اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها

اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها

اسفاد وطنم

اسفاد ای سرزمین مادری من چه می کنی با دستهای خسته روح شکسته چه می کنی
درد است در فراق من از حال و روز تو شهر سکوت در و دیوار شکسته چه میکنی
روزی و روزگاری و حال و هوای تو شور اشتیاق بر مزار شهیدان چه می کنی
آن باغ های خرم و شیر دلان تو ان کوچه باغ عام و مردان ادیبت چه می کنی

بایگانی

۲۴ مطلب در آبان ۱۳۹۸ ثبت شده است

صاحب دلی برای اقامه نماز به مسجد رفت . نماز گزاران همه او را می شناختند 

خواستند که بعد از نماز بر منبر رود و پند گوید او نیز پذیرفت . 

نماز جماعت تمام شد چشمها همه به سوی او بود . 

مرد صاحب دل بر خواست بر پله اول منبر نشست .

بسم الله گفت و خدا و رسولش را ستود . آنگاه خطاب به جماعت گفت : مردم هر کس از شما که می داند امروز تا شب خواهد زیست برخیزد .

کسی بر نخواست .گفت حالا هر کس از شما که خود را آماده مرگ کرده است برخیزد . کسی بر نخواست 

گفت :شگفتا از شما که به ماندن اطمینان ندارید ؛ اما برای رفتن نیز آماده نیستید . 

 

 

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

داستان آموزنده 

 

مردی در زمینی مشغول زراعت  بود و زمین بزرگی را تصاحب شده بود. فردی طمع کار و حیله گر هر روز بر  مزرعه مرد کشاورز نظری می داشت و هر چند وقت بر سر زمین با هم به جدال می پرداختند .

مرد طمع کار به آنچه که می داشت هیچ گاه قانع نبود . جدال او نه تنها با مرد کشاورز می بود . بلکه با دیگر اهالی  ده که کنار ملک او املاکی داشتند هم به جنگ و دعوا می انجامید و  از او راضی نبودند . 

او اب و املاک زیادی را در ده تصرف کرده بود و در هر همسایگی املاک خود نظری هم به ملک همسایه می داشت .

روزی از مرد طمع کار خبری نبود و او در گوشه از زمینش که چند هکتار زمین بود دار فانی را وداع گفت و سرانجام  او از ان همه ملک و زمین که تصاحب شده  بود . از برایش  قبری ساختند که طول ان کمتر از دو متر و عرض ان کمتر از یک متر بود . 

.انسان به چه مقدار زمین نیاز دارد 

ثروتمند کسی است که به کمترین نیاز دارد نه بیشترین سرمایه را دارد 

  نگاشت ...خالقی اسفاد 

 

 

 

  • محمدعلی خالقی

جادوگری که روی درخت انجیر زندگی می کرد به لستر گفت آرزو کن تا برآورده کنم. لستر با زرندگی آرزو کرد دو آرزوی دیگر داشته باشد بعد با هر کدام از ان دو آرزو آرزو کرد  3 آرزوی دیگر داشته باشد آرزوهایش شد 6 آرزو . با هر کدام از ان شش ارزو  سه آرزوی دیگر خواست و از ان آرزویش برای داشتن آرزوی دیگر استفاده کرد تا وقتی که تعداد آرزوهایش به 5 میلیارد و 7 میلیون و 18 هزار و 34 آرزو ! بعد آرزوهایش را پهنکرد روی زمین و مشغول  شد . کف می زد ، می رقصید جست و خیز  می کرد آواز  می خواند و با داشتن آرزوهایش بیشتر و بیشتر آرزو می کرد . دیگران  می خندیدند و گریه می کردند و عشق می ورزیدند و محبت می کردند . 

لستر وسط آرزوهایش نشست و آنها را روی هم ریخت تا مثل تپه ای از طلا شد . 

بعد شمردن را آغاز کرد آنقدر شمرد تا پیر شد و آرزوهایش دور برش تلمبار شده بود  . آرزوهایش را شمردند حتی یکی هم کم نشده بودهمه نو بودند و برق می زدند . بفرمائید آرزو ؟! چند تا بردارید 

اما به یاد لستر که در دنیای سیبها و بوسه ها و کفش ها  همه ی ارزوهیش را با خواستن آرزوهای بیشتر حرام کرد باشید . 

 

 

  • محمدعلی خالقی

در صدر  اسلام مسلمین افتخار می کردند که وعده غذایی در خدمت رسول الله باشند تا به برکت سفره شان بیفزاید 

روزی مردی حضرت را دعوت کرد و رسول خدا هم پذیرفت پس از لحظاتی سفره گسترده شد . رسول خدا ناگهان  دید که مرغی بر سر دیواری تخمی گذاشت تخم  مرغ سر خورد و پایین افتاد . میان در میخ بزرگی کوبیده شده بود تخم مرغ میان آن میخ قرار گرفت و نشکست . رسول خدا تعجب کرد . میزبان جلو آمد و عرض کرد یا رسول الله شما بر سر سفره ای وارد شده اید که تا بحال بلایی بر ان وارد نشده است . رسول خدا به محض شنیدن این سخن بر خواست و از خانه بیرون رفت . صاحب منزل گفت چه شده است چرا بلند شده اید . رسول خدا فرمود :: من هر گز بر سر سفره ای که بلا نازل نشده باشد و صاحبش در سختی و رنج نبوده نمی نشینم چرا که معلوم است که خداوند نظری بر ان ندارد 

هر اتفاق بد و حادثه را با دل و جان بپذیریم  و با لبخند شکر گذار خداوند باشیم .که خداوند رئوف و مهربان است . 

 

  • محمدعلی خالقی

 

 

 

سوره طارق 1-10
قسم به آسمان و قسم به طارق و چگونه توانی طارق آسمانی را بدانی  طارق همان کوکب درخشان است که نورش فرو رود 
قسم به اینان که هر شخصی را مراقب و نگهبان است  انسان مغرور در بدو خلقت خود بنگرد 
که از چه آفریده شده است 
از اب نطفه جهنده ای خلقت گردیده 
که از میان صلب پدر و سینه مادر بیرون آمده
او البته در زنده کردنش دوباره پس از مرگ قادر است روزی که اسرار باطن شخص آشکار شود
و ان روز قوتی در خویش و یاوری بر نجات خود نیابد

 

 

 

 

 

  • محمدعلی خالقی

آذر با شهریور = نیروبخش 

آذر با مهر =لذت بخش 

آذر با ابان = کارد و پنیر 

آذر با آذر = لذت توام با آشوب 

آذر با دی = مغایرت زیاد 

 

دی با فروردین =با جدل 

دی با اردیبهشت = زندگی با آینده ای زیبا 

دی با خرداد  =  پیوندی سخت 

دی با تیر =پیوندی با شکوه 

دی با مرداد = اختلاف زیاد 

دی با شهریور = عجیب 

دی با مهر = برنده ای ندارد 

دی با ابان = خیلی عجیب 

دی با آذر = نامناسب 

دی با دی = طولانی و پا برجا 

دی با بهمن = کمی مخوف 

دی با اسفند =عشقی و شهوانی 

 

بهمن با اردیبهشت =خیلی خودسر و لجوج 

بهمن با خرداد =پیوندی سرد 

بهمن با تیر =خیلی مضر 

بهمن با مرداد =بسیار دلکش 

بهمن و شهریور =ناهماهنگ 

بهمن و مهر =بسیار عالی 

بهمن و ابان =مغایر یکدیگر 

بهمن و آذر =نیازمند جد و جهد

بهمن و دی =با کمی ناخالصی 

بهمن و بهمن =واقعی و شگفت انگیز 

بهمن و اسفند =احتمال ناخوشی 

 

 

اسفند و فروردین =نیازمند به گذشت 

اسفند و اردیبهشت =یک پیوند عالی 

اسفند و خرداد =نیازمند به بصیرت 

اسفند و تیر =شیفته ی یکدیگر 

اسفند و مرداد =روح رمانتیک 

اسفند و شهریور =آرام و حامی 

اسفند و مهر =عشق افسانه ای 

اسفند و ابان =سراسر شادی و اعتدال 

اسفند و آذر =مشکلات زیاد 

اسفند و دی =احساسات واقعی 

اسفند و بهمن = یکدیگر را درک کنید 

 

 

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

3

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی