وقتی خیس از باران به خانه رسیدم
برادرم گفت چرا چتری با خود نبردی ؟
خواهرم گفت چرا تا بند آمدن باران صبر نکردی
پدرم گفت :تنها وقتی سرما بخوری ، متوجه خواهی شد
مادرم گفت :باران احمق
مادر این است !
- ۰ نظر
- ۲۹ آبان ۹۸ ، ۰۰:۰۱
- ۱۱۱ نمایش
وقتی خیس از باران به خانه رسیدم
برادرم گفت چرا چتری با خود نبردی ؟
خواهرم گفت چرا تا بند آمدن باران صبر نکردی
پدرم گفت :تنها وقتی سرما بخوری ، متوجه خواهی شد
مادرم گفت :باران احمق
مادر این است !
دل انسان همانند قلعه ای محکم و قوی از موادی ساخته شده که هیچ انسانی نمی تواند وارد شود . شما می توانید با این مواد قلعه دلتان را محکم محکم نموده تا هیچ نیرویی نتواند وارد قلعه دلتان شود .
وان مواد چیزی جز ....
خشم ،نفرت گله و شکایت ،غرور و کبر، تعصب ، بدبینی و... نیست
فقط مواظب باشید در ان احساس خفگی نکنید .