اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها

اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها

اسفاد وطنم

اسفاد ای سرزمین مادری من چه می کنی با دستهای خسته روح شکسته چه می کنی
درد است در فراق من از حال و روز تو شهر سکوت در و دیوار شکسته چه میکنی
روزی و روزگاری و حال و هوای تو شور اشتیاق بر مزار شهیدان چه می کنی
آن باغ های خرم و شیر دلان تو ان کوچه باغ عام و مردان ادیبت چه می کنی

بایگانی

درخت جوز  مُلک سَوا

درخت جوز  در اسفاد قدیم قانونش در حکم یک سفارتخانه بود. یعنی حریم  یک درخت جوز در حکم ملک شخصی محسوب فرد  می شد .

درخت جوز درختی بسیار بزرگ و پر برکت و پر درآمد بود که جلوه ای بسیار زیبا به باغها و معابر و کوچه باغها داده بود.

جوز یا گردو دوست و شبیه ترین ماده به مغز انسان است و ماده ای بسیار مغزی و سرشار از آهن و کلسیم و فسفر و پتاسیم است.

در اسفاد قدیم تقریبا همه اسفادیها درخت گردو داشتند و توجه و عنایت خاصی به این درخت داشتند.

خوابیدن در زیر این درخت بعلت شاخه های پربار و فراگیر و داشتن دی اکسید کربن زیاد مکروه بود و  برگ آن نیز  دارای بویی خاص و ضد پشه است و از پوست گردو و تنه درخت و همچنین برگ درخت برای رنگ در رنگرزی استفاده می کردند . گلبرگ درخت که شبیه خوشه انگور است نیز گربه جوز نام داشت.


فصل برداشت گردو اواخر تابستان بود و چون معمولا اکثر درختان مالکیت مشترک داشتند. چیدن گردو و یا جوز  ته کنی  از آداب و مراسم و هماهنگی خاصی برخوردار بود.

جوز ته کنی از کارهای سخت و پرخطر بود چرا که درخت های جوز کنار جوب های سنگ فرش و همچنین کنار دیوار باغ که پوشیده از سه ور و که دیسک و خار و خاشاک بود ، روئیده بود و از درختان بسیار مرتفع و شاخه سار بلند بود.


آنقدر شاخه های بلند داشت که چیدن گردو با دست و یا بالا رفتن از درخت غیر ممکن بود و چیدن جوز با چوبی صاف و بسیار بلند به نام  جوز روئه  انجام می گرفت .

هدایت جوز روئه و انداختن گردو ها کار افراد خاصی بود و قدرت بدنی خاصی را می طلبید و کاری دشوار و خسته کننده بود.

 بعد از چیدن گردو ها کار شمارش و تقسیم گردوها به تعداد مالکین بر اساس درصد شراکت انجام می شد . 

گاهی اوقات همه شرکاء حضور نداشتند و یا از سهمی اندک برخوردار بودند که همین هم برایشان ارسال می شد.

دنبال کردن گردو ها . جمع کردن . پرت شدن گردو ها به سر و کله افراد ، پشت بام ، کوچه ، لای بوته ها ، شاخه ها و در نهایت په سه کردن و انداختن جوز های باقیمانده در بالای شاخه سارها سهم و غنیمت  کودکان بود.


و آخرین برنامه مراسم، کندن پوست گردو یا کچل و یا کل کردن آن بود که دست و  انگشتان ما رو پیر می کرد و تا چندین روز رنگ و بوی گردو خوراک جان دستان ما می شد.

 گردوی کاغذی و اس که لوک اسفاد ، هم منبع غذایی خوبی بود و هم منبع درآمد و همه خانواده ها از آن برخوردار بودند.

در دهه شصت بعلت طرح سیمان کردن جوب ها و قطع ارتباط ریشه درختان با منابع آب ، تمامی درختان زیبای جوز خشک شد و در آن زمان کاش خروجی هایی کوچک،  برای آبیاری درختان از جوبهای سیمانی ایجاد می شد تا این اتفاق بسیار تلخ بوجود نیاید.

هر درخت گردو  5 تا 100 هزار گردو داشت که منبع درآمد خوبی برای خانواده ها بود.


امروزه نیز با توجه به وجود  باغها و مراتع اسفاد در کوهپایه  و کاهش آب قنات ، تنها راه استفاده مفید از آب قنات ، احیاء باغها با احداث حوض و آب انبار و انجام آبیاری قطره ای است و کاشت درختان گردو با روش آبیاری قطره ای در این منطقه بازدهی خوبی خواهد داشت و کمک به اقتصاد خانواده و ترویج اقتصاد مقاومتی خواهد بود.
کریمی اسفاد ۹۶

  • محمدعلی خالقی

  • محمدعلی خالقی

تصویر محمد رضا میری 

  • محمدعلی خالقی



حال خود را خراب می بینم 
وحشت واضطراب می بینم

بعد ده سال آمدم تهران
همه را بر عتاب  می بینم

نه خبر بود زچادر ومانتو
نه خبر از حجاب میبینم

حال بشنو حکایتی دیگر 
که همینک صواب می بینم

گذرم چون فتاد بر توچال
وضع خیلی خراب می بینم

 هرچه دیدم اشون فشن، دربند
همه را ناصواب می بینم

همچو اصحاب کهف بودم من 
یا که شاید سراب  می بینم

 مرد و زن داخل صف مترو
  همچو ماهی به آب می بینم

دختران  منزوی زدل محزون
پسران دل کباب می بینم

ای وزیر  و  وزارت ارشاد  
نکند بنده  خواب می بینم

در پاسخ به شعر  دوست عزیزم جناب آقای غلامحیدر کریمی اسفاد  متخلص به یونس

بی حجابی به سمت روستاها ، هر دمی با شتاب می بینم
نه نیازی به شهر تهران نیست ، سوژه ها پر لعاب می بینم
گوشی و فیلم ها همه عریان  ،دست هر بچه ای دو گوشی بود
پشت میز کلاس هر ساعت ، دل زده از کتاب می بینم
گفته یونس  که رفته گردش او ، چند روزی  به مقصد توچال
او گزارش نموده اوضاع را درهم و هم خراب می بینم
مانتو و روسری اگر کوتاه ، نیست تقصیر بانوان عزیز
جنس ها کیفیت نداشته کمی ، بعد شستن ز  آب می بینم
برخی از دختران به شکل پسر  ، و پسرها بسان دخترها
این چنین قصه ای به دانشگاه ،  در حضور و  غیاب می بینم
چاک چاک است  و نخ نما گشته نصف شلوار لی همان اول
چسب روی دماغ مد گشته ، خط چشم را عقاب می بینم.


مرتضی حسینی اسفاد

  • محمدعلی خالقی