اسفند ۹۷ ، ۰۱:۴۵
محمدعلی خالقی

 


به راستی که ما در آسمان برجهایی قرار دادیم (به شکل صورت های فلکی) آراستیم و او را از هر شیطان رانده شده حفظ کردیم 

مگر آنکه بخواهد دزدانه خبرهای عالم بالا را بشنود که شهابی روشن آن را دنبال می کند و زمین را گستراندیم و در آن کوه هایی استوار کردیم و از هر گیاه سنجیده ای در ان رویاندیم  و در ان برای شما و کسانی که روزی دهنده آنان نیستید انواع وسایل و ابزار معیشت قرار دادیم و هیچ چیزی نیست مگر آنکه خزانه هایش نزد ماست و آن را جز به اندازه معین نازل نمی کنیم 

و بادها را باردار کننده فرستادیم و از آسمان آبی نازل کردیم و شما را از آن سیراب ساختیم و شما ذخیره کننده آن نیستید و یقینا ماییم که حیات می دهیم و می میرانیم ما وارث جهان و ج هانیانیم زیرا خداوند حکیم و داناست 



۰ نظر ۱۵ اسفند ۹۷ ، ۲۳:۵۵
محمدعلی خالقی



روز 29 بهمن بود که شرکای گله آقای صادقی با قرار قبلی در بیابان حاضر شدند و به تعمیر و ترمیم سه آغول در نقاط مختلف بیابان پرداختند

 ناگفته نماند که دو عدد مردخانه هم در کنار آغولها ساخته شد که جهت استراحت چوپان و گماری استفاده میشود. 

در گذشته مردخانه ها را در عمق زمین ایجاد میکردند و سقف آن را با هیزم می پوشیدند تا از گرمای زمین استفاده شده و بادگیر هم نباشد حتی شبهای برفی را هم چوپان ها با آتش کوچکی در مردخانه سپری میکردند و به جهت نرمی قوم، نیازی به وسایل رفاهی نبود. 

امروزه هم شیوه ساخت همین است ولی زیاد گود نمی کنند تا تسلط به فضای بیرون و ممانعت از حیوانات درنده هم امکان پذیر باشد.

نگار ....محمد رضا  اسماعیلی 

۰ نظر ۱۴ اسفند ۹۷ ، ۱۵:۳۸
محمدعلی خالقی





چه غریبانه که از درد وطن می نالند 

من که عمری ایست دریغم از یاد وطن

       خالقی (عرفان)



۲ نظر ۱۳ اسفند ۹۷ ، ۱۳:۲۴
محمدعلی خالقی

       



          عکسم را در زلال اب می بینم 

          زمان  می گذرد 

          خانه ام را با خاک خواهم ساخت 

         جسدم را با اب و خاک دفن خواهند کرد

          خالقی (عرفان )




۰ نظر ۱۲ اسفند ۹۷ ، ۱۳:۴۵
محمدعلی خالقی



یک شب مرا به دامن پر مهر خواندی 


                 صد ها هزار بوسه به رویم فشاندی 


در زیر بال چارقد خود زفرط شوق


                   یک دانه اشک روی لبانم چکاندی 


جانی گرفت روح عطش دیده ام وباز


                   برکام من تو شیره جانت خوراندی 


در دست های کوچکم ای باغبان عشق


                      مهر علی وآل علی پروراندی 


هربار نقش دروسط کوچه می‌شدم


                    آرنجهای پرخس وخارم تکاندی 


 باسردی وحرارت ایام خود مرا


                       از سرد وگرم دوره طفلی رهاندی 


 چون خواستم به گریه توپاسخی دهم


                         آرام خنده کردی ودیگر نماندی 


بعد ازسکوت خنده ی توگریه می‌کنم


                          وقتی مرا به کوچه غم‌ها کشاندی 


حتی "ستاره سحری" بی فروغ گشت!


                          زین بار ماتمی که به دوشش نشاندی ..


                          احمدزاده   (ستاره سحری)

۱ نظر ۱۱ اسفند ۹۷ ، ۲۰:۵۵
محمدعلی خالقی

کاش می شد جایگاه قدیم تمام خانه های اسفاد کهن را ساخت و رنگ و بوی خاطرات گذشته رو تجدید کرد 
۰ نظر ۰۵ اسفند ۹۷ ، ۲۱:۳۳
محمدعلی خالقی

با سلام واحترام


⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️


بِسم الله الرحمن الرحیم


وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرینَ،الَّذینَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصیبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ.


قطعاً ما شما را به چیزى از ترس و گرسنگى و کاهش اموال و نفوس و فرزندان مى آزماییم. و تو ـ اى پیامبر ـ به شکیبایان نوید ده.


همانان که چون پیشامد ناگوارى به آنان برسد مى گویند: ما از آنِ خداییم و به سوى او بازمى گردیم.


(سوره بقره آیه۱۵۵و۱۵۶)


⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️


با عرض تسلیت خدمت

جناب آقای احمد حسنی،

وخانواده های محترم

حسنی،باقری،نظری وسایر فامیل وابسته.


⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️


با نهایت تاسف و تاثردرگذشت فرزندی عزیز،خواهری مهربان مرحومه مغفوره  خانم محدثه حسنی(فرزندجناب آقای احمدحسنی اسفاد)رابه اطلاع آشنایان واسفادیهای عزیز می رساند.


⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️


مراسم تشییع وتدفین


فردا؛شنبه۱۳۹۷/۱۲/۴

ساعت۱۰صبح

بست پائین (نواب صفوی)حرم مطهررضوی ع به سمت بهشت رضا ع برگزار خواهدگردید


حضورشما سروران گرامی باعث شادی روح آن مرحومه و تسلی دل بازماندگان خواهدبود

  


۰ نظر ۰۳ اسفند ۹۷ ، ۲۳:۲۷
محمدعلی خالقی

هر سحر بانگ دلم می زنه زنگ 

                     می درخشد در این آینه ننگ 

هر شب آن اختر شب تاب دلم

        مرحمی است تا که بشیند غم و رنج 

         می درخشد پس این پرده غمناک و سیه 

                     روزگاری نیرنگ 

از غبار مه آلوده به رنج       

به ستوه آمده ام از شب تنگ 

شاخه های گل یاس 

سر به بالین سحر 

                          از ملال تب و درد و غم خود 

                           زرد از رخ به تمنا شده سنگ 

خانه های  شهرم 

      خالی از نبض زمان 

           دگر از هیچ خبر نیست 

               قاصدک نیست در این کلبه ی غم 


 روزها هر روزش تکراری 

روزگار است در این زخم دلم 

  شده است حیله و نیرنگ و دورنگ 

 شاعر :::خالقی (عرفان)

۰ نظر ۰۳ اسفند ۹۷ ، ۰۱:۳۰
محمدعلی خالقی

۰ نظر ۰۱ اسفند ۹۷ ، ۱۱:۴۴
محمدعلی خالقی

 

 

عکس فوق خاطراتی از اسفاد کهن  یادآور  بیان ذیل است 

این حوض  در آخرین سالهای دهه هفتاد به انقضای خودش خاتمه داد و دیگر کاربردی مصرفی نداشت هر چند امروز اثارش به یادگار نقش زمین است 

اولین کشت های دیم در بیابان های اسفاد بسیار در شرایط سخت و دشوار بود  توسط چهارپایان کل این مسیر را در رفت اما بودند و کل آن زمینها را با الاق و گاو شخم می زدند  برداشت آنها با دست انجام می شد که ماهها به طول می انجامید 

 در زمان قدیم از خار و خاشاک آغل درست می کردند  

بعد از مدتی چادر روانه شد . وسیله ای ایمن تر و بهتر از آغل و سایه بان بود  که از ورود حشرات و خزندگان یا حیوانات وحشی در امان تر بود 

من یک سفر چهار روزه از کودکی جهت گندم درو به یاد دارم که در خاطرات کودکی ام  این چهار روز گویا یکسال به طول انجامید 

معمولا چند خانواده نزدیک با هم در کشت گندم شراکت داشتند 

پدرم با حاج حسین علی عظیمی و خواجه غلام علی عظیمی و فرزندانشان در کشت شریک بودیم و با هم همکاری می کردنیم   در قدیم همت و پشتکار اقوام و خویشان بیشتر بود و پیشرفت کار هم در تسریع بیشتری صورت می گرفت

 بدون همت دوستان کار پیشرفتی نداشت و خسته کننده بود 

 

این حوض گاهی بعلت بفور برف و باران تا اواخر تابستان اب داشت 

تفکر خوردن آب حوض در این عصر و زمان اصلا قابل فهم نیست 

اما چگونه مردم کهن از این اب استفاده می کردند و هیچ نوع مریضی به سراغشون نمیومد . 

به یاد دارم تو اتوبوس چهل نفر آدم با یک لیوان آب می خوردند و هیچ نمی شد اما امروز با این تشکیلات بهداشتی و ماسک و .. چه عزیزانی رو از دست دادیم 

اطراف این حوض همیشه صدایی از حضور پرندگان و حشرات در شنود بود 

زنبورهای قرمز مجال اب خوردن نمی دادند 

خاطرات کودکی از برگشت این سفر چهار روزه به آبادی برایم گویا افتخار بزرگی بود  آفتابی گرم و سوزان سر و صورت مان را سوزانده بود .

کشت گندم و برداشت آن در ان زمان مشقت های زیادی داشت 

خاطرات اسفاد قدیم همچنان مانگار و زیاد است و کتابها حرف هم از گفتنش کم می آورد 

یادش بخیر 

خالقی اسفاد 

۰ نظر ۳۰ بهمن ۹۷ ، ۱۱:۰۰
محمدعلی خالقی

خوش ترین یا بهترین زمان حیات در وطن از عصر قلعه کوه تا حال چه زمانی بوده و آیا قبل از قلعه کوه این سرزمین بر پیکر خود حاکمانی داشته و زندگی در اسفاد از چه سالهایی اغاز شده 

تاریخ اولین حیاتها  و اولین روزهای اغازین اسفاد در هیچ مقوله و کتابی نیامده و نامشخص است ولی سرو کهنسال  اسفاد مهمترین و معتبر ترین مدرکی ایست که مشهود این نگار است 
شاید باقی اندکی از رجال کهن بهترین زمان زندگی خویش را از آبادی وطن دوران کودکی خودشان اعلام دارند که ما کم سن و سالها هم اخرین سالهای انقضای آن زمان را در یاد ها و خاطره ها به خاطر داریم 
آیا این گونه است و واقعا اسفاد کهن بر تاریخچه  و گذشته ی خود این چنین بیان می دارد . دهه شصت که مروری بر بهترین دهه فلسفی و رسانه ای اعلام شد برایمان در سرزمین مادری اسفاد  خوش آور بود چرا که سرسبزی ، برف و باران ،کثرت جمعیت و قنات اسفاد که مملو از عشق و شور بود  علاقه مردم رو به این آبادی و اب گوارایش به شوق این خاک و دیار تشدید می کرد و از شهر و روستاهای اطراف و حومها گرایش مردم را در ارتقا یی بیشتر قرار می داد 
اگر پیشینه اولین اقامت ها را در اسفاد بیابیم همان طور که درخت سرو و سبز اسفاد مشهود  است برمی گردد به 1400 سال قبل که قلعه کوه اسفاد آثارش هنوز بر جاست آثار قلعه کوه دردهای ناگفته ای بر زبان دارد که اعماق سرشار از ذوق و شوق و مردمانی نیک وپر زحمت بود که خود مبحثی عظیم در نگاشت است و از تاریخ فکری امروز ناهویداست
 امروز گرچه یاد و نامی از آن مردان خدایی بر قلم و چهره ها نیامده و نیست ولی آثار زحمات و رنج  انها هنوز نمایان است  و مدیون حامیان وطن 
همان طور که همه ما تونل و حفاریهای قلعه کوه تا قنات و سوهای زیر زمینی که مربوط به قنات اسفاد بود را تا قبل از زلزله 76 و چهار و پنج عدد چاه بزرگ که بعلت زمان زیاد و بارندگی ها دیوارهای انها ریخته و به قطر زیاد افزایش یافته و چاه غرغران را به خاطر داریم
  حاصل زحمات و تلاشهای همان مردان غیور و قوی بود  که در عصر گبرها و قلعه کوه در اتفاق آن زمان بود
 من دقیقا به یاد دارم که هر کدام از آن چاه ها به ارتفاع پنج شش متر شاید هم بیشتر در راستای راه جاری اب قنات اسفاد در خاتمه بود که از دو سه جهت سو داشت و اب قنات از داخل آنها رد می شد که به تنل قلعه کوه وصل بود 
و ما خیلی ساده و بی تفاوت حاصل زحمات مردان کهن را از یاد برده و اسایش امروز این مرز و بوم را که همچنان بر زادگاه و وطن خود دوست می داریم   مدیون آنها هستیم 
چه زحماتی که ان مردم در آن دوران کشیده اند  و بسا که چه کسایی در آن شرایط سخت و دشوار جان شان را از دست دادند حتی اخرین اتفاق این فاجعه مرحوم از یاد رفته حسین افغان بود که جانش را در این پروژه ی  جهادی از دست داد  .  زحمات زیادی جهت حفاریهای قنات از قدیم تا حال کشیده اند و آخرین زحمات ازدیاد اب قنات گفتنی ایست که توسط برادران عزیز مان جناب آقای مهدی نظرجانی و حسن مددی یاری صادق و دیگر اعضا در انجام بود 
آنالیز این موضوع سخن از شرایط سخت و دشوار است شاید اب و آبادی و برف و باران در آن زمان بیشتر بود ولی سختی و مشقت ان زمان و زحمات آن مردان را نمیشه نادیده گرفت که امروز آسایش را برایمان محیا کرده 
بعد از قلعه کوه زندگی در شاهرود جنب قبرستان صورت گرفت که آخرین بازمانده های ان زمان  مرحوم کدخدا حاج محمد آقای شهریاری و دو سه خانوار دیگر بودند و مرحله سوم به قلعه کهنه ختم می شد که کثیر مان آن خاطرات را به یادها داریم و زندگی در ان مکان را تجربه کردیم و بهترین دوران و زندگی در اسفاد را رقم زده ایم گفتنی است  شرایط سخت و دشوار در ان زمان هم بود ولی از آبادی سرزمینمان و صمیمیت و یکرنگی آنها در عصر قلعه کهنه نمی توان اقرار نکرد  شاید بهترین دوران و سالهای زندگی را زمان حیات قلعه کهنه می توان بر زبان آورد چرا که هنوز خاطرات کوچه باغ ها  سرسبزی و بفور نعمات و انواع و اقسام میوه ها  را به یاد داریم و از یاد ها نخواهد رفت و تنها چیزی که امروز محبوبیتش را در خون ورگمان جاری کرده همان دوران کوچه باغها و خانه های خشتی و کاهگلی صمیمیت مردم بود 
امروز وطن در اقلیل باقی مردان نیک خدا و مادران گل تجربه اش را در شرایط سخت  در چهارمین مرحله ساخت شهرک جدید (نوسازی)را در ملالی مهیب در تجربه است وحاصل این همه ابراز و عاطفه  اب گوارای قنات است چرا که اب ابادی می آورد وگر اب نبود هیچ کداممان در این سرزمین منیتی نداشتیم 
بهترین ایام را اسفاد در تاریخ و پیشینه اش از یاد نخواهد برد و درود می فرستیم بر شیر مردان و شیر زنان اسفادی که نامشان کمتر در قلم می نگارد که در ذره ذره این خاک عزیز همت گماشتند که نامش را بر فراز وطن شهرت و آوازه است 
یادشان گرامی روحشان شاد به امید آبادی وطن پیروزی وطن و کوری چشم دشمنانش  پیروز باد وطن پیروز باد ایران 
نگار::::خالقی اسفاد اسفاد 
 
۲ نظر ۲۶ بهمن ۹۷ ، ۲۳:۵۶
محمدعلی خالقی

۰ نظر ۲۶ بهمن ۹۷ ، ۱۱:۱۳
محمدعلی خالقی

    برآن شدیم تا در سایه توجهات حضرت حق وبلاگ اسفاد خبر را به نام و یاد زادگاه عزیزمان "اسفاد" فعال نماییم امیدواریم بتوانیم ادامه دهنده این راه باشیم همراهان عزیز فعالیت در دنیای مجازی کاری بس سنگین و بدون چشمداشت است و مستلزم صرف زمان و جلب رضایت کاربران از طیف های مختلف فکری است، در این راه به همراهی دوستان دل بسته ایم، ما را از نظرات و پیشنهادات سازنده تان محروم نسازید...  


 نشاط و شادی ما از هوای اسفاد است                                             بدون عشق وطن روزگار بر باد است


هزار یار سفر کرده در دلش دارد                                                  چو لاله، داغ به دل از فراق و فریاد است


شبی برای همان روستای ساده خود                                          غزل سرودم و مهرت هنوز در یاد است  


                                                            منتظر نظرات گرمتون هستم  


esmaily15533@gmail.com 


آدرس ما در میهن بلاگ:esfadnews.mihanblog.com


[ پنجشنبه نهم اردیبهشت ۱۳۸۹ ] [ 11:19 ] [ محمدرضا اسماعیلی ] آرشیو نظرات



۱ نظر ۲۵ بهمن ۹۷ ، ۱۲:۱۳
محمدعلی خالقی


محمداکبر منشی بمرودی فرزند میرزا غلامرضا زرّین  قلم از شعرا و منشیان عالمان دربار صفوی و افشاری بوده  است که از طرف شیخ حر عاملی اجازه اجتهاد داشت. پدرش سالیان متمادی حاکم هرات بوده و چند سالی هم در اصفهان  در دربار شاه عباس صفوی از مشاوران و منشیان او بوده  است. بنا به گفته سعیدزاده مؤلف بزرگان قاین محمداکبر در سال 1103 یا 1105 هجری قمری در اصفهان به دنیا آمد.او هر چند در اصفهان دیده به جهان گشود ولی به بمرود(از توابع زیرکوه) روستای اجدای خود علاقه زیادی داشته و از این که اهل بمرود است افتخار کرده است :

         اگرچه بود آب بمرود شور                                شگفتی نباشد که گردد فخور

        که آمد از آن منشی در وجود                             که تا بلبل طبعش آرد سرود

بنا به گفته مرحوم آیتی مؤلف بهارستان منشی چند سالی در مشهد شاگرد علّامه شیخ حرّعاملی بوده.او اشعار زیادی در مدح و رثای خاندان عصمت و طهارت سروده که همه ساله در مناسبات مختلف مذهبی در مساجد منطقه خوانده می  شده و می  شود. معروفترین اثرش منظومه مقامات حسینی است که قدیمی  ترین منظومه حماسی در ادب فارسی درمورد قیام عاشوراست و به پیروی از شاهنامه و کاملاً مطابق با روایات مقاتل معتبر سروده است. این منظومه درحدود 4500بیت دارد که نسخه  های خطّی آن در موزه  ها و کتابخانه  های داخل و خارج از کشور نگهداری می  شود. دیوان اشعار او به انضمام مقامات حسینی در سال 1392 چاپ و انتشار گردید. او در سال1180 هجری قمری در روستای بمرود درگذشت و همان جا به خاک سپرده شد. معرفی کامل او در کتب مختلفی از جمله الذریعه شیخ آقابزرگ تهرانی و ... آمده است.

***


۲ نظر ۲۵ بهمن ۹۷ ، ۱۲:۰۷
محمدعلی خالقی

۰ نظر ۲۲ بهمن ۹۷ ، ۰۳:۲۴
محمدعلی خالقی

با سلام و احترام

چهره های منحصر به فرد اسفاد

مرحوم کربلایی محمد ابراهیم صادق

ایشان از اسفادیهایی هستند که در شرایط سخت قدیم کربلایی شده اند و از چند جهت منحصر به فرد هستند.

_ ایشان با وجود اینکه اسفادیها اکثرا کشاورز و باغدار هستند ، علاوه بر تبحر خاص در امر کشاورزی ، دامداری نمونه بودند و این کار پر برکت تا آخر ادامه دادند.

_ ایشان در زمانی که هیچکس اسب و قاطر نداشت هم اسب داشتند و هم قاطر.

_ایشان با وجود مشغله کاری فراوان در امورات عمومی شرکت داشتند در روز عاشورا و برات ، پذیرایی گردو و میوه و ساندویچ نان تنوری محلی با گوشت تازه گوسفندی هیچوقت از یاد ما نخواهد رفت.

_ مرحوم صادق قوی . تنومند . و بسیار سخت کوش و زحمت کش بودند و این زحمات و سختی هیچوقت ایشان را از دایره اخلاق خوب بیرون نکرد.

_ ایشان از جهت پوشش لباس و کفش از همه اسفادیها متمایز بودند چرا که فقط ایشان لباس زیبای محلی و سنتی را تا آخر عمر داشتند که هم اکنون در حال انقراض است.

_ مرحوم صادق در منطقه سرخدی بیابان و در انتهای کشتمون اسفاد ( مد میرو ) آغول گوسفند داشتند و هم چنین در این منطقه به کشت صیفی جات می پرداختند.

_ محل رفت و آمد ایشان از راه قدیم اسفاد میرآباد ، جلو منزل ما بود و تقریبا قبل و یا طلوع خورشید به سر کار می رفتند و هنگام اذان مغرب با ۱۳ ساعت کار دائم روزانه به خانه بر می گشتند.

و جالب است بعد آن همه خستگی با روی خوش به خیلی از بچه ها که در مسیر راه بودند میوه ( خیار چنبر و به درینگ و میوه جات دیگر می دادند.)

_ برخی خصوصیات ایشان جالب بود از جمله وقتی در صف نانوایی بودند هم نان زیاد می گرفتند و هم مردم هم  احترام خاصی برایشان قائل بودند.

و دیگر اینکه همیشه همراه غذا نوشابه  می خوردند اما بخاطر فعالیت و تحرک زیاد بدنی قوی و سالم داشتند.

_ ایشان با وجود اینکه فرزندان زیادی داشتند اما تمام کارهایشان را خودشان انجام می دادند و هیچگاه محتاج کسی نبودند.

_ قدیمی ها همه همینطوری بودند

زندگیشان بر دو چیز استوار بود کار و عبادت .

برای همین است که همچنان یاد و خاطرشان برای همیشه ماندگار خواهد بود.

آرزوی رحمت و مغفرت برای مرحوم صادق و فرزندشان عقیل صادق داریم.

و برای سایر فرزندان ایشان آرزوی سلامتی داریم.

نگارش کریمی اسفاد 

۰ نظر ۲۱ بهمن ۹۷ ، ۱۰:۱۹
محمدعلی خالقی

پول بزرگترین نیرویی ایست که محبوبیت ها را به هم نزدیک و انسانها را از هم دیگر جدا می کند حتی فرزندی را از مادرش

شکوه ترین و غنی ترین ثروت انسانها پس از مرگ متعلق به کره خاکی ایست 

ایمان عرفان و انسانیت والاترین ثروت در جهان پس از مرگ است 

کاغذی بی ارزش اما مهم  بازیچه ی افکار انسان 

پنهان ترین هویت ها شخصیت ها و فقیرترین  افراد را با پول می توان شناخت یا تغییر داد 

 

شاید یک ثانیه زمان گاهی زندگی انسان را تغییر دهد 

وقتی در مسابقات حیجان ترین افراد برگزیده زوج جوانی را دیدم که بعلت یک ثانیه زمان در مرحله پایانی از لیست شرکت کننده ها حذف شدند  اشک در چشمان حلقه زد 

آن زوج میان سال با یک ثانیه می توانستند در کل دوران زندگی در اغوش گرم خانواده خود با آرامش و آسایش عضو برندگان خوش شانس مسابقات باشند 

مسابقه این مرحله خوابیدن در وان پر از زالو برای مدت ده دقیقه و خوردن تعدای از آنها بود 

شوهر در گوش همسرش پچ پچی گفتگو می کند و وقتی مجری قیافه غمگین آنها را نظاره می کند از همسرش می پرسد در گوش هم چه زمزمه ای می کردین

خانمش این چنین  می گوید شوهرم به من گفت فقط به گرسنگی فرزندانمان فکر کن و در ادامه مصاحبه اقرار داشتند که ....

ما برایمان برنده شدن مهم است نه چیز دیگر  چرا که شاید با برنده این بازی بتونیم فرزندانمان را که مدتهاست در سختی و مشقت بودند برای همیشه از بند زندان فقر و بدبختی رهایی یابیم  تنها چیزی که برایمان مهم است فرزندانمان هستند همین 

من که در مرحله ی پایانی آن زوج میانسال را بعلت تاخیر یک ثانیه زمان از رقیبانشان در لیست مسابقات در حال حذف دیدم خیلی ناراحت شدم و اشک در چشمانم حلقه زد 

و انجاست که باید گفت گاهی یک ثانیه زمان شاید زندگی انسان را تغییر دهد یا مهمترین شانس زندگی زمان است 

نگارش خالقی عرفان 

 

 

 

۰ نظر ۲۱ بهمن ۹۷ ، ۰۵:۴۸
محمدعلی خالقی
در حالی که اکثر مردم ایران از نعمت بهترین حمام در منازل خود بهره مندن هستند اما مردم روستای گمنج زیرکوه هنوز باروش سنتی و در یکی از قدیمی ترین حمام های موجود، استحمام می کنند.
به گزارش پایگاه خبری زیرکوه نیوز،روستای گمنج در فاصله 45 کیلومتری مرکز شهرستان زیرکوه یکی از روستاهای کوهستانی و محروم بخش مرکزی است که مردم صبور آن با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم می کنند.

علاوه بر مشکلاتی چون کمبود آب آشامیدنی،عدم لوله کشی منازل، عدم دسترسی بهینه به شبکه های تلوزیونی و اینترنت و ...در حالی که اکثر مردم ایران از نعمت بهترین حمام در منازل خود بهره مندن هستند اما مردم روستای گمنج زیرکوه هنوز باروش سنتی و در یکی از قدیمی ترین حمام های موجود، استحمام می کنند.

حمام روستای گمنج که بر روی قنات روستا ساخته شده است، سالهاست مورد استفاده اهالی قرار می گیرد و مردم صبور این روستا با گرم کردن آب بوسیله آتش ، در یک اتاقک گلی که کف آن با سیمان پوشانده شده است، استحمام می کنند.


۰ نظر ۱۹ بهمن ۹۷ ، ۱۶:۰۹
محمدعلی خالقی

1) طایفه ای قبل از دین مبین اسلام حدود هزار سال پیش زندگی می‌کردند بنام طایفه گبرها (آتش پرست ) که قبرستانهای آن‌ها هم‌اکنون موجودمی‌باشند. و خاطرات و داستان‌های مشهوری دارند و اینکه آن‌ها عقیده داشتند اشیاء قیمتی خود را با مرده‌ها دفن می‌کردند.آثار حدود هفت قلعه بزرگ در اطراف روستاهای بمرود فعلی موجود است که به مرور زمان و به دلایل گوناگون جابجایی اهالی برای سکونت صورت می‌پذیرفته است. متأسفانه به دلیل بی‌توجهی مس‍ؤلان ذیربط، افرادی غیر مسئول و غیر حرفه‌ای دست به اکتشافاتی زده و اشیائی را هم کشف کرده و هم‌اکنون این آثار فرهنگی در حال تخریب واز بین رفتن است.2) شاهراه ترانزیتی : به دلیل اینکه این مسیر یکی از راه‌های اصلی جاده ابریشم بوده‌است این سرزمین مورد توجه پادشاهان وحاکمان بوده‌است. و حاکمان از دوران حکومت صفویان و افشاریان افرادی را به این منطقه اعزام نموده‌اند که آثار و نوشته‌هایی موجود است. مثلا آب انباری هست که سنگ نوشته ای بر سردر آن وجود داشته که مربوط به دوران شاه سلطان حسین بایقرا بوده‌است . چون روستای بمرود بزرگترین روستای منطقه بوده‌است. و دارای آب فراوان و محصول استراتژی گندم , در طول زمان مورد توجه ملوک و پادشاهان و حتی راه‌زنان و لشکرکشیها نیز واقع می‌شده‌است. افرادی از طرف حاکمان گماشته می‌شدند. که پست‌ها و مقام‌هایی را در اختیار داشته‌اند. هم به جمع‌آوری خراج و مالیات وهم دفاع سرزمینی مشغول بوده‌اند. گروهی از این مهاجران دارای علم و و دانش وافری بوده و بعضاً جزء شعرا ء وادباء بزرگ محسوب می‌شدند. که اشعار آنان از مدیحه سرایی و مرثیه سرایی هم‌اکنون موجود می‌باشد . 3) قلعه‌های مسکونی: محلهای مسکونی که از غارنشینی در کوه آغاز شده را می‌توان به شرح زیر نامبرد. الف : اولین قلعه در دامنه کوه پهدر (سینه در) محل فعلی چاه شهید عباسی بوده‌است ومسیر رود خانه فصلی هم از همانجا عبور می‌کرده‌است.ب : دومین قلعه در محل معروفی بنام خاک سلطانی حومه چاه کشاورزی شهید غلامی واقع می‌باشد .ج : سومین قلعه به محلی جدید سمت مشرق روستای قدیم بمرود حدوده 2 کیلو متری بوده‌است.د : چهارمین قلعه به محل روستای قدیم معروف بمرودکه هم‌اکنون بطور کامل موجود است منتقل شده‌است که آثار فراوانی از این قلعه هم‌اکنون موجود می‌باشد و متأسفانه در حال تخریب کشاورزان و دیگر عوامل است . در این محل از سالیان متمادی یعنی از سنه 500 هجری تا سال 1314 هجری شمسی مر دم در آنجا زندگی متمدنی داشته‌اند. در این روستا آثار فرهنگی و نظامی زیادی موجود است حصار دیوار قلعه، آب‌انبارهای شمال و وسط روستا که بین روستا و ارتفاع کوه واقع شده‌است، سه تا قبرستان یکی در شرق و یکی در غرب روستا ویکی در شمال روستا، خانه‌های بزرگان و والیان حکومتی، مسجد جامع در مرکز ده 4- تونل ونقب زیر زمینی در عمق بیست متری و به طول سه کیلومتر که هنگام حملات راهزنان ودشمنان از داخل به کوهستان راه داشته و اهالی پناه می‌بردند و.... در دوجای دیگر هم آثار قلعه‌هایی موجود است که معروف است به قلعه میرزای زرین قلم و یکی معروف به قلعه عبدالرزاق مشهور به( ستک حیل فتحعلی )5- غارها : در کوه‌های متعلق به بمرود آثارهایی موجود است. از قبیل غارها و لونها و صومعه‌ها که عبارتند از : خانه حسن بای خان در دره کاهی—غار کفتار در پوجه کوه – لونهای قدیم در پسکوه وغار ووک و غیره ..6- آسیابهای آبی : در مسیر روستای بمرود و در مجاورت نهرآب روستا چون مسیر نهر آب روستا بسیار طولانی است. (حدود بیش از سی کیلومتر) آثار آسیابهای آبی وجود دارد که به وسیلهٔ نیروی آب و چرخاندن سنگ‌های آن مردم گندم‌های خود را جهت تهیه نان آرد می نموده‌اند که عبارتند از : آسیاب حاجی – آسیاب تلو - میرزا آقایی – برج سلطان – عبدالرزاق – میرزا – نوگیرای و...7- آب انبارها : به دلیل اینکه کاروانهای تجاری از این محل به سرزمینهای هند و چین مرتب در رفت و آمد بوده‌اند حاکمان برای تأمین آب آشامیدنی آن‌ها، آب انبارهایی را چه در روستاهای قدیم و چه در روستای فعلی ویا در اطراف و اکناف تهیه می‌کردند تا در هنگام بارندگی و هدایت آب باران ذخیره شده و سپس خود و رهگذران بهره‌برداری نمایند که عبارتند از : حوض‌های شیرین در شمال قلعه بمرود قدیم که قدمت آن به زمان شاه سلطان حسین بایقرا در سنه 700 هجری که در آن زمان در شهر هرات حکومت داشته‌است برمی گردد. حوض حصه - حوض سرپشت - حوض انبار وسط قلعه - حوض بخته پزی - حوض قلندر - حوز پوزه کوه بمرود ( چقوکی)

۰ نظر ۱۹ بهمن ۹۷ ، ۱۵:۳۷
محمدعلی خالقی
 من از این حادثه یا هلهله در خویش ز خود اندیشم 

 اشک از هلهله ای می خندید 

 اشک از حادثه ای می گریید 

 قطره ای شور غمش می لغزید 

  من از این اندیشم 

 قطره آبی ز فراق غم خود در سخن است 

 یا ز شوق خوش آن شیدایی سر مست است 

دکلمه در سخن از قطره ی اشکی 

  ز غم و شادی خود پنهان است

 که ز اعجاز سخن می گوید 

 من از این اندیشم 

 قدرت است در ابهام

شاعر :::خالقی (عرفان)
۰ نظر ۱۷ بهمن ۹۷ ، ۲۲:۱۱
محمدعلی خالقی

امروز سه شنبه  16/11/97 درگذشت مادری مهربان و مومن

 مرحومه حاجیه فاطمه عطایی(قاسمی)" را خدمت خانواده محترمشان  و سایر بستگان ازصمیم قلب تسلیت عرض نموده ،خداوند متعال روح پاکش را با سرورش فاطمه زهراء محشور نماید و به بازماندگان صبر جزیل عنایت فرماید.



تشییع پیکر مرحومه چهارشنبه 97/11/17 ساعت 8/30 صبح از درب منزل ایشان واقع در خیابان هنگام کوچه 5غربی پلاک120به سمت بهشت زهرا (س). 


وسیله ایاب و ذهاب مهیاست. 

۰ نظر ۱۶ بهمن ۹۷ ، ۲۲:۲۴
محمدعلی خالقی

خراسان‌جنوبی با طبیعتی گرم و نعمت‌های فراوان و خاص خود و با مردمی مهربان و صمیمی همراه با عطر جانبخش گل‌های زعفران در شرقی‌ترین نقطه‌ میهن عزیزمان قرار گرفته است.


به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، منطقه خراسان‌جنوبی، خراسان‌جنوبی با طبیعتی گرم و نعمت‌های فراوان و خاص خود و با مردمی مهربان و صمیمی همراه با عطر جانبخش گل‌های زعفران در شرقی‌ترین نقطه‌ میهن عزیزمان قرار گرفته است. خاک گرم این دیار بستری مناسب برای شکوفایی این گل زیباست و دامن پر مهرش همچون مادری مهربان پرورش دهنده‌ علما، فضلا و عرفای بسیار گران‌مایه است. خراسان جنوبی از پیشینه تاریخی بلندی برخوردار است بطوریکه بیش از 640 اثر تاریخی آن تاکنون در فهرست آثار ملی کشور به ثبت رسیده است.


استان خراسان‌جنوبی به مرکزیت شهر بیرجند دارای مساحتی بالغ بر 95388 کیلومتر مربع بین مدار جغرافیایی 30 درجه و 32 دقیقه تا 34 درجه و 50 دقیقه عرض شمالی از خط استوا و 57 درجه و 57 دقیقه تا 60 درجه و 57 دقیقه طول شرقی از نصف‌النهار گرینویچ قرار گرفته است.


ارتفاعات خراسان‌جنوبی امتداد شرقی‌ جنوبی دارد بلندترین نقطه‌ استان قله‌ باقران در ارتفاع 3615 متری و پست‌ترین نقاط استان در دشت کویر با ارتفاع 650 متر از سطح دریا واقع شده و آب و هوای استان از نوع نیمه‌صحرایی ملایم تا آب و هوای گرم صحرایی است.


سرزمین خراسان‌جنوبی در طول تاریخ هزاران ساله خود بستر افتخارات فراوانی بوده که آن هم به علت قابلیت‌های‌ بی‌نظیر این خطه است.


فرهنگ عامه


براساس اسناد کهن این منطقه زیستگاه یکی از اقوام آریایی‌نژاد به نام ساگارت بوده است و به دلیل وضعیت آب و هوایی و اقلیمی خاص خود چندان مورد توجه و تاخت و تاز افراد بیگانه قرار نگرفته است و زبان و نژاد مردم این خطه کمتر دچار آمیختگی واختلاط است. لذا از آنجا که قومیت غالب منطقه فارس می‌باشد زبان رسمی واصلی مردم استان، فارسی است.


این زبان در هر نقطه شهری وروستایی با لهجه خاص و منسوب به همان محل بیان می‌شود. همچنین غالب اقوام عرب ساکن در منطقه نیز هنوز به زبان خود سخن می گویند.


از جمله خصوصیات فرهنگی استان می‌توان به مراسم جشن کاکل و شکرگزاری درامر کشاورزی، جشن قوچ گذاری وکوچ در امر دامداری، جشن عید نوروز وسفره بستن ودیدوبازدید، خصوصاً مراسم برات و مراسم ماه محرم از قبیل نخل برداری، تعزیه خوانی، علم بندان وعلم گردانی، بیل زنی، مشعل گردانی، هفت منبر، سنگ زنی، کفچلزی و همچنین مراسم عروسی چنشت اشاره کرد.


از بازی‌های متداول که در این منطقه طرفداران خاص خود را دارد ومورد توجه قرار می گیرند می توان گله بازی، تشله(تیله)بازی، بجول بازی، چوب بازی، هفت سنگ، کوتش خرابه و.. را نام برد.


پوششی را که مردم به عنوان لباس و پوشاک مورد استفاده قرار می‌دهند عبارتند از:کلاه نمدی، شب کلاه، مندیل، کلاه دوره‌دار، کلاه پهلوی یا شیپوری، عرقچین، کلاه ترمه، گردن پیچ یا لنگته، جلیقه، پیراهن، قمیس، لباده، نیم تنه، شلوار(تنبان)، قارت(جقه)، سینه بند، مچ پیچ وگیوه که برای آقایان مورد استفاده قرار می گیرند واز پوشاک خانم ها می توان به چارقد، دستمال، روبند، کلوته، کوسه، عرقچین، پیراهن یا پهره، دالاق، شلیته، شلواریل، چادر، کفش تبلک‌دار، گرجی، گالش، کفش سوز و.. اشاره داشت که البته از میان آنها پوشاک چنشت ویژگی‌های خاص و منحصر به فردی دارد که با تغییرات اندکی هنوز استفاده می‌شود.


غذاهای محلی استان که اغلب از مواد در دسترس و متناسب با شرایط آب و هوایی درست می‌شوند عبارتند از: اشکنه عدس، اشکنه آلو، اشکنه گوجه فرنگی، کشک زردوخورشت قوارمه، گوشت داغ(قورمه)، قروت، بنه، سابری، خرما برشته، آش رشته، آش جوش پره، توگی و انواع شیرینی: نان زنجبیلی، نان رو ورکرده، نان چرخی، نان کلمبه، نان لوله‌ای، نان برنجی و.. انواع نان‌های محلی: نان دو آتشه، نان سمنو، نان قلفی، روغن جوش، پتیر، نان کلمبه، نان گاورس، نان جو، نان جوش، سرپیازی، کنجدی و ... است.


موسیقی سنتی در خراسان‌جنوبی از سابقه طولانی برخوردار است و ویژگی موسیقی محلی در حرکات ریتمیک و نمایشی است و چوب بازی یکی از هنرهای وابسته به رقص است که ویژگی خاص خود را دارد.


خراسان‌جنوبی دارای زیباترین و لطیف‌ترین ترانه‌ها، آوازها و حماسی‌ترین رقص‌ها و آهنگ‌های سازی آوازی است که کم نظیر است. رقم‌های پنج ضربی وسه تایی متداول در منطقه ویژگی خودش را دارد که در دیگر نقاط استان مرسوم نیست. از جمله سازهای محلی که مورد استفاده قرار می‌گیرند عبارتند از: دهل، سرنا، دایره ونی که معمولا توسط خود نوازندگان ساخته می‌شود. برخی قطعات موسیقی ویژه رقص‌های محلی در این منطقه عبارتند از: اصیل، ناره ناره، چنشتی، چپ وراست، شیرجه، احوال، سه ضرب

۰ نظر ۱۶ بهمن ۹۷ ، ۰۱:۰۸
محمدعلی خالقی

خداوندا , چرا این گونه را زیستن 

چرا این گونه را خفتن 

به زیر اب چه فریادی 

در این عصر زمان گر چه عصا از کور می دزدند . ولی ناگه نمی دانند 

 . خداوندا تو را شکرت 

به راه کوچه بمست اگر پرسان شوی گاهی 

صراط المستیقیم گویند . به راه کوچه بمبست چه راه مستقیمی هست 

نمی دانم وحیرانم از این پرسان 

در این جویای بی حاصل نمی دانم 

جوابی نیست

 . خداوندا تو می دانی تورا تا کی شکیبایی 

به دریا می رسند قطره فراموش 

به گوهر می رسند خود را فراموش 

چو سیرن یادی از انها نمی دانند 

چه سختی ها , مشقتها کجاست 

الله فراموش 

چه اغازی در این دنیا چه پایانی چه امروزی چه فردایی 

یکی بالا یکی پایین 

چرا این گونه می خواهی 

تو می دانی , تو دانایی , تو بالایی

بگو ایا معماست

مفهوم متن فوق , کسانی رو می رساند که شکمی سیر ومیراثی عظیم دارند وغرق در نعمتهای خداوندند . واز ایتام وکودکان بی سرپرست وفقرا ونیازمندان فراموش کرده اند . وهنوز با تمام دارایی شان حریص ترند وخبری از ان مادری که محتاج یک لقمه نانه ویا اون فرزندی که بوی پدر ومادر را احساس نکرده ودر فقر واوارگی به سر می برد ندارند 

انها که در لذت خود به سر میبرند وناگه از پروردگاری که تموم هستی از ان اوست .وفردایی که به یک چشم به هم زدن دنیای خود را خاموش می بینند وانجاست که با دستی خالی با یک کفن در گورستان خود برای ابدیت خفته اند  

فقرا , اوارگان ,ایتام , زلزله زدگان , را از یاد نبریم . اندکی اندیشه وخدا را شکر کنیم که آنچه هست همه از آن اوست .

نویسنده ,محمد علی خالقی

۰ نظر ۱۴ بهمن ۹۷ ، ۱۳:۰۹
محمدعلی خالقی
آموخته ایم بر اعمال وکارکردهای خود توجیه باشیم 
این توجیه نوعی تدبیر بر افکار و اعمال خویش است که در هر شرایطی دست به عمل هایی می زنیم که به نفع مان باشد  خیلی ساده خود را قانع و توجیه می کنیم 
یک موضوع کوچیک را شاید جهت توجیح آن قدر بزرگ می کنیم که در نهایت شاید به جنگ و دعوا ختم شود و به موضوعی بزرگ برسیم 
 این اعمال منفی و نادرست است
مثال::تعقیب نماز باعث عدم اقامه نماز است 
یا کمک به فقرا و نیازمندان جهت منیت های ریایی و.....
این نوعی توجیه است که در این توجیه خود را گول زده ایم
یا بدهی پولی که از مستحقات و واجبات است که به دلیل اختلافاتی لج و لجبازی خود را بر توجیهی در قانع هستیم که به ایتام و مستمندان کمک می کنیم. بدهی باید پرداخت شود وقتی مطالبه گر حقش را می خواهد چه توجیه و تقسیمی بر مستمندان واجب است 
 پوشش در لباس روحانیت ، ذکر هر روز تسبیح و اقامه نماز ، پسوند  پیشوند حاج آقا به شهرت و نام  و رد پینه ی مهری بر پیشانی که دلیل بر شخصیت و هویت انسان در عرفان و خداشناسی نیست 
چه فایده ای که با این همه شهرت غافل از اعمالی باشیم که اشتباهی بزرگ در درگاه خداوند و ثبت اعمالی نادرست در کارنامه آخرت خود را در آلوده ایم 
آیا این توجیه و تبرئه که برای خود می پنداریم صحیح است 
دوستی که خود را عاقل و حاکم خویش در گماند در این نگاشت به ذکر بیان است  مبلغی پولی که در سالهایی دور در معامله ی به اختلاف کشید را از روی غیظ  و جهل در مخارج حسینیه و مسجد ، خود را از اعضای صف اول خیرین نامی می پندارد و در صف اول نماز به اقامه نماز می ایستد در صورتی که باید بدهی اش را می پرداخت این توجیحی ایست که برای ایشان قانع کننده بوده 
  شاید مطالبه گر هیچ گاه از حق خود نگذرد هر چند که خرج حسینیه و مسجد شده باشد .
خداوند هیچ گاه نخواهد خواست که خانه اش در ساخت و ساز پولی باشد که مستحق مطالبه است
خداوند هیچ گاه نخواهد خواست خانه اش در آسایش باشد و بنده اش در مشقت 
 امیدواریم این توجیه هات نادرست را بطور صحیح در اذهانی روشن در تامل باشیم و بیشتر اندیشه کنیم چرا که روزی بر اعمال خود پشیمان خواهیم بود که دست روزگار دگر جای امان نخواهد بود.
نویسنده خالقی اسفاد 


۰ نظر ۱۲ بهمن ۹۷ ، ۰۳:۰۱
محمدعلی خالقی

امشب پنجشنبه 11/11/97 

یادی کنیم از تازه در گذشتگان با ذکر فاتحه ای بر محمد و ال محمد 

مرحوم حاج محمد رضا یعقوبی 

مرحوم خورشید سلیمانی 

مرحوم عفت غفاری 

مرحوم خواجه محمد  شفیع حسنی 

مرحوم لیلا حیدر پور

مرحوم میرزا نقی شفیعی 

مرحوم فاطمه عبدی 

مرحوم زهرا حسنی 

روح همگی شاد و یادشان گرامی  


            

یک روز برای همیشه وداع می کنم 

         وداع خاموش

               وداع یاران

                    وداع رنگی 

و چه تلخ است پایان راهی که 

     برای همیشه رنگ سیاهی است.     

       چشمهایم را می بندم 

       شاید خوابی آرام و جاوید در راه باشد  

۱ نظر ۱۱ بهمن ۹۷ ، ۲۳:۳۲
محمدعلی خالقی
خونه اون خونه ی غمگین  
که هزار هزار تا خاطره داره 
خونه اون خونه ی  ویرون 
همشون خاطره یادم می یاره 
یادمه از اون قدیما  
چه دلایی که به هم دوخته بودیم 
توی برف و باد و بارون  
دیوار محبت ساخته بودیم  

خونه خونه   
      سفره ی نون 
          خونه اون پنجره ایون 
خونه خونه 
      سفره ی نون  
          خونه اون پنجره ایون  

موجی از کینه اومد       همه رو ز هم گسست
 پدر پیرمو کشت           دلا رو ز هم شکست     

حالا از اون خونه چی مونده بجا 
حالا من موندم  اون ویرونها  
 
من غمگین    من خسته    من درد   
می نویسم آخرین حرف روی برگ 

کی میاد دست  روی دست هم بزاریم 
تا بسازیم خونه مون رو دوباره 
کی میاد دست روی دست هم بزاریم 
تا بسازیم خونه مون رو دوباره 

      خالقی اسفاد 

۱ نظر ۱۰ بهمن ۹۷ ، ۱۵:۴۲
محمدعلی خالقی

سلامی بر گل  زیبای  اسفاد                       گروه ناب وخوش آوای اسفاد


دلم در پیش خورشید است بنگر                   سر شاسکوه، در بالای اسفاد


سفر کردم به شهرهای زیادی                      نبوده هیچ یک، همتای اسفاد


به یاد روستا دل تازه دارم                             دل من عاشق و شیدای اسفاد


صفا و خوبی مردم فراوان                             نباشد مردمی همتای اسفاد


ببین گلدسته های مسجدش را                    اذان  دل کش  آقای اسفاد


ندارد طرقبه حسن و جمالی                         به پیش منظر زیبای اسفاد


شاعر : مرتضی حسینی اسفاد (شمیم)

🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋

۰ نظر ۰۸ بهمن ۹۷ ، ۲۱:۵۲
محمدعلی خالقی

خاطرات جوز تکنی با جوز رویه .....🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿


یکی از باغهای پدربزرگم که باغ بلند نام داشت در همسایگی باغ حاجی محمدحسین جعفری بود و از آنجا که در اسفاد رسم بود هر درختی که شاخهایش در باغ همسایه باشدنصف محصول همان شاخها مال صاحب درخت بود و نصف دیگر مال  همسایه بود.درخت موجود در باغ حاجی محمدحسین جعفری که شاخهایش در باغ ما بودرامن و عمویم اسماعیل با چوب بلندی که در اصطلاح اسفادیها جوز رویه یا جوز روبه نام داشت پایین میکردیم....درخت بر جو در همسایگی خانه آقای میر زامیر میری که مال بابابزرگم بود هم سر از باغ همسایه در آورده بود که  هر سال موقع محصول دادن برایمان خاطره میشد شوخی های آقای میری با ما که کم سن وسال بودیم انگیزه ای مضاعف میدادتا جوز رویه رو مایل به باغ ایشان بزنیم تا محصول بیشتری  سهم ایشان شود(شیطنتی بچه گانه بود )....باغ مرحوم ملاوهاب که درخت جوز بلند و صعب العبوری داشت زحمتش به دوش عمو رضام بود...



فصل چیندن جوز در اکثر باغات اسفاد بر کنده درختان جوانان و مردانی را مشاهده میکردیم که با جوز رویه بلندی به بار درخت ضربه میزدند و بار درختان چو تیر از چله رها شده به زمین مینشستند ......
در فصل جوز در اسفاد چرخه طبیعت برای کلاغ ها و کلاجیکها خوب میچرخید ،تک و توک جوزی که بعد چیندن درخت باقی میماندیا بر نوک کلاغ ها بود و یا مورد نشانه سنگهای بچه های پاسه کن....
پاسه کردن جوز خود برایم یاداور خاطرات زیادی است ....از سر قنات تا سر سه کیچه آنقدر به گردوهای مانده بر درختان سنگ میزدیم که دستهایمان از مفصل درد میگرفت و گاهی سنگها پس از فرود آمدن شکایتهایی نیز بدنبال داشت که خدارا شکر هیچوقت مصدومی نداشت.‌‌.
خوردن نان تنوری دست پخت مادربزرگ و یا خاله ام با جوزهای پاسه آنقدر لذت داشت که باز انگیزه رفتن برای پاسه ایجاد میشد..‌....
درخت حاج میرزا محمد غفاری و درخت مرحوم حاج محمدصادق همیشه بیشترین سهم پاسه را برایمان داشت .......
🌲🌲🌲🌲🌲🌲🌲🌲🌲🌲🌲🌲🌲🌲🌲🌲🌲🌲
حال که به اسفاد میروم کنده های درختان پربار و سربه فلک کشیده قدیم را همچون جنازه ای بی جان میبینم خاطراتی برایم تداعی میشود که تنها و تنها در چنین جایی میتوان عنوان کرد چرا که هستند دوستانی که خاطراتی مشابه و یا بیشتر و بهتر از اینجانب در خصوص جوز و درختان جوز در اسفاد دارند........🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
مهدی محمدی اسفاد۸بهمن ۹۷
۱ نظر ۰۸ بهمن ۹۷ ، ۲۱:۴۲
محمدعلی خالقی

و سپاس اهل عالم و آسمانها و زمین مخصوص اوست و شما نیز در تاریکی شب و نیمه روز به ستایش او مشغول شوید . زنده را از مرده و مرده را از زنده بیرون آورد و زمین را پس از فصل خزان و مرگ گیاهان باز زنده گرداند و همین گونه شما را هم از خاک بیرون آورد و یکی از قدرتهای خدا این است که شما ادمیان را از خاک خلق کرده و سپس که بشری شدید در همه روی زمین منتشر گشتید و باز از ایات لطف الهی انست که برای شما از جنس خودتان جفتی بیافرید  که با ارامش یافته و با هم انس گیرید

۰ نظر ۰۶ بهمن ۹۷ ، ۲۲:۵۱
محمدعلی خالقی


با سلام و احترام

این همه شلوغی و جنب و جوش که در صف نفت اسفاد بود در عسلویه و بریتیش پترولیوم نبود.

بچه های قدیم هم در رفع مشکلات خانواده بسیار موثر بودند و مثل امروز بی تفاوت نبودند.

وقتی از مدرسه تعطیل می شدیم و تانکر های نفت را می دیدیم سریع به پدر مادر ها خبر می دادیم که نفت آمده است.

روز بعد ، صبح زود و قبل از طلوع خورشید صف طولانی گرفتن  نفت تشکیل می شد.

ظرف های کوچک و بزرگ با سر و بدون سر . بشکه . گلندهای پلاستیکی و ظروف حلبی با درب های گرد و محکم  ، داخل فرغون و یا روی زمین.

اونقدر سر و صدا بود که همه متوجه بودند که نفت آمده است.

هم زن ها مشارکت داشتند و هم مرد ها.

هر خانواده چند ظرف را با طناب و نخ به هم بسته بودند و ظروفی که نخ بسته نبود گاهی اوقات با ظروف نفر جلویی ،جلوتر می رفت.

بعلت اینکه پمپ نفت دستی بود و این کار توسط یک نفر آن هم آقای مرحوم حسن صادقی انجام می شد کار به کندی پیش می رفت و توزیع نفت گاهی اوقات دو روز طول می کشید.

البته گاهی اوقات افراد نیز در کشیدن نفت کمک می کردند تا روند کار تسریع شود و یا حداقل اون ظرف ۱۸ لیتری که سنگین بود را داخل ظروف می ریختند.

ظروف نفت به کندی و زره زره جلو می رفت و افراد در کنار ظروف می نشستند و به گپ و گفت می پرداختند . گاهی اوقات بعضی افراد می رفتند و ظهر می آمدند و جلو کشیدن ظروف را به دیگران می سپردند.

بعضی افراد نیز با سرو صدا و یا مغلطه و پارتی ،بی نوبتی می کردند.

صف نفت اسفاد با همه مشکلاتی که داشت شیرین بود .

اولین بار صف ایستادن مردم ایران  در زمان  رزم آرا بوجود آمد و امروزه نوبت گیری ها کامپیوتری شده است و یا حداقل اسامی یاداشت می شود.

به هر حال توزیع نفت در آن محیط کوچک نفتی کار سختی بود و مشکلات خاص خودش را داشت .

بوی نفت . پخش شدن نفت به لباس و سر و صورت نمونه ای از مشکلات بود.

امروز نفت جای خود را به گاز طبیعی، این انرژی راحت و پاک داده است.

امید است قدر این سرمایه های ملی و  طبیعی که سایر کشورها از آن بی بهره اند را بدانیم.

برای مرحوم آقای حسن صادقی آرزوی رحمت و رضوان الهی داریم و برای فرزندان خونگرمش نیز آرزوی سلامتی و طول عمر باعزت داریم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.

و برای آقایان رضا اسحاقی و مهدی نظرجانی و حسن مددی نیز  که در توزیع نفت زحمات فراوانی کشیدند آرزوی سلامتی و بهروزی داریم.

پایدار و سربلند باشید.

                   کریمی آوای اسفاد

۱ نظر ۰۵ بهمن ۹۷ ، ۰۱:۱۳
محمدعلی خالقی

بافندگی در اسفاد

از قدیم الایام صنعت بافت در اسفاد رونق خوبی داشته است که می‌توان به موارد ذیل اشاره نمود💐🌟

بافت پارچه های کرباس👕

بافت پارچه های ابریشمی👚

بافت گلیم وپلاس

بافت توبره وخورجین وروکش پالون الاغ🦓

بافت جوراب و دستکش🧦🧤

بافت جوال و خاک کش

که با توجه به پیشرفت زندگی مردم و دادوستد ادامه آن به بافت قالیچه رسید این هنر ارزشمند مخصوص خانمهای اسفاد بود و برای دختران دم بخت هم یک هنر محسوب میشد🧕

بطوریکه در ایام خواستگاری خانواده عروس دست بافته های دختر خانم رو به نمایش میگذاشتندوعروس خانم ها هم تعدادی از این قالیچه های دسترنج خود رو همراه جهیزیه به خانه داماد میبردند🤵

در زمان بافت قالیچه دختران باهم همکاری می کردن (همبافت)👩‍❤️‍👩

زمان تنیدن تون(نخ تار) از یک نفر سبک پا استفاده یشد تا بافت قالیچه زود تمام شود🏃‍♂

هنگام شروع بافت قالیچه شکلات به حاضرین میدادند 🍬

زمان پایان بافت قالیچه شیرینی توزیع میکردند🍛واگرخانم بارداری پا بر فرش تازه بافته می گذاشت پیش بینی جنسیت جنین را میکردند⛄️

خلاصه سرگرمی بسیار شیرین و هنر بسیار زیبا و دیدنی از خانم‌ها در اسفاد قدیم بودودر اقتصاد خانواده بسیار تاثیر گذار بود 💰در کیفیت بافت قالیچه بعضی از افراد معروف بودند و خرید و فروش قالیچه هم شغل پر درآمد محسوب میشد 💵 در اینجا به بعضی از ابزار و اصطلاحات بافندگی اشاره میکنم _مقراز_دستوک_پکی_کارد_گوره_گله_   پیدمه_دم_ساده بافی_کوک✂️🔪

نام چند نقشه بافت 

گل ابری_ گل طاووس _گل ترکمنی_ گل مرغی_ گل خشتی🌻 کاش این هنر ها با تغییر زندگی امروزی فراموش نشود و به عنوان میراثی ماندگار دست به دست بچرخد(سربلند باد اسفاد واسفادی در جای جای میهن اسلامی قنبری دیماه ۹۷)

۰ نظر ۰۲ بهمن ۹۷ ، ۲۲:۳۲
محمدعلی خالقی
پیر مردی چوب های خشک شده کنار دگدان را در آتش می انداخت و چپوقش را از چوب باریک دگدان چاق می کرد
 اکثر خانه های خشتی و قدیمی از پشت بامها به هم راه داشت
 طبقه همکف اکثر خانه ها طویله و کاهدان و انباری از اسباب الات کشاورزی بود 
نور فانوسی در شب از روزنه ی باریک درب چوبی در امتداد بود 
 ملاغلام اخور رو از کاه تلیت بیشتر می کرد  که فردا باید زمینهای کنار را شخم بزند 
 . درب کاهدون از خانه پشتی بود و همیشه چراغ بادی را فتیله می داد که مبادا از تاریکی شب در حراس باشد
 سیاهی بزرگی از پشت سر با نور چراغ بادی به جلو در حرکت بود .
 وقتی به کاهدون می رسید چراغ بادی را در میخی که بر دیوار خشتی فرو بود اونگ می کرد و کیسه را از کاه پر و به سوی طویله حرکت می کرد
 هنوز به آخر طویله نرسیده بود گاو از فرط گشنگی  امان ریختن کاه را در اخور نمی داد 
گاو پوزش را در آخور فرو می برد و سمش را در زمین می کوبید و دمش را به نشانه سپاس تکان می داد 
هوا که روشن شد ملاغلام  و پیرمرد الاغش را سوار می شدند  و گاو را هم به دنبال خود می بستند
  الاغ تا چشمش به جوب باریک اب می افتاد خود را جهت رفع تشنگی به جوب  می کشاند 
پیرمرد مقداری گندم را در کیسه ای می ریخت و مشت مشت تخم می کرد 
حسنک  الاغ و گاو را با جغدی به گردنشان می بست و اسبابی شخم زنی را با ریسمان گره می زد 
 نزدیک ظهر که می شد حیوان از شدت خستگی و گرسنگی با هم کلنجار بودند گاهی یکی از حیوانها خود را عقب یا جلو می انداخت تا از زیر بار شانه خالی کند
 پیرمرد ترگزی از انار را بر کپل هایشان می گذاشت و با لهجه محلی پل برو ههههههه خود را به یک طرف می کشاند تا قسمت کنارخیت که از شیار گرفته نشده بود را بگیرد
 گاو گاهی دزدکی از سبزه های جوار زمین می قاپید 
میرزا هم بیل به دست برق و جوب ها را برای آبیاری شب مهیا می کرد 
صدای پیرزن پشت خمیده ای که با بقچه ای از لباس بر روی سر خود حمل می کرد از دور دست می آمد و آمار اب را بر کدام جوب پرسان بود 
گاوها از شدت خستگی به سمت طویله تند تند می دویدن 
باری گندمی راکب سوار پیرزن را به حاشیه جاده باریک می کشاند 
صدای گنجشکان و پرندگان از همهمه در خرابه های خانها و سقف های چوبی در جیک وتاب بود 
مادر بزرگ پیری چراغ بادی را از گالون نفت و پوتین های آبیاری را در راه پله جفت می کند 
بعد از ان همه خستگی  روز پیرمرد  بیل و چراغ را در سر سه کیچه و مجمع ابیاران در انتظار آبیاری شبانه و جر و بحث های دوستانه به صبح می نشیند 
صدای مرغ شبی  تمام شب را در آوازی دل انگیز سکوت شب را در آهنگ است 
جیرجیرکی در گریز از آب خوردگی خود را به دامنه بلندا می پکد
هر چند سخت ولی صاف یکرنگ صادق آرامش بهترین خاطرات و حیات را اسفاد وطنم در کهن فراموش نخواهد کرد 
نگارش خالقی اسفاد 
۰ نظر ۰۱ بهمن ۹۷ ، ۲۳:۳۶
محمدعلی خالقی

در روزگارانی دخترکی خواب آشفته او را آزرده خاطر می داشت 

و حکایتی از خوابش که سرشتی شوم از اعمال پدرش که در آتش جهنم در عذاب بود امانش را بریده بود 

پدرش در روزگاران حیات خود ملکی را در تصرف بود که با مالک در اختلاف بودند 

مالک سالها در ان ملک زحمات فراوانی کشیده بود که از خرابه به زراعت در اورده بود 

بعلت حجم زیاد ملک و کار و تلاش کشاورز ،چشم طمع خیانت مرد متصرف را آشفته می کند و بر شورا و بزرگان ده به شکایت  مالک  می پردازد 

که مالک به شورا و بزرگان فحاشی کرده 

این فتنه شورا و بزرگان را به جنون میندازد 

در حالی که سالها مرد کشاورز  در آن زحمت کشیده و عرق ریخته بود 

هر چند که درآن  زمان املاک پایین ده  هیچ ارزشی نداشت و همه بیابان بود

این ماجرا بر مالک و مرد متصرف به اختلاف افتاد و مرد زحمتکش دیگر در کل دوران حیات از آن مرد دلخور و بی اعتنا بود 

تا اینکه مرد متصرف فوت می شود و دخترش ان  را در خوابی آشفته و عذاب اور در جهنم می بیند که رضایت من را از مرد مالک بگیرین 

دخترک بعدی چندی به همراه شوهر و رجال بزرگ به نزد مرد مالک و زحمتکش می گریزند و تقاضای رضایت مرد معذب را دارند 

و اقرار  دارند هر چه قدر هزینه ملک و زحمات مرد کشاورز  شده را  بپردازند 

هرچند ملک بعدی چندی سال ارزش پیدا کرده  ولی مرد کشاورز با سخاوت تقاضای مقداری اندک همان دوران را تقاضا دارد که در آن هزینه کرده و بخشش آن را می پذیرد و آن مرد از اتش در  امان می ماند 

     خالقی اسفاد

۰ نظر ۳۰ دی ۹۷ ، ۲۳:۱۸
محمدعلی خالقی
شنیده بودم کبکها گوشت لذیذی دارند اما شنیدن کی بود مانند خوردن 
هوس خوردن گوشت کبک بدجور  من را در دوران کودکی برمی داشت ولی مشقت شکار کبک و عواملی باعث عدم تصمیمم می شد 
 هرچند که هنوز نوجوانی خام و نپخته بودم ولی دلایلی باعث مخالفت این ماجرا بود. هنوزم هم این آرزو در اذهانم ماندگار است  روزی که به اتفاق دیدار یکی از دوستان رفته بودم به علت علاقه زیاد به خلقت کائنات و جانوران مجذوب تعدادی کفتر در صحن حیاط خانه او شدم  در لابلای قفس ها قفسی را دیدم که دوعدد کبک نر و ماده  خود نمایی می کرد  
قفس را برداشتم اندکی در چشمهایشان نگریستم تاملی در ذهنم تداعی شد بعنوان کینه انسانیت ، احساس کردم این کینه در چشمهایشان هویداست و دارد با من درد دل می کند کمی بیشتر خودم را در تفکرشان فرو بردم
  بله دقیقا همان چیزی که عنوان کردم  از چشمهایشان می بارید و مثل اینه در من در انعکاس بود انگار من انها را زندانی کرده بودم نگاهشان پر از کینه و نفرت بود  از جام بلند شدم و چند قدمی رفتم عقب و دوباره برگشتم دوباره به قفس نگریستم  بعضی وقت ها حسی در وجود آدم احساس می شود که به حس ششم معروفه  دوستم را صدا زدم و پرسیدم این کبکها را از کجا آوردی
 دوستم گفت از کوههای چکنه  گفتم نظری دارم گفت بفرمائید گفتم به نظرم این کبکها شوم باشن و  برای انسان بد بیاری داشته باشد رهایشان کن همان جا که بوده اند 
گفت از کجا فهمیدی گفتم احساسی در درونم نمایان است  
تا این که بعد از چند روز دقیقا در همان جایی که توسط تله انسان همان دودر گرفتار شده بودند آزاد شدن و به دامن طبیعت برگشتند 
 فیلمی از آنها در ازادیشان  نشانه  انسانیت و عرفانیت ثبت و ضبط شد که به یادگار ماندگار است 
به یاد داشته باشیم هر موجود زنده ای که جان دارد و نفس می کشد باید آزاد باشد.  حتی درختی که نفس های آخرش را می کشد و در حال خشک شدن است
این شد که این مصرع طلایه گفتنی به یادگار ماندگار شد  بعنوان
 کبک زندانی با نگاهش قفل زندان را شکست 
آزاد باش ای ازاده
نگارش خالقی اسفاد 
۰ نظر ۲۸ دی ۹۷ ، ۰۴:۵۹
محمدعلی خالقی

شکمی از فرط سیری امانش را بریده 

شکمی از کثرت گرسنگی خوابش را 

هویت کلاغ در حیا ناشناخته است 

تعجیل و غرور در اتفاق فاجعه است 

 بهترین شکار گربه مادر ، بچه شه 

خوابم پریده رو به ابم

کبک زندانی  با نگاهش قفل زندان را می شکند 

طلایه گفتنی ها ::خالقی اسفاد 


۰ نظر ۲۸ دی ۹۷ ، ۰۳:۵۸
محمدعلی خالقی

یاد پیرمرد درویشی افتادم که  صدای گامهای خسته راه  در کلوخ های نمناک زراعی و آوازی دل نشین از گلویی گرم اما تشنه در عجین می شد  

هنوز صدای عصای چوبی و کشکول برنجی اش که با زنجیری بر گریبانش اونگ بود در خاطرم زنگ می زند

صدای غزلی از دور دست ها نزدیک ونزدیک تر می شد همین که قدم بر زراعت پدران و مادران زحمتکش دهکده شیرین می نهاد  با شروع غزل و نام  خدا فاتحه ای را قرائت می کرد گاهی هم چنان که شعرش را می خواند دستی هم بر کشاورزان و زحمتکشان خسته  می رساند  و همیشه در فصل برداشت زعفران در اتفاق بود 

کار آنها بر سر مزارع مردم جمع اوری زعفران بود  و بر سر مزارع و زمین ها قدم می زدند معمولا در هر ایستگاه یک مشت گل زعفران به هر متقاضی داده می شد 

هنوز شاتی از گام های سنگین و خسته ی انها در افکارم مرور می شود  گامهایی که شاید دنبال لقمه نانی حلال برای کودکانی  مسکین و نیازمند  بود 

گفتنی یست چقدر با سخاوت بودند  نگاه مردمی که مصداق صداقت  راستی و صافی و  پاکی در اتفاق آن عصر و زمان ودر مقیاس کاملا متفاوت امروز  بله امروز  

هر سال این آهنگ صدای تجدید و مروری  بود که روح و روان انسان را از خستگی  بر می داشت  هر چند که بخشیدنی بود ولی با طمعی دل پاک 

ما  فرزند همان اجدادیم  ولی با تغییری نوین 

که راه خود آراستی را گم کرده ایم 

ولی آیا غیر این است که سرنوشت هر قوم به دست خودش تقدیر می شود  

یاد باد ان روزگاران یاد باد   

خالقی اسفاد  

۱ نظر ۲۶ دی ۹۷ ، ۲۱:۱۲
محمدعلی خالقی

فرآیند این موضوع بر این است که نوعی سیاهی به تلفظ عامیانه ی  بختک گاهی به صورت ازرائیل بر انسان احاطه می شود شاید هم دوستانه مثل یک دوست و رفیق 

تحقیق در این نگاشت مرا به برداشتی از خلاصه تفکرم به ذکر بیان می پندارد  سیاهی معمولا در خواب رخداد می انجامد فرقی نمی کند در چه مرحله ای از خواب باشیم یا چه نوع خوابی باشد کوتاه بلند عمیق و یا کثیف  نگاری به تحقیقات نشان داده این عمل در اشخاص بخصوصی در اتفاق است شاید کسانی باشند که حتی نامش را هم نشنیده یا تفکر این موضوع را از تجزیه و تحلیل نمی دانند و هیچ وقت این سیاهی بر آنها وارد نمی شود  سرچشمه این موضوع مقتضی بر این است که نوعی سیاهی در انسان اعمال می شود بصورت رخدادی بد و خوب که سیاهی گرفته هیچ نوع حرکت و عملی نسبت به خود و دفاعیت از خود ندارد . 

در رخ داد بد او می خواهد از هر طرف برای خود دفاع و کمک در خواست کند ولی نمی تواند و این سیاهی چنان دست و پای ادم را می بندد که هر چه فریاد و کمک در خواست می کند نمی تواند کاری را انجام دهد  یا با صدایی بلند و رعب و وحشت فریاد می کشد ولی در واقع هیچ نوع حرکتی نمی تواند انجام دهد شاید زمزمه ای این وحشت به اطرافیان در شنود باشد ولی خود فرد هیچ دفاعی نمی تواند از خود بکند گاهی هم بصورت دوستانه در عمل است و ماجراهایی را به دنبال دارد که انسان در واقعیت برایش جای تفکری عمیق است و در زندگی روزمره تاثیراتی مثبت یا منفی دارد و پیشینه ای از اعمال و حرکات انسانیت در حیات یا تفکری معقولانه از نگرش خود ارایی شاید باشد 

نگارش خالقی اسفاد 



۰ نظر ۲۵ دی ۹۷ ، ۲۲:۲۲
محمدعلی خالقی
شهیدی به جهنم روانه شد 
باد دانه گندمی را در سیه چاله شکوفا کرد 
سی و پنج سال از زاد روزم دورم و در قانون عمر سه ماهه هستم 
تفکر انسان فرمان انسان است 
انسان در سی روز سی دفعه می میرد و سی دفعه زنده می شود 
هر انسان نام مستعاری دارد به نام جنازه 
بزرگترین احترام برای انسان نماز میت است 
صندوق مستحق صدقه نیست 
طلایه گفتنی ها::خالقی (عرفان)
۰ نظر ۲۴ دی ۹۷ ، ۲۱:۳۵
محمدعلی خالقی

ای نام تو شکوه و سربلند وطن 

ای پیروز مند ای سرفراز 

ایستاده ایم کنار تو با قلبهای مملو از عشق 

ای آسمان آبی     

ای مردمان شیر و پاک و باصفا 

ای مادران بهتر از گل 

تو را دوست می دارم که زاد خاک منی 

بگذار گریه کنم 

بگذار اشکهای بارانی خودم را نثار کنم  چرا که ذره ذره وجودم از تو تعمیق گرفته 

و خاطراتم مملو از عاطفه توست 

تو را دوست می دارم ای شکیبا نیرومند و ای شکیبا شکوهمند 

هنوز یاد کلوخ های نمناک و عطر آگین تو در مشامم احساس می شود 

هنوز بوی دگدانها و دودکشها ی در فراز بامهای صمیم و محبت و عاطفه ، اهش به دل حکایت می کند.

دوستت دارم      اسفاد وطن    عزیز وطن    بی نوا وطن          

خالقی اسفاد 

       

۱ نظر ۲۳ دی ۹۷ ، ۲۳:۴۶
محمدعلی خالقی

گوش در روزنه فکر و خیالم 

ماهها می نگرد سقف اتاقم 

کودکم می پرسد 

چیست این می خزرد از زیرو و زبالم 

                  چقدر نازه 

             خنده ای زیر لبانم        

                      آن یک نوع خزنده  است 

                      نکشی بلکه گناه است 

ماه هاست روزنه ای سقف اتاقم ، خونه کرده 

اون در ان روزنه چند تا جوجه کرده 

                            هر شبی را که در اندوه ملالم  

                            او هم آید به کنارم  

یک خزنده خیز شب در اوج او هم دارد این حال و هوایم 

او هم از یک سفره پر درد سر اندوهی  از چرخ حیات    می خزد در چرخ و تاب 

لقمه نانی دارد از چرخ حیات در زیر خاک 

خر خاکی ناز هم یک راز دارد 

                                  در اندیشه شب ::خالقی (عرفان)

۰ نظر ۲۱ دی ۹۷ ، ۰۴:۱۴
محمدعلی خالقی

                                                                      esfadvatanam.blog.ir

            شاخه برگی به فراز                                                    اسفاد وطنم     

            ابر در اوج لطافت  مصداق یخ کوه

             دانه ای روز و شب از جرعه ابی به هوای نفس است 

                                       زاد خاک بشر الموت بخاک 

                                       مرگ حق است به گمانم 

            نام مرغی به تنهایی شب در آواز 

            شاعری در به تکاپوی لغت درنگرش

            نام عشقی به تنم خال زدم  د ز ملالم 

            کودکی در خوابش می پرد از فکر و خیال

            ماه از ذائقه ابر سیه در نگران 

                                                     خالقی (عرفان)

۰ نظر ۲۱ دی ۹۷ ، ۰۳:۳۸
محمدعلی خالقی

                                         esfadvatanam.blog.ir

حلزونی چو به زیر و بر برگهای خزان می خیزد 

لقمه نانی در آن برکه پیر زیر انگشت چروکیده ی پیرزنی در خیس است 

پر پروانه به اوج پرواز دل چسب است 

فکر شاعر به تکلم زیبا ، واژه نگاهش سخن است 


                      ماه من می خندد

                     حرف هم می ماند 


           طفلکی گوشه پنهان خیال در فکر است

         ماهی قرمز تنهایی من دم نفسی روی اب می غلتد

          کودکی گریه او در زاد است

مادرم بر سر سجاده خود زمزمه ای در سخن است 

گوشه دشت گون هم زیباست

نام سروی به سرافرازی شهرت تبر است

گفت عرفان چو به جستار نظام در حکمت

                                    محمد علی خالقی (عرفان)

۰ نظر ۱۹ دی ۹۷ ، ۲۳:۴۴
محمدعلی خالقی

کلیدو و کُلُن دَر


در عهد قدیم اسفاد که امکانات پیشرفته امروزی نبود درب ورودی قلعه ،منازل،خانه ها،باغها واسطبل ها چوبی بود و خبری از دربهای مدرن با انواع قفلهای آویز،کتابی، مغزی دو زبانه،ضدسرقت ،ریموتی و کنترلی نبود وپیشرفته ترین قفل که هر کسی هم به لحاظ هزینه یا کمبود به آن دسترسی نداشت قفل  " مَه شوله ای  "  بود که کلیدی میله مانند و مارپیچ  داشت و هر کسی حتی با کلید خودش هم نمی توانست آنرا باز کند . لذا نجّاران آن زمان با ابتکار طرحی، از چوب قفل ایمنی ساختند که کلیدش هم از جنس همان چوب بود بدین شرح که چوبی به شکل مکعب مستطیل و به طول چهل و عرض بیست سانتیمتر برش داده و روی آن شکافی طولی برای حرکت کلید و از یک سر، وسط آنرا مربعی به ضلع هفت سانت تا عمق سی سانتیمتر خالی کرده یک زبانه به همان شکل ولی در ابعادی به طول بیست و پنج و عرض هفت سانتیمتر  در آن نسب کردند که بصورت ریلی در دل آن بوسیله ی یک کلید به شکل  ال  با دنده ها و شیارهای خاص به جلو و عقب حرکت می کرد. وقتی زبانه به جلو میرفت پشت درب قرار می گرفت و به اصطلاح قفل میشد و نمی گفتند درب قفل است

بلکه می گفتند (دَر  دِ کُلُندر ه ) با حرکت آن به سمت عقب درب باز می شد. این قفل در دل دیوار طوری نسب می شد که از بیرون و روی قفل دریچه ای به ابعاد ۲۰در۲۰ به شکل ال قرار داشت که از اینجا کلید ال مانند زبانه را در حالت قفل و باز بودن قرار می داد. این دریچه ی  ال  مانند به کلیدو  (کلیددان)  معروف بود و جای امنی برای قایم شدن گربه ها بود وضرب المثل اسفادی   " خیز گربه تا کلیدو   "

از اینجا تعریف شده است .


                          Ahmad Azimi    ۱۳۹۷/۱۰/۱۷

با توجه به این نگرش آخرین صور از این بیان( کلید دو کلن در) یادی از خاطراتش  زنده شد   در باغ پی قلعه  جنب حوض  دربی چوبی با طراحی این قفل در انجام بود  یادش بخیر  سوراخی به قطر تقریبی بیست س بصورت ال بود که دست از ان رد می شد و چوب کشویی به سمت جلو و عقب هدایت می شد. این قفل برای افراد ناشناس سخت در اندیشه بود و کسی به راحتی توان باز وبست آن را نداشت  گاهی حتی برای صاحبان آن هم به مشکل می خورد چون قالب طراحی شده ریلی نیاز به طراحی دقیق و استاندارد از سازنده اش بود در غیر این صورت گیر می کرد و نیاز به روغن و گریس داشت تا روان شود و یک صدای خاصی داشت در باز و بستن مثل صدای تق چون با یک انگشت گاهی به سرعت جلو و عقب می رفت 

اکثر خانه های خشتی و گلی از این قفل برخورد بودند 

ناگفته نماند قدیمی ها از چوب درختان استعدادهای نوینی را طراحی می کردند 

که امروز جز آثار کهن می باشد مثل دروازه  چیگ ، داس ، اسباب ، سنگ کیلو  که در خانه بسیاری از ما موجود است 

درود بر شما عالی بود 

منتظر قلم زیبایتان در اتی هستیم 

۰ نظر ۱۹ دی ۹۷ ، ۱۶:۵۵
محمدعلی خالقی

یکی از چهره های اسفاد

حاج محمدرضایعقوبی

ایشان فردی خونگرم،مردمی ،باایمان،شوخ طبع

ضمنا ایشان از حافظه خیلی خوب برخوردار بوده به نحوی که خاطرات خود را بطور دقیق و بدون کم وکاست بیان می نمودند.در خصوص حفظ داستانهای قدیمی و شعر های نسیم  شمال دقیق بودند و در زمستانها هر شب قسمتی از ان را برای بچه ها تعریف می نمودند.

ایشان در ایام جوانی در مشهدکوچه عیدگاه همراه خانواده زندگی میکرده اند وشغل ایشان معماری دربازار رضاع بوده که به گفته خود ایشان ودوستانی که حدود۲۵ نفر از اسفادبا ایشان مشغول به کار بوده اندکارمیخ کوبی این بازار را انجام داده اند.از اسفادیهای عزیزی که با ایشان مشغول به کار بوده اندمیتوان از حاج سید احمداسماعیلی،کربلایی رضا حسنی،و...یاد کرد.

 همچنین در زدن طاق ضربی خشتی ایوانهای خانه های قدیم اسفاد تبحر خاصی داشته اند.

در زمان سابق وتا همین سالهای اخیر که دراسفاد بودند.هر مهمانی که از شهر های دیگر در اسفاد غریب بودایشان از او پذیرائی میکردند وبه نوعی یکی از اتاقهای منزل ایشان مسافرخانه اسفاد بود،البته در راه رضای خداوند.


یکی دیگر از اقدامات ایشان اختصاص دو اتاق از منزل قدیم خود به مدرسه وکلاس درس برای بچه های آن زمان بود

که به علت نداشتن مدرسه در مسجد درس میخواند که باعث بوجود آمدن مشکلاتی شده بود.معلم آنها آقای سردارخوانی بوده اند.(همین دوستانی که امروزدارن کم کم بازنشست میشن دانش آموزان آن دوره بوده اند)

همچنین همیشه یکی از اتاق های منزل ایشان مخصوص اسکان معلم های آن زمان که در اسفاد مشغول به تدریس بوده اند،بوده

بعضی از این معلم هاآقایان کمیلی،روانا،کوره گر وخانم بی بی عصمت حسینی که بعدابا معلم عزیزجناب آقای سبحانی ازدواج نموده اندوخانم شریفی.... 


در ایام دفاع مقدس هم مدتی درجبهه حق علیه باطل در غرب کشور(ایلام) مشغول به خدمت بوده اند


همچنین ایشان در سال۱۳۶۵ به حج واجب مشرف شده اند.


ایشان از زمان جوانی مشغول به کشاورزی وگاهی دادوستدبوده اند.اخرین روزهای حیات خود را به علت از کار افتادگی درشهرمشهد مقدس که از زمان بچگی علاقه به زندگی در این شهر داشته انددر کنار فرزندان خویش مشغول زندگی بودند و سرانجام در  مورخه 5 دی ماه 97 دار فانی را وداع و به دیار ملکوتی پیوستند   روحشان شاد  یادشان گرامی 

۰ نظر ۱۸ دی ۹۷ ، ۲۱:۰۵
محمدعلی خالقی
کاش می شد کینه و دشنام دود    
                         کاش زخم هر کلام پنهان بود  

  کاش صلحی از سپیدی بر فراز 
                         کاش هر جنگ و نبرد پیمان بود 

کاش حرفی جز گلایه ناب بود   
                          کاش می شد لحظه ها تکرار بود 

کاش هر شب از سفیدی می شکفت 
                         کاش در هم می شکست مهتاب بود 

کاش قلبها هم چنان در چهره بود 
                          کاش شیرین تر از ان فرهاد بود   

کاش در دنیای نیرنگ و فریب 
                           کاش در این یک قلم مصداق بود 

کاش در هم می شکست این کینه ها
                           کاش در جنگ صلحی از سهراب بود 

کاش در قلبی از ان صد چهره ها 
                            کاش آرامش چو  در محراب بود 

کاش هر دل درد پنهانی نداشت 
                            کاش یک رنگی که در ایمان بود 

کاش در هر حکمی از تدبیر و عدل 
                             کاش در این محکمه انفاق بود 

       شاعر ::::خالقی (عرفان)



۱ نظر ۱۷ دی ۹۷ ، ۱۱:۰۲
محمدعلی خالقی
با سلام و احترام اکثر شما جنگ خانماسوز شوروی باید یادتون باشد لرزش و صدای گلوله های توپ شوروی به راحتی در منطقه ما شنیده می شد . جنگی که باعث تغییرات و تحرکات اجتماعی جامعه افعانستان شد. در این جنگ نزدیک به ۷۰۰۰ آواره افغانستانی ، با شرایط بسیار سخت و دشوار مجبور به زندگی در غربت شدند و در منطقه زیرکوه ساکن شدند. اکثر آنها در چادرهای مویی و سوله های بزرگ در روستاهای نوار مرزی و زیرکوه اسکان داده شدند. مهمان نوازی و کمک های ملت شریف ایران و کمک های سازمان ملل باعث شد تا آوارگان چندین سال در ایران زندگی کنند و جذب جامعه ایرانی شوند. علاوه بر تعداد زیادی آواره که در محله فیروزآباد میرآباد بودند در اسفاد نیز نزدیک ده خانوار ساکن بود. یکی از افغانستانی هایی که همه اسفادی ها می شناسند گل محمد بود گل محمد و پسرش حسین کار چوپانی روستا را بر عهده داشت و از این راه درآمد داشت. آنها در پشت منزل آقای میرزا حسن واحدی و پشت باغ محمد ولی عابدینی ساکن بودند و تقریبا با همدیگر قوم خویش نزدیک بودند افغانستانی ها مردمانی خونگرم و بسیار زحمت کش هستند اکثر کارهای سخت و دشوار را انجام می دادند. گل محمد نیز چند تا بچه داشت و نوخوان کوچک ترین بچه او بود. نوخوان با آن سن کمش تقریبا با همه بچه ها ارتباط داشت و هم صحبت می شد و در کارهای وکشاورزی . خارزنی . انبار بری . به مردم کمک می کرد. او چوپان خلوومه گل و یا خلوومه چرون نیز بود و کارش را به خوبی انجام می داد. او یک دوچرخه کوچک نیز داشت و بر ترک آن یک نصفه ۱۷ کیلویی روغن بسته بود و برای حمل بار استفاده می کرد. گل محمد چون همسایه ما بود بیشتر اوقات نوخوان با ما بازی می کرد. یک روز بسیار سرد زمستانی که روی یخ های آب کر مندلی لخشک می کردیم نوخوان نیز خواست با دوچرخه از روی یخ های کر رد شود که به وسط کر که رسید در یخ ها فرو رفت و نزدیک بود از سرما یخ بزند. مادر نوخوان علاقه فراوانی به فرزندانش داد و با شرایطی سخت چندین سال به کار آشپزی و پخت نان و نگهداری فرزندانش در داخل چادر و محیط باز که در تابستان گرم و زمستان سرد بدون حمام و دستشویی ، بود مشغول بود و از او همین شعر در خاطرم مونده نوخوان نوخوانک نوخوانک مه مثال بره دنبالک مه یار گلنار الهی مادر نوخوان بمیره که گل ممد زن دیگر بگیرد و بالاخره با پایان یافتن جنگ شوروی افغانستانی ها به وطن شان بازگشتند. پایدار باشید کریمی آوای اسفاد
۰ نظر ۱۶ دی ۹۷ ، ۱۰:۳۳
محمدعلی خالقی

             دفترم باز امشب       

     باز شد حرف و سخن از دل من     

   همه شب  هم امشب    

      که همه غرق به خواب و کپلند  

             باز من می مانم            

             تک  و تنها  بیدار     

             خواب من هم در شب   

             شده چون یک هشیار    

            من و شمعی روشن  

که به تسکین غم و یار من است  

          همه شب کار من است   

باز من می مانم تا سحر گه بیدار 

           ماه من هم چون من      

          می درخشد چون یار  

  من و ماه و غم شبهای دگر     

         همه شب هم امشب     

         می نشینیم بیدار         

       همه شب کار من است     

           تا سحر شد بیدار            

      من و شب :::: خالقی عرفان    

        15 دی ماه 97      4:18    

۰ نظر ۱۵ دی ۹۷ ، ۰۴:۱۸
محمدعلی خالقی

زمان همچنان برق در گذر است 

عمر کوتاه انسان ارزویی مجال است 

تا دیر نشده فکر سفر کن 

این غافل هر چند گران است 


مبحث زمان در حیات برای تمامی مخلوقات مشخص است و از گذشته تا به امروز متغییر 

تمامی جانداران عمری مشخص شده در رابطه با آنچه از الهامیت الهی خلقت یافته اند دارند که روزی بر ختم زمان شان قائله می بندد و فوت می شوند 

خلقت انسان هم در تعیین زمان معین شده که سن هشتاد سالگی برای انسانیت در ظاهر یک عمری طولانی است 

هر چند بسیار زود گذر و بی ارزش است

اگر مبحثی در رابطه با تعیین زمان برای انسان  مشخص و تایین شده باشد چه تفکری خواهیم داشت و اگر برای هر رابطه در زندگی می بایست زمان پرداخت کنیم چی 

مثلا برای دریافت پول از بانک یک روز زمان یا خرید نان چند ساعت زمان یا بلیط اتوبوس یک ساعت زمان یا خوابیدن و نوشیدن  وووووو

و این بهای پرداختی از عمرمان کثر می شد.و همین طور خریداری 

اگر برای زنده ماندن هر انسان به پنج روز زمان لازم بود چه می کردیم  آیا راضی بودیم یک روز زمان به فردی که در ثانیهای آخر عمرش بود  پرداخت کنیم  چنانچه پرداخت نکنیم فرد می میرد و این شاید برای خودمان هم صورت گیرد 

و هر  فرد جهت بقای حیات می بایست زمان خریداری کند یا از کسی قرض بگیرد  

چه کسایی که در هر گوشه و خیابان به مرگ خواهند  غلتید بالخصوص قشر ضعیف و مستضعف و چه کسایی که غرق قرنها زمان اند (قشر ثروتمند ) 

آن موقع است که جهت هر عملی باید تعجیل کرد یا از خیلی چیزها گذشت.

عصر حال مستضعف و ثروتمند خیلی در مقیاس متفاوت مقرر اند

من بر این باورم تا شری در انسانیت حاکم نشود هیچ گاه خدایت را نخواهی شناخت و خیلی از قشر درجه اول (ثروتمند)شاید 80 درصدشان غرق ثروتند و هیچ گاه درد تشنگی را نچشیده اند و نخواهند شناخت بحران فقر را شاید هم خدایشان را 

هشتاد سال حیات برای انسانیت اگر چه چشم گیر است ولی در واقع چهل سال است چرا که نیمی از عمر انسان در خواب است 

و بیست سال را دوران نوجوانی و جاهلیت که تفکر در شناخت عرفانی اکثرا در اواخر سی سال عمر معقولیت می پذیرد  و ان موقع است که بیداری عقل صورت می گیرد و انسان به نداشته ها و اعمال خود حسرت می خورد که زود دیر می شود 

اگر زمان در حیات در انسانیت کوتاه بود شناخت ها زودتر در عرفان اعمال می یافت و مفهوم ارزش زمان را درک بودیم 

لیکن حال در تعیین زمان عمر انسانیت بسیار ارزشمند است و چهل سال  عمر انسان در ذخایر اعمال آخرت بسیار اندک است

زمان همچنان برق در گذر است و عمر کوتاه انسان  آرزویی مجال  است 

تا دیر نشده فکر سفر کن  این غافل هر چند گران است 

وقتی دیر می شود که فهم یک لحظه زمان جهت پرداخت هزینه یک عمر خواب و یک روز حیات را مفهوم باشیم

زمان قلم در حیات :::خالقی اسفاد

۰ نظر ۱۴ دی ۹۷ ، ۰۲:۲۲
محمدعلی خالقی

میرزا غلامرضا زرّین  قلم بمرودی از نیاکان برجسته و مهم و اجداد گذشته

از خوش نویسان، سیاست مداران و شعرای دانشمند سده یازده و اوائل سده 12هجری قمری می  باشد.در شهر هرات شاغل در یکی از مناصب سیاسی مهم بود، پس از مدتی که گویا بعد از مرگ شاه عباس دوم صفوی و به خاطر اختلافی که در جانشینی شاه ایران پیش آمده بود، احتمالاً راهی اصفهان و مقیم این شهر گردید. پسرش محمداکبر منشی در اصفهان در دوران سلطنت شاه سلیمان صفوی به دنیا آمد.درمورد لقبش«زرّین قلم» داستان  های زیادی نقل شده است:برخی گفته  اند به این علّت که خط را با زیبایی تمام می  نوشت به این نام معروف شده و برخی گفته  اند شعر بسیار زیبایی در مدح یکی از شاهان صفوی سروده بود، شاه آن  قدر به او طلا و جواهرات بخشید که قلمش درون آن ها فرو رفت.پسرش منشی در هیچ جا از دیوانش نامی از او نیاورده است. او اشعار زیادی در رثای سالار شهیدان و مدح بزرگان دربار صفوی و موضوعات مختلف سروده که از بین رفته است، آیتی یک بیت از اشعارش را آورده است:

گر چه بودیم ولی در پی نابود خودیم

 در هراتیم ولی ساکن بمرود خودیم

از این نگار به مراتب تکمیلی در آتی خواهیم پرداخت 

۰ نظر ۱۳ دی ۹۷ ، ۱۹:۱۹
محمدعلی خالقی



درخت جوز  در اسفاد قدیم قانونش در حکم یک سفارتخانه بود. یعنی حریم  یک درخت جوز در حکم ملک شخصی محسوب فرد  می شد .

درخت جوز درختی بسیار بزرگ و پر برکت و پر درآمد بود که جلوه ای بسیار زیبا به باغها و معابر و کوچه باغها داده بود.

جوز یا گردو دوست و شبیه ترین ماده به مغز انسان است و ماده ای بسیار مغزی و سرشار از آهن و کلسیم و فسفر و پتاسیم است.

در اسفاد قدیم تقریبا همه اسفادیها درخت گردو داشتند و توجه و عنایت خاصی به این درخت داشتند.

خوابیدن در زیر این درخت بعلت شاخه های پربار و فراگیر و داشتن دی اکسید کربن زیاد مکروه بود و  برگ آن نیز  دارای بویی خاص و ضد پشه است و از پوست گردو و تنه درخت و همچنین برگ درخت برای رنگ در رنگرزی استفاده می کردند . گلبرگ درخت که شبیه خوشه انگور است نیز گربه جوز نام داشت.


فصل برداشت گردو اواخر تابستان بود و چون معمولا اکثر درختان مالکیت مشترک داشتند. چیدن گردو و یا جوز  ته کنی  از آداب و مراسم و هماهنگی خاصی برخوردار بود.

جوز ته کنی از کارهای سخت و پرخطر بود چرا که درخت های جوز کنار جوب های سنگ فرش و همچنین کنار دیوار باغ که پوشیده از سه ور و که دیسک و خار و خاشاک بود ، روئیده بود و از درختان بسیار مرتفع و شاخه سار بلند بود.


آنقدر شاخه های بلند داشت که چیدن گردو با دست و یا بالا رفتن از درخت غیر ممکن بود و چیدن جوز با چوبی صاف و بسیار بلند به نام  جوز روئه  انجام می گرفت .

هدایت جوز روئه و انداختن گردو ها کار افراد خاصی بود و قدرت بدنی خاصی را می طلبید و کاری دشوار و خسته کننده بود.

 بعد از چیدن گردو ها کار شمارش و تقسیم گردوها به تعداد مالکین بر اساس درصد شراکت انجام می شد . 

گاهی اوقات همه شرکاء حضور نداشتند و یا از سهمی اندک برخوردار بودند که همین هم برایشان ارسال می شد.

دنبال کردن گردو ها . جمع کردن . پرت شدن گردو ها به سر و کله افراد ، پشت بام ، کوچه ، لای بوته ها ، شاخه ها و در نهایت په سه کردن و انداختن جوز های باقیمانده در بالای شاخه سارها سهم و غنیمت  کودکان بود.


و آخرین برنامه مراسم، کندن پوست گردو یا کچل و یا کل کردن آن بود که دست و  انگشتان ما رو پیر می کرد و تا چندین روز رنگ و بوی گردو خوراک جان دستان ما می شد.

 گردوی کاغذی و اس که لوک اسفاد ، هم منبع غذایی خوبی بود و هم منبع درآمد و همه خانواده ها از آن برخوردار بودند.

در دهه شصت بعلت طرح سیمان کردن جوب ها و قطع ارتباط ریشه درختان با منابع آب ، تمامی درختان زیبای جوز خشک شد و در آن زمان کاش خروجی هایی کوچک،  برای آبیاری درختان از جوبهای سیمانی ایجاد می شد تا این اتفاق بسیار تلخ بوجود نیاید.

هر درخت گردو  5 تا 100 هزار گردو داشت که منبع درآمد خوبی برای خانواده ها بود.


امروزه نیز با توجه به وجود  باغها و مراتع اسفاد در کوهپایه  و کاهش آب قنات ، تنها راه استفاده مفید از آب قنات ، احیاء باغها با احداث حوض و آب انبار و انجام آبیاری قطره ای است و کاشت درختان گردو با روش آبیاری قطره ای در این منطقه بازدهی خوبی خواهد داشت و کمک به اقتصاد خانواده و ترویج اقتصاد مقاومتی خواهد بود.

                               کریمی آوای اسفاد

۰ نظر ۱۳ دی ۹۷ ، ۰۰:۵۸
محمدعلی خالقی

دنیای رنگارنگ نیرنگ

دلم می خواد  حرفی درست و حسابی غلیظ نثار دنیا کنم 


به این دنیای نامرد  فریاد بزنم  دنیا دنیا خیلی نامردی 


و ماشینم را سوار بشم و اهنگی از آواز پریها را انقدر زیاد  کنم که صدایش به ارش اسمان دراید و در لابلای پیچ و تاب دنیا خارج شم در دشتی پر از گلهای یاس و اقاقی در کنار درختی که شاخه هایش سالهاست در انزوای آسمان صدای زخمی زخم  زمانه ی عالم را آهنگ مشهود است ماشینم را پارک کنم و دور از دنیای کینه و ریا در تنهایی آرام و سکوت مناظر دنیای رنگی را به تماشا بنشینم 


و با خودم به تامل بنشینم  بگم دنبال چه می گردی  به کجا چنین شتابان  کجا داریم می ریم .


دور از ازدحامات شهری دور از انسانهای دو رنگ دور از رفاقت های زخمی دور از نفرت دور از کینه دور از همه همه همه تنهای تنها در کنار درختی که سالهاست تنهاست  و ساعتها در خلوتی سکوت تنهایی خودم را با یگانه خودم با الهام کائنات در تفکر باشم 


و اندیشه ام را پاک کنم از این همه خسته گی و دورنگی دشنه و دشنام 

که چه می شد زندگی دنده عقب داشت دور از شهر دور از همهمه دور از نیرنگ 

همان روستای صمیمی همان مردان صاف و پاک همان کلبه خاکی همان خاک و همان نان و همان بوی گندم 


آرام آرام آرام                 خالقی اسفاد 

۱ نظر ۱۱ دی ۹۷ ، ۱۹:۱۸
محمدعلی خالقی

از جمله خاطرات من با این ماشین های اصلاح اینه که، یک روز که معلم سال سوم دبستانمون اقای شاهبیکی اسفدن گفته بودن موهاتونو کوتاه کنید و فردا با موی کوتاه بیاید مدرسه، من شب یادم رفته بود بگم که بریم ارایشگاه صبح که بیدار شدم یادم افتاد به بابا گفتم که معلم گفته باید موی کوتاه بیاید وگرنه دعوا میکنه و این حرفا

اقا چشمتون روز بد نبینه😢

ما کله صبحی چون ماشین موزر قرمزه هم خراب بود بابامون سرمونو با همین ماشین اصلاح ها زدن

باور کنید از بس مو رو میکشید اشک ادمو در میاورد و اشکمو در اورد😭

با هر تلاش و سختی ای بود کچل کردیم و راهی مدرسه شدیم.

موفق و پیروز و سربلند باشید

من الله توفیق

سجاد نوروزی 

۰ نظر ۱۰ دی ۹۷ ، ۲۳:۴۶
محمدعلی خالقی


       وبشرالصابرین الذین اذا اصابتهم مصیبته

           قالو انالله و انا الیه راجعون



با قلبی مملو از غم و اندوه،  درگذشت مرحوم حاج محمدرضا یعقوبی

 پدری دلسوز و مهربان را به اطلاع دوستان ، آشنایان و اسفادیهای بزرگوار میرساند..

این مصیبت را خدمت خانواده های محترم یعقوبی ، انصاری و عبدی ودیگر فامیل وابسته  آن مرحوم تسلیت و تعزیت عرض نموده،

از خداوند سبحان برای آن تازه درگذشته، طلب رحمت، مغفرت و رضوان الهی

و برای بازماندگان گرامی اجر جزیل و صبر جمیل مسألت داریم.


۲ نظر ۰۶ دی ۹۷ ، ۲۲:۲۹
محمدعلی خالقی


آنچه تحت عنوان باورهای عامیانه بیان می شود باورهایی است که در بین مردم رواج دارد و خیلی ها بدان اعتقـاد دارنـد  هـدف از این نوشته تایید  یا رد این باورهـا نمی باشـد بلکه توصیفی است از آنچه هست و در بین مردم معمول است و صرفا جنبه آشنایی دارد .ضمنا امروزه اعتقاد به خیلی از این باورها کمرنگ گردیده است و خیلی ها آنرا خرافات می دانند

باورهای عامیانه مربوط به مهمان و مهمانی

اگر بچه کوچکی جارو را بردارد و خانه را جارو کند، اگر کسی قالیچه یا لحاف خواب ببیند،اگر آبی که روی زمین می ریزیم  از آن صـدای بلندی برخیزد، اگـر چشـم راسـت کسـی بپرد، اگر چند استکان ردیف شود، اگر قنـد داخل استکـان چای بیفتد، اگر کلیجدک(نوعی پرنده شبیه کلاغ)جلو خانه کسی آواز بخواند، اگر کسی مرده ای خواب ببیند، اگر کفشهای اعضای خانواده ردیف شوند، اگـر تفاله چـای روی استکان چـای باشد، اگــر دو نفر با هم و بدون هماهنگی جایی را جارو کنند، اگـر قاصدکی را را اطراف خود معلـق ببینیم، اگـر پای راست کسی  نشان کند( تیک داشته باشد) همه این موارد نشانه آن است که مهمان یا مسافری بر ما وارد خواهد شد.

۱ نظر ۰۴ دی ۹۷ ، ۱۸:۲۷
محمدعلی خالقی


خواجه حاج میرزا حسن حسنی

 

یکی از بزرگان ونیاکان سفر کرده
خواجه حاج میرزا حسن حسنی
بزرگ خاندان حسنی 
انسانی بزرگ ونیک سرشت که جز گروه بزرگان دهه پنجاه شصت و هفتاد بودند که انجام مراسم بدون 
إذن ایشان انجام نمیشد، از کارهای انجام شده توسط ایشان حنا کردن دست و پای داماد, پوشاندن لباس دامادی , تقسیم کردن شیرینی در مراسم عروسی وعزا و رسیدگی به امور روستا بوده در دوران قدیم نون گندم منبع اصلی خانواده بود یک روز کارگری برابر یک وعده غذایی برابری داشت که این بزرگوار با اسیاب ی که در بالای خانه حاجی ناظر جهت سهولت کار اهالی ده راه انداخته بودن نان دهی  روستا رو انجام می دادن 
از یاران دیرین  ایشان سید علی واعض دوست و یاور دوران کودکی وحیات بود اکثر مواقع باهم مذاکرات رادیویی وخانواده ای ویا مشکلات روستایی ده را دنبال میکردند. سایه مخابرات اطراق خوبی برای این دو بزرگوار بود 
شایان ذکر است چهره بشاش و خاطرها وجکهای نشاطی ایشان ادم رو به وجد می اورد . از حل وفسخ مشکلات خانوادگی , جنگ ودعوا , مزارع ومشورت با این بزرگوار انجام می شد 
واقعا ستاره بی نظیر بودن چرا که با لسان شیرین خود انسان رو به سوی خودشان جذب می کردن
ثمره زندگی ایشان هفت دختروشش پسر میباشد که اکنون بزرگ این خانواده خواجه علی حسنی می باشند که خود دارای سابقه نیک میباشند ،از مرحوم حاجی اقای حسنی دو فرزند بسیار بسیارنیک به رحمت خدا رفته اند که مرحوم خواجه ابراهیم خود ازنیکان روزگار بودند

                                                                      خالقی  غفاری

        

                   

۰ نظر ۰۲ دی ۹۷ ، ۲۲:۳۷
محمدعلی خالقی


 

امشب چه طولانی، ولی عاشقانه و پرنور است. شب روشن پر امیدی است که باید در ازدحام نگاه های مهربان بنشینیم و لبخند را به خوبی بدانیم. بنشینیم نفس هامان را با هم یک دل کنیم و خاطرات سرشار را از میان سینه هامان بیرون بریزیم تا خانه ها روشن شود. شمع ها را امشب کنار شب نشینی سرور، با شعله نوازش دل برافروزیم. سفره ها را از مائده دعای خیر پر کنیم و در جیب های یکدیگر نقل و نبات مهر بریزیم. سر بلند کنیم به سمت ستاره ها. بوسه برای آسمان برکت خیز زندگی بفرستیم و آواز زمستانه ای برای آغاز فصل تازه بخوانیم؛ آوازی به رنگ و رونق حیات راستین. لبخند بزنیم. شب همچنان ادامه دارد.

 خورشیدِ فردا کمی در تأخیر است؛ که امشب را در طولانی ترین لحظات باهم بودن پر از رمز و راز عاشقانه حیات کنیم؛ پر از نیایش خویشاوندی و هم‎دلی. یاد کنیم از پرواز های گذشته، از سفرهای تعالی، معجزات مکرر عمر. یاد کنیم از روزگار همیشه در شتاب، زندگانی پر رمز و راز. یکدیگر را فراخوانیم به سمت یک رنگی، به سمت عشق؛ که عمر نمی ایستد؛ که لحظه، گریزان است و با هم بودن غنیمتی است فرار.



 

از یلدا بپرس راز شب زنده داری عاشقان را. از یلدا بپرس که چگونه ستارگان بلندبخت، از آغاز زمین بی وقفه در شب ها سوسو زده و چراغ راه زندگی بوده اند. بپرس که امید به دیدار صبح و ظفر چه اصالتی دارد؛ پیروزی نور بر تاریکی را چه حکمتی است؛ چیرگی امید بر نومیدی و ظلمت چه حقیقتی است؟ یلدا می داند که انهدام سلطه تاریکی چگونه است. شاهد همیشگی زمستان است یلدا؛ که مژده دوباره رسیدن بهار را در طویل ترین و چراغانی ترین شب زمین ندا می دهد.

فرصت بخواهیم از عشق، از هستی، از خالق. فرصت بخواهیم که در تک تک آینه های زمین، تجربه های عزیز را ببینیم؛ که تک تک شب های عمر را در لباس خوش بختی به صبح برسانیم؛ که کوکب های اشاره گر شب های جهان را قدر بدانیم و هر آنچه طلوع سپیده را تقدیس کنیم.

فرصتی بخواهیم که باشیم و صلح در ما باشد. خورشید بی وقفه در ما باشد و تبرک نصیب دست های ما باشد. شب هنوز ادامه دارد. بیدار بمانیم که تا رسیدن نور تمام تاریکی‎های خود را از پنجره بیرون اندازیم. به استقبال سپیده فردا نام های یکدیگر را در شب نشینی شعف با مهر صدا بزنیم

 

 متن زیبا و خواندنی شب یلدا, متن برای شب یلدا

 

وقتی باید بدون تو سر کرد چه سود یک دقیقه بیشتر؟!

 تنها دقیقه ای شبی را به بلندترین شب سال مبدل میسازد یا به تعبیری دیگر دقیقه ای به شبی منزلت یلدا شدن بخشید

اینست معمای هستی

اینست راز برتر شدن تنها به قدر دقیقه ای قدی قدمی و  یاقدرو منزلتی حتی پنهانی.

شب یلدا شبیست که به قدر دقیقه ای بیشتر بودنش منزلت خاص بودن به خود گرفت و میتوان با کنار هم بودن شاد بودن احساس نهفته شب را لمس کرد و دقیقه ها را بوسید اما دل گرفت...

میان سطرهای شادی باید پرانتزی باز کرد و نوشت افسوس که در این شب تو دل خیلیا غم بیدارتر از هر شب دیگریست و این دلها یک دقیقه بیشتر باید باغم سرکنن

پازل زندگی خیلیا جاهای خالی زیادی داره...

مثل نبود عزیزان مثل نبود خیلی از بودن ها...که جای خالیش شده جا واسه حسرتها و عقده ها و غم ها و گله ها و خورده های دل شکسته بچه ها.

 مختصر بگم تو اوج شادی یاد غم دیگران باشیم و برای شادی دلشون از ته قلب خدارو صدا کنیم تا دلشون شاد بشه حتی اندازه همون یک دقیقه که به شبی اینگونه منزلت داد.

شب یلداتون مبارک.

۰ نظر ۰۱ دی ۹۷ ، ۲۱:۵۱
محمدعلی خالقی


طارق از ماده "طرق" (بر وزن برق) به معناى کوبیدن است، و راه را از این جهت "طریق" گویند که با پاى رهروان کوبیده مى‏شود، و "مطرقه" به معناى پتک و چکش است که براى کوبیدن فلزات و مانند آن به کار مى‏رود.

از آن جا که درهاى خانه‏ها را به هنگام شب مى‏بندند، و کسى شب وارد مى‏شود ناچار است در را بکوبد، به اشخاصى که در شب وارد مى‏شوند "طارق" می گویند.

قرآن خود در این جا "طارق" را تفسیر کرده، مى‏گوید: "این مسافر شبانه، همان ستاره درخشانى است که بر آسمان ظاهر مى‏شود و به قدرى بلند است که گویى مى‏خواهد سقف آسمان را سوراخ کند، و نورش به قدرى خیره کننده است که تاریکی ها را مى‏شکافد و به درون چشم آدمى نفوذ مى‏کند. (توجه داشته باشید که "ثاقب" از ماده "ثقب" به معناى سوراخ کردن است).

در این که آیا منظور ستاره معینى است مانند "ستاره ثریا" (از نظر بلندى و دورى در آسمان)، یا ستاره زحل، یا زهره یا شُهب (از نظر روشنایى خیره کننده)، یا اشاره به همه ستارگان آسمان است؟ تفسیرهاى متعددى در این جا گفته شده، ولى با توجه به این که در آیات بعد آن را به "نجم ثاقب" (ستاره نفوذ کننده) تفسیر کرده است، معلوم مى‏شود منظور هر ستاره‏اى نیست، بلکه ستارگان درخشانى است که نور آنها پرده‏هاى ظلمت را مى‏شکافد و در چشم آدمى نفوذ مى‏کند. در بعضى از روایات "النَّجْمُ الثَّاقِبُ" به ستاره "زحل" تفسیر شده است که از سیارات منظومه شمسى و بسیار پرفروغ و نورانى است.

۰ نظر ۳۰ آذر ۹۷ ، ۱۱:۱۸
محمدعلی خالقی
قسم به آسمان و قسم به طارق و چگونه توانی طارق آسمانی را بدانی  طارق همان کوکب درخشان است که نورش فرو رود 
قسم به اینان که هر شخصی را مراقب و نگهبان است  انسان مغرور در بدو خلقت خود بنگرد 
که از چه آفریده شده است 
از اب نطفه جهنده ای خلقت گردیده 
که از میان صلب پدر و سینه مادر بیرون آمده
او البته در زنده کردنش دوباره پس از مرگ قادر است روزی که اسرار باطن شخص آشکار شود
و ان روز قوتی در خویش و یاوری بر نجات خود نیابد
۰ نظر ۲۹ آذر ۹۷ ، ۲۳:۰۹
محمدعلی خالقی

گاهی از یادم شعری فقط باقی است 

       گاهی از شعرم نامی فقط یادی است 


گاهی از حرفم عشقی به دل مانده 

      گاهی از عشقی حرفش به دل  مانده 


از خاک شهر من مهرش به جا مانده

     از لوح خاک من نامی به سنگ مانده 


گاهی بر باغی گل هم نیست باقی 

    گاهی هم از گل جا مانده دل باقی 


گاهی گذر هم از    این شهر گر کردی 

   یادی بود لوحم      یا که گذر کردی 


از دل نخواهد رفت آن یاد ان یاران 

    هر چند گر بودیم  دل سنگ ای یاران 


حق است بر این مرگ یادی فقط نامی 

      مرگ است از دردی نامی به بد نامی


                شعر خالقی اسفاد   

۰ نظر ۲۸ آذر ۹۷ ، ۲۲:۳۱
محمدعلی خالقی

یکی از محصولات در آمد زایی مناطق زیرکوه قائنات و اسفاد قدیم کشت خشخاش بود آخرین سالهای این محصول برمی گردد به سال 1335 شمسی

که طبق نظرات مراکز دولتی کشت این محصول قدغن شد و قاچاق بود 

این کالا یکی از تجارت های مهم صادراتی از زمان صفویه تا انقلاب بوده است 

که کالاهای دیگری هم مثل پشم،کرک،ابریشم،هم از نوع دیگر این کالاها بود

کشت خشخاش زیر نظر دولت بود که در اسفاد و قائنات و سراسر ایران اصفهان کرمان و خراسان بعلت مرغوبیت کالا به ان زعفرانی می گفتند معمولا اکثر مردم از این کالا جهت منبع درآمد استفاده می کردند که توسط دولت خریداری و به مراکز دارویی جهت تهیه دارو فرستاده می شد.

کشت خشخاش برمی گردد به سالهای 1226هجری قمری که توسط میرزا تقی خان امیر کبیر در سراسر اراضی تهران مورد کاشت قرار گرفت 

زمان برداشت این محصول در خرداد ماه اتفاق می افتاد که قسمت گرزی این محصول یا همان قوزه را زخمی (خراش) می کردند تا شیره قهوه ای رنگ خارج شود و پس از ان با قاشق های مخصوص ماده تراوش داده را در ظروف مسی می ریختند 

در اسفاد قدیم کشت این محصول در مزارع نزدیک به قلعه و باغ ها و کوه بصورت تخم کشت  می شد. 

اختیار خرید خشخاش زیر نظر دولت بود که پس از خریداری آن ها را در دیگهای سربسته و مهر و موم به مراکز دارویی تحویل می دادند 

این محصول بعلت مرفین بالا جهت تمامی دردها علاج می باشد و امروزه اکثر داروهای مسکن درصد بالایی از این محصول را دارند و جهت انواع سکته ها ،امراض  مورد استفاده قرار می گیرد.

نگارش خالقی اسفاد 

۱ نظر ۲۷ آذر ۹۷ ، ۱۹:۰۹
محمدعلی خالقی

مرحوم میرزا عباس قلی قاسمی 

فرزند میرزا قاسم علی 


ایشان مردی سیاست مدار ،خلاق و با سخاوت بودند که در سالهای حدودی 1160 شمسی  متولد  شده است  یعنی چیزی حدود 240 سال قبل

 ایشان در راستای شعر و ادب هم فعالیت داشتند که به فرزندان ایشان کربلایی غلام حسن هم سرایت کرده بود 

اولین کارخانه ذوب آهن در اسفاد به مدیریت این بزرگ مرد راه اندازی شد  خانه ایشان جنب باغ خواجه اسحاق در قلعه قدیم بود که اخرین اثار ان برمی گرد به قبل از زلزله 76 که فرزند ایشان میرزا غلام عباس در زلزله در همان مکان به رحمت خدا رفتند  

برادران قاسمی میرزا غلام علی و میرزا ابراهیم بهترین خاطرات خود را در این باغ هیچ گاه از یاد نخواند برد 

یکی از متملکین و ثروت مداران آن عصر و زمان بوده که در روستاهای اسفدن بمرود و اسفاد از کار افرینان نمونه بودند به روایتی دارای یک جوال بز مونی اندوخته پول داشتند که خود نشان از یک کار آفرین نمونه بود با سخاوتی که داشتند هر کس تقاضای نقدی می کرد بهش می دادند 

ایشان دارای دو همسر بودند که فرزندان واجداد ایشان به ذکر بیان است 


1-میرزا محمد رحیم 2- میرزا غلام حسن (حاجی کوسه )نام داشت 3- میرزا غلام حسین 4- میرزا غلام عباس


1- فرزندان میرزا محمد رحیم که ایشان هم دارای دو همسر بوده از همسر اول حاج غلام حیدر قاسمی و از زن دوم 

حاج ابراهیم (اسماعیل )صدا می کردم

حاج محمد علی قاسمی و حاجی فاطمه که ایشان فامیل خود را از قاسمی به عطایی تغییر دادن 

2- فرزندان میرزا غلام عباس 

میرزا ابراهیم قاسمی ، میرزا غلام علی حاج محمد رضا و طاهره خانم 

3- فرزندان حاج غلام حسن 

حاج عباس قلی قاسمی ،کربلایی حسین   علی قاسمی ،حاج سرور وصدیقه

4-حاج غلام حسین قاسمی که فرزندی نداشتند

تاملی از گذشته و یاد و نام این بزرگ مردان مرا به نگارشی به ذکر بیان از عمری کوتاه و بی ارزش، اهی بر دل، اندیشه ای در خیال، ارزویی در مجال وا داشت که چیزی بیش نیست 


ما هم روزی نه دیر بر چنین صفحه ای از قلم همچنان نگاشت خواهیم شد و تنها یادمان لوحی بر سنگ که رویش خواهند نوشت روحت شاد خواهد بود 

 روح همگی شاد یادشان گرامی

 

با تشکر از جعفر آقای قاسمی پسر عموی گرامی  و دایی عزیزم میرزا عباس قلی که بر این نگاشت ما را همراهی کردند 

 محمد علی خالقی اسفاد

۱ نظر ۲۶ آذر ۹۷ ، ۲۳:۱۲
محمدعلی خالقی

هیچ گاه یک فرشته یا وحی از آسمان نازل نخواهد شد  خداوند رئوف و مهربان است که در ان شکی نیست

 همواره در تمام امور ناظر و حاکم است و لحظه به لحظه انسان قابل ضبط و فهم است 

همیشه در زندگی انسان پیشامدهایی در اتفاق است که عوامل و رابطه ها  الگویی  جهت فهم و درک انسان قرار می گیرد 

چه جنبه های منفی زندگی و چه مثبت 

خوابهایی که در واقع برای هر فرد اتفاق می افتد می تواند نشانهایی از اتفاقات خوب و بد زندگی باشد که پیشینه ای از عواقب رفتارهای اجتماعی هر فرد از آینده حال یا گذشته است

 شاید 80 درصد اتفاقات در خواب نتیجه ای کارکردهای  مثبت و منفی ما باشد که نشان از خود ارایی اشتباهات یا اعمال خوب ما است یعنی اگر دیروز اعمال نیک انجام داده ایم شاید در خواب ما نشانه گذشت و فداکاری  باشد و نتیجه ای جهت شکر و سپاس از خودمان که خوشایند است  

واگر کار بدی انجام داده ایم شاید در خواب نشانه ای از نتیجه یابی در خود ارایی باشد و همین طور می تواند دست به دست در انسان بچرخد یا از طریق کسی به ما اعمال شود  اینگونه که امروز هدیه به امر خیر تقدیم شخصی کرده ایم  شاید در آینده اینا این اتفاق برایمان منعکس باشد که فهم و درک ان برایمان مفهوم است

این نشانهایی از طرف خداوند به بندگانش است که از طریق بندگانش  اتفاق می افتد 

اگر امروز روز خوبی برایمان نبوده و همش بد شانسی می آوریم شاید پیشینه ای از همان روز یا گذشته از اعمال خودمان در منفی یا اشتباهات از خودمان در پیش بوده که خودمان هم به اشتباهات خودمان در تامل هستیم 


هیچ گاه فرشته ای نازل نخواهد شد بلکه  نیرویی از طرف انسانها به همدیگر در گردش و الحاق است که نشانه هایی جهت اعمال خوب و بد ما می باشد یا می تواند بعنوان یک راهنما یا اشتباه اعمال شود

گاهی نتیجه این اعمال  آزمایش هایی است که به ما الهام می شود و فرجه ای است جهت تفکر و تعقل در خود ارایی 

نتیجه ای از برداشت اعمال خوب و بد و اتفاقات خوابهای که برای هر کس می تواند بیفتد 

نگارش محمد علی خالقی

۰ نظر ۲۵ آذر ۹۷ ، ۲۳:۵۴
محمدعلی خالقی

دانستنیهای جالب درباره کره زمین

- خورشید را 9 سیاره احاطه کرده‌اند که در بین آنها کره زمین از نظر فاصله با خورشید، سومین کره است و از چهار سیاره داخلی بزرگ‌تر است.از پنج سیاره بیرونی، چهار تای آنها از کره زمین بزرگ‌تر هستند. زمین در مداری گردش می‌کند که هیچ وقت از 5/91 میلیون مایل به خورشید نزدیک‌تر نمی‌شود و از 5/94 میلیون مایل دورتر نمی‌شود.

 

جالب‌تر اینجا است که این مدار تقریباً دایره مانند است و اگر غیر از این بود زندگی روی کره زمین غیر ممکن می‌شد زیرا حیوانات و گیاهان در زمستان از سرما یخ می‌زنند و در تابستان از گرما کباب می‌شدند. ‏


-زمین در مقایسه با کائنات یک کره جوان و جدید است با این حال زمین حدود 5/4 هزار میلیون سال عمر دارد. کشف این موضوع از بررسی‌های انجام شده توسط رادیواکتیو که در تعیین عمر سنگ‌ها از آن استفاده می‌شود، به دست آمده است.تمامی عناصر رادیواکتیو همانند اورانیوم که برای عکس العمل تعیین شده به کار می‌رود، به عناصر مختلف در میزان ثابتی، تغییر شکل می‌دهند.

به وسیله اندازه گرفتن این دو، یعنی مقدار عنصر رادیواکتیو اصلی و عنصر رادیواکتیو تغییر شکل یافته، می‌توان عمر تشکیل سنگ را حساب کرد. قدیمی‌ترین سنگ‌هایی که تا کنون به دست آمده‌اند حدود 3 هزار میلیون سال عمر داشته‌اند ولی به طور یقین زمین سال‌های طولانی قبل از این که سطح سنگ‌ها شروع به تشکیل یافتن کنند، وجود داشته است. ‏


- داگر چه ستاره شناسان و سیاره شناسان چندین تئوری درباره چگونگی بوجود آمدن زمین و بقیه سیارات منظومه شمسی ارائه داده‌اند ولی هنوز شک و تردید فراوانی در رابطه با مبدأ تشکیل زمین وجود دارد.

هر کدام از این تئوری ها باید شامل این واقعیت باشد که تمامی سیاره‌های بزرگ‌تر در مدار دایره مانندی در اطراف خورشید گردش می‌کنند و این مدارها تقریباً در یک سطح نزدیک هم قرار می‌گیرند. حقیقت دیگری که باید توضیح داده شود این است که تمامی کرات در یک جهت به دور خورشید می‌چرخند و آن در جهتی است که خورشید به تناوب دور می‌زند.


- حتی عجیب‌تر این که فاصله کرات مختلف از خورشید از نظر ریاضی به وسیله یک معادله ساده با هم نسبت دارند و به نام قانون «باد» نامیده می‌شود. البته ممکن است این فقط یک تصادف و اتفاق باشد یا احتمال دارد رابطه با مبدأ اصلی منظومه شمسی داشته باشد.

-در اینجا دو تئوری اصلی به وجود می‌آید یکی این که یک رشته طولانی از بخار داغ به وسیله نیروی جاذبه سیاره دیگری که از نزدیکی خورشید می‌گذشته از خورشید جدا شده و پایین افتاده است سپس به تدریج بخار داغ، خنک و منقبض شده و تبدیل به گلوله‌های جامدی شده است که همان کرات هستند.


تئوری دیگر که احتمال بیشتری دارد عبارت است از این که در اصل یک توده بخار و غبار وجود داشته که در حال چرخش دایره مانند بوده است.چرخش‌ها و گردبادهای این توده تکامل حاصل کرده و هسته‌های مرکزی کرات ایجاد شده است. هر کدام از این هسته‌ها به تدریج بزرگ‌تر شدند زیرا نیروی جاذبه آنها هر زمان بیشتر و بیشتر اجسامی را که در فضای لایتناهی اطرافشان پراکنده بودند به طرف خود جذب می‌کردند.خورشید در مرکز این دایره‌ای که بخار و غبار به صورت ابر تیره در آمده واقع شده بود، زمین یکی از گرد بادها بوده است.‏


- کره زمین با سرعت 5/18 مایل در ثانیه به دور خورشید در حال حرکت است. همانند تمامی اجسام دیگری که در مدارهای هیأت، حرکت و راهشان از قوه میل به مرکز پیروی می‌کنند درست همانند پوست حلزون بسیار بزرگی که روی یک نخ نامریی قرار داشته باشد.همان طور که کره دور می‌شود نیروی میل به مرکز به وسیله کشش نیروی جاذبه زمین بین خورشید و کره زمین ایجاد می‌شود. اگر کره زمین از دور زدن باز بایستد روی خورشید سقوط خواهد کرد. ‏

خوشبختانه در فضا بخار آن قدر وجود ندارد که گردش زمین را آهسته کند و فقط از اندازه مدار زمین به طور بسیار ملایمی کاسته می‌شود.‏


- زمین در فضا به شکل مارپیچ در حال حرکت است به علاوه این که کره زمین از مغرب به مشرق روی محور خودش هر بیست و چهار ساعت یک بار می‌چرخد.‏‎ ‎اندازه گیری‌های جدید صورت گرفته نشان می‌دهند که محور شمالی جنوبی کره زمین جنبش نسبتاً مختصر و نامنظمی دارد. همچنین ساعت‌های بسیار دقیق نشان می‌دهند که طول روزها به طور بسیار ملایمی تغییر می‌کند.

البته به عقیده بسیاری از صاحب نظران این طولانی شدن ملایم روزها به دلیل زیاد شدن جزر و مدهای انرژی محرک گردش زمین است. البته اساس جزر و مدهای دریا به واسطه کشش نیروی جاذبه ماه است.‏خوشبختی بشری که روی زمین زندگی می‌کند در این است که زمین تندتر نمی‌چرخد وگرنه وقتی که نیروی گریز از مرکز از نیروی جاذبه بیشتر می‌شد زمین و تمامی متعلقاتش در فضا پخش می‌شدند. ‏


- یک نکته جالب در مورد زمین این است کسی که روی خط استوا زندگی می‌کند در واقع از کسی که در هر یک از قطب‌های زمین است تندتر حرکت می‌کند. 

۰ نظر ۲۴ آذر ۹۷ ، ۲۲:۵۸
محمدعلی خالقی



عقل از تکرار بیزار است ولی احساس همیشه تکرار را دوست می دارد همان طور که طبیعت تکرار را دوست دارد 

زمین  و طبیعت دارای شگفتیهایی عجیبی ایست که فلسفه ای  اعجاز انگیز فراتر از تفکر بشر از خلقت الهی است

از تکرار چهار فصل زیبا و قشنگ از اقیانوسهای بی کران روی زمین   اعماق زمینی که در مواد مذاب و پوسته هایی که هنوز انسان نتوانسته بیشتر از 12262متر در زمین حفر کند که آن هم 14 سال به  طول انجامیده است 

منابع ذخیره زیر زمینی، طلاهای موجود در اعماق زمین که تحقیقات نشان داده ان قدر طلا در  اعماق زمین وجود دارد که دور کره زمین را می توان لایه ای از طلا گرفت و در ظهور اقایمان مهدی عج الله  این قدر طلا از قعر زمین بیرون ریزد که چشم هیچ کس بر ان نباشد جز حیران و تعجب انسان که هر کس پی اعمال خوب و بد خود باشد

 زمین در تکرار چرخش در خود و همان طور چرخش در دور خورشید 

آسمان در تکرار شب و روز و پنهان  و روشن شدن ستاره های قشنگ و بی کران   

خورشید در تکرار غروب و طلوع و هزاران حرف دیگر از شگفت های طبیعت که برای گفتن بسیار است 

 گویا طبیعت از تکرار جان گرفته  و قرنهای  دراز است که در تکرار خود هر سال در تجدید و تغییر  است

 آیا خلقت زمین در پایداری  جاودانه خواهد بود یا این جاودانه پایانی خواهد داشت  چگونه به وجود امده در مقیاس با ماه و خورشید و ستارگان در چه حجم قرار دارد خورشید از چه نوع روشنایی برخوردار است که پایانی ندارد و این روشنایی در مبدا چگونه بوجود آمده که در مقیاس با زمین و ماه در یک فاصله ای قرار گرفته که در اتفاق شب و روز است 

اگر با یک بالن از زمین فاصله بگیریم گویا زمین به شکل توپی ایست که در هوا معلق است که هنوز بسیاری از این وسعت کشف نشده  چگونه این وسعت به این عظمت در مبدا و معلق به وجود امده و تمام اجسام جذب زمین اند و هیچ گاه در حالی که معلق است از زمین فاصله نمی گیرند

و  این شگفتی و عجایب بر چه فلسفه ای به دور خورشید می چرخد که شب و روز بوجود می آید  

تمامی ما حتما روزی با ماشین شخصی خود مسافرت کرده ایم  مثلا در مسیر تهران مشهد که یک مسیر یک روزه است آیا تا به حال به وسعت زمین و کوههای اطراف که چپ و راست ما را فرا گرفته و در سرعت 100 کیلومتر می پیماییم  تامل کرده اید حتی باز هم اگر یکی از قسمت ها (چپ و راست )  را انتخاب کنیم و به راه خود ادامه دهیم باز به کوه هایی برخورد خواهیم کرد که در چپ و راست ما قرار دارد و همین طور بی کران ادامه دارد و شاید هنوز خلقت انسان بر تمامی این وسعت دست نیافتنی است 


که انسان ها و تمام مخلوقات الهی  با تمام این واقعیت و شگفتی های فوق در بستر زمین در رفاهی کامل و آرامش در حال زندگی هستند در حالی که تمامی انسانها به عنوان مسافرین زمین  با سرعت 107182 کیلومتر در ساعت در حال چرخش است 

هوا یکی از موهبت هایی است که در زمین وجود دارد که در هیچ منظومه شمسی جوی پر از هوا نیست تنها توصیف فوق در رابطه با زمین و شگفتی های ان بود  اگر ما در یک منظومه دیگر بودیم و در آنجا زندگی ممکن بود آیا آسمان مان چه رنگی و کجا بود  و شش منظومه دیگر در چه موقعیتی واقع بود

چشمهایمان را ببندیم و اندکی این گفته را تجسم کنیم و خود را در آسمان منظومه ی دیگر بیابیم تا عظمت این تامل را درک کنیم 

اگر جای تردید نیست  حکمت این قدرت در چیست 


در زیر به چند مورد شگفتیها پرداخته می شود


زمین از اقیانوس هایی پر از اب پوشیده شده 

اگر شما 68 کیلو گرم وزن داشته باشید روی ماه 11 کیلو و روی خورشید 19 کیلو خواهید بود 

زمین در 50 بیلییون سال آینده می تواند  روزی 1000 ساعتی داشته باشد 

چرا که گردش زمین به دور خود در حال افزایش است 

90 درصد زمین لرزه ها در امتداد حلقه ی آتش در اقیانوس آرام می افتد 

ذخیره آبی به میزان سه برابر حجم تمام اقیانوس ها در اعماق زمین وجود دارد 

رنگین کمان ها معمولا دایره ای شکل اند که افق زمین قسمت پایینی آن را مسدود می کند 

20 درصد اکسیژن زمین از درختان و جنگلهای آمازون تولید می شود

اگر ماه نبود تنها روزهای ما 6 ساعت بطول می انجامید 


هسته زمین به اندازه خورشید داغ است

زمین تنها جایی در منظومه شمسی ایست که اب بصورت جامد مایع گاز است

هر روز از 24 ساعت تشکیل نشده است بلکه از 23 ساعت 56 دقیقه 4 ثانیه است

حدود 22 هزار شی دست ساز بشر دور کره زمین معلق می چرخند

 

یک ایده شاید روزی بیاید که این قدر که ماشین و وسیله در زمین موجود است همان قدر هم  در اسمانمان در پرواز باشد 

                            اسمانتان آبی  خالقی اسفاد 

۰ نظر ۲۳ آذر ۹۷ ، ۱۹:۱۰
محمدعلی خالقی


با سلام و احترام

اسفادیهای قدیم چون از رژیم غذایی سالم ، طبیعی و ارگانیک برخودار بودند از دندانهای بسیار محکم و سالم برخوردار بودند اما بعلت عدم مراقبت از دندانها گاهی اوقات گرفتار دندان درد بودند.

بعلت نبود امکانات امروزی درد دندان واقعا دردآور و سخت بود و عفونت دندان موجب ورم قسمت های مختلف صورت می شد.

برای مقابله با درد دندان و تسکین درد اسفادیهای قدیم از مسکن های فراوانی استفاده می نمودند استفاده از جک زردآلو . دود دادن دندان . پیه بز . بز انجیر . صمغ درخت کاج و غیره .

اما اگر این مسکن ها کارساز نبود مجبور بودند دندان را بکشند و این کار بدون داروی بی حسی و با انبر دست انجام می شد که واقعا رنج آور بود.

یکی دیگر از روشهای درد های دندان روشی به نام کخ کولوو و یا کشتن کرم های دندان بود.

اسفادیهای قدیم معتقد بودند مینای دندان توسط کرم ها خورده می شود که باعث درد می شود و باید این کرم ها از مینای دندان خارج شوند و این کار توسط مردان و زنان متبحر انجام می شد بدینصورت که ظرفی آب جلو دهان طرف روی زمین می گذاشتند و با دود گردن گیاه اسپخ انگور ، این دود را به فضای دهان می رساندند و با رسیدن این دود به اطراف دندانها کرمها از دندان خارج می شدند.

اسفادیها در قدیم بجای مسواک های امروزی از چوب مسواک که در اسفاد نیز وجود دارد و چوب صندل برای مسواک زدن استفاده می نمودند و بجای خمیر دندان بسیار مضر امروزی از ترکیب زغال و نمک برای ضد عفونی و شستن و  سفید کردن دندان ها استفاده می نموده اند.

امروزه نیز استفاده از همین ترکیب برای مسواک زدن توصیه می شود چرا که شیرینی موجود در خمیر دندان موجب خرابی دندان می شود و مضرات آن از منافع آن بیشتر است.

         پایدار باشید

                 کریمی آوای اسفاد

۰ نظر ۲۲ آذر ۹۷ ، ۲۳:۱۶
محمدعلی خالقی

امروز یاد یک خاطره ای افتادم از دوران دبستان فکر کنم کلاس چهارم بودم با هم کلاس هام بازی میکردم خوردم زمین ودستم شکست .هر جور بود درد رو تا آخر اون روز تحمل کردم و رفتم خونه از ترس مادرم پنهان میکردم که درد دارم و چون دو دفعه دیگه هم دستم شکسته بود از به جای آوردن ملا عباس عبدی بیشتر میترسیدم .خلاصه متوجه شدند و منو‌سوار آمبولانس (الاغ) کردند بردن خونه ملاعباس کنار درخت سرو.از ترس پاهام رمق نداشت که وارد بشم گفتند چی شده خالو‌، نشستم رو بروشون دقیقا یادمه زیر یک درخت انار قرمز مادر غلام واسه مرغ ها انار های پوده رو دون می‌کردند بعد یه کم ماساژ با آب گرم پاشون رو‌گذاشتند روی قلبم و چنان دستم رو کشیدن که دستم اندازه پای ملاعباس شد نمی‌دونم قلنج پای خودشون بود یا دست من یک تق کرد گفتند جا افتاد بعد از همون تخته هایی که غلام دودر درست می‌کرد بستن دور و بر دستم وبرگشتیم.پنج شنبه ها که میشه دلم واسه آدم های که الان نیستن تنگ میشه با خوندن یک فاتحه روحشون رو شاد کنیم

محمد حسینی

۰ نظر ۲۱ آذر ۹۷ ، ۱۳:۴۵
محمدعلی خالقی

با سلام 

 چند نمونه از آثار نیاکان ما در اسفاد ، که بعضی از آنها  هنوز موجود است و بعضی از بین رفته اند جهت یادآوری و ثبت در اذهان ما ونسلهای آینده البته به نظم و با نام واصطلاحات محلی گردآوری شده است.


اسفاد باستان

روزگاری از برای خود دیاری داشتیم

کدخدا و برج و باغ و گلعزاری داشتیم

از قناتش تا گلِ هوم و جهاتِ دیگرش

سیلابی غَرغَر کنان در جویباری داشتیم

از کجایش بهر تفریح و صفا گویم رفیق

باغ عرب، باغِ صلاح،باغِ کُناری داشتیم

هم تگای مَودره،هم زوزخ و درّه ی تهی

بهر حاجت ارغوان و خوش مزاری داشتیم

بازه ی خاکِ تنور و لشگر وآوازِ کبک

پای آبشارِ چراغون سایه ساری داشتیم

وحشیان وبسترِ سبزِ نباتاتش قشنگ

آن فراتر ما  زِ  مَج یک دیمه زاری داشتیم

آسیابِ آبی و درخ (درخت) چِلو یادت نره

هم درخ(درخت) شاتوت و هم پایِ چناری داشتیم

کوچه ی سالاری اسفاد هم یادش بخیر

پاسبان سروی کهن ،خوب یادگاری داشتیم

سر تخ (تخت)آقا میر آن میدانی باز و وسیع

گه نشست با میرتا و هر آبیاری داشتیم

کوچه ی قلعه  زِ  بعدِ حوض ،روی جوی آب

یک بنا سقّابه و هم دیگ و ناری داشتیم

داخل و اطرافِ اسفاد تا وضو سازند و نوش 

چند دَه حوضی زِ بذلِ نکوکاری داشتیم

موقع پیک نیک کجا‌ ماشین درِ هر خانه بود

جای ماشین، خر و خورجین پای باری داشتیم

سر حدِ روستا ، کلاته ی روغنی، یک چشمه داشت

ما عظیمی ها به آنجا مرغزاری داشتیم


   احمد عظیمی    ۵ /۲ /۱۳۹۷

۰ نظر ۲۰ آذر ۹۷ ، ۲۲:۲۳
محمدعلی خالقی


محمد صادق اسفادی

ملا محمد صادق اسفادی قاینی استاد مسلّم علوم معقول، ریاضیدان، فیلسوف، فقیه و دانشمندی کامل و فاضلی زاهد و از بزرگان دانش در ابتدای سده سیزدهم قمری است.زادگاه او روستای اسفاد از توابع زیرکوه است ولی از وطن خود به اصفهان رفته و دوران اقامت خویش در حوزه علمیه شهر اصفهان را به تدریس و تحقیق علوم اسلامی، به خصوص معقولات و حکمت و فلسفه گذراند.وی در معقولات شاگرد علامه متبحر، عالم کامل و متشرع، مرحوم ملاعلی بن جمشید نوری، متوفای 1246 بوده، در منقولات(فقه و اصول) از محضر مرجع عالی قدر شیعه، میرزا ابوالقاسم گیلانی مشهور به محقق قمی نویسنده قوانین الاصول بهره گرفت.شاگردان مکتب آن استاد والامقام چون دیگر فضلای این دیار ناشناخته مانده و تنها فرد شناخته شده از خیل تربیت یافتگان وی، مرحوم آقا سید ابوطالب قاینی را می توان نام برد.محمد صادق اسفادی در سال 1264 هجری قمری بدرود حیات گفت و در قبرستان تخت فولاد اصفهان در جوار بقعه فاضل اصفهانی به خاک سپرده شد.معرفی کامل این عالم بزرگوار اسفادی در کتاب بزرگان قاین، گلزار فضیلت و ... آمده است.

روحش شاد 


۰ نظر ۱۹ آذر ۹۷ ، ۲۳:۲۸
محمدعلی خالقی
باغهایی از درختان خرما و انگور روان ساختیم
در ان چشمهای اب تا بخورند مردم از میوه ان
و از انواع غذاهایی که به دست خودشان عمل می آورند     
آیا سپاس نمی گزارند 
منزه است آن خدایی که همه ممکنات عالم را جفت آفریده چه از نباتات و حیوانات 
و چه از نفوس بشر و دیگر مخلوقات 
که مردم از ان آگاه نیستند 
و نشانه دیگر برای خلق در اثبات قدرت
حق شب است که روز از ان برون اریم 
ناگهان همه را تاریکی فرا گیرد 
و نیز خورشید که بر مدار معین   خود
دائم بی هیچ  اختلاف در گردش است 
۰ نظر ۱۸ آذر ۹۷ ، ۲۱:۳۰
محمدعلی خالقی

g

۰ نظر ۱۸ آذر ۹۷ ، ۱۴:۴۸
محمدعلی خالقی

مراکز تجاری و فعالان اقتصادی اسفاد درسالهای 60تا70 «قلعه » 

ازپایین قلعه

#پخش فرآورده های نفتی اسفاد مرحوم صادقی

#بقالی اقا رجب قلیزاده

#بقالی مهدی اقا شهریاری

#شرکت تعاونی مصرف اسفاد

#خواروبار فروشی ولوازم قالیچه محمد آقا کاظمی

#خرید و فروش دام سنگین حاجی عطایی و حاجی صادقی

#خواروبار فروشی اقای غلام نبی شهریاری

#لوازم خانگی آقای ظاهری

#کارگاه جوشکاری اقای محمد کلوخ اسداللهی

#میوه فروشی وبقالی اقا ابوذر 

#مکز خرید و فروش زعفران .گل .قالیچه. حاجی عطایی

#لوازم التحریر وخرازی اقای یاری

#آسیاب دیزل حاجی حسنی 

#خشکباروحبوبات حاج میرزا محمد غفاری 

#خشکبار و حبوبات عظیمی واسماعیلی


#عطاری و خواروبار فروشی کربلایی سیدمحمد تقی موسوی

#لوازم خانگی برادران اسداللهی و غلامعلی زاده

#پلاستیک جات ولوازم خانگی اقای محمد حسینی

#تولیدی نبات . آبنبات. قند انقلاب  دکتر صادق اکبری


#کارگاه قالی بافی حاج محمد کلوخ قنبری با حداقل ۵نفر بافنده

#همچنین مرکز فرهنگی و کتابخانه شهید صدوقی به مدیریت اقای فردوسی وعبدی

#######################کاسبان سیار.

#حاجی محمد رحیم محمدی

#کربلایی سید معصوم .« متخصص محاسبه متراژ اراضی درخرید و فروش»

#حاج غلامحسین واحدی امور دام 

#ملا عباسعبدی تولید دستکش .جوراب. کلاه وشکسته بند 

#حاجی عباس عابدینی «بززازی»

#حاج عبدلعلی کریمی خرید و فروش موتور سیکلت « مزدا دو کابین 2000یاش بخیر»

#حاج علی اکبر واحدی «ابزار آلات کشاورزی»

@@@@@@@@@@@@@@@@نگارش داود قنبری ۹۶

۰ نظر ۱۷ آذر ۹۷ ، ۱۷:۳۵
محمدعلی خالقی

     وقتی  زندگی در گرو سلب است 

      و تباهی قدرت بزرگ اندیشه ها

       و شیطان مرز وجود قدرت 

            که خیلی زود دیر می شود 

       و نیمی از عمرمان سلب اندیشه های شیطانی                سوخته است 

                         فقر      خود شیفتگی      نادانی 

          عامل اصلی این اتفاق است 

        و مهمترین راه شستشوی  خود آرایی 

                 گریز از خودشیفتگی و شناخت خلقت عرفانی ایست 

                                        

 بعضی وقت ها منم و خودشیفتگی پیشامدهایی در اتفاق دارد که  عامل تمام عواقب پیشین است جهالت در  اموری گر چه در ظاهر نشان نمی دهد ولی در باطن همه منفی ایست و به ضرر انسان است که انسان را در  اندیشه های شیطانی غرق می کند و دور از  حکمت های الهی قرار می دهد   این منم بیشتر در دوران جوانی و جاهلیت اتفاق می افتد که تفکر انسان  خام و نپخته است و عامل اصلی آن  همان فقر و خود شیفته گی یا نادانی ایست  

البته در سنین مختلف می تواند ره گشا باشد که من نامش را شیطان نامحسوس می گذارم 

برای هر کسی می تواند اتفاق بیفتد من  شما و همه من نمونه ای کوچک را عنوان می کنم 

شاید امروز گوشی تلفنم زنگ خورد و مخاطب پشت تلفن  از من خواست تا شماره کارتی به ان بدهم وان مبلغ کلانی به کارتم واریز کند  در عوض از من (که هر کس سمت شغلی اش را ایجاب می کند) خواست تا پرونده فلان متهم که به اتهام جابجایی چند تن مواد مخدر شده است را رفع سو (تبرئه ) کنم من هم در عوض ان پول را دریافت می کنم 

 این نمونه از اتفاقاتی است که در ظاهر نشان نمی دهد 

این نمی تواند گزینه ای در عمل باشد یعنی حتما چیزی بدهیم یا بگیریم  غیبت  تهمت جستجو در کار و تخریب مردم ووووو حتی افکار منحرف در نگاه یک فرد می تواند

 عواملی در ایجاد این بیان باشد 

متاسفانه امروز در کشور ما دو عامل مهم نمونه ای ای از این موضوع است که بدون توجه در مقامات بالا  مورد اعمال قرار می گیرد 

               ثروت  پارتی 

 گر چه هر روز در زندگی پیشامدهایی در اتفاق است که خودمان هم متوجه نیستیم 

چرا که نامش شیطان نامحسوس است 

مواظب رفتارها  گفتارها  اعمال  کردار  و این شیطان نامحسوس که تخریبی خانمان سوز نقش بزرگی در زندگی دارد باشیم  

 نگار :: خالقی 



۰ نظر ۱۵ آذر ۹۷ ، ۰۰:۰۳
محمدعلی خالقی

     

     از بهترین صفات انسان خوش قلبی ایست 

          که آرامش  را برای خویش القا می کند


                آدما به چهره نیستند به قد نیستند به سمت نیستند به لباس                      نیستند گاهی  بعضی  از  انسانها محبوب ترین  قلبها را دارند

 همان هایی که در زندگی  بدترین شرایط و گریز انسانی را در ظاهر  دارند 


                             باید قلبی رئوف داشته باشیم 

                                     تا قلبهایمان را در انسانیت هویدا کنیم 

                                                                            عرفان

      

۰ نظر ۱۴ آذر ۹۷ ، ۱۴:۲۶
محمدعلی خالقی

         


اگر تمام فصل های سال را در فایلی فشرده سازی کنیم (مثلا یک روز )

 و در واقعیت عمل  ، همان واقعیتی که در دوازده ماه سال صورت می گیرد 

چه حرکت و تاملی خواهیم داشت 

در اولین نگاه از خودمان خواهیم پرسید که چگونه اتفاق افتاد این حقیقت است یا انکار

بهار قشنگ وزیبا که در امتداد تابستان گرم  و سوزان همراه است و بعد چند ساعت در پاییز زیبا و خزان که ان هم بعد از چند ساعت در زمستان سرد و بوران مبدل می شود 

آیا واقعیت است

شاید تعجبی اعجاز انگیز ما را در اندیشه ای حیران  فرو برد

ولی ایا هیچ گاه از خودمان پرسیده ایم که این عجایب فصول در دوازده ماه چگونه در اتفاق است و بر چه مدار و چرخشی در حرکت است 

آری همان مدار و چرخشی که تمام جهان ان را بر عظمت و خلقت پروردگار می دانند ولی با تفاوت ادیان مختلف و عمل هایی که مربوط به ریشه و ذات آنها دارد 

هر انسان به صورت ذاتی و افریدگی ریشه در خلقت خود دارد 

که تمام جهانیان بر اداره این عظمت و شگفتی قدرتی را باور دارند ولی با تفاوت انجام  اعمال هایی که در  مذهب  دین و اجداد دارند که در آن آفرید شده اند 

این یک گوشه کوچک از اعجاز پروردگار در قالب گفتار و بیان بود 

که به صورت فصلی در خلقت است 

اگر این اتفاق در یک ماه و یا یک سال هم اعمال می شد باز هم جای تعجب نبود و اگر شب و روز هم فصلی بود باز هم جای تعجب نبود چون پیشینه ای در خلقت بوجود آمده بودیم فقط فهم و درک است که جای این معمای پر معنا و رمز و راز را می تواند مفهوم باشد و این حکمت و عظمت را در خلقت آفریدگار بپذیرد .

                                                 نگارش خالقی اسفاد                  

 

۱ نظر ۱۳ آذر ۹۷ ، ۲۳:۳۵
محمدعلی خالقی
     در گذر برق و باد   
              می گذرد لحظه ها 
                                 باد نسیم در وزید
                                          عطر گل و مهر ماه 

     در تپش بغض باغ 
              خاک و گل و جرعه اب 
                               حرف سخن در شکفت   
                                        ساقه و گل شور و تاب

    به به تماشا نشین 
            سوسن و سنبل شکفت 
                              دامن دشت سر گرفت 
                                             روح بهاران دمید 

    عشق همین است ز ره
                   در گذر  چرخ  ماه 
                           گه خزان است به ره 
                                             گه چو بوران نگاه

                    خالقی (عرفان )
۰ نظر ۱۳ آذر ۹۷ ، ۱۳:۳۹
محمدعلی خالقی
  

  ای کاش این واژه جایگزین دیگری داشت
       یا وجود نداشت 

    چرا که بهترین رابط و عشق به عزیز است 
  ( مرگ )

    این مرگ چیست که پیوندها را به هم مهر امیز
    می کند 
و یادها را در افسوس

    و حیات را در خود فراموشی

    این قدر که بعد از مرگ عزیزی 
    کاش هر روزم مرگ بود 
    نگارش خالقی اسفاد 
    
۰ نظر ۱۳ آذر ۹۷ ، ۱۳:۰۳
محمدعلی خالقی


یکی دیگر از بزرگان.

خواجه حاج حسینعلی غفاری

فرزند حاج محمد رضا.

از خصوصیات اخلاقی ایشان ،رک گویی در ذاتشون بود،مهربان خوش اخلاق رفیق داروانسانی سفره دار بودند.

وی تک پسر بود و دارای دو خواهر بودند که به همین دلیل خواهران وی ایشان را بیش از حد دوست میداشتند ،ایشان نیز مانند دیگر بزرگان شغل خواصی نداشتند و با ارثیه پدری که به ایشان رسیده بود امرار معاش می کردند .ایشان دارای اب وزمین در روستای اسفدن و در زیر روستای میراباد چشمه ای به نام فیرزاباد داشتند که این چشمه باعث شده بود که میراباد دیگر مرتع نداشته باشد و مرتع اسفاد از ابیز تا فندوخت می شد .

واز زمانی که ایشان فیرزاباد را به اهالی میراباد فروختند ان روستا ادعای مرتع کردو همکنون چاهی در بیابان به نام فیرزاباد حفر گردیده و استفاده میشود،ایشان دارای اب از قنات میراباد نیز می باشند که اکنون خشک شده، ودر اسفاد طاقه اول یا همان سر رم از ایشان خاطرات بسیاری رادر سینه خود جای داده .ایشان در دهه شصت به دامداری نیز پرداخته بودند،خانه وی در کوچه در قلعه به سمت حوض ملا حاجی در جوار خانه اقای حسنی واسماعیلی را بیاد دارید ثمره عمر با برکت ایشان چهار دختر وچهار پسر به نام های خواجه امین الله ،خواجه محمود ،خواجه بوذرجمهر وخواجه حاج اباذر که پسر بزرگ ایشان وزنده دار نام پدر میباشندبرای سلامتی خانواده شون امرزش امواتشون صلوات

نویسنده :محمد علی غفاری


۰ نظر ۱۲ آذر ۹۷ ، ۱۵:۱۴
محمدعلی خالقی




*فقدان جانگداز درگذشت مادر مهربان  خورشید سلیمانی راد ( همسر مرحوم خواجه محمد ابراهیم ) را به خانواده محترمشان تسلیت عرض می نماییم


برای خانواده ان  مرحوم  صبر و شکیبایی

و برای آن عزیز در گذشته غفران و رحمت واسعه الهی را خواستاریم








۰ نظر ۱۲ آذر ۹۷ ، ۱۲:۰۱
محمدعلی خالقی


متولد 1319 که همزمان با فرار سربازان از پادگانها در وقایع قبل از انقلاب اسلامی از فراریان از خدمت در دوره پهلوی می باشند همچنین از محدود کاسبان سابق می باشند که وارد کننده مستقیم لوازم التحریر و داروهای پزشکی از تهران به اسفاد بودند.

حجره ایشان در بازار اصلی اسفاد قدیم و بین مغازه آقای یاری و آقای غفاری(حاجی میرزا محمد) واقع بود. خرید محصولات کشاورزی و دامپروری و مبادله پایاپای در اسفاد از ابتکارات ایشان بود.

از پیشگامان استفاده از موتورهای ایژ روسی می باشند که مصدومیت دایم از ناحیه پا از تبعات این کار بود.

چند سال سابقه سکونت در تهران و سابقه کار در دانشگاه علامه که بعلت وفات مادر به اسفاد برگشته و در جنب منزل پدری ساکن می شوند.

در سالهای اخیر دو بار به عمره مشرف شده اند که از ماندگارترین خاطرات زندگی ایشان می باشد.

ایشان بسیار متبحر در امر باغداری و صیفی جات و دامداری هستند و هم اکنون نیز با وجود کهولت سن و مصدومیت پا، همچنان به کار طاقت فرسای کشاورزی مشغول هستند و طاقه 7 رم از ایشان خاطرات فراوانی را در خاطر دارد.(از جمله حمله شبانه اشرار در سال 1375)

ایشان بسیار شوخ طبع و تعارفی و از ادبیات و شوخی های خاص و با مزه برخوردارند

برای ایشان و خانواده محترمشان بویژه آقای محمد رضا اسماعیلی که بیشتر اوقاتش را در فضای مجازی وقف امورات اسفاد نموده است و همچنین دوست عزیزم آقای هادی اسماعیلی اندیشمند و تاریخ دان ، آرزوی سلامتی و طول عمر باعزت داریم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.



۱ نظر ۱۱ آذر ۹۷ ، ۱۲:۴۵
محمدعلی خالقی


فرزند مرحوم حاج میرزا حسن .

از خصوصیات اخلاقی ایشان میتوان به مهربانی ،لوتی بودن ،رفیق دار ی درحد اعلا ، اعتماد به نفس بالا و خوش مرامی وهزاران صفت انسانی دیگر اشاره نمود.

ایشان کار کشاورزی را بسیار دوست می داشت ودر زمان زندگانی خویش. در محل خانه قدیم پدریشان باغ بسیار زیبا درست کردن که چشم هر بیننده را به خود جلب می کرد ،چند مدتی به خرید وفروش زعفران مشغول بودند وگاه گاهی با ماشین شخصی خود مشغول مسافر کشی بودند ،ایشان دارای روابط عمومی بالایی بودند که به همین خاطر در هر جا که فکر کنی دوست ورفیق داشتند،نه هر رفیقی ،رفیقهایی که بعد مرگ وی هنوز در هجران این مرد بزرگ به سوگ نشسته اند.ایشان جهت دید وبازدید از اقوام وخوشاوندان به تهران میروند که در راه برگشت به علت خواب الودگی تصادف میکنند ودار فانی را وداع گفته وهمسر وی به شدت اسیب میبینند ،ثمره عمر این مرد بزرگ دو دختر ودو پسر به نامهای خواجه محمد رضا وخواجه حجت که پسر بزرگ ایشان بوده واکنون در شهر تهران مشغول کار میباشد ،برای سلامتی خانواده شون امرزش امواتشون صلوات

نویسنده :محمد علی غفاری





۰ نظر ۰۹ آذر ۹۷ ، ۱۳:۳۱
محمدعلی خالقی
در گذشته از منابع  مذکور همچنین درتکرار ذیل از اسفاد و هویت های شاخص در نگاشت ها یاد شد 
امروز مروری بر مراتب تکمیلی در رابطه با اولین  کارخانجات آهن ریزی و شاخص ها از اسفاد کهن که همیشه پرچمی سرفراز داشته می نگاریم 
با توجه به روایات رجال کهن مقالات در رابطه ذکر شده بر می گردد به حدود 220 سال قبل یعنی سه سه نسل گذشته  که پیشین این مقوله به شرح  بیان است 
مرحوم میرزا عباس قلی قاسمی پدر بزرگ کربلایی حسین علی قاسمی یکی از متملکین و گله داران و سهام داران اراضی در اسفاد و روستاهای مجاور بمرود و اسفدن بوده اند 
طبق روایات در اسفاد کهن معاملات ی مثل پشم  کرک  گوسفند   روغن  چایی خشک بار و البسه   منبع روزی و گذران زندگی از عناوین مهم حیات مردم  بوده 
وهمان طور که هر طایفه حال امروز اسفاد در پیشین خود از هر یار و دیار بوده اند که گذر زمان مجمع این بزرگان را به مهاجرت اسفاد جهت اسکان وا داشته بعنوان مثال افغانستان  کردستان  همدان  فندخت زاهدان  و شهرهای مجاور طبق مسافرتها و صادرات هایی که به شهرها انجام می شده اموار خود را می گذراندند 
مرحوم میرزا عباس قلی در یکی از مسافرتها به افغانستان  اولین کارخانه آهن ریزی را طبق نمونه برداری از افغانستان به اسفاد به بهره برداری می رساند که جایگاه ان در کنار خانه میرزا غلام عباس قاسمی واقع بوده 
که بعد از ان کارخانه هایی توسط آقایان خواجه محمد تقی عظیمی و خواجه میرزا علی خالقی و خواجه سادات قلی موسایی راه اندازی شد .
که در کل به مراتب تکمیلی چهار کارخانه ذوب آهن در اسفاد قدیم موجود بوده که در کنار هم با خوبی و خوشی اوقات خود را می گذراندند که این پیشینه خود پرچمی فراز از اسفاد عزیز است 
امروز بر این نگاشت نیک دانسته م از این چهره ها به فرزانه گی یادی شود تا برای نسل جدید با تمام مشقت کاری و سختی ان دوران که در گذشته به شرح کار و تولید کارخانه ها پرداخته شد به نام نیک نهادینه ای باشد تا بماند یادگار به پاس زحمات نیاکان و بزرگ مردان غیور و ارجمند به برکت صلوات بر محمد و ال محمد 
روح همگی شاد یادشان گرامی 
خالقی اسفاد 
۰ نظر ۰۸ آذر ۹۷ ، ۲۱:۴۰
محمدعلی خالقی

۰ نظر ۰۸ آذر ۹۷ ، ۱۸:۳۶
محمدعلی خالقی

۰ نظر ۰۸ آذر ۹۷ ، ۱۷:۳۹
محمدعلی خالقی

۰ نظر ۰۸ آذر ۹۷ ، ۱۳:۲۹
محمدعلی خالقی

۰ نظر ۰۸ آذر ۹۷ ، ۱۳:۱۳
محمدعلی خالقی

       در راز شب چون زوزه گرگان 


       بوی شبیه خون  


        در اعتماد گرگ می آید   


        فرسنگ ها در بستر یک دشت  


         دشت نبرد خون در میدان    


         جنگ نبرد میش با گرگ است      


         میش از زمین خشک می نالد 


          گرگ از فراق میش در فکر است   


         در شام شب چون رازها پیداست        


           خالقی (عرفان )      

۳ نظر ۰۷ آذر ۹۷ ، ۲۱:۵۵
محمدعلی خالقی

با سلام و ادب و احترام.

یکی دیگر از چهره های منحصر به فرد اسفاد

خواجه محمد شفی موسایی،فرزند خواجه سادات قلی...

از خصوصیات اخلاقی ایشان میتوان به مهمان نوازی، رک گویی، خوش اخلاقی وشاد زیستن اشاره کرد..

اقای موسایی کارمند اموزش وپرورش میباشند وهمکنون در بازنشستگی واستراحت به سر میبرند.

ایشان در ایام قدیم دستی در کار خرید وفروش گل زعفران داشتند واز روستای اسفاد وروستاهای همجوار گل خریداری کرده ودر قاین به فروش میرساندند ودر بعضی موارد گلها راپر کرده وزعفران را میفروختن..

ایشان دارای روابط عمومی بالایی هستند وبا هر فرد با روش ومنش خودش برخورد میکنند و از اخلاق ورفتار خوبی برخوردار هستند.همچنین طبق سنت قدیم لنکته فاج بر سر میبندند که به ایشان ابهت خاصی میبخشد.

اقای موسایی کل زندگیشان را با خوشی سپری نموده اند ومدتی قبل از ناحیه قلب احساس ناراحتی مینمودند که به لطف خدا برطرف شده که در همین جا برای ایشان سلامتی روز افزون از درگاه خداوند خواستاریم.

 دارای سه فرزند پسر میباشند که یکی از یکی بهتر وخوش اخلاق تر که از ایشان همین هم انتظار میرود.

اقا یاسر پسر بزرگ ایشان میباشند  که در تمام خصوصیات اخلاقی همانند پدر خوش برخورد و مهربان هستند 

ودر پایان برای این خانواده محترم ارزوی بهترینها را داریم با ذکر صلواتی بر محمد وال محمد... 


محمدعلی غفاری 

۲ نظر ۰۷ آذر ۹۷ ، ۱۵:۰۷
محمدعلی خالقی

۱ نظر ۰۶ آذر ۹۷ ، ۲۲:۰۲
محمدعلی خالقی

حیات در مسیر تغییر  در اسفاد 


خوشا بهترین لحظه ها روزها و ایام که  در خاطرات رویایی  گذشته هنوز در اذهان یاد اوار و روح بخش لحظهای خوش زندگی ایست 

بهترین خاطرات کودکانه و خوش در گذشت سی سال قبل  اسفاد هیچ وقت تکرار نخواهد شد 

بازیهای کودکانه مثل 

الک دولک  خاک و گل  قائم موشک  گرگ میش  قطار بازی  ریگ بازی 

تغذیه سالم محصول دست رنج  پدران و مادران عزیز که آخرین روزهایش را می گذراند 

عدسی خوراک لوبیا اشکنه بنه اشکنه تخم مرغ  نان جو قروتی انواع لبنیات محلی ماست شیر کره گوسفندی و گاوی و .....

هیچ چیز بهتر از مواد گیاهی و خوراکی حاصل دست رنج خویش برای انسان جذاب نیست 

سیب زمینی محلی گورجه  انواع سبزیجات زبون چغوک  تره  جعفری ریحان کاشت پنبه کاکتی  آویشن کوهی بوی مادران 

و استفاده از بهترین گوشت ها و میوه های محلی انجیر انار هلو انگور  و خشک بار  بادام و گردو اناب و کشت نخود لوبیا یادش بخیر 

اسفاد با وجود شهرت اب قنات ی که به خود اختصاص داده  تمامی محصولات  مندرج بالا را در مزارع و کشت  فراهم بود و هست 

 امروزه به علت مهاجرت اکثر خانواده های جوان و باقی قلیل پیر و کهن دیگر توانایی انجام محصولات  و فراوری فوق را نداشته و آخرین روزهای حیات در مسیر تغییر را تجربه می کند

خالقی اسفاد 


۰ نظر ۰۶ آذر ۹۷ ، ۲۰:۰۹
محمدعلی خالقی

     میان دیدن و عرفان چه فاصله ایست 


                  که مبهم سکوت در کلام محبت است 



      در صبح گه نور شفق در عشق 


                   ز بلبلان غزل خوان که عاشق تر است 



      من از پنجره نگاه می کنم 


                    میان فاصله من غزل خوش تر است

 


   در فکر کلاغ های منفرد در انزوا 


   چه عاشقانه که  این سکوت  ستایش است 

خالقی 

۰ نظر ۰۶ آذر ۹۷ ، ۱۳:۵۳
محمدعلی خالقی

معرفی  بزرگان منطقه زیرکوه. 

(آیت  الله حاج شیخ محسن فقیه بمرود)


آیت الله شیخ محسن فقیه در سال 1309هجری شمسی در روستای بمرود به دنیا آمدند. آیت  الله فقیه اولین امام جمعه منصوب شده از سوی حضرت امام خمینی(ره) در خراسان بودند و مدت 28سال امام جمعه منطقه زیرکوه قاینات بودند. از ایشان چند اثر به نثر در حوزه علوم دینی از جمله کتاب حقوق متقابل در اسلام و تعدای قطعه شعر که عموماً در رثای خاندان رسول اکرم(ص) است بر جای مانده. ایشان روز 20تیرماه سال 1386 دار فانی را وداع گفتند و در صحن جمهوری اسلامی حرم مطهر امام رضا(ع) به خاک سپرده شدند. روحشان شاد و یادشان گرامی باد.



۰ نظر ۰۶ آذر ۹۷ ، ۱۳:۰۳
محمدعلی خالقی

  شب را برای گفتنی هایم 


                            در انتظار شام مهتابی 


       هر لحظه در رسیدن با او 


                       با خود برای بودن مبهم 


                    در تار تار تار تنهایی 


                هر شب  شب  باران  دعا  کردم 


خالقی (عرفان )


۰ نظر ۰۵ آذر ۹۷ ، ۱۹:۵۷
محمدعلی خالقی


مرحوم  حاجی میرزا حسن اسداللهی

با سلام یکی دیگر از بزرگان

خواجه حاج میرزا حسن اسداللهی بودند 

خصوصیات اخلاقی وی،مردی به معنای تمام با ایمان ،خوش اخلاق زحمتکش وخوش رو بودند،

ایشان یکی دیگر از کسانی بودند که در قدیم کارخانه اهن ریزی داشتند که به نقل قول قدیمیها از کوهای اطراف تا مرز فندخت جهت جمع اوری هیزم میرفتن وبا زحمت زیادی که داشت باز در طلب روزی حلال دست از کار نمی کشیدند در کارخانه های اهن ریزی ان زمان کلیه لوازم وادوات کشاورزی ان زمان ساخته میشد و به استفاده عموم می رسید وگاهی این لوازم به نقاط دیگر نیز برده میشد ،

این مرد در مراسم اهل بیت حضور ماثری داشتن ،در ده هفتاد وهشتاد

هر کس مرحوم میشد این مرد وی را تلقین میدادند وبه همین خاطر به گردن خیلی ها حق دارند ،خانه وی در پی قلعه در کنار خانه حاجی اقای قنبری وبرادر ایشان بود که دارای باغ ویلا وحیاطی مشترک با برادرشان که خود نشان از صمیمیت ان زمان بود که در انخانه نشاط وخوشحالی به چشم میخورد ، وبعد از زلزله سال هفتاد وشش به شهرک جدید نقل مکان نمودند که بعد چند سالی دقیق یادم میاید که میگفتند وی از ابیاری برگشتند ونماز خود را خوانده روی سجاده خود جان به جان افرین تسلیم گفت ،ثمره عمر ایشان سه دختر وسه پسر به نامهای خاجه اسد الله و خواجه میرزا محمد وخواجه غلام حیدر که پسر بزرگ ایشان و بزرگ خاندان ایشان میباشند برای سلامتی خانوادشون امرزش امواتشون صلوات

محمد علی غفاری

۰ نظر ۰۵ آذر ۹۷ ، ۱۹:۴۰
محمدعلی خالقی

' گویا در خودم ز تو مجنونم 

می روم به دامن غربت 

                                   چشمهایم را که می بندم 

                                       در آرامش خیال تنهایی


عرفان 

 

۰ نظر ۰۴ آذر ۹۷ ، ۱۵:۲۲
محمدعلی خالقی

یک روز برای همیشه وداع می کنم 


           وداع خاموش 


                   وداع یاران


                      وداع رنگی 


و چه تلخ است پایان راهی که 


برای همیشه ترک یاران رنگ سیاهی است.     


           چشمهایم را می بندم 


              شاید خوابی آرام و جاوید در راه باشد  


خالقی 



۰ نظر ۰۴ آذر ۹۷ ، ۱۴:۵۵
محمدعلی خالقی

۰ نظر ۰۴ آذر ۹۷ ، ۱۳:۰۵
محمدعلی خالقی

دانش آموزان  علی کریمی محمد حسینی رضا واحدی علی شهریاری  مسعود عظیمی  کریم پور صادقی  

۰ نظر ۰۴ آذر ۹۷ ، ۰۲:۲۰
محمدعلی خالقی

خاطرات قدیم وگذر زمان

,,,,,یاد باد ان روزگاران یاد باد ,,,,,,,,

چه دوران خوبی بود نمایشنامها کمدیها , در ورودی مخابرات یا ورودی مدرسه دبستان قدیم , هنرمندانی چون اقایان رضا غفاری الیاس جعفری , رضا صادقی , محمد رضا خالقی , ابراهیم صادقی , مرحوم رضا صادقی وشعر خوانی ها وسخنرانی معلم بزرگوار اقای غفاری ,ومقاله خوانی مختار حسینی وقرانخوانی جعفر عابدینی , حرکات جالب کمدی و حرکات موزون , ونقش ونگارهای خاطرات دهه فجر ویادوخاطرات امام و بر چسبها وعکسهایی که در تابلو اعلانات ثبت می شد , صدای زنگ تفریح وهیاهوی بچها خاطرات زنگ ورزش وتوپ بازی وکلاس نقاشی و قایم موشک بازیهای کودکانه و خاطرات زنگ ریاضی ومنفی گذشتنهای معلم  شلاقهای سوزناک وگوش تابودنها یا خودکار بیک لای انگشتها وچرخ فلکهای دوران دبستان , زنگ انشا و تفکرهای کودکانه , تقلب های زیر چشمی وبرگه امتحان تعویض کردن با بچها , دوست داشتنهای زنگ امتحان ومیزهای چوبی سه نفره که کنار کدوم دوست بشینی که ایا بهت کمک کنه یا بتونی باهاش تقلب کنی ۲۲بهمن وزنگ تفریح ها که صدای

ایران ایران ایران , خون مرگ عصیان ان از بلندگو پخش می شد , وباعث هرچه بیشتر شادی بچها می شد , وحضور پر شوق مردم ده ودانش اموزان که جهت نمایشنامها روبروی مدرسه می نشتند . دعوت نامها , از مدرسه فرار کردنا , گریه ها , ته شاهرود ودرس خواندنهای باغها و یا پشت نوسازی که با بچها ومعلم جهت درس خواندن می رفتیم و قبل از امتحانات درس می خوندیم . خاطرات زلزله که داخل چادر درس می خواندیم ووو

یادش بخیر 

دلم یهویی همین الان هوایی شد . 

خدایا داشتهات را شکر , نداشتهایت صبر , گذشتهامون خاطره است 

فرداهامون هم توقع

امین یا رب العالمین 

وبریم سر این شعری که در صبحگاه ابتدای مون از یگانه معبود هستی داشتیم 

خداوندا خداوندا خدایا 

توی برتر تویی یکتا خدایا 

منم بنده توی مولا خدایا 

توهستی افریننده خدایا 

تویی غفار وبخشنده 

الهی حق پیغمبر امین 

تو ای اموزگار من 

نما یاری ویار من


خواننده حجت قاسمی 

یاد باد ان روزگاران یاد باد

۰ نظر ۰۳ آذر ۹۷ ، ۱۲:۳۶
محمدعلی خالقی

         می گویند و می شنوم    


        پشت سر دکلمه تاریک 


              چون خفیف خاموش است     



           پشت آینه تاریک  چه غوغایی ایست    



     آینه حرف بزن    



حرف حساب    حرف هوس     


این چه پیغامی ایست  از دکلمه تیر  به کس      


من ندانسته بدم  آینه دانسته  بد است    


شاعر خالقی اسفاد 

۰ نظر ۰۲ آذر ۹۷ ، ۱۴:۰۸
محمدعلی خالقی

حاجی محمد ناظر عطایی

یکی از بزرگان 

خواجه حاج محمد ناظر عطایی 

مردی با ایمان مهمان نواز , ونان ده

ایشان در تاریخ ۱۳۲۲در اسفاد دیده به جهان گشود . 

وی با اینکه تنها فرزند پسر خانواده بودن ونیازی به کارهای روزمره نداشتند ولی به دلیل داشتن شم اقتصادی بالا , یکی از تجار بزرگ ان زمان بودند . 

خانه این بزرگوار در درقلعه در کنار خانهای حاجی میرزاحسن حسنی وپدر بزرگوارش حاجی میرزا حسن عطایی وصل بود

خرید وفوش گوسفند , شتر , باغ ومزارع وابها در روستاهای دیگر از زمره کارهای ایشان میباشد . 

این بزرگ مرد در روستاهای ابیز حاجی اباد تجنود از مالکان بزرگ ان دیارها به حساب می امد , که هم اکنون نیز فرزندان ایشان از ان مزارع ارتزاق می کنن 

از خدماتی که برای مردم انجام دادن داشتن تراکتورجهت شخم زدن زمینها و ماشین سواری جهت انجام کارهای مردم 

مشارکت در تاسیس حسینیه قدیم اسفاد 


دارای دو قرفه صادراتی در بازارچه یزدان 

کارخانه اهک واجر بعد از حاجی اباد قبل از نوده 

دارای اسیاب برقی 

ایشان در شهرستان حاجی اباد دارای اب وزمین فراوان بوده که بخشی از زمین بیمارستان حاجی اباد ملک موقوفه ای ایشان می باشد 

از خدماتی که در هشت سال دفاع مقدس چه نقدی وچه غیر نقدی انجام می دادند از چشم پوشیده نبود .

یکی از صفات بارز ایشان کمک به نیازمندان وایتام می باشد .

ثمره یک عمر زندگی ایشان چهار فرزند پسر وشش فرزند دختر می باشد . 

وی در سن ۵۲ سالگی به علت سکته مغزی طی مدتی تحت درمان بوده که بعد از شش ماه دار فانی را وداع گفت 

برای خانواده مرحوم آرزوی سلامتی داریم 

روحش شاد و یادشان گرامی 

محمد علی خالقی


۰ نظر ۰۲ آذر ۹۷ ، ۱۳:۰۲
محمدعلی خالقی

۰ نظر ۰۲ آذر ۹۷ ، ۱۲:۵۹
محمدعلی خالقی

  


  هر پنج شنبه تصاویر اموات در این وب سایت ثبت خواهد شد

۰ نظر ۰۱ آذر ۹۷ ، ۱۵:۴۸
محمدعلی خالقی

روزی بر دامن دشت  باغ می شود

     کوه هموار 

باغ جان می گیرد چون بهشت 

می خوابیم  می خوریم می پوشیم 

و لذت حیات است  زندگی 

 گهی چون سیاهی باغ تباه می شود  چون دشت

این چه دشتی ایست که باغ  می شود 

و باغ دشت  


خالقی اسفاد  

 


۰ نظر ۰۱ آذر ۹۷ ، ۱۵:۱۱
محمدعلی خالقی

۰ نظر ۰۱ آذر ۹۷ ، ۱۲:۱۹
محمدعلی خالقی

کاش من پائیز بودم 

برگ برگ لبریز بودم از خزان 

                            کاش من پائیز بودم 

                            ساکت آرام بر کنج دلم لبریز بودم 

کاش در اندوه دردم در ملالم می نشستم منتظر

در نسیم ظلمت باد سیه دل چشم به راه 

برگ های آرزویم در شرار آفتاب گرم و سوزان زرد می شد 

قلب من در درد خود هر روز در خود سرد می شد 


                              کاش من پائیز بودم 

                              کاش من لبریز بودم از ملال 

کاش این طوفان وحشی می شکست بال و پرم یا جنگ می زد بر حیات آرزوهای خیالم 

           کاش من پائیز بودم 

           برگهایم  رنگی و زرد و خزان آمیز بودم 


            کاش من پائیز بودم 

            کاش  من پائیز بودم


                                                    شاعر:::خالقی (عرفان )



۰ نظر ۳۰ آبان ۹۷ ، ۲۱:۴۵
محمدعلی خالقی



    نگاه تیره رو خاموش ننشین 


      ز زار و خسته مسکین غم دار 


           گهی آرامشی بر قلب ظلمت 


          چه تابان است نور این مشقت


عرفان

۰ نظر ۳۰ آبان ۹۷ ، ۱۰:۴۲
محمدعلی خالقی


یکی دیگر از بزرگان کهن خواجه میرزا علی خالقی بودند 

خواجه میرزا علی فرزند عبدلخالق 


ایشان مردی زحمتکش  مهربان وبی ازار بودند . لطافت گفتاری واعتماد به نفسی که در خود نهفته داشتند . ارتقا وپیشرفت کارشان را دوچندان کرده بود . مثل تمام اهالی ده ایشان هم در کنار کار کشاورزی , کارگاهی  راه اندازی کرده بودند که به کارخانه اهن ریزی شهرت داشت

. کار خانه اهن ریزی تشکیل شده بود از یک کوره ودمی وزغالهایی که جهت ذوب اهن از درخت بنه از کوه مهیا می شد که جهت هر بار گداختن کارخانه به هفت خروار تهیه زغال لازم بود وقالب هایی مثل افتابه , هاون  , اهن اسباب , همان اهن مثلثی جهت شخم زدن زمین ,

که اهن های شکسته را ذوب می کردند و دوباره  در قالب های جدید می ریختند و در کنار کار لهم کاری هم صورت می گرفت ناگفته نماند به روایت ملا غلام علی کریم پور اهن دانه ای ده تومان به فروش می رسید و آهن شکسته را پس می گرفتند و هزینه افراد یک تومان و دو تومان بود  که بعلت قاچاق شدن زغال از طرف   جنگل بانی جلوگیری  شد و کارخانه تعطیل گردید .


تعداد نفراتی که در کارگاه کار می کردند . به چهل نفر شاید بیشتر یا کمتر می رسید که چهار نفر دمی بودن وباقی قالب بند که تعدادی جهت گرم نگه داشتن کوره با زغال وتعدادی هم در راه رفت وبرگشت به کوههای فندخت به نام تگ   (مندالی کوه )جهت تهیه زغال  و تعدادی هم جهت فروش  در روستا های مجاور فعالیت داشتند 


ایشان با کوره ای که راه انداخته بودن  یک کار افرین موفق وپیروز  بودن 


چرا که هم منبع درامدی بود وهم افرادی  مشغول کار بودند


گرچه مشقت کارهای کشاورزی در زمان قدیم از چشم پوشیده نبود .ولی صبر حوصله و علاقه این مرد را به کار دوچندان کرده بود ودر کنار هم با خوبی وخوشی اوقات خود را سپری می کردند . خانه خشتی وکاهگلی این بزرگوار در پی قلعه سر سنگاجی , ورودی قلعه از سمت ابیز و باغ اناری , حفاظ قلعه رو در بر گرفته بود 


حوض خواجه میرزا علی , حوضی عمومی جهت مصرف  اهالی ده که تا قبل از زلزله همچنان استوار وپایدار جواب گوی عموم بود که با زلزله ای 76 اثارش نقش زمین شد 


ناگفته نماند ایشان خروسی داشتند به نام جعفر والاقی به نام چرتی  بره ای به نام هوری وگوساله به نام عبدالله , که با تمرین وتبحری که داشتند هر حیوان با نامش تحت سلطه واطاعت ایشان بود .


ثمره هفتاد سال زندگانی این بزرگوار چهار پسر که یکی در جوانی رحلت یافته  و فرزند بزرگ  مرحوم حاجی میرزامحمد و بعد میرزا ابراهیم ومیرزاحسین که هم اکنون در بستر بیماری هستند که برایشان ارزوی سلامتی داریم ویک خواهر می باشد .


یادی کنیم از بزرگ مردانی که در ان جا فعالیت داشتند که اکثرشون به رحمت خدا رفته اند  مرحوم خواجه حسین صیامی  حاجی خداداد حکمتی پور  ملا رجب حسینی   ملا محمد حسینی کربلایی محمد حسینی.   ملا رجب عابدینی   ملا غلام علی صادقی ملا غلام علی کریم پور و دیگر افرادی که به رحمت خدا رفتند  


روحشان شاد و یادشان گرامی 


۰ نظر ۳۰ آبان ۹۷ ، ۰۹:۲۴
محمدعلی خالقی

برداشت گل در اسفاد قدیم 

یکی از معضلات وخاطراتی  که در برداشت زعفران داشتیم  بچه داری بود .بلاخصوص موقعی که جوش گلها امانمان را بریده بود وبچه هم گریه می کرد ویا در ان هوای سرد صبحگاهی ,  برداشت محصول رو از ما سلب کرده بود .از یک طرف خوشحالی ما از برداشت گلها  در چهرها نمایان بود واز طرفی هم گریه بچها آرامش پدرو مادر را می گرفت . 

 

خدایمان این بود که بچه دمی ارام گیرد وبخوابد  تا ما بکارمان برسیم , درگاه یا پیشون خیتها یا کنار پل ها  جایگاه خوبی  برای اطراق عزیزان مان بود گاهی ان قدر از خود بی خودشده که سه چهار خیت را پشت سر گذاشته غافل از این که کودک در چند فاصله ای دورتر از ماست  که صدای گریه اش هم به گوش نمی رسید 

 

 

 

چراغ توری هم نمایش سایه ما رو از خودمان بر زمین اکران  وزیبایی خود را با صدای فیش فیشش  بر گوشها نمایان می کرد . 

 

 

 

گاهی روشنایی زیبایش با تور ظریفش چندها کیلومتر به چشم می خورد ویکی از مشکلات چراغ توری تور ظریفش بود که در هنگام ریختن تور چاره ای جز شکیبایی نبود 

 

 

 

سرمای هوا هم گاهی ما را وادار به اتشی میکرد که گرمایش هم بی امان  بود  ولی با تمام خاطرات تلخ وشیرینش گر چه برایمان زیاد اهمیت نداشت کیسه های گلی که گاهی شمارش آنها روزانه بیش از هفت وهشت کیسه بود ولی صافی وپاکی دلی شکیبا ومردمی ارام واهل دل خستگی تمام  ان تایم را پر می کرد . 

 

 

 

شاید ان ان روز ها بیاید یاد باد          یاد باد ان روزگاران یاد باد 

 

خالقی اسفاد 

 

 

۰ نظر ۲۹ آبان ۹۷ ، ۱۷:۳۳
محمدعلی خالقی

۰ نظر ۲۸ آبان ۹۷ ، ۲۰:۲۵
محمدعلی خالقی

۰ نظر ۲۸ آبان ۹۷ ، ۱۸:۵۶
محمدعلی خالقی

همانا ما آسمانها را به زیور ستارگان آراستیم و آن را از هر شیطان حفظ کردیم.  آیا زمانی که ما مردیم و خاک و استخان شدیم حتما بر انگیخته می شویم 

و آیا پدران پیشین ما هم بر انگیخته می شوند 

بگو آری در حالی که خوار و ناچیز هستید جز این نیست که آن یک فریاد ناچیز است وقتی واقع شود همه زنده می شوند و قیامت را می نگرید و 

آن روز حق و باطل است 

که همواره آن را انکار می کردید 

 منبع کتاب آسمانی 



۰ نظر ۲۸ آبان ۹۷ ، ۱۸:۵۲
محمدعلی خالقی

۰ نظر ۲۸ آبان ۹۷ ، ۱۲:۵۲
محمدعلی خالقی

۰ نظر ۲۸ آبان ۹۷ ، ۰۲:۲۷
محمدعلی خالقی

و هیچ جنبنده ای در زمین نیست مگر اینکه روزیش بر خداست و میداند خدا جایگاه و پایگاهش را 

همه اینها در دفتری ایست که آشکار کننده است 

اگر خدا به تو زیانی برساند  بر طرف کننده ای جز خود او کسی نیست و اگر خیر برایت خواهد جلوگیری برای فضل او نباشد   برساند ان را به هر که خواهد از بندگانش 

او آمرزنده و مهربان است 

۰ نظر ۲۷ آبان ۹۷ ، ۲۱:۴۶
محمدعلی خالقی

پوشش گیاهی اسفاد


هم تگای مودره هم زوزخ و دره ی تهی 

بهر حاجت ارغوان و خوش مزاری داشتیم

وحشیان و بستر سبز نباتاتش قشنگ

آن فراتر ما زِ مَج یک دیمه زاری داشتیم


 مبحث پوشش گیاهی، اسفاد را می توانیم به سه منطقه تقسیم کنیم: 

۱)منطقه کوهستانی

۲)منطقه زراعی

۳)منطقه بیابانی

در منطقه کوهستانی و بیابانی از کشت دیم که بگذریم بقیه

خودروو بوده  و بر چند نوعِ درختی،درختچه ای وبوته ای می باشند که دوره ی زیستی چند ساله،یک ساله و فصلی دارندوقبلا" با ذکر نام و محل وشرایط زیستی بدان اشاره شد.

اینجا پوشش گیاهی منطقه ی زراعی اسفاد را با هم مرور می کنیم:

پوشش گیاهی این منطقه از اسفاد شامل دو دسته است : ۱)دسته اول که توسط کشاورزان و باغداران کاشت میشود و کاربرد اقتصادی دارند که یا به فروش می رسند و یا جزء سبد غذایی خانواده است. 

گیاهان چند ساله شامل درختان میوه و درختان بدون بر هستند که میوه ها عبارتند از انواع انار ترش و شیرین دانه سفید ، دانه سیاه و اُشتردندون ، انواع انگورعسگری،عَلَئی ( اعلایی ) ،حسینی،بوالحسنی و انگورسیاه ،  انواع انجیرسیاه ، زرد و سبز ، امرود ، زالزالک ،            

 انواع سیب،به،انواع آلو و زردآلو،شفتالو ، اشکولیت ، عنّاب،

 زرشک ،گهیج ، انواع جوز کاغذی و اسکلوک و انواع بادووم و چاغاله بادووم و تاقوک و ...

درختان بدون میوه هم وجود دارند که جنبه ی تزئینی ، استفاده از چوب و نقش حفاظت از  فرسایش خاک و غیره را دارند و عبارتند از کاج ، سرو ، بید  و مُشبِد ، چنار ، سپیددار ، ارغَوو ( ارغوان ) و گل صد برگ محمدی.

و گیاهان زراعیِ یکساله ، چندساله و فصلی که عبارتند از  زعفران ، گندم ، جو ، ارزن ، گَوَرس ، ذرّت ، ماش ، انواع لوبیا ، نخود ، عدس ، شنبلیله ، سیه دونه ، شو تخم ،

بَدِیو ،اجقوو ،  انواع فلفل فرنگ ، دلمه ، سبز ریز خوراکی ، سیب زمینی ، پیاز ، سیر ، شلغم ، چغندر ، زردک ، هویج ، گوجه فرنگی ، بَدِرینگ ، انواع خیار خاقانی ، چنبر و خیارکج ، خربزه ، دستنبو ، هندوانه ، انواع کدو توری ، تنبل ، اُرگنجی و تزئینی و انواع سبزی خوردن ازمحصولات پر بازده اسفاد می باشد.

۲)دسته ی دوم گیاهان خودروو هستند که بعضی خوراکی  و بعضی  علوفه ای اند از قبیل خورفه ، سَلمه ، زبون چقوک ، لنگ برّه ، سیرموک ، تروشک ، بَلقَس ، سَرتِزَک ، جِغَشَک ، مُشینگ ، پِچک (پیچک) ، گل شقایق ، نیلوفر ، بومَروو ( بومادران ) ، دُرمنه ترکی ، گل بنوشه( بنفشه) ، گل ختمی ، الیده (خاکشیر) ، گل خیارک ، ریش بُز ، لِوه ، شاخ گو ، 

 اِسپخ انگور، تاج خروس ، خوئینگ ، مُشینگ ، سُخمَرد ، جَودَر ، قیاق ، گندم دِرَست ، بزنجیر ، کَنَو، کنگر و 

کَنگر ماس،ته بلگه ،شکرووک،دُرمنه ، قِچ ، کَسه قلور،

گَو کُشَک ، تلخه ، کُده ، لَشووک ، فِرِزگ ، شَشَی خروک ، شَهارگ ، سیرموک ، نون کلاغ ، سفره ی مورچه ، خار اِسپَخ  

و بسا گیاهان دیگر که نام خاصی برایشان تعریف نشده ،  از جمله گیاهانی هستند که شرایط آب و هوایی اسفاد بستر و زیستگاهی مناسب جهت رشد و نمو آنها را فراهم کرده است.


به پاس حرمت نیاکان  " لهجه ی اسفادی " را پاس بداریم

 احمد عظیمی اسفاد 

۰ نظر ۲۷ آبان ۹۷ ، ۱۰:۵۳
محمدعلی خالقی

پیام عشق 


پیام عشق را از درگه او


شنیدی چون که مرغان در سحر گاه 


به بانگ صبح غریبان گریه می کرد 


پریشان مرغ شب 


گم کرده ره را 


شاعر خالقی اسفاد 

۰ نظر ۲۷ آبان ۹۷ ، ۱۰:۳۴
محمدعلی خالقی

چقدر برای فردا در انتظار بودیم  چقدر آرزوی رویاهای  آینده را بر دلمان حک کرده بودیم 

 آری  آری امروز همان فردایی ایست که دیروز منتظرش بودیم  

اگر می دانستم که این جغد شومی هر روز بر دیوار فردایمان رخنه خواهد کرد 

از همان کودکی او را از روی دیوار خانه کاه گلی پرواز نمی دادم و می گذاشتم از همان کودکی آرزوهایمان را آواز  می خواند

آری  چقدر ناجوانمردانه رقم خورد 

ان فردایی که امروزی  پلید است 

از غرش ابرها    

از ماه خاموش     و از خورشیدی که هر روز در خودش می سوزد 

دلم هوای همان کودکی ایست   همان ده کده شیرین روستایی 

دلم هوای وطن است همان وطنی که اشکهایم را مرحم بود 

کاش هیچ وقت فردا نمی شد و در رویای کودکانه و عاشقانه خودم در تکرار بودم

دلم هوای وطن است.  دلم هوای وطن است 

دلم می سوزد از باغی که می سوزد 

خالقی

۰ نظر ۲۷ آبان ۹۷ ، ۰۰:۲۷
محمدعلی خالقی

۰ نظر ۲۶ آبان ۹۷ ، ۲۱:۱۲
محمدعلی خالقی

 گه چنان  در تصور خاموش 


ره در وجود تو شکوفایی ایست 


گویا در زمزمه فکرم 


نور شفق روشنایی ایست 


خالقی ::عرفان 

۰ نظر ۲۶ آبان ۹۷ ، ۲۱:۰۷
محمدعلی خالقی

۰ نظر ۲۵ آبان ۹۷ ، ۲۰:۰۴
محمدعلی خالقی

۰ نظر ۲۵ آبان ۹۷ ، ۲۰:۰۰
محمدعلی خالقی

یادش بخیر ۱۸ عقرب


با آمدن گل های ماشی . شلغم و تموسی ، دیگه  آمدن گل اصلی زعفران را جدی می گرفتیم 

۱۵ تا ۲۵ عقرب اوج گل های زعفرون بود بخصوص ۱۸ عقرب.

همه گل داشتند حتی معلم ها . یک هفته مدارس تق و لق بود . ساعت ۴ صبح با سر و صدای پدر و مادر . همسایه ها و صدای رفت و آمد مردم و موتورهای ایژ از خواب بیدار می شدیم .

سطل و کیسه گونی و چراغ توری و خوارکی از میوه آونگی و نان و انواع خورکی اسباب سفر به کشتمون بود.

صدای فش فش چراغ توری . گرما و حرارت و نور  چراغ   در سحرگاه بسیار زیبا و  شادی بخش  بود و از همه قشنگ تر سایه دراز و طولانی ما و گل ها جلو نور چراغ توری و گاهی اوقات تکان های شدید چراغ . چپه شدن در زمین های ناهموار باعث می شد تور چراغ بریزد یا پاره شود که در همین حالت نیز باز هم از نورش استفاده می کردیم 

سوز سرمای سحر مارا به همدیگر و چراغ توری نزدیک تر می کرد. 

گاهی اوقات سر انگشتان دست و پایمان یخ می زد که مجبور می شدیم آتیش روشن کنیم و برای چند دقیقه بطور موقت گرم می شدیم.

چیدن گل در اسفاد مشقت بار است . چرا‌ که  زمین های افراد نزدیک هم نیستند و در چندین منطقه کشتمون واقع شده اند که برخی مسیرهای آن ماشین رو و حتی موتور رو نیستند یعنی ما بین  چیدن گل زعفرون  تنها استراحت ما طی کردن همین مسیرها بود.

 در تاریکی شب باید مواظب شاخ و برگ درختان و خارو خاشاک و گودال و پستی بلندی هم باشیم .

از سحرگاه چیدن گل آغاز می شد . در سحرگاه چیدن گل های غنچه  راحت تر است  و زمینهایی که زود تر آب می خورد به سرما برخورد  نمی کرد اما علفی بود و چیدن گل های علفی مشقت بار بود.

تمام این گلها بصورت نشسته و پا مرغی چیده می شد.

 به نزدیک های ظهر می رسیدیم ما بچه ها دیگر  دراز کش گل می چیدیم و جریان ما شده بود همان بمیر و بدم.


البته روزهایی که گل کمتر بود بعد از طلوع خورشید ، مدرسه برای ما بچه ها  بهانه خوبی بود و منتظر بودیم تا از تکلیف فرار کنیم و ظهر که از مدرسه بر می گشتیم پدر مادر مظلوم ما هنوز در حال چیدن گل بودند.

پدر علاوه بر خستگی های قبل گلها

 از چارشاخ زنی و آبیاری و انبار بری و خارزنی  و غیره ، الان هم بعد چیدن گلها به فکر پر کردن و فروش گل بود و بعد پایان کار گل ها را به در منازل برای پر کردن در قائن و یا جاهای دیگر می برد.

غروب پایان چیدن گل بود و گاهی اوقات گلها دوروزه یا سه روزه می شدند اون زمان هر قوچه گل از ۷۰ تا ۱۲۰ گل داشت از روز قبل از پیز گل متوجه می شدیم که فردا گل هست یانه و

          فردا نیز روز از نو روزی از نو

و همه اینها که گفتیم از چیدن بود

      پر کردن بماند.

۰ نظر ۲۱ آبان ۹۷ ، ۲۳:۴۱
محمدعلی خالقی

خداوند بنا نمود زمین و آسمان و قرار داد در ان کوه ها و دریاها

دریاهایی عظیم که بین آنها فاصله انداخت به وسیله کوه ها 

و قرار داد بین دریاها مروارید بزرگ و کوچک 

پس چگونه این عظمت و بزرگی را  تکذیب می کنیم 

گر چه تمام آنها به آسانی بوجود آمده و چطور به وجود امده با این همه عظمت و بزرگی

چنانچه به آسانی به وجود امده با اسانی هم از بین خواهد رفت 

و تنها چیزی که باقی ماند ذات پروردگار است پروردگاری که دارای جلال و عظمت است 

خداشناسی در کتاب آسمانی 

۰ نظر ۲۰ آبان ۹۷ ، ۱۳:۵۵
محمدعلی خالقی

بزرگان اسفاد 

۰ نظر ۲۰ آبان ۹۷ ، ۱۳:۴۷
محمدعلی خالقی

۰ نظر ۲۰ آبان ۹۷ ، ۱۱:۵۳
محمدعلی خالقی

۰ نظر ۲۰ آبان ۹۷ ، ۰۰:۲۴
محمدعلی خالقی

۱ نظر ۱۹ آبان ۹۷ ، ۰۲:۴۹
محمدعلی خالقی

اوای اسفاد 

قلب همیشه تپنده اسفاد 

همت جهادی دوستان و حامیان را بر این داشت تا باری دیگر در عرصه جهادی و آبادانی  روستایمان کوشا باشیم 

امسال با پشتکار و اقدام تفکرانه از سوی دهیار روستا آقای مهدی نظرجانی  و اساتید و همت جهادی برادران عزیز که واقعا جای دست مریزاد و درود بی کران دارد 

برادران گرامی مددی صادقی  یاری و دیگر اعضا که در رشد بی نهایت قنات دست داشته اند جای تشکر و قدر دانی از جناب اقای مددی که با پشتکار در مرحله دوم جهادی  قنات ، اب را به ارتقا رسانده اند 

امروزه با ازدیاد شدن اب نسبت به برابری قدیم چیزی کاستی ندارد شاید کمتر از دو اینچ در حد برابری با اب اسفاد قدیم به رتبه و درجه خود رسیده 

این اب منبع رشد اصلی  قلعه و اقتصاد مردم  و ابادانی روستا است 

درود بر آقای مددی و دهیار فعال آقای نظرجانی 

که انشاالله در اتی منتظر رشد بی کران باشیم 


۰ نظر ۱۹ آبان ۹۷ ، ۰۰:۳۶
محمدعلی خالقی

' تصویر  جناب داوود قنبری 

۰ نظر ۱۹ آبان ۹۷ ، ۰۰:۲۱
محمدعلی خالقی
تصویر زیبایی بر پاییز قشنگ 
عکس از حسین ابراهیمی 
۰ نظر ۱۹ آبان ۹۷ ، ۰۰:۱۸
محمدعلی خالقی

بالا سمت راست  آقای میر علی صادقی  سمت چپ  آقای میر اسلام صادقی 

پایین سمت راست میر حسین صادقی و سمت چپ  میر ابو طراب صادقی 


۰ نظر ۱۹ آبان ۹۷ ، ۰۰:۰۹
محمدعلی خالقی


منبعی در کنار باغ مرحوم میرزا محمد امین عباسی به متراژ حدودا 12 متر و عمق 4 متر از سیمان تاسیس شده بود که امور اب رسانی روستا انجام می شد. با توجه به مهاجرت مردم از قلعه قدیم بعد از زلزله59 و ساخت و ساز شهرک جدید اسفاد در زیر جاده که مشکل اصلی مردم و اهالی ده همان اب بود این اتفاق صورت گرفت و با هماهنگی های لازم و شورا و رجال قدیم امر اب رسانی با لوله کشی های لازم و منبع تا خود شهرک انجام شد.

که هر شب یا صبح به تایم بیست دقیقه اب رسانی انجام می شد که مسئولیت آن را مرحوم خواجه نظام الهی بر عهده داشتند و دارای چند شیر فلکه که یکی در کنار حمام قدیم  و یکی در کنار خانه آقای قضنفر نوروزی و دیگری در کنار حمام جدید که کاری بسیار مسئولیت پذیر و پر زحمت بود را انجام می دادند 

یک روز اب به منطقه اول شهرک از سمت  ابیز انجام می شد و یک روز قسمت بعدی که گاهی هم به علت کمبود اب ، اب دزدی با باز و بست شیر فلکه ها صورت می گرفت 


اب منبع همان اب موقوفه ای  بود که از بزرگ مردان روستا از خودشان به یادگار گذاشتند. که حدود چهل سره اب و زمین از موقوفه ای بزرگ مردان می باشد که بعدا از این خیرین بزرگ یاد خواهد شد .

روح مرحوم خواجه نظام الهی شاد  خداوند رحمت کند ایشان را.            

نگارش خالقی اسفاد 


۰ نظر ۱۸ آبان ۹۷ ، ۱۶:۰۶
محمدعلی خالقی

۰ نظر ۱۸ آبان ۹۷ ، ۱۵:۲۱
محمدعلی خالقی

و نه عذاب از آنها سبک می شود این گونه و کفران کننده ای را کیفر می دهیم .و انان در آنجا شیون و فریاد می کنند ای پروردگارمان ما را بیرون بیاور تا کار شایسته غیر آنچه انجام می دادیم انجام دهیم . آیا شما را چندان عمر ندادیم  که هر کس آنچه خواست در ان میزان عمر متذکر شود  یقینا خدای دانای غیب  اسمانها و زمین است و بی تردید از نیت دلها و سینها آگاه است 

سوره فاطر 36 -38

۰ نظر ۱۷ آبان ۹۷ ، ۱۵:۴۹
محمدعلی خالقی

۰ نظر ۱۷ آبان ۹۷ ، ۱۳:۲۱
محمدعلی خالقی

 

                                      دنیای اتشونی 

           

سوالی که جوابش  برایم قابل تامل و اندیشه بود شاید تحرکی در مخاطب تامل انگیز باشد .

روزی بر مادری از دیار کهنه به عرض سلام و ادب وارد شدم 

چون در خانه وارد شدم وچشمم به مادر افتاد پرسیدم 

در چه حالی مادر ، زندگی را خوشی هست یا مشقت است 

در حالی که داشت سری تکان می داد به بهانه یاس  گفت ای مادر این چه سوالی ایست این دنیا که دنیای جشن و سرور است .

دنیای عیش و نوش و خود پاس داری دنیای خنده وشادی دنیای تصمیم و تدبیر 

دنیای خواب و بیداری ، آنچه را  خواهی 

چه  شده است مادر مرا مفهومی نیست تو را خوش است یا درد ، من نفهمیدم 

گفت این دنیا دنیای ایست که خودت تصمیم می گیری خودت می خواهی و می خوابی و هر شب خنده و جشن است 

ولی ان دنیا دنیای آخرت است دنیای آتش است  ، دنیای اعمال نیک و بد 

ما را چه آید در ان دنیا 

اینجا که هر شب شب اتشونی ایست 

و آنجا بود که تاملی عمیق در من احاطه شد و سکوتی خاموش

نگارش خالقی اسفاد 

۰ نظر ۱۶ آبان ۹۷ ، ۲۱:۱۰
محمدعلی خالقی

' جناب سرهنگ میرزای بزرگ 

محمد رضا قاسمی فرزند کربلایی حسین علی قاسمی از مفتخرین اسفاد 

که در عرصه نظام جمهوری اسلامی فعالیت دارند 

درود بی کردن تقدیم ایشان 

آرزوی سلامتی و پیروزی برای ایشان و خانواده محترمشان داریم 

۰ نظر ۱۶ آبان ۹۷ ، ۱۴:۵۹
محمدعلی خالقی

بنشین سفره دل با تو چنین گفت بیان 

 که چنین خوش سخن است با تو فضیلت شکران


من از این حاوره گویم به تعریض بنشین 

که به تصریح نگار است به دل چون شیرین 


چو از این جهان چشم بستن خوش است 

به نیکوی   اعمال خرت دل خوش است 


چو  دستی  گرفتی  ز اندیشه ای 

به مردانگی  دست بستی ره توشه ای 


بماند در این جاودان  نیک  و بد

خوشا  نام  نیک است  بر این  خرد 


نماند به گفتار و کردار  پوشش در او 

به خلقت  ز  گیتی  به  الهام  او 


چو شیرین زبان گفت و ماند یادگار 

به کردار و   گفتار   پندار    این روزگار 


شاعر خالقی (عرفان )

۰ نظر ۱۵ آبان ۹۷ ، ۱۹:۰۶
محمدعلی خالقی

با سلام و احترام


روحانیت اسفاد و چهره های درخشان 

یکی از ویژگی های بارز جامعه اسفاد

در عرصه فرهنگی و مذهبی ، پرورش روحانیت معزز . فرهیخته ‌. فهیم و اندیشمند است که جامعه اسفاد را متفاوت از سایر روستاهای دیگر داشته است.

وجود بسترهای سالم و مذهبی در خانواده های اسفاد موجب ظهور روحانیت شده است.

از گذشته های دور بدلیل اشتیاق مردم اسفاد به مسائل سیاسی . فرهنگی . اقتصادی ، قوی ترین منبرها در اسفاد برقرار بوده است .

قوی ترین منبرهایی هایی که وقایع مذهبی و فرهنگی و سیاسی را به بهترین شکل در اذهان نهادینه نموده است.

البته که سنگردار و فرماندار این عرصه و سکان مهم ، روحانیت گرانقدر اسفاد است.

روحانیت اسفاد توانسته است در جایگاه های مهمی از لشکری و کشوری و فرهنگی کشور ظاهر شود.

حضور در جایگاه های عقیدتی سیاسی ، لشکری و کشوری . بعنوان مبلغ . دفتر مراجع تقلید . امام جماعت . حرم مطهر رضوی و حضرت فاطمه معصومه علیهما السلام . دادگستری قوه قوه قضائیه . دفاتر ازدواج و طلاق و ثبت و اسناد 

و از همه مهم تر حضور در سنگر امام جمعه است.

اسفاد توانسته است تا کنون دو امام جمعه داشته باشد که این یک ویژگی ممتاز برای مردم اسفاد است.

اما آنچه موجب شده است روحانیت اسفاد منحصر به فرد باشند چند ویژگی خاص است.

اهل مطالعه بودن. تسلط بر موضوعات علمی فقهی . مذهبی و احکام .خوش سیما و خوش صدا بودن . روضه های پرشور وشعور .فن بیان خوب  و داشتن معلومات فراوان و بروز در تمامی موضوعات . داشتن تجربیات مختلف بعلت کار در مکان های مختلف . و مشارکت در امورات عمومی و حل و فصل مشکلات مردم و ابتکار عمل.

هم اکنون اسفاد از  روحانیون زیادی برخوردار است که در سنگرهای مختلف در جای جای ایران اسلامی به خدمتگزاری مشغول هستند که قدر این ظرفیت را باید دانست.

حجج السلام گرانقدر که احتمالا تعدادی هم  به درجه اجتهاد  رسیده اند و شاید ما از آن بی خبر باشیم.

حجج گرانقدر جناب آقایان شیخ حیدر حسینی .حاج محمد رضا رجایی .شیخ عباسعلی نظرجانی . سید ابراهیم حسینی  . شیخ مصطفی حسینی . شیخ  ابراهیم حسینی .شیخ محمد کلوخ میری . شیخ علیرضا ابراهیمی شیوخ صادقی و نظری .

و شیوخ  نوظهور

 جناب آقایان حسن نظرجانی فرزندحاج عبدالرزاق . حسن نظرجانی فرزند حاج علی . آقای قاسمی . آقای اسداللهی . آقای حسنی و آقای اللهی .

ضمن آرزوی سلامتی و بهروزی برای روحانیت گرانقدر و خانواده محترمشان 

انشالله که در مراسم و مناسبت ها قدر این ظرفیت مهم را بدانیم

و البته انتظار است روحانیت مبارز اسفاد نیز زکات علم خود را در خصوص اسفاد ادا نمایند و در خصوص رشد اسفاد در همه عرصه ها بخصوص فقرزدایی و توجه به مسائل معیشتی بازنشستگان و از کار افتادگان  اسفاد

با توجه به جایگاه و نفوذی که در دستگاه های اداری دارند تمام سعی خود را بکار ببرند و دین خود را به آن آب و خاک ادا نمایند.

  من الله توفیقکم و یثبت اقدامکم

                اسماعیل کریمی اسفاد 

۰ نظر ۱۵ آبان ۹۷ ، ۱۶:۲۹
محمدعلی خالقی

۰ نظر ۱۴ آبان ۹۷ ، ۲۰:۴۱
محمدعلی خالقی

۰ نظر ۱۴ آبان ۹۷ ، ۲۰:۲۱
محمدعلی خالقی

۰ نظر ۱۴ آبان ۹۷ ، ۰۰:۰۵
محمدعلی خالقی

خودکفایی در اسفاد :

در بحث خودکفایی اسفادقدیم می پردازیم به بخش کشاورزیِ مردم که تمام مایحتاج شان را خودتولیدمیکردند.                                    حبوبات،غلات،سبزیجات،فرنگی جات،میوه ها و آزوقه ی دامها همه حاصل دسترنج  خودشان بود و اضافه بر مصرف خود را به فروش می رساندند.

تهیه ی نان ارزنی،نان جو  و بعدها نان گندم که قوت اصلی آنها بود،در همه ی مراحل از تولید تا مصرف را خود بر عهده داشتند.بجای‌ابزار آلات کشاورزی و در حمل و نقل و مسافرتها حتی سفرهای خارج کشور مانند سفر حج ،درمان بیمارهای خاص و تحصیل علم از نیروی انسانی وحیوانات استفاده میکردند.در کنار کشاورزی، دامپروری نیز بود تا حتی به همسایه هم نیازی نداشته باشند. گاو ،گوسفند،اسب،شتر،الاغ وطیوری مثل مرغ وخروس وکبوتر و...پرورش می‌دادند.نه اینکه به سبکهای پیشرفته ی امروزی پرورشگاه،تولید،بازاریاب وبازار فروش داشته باشند بلکه در حدّ استفاده ی خود بود تا در تهیه ی انواع گوشت و فراورده های لبنی و پوشاک بی نیاز باشند گاوها را‌ برای شخم زمین جُغی میکردند و از اسب و شتر والاغ برای باربری و جابجاییها  بهره می بردند.خانمها علاوه بر امور خانه تخصصهای حرفه ای چون قالیبافی و پارچه بافی داشتند.پارچه های کرباس ،برای تهیه ی لباس ، آن هم نه به شیوه های مدرن کارخانه جات امروزی بلکه با دستگاههای قدیمی و مبتدی که از نی و چوب نخ ساخته می شد. 

از پشم گوسفندان برای تهیه ی کلاه، دستکش و جوراب و... استفاده می شد .در یک جمله ی ساده بگویم :  "مایحتاج شان تولید ملّی بود" . تولید از خرید شان خیلی خیلی بیشتر بود و ارز آوری و حفظ آن را بر خروج و از دست دادن آن مقدّم می دانستند یا بهتر است بگویم :  " شعار سران و سیاستمداران امروزی دنیا روخوانی و اندیشه ی پدران و نیاکانِ من و شمایی است که چندین و چند سال پیش با کمترین امکانات تحصیلی و رفاهی و  بدور از زندگی شهری  در کنج روستا زندگی میگذراندند "   که این جای بسی افتخار و بالندگی دارد.


با عرض پوزش از بزرگوارن مطالب فوق جهت اطلاع نسل جدید بود.

                    1397/8/11.  احمد عظیمی  اسفاد 

۰ نظر ۱۲ آبان ۹۷ ، ۱۵:۴۶
محمدعلی خالقی

۰ نظر ۱۲ آبان ۹۷ ، ۱۵:۲۹
محمدعلی خالقی

۰ نظر ۱۱ آبان ۹۷ ، ۲۱:۱۴
محمدعلی خالقی

به بهانه ۱۸ عقرب 


      با سلام و احترام 

قدیما گل های زعفرون مثل امروز ارزشمند نبود.

بازاریابی ضعیف . عدم شناخت مردم از زعفران   . استفاده زعفرون  بعنوان اولویت آخر و از همه مهمتر اینکه همه مردم  همزمان با هم بصورت انبوه گل داشتند

بنابراین گل ها باید خارج از منطقه پر می شد و معمولا به قائن برای فروش و پر کردن ارسال می شد.

اما تقریبا ۸۰ درصد گل توسط خانواده ها پر می شد چرا که امکان ارسال گل ضعیف بود.

پر کردن گل و یا گل وه کنی هم کاری آسون نبود. هر نفر در بهترین حالت می توانست در روز ۵ کیلو گل پر کند.

خستگی ناشی از کارهای روزانه . چیدن گل . طی کردن مسیر و مشق و تکالیف روزانه باعث می شد تا گل واکنی کمی آسان تر باشد.

گل پر کنی علاوه بر خستگی،شور و حال خاصی هم داشت.

پر کردن گل روی پشت بام و دیوار حیاط ،  سرچهار راه قلعه، همزمان با دیدن ماشین علی کلوخ 

و در شهرک هم جلو مخابرات و برای خانم ها هم جلو در حیاط و یا در حیاط همسایه ها لذت بخش بود.

گل وا کنی باعث شده بود دید و بازدید های شبانه و صله رحم رونق بگیرد.

پدر و مادر سهم هر یک از بچه ها را جدا می کردند و دست آخر گلهای باقی مانده را مشت بخش می کردند تا زود تر تمام شود و خانواده هایی که زودتر پر می کردند به دیگران نیز کمک می کردند.

خواب آور بودن گل زعفرون و خستگی های روزانه و خستگی ناشی از چیدن گل باعث خواب آلودگی و خستگی و چرت زدن هنگام پر کردن گل می شد.

خمیازه و چرت زدن امری طبیعی بود و گاهی اوقات از فرط خستگی و خواب آلودگی به سمت پرها و بشقاب زعفرون چپه می شدیم در این هنگام بزرگترها با خارش کف پا و فرو کردن دم گل به داخل بینی و بخاطر اعتراض و حسودی سایرین ما را بیدار می کردند اما ارفاق هایی هم از طرف پدر مادر گاهی صورت می گرفت.

در گل واکنی هم ،کلک بازی هایی  صورت می گرفت.  قاطی کردن گل ها با گل های دیگران . قایم کردن  گل در میان پرها یک نوع راه فرار بود.

به هر حال شیرینی و سختی های آن دوران . مجمع و سفته قوت های زعفرون . گل های  ۴ . ۵ . ۶ پره . دم پنجه گی و سرنش و زردی گل . و سردی پرهای گل و پرهای داخل کوچه و پشت درب منازل هیچ موقع از یاد ما نخواهد رفت .

سلام و درود بی کران ما به پدر مادر های زحمت کش آن دوران که هنوز آثار درد و رنج زحمات طاقت فرسای آن دوران در پیکر رنجورشان نهفته است .

یادت بخیر شب های گل وه کنی 

یادت بخیر بی خوابی ها

 و یادت بخیر سوز و سرمای جانسوز ۱۸ عقرب.

                                     یادت بخیر

۰ نظر ۱۱ آبان ۹۷ ، ۲۰:۵۸
محمدعلی خالقی

۰ نظر ۱۱ آبان ۹۷ ، ۱۷:۲۲
محمدعلی خالقی

۰ نظر ۱۱ آبان ۹۷ ، ۰۲:۴۹
محمدعلی خالقی

زن حسود

همسایه اى داشت به نام خواجه سلمان که مردى ثروتمند و بسیار شریف و محترم بود، زن بر خواجه رشک مى برد و مى کوشید که اندکى از نعمت هاى آن مرد شریف را کم کند و نیک نامى او را از میان ببرد؛ ولى کارى از پیش نمى برد و خواجه به حال خود باقى بود. عاقبت روزى تصمیم گرفت، که خواجه را مسموم کند: حلوایى پخت و در آن زهرى بسیار ریخت و صبحگاهان بر سر راه خواجه ایستاد؛ هنگامى که خواجه از خانه خارج شد، حلوا را در نانى نهاده، نزد خواجه آورد و گفت: خیراتى است. خواجه، حلوا را بستاند و چون عجله داشت، از آن نخورده به راه افتاد و به سوى مقصدى از شهر خارج شد. در راه به دو جوان برخورد که خسته و مانده و گرسنه بودند. خواجه را بر آن دو، شفقت آمد. نان وحلوا را بدیشان داد؛ آن دو آن را با خشنودى فراوان، از خواجه گرفتند و خوردند و فى الحال در جا مردند. خبر به حاکم شهر رسید، و خواجه را دستگیر کرد، هنگامى که از وى بازجویى شد، خواجه داستان را گفت. حاکم کسى را به سراغ زن فرستاد، زن را حاضر کردند، چون چشم زن به آن دو جنازه افتاد، شیون و زارى آغاز کرد و فریاد و فغان راه انداخت؛ معلوم شد که آن دو تن، یکى فرزند او، و دیگرى برادر او بوده است. خود آن زن هم از شدت تأثر و جزع پس از یکى دو روز مرد. آرى خودم کردم که لعنت بر خودم باد. این حسود بدبخت، گور خود را با دست خود کند و دو جوان رعنایش را فداى حسد خویش کرد؛ تا زنده بود، پیوسته در عذاب بود و سرانجام جان خود را در راه حسد از دست داد و در جهان دیگر به آتش غضب الهى خواهد سوخت

۰ نظر ۱۱ آبان ۹۷ ، ۰۱:۵۵
محمدعلی خالقی

۰ نظر ۱۱ آبان ۹۷ ، ۰۱:۵۲
محمدعلی خالقی

بزرگان اسفاد 

۰ نظر ۱۰ آبان ۹۷ ، ۱۸:۵۷
محمدعلی خالقی

شب را دوست می دارم و نمی دانم که شب چیست 

شب را دوست می دارم چرا که برایم سکوت فریادها گفتن است 

شب را دوست می دارم و ندانم که روزم چیست 

شب را دوست می دارم و ندانم که ماه چیست 

ماه را دوست دارم و ندانم که گاه حلالش چیست یا گاه قرص

شب را دوست می دارم و ن دانم که چرا پیش از روز نیست 

شب را دوس دارم و حیرانم که فردایم روشن است وچرا در این شب و روز مخدوشی نیست 

شب را دوست دارم و ندانم که چرا 

باز امشب ماه من قرص است 

باز از نور شفق پیداست

باز فردایم صریح شیداست 

باز خورشیدم می تابد 

باز آهنگ زمین دریاست 

این چه پنهانی ایست 

باز از چرخ فلک پیداست 

 ماه من تنهاست 

این قمر تنها می تابد 

یا با خورشید سوزانش

این تماشا ئی ایست 

 این مداری بر زمین چرخد 

نه توان شب به پیش روز را دارد 

نه توان ماه بر سوزان عشق دارد 

این منزه داند از عظم الهی را

این کلامی چون  حیران است 

این معما است 

خالقی (عرفان )


از نشانهای الهی شب است که پوششی بر روز دارد و روز روشن از تصریح روشنایی جهان خلقت است .و از نشانهای الهی خورشید است و به سوی قرار گاهش در حرکت است و این اندازه گیری شکست ناپذیری از قدرتی عظیم و تواناست 

و برای ماه منزل هایی قرار دارد که به صورت شاخه کهنه هلالی شکل و زرد رنگ خرما برگردد و باز کامل شود 

نه برای خورشید توان است که به ماه برسد و نه شب از روز پیش می گیرد این به چه مداری ایست که می چرخد این قدرتی بزرگ است 

قدرت الهی  قدرت خدای توانا و دانا 

سوره یاسین ایه 36-40


۰ نظر ۱۰ آبان ۹۷ ، ۰۳:۳۹
محمدعلی خالقی


قسم به قرآن حکم کننده به حق که ای پیامبر خدا که از جانب خدا به راه راست فرستاده شدی این قرآن از جانب خدای عزیز و مهربان نازل شده تا گروهی که پدرانشان هم بین نیافته اند بترسانی که ایشان از حقایق بی خبرند . البته وعده عذاب در باره اکثر آنها حتمی و لازم گردید . وایشان ایمان نمی آورند 

همانا قرار دادیم در گردنهای ایشان غلهایی که تا به زنخهای ایشان پیوسته است و ایشان سر در هوا مانده و چشم  بر هم ننهند. 

سوره یاس از.  یک تا 7

۰ نظر ۰۹ آبان ۹۷ ، ۱۹:۴۱
محمدعلی خالقی

۰ نظر ۰۹ آبان ۹۷ ، ۱۸:۲۸
محمدعلی خالقی


داستان سگ با وفا

سال ها پیش مدتی را در جایی بیابان گونه بسر می بردم. عزیزی چهار دیواری خود را در آن بیابان در اختیار من قرار داد.

یک محوطه بزرگ با یک سرپناه و یک سگ. سگ پیر و قوی هیکلی که برای بودن در آن محیط خلوت و ناامن دوست مناسبی به نظر می رسید.

ما مدتی با هم بودم و من بخشی از غذای خود را با او سهیم می شدم و او مرا از دزدان شب محافظت می کرد.

تا روزی که آن سگ بیمار شد.به دلیل نامعلومی بدن او زخم بزرگی برداشت و هر روز عود کرد ، تا کرم برداشت. دامپزشک، درمان او را بی اثر دانست و گفت که نگه داری او بسیار خطرناک است و باید کشته شود. صاحب سگ نتوانست این کار بکند. از من خواست که او را از ملک بیرون کنم تا خود در بیابان بمیرد.

من او را بیرون کردم. ابتدا مقاومت می کرد، ولی وقتی دید مصر هستم، رفت و هیچ نشانی از خود باقی نگذاشت. هرگز او را ندیدم.

تا این که روزی برگشت از سوراخی مخفی وارد شده بود، این راه اختصاصی او بود. بدون آن زخم وحشتناک. او زنده مانده بود و برخلاف همه قواعد علمی هیچ اثری از آن زخم باقی نمانده بود.

نمی دانم چه کار کرده بود و یا غذا از کجا تهیه کرده بود؛ اما فهمیده بود که چرا باید آنجا را ترک می کرده و اکنون که دیگر بیمار و خطرناک نبود ، بازگشته بود.

در آن نزدیکی چهاردیواری دیگری بود که نگهبانی داشت و چند روز بعد از بازگشت سگ، آن نگهبان را ملاقات کردم و او چیزی به من گفت که تا عمق وجودم را لرزاند.

او گفت که سگ در آن اوقاتی که بیرون شده بود، هر شب می آمده پشت در و تا صبح نگهبانی می داده و صبح پیش از این که کسی متوجه حضورش بشود، از آنجا می رفته. هرشب …

من نتوانستم از سکوت آن بیابان چیزی بیاموزم؛ اما عشق و قدرشناسی آن سگ و بی کرانگی قلبش مرا در خود خرد کرد و فرو ریخت. او همیشه از استادان من خواهد بود.

راوی :::: نگهبان 

۰ نظر ۰۹ آبان ۹۷ ، ۰۱:۴۰
محمدعلی خالقی

۲ نظر ۰۹ آبان ۹۷ ، ۰۱:۳۲
محمدعلی خالقی

بزرگان اسفاد 

۰ نظر ۰۸ آبان ۹۷ ، ۱۳:۲۳
محمدعلی خالقی

۱ نظر ۰۷ آبان ۹۷ ، ۱۳:۲۰
محمدعلی خالقی

خانواده های محترم 

حسنی ،، و سایر فامیل وابسته 

درگذشت پدر گرامی تان را

به شما و خانواده محترم تسلیت عرض نموده

و آرزوی صبر و سلامتی برای شما و بازماندگان آن عزیز از دست رفته دارم .

روحش شاد.

۰ نظر ۰۶ آبان ۹۷ ، ۲۰:۰۲
محمدعلی خالقی

روزی که خوش بود خاطر از ایام    

چرخی به نان خشک در دندان 

سر گرم در بازی نمی دانم 

   خاطر از این خوشتر از این ایام 

حالم از این دوران از این تنها

     شب بود هر شب تیره در زندان 

در  امتداد شب تا  هر  شب 

    هر شب  سیاهی بود در مرداب 

غم از نسیم تیره می بارید 

    زخمی به تن از کینه می نالید 

هر لحظه اشک ریز چون باران  

      بر خاک و بوته خفته در طغیان

شب از سکوت رعد می لرزید 

    گل از زمین خشک می ترسید 

      مهراب   راز پاکی ایام 

     حال از در و دیوار بر دندان 

بر هر در و دیوار چون خاموش 

    قابی ی  ز عکس خسته   ایام  

         شاعر :::::"   خالقی (عرفان )

۰ نظر ۰۵ آبان ۹۷ ، ۱۷:۰۸
محمدعلی خالقی


تصویر بالا نمایی نزدیک از درخت بنه چندین ساله است که خودنمایی می کند و ارزش یک بار دیدن  را دارد 



  گرایش افکار کودکانه 


این جا جایگاهی ایست که با توجه به اقتضا ی افکار کودکانه و هر فرد ، شهرت و گرایش خودش را در دل هر اسفادی جا کرده بود و همین  طور هنوز با توجه به موقعیت  اب و هوایی منطقه  با وجود خشکسالی های پی در پی و سالهای متمادی سرسبزی خودش را حفظ نگه داشته است 

این درخت در نقطه جداسازی اسفاد و روستای مجاور ابیز قرار دارد که شاید سالها یا بیش از نیم قرن است که در این  دشت بی اب و علف خودنمایی می کند . هر چند از سایه بوته چیزی نمی روید ولی فرزانه است نامش در نگاشت ولایت واسفاد وطنم به ثبت بماند یادگار چون شایسته این شهرت است و به زیبایی یک الهام  

الهامی که شاید سرچشمه قدرتی عظیم در دل بیابان خشک و مرده باشد و این الهام عرفان است عرفان 



۰ نظر ۰۴ آبان ۹۷ ، ۲۱:۵۲
محمدعلی خالقی