درگذشت مرحوم ملا رجب حسینی را خدمت خانواده های معزا تسلیت گفته از درگاه خداوند متعال برای مرحوم رحمت و مغفرت الهی و برای بازماندگان صبر و شکیبایی آرزومندیم.
روحش شاد
- ۰ نظر
- ۰۷ شهریور ۹۹ ، ۰۰:۳۹
درگذشت مرحوم ملا رجب حسینی را خدمت خانواده های معزا تسلیت گفته از درگاه خداوند متعال برای مرحوم رحمت و مغفرت الهی و برای بازماندگان صبر و شکیبایی آرزومندیم.
روحش شاد
بی تو تهران چیست آیا از بلندی دیده ای
آسمانی تیره ،برجی کج دماوندی کثیف
اُف بر تهران که ما را در فراق عزیزانمان به سوگ نشاند. اسفاد در فراق فرزانگانی می سوزد که کتاب عمر آنها در تهران بسته شد؛ دکتر مظفر کریمی اسفاد آن محقق توانا و مدیر کل مدبر حوزه ستادی به تعبیر وزیر وقت دایره المعارف تامین اجتماعی و دکترروح الله رجایی اسفاد دایره المعارف روزنامه نگاری و علوم ارتباطات سر دبیر فرزانه روزنامه جام جم
دانشمندانی که عشق به وطن و زادگاه ، این اسفاد نازنین در کلام و قلمشان موج می زد. در این خزان غمبار باید گفت . یاران چه غریبانه رفتند از این خانه!
هم سوخته شمع ما هم سوخته پروانه! مرحوم کریمی در اندیشه آبادانی اسفاد و مرحوم رجایی که در وصیتی اشاره داشت. مرا در کنار قبر بی بی جانم در اسفاد به خاک سپارید.
ای جام جم هنر رجایی
ای معدن پر گُهر رجایی
روح اله باغ آرزوها
کردی تو چرا سفر رجایی؟
سفرنامه های بی نظیر روح الله در اربعین حسینی خود روضه ای است که دل آدم را جلا می دهد. آری !
هلابیکم یا زوار الحسین
در گذشته تهران بی وفا و نامرد سه جوان از خاندان قلی زاده و عقیل صادقی را از ما گرفته بود. و این بار با نهایت بی رحمی ، ما را در فراق فرهیخته ای گریان نمود که باید گفت . اُف بر تو روزگار نامراد و نامرد در این غروب دلگیر تهران این باغ خزان زده باید زمزمه نمود.
ای ساربان آهسته ران کآرام جانم می رود!
آن دل که با خود داشتم با دلستانم می رود
در این گرمای تابستان شعله های هجران یاران سفر کرده طاقت فرساست .در گردش روزگار با هر نفس وداع گلی یادگار ماند. اکنون که در سراچه تخیل و احساس گام می زنم یاد یاران بهاری را ارج نهاده و به روح بلند آنها درود و تحیت می فرستم.
نویسنده : مرتضی حسینی اسفاد
مدرس دانشگاه _ مرداد۹۹
این تصویر بعد از زلزله ۱۳۷۶ در باغ سالاری باغ میرزا غلام حسن قاسمی گرفته شده که مرحوم در همین باغ به رحمت خدا رفتند .
کربلایی حسین علی قاسمی و فرزندان ایشان در این باغ خاطرات زیادی رو به یاد دارن که بعد زلزله تمامی خانه های این باغ با خاک یکسان شد و به اقای اسماعیلی فروخته شد .
از خاطرات من در این باغ درخت توتی بود که همیشه ریسمانی به ان وصل بود و تاب می خوردیم و یک درخت انجیری بود که هنوز طعم ان از زبانم نرفته است .