اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها

اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها

اسفاد وطنم

اسفاد ای سرزمین مادری من چه می کنی با دستهای خسته روح شکسته چه می کنی
درد است در فراق من از حال و روز تو شهر سکوت در و دیوار شکسته چه میکنی
روزی و روزگاری و حال و هوای تو شور اشتیاق بر مزار شهیدان چه می کنی
آن باغ های خرم و شیر دلان تو ان کوچه باغ عام و مردان ادیبت چه می کنی

بایگانی

۳۹ مطلب در ارديبهشت ۱۴۰۴ ثبت شده است

 

 

اگه داری با سرعت ۱۰۰ کیلومتر در جاده رانندگی می کنی 

پروانه‌ بیاد جلو ماشینت ترمز می گیری یا نه 

اگه شتر جلوت باشه چی 

یا انسان 

پس فرقی نمی کنه 

حیوون یا انسان باشه 

یه سر ترمز بگیری رفته 

احساسات می تونه از چیزهای کوچیک شروع بشه 

تا بتونیم ببخشیم / بگذریم 

و در برابر مشکلات / رنج ها قوی تر باشیم 

مهربان باشیم 

  • ۰ نظر
  • ۳۱ ارديبهشت ۰۴ ، ۲۳:۲۹
  • محمدعلی خالقی

  • ۰ نظر
  • ۳۱ ارديبهشت ۰۴ ، ۰۴:۵۹
  • محمدعلی خالقی

یک خاطره از دوران ابتدائی بگم بخندین خخخ

سال پنجم بود زنگ تفریح 

خانم جوانی بزرگوار بچه ها رو جمع کردن 

گفتن خالقی بیا  اینجا کارت دارم 

 

اگه از ته سالن تا پشون شاهرود خخخ

تا سر سالن 

با دستات راه رفتی یه جایزه داری پیش من 

جایزه هم یه جفت کفش بود که دستشون بود 

منم تشویق شده بودم بچه ها هم دست و هورا خخخ

از سر سالن تا پشون سالن با دستام رفتم / بچه ها هم پشت سرم میومدن و دست می زدن 

جایزه رو گرفتم 

خوشحال میزون خخخ

اومدم خونه 

کاشف که بعمل اومد 

دیدم کفشارو رو بابام خریده  خخخخ

میزون میزون خخخ

  • ۰ نظر
  • ۲۹ ارديبهشت ۰۴ ، ۲۲:۰۷
  • محمدعلی خالقی

  • ۰ نظر
  • ۲۸ ارديبهشت ۰۴ ، ۱۶:۳۰
  • محمدعلی خالقی

 آسیمه سر رسیدی از غربت بیابان دلخسته دیدمت در آوار خیس باران وا مانده در تبی گنگ ناگه به من رسیدیمن خود شکسته از خود در فصل نا امیدی در برکهء دو چشمت نه گریه و نه خنده گم کرده راه شب را سرگشته چون پرنده من ره به خلوت عشق هر گز نبرده بودم پیدا نمیشدی تو شاید که مرده بودم پیدا نمیشدی تو شاید که مرده بودم من با تو خو گرفتم از خنده ات شکفتم چشم تو شاعرم بود تا این ترانه گفتم در خلوت سرایم یک باره پر کشیدی آن گاه ای پرنده بار دگر پریدی در خلوت سرایم یک باره پر کشیدی آن گاه ای پرنده بار دگر پریدی

آسیمه سر

  • ۰ نظر
  • ۲۸ ارديبهشت ۰۴ ، ۰۳:۰۹
  • محمدعلی خالقی

  • ۰ نظر
  • ۲۶ ارديبهشت ۰۴ ، ۱۶:۱۶
  • محمدعلی خالقی

خدایا شکرت که با وجود دنیایی که پیوسته در حال تغییر است، هنوز هم زیبایی‌ها و نعمت‌های بی‌شماری در اطراف ما حضور دارند. شکرگزاری و قدردانی از تو، فرصتی برای تأمل در زیبایی‌های پنهان زندگی و درک عمق ارزش‌های واقعی که به ما ارزانی داشته‌ای، می‌باشد. این شکرگزاری، یادآوری است به ما که حتی جزئیات کوچک زندگی نظیر نفس کشیدن، لبخند زدن، و لحظات گرم خانوادگی نعمت‌هایی هستند که باید قدردانی شوند. در این نوشتار، به بررسی و سپاس این نعمت‌های خدادادی خواهیم پرداخت و دلایل فراوانی که برای شکرگزاری داریم را مورد تأمل قرار می‌دهیم، تا شکر و سپاس خود را به درستی به جا آوریم.

  • ۰ نظر
  • ۲۵ ارديبهشت ۰۴ ، ۰۸:۱۷
  • محمدعلی خالقی

  • ۰ نظر
  • ۲۴ ارديبهشت ۰۴ ، ۲۱:۴۰
  • محمدعلی خالقی

  • ۰ نظر
  • ۲۴ ارديبهشت ۰۴ ، ۲۱:۳۲
  • محمدعلی خالقی

  • ۰ نظر
  • ۲۳ ارديبهشت ۰۴ ، ۱۸:۵۶
  • محمدعلی خالقی

نه به مرگ  ازادی تمام زندانیها

  • ۰ نظر
  • ۲۳ ارديبهشت ۰۴ ، ۱۳:۵۰
  • محمدعلی خالقی

خروجی یک حیوان یا انسان 

چی می تونه باشه 

که نقش مهمی در رشد حیاتی گیاهی داره 

و این چرخه باید بچرخه 

  • ۰ نظر
  • ۲۱ ارديبهشت ۰۴ ، ۰۲:۱۰
  • محمدعلی خالقی

  • ۰ نظر
  • ۱۹ ارديبهشت ۰۴ ، ۲۲:۳۹
  • محمدعلی خالقی

چرا انسان ها  عاشق می شوند 

عاشق فرد کسی یا چیزی 

چرا غم ها سراغ انسانها میاد 

چرا غمگین می شویم 

چرا وابستگی بوجود میاد 

 

 

 

رسیدن به کمال انقضا ندارد 

 

  • ۰ نظر
  • ۱۹ ارديبهشت ۰۴ ، ۱۳:۴۹
  • محمدعلی خالقی

  • ۰ نظر
  • ۱۸ ارديبهشت ۰۴ ، ۰۱:۱۴
  • محمدعلی خالقی

تو چشمام نگاه کن و دستت وبذار تودستم
غم ورو سیاه کن و دستت رو بذار تو دستم
اگه ابر بارون بشه بارون بی امون بشه
دل و سرپناه کن و دستتو بذار تو دستم
تو چشام نگاه کن ودست وبذار تو دستم
غم وروسیاه کن و دستت وبذار تو دستم

عزیزم پربزن وهوا رو عاشقونه کن
دست توکفتر عشق دستامو آشیونه کن
دست من یه سبزه زار دست تو پیک بهار
بهار دستت داده گل تودست من هزار هزار
توچشام نگاه کن ودستتو بذار تودستم
غم وروسیاه کن ودستتو بذار تو دستم

بوی گل اومده طلایه دار دستت
گل به گل وا شده همه بهاره دستت
رنگارنگ همه رنگ شکفته دارم گل عشق
یه سبد بچینم واست بیارم گل عشق
آسمون که یک زمون دل عاشقا رو می شکست
چی شده که اومده من وتورو داده دست به دست
اگه که سرده هوا نگاه تو آتیشم شده
نفست پیرهن تن واسه دل عاشقم شده
گل دستاتو بیار باغ دست من بکار
من وباغبون کن و سرت وبذار رو شونه ام
ابرا رو روون کن و سرت وبذار رو شونه ام
منو همزبون کن و سرت وبذار رو شونه ام

عزیزم پر بزن وهوا رو عاشقونه کن
دست توکفتر عشق دستام و آشیونه کن
دست من یه سبزه زار دست تو پیک بهار
بهار دستت داده گل تو دست من هزار هزار
تو چشام نگاه کن و دستتو بذار تو دستم
غم ورو سیاه کن و دستت وبذار تو دستم

شاد باش 

  • ۰ نظر
  • ۱۷ ارديبهشت ۰۴ ، ۲۳:۵۵
  • محمدعلی خالقی

  • ۰ نظر
  • ۱۷ ارديبهشت ۰۴ ، ۱۹:۳۴
  • محمدعلی خالقی

  • ۰ نظر
  • ۱۶ ارديبهشت ۰۴ ، ۲۱:۵۴
  • محمدعلی خالقی

  • ۰ نظر
  • ۱۶ ارديبهشت ۰۴ ، ۲۱:۳۰
  • محمدعلی خالقی

  • ۰ نظر
  • ۱۵ ارديبهشت ۰۴ ، ۲۱:۳۲
  • محمدعلی خالقی

آمد گفت فندک داری گفتم بفرمائید 

سیگارشو روشن کرد / فندک گذاشت تو جیبش رفت 

به هوای اینکه متوجه نشدم 

بعضی وقتا خوب متوجه می شیم ما ادما فقط حوصله نداریم با اینا کل کل کنیم 

بعدشم باید بعضی ها رو یه چیزی داد که فقط برن 

بعد چند روز دوباره اومد 

گفت فندک داری 

گفتم دارم /گاز هم داره شعله اش هم میزون میزونه 

ولی آدمو می سوزونه 

بهتم نمی دم 

می دونی چرا 

چون دوستت دارم داداش  و وقت ارزش داره 

وقتتو اینجا تلف نکن 

برو به کارت برس 

سریع هم فقط برو که از سرویس جا نمونی 

رفت که دوباره بیاد بگه آتیش داری 

این درسته !!!!!؟؟؟؟؟؟

 

 

 

  • ۱ نظر
  • ۱۴ ارديبهشت ۰۴ ، ۲۱:۴۷
  • محمدعلی خالقی

  • ۰ نظر
  • ۱۴ ارديبهشت ۰۴ ، ۱۸:۰۶
  • محمدعلی خالقی

  • ۰ نظر
  • ۱۲ ارديبهشت ۰۴ ، ۰۹:۲۸
  • محمدعلی خالقی

  • ۰ نظر
  • ۱۲ ارديبهشت ۰۴ ، ۰۸:۵۱
  • محمدعلی خالقی

  • ۱ نظر
  • ۱۱ ارديبهشت ۰۴ ، ۱۳:۴۲
  • محمدعلی خالقی

  • ۰ نظر
  • ۰۹ ارديبهشت ۰۴ ، ۲۱:۲۲
  • محمدعلی خالقی

 

کودکان دارای ارتعاشات لطیف و مثبتی هستند و وقتی مشغول بازی با کودکان میشویم ،ارتعاشات جذب ثروت و سلامتی در وجود ما افزایش می یابد. کودکان برندگان بالفطره هستند و هنوز ارتعاشات ” ترس و تردید و نمیشه و نمی تونی ” در ایشان شکل نگرفته است و با بازی با کودکان از ارتعاشات عالی ایشان در ما هم اثر خواهد کرد. از بهترین زمانهای قانون جذب و تجسم خلاق و ارسال موج مثبت به هستی ،هنگام بازی با کودکان عزیزمان است.

  • ۰ نظر
  • ۰۸ ارديبهشت ۰۴ ، ۱۳:۵۸
  • محمدعلی خالقی

  • ۰ نظر
  • ۰۶ ارديبهشت ۰۴ ، ۱۳:۴۹
  • محمدعلی خالقی

  • ۰ نظر
  • ۰۶ ارديبهشت ۰۴ ، ۱۲:۳۹
  • محمدعلی خالقی

  • ۰ نظر
  • ۰۶ ارديبهشت ۰۴ ، ۰۲:۰۰
  • محمدعلی خالقی

 

 

 

 

 

 

  • ۰ نظر
  • ۰۶ ارديبهشت ۰۴ ، ۰۰:۲۸
  • محمدعلی خالقی

  • ۰ نظر
  • ۰۵ ارديبهشت ۰۴ ، ۱۰:۵۹
  • محمدعلی خالقی

  • ۰ نظر
  • ۰۵ ارديبهشت ۰۴ ، ۰۴:۴۲
  • محمدعلی خالقی

 

وقتی به نقطه ای رسیدی

 که تنهایی هاتو

 با کوه درخت رودخانه بگذرونی 

 

تو قویترین 

بازیگر سینمایی 

 

  • ۰ نظر
  • ۰۴ ارديبهشت ۰۴ ، ۱۲:۵۹
  • محمدعلی خالقی

چون سرابی در کویر چون خیالی دلپذیر
رفته بودی آمدی اما چه دیر
اما چه دیر …
رفتی و آمد بهار بی قرارم بی قرار
خاطراتت را فقط از من مگیر
از من مگیر …
از میان قاب دودی رنگ شیشه
می بریدی از من اما تا همیشه
تا همیشه تا همیشه …
با همه دریا دلی دل را به دریاها زدم
پشت پا بر اصل بی بنیاد این دنیا زدم
با هزاران آرزو با صد هزار شوق و امید
از پس دیروز و امروز ناگهان فردا رسید
ای دریغ از عمر رفته ای دریغ
قصه ابریشم و بیداد تیغ
ای دریغ از عمر رفته ای دریغ
قصه ابریشم و بیداد تیغ

خاطراتم لحظه لحظه رنج موعودم شده
چشمه وقت تشنگی آب گل آلودم شده
همچو ماه آسمان از من گریزان میشوی
مثل شب در ظلمت هر سایه پنهان میشوی
چون سرابی در کویر چون خیالی دلپذیر
رفته بودی آمدی اما چه دیر
اما چه دیر …
رفتی و آمد بهار بی قرارم بی قرار
خاطراتت را فقط از من مگیر
از من مگیر …
از میان قاب دودی رنگ شیشه
می بریدی از من اما تا همیشه
تا همیشه تا همیشه …
با همه دریا دلی دل را به دریاها زدم
پشت پا بر اصل بی بنیاد این دنیا زدم
با هزاران آرزو با صد هزار شوق و امید
از پس دیروز و امروز ناگهان فردا رسید
ای دریغ از عمر رفته ای دریغ
قصه ابریشم و بیداد تیغ
ای دریغ از عمر رفته ای دریغ
قصه ابریشم و بیداد تیغ

  • ۰ نظر
  • ۰۳ ارديبهشت ۰۴ ، ۰۹:۲۶
  • محمدعلی خالقی

  • ۰ نظر
  • ۰۳ ارديبهشت ۰۴ ، ۰۴:۱۶
  • محمدعلی خالقی

تو چه می دانی صف ناخون 

پاره کردن کتاب بعد ثلث سوم 

خواب مشق های ننوشته 

بوی عطر چادر مادر بزرگ 

تند خوانی معلم زنگ املا 

قلم قلم نی زنگ هنر 

دوات خشک شده ی بی جوهر 

تو چه می دانی 

صدای گاو گرسنه طویله 

فانوس بی نفت تو طاقچه ی گلی 

بوی کاغذ های رنگی  

شادی قلک پول

تو چه می دانی چیست 

 

 

کودکی هایمان چه تند گذشت 

 

 

  • ۰ نظر
  • ۰۳ ارديبهشت ۰۴ ، ۰۲:۲۶
  • محمدعلی خالقی

  • ۰ نظر
  • ۰۱ ارديبهشت ۰۴ ، ۲۲:۱۹
  • محمدعلی خالقی

 

 

چرا کودکان سنگ های کوچیک و رنگی را دوست دارند 

 

 

 

 

  • ۰ نظر
  • ۰۱ ارديبهشت ۰۴ ، ۱۳:۵۸
  • محمدعلی خالقی