اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها

اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها

اسفاد وطنم

اسفاد ای سرزمین مادری من چه می کنی با دستهای خسته روح شکسته چه می کنی
درد است در فراق من از حال و روز تو شهر سکوت در و دیوار شکسته چه میکنی
روزی و روزگاری و حال و هوای تو شور اشتیاق بر مزار شهیدان چه می کنی
آن باغ های خرم و شیر دلان تو ان کوچه باغ عام و مردان ادیبت چه می کنی

بایگانی


شاهرود اسفاد 

با سلام خدمت دوستان اسفادی

یکی از باشکوه ترین جاهای دیدنی اسفاد  شار چراغان و شاهرود می باشد 

در پایین تر از این شار سنگی بزرگ به نام لاخ سنگ او که این لاخ همیشه از آب باران تا برج سه لبریز بود و حیوانات چون اهو بز وحشی و پرندگان از آن شرب می کردند 

شار چراغان اسفاد در قلب کوهای اسفاد قرار دارد که تفرجگاه خوبی برای اسفادیها و روستاهای همجوار می باشد   

این شار از جایگاهی مهم در دل کوه قرار دارد که با وجود باران زیاد و آب راهایی که از نعمت خداوندی برخوردار گشته باعث ازدحام آب باران و وصل به شاهرود می باشد

صدای دل نشین باران را در شاهرود اگر به مناظره بنگرید واقعا دلچسب و رویایی ایست 

صدای پرندگان و کبک ها وبلبلها هم دلنشین و آرام بخش می باشد و از ویژگیهای این شار است و در زمان قدیم که بارندگی زیاد بود صدای شار چراغان به نوسازی هم می رسید و چشم انداز زیبایی هم داشت 

و با وجود باران زیاد شاهرود به وجود می آمد که دیدن شاهرود هم واقعا زیبایی خودش را داشت.

وبچهای دهه شصت و حتی بزرگسالان هم به دیدن آن می رفتند. که گاهی بعلت باران زیاد شاهرود به نوسازی و بیابانهای اسفاد وکر هم می ریخت.و اسفادیها با لهجه اسفادی می گفتند رود حرکت کرده

ولی روزگاری ایست این شاهرود و شار چراغان آبی به خود ندیده و به خواب  رفته است 

یادمان هست روزگارانی غلور پخت کرده و نماز باران می خواندیم و خیلی مهربان   و دوستانه در سایه این کوه بزرگ که شاسکوه نام دارد زندگی می کردیم 

روزهایت را شکر خدای مهربان 

آیا دوباره اسفاد را زیبا خواهیم دید


نگارش خالقی اسفاد

  • محمدعلی خالقی

سایه مخابرات قلب تپنده اسفاد


    با سلام و احترام 


بعد از غروب خورشید و سایه زیبای میلاکو و شاسکو و هوای آرام بخش و فرونشستن غبار محلی ،

 مکان دوست داشتنی سایه مخابرات و جنب فروشگاه مهدی و علی شهریاری ، پای هر عابر و مسافری را به آنجا باز می کند.

جذبه افراد خاص آنجا ، شوخی ها ، متلک ها و ادبیات جذاب افراد این پاتوق بسیار شگفت انگیز است .

زیر مخابرات در تابستان تا بعد از گلهای زعفران بخاطر سایه اش مشتری فراوانی دارد.

جالب است  با چرخش خورشید  افراد آنجا نیز از چهار گوشه مخابرات برای استفاده سایه  استفاده می کنند.

ریگ بازی ، قطار بازی ، مشاعره ، بحث های سیاسی و جناحی داغ و خبر گرفتن از رم آب قنات و بیابان . گمار رمه ، انتظار آمدن رمه در فصل پاییز.آمار قیمت خرید و فروش گل زعفران . اخبار دایر بودن نانوایی و مراسم خاص و از  مراکز تصمیم گیری و تصمیم سازی و مرکز تبادل اخبار و اطلاعات و معلومات عمومی اسفاد است.

البته  در نبود تلگرام و تلفن همراه و تلفن ثابت ، مخابرات اولین مرکز ورودی و خروجی اخبار بود و هم اکنون اینترنت و تلفن همراه و تلگرام باعث کسادی کارش شده است.

به هر حال زیر مخابرات و جنب مغازه برادران شهریاری و مغازه جعفر ، بصورت شبانه روز دایر است.

برخی از هم اکنون در حال ذخیره کنده درخت برای آتیش فصل زمستان هستند چرا که تا پاسی از شب این پاتوق برقرار است.

در قدیم هم، پاتوق های پای چنار ، درب قلعه و سرچهارراه بسیار پر رونق و خاطره انگیز بوده است.

برای کلیه اسفادیهای دوست داشتنی پاتوق مخابرات جنب مغازه های حاج آقای ظاهری . برادران شهریاری و آقای جعفر یوسف پور آرزوی سلامتی و بهترین ها داریم.

شما خیلی باحالید      دوست تون داریم


                            کریمی  آوای اسفاد

  • محمدعلی خالقی

سکوت در اثر بستن دهان نیست،

در اثر باز کردن فکر است،

هر چه فکر بازتر، سکوت بیشتر،

هر چه فکر بسته تر، دهان بازتر...!

 

  • محمدعلی خالقی

با عرض سلام وادب.

یکی دیگر از جشنهای ما ایرانیان 

چهار شنبه سوری میباشد..

چهار شنبه سوری جشن پایان سال است که از دیر باز رسم بر آن بود که چهارشنبه اخر سال را در یک دورهمی با برافراشتن اتش با سرما خدا حافظی کرده وبه استقبال بهار میرفتند..

این جشن از اولین جشن ها ومناسبتهای نوروزی میباشد.

شمار زیادی از این قبیل جشن ها ی متفاوت در صفحات تاریخ ما گم شده است وبه فراموشی سپرده شده که امید است با رعایت مواضین ومقررات حافظ این چنین رسوممان باشیم.

در ایام قدیم مردم دور هم جمع شده واتش بزرگی برافراشته که تا صبح دوام داشته باشد ودور ان حلقه میزدند و از روی ان میپریدند ودر این هنگام تمام غم وغصه های خود را به اتش میسپردند واز اتش انرژی میگرفتند واین جمله را تکرار میکردند( زردی من از تو ،سرخی تو از من) .

ولی در سالهایی که گذشت در دیار ما تغیراتی به ان داده شد و سوزاندن لاستیک های خودروها جایش را به اتش داد و کم کم این لاستیک ها رو به وسیله نقلیه ای میبستند وروی زمین میکشیدند که این کار بی خطر هم نبود ویا تکه های اتش را به هوا پرتاب میکردند که چند تایی سوختگی هم به همراه داشت .

دوستان وعزیزان چه خوب است که برای فراموش نشدن رسوممان وداشتن شادیهای سالم وپاک به سراغ راه ورسم قدیم برویم وبا بر پا کردن اتشی بزرگ وجمع شدن دور ان به شادی وسرور بپردازیم واز این شب زیبا خاطرات به یاد ماندنی بر جا بگذاریم ..

چهار شنبه سوری امسال اسفاد منتظرتان هستیم

با درست کردن اتش با سرمای زمستان خدا حافظی وبه استقبال سالی نو با هزاران ارزوی خوش میرویم..

ارزومند بهترینها در سال جدید برای تک تک اسفادیهای عزیز...

محمد علی غفاری

  • محمدعلی خالقی