اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها

اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها

اسفاد وطنم

اسفاد ای سرزمین مادری من چه می کنی با دستهای خسته روح شکسته چه می کنی
درد است در فراق من از حال و روز تو شهر سکوت در و دیوار شکسته چه میکنی
روزی و روزگاری و حال و هوای تو شور اشتیاق بر مزار شهیدان چه می کنی
آن باغ های خرم و شیر دلان تو ان کوچه باغ عام و مردان ادیبت چه می کنی

بایگانی

اندوه غم یار من است و یار من خدای من 

هیچ چیز از جانب خدا بی حکمت نیست

با غم هایمان مهربان باشیم 

 

خالقی  (عرفان)

 

  • ۰ نظر
  • ۱۶ فروردين ۹۷ ، ۰۰:۳۵
  • محمدعلی خالقی

با سلام و عرض تسلیت حضور محترم جناب اقای حاج تیمور شهریاری 

این رسانه پیام تسلیت و غم در گذشت پدر خانم عزیزتان را اعلام می دارد 

برای عزیز از دست رفته رحمت الهی و برای خانواده و بازماندگان صبر و شکیبایی خواهانیم

جهت روح تازه از دست رفته بخوانیم فاتحه ای با ذکر صلوات بر محمد وال محمد

  • ۰ نظر
  • ۱۵ فروردين ۹۷ ، ۲۳:۱۷
  • محمدعلی خالقی

تصویر جناب رضا اسماعیلی 

  • ۱ نظر
  • ۱۵ فروردين ۹۷ ، ۱۷:۳۴
  • محمدعلی خالقی

زندگی 


یه وقتایی  زندگی برای هر کسی یه جوری رقم می خوره که خود آدم هم نمی دونه باید چیکار کنه 

یا چجوریباهاش کنار بیاد 

اون موقع است که اشک ناله آه فغان هم جواب گو نیست

اون موقع است که دلت هوس یه لیوان قهوه تلخ به رنگ سیاهی می کنی 

و می ری یه لیوان درست می کنی و آروم آروم مزه می کنی و با هر قورتی که می خوری تلخی های زمانه رو هم مزه می کنی و بغض صدا تو هم خفه می کنی و گوشه ای تنها خلوت 

و بعد دوباره از جات بلند میشی  واز نو شروع مثل سال قبل که به راحتی و به همین دقیقه ها تمام شد و سال جاری رسید البته با یه عالمه پرونده تلمبار شده  ذهنی منفی که خدا کنه شامل ما و شما نشه و یه دنیا خاموشی 

اما از نوع شروع می کنی به ادامه دادن این راهی که اسمش زندگیه و پایانش دست خود آدم نیست شاید هم پایانش دقیقه ای آن طرف تر باشد که بی خبریم

ولی این یه رسمیه رسم روزگار رسمی که نقشه اش بی نگار شه 

روزگاریست که می چرخد و می راند 

ولی بطور نامشخص که اگه بخوام فکر کنیم و به عمق ماجرا بیندیشیم همین راهی رو که داریم می ریم رو هم گم می کنیم  چون نمیتونیم بفهمیم که این همه عظمت و بزرگی چیست و چجوری به وجود اومده وووووو

پس همین بهتر که به خودمون بقبولونیم که هنوز انرژی داریم و می ریم جلو فقط نکته اینه از نوع درستش  

و پاس خدایت همین

نمیدونم همین جوری اومد

خالقی

  • ۰ نظر
  • ۱۵ فروردين ۹۷ ، ۰۲:۰۳
  • محمدعلی خالقی

  • ۰ نظر
  • ۱۴ فروردين ۹۷ ، ۲۰:۳۳
  • محمدعلی خالقی

با سلام حضور سیزده به دریها

سیزده به در به مفهوم سفر در روز سیزدهم سال جاری 

سفر به کوه ودشت  باغ و بستان جهت شادی و پایکوبی 

از قدیم بر این باورند که این روز نحس می باشد و بعضی ها هم  این روز نحس نمی دانند و چنانچه شرایط نامساعد بود می توان در خانه ماند وشادبود ویا هم با همگان  همراه بود و به دره کوه دشت و هر آنجا که مناسب دونستیم رفت 

و این روز را هم روز طبیعت می نامند ویا روز آرزوها و با بستن گره به سبزها آرزوی خود گفته وسبزه را به آب می اندازیم.

این روز هم از روزهای بزرگ  خداوند می باشد واگر کمی عمیق فکر کنیم فروردین بود اردیبهشت  خردادی فصل بهار فصل زیبایی خداوند همه از خواب بلند می شوند  درختان شکوفه می دهند و همین طور تیر و مرداد شهریور فصل تابستون فصل میوها و فصل نعمات و فراوانی و مهر آبان آذر فصل پاییز و برگ ریزان و دوباره درختان برگ وبالشان را می ریزند و آماده خواب زمستانی می شوند و هوا هم کمکم تغییر می کند ودر زمستان فصل دی بهمن اسفند هم فصل زیبای برف و باران فصل سرما و اواخر این قصه سرد وسفید همیشه سبز خواهد بود 

این گردش فصول از کجا و چطور بوجود می آید  کمی تامل در اینجا چشمها را باید بس و تفکری عمیق به اعماق این قصه پرداخت تفکری که برگرفته از عظمتی چون ماه خورشید زمینی معلق در فضا ، ستارگان وسیارهاست 

عظمت خداوند وپرودگار یکتا این بزرگی بر هیچ کس پوشیده نیست 

این هم راهی از راه های خداشناسی ایست خدایا شکرت 


امیدوارم با هفت سین نوروزی قرآن نگهدارتان اینه اش روشنایی زندگیتان سکه اش برکت عمرتان سبزیش طراوت و شادابی وماهی هم شوق زندگانی را به شما هدیه دهد 

سیزده تون به در  دلتون همیشه سبز و لبتون خندان 

خالقی اسفاد

  • ۰ نظر
  • ۱۴ فروردين ۹۷ ، ۰۱:۵۸
  • محمدعلی خالقی

سی سلنگ

با سلام

 

 این عکس خاطره ای رو زنده کرد که در دوران کودکی علاقه شدیدی به این پرنده داشتیم وفکر می کردیم به راحتی می شه اون رو گرفت 

واکثر مواقع این پرنده با جفت خود در کوچه و میلانها و یا داخل چاهها رویت دش را اظهار می کرد 

این پرنده به علت پاهای بلند وقلمی وراه رفتن خاص خود  به سی سلنگ نام گذاری شده ودر اکثر روستاها  مثالی ایست که برای افراد قد بلند از این پرنده یاد می کنند .

وامروز رویت ان از دوران قدیم بسیار کم رونق شده وامید وارم رو به انقراض نباشد .

  • ۰ نظر
  • ۱۳ فروردين ۹۷ ، ۰۲:۵۰
  • محمدعلی خالقی

  • ۰ نظر
  • ۱۳ فروردين ۹۷ ، ۰۲:۳۸
  • محمدعلی خالقی

با سلام خدمت اسفادیهای عزیز ودوستداران بازیهای قدیمی مرسوم در اسفاد. 
ریگ بازی باید عملی انجام شود به هر حال جهت یادآوری مراحل آن به شرح زیر انجام میگردد.
ریگ بازی شامل چهار مرحله میباشد که مراحل ۱و۳ هر کدام هفت بازی دارد و مرحله ۲ و۴ چهار بازی.
۱)🤗 این مرحله ۷ بازی دارد 
الف) یکه ای
ب) دو تایی
پ) سه تایی 
ت) چهارتایی
ث) ته مشتی
ج) رز برز
د) بردار و بگذار
۲) 🤗 بگیر و ببند:
الف) یکه ای بگیروببند
ب) دوتایی بگیروببند
پ) سه تایی بگیروببند
ت) چهارتایی بگیروببند
۳)🤗 قپپوکی:
الف) یکه ای قپپوکی 
ب) دوتایی قپپوکی
پ) سه تایی قپپوکی
ت) چهارتایی قپپوکی
ث) ته مشتی قپپوکی
ج) رز برز قپپوکی
د) برداروبگذار قپپوکی
۴) 🤗 پی در :
الف) یکه ای  پی در
ب) دوتایی پی در
پ)سه تایی پی در
ت) چهارتایی پی در
هر کس که همه ی این مراحل را زودتر انجام داد برنده است و با هر افتادن ریگ، فرد میسوزد وبازی به دیگری واگذار میشود .
در ضمن این بازی فل هم دارد که با تماس دست به ریگ دیگر روی زمین که جزئی از بازی است ، فل اتفاق   می افتد. 
روح بزرگان و بانیان شاد با صلوات بر محمد وآل محمد. 

احمد عظیمی اسفاد

  • ۰ نظر
  • ۱۲ فروردين ۹۷ ، ۱۵:۳۵
  • محمدعلی خالقی

دو  در                              do    dar


با سلام


منظورم اون دودری که تهرانی ها میگن نیست که یکی و بپیچونیم .

در اسفاد ، دو در یک نوع تله برای گرفتن کبک است که از بوته کمای کوهی تهیه می شود.

بوته کمای کوهی گیاهی بسیار مقاوم دارای پیازی قوی و بزرگ است  که  هم اکنون نیز در کوههای اسفاد وجود دارد.

دو در که شبیه دربچه ویا  پنجره دو لنگه کوچک است از تنه و ساقه این گیاه تهیه می شود.

به این شکل که قسمتی از ساقه را برای بازوان و اسکلت دودر و قسمتی دیگر از تنه این گیاه را که دو قسمت شده برای درب های این تله استفاده می کنند و با نخ تنگستن محکم می بندند و با چوب هایی کوچک گره های نخ را قفل می کنند.

برای کار گذاشتن دودر ، ابتدا گودالی به اندازه دو یا سه عدد کبک حفر می کنند و سپس دو در را روی گودال قرار می دهند و با خس و خاشاک نرم ، استتار می کنند و برای هدایت کبک با خاشاک راهرویی ایجاد می کنند تا کبک به طرف تله هدایت  شود و گاهی اوقات از دانه پاشی و خود کبک بعنوان طعمه نیز استفاده می کنند.

گرفتن کبک بعنوان تفریح امری مرسوم بوده و اکثر جوانان  قدیم به این کار می پرداختند و خیلی ها کبک را در خانه نگهداری می کردند و یا از گوشت لذیذ آن استفاده می نمودند.

کبک ها پرندگانی زیبا و نغمه سرا هستند و معمولا برای پیدا کردن آب و دانه در کوهپایه زندگی می کنند

 و در اسفاد نیز کوهپایه سلیمونی . تگ دره گلستوو . به زه لشکر و خاک تنور . پیزه پل . بونی جی و پوشون شه رود و کال کلوو  پاتوق کبک است .

اسفادیها به کبک کوگ می گویند و با وجود اینکه از مخترعان دو در هستند اما دودره بازی بلد نیستند و هرجا هستند به بهترین شکل انجام وظیفه می کنند.

برای همه اسفادیها آرزوی سلامتی داریم 

بخصوص آقایان : شهریاری ها و قاسمی ها. نظری ها . باقری ها . میری و محمدی ها و بچه های پای چنار که در گرفت کبک منحصر به فرد بودند.

پیروز و سربلند باشید

                          کریمی آوای اسفاد

  • ۰ نظر
  • ۱۲ فروردين ۹۷ ، ۱۴:۱۲
  • محمدعلی خالقی

  • ۰ نظر
  • ۱۲ فروردين ۹۷ ، ۰۰:۳۳
  • محمدعلی خالقی

  • ۰ نظر
  • ۱۱ فروردين ۹۷ ، ۲۳:۳۶
  • محمدعلی خالقی

خواجه حاج محمد اقای شهریاری 

 

ایشان یکی از بزرگ مردان نیک روزگار بودن 
 . این مرد بزرگ کد خدای قلعه اسفاد بودند . انسان به تمام معنا ابرودار , مهمان نواز , ولوتی منش. 
خانه این بزرگوار در پای چنار در کنار قنات ده بود . خانه ای بزرگ وخشتی که از ورودی یک اتاق مهمانی وصحن حیاط بزرگ و دیوارهای گلی ونشیمن بود . گرچه در ان زمان امورات برق رسانی در قلعه وجود نداشت ولی صدای موتور برق ایشان همیشه شنود بود . وخاطره اسب اهنی موتور قدیمی که اثارش تا بعد زلزله هم در کنار خانه نقش زمین بود . رو از یاد نخواهیم برد . 
از خدمات ایشان برای مردم اسفاد حل وفصل مشکلات , انجام امورات عروسی , حنا کردن دست وپای داماد , پوشاندن لباس داماد ، کد خدایی روستا بود 
این بزرگوار دارای سه فرزند پسر که ارشد  ، حاج تیمور واقا شهریار واقا رضا می باشند . 
برای امرزش روح ان مرحوم وسلامتی خانوادشان صلواتی می فرستیم 

 

خالقی اسفاد

 
  • ۰ نظر
  • ۱۱ فروردين ۹۷ ، ۱۴:۳۵
  • محمدعلی خالقی

  • ۰ نظر
  • ۱۱ فروردين ۹۷ ، ۱۳:۰۱
  • محمدعلی خالقی

با سلام: یکی دیگر از بزرگان وچهرهای بنام ..

مرحوم دکتر خواجه مظفر کریمی ٬

فرزند عبدالعلی٬متولد۱۳۴۶در روستای اسفاد دیده به جهان گشود 

ودر سن پنج سالگی برای یادگیری قران راهی مکتبخانه اسفادشد وبعد ان دوره ابتدایی را در اسفاد گذراندوچون در روستا دوره راهنمایی نبود به ناچار با جمعی از دوستان هر روز مسافت اسفاد ابیز را جهت فراگیری دروس با مشقت فراوان گذراند و دوره دبیرستان را در قاین در مدرسه دکتر شریعتی در رشته تجربی به پایان رساند و همزمان در این برهه به جبهه های حق علیه باطل به طور داوطلب عازم شد.در سال ۶۵ باقبولی در کنکور جهت گذراندن دوره کارشناسی عازم تهران شد وبعد چهار سال به خدمت مقدس سربازی رفت که این دوره دو ساله را در نیشابور گذراند که در ان زمان به گفته خود ایشان بهترین خاطرات عمرش را  دارد وبعد دوره ضرورت دوباره به تهران برگشت تا به ادامه تحصیل بپردازد ودر مقطع کارشناسی ارشد

 ‌همزمان جذب سازمان تامین اجتماعی وبطور رسمی مشغول به کار شدند .وی همراه با کار مشغول تحصیلات عالیه ودکترا شد ومدرک دکترای خود را از دانشگاه علوم پزشکی تهران دریافت نمود...

وی به لحاظ خصوصیات اخلاقی٬ انسانی به تمام معنا بود .مهربانی ٬پرداختن به حل مشکلات خلق الله٬کمک به نیازمندان ٬ صله رحم وهزاران خصوصیت خوب دیگر را میتوان برای این بزرگ مرد بیان نمود.ایشان با انکه در ناز ونعمت بودند ودر پایتخت زندگی مرفهی داشتند باز تمام دغدغه ایشان اسفاد وپیشرفت ان بود که درست کردن باغ ویلای کنار شهرک نشان از این است ومیخواستند که این فرهنگ برای همه جا بیفتد که سرمایه شان را به اسفاد بیاورند وخرج ابادانی زادگاهشان نمایند.کوچکترین کاری که برای اقشار کم درامد جامعه کردند همین بیمه سلامت وهمگانی بود که مردم ایران تا زنده هستند باید دعا گوی ایشان باشند .دکتر کریمی انسان خاکی وشریفی بود از جنس پاک وخدایی واقعا هر چه از این بزرگ سفر کرده بگوییم باز کم است اما چه کنم که اینجا بیش از این نمیتوانم.ثمره عمر ایشان دو دختر ویک پسر میباشد وی در سن جوانی ومیان سالگی سحر گاهی بعد از خواندن نماز صبح دردی در وجودشان حس میکنند خانواده ایشان با اورژانس تماس گرفته وبه بهترین بیمارستان تهران وبهترین دکترامراجعه میکنند ولی چه حاصل که عمرشان به دنیا نبود وبعد چند ساعتی بستری بودن در بیمارستان درسن ۴۸ سالگی در سال ۹۴ جان به جان افرین  تسلیم نمود ودر روز بعد ایشان را به مشهد منتقل ودر قطعه شهدای بهشت رضا در کنار شهید انصاری ودیگر شهدا درقطعه۱۵ معرف به قطعه حاجی اقای تهرانی به خاک سپردند تا در انجا به ارامش ابدی برسد .ودر اینجا از ته دل برای پدر ومادر وخواهر وبرادرانش صبر از درگاه خداوند خواستارم با ذکر صلواتی بر محمد وال محمد.٬٬٬

نگارش:۱۳۹۶/۰۹/۲۵

محمد علی غفاری

  • ۰ نظر
  • ۱۱ فروردين ۹۷ ، ۰۰:۳۱
  • محمدعلی خالقی


باسلام عصر دوستان و همشریان عزیز بخیر

در بحث بیان خاطرات دبستان عرض کنم خدمتون که 

کلاس دوم بود

آقای شهریار شهریاری معلمم بودن امتحان ریاضی گرفتن و من ۱۷ گرفتم در آن زمان باید برگه ها رو به امضای اولیا میرسوندیم .من بابام مسافرت تهران بودن بر گمو دادم مامانم انگشت بزنن .از شانس ما همون روز انگشت مامانم رو چاقو بریده بود ایشان با انگشت کوچیک امضا کردن،اثرانگشت کوچیک ایشان اندازه اثر انگشت بزرگ من بود. وقتی برگه رو بردم مدرسه آقای شهریاری گفتن خودت انگشت زدی ، هر چه قسمو آیه، آخر من محکوم به تنبیه بدنی شدم درزنگ دیگه.زنگ تفریح که شد تغذیه رو گرفتمو فرار کردم این روال دوروز ادامه داشت که در روز سوم توسط مامورین (آقایان علی یاری و علی شهریاری پسر حاجی تیمور) دستگیر شدم و بایک طناب ،طناب زنی سبز رنگ چهار لا به حسابم رسیدگی شد.

علی کریمی

  • ۰ نظر
  • ۰۹ فروردين ۹۷ ، ۲۳:۵۶
  • محمدعلی خالقی