- ۰ نظر
- ۲۱ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۲:۱۱
تازه چشمهایم به خواب رفته بود . هوا خیلی گرم ومقارن ساعت ۲:۲۰ دقیقه بعداظهراردیبهشت ماه ۱۳۷۶بود . صدایی ارام و کودکانه در گوشم میس کال میزد .دایی دایی فکر میکردم خواب میبینم تا اینکه دستهایی نرم ولطیف به ارامی چادری که روی خودم پهن کرده بودم رو کنار زد ولبخندی عاشقانه نگاهم. را به خود به گیرا کشاند.
دایی دایی دایی
با اینکه خستگی تموم وجودم را گرفته بود گفتن جان دایی چی میگی
دایی یه گنجشک تو خونه مون لونه کرده میای برام بگیری
باشه دایی فردا میام
اخ جون و خوشحالی از وجودش موج میزد ورفت
شب قبل با رویای کودکانه خود با هم نقاشی می کشیدیم نقاشیهای خوب وقشنگ یک اسمون پر ستاره با یک درخت سیب وابرهایی با ماه قشنگ
بدوبدو و صدای خنده هاش از من دور تر ودورتر میشد . من دوباره به خواب رفتم . فردای ان روز یعنی 20/2/76 نزدیک ظهر من تازه از مدرسه اومده بودم خسته ومانده مادر داشت مقدمات نهار را فراهم میکرد نهار ماکارانی بود بعداز خوردن نهار نزدیک ساعت ۱۲:۲۷ دقیقه بود که صدایی در گوش همچون صدای صاعقه یا رعد وبرق طنین افکند وزمین شروع به لرزیدن کرد به سرعت به همراه مادر خود را به خیابان رساندیم ونشتیم وچشم بستیم دوالی سه دقیقه نگذشته بود, مهیب گرد وغبار تمام اطراف رو فرا گرفته وصدایی نالها از هر کوچه خیابانی به گوش میرسید. ان روز به سیاهی شب تبدیل شده بود و دیگر هیچ چیز زیبایی خودش را نداشت همه جا تار وسیاه بود وپس لرزها هم چنان ادامه داشت . تا چشم باز کردم دیگر نه گنجشکی بود و نه دفتر نقاشی ونه ماه درختی ,,,,,,
این جنبش الهی وقهر زمین را به تمام کسانی که عزیزانشان را از دست داده اند تسلیت می گوییم
خالقی اسفاد
خیلی قشنگ به نگارش دراومده .زنده کرد خاطراتی که این افسانه داشت وبرامون درزیر یک سقف ساخت .اما افسانه رو اون زلزله ی افسانه ای باخودش برد اونروز از قاین به اسفاد اومدم وبا اون صحنه وحشتناک اسفاد چند دقیقه ای بیشتر نموندم ودوباره بازگشت به قاین برای پیدا کردن پدرومادرم وخواهرکوچکم وافسانه.توبیمارستان قاین بین اون همه مجروح گشتم وگشتم پدرومادرم وتونستم پیدا کنم اما اثری از خواهرم وافسانه نبود بعد خبردار شدم خواهرم واعزام مشهد کردن وبعد اون لحظه ای که هیچ موقع فراموشم نمیشه .رفتم سردخونه ،وقتی کشوسردخونه روباز کرد فکر کردم خوابه چهره سفیدمثل ماه ،با خنده ای نهیف برصورت ، انگار داشت حرف میزد دوروز قبلش وارد خونه شدم دوید سمتم وگفت عمو ببین پام چی شده .شصت پاش بریده شده بود با یه پارچه سفید مادرش بسته بود بوسش کردم حالا نمیتونستم قبول کنم که او دیگه نمیخواد بلندبشه .آروم خوابیده بود خواب ابدی باورم نمیشد افسانه واقعا افسانه بود روحش شاد ویادش گرامی.روح مادرش هم شاد وخدا بیامرزدشون
الله یار حسنی
۲۰اردیبهشت سالروز زلزله 1376
منطقه زیرکوه۴۶ روستای دهستان زیرکوه در زلزله سال ۷۶، صد درصد آسیب دیدند
در روز شنبه ۲۰ اردیبهشت ماه ۱۳۷۶ ساعت ۱۲و۲۸ دقیقه و۱۲ثانیه به هنگام صدای اذان ناگهان گردبادی در منطقهی زیرکوه آبیز و زهان و در میان بیرجند از بطن زمین جوشید و بارانی از سنگ و خاک و آوار بر سر مردم باریدن گرفت. در طی چند ثانیه همه چیز تلی از خاک شد. این زلزله با شدت ۷.۱ ریشتر منطقه را در هم کوبید و ۱۵۰۰ نفر کشته بر جا گذاشت. تا صبح روز بعد ۱۲۰ پس لرزه ادامه داشت حجم خسارات وارده به مسکن و احشام بیش از ۲۷۱ میلیارد ریال برآورد شد.
دهستان زیرکوه با ۴۶ روستا ۱۰۰درصد آسیب دید که روستاهای آردکول، شوشک محمدآباد زیرکوه، تاجکوه، پیشبر، دارجعلیا و سفلی گمنج، نزومند، اسفرق، بقرایی، بشیران، کازکان، دزگ، حسینآباد، مهرک مناوند بیش از دیگر روستاها تلفات داشتند.
در دهستان شاسکوه ۱۷ روستا به تفاوت ۷۵ درصد تا ۱۰۰ درصد آسیب دیدند و از نظر تلفات روستاهای آبیز، اسفاد، فندخت، بهناباد و بیدخت بیش از دیگر روستاها آسیب دیدند.
شهر اسفدن ۷۰ درصد آسیب دید. در دهستان زهان ۳۷ روستا به تفاوت ۶۰ درصد تا ۱۰۰درصد آسیب دیدند، زهان و پایهان تلفات فراوانی داشتند و در دهستان پترگان ۱۱روستا به ترتیب از ۵۰ درصد تا ۱۰۰درصد آسیب دیدند روستای تیغاب ۲ کشته داشت.
منطقهی درمیان بیرجند، روستاهای تخته جان، سهراب، خونیک، گیت، اشک، گزیک، درخش، آسیابان، گلویج، دره چرم، آبگرم، آوازه، زیلان، زیرک، نصرالدین بشدت آسیب دیدند.
زلزله ۲۰ اردیبهشت ۷۶ در منطقه بسیار گستردهای به وسعت حدود یک سوم از مساحت کل کشور احساس شد.
همیشه خداوند وقایع تلخ را سر راه ادم قرار می دهد
که باعث ترک بعضی از افراد و بعضی از افکار از زندگی شماست این حادثه پایان زندگی نیست بلکه شروعی بدون دغدغه و تولد شیرین برای زندگی ایست
پایان حادثه تجدید شروع شیرین زندگی ایست
عرفان
این حادثه هر چیزی می تونه باشه
دزدی از خانه ماشین تصادف نداشتن اولاد از دست دادن عضوی از بدن
کلاه برداری زندان طلاق
بله خداوند این قدر مهربان و رعوف است که برای هر تلخی شیرینی و برای هر شیرینی تلخی آفریده و انسانها را با این تلخی و شیرینی آزمایش می کندو در فراز و نشیب زندگی درس وفا و محبت و قدرت خداشناسی وخود نگری را می آموزد و این انسان است که با فهم و شعور راه درست را بپیماید .
خداوند انسان و تمامی مخلوقات را آفریده برای زندگی غم شادی خندیدن مردن گریه کردن غصه احساس آرامش وبعد هم تکامل و رشت و آخر هم مرگ
شاید اکثر موجودات هم از این خصلت و نعمتها برخوردار باشند
ولی از انسان تا موجودات تفاوتی بین عقل و هوش است که انسان را بر موجودات دیگر متمایز کرده
تفاوت این استعداد و برترین انسان در جهان ثابت شده و دارای نتیجه و اعمال در دنیای دیگر است . فرق مهم آن نماز و روزه عبادت است وگر نه حیوان هم زاد و ولد دارد احساس غم عمر شادی و .... دارد
ولی انسان گاهی با وجود عقل برتر از حیوان پس تر می شود و این اراده ها متفاوت است که با وجود اعمال ناشایست بعضی انسانها در حیوان هم پیدا نمی شود
خداوند اشک را آفرید برای گریه کردن غم و غصه نه برای ریختن به اجبار حق حق و خنده تمسخر یک معلول کوتاه قد یا مجنون
خداوند خندیدن را آفرید برای شادی نه برای خندیدن بر فقر و لباس مندرس یک کودک خیابانی
خداوند هوش و استعداد و غذا را آفرید برای خوردن و کمک کردن به ایتام و گرسنگان نه برای ریختن و پاشیدن و تخت و تاج
بله بعضی از این حرکات درد دارد و سکوت و تامل
که چرا ترین ها بر انسان چسبید و بدترینها بر حیوانات
انسان بعضی مواقع حرکات درشت و ناشایست انجام می دهد که در شان یک انسان نیست
خالقی اسفاد
سکوت شب
تو را گم می کنم هر روز و پیدا می کنم هر شب
بدین سان خواب ها را با تو زیبا می کنم هر شب
تبی این گاه را چون کوه سنگین می کند آن گاه
چه آتش ها که در این کوه برپا می کنم هر شب
تماشایی است پیچ و تاب آتش ها، خوشا بر من
که پیچ و تاب آتش را تماشا می کنم هر شب
مرا یک شب تحمل کن که تا باور کنی ای دوست
چگونه با جنون خود مدارا می کنم هر شب
چنان دستم تهی گردیده از گرمای دست تو
که این یخ کرده را از بی کسی، ها می کنم هر شب
تمام سایه ها را می کشم بر روزن مهتاب
حضورم را ز چشم شهر حاشا می کنم هر شب
دلم فریاد می خواهد ولی در انزوای خویش
چه بی آزار با دیوار نجوا می کنم هر شب
کجا دنبال مفهومی برای عشق می گردی؟
که من این واژه را تا صبح معنا می کنم هر شب
احمد محمدی اسفاد
شناخت خداوند و عظمت در رمز راز دنیا
یکی از عظمت عرفان الهی سکوت شب و زیبایی هایش می باشد
انسآن گر چه در گیر کارهای روزانه و بحران های زندگی می باشد از لذت شبانه و رمز و راز در تاریکی بی بهره مانده است .
هرچند که شب برای آرامش و سکوت ،خواب پدیدار شده و روز برای کار وتلاش ولی لذت شب و سکوت ، تنهایی وعرفان در دنیای شب از نگاه و محبوبیت و شناخت معقولانه و جذابیت بهتری در افکار انسان صورت می گیرد
سکوت در شب
درخشش زیبای ستارگان
قرص زیبای ماه تابان
سکوت و زیبایی طبیعت وارامش مخلوقات صدای زیبای جیرجیرکها و قورباغه ها و گاهی مرغ شب
سیاهی شب و خواب تمام مخلوقات ، انسانها ، موجودات
خلوت در دل کویر و سکوت پر از عجایب ودشت بی انتها
ویا در دل اقیانوسی که امواجی آرام و زلال از عظمت و بزرگی دریای بی کران دارد
و یا خلوت در دل کوهی که سالها ریشه در دل زمین ،عظمت ، شکوه و سربلند دارد ...
این ها همه و همه دست به دست داده اند و از شناخت عرفان و خلقت و پروردگاریست که شب را آفرید برای خوابیدن و روز را آفرید برای تحرک و کار و تلاش
ولی گاهی لازم است از این جهان آفرینش با نگاهی روشن بنگریم و خود را در این گمنام بشناسیم و خود را پیدا کنیم .
اندیشه در سکوت شب و گاهی وجود انسان در قدرت عرفان در این عجایب پروردگار ......
کویر اقیانوس کوه و باغ بستان ، مناظر زیبای ستارگان و ماه در تفکر انسان واجب و تجدید در عظمت و شناخت خداوند ، دوری از گناه ، خود شناسی و خود نگری امری لازم است،.
بیاییم به شب و مخلوقات بیشتر و از همه مهمتر از این شبانه خود نگری را دریابیم شاید یک قدم دورتر از گناهان خود و یک قدم نزدیکتر به خوبیهای خود دست یابیم
نویسنده خالقی اسفاد