- ۱ نظر
- ۲۶ اسفند ۹۶ ، ۱۱:۵۳
تحصیل در عصر اخوند ملا عبد الوهاب ومعلم قران کبله میرزا مسیح
اگر چه زندگی در دوران قدیم سختی و مشقت خودش را داشت ولی به هیچ عنوان با دنیای امروزی قابل قیاس نیست این مطلب مربوط به پنجاه وشصت سال قبل می باشد .
یکی از سختی های عصر قدیم تحصیل در شرایط سخت بود .
درس خوندن زمان قدیم برای پدرانمان بسیار دشوار بود. چرا که در ان زمان نه وسیله ای بود. ونه تلفن ونه وبرق و نفتی
انواع مکتب خانها در عصر قدیم به دو نوع عمومی و خصوصی بود
نوع خصوصی برای افراد اعیان و اشراف و عمومی برای عامه، این موضوع در اسفاد قدیم اعمال نمی شد بلکه در عصر قدیم و شهر نشینان مورد اجرا بود .
مکتب اولین اموزشگاه تحصیلی در ان عصر بود که مدیریت ان توسط اخوند ملا وهاب ومدیریت قران خوانی با اخوند کبله میرزا مسیح بود
محل مکتب از دکان یا اتاق بزرگ گلی بود . که داخل ان حصیر ، نمد کهنه ،تخته سیاه ، میز وچوب وفلک و چند ترکه از انار بیش نبود .
این جریان مربوط به نوجوانی افراد زیر با ذکر نام ونام خانوادگی بیان می شود
خواجه غلامعلی عظیمی ,حاج الله نظر زارعی , میرزا ابراهیم خالقی , حاجی ناظر عطایی , کربلایی غلام نبی شهریاری , حاج ابراهیم شهریاری , حاج محمد کلوخ قنبری , حاج حسین علی عظیمی , کربلایی حسین علی قاسمی , میرزا عباس قلی قاسمی , حاجی میرزا محمد خالقی , میرزا حسین خالقی ,حاجی محمد حسین جعفری , شیخ هوشنگ پسر حاجی عبدالحسین ,ملا عباس عابدینی , ملامحمد اخوند , وملارضا اخوند وبسیاری از دوستان که از قلم افتادن .
مکتب اسفاد قدیم مکان ان در روبروی مسجد قدیم قلعه اسفاد در خانه اخوند ملا وهاب بود .که مسئول اموزش قران ووالف بای اولیه در حد روخوانی ، درس اول الف وب وبعد هم سی پره (به معنی سی ورق)وبعد صد کلیمه (به معنی صد کلمه ) که شامل یادگیری کل دوره اموزشی دوره ابتداعی ان زمان می شد .
جمعا دانش اموزان در دوره مکتب خانم واقا حدودا به چهل نفر می رسید
معلم قران مرحوم کربلایی میرزا مسیح بود . (روحش شاد )
سال اول تا چهارم در روستای ابیز تدریس می شد که دانش اموزان پسر در راه پای کوه از قلعه قدیم اسفاد تا ابیز پیاده این مسیر رفت وبرگشت را می پیمودند . وهر دانش اموز صبحانه و نهار خود را با خود می بردند
ساعت حرکت از اسفاد صبح ساعت شش که با پای پیاده یک ساعت راه بود
مدرسه قدیم ابیز در قلعه قدیم در باغ مرتضی قلی خوان که باغی بزرگ دارای درختهایی از میوه ودارای چند تا کلاس وحوض اب بزرگی بود که در زلزله 76 تمام قلعه ابیز با خاک یکسان شد .
معلمان بزرگوار ابیز هم راتقی ,صفاجو ,صعودی نام داشتند
واین روند همین روال چهار سال با پای پیاده رفت وبرگشت با سختی ومشکلات خودش ادامه می داشت .
نگارش محمد علی خالقی
راوی حاج عباس قلی قاسمی
وطنم اسفاد
آن جا که بیشتر به نظر یاد است
سرسبزی و طراوت اسفاد است
جایی که از بهشت برین بهتر
آن ده که کوهپایه و آباد است
تاریخ با شکوه و جلال تو
از دورها نشانه و بنیاد است
بیش از هزار و سیصد و اندی سال
سروی که ایستاده و آزاد است
چون خوش گوار آب قنات آن
غم دیده ای که خورده ازآن شاد است
صبح اش بسان صبح نشابوری
عصرش قیاس خطه ی بغداد است
در محفل عزای مُحرّم خوب
در دسته ها حماسه و فریاد است
در قبله گاه محکم او شاسکوه
سنگین و ریشه دار چو اوتاد است
در دوستی همیشه وفا دارند
چون قصه ها که گفته ز فرهاد است
از دین شمرده اند وطن خواهی
اسفاد ، عشق، جای چه ایراد است ؟
وابستگی هر کسی از چیزی است
شاعر! به عشق روی تو معتاد است
مردان با فضیلت آن محبوب
زن با کمال چون گل شمشاد است
گل دسته های سرخ شهیدانت
آن آهوان که زخمی صیاد است
دارد "شمیم" مهر وطن در دل
هر چند غبار فاصله ایجاد است
شاعر : مرتضی حسینی اسفاد (شمیم)
داستان روز
نقل است از یکی از دوستان قاسمی اسفاد
در نماز ظهر جهت اقامه نماز به مسجد رفته تا اقتدای حاجت نماید
دوچرخه اش را در درب مسجد پارک کرده تا نمازش را بخواند.
گویند از یکی از بزرگواران تاکید بر قفل دوچرخه نموده و ایشان اعتنایی به آن نداشتند .
گویا بعد از خواندن نماز دوچرخه نبوده و کسی ان را برده
فرد همراه رو کرد به جناب قاسمی و گفت . نگفتم دوچرخه ات را قفل کن
جناب قاسمی با لبخندی ملیح پاسخ داد خوب حتما لازم داشته که برده و بدون ناراحتی پیاده به راه خانه ، راهش را ادامه می دهد
این سخاوت انسانهای بزرگ است
گاهی خداوند مشکلی را در سر راه ادم قرار می دهد که شرش خیر می باشد
بیایید به راههای خداشناسی پی ببریم و کمی سخاوت و صبور باشیم
شاید در آن حوالی از طرف خداوند خیریتی در راه باشد.
هر عمل کز آدمی از خیر و شر سر می زند
آن عمل مزدش به زودی پشت در در می زند