- ۰ نظر
- ۱۷ ارديبهشت ۰۰ ، ۰۳:۳۳
یک نفر در مجمعی کیف تمسخر می گرفت .
خنده ای می کرد بر روی رفیق همچون که خر پالان نداشت .
اقا کیف تمسخر او را سرشار از قوت و قدرت برداشته بود
و رفیقش را تحت عنوان های مضحک و رکیک قرار می داد.
در مجمع فردی رو کرد و گفت چرا جوابش را نمی دهی و ان فرد همچنان ارام و خنده رو او را نظاره می کرد . و گفت جوابش در پیشانیش نوشته شده است ؟!
می خوام بگم که حق الناس تنها حق مردم خوردن نیست ، دزدی نیست ،بلکه هر چیزی که باعث ضایع کردن کسی یا چیزی گردد حق الناس است . بلکه چراغ راهنما را رد کردن حق الناس است بلکه صف نانوایی .یا صف گاز را رد کردن حق الناس است .بلکه تمسخر کردن ، بوق زدن اضافی ، بند آوردن راه وووحق الناس است .
داستان این قصه ی ما بر می گرده به ذات انسانها به اجداد مان به خانواده به پدر و مادر به نثل های قبل تر ازما ،به ریشه
ما اگر از یک اسب بخوام یک کره بگیریم به نژادش نگاه می کنیم یا همین طور گاو یا میش که با چه نژادی امیزش بزنیم بهتر خواهد بود ..
بله حتی امروزه در سنت ازدواج ها هم نگاهی کوچک به ذات پدر و مادر فرد دارند .
اسب رو اگه با الاق بزنیم می شه قاطر . دیگه اون کره اسب نیست بلکه قاطر است . اسب حیوانی نجیب و باوفاست و قاطر یک حیوانی لجوج و پر قدرت مثل این داستان امروز ما
مثل این ادم زورگو
با نژاد باشیم . و با اصل و نسب
بعضی ادما اگر چه در جایگاه خود با اصل و نسب هستند اما هیچ گاه یک نجیب زاده نخواهند بود . انها را با صد من عسل نمی شه تحمل کرد به قول معروف ستاره ندارن و همیشه تک و تنها هستند .دنبال زورگویی و تخریب افراد می گردند تهش چی داره معلوم نیست .
جواب دادن این گونه افراد هم همراهی کردن فرد است و خود را الوده کردن ، ما هم می شیم مثل او پس سکوت بهتر از قاطر بودن است .
بزارید اون اقا تو دنیای خودش کیف کند و بخندد . کیف کیف چرا که کیف از ان انسان نیست بلکه ازان حیوان است . خداوند رئوف و مهربان است و هیچ گاه پشتتان را خالی نخواهد کرد .
حرف از قاطر شد یادم میاد مرحوم کربلایی ابراهیم صادقی یک قاطر داشتن که جرات بیرون کردن ان را نداشتند و همیشه حتی برای اذوقه
از پشت پنجره به ان علف می دادند . و چند سالی بود که ان را بیرون نیاورده بودند .
بله عاقبت ادمای زورگو ، همان غل و زنجیر است . بمان قاطر بمان در خانه ی خاموش خود قاطر
با سلام
از پشت نیمکتهای غبار گرفته دریچههای دانایی را بر دلمان گشود، به نوجوانی یک حرف و دو حرف بر زبانمان "الفاظ نهاد و گفتن آموخت" و امروز هنوز دانستههایش را با هیچ چشمداشتی در سفره پاک اندیشه با ما قسمت میکند.
یکی از اساتید و مشاهیر فرهیخته که تمامی دانش آموزان و همین طور معلمین و هم دورهای ایشان که در عرصه علم و دانش فعالیت داشتند و بهترین خاطرات را از ایشان به یاد داریم
معلم بزرگوار و عزیز ما خانم جوانی می باشند
ایشان از سال ۷۰ تا ۷۵ فعالیت خود را بی دریغانه در اسفاد آغاز کردند و ستاره ا ی به تمام معنا پر شور و فعال ، شاد و خنده رو بودند
نام پدر بزرگ وار ایشان علیجان و متولد خرداد ۱۳۵۰ در شهرستان قاین روستای خونیک می باشند و من در همین جا پیشاپیش زاد روز خرداد ۹۷ روز تولدتان روز عشق روز عرفان روز اغاز بهار زندگی را به شما تبریک می گم
مدرک کاردانی خود را در دانشگآه فرهنگیان قاین و ترم اخر در مرکز پیش دانش گاه سعدی مشهد در سال ۷۶و در دانشگاه عالی فرهنگیان موفق به اخذ کارشناسی شده اند.
پنج سال در دبستان قائم اسفاد از بهترین خاطراتی ایست که حرف از بهترین انسانها مردمانی شریف همکارانی عزیز و دانش آموزانی نازنین اذعان داشتند.
در دو سال اول با مدیریت آقای فردوسی و معاونت جناب اقای اکبری سالهای بعدی با مدیریت آقای حاج ولی الله جعفری و معاونت خود ایشان در کنار همکارانی گرامی آقایان غلام حیدر اسداللهی موسایی،خالقی،غفاری مربی پرورشی،غفاری آموزگار، نوروزی،شهریاری،انصاری،دلیر،غلامی
و همین طور خانم ها
آزاد،عابدی،رضاپور را به تدریس پرداخته اند.
خاطرات کودکی دهه شصت و هفتاد ما متولدین ۶۱ ،۶۲ و هیاهوی زنگ و تفریح و بازیهای کودکانه با معلمین عزیز و همین طور معلم گرامی خانم جوانی را نمی توان اقرار نکرد و زحمات دلسوزانه معلمین را از یاد برد چرا که اگر این معلمین نبودند امروز باورمان بر خودمان دشوار بود واگر هر یک از این دانش آموزان به جایگاه و پست و مقام رسیده اند زحمات دلسوزانه معلمین بوده
ودر پایان از تمامی معلمانی که صمیمانه در این عرصه فعالیت دارند کمال تشکر و آرزوی موفقیت خواهانیم
برای معلم عزیز و مهربان خانم جوانی و خانواده محترمشان هم آرزوی سلامتی داریم امید است قطار زندگی یشان بر روی ریل موفقیت و خوشبختی در حرکت و بهار دلشان شاد و خرم باشد به امید روزهای روشن برای ایشان
خالقی اسفاد وطنم
جناب آقای خالقی سلام دست مریزاد آفرین بر شما انسان خستگیناپذیر و کم نظیر
من به یُمن حضور شما و فعالیتهای فرهنگی تان بر خود می بالم که مرغک بخت مرا یار شد تا بتوانم دوباره بر سر خوان خاطرات اسفادی های مهربان ،مهمان شوم.
بازگشتن به بیست و چند سال پیش سال های شیرین و پر خاطره سالهایی که من هنوز کوله بار معلمیَم خالی از تجربه و پختگی بود برایم جالب است و دلنشین خیلی خیلی از شما بابت این همه ملاطفت سپاسگزارم لحظه لحظه های تان بر وفق مراد باد.
جوانی اردیبهشت ماه ۱۳۹۷
اسفاد وطنم. esfadvatanam.blog.ir