اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها

اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها

اسفاد وطنم

اسفاد ای سرزمین مادری من چه می کنی با دستهای خسته روح شکسته چه می کنی
درد است در فراق من از حال و روز تو شهر سکوت در و دیوار شکسته چه میکنی
روزی و روزگاری و حال و هوای تو شور اشتیاق بر مزار شهیدان چه می کنی
آن باغ های خرم و شیر دلان تو ان کوچه باغ عام و مردان ادیبت چه می کنی

بایگانی

۳۵۸ مطلب با موضوع «اخبار اسفاد» ثبت شده است

به یاد مرحوم ملا حسن صادقی

دوشنبه, ۲۱ بهمن ۱۳۹۸، ۱۲:۳۴ ب.ظ

آن روزها که وسایل ارتباطی امروز وجود نداشت، جارچی تنها وسیله ارتباطی روستا به حساب می آمد. دعوت برای مراسم عروسی یا دفن و ختم مردگان، اعلام اشیاءگمشده یا پیدا شده، قرق کشتمان و اعلام همه خبرهای دیگری که باید به گوش همه مردم می رسید، به عهده او بود.
    خدابیامرز حسن صادقی، که مردم اسفاد او را حسن مدسین (حسن محمدحسین)می خواندند، از قدیم این نقش را بر عهده داشت و در عرف روستا، دشتبو (دشتبان) خوانده می شد. اسفاد قدیم که به درستی آن را قلعه اسفاد می خواندند - و در کتابهای تاریخی هم به نام قلعه ثبت شده است - از خانه هایی پیوسته و متصل به هم تشکیل می شد که دالان هایی سرپوشیده، قسمت های مختلف آن را به هم مرتبط می ساخت.
     تنها، کوچه اصلی قلعه که از پایین (زیر قلعه)، تا پای چنار ادامه داشت ، روباز بود و همه مکانهای عمومی مانند مدرسه، آسیاب، حوض پایین (آب انبار عمومی) ، مسجد پایین، مسجد بالا، حوض بالا، حمام، آسیاب آبی، و ... به ترتیب، در طول این کوچه بنا شده بود و کوچه های فرعی سرپوشیده از آن منشعب می شدند.
      با آنکه روستا کوچک بود، اما دسترسی به همه خانه ها از طریق این کوچه های سرپوشیده و پیچ در پیچ کار آسانی نبود. هرگاه قرار بود مردم برای مراسم عروسی دعوت شوند، ملاحسن (و گاه برادر مرحومش کربلایی محمد) به نیابت از صاحب مجلس به یک یک خانه ها سر می زد و از جلوی درب منزل آنها را دعوت می کرد. خودش مردها را دعوت می کرد و همسرش زن ها را . همین کار برای مراسم ختم (پُرسه) هم تکرار می شد. البته علاوه بر این دعوت، برای بزرگان روستا و فامیل نزدیک عروس یا داماد، باید بزرگترهای خانواده عروس و داماد هرکدام شخصاٌ دعوت می کردند.
       آن روزها قلعه اسفاد در دو طبقه بنا شده بود. طبقه اول مخصوص نگهداری دامها و علوفه بود و طبقه دوم برای زندگی اهالی. پیوستگی خانه ها به حدی بود که رفت و آمد عادی مردم در پشت بام ها و تجمع آنها در آنجا برای گپ زدن آسان بود.
     غروب هر روز، اغلب مردم به پشت بام قلعه می رفتند. به هر سو نگاه می کردی، می توانستی گروههای چند نفری را ببینی . پیرزن هایی که در حال قلیان کشیدن گپ می زدند، دخترانی که گل دوزی می کردند، پسرهایی که با سروصدای زیاد به تیله بازی (تٌشله بازی) سرگرم بودند و جوان هایی که با ضبط صوتی در دست، آهسته قدم می زدند.
       موقع اذان، از چند گوشه بام روستا، بانگ اذان بلند می شد. به طور همزمان چند مؤذن با فاصله ای کمتر از 200 متر، اذان می گفتند و مردم آرام آرام پشت بام را ترک می گفتند.
      تابستانها، مردم پشت بام می خوابیدند... خاطره های شیرین پشت بام را نمی توانم فراموش کنم... آسمان بسیار کوتاه به نظر می آمد و ستاره ها بسیار روشن و درخشان بودند. ماه را به آسانی می توانستی حس کنی. ما بچه ها آزاد بودیم که هرجا دلمان می خواست و تا هر وقت می خواستیم، بازی کنیم. در دنیای کودکی دقایقی طولانی به ماه خیره می شدیم تا خانه خدا را در داخل آن پیدا کنیم و یا سهم خودمان را از ستاره ها بچینیم ...
     پاسی از شب که می گذشت و هر خانواده ای در جای خود قرار می گرفت، اگر خبر تازه ای وجود داشت، یا چیزی گمشده یا پیدا شده بود، ملاحسن دشتبان آن را اعلام می کرد. لازم نبود فریاد بزند. در سکوت شب روستا، به راحتی می شد از هر نقطه ای صدای او را شنید. طنین صدایش را از حدود 35 سال پیش هنوز به خاطر دارم... خوبست از برادر مرحومش کربلایی محمد هم (که او را کبلمٌد می خواندند) یاد کنم که او هم همین نقش را داشت.
      ملاحسن، بجز این نقش، مسئولیت اداره حمام قدیم را هم بر عهده داشت که البته آن حمام خزینه ای قدیمی، از دوره کودکی من، حدود 35 سال پیش، تعطیل شد. من استفاده از آن حمام را در سنین 3 تا 4 سالگی به زحمت به یاد دارم. 
      هرسال، شب عید که مردم پلو می پختند، رسم بود که از هر خانواده یک بشقاب غذا به خانه دشتبان برود. در یک شب، ده ها بشقاب پلو به خانه آن بنده خدا سرازیر می شد و نمی دانم که آن خانواده با این همه غذای پخته چه می کردند!
     بعد از زلزله سال ۱۳۵۸و بازسازی روستا، آن آداب و رسوم از میان رفت اما دشتبان، نقش خبررسان را برای مراسم عروسی و عزا و مانند آن، ادامه داد. او همچنین، آچار فرانسه ای برای مردم بود که برخی از کارهای خدماتی آنها را هم انجام می داد و مهمترین کار او در روستای جدید، چرخاندن حمام جدید روستا بود...
     زندگی او و همسر مرحومش، پایان دردناکی داشت. در زلزله سال 1376، همسر ملاحسن، فداکارانه برای نجات بچه هایش از بیرون خانه به درون رفت و پس از آنکه همه بچه ها را به بیرون فرستاد، خود زیر آوار ماند... ملاحسن هم که برای مراقبت از بچه های کوچکش، چند سال بعد ازدواجی دوباره داشت، در شهریور سال 1385، به هنگام بازگشت از یک عروسی در راه مشهد به اسفاد، دچار سانحه تصادف شد و درگذشت.
     آن دو به نظر من به گردن اسفادی ها حق بزرگی داشتند . 
با ذ کر صلوات و فاتحه نثار روحشان می کنیم . 
دکتر کریمی اسفاد 

 

۱ نظر ۲۱ بهمن ۹۸ ، ۱۲:۳۴
محمدعلی خالقی

خرمنکوبی

جمعه, ۱۱ بهمن ۱۳۹۸، ۰۳:۱۳ ب.ظ

فرآیند خرمنکوبی از ابتدای تابستان که با خرمن جو شروع میشود تا اوایل زمستان که خرمن ماش و لوبیا، پایان بخش این کارناوال زیبا هست ادامه دارد،‌سوار شدن روی دروازه و خرمن کوبی سنتی از آرزوهای ما بچه ها بود و بعدها هم که خرمن کوبی صنعتی جریان داشت قرار گرفتن در جلوی خرمنکوب و تخلیه زیر بخور و همچنین تهیه آب برای رادیاتور تراکتور از عمده فعالیت های نوجوانان بود. چه شبهایی که بنده شخصا در سر خرمن خوابیدم و خاطرات زیبایی که در همسایگی خرمن داشتیم. نیمه های شب که جریان باد برعکس شده و شوباد شروع میشد انگار طلوعی دوباره برای خرمن نشینان بود صدای قلبر و چقل و چیگ از گوشه و کنار به گوش میرسید و نوای زیبای دوبیتی های محلی در دل شب گوش نواز هر رهگذری بود. صبحدم نیز که جریان باد قطع شده و هوا خنک بود نوبت جاکردن ملو کاه و کیسه گندم و حمل آن با الاغ به منازل بود خط قرمز خرمن، پیش باد بود که ما کوچکترها گاهی اوقات بدون ملاحظه از روی آن رد میشدیم و خیلی وقت ها هم تنبیه میشدیم پیش باد با شاخه هایی از مشبد و درمنه احاطه شده بود و کاهی که از پیش باد رد میشد چندان کاربردی نداشت چون خیلی نرم و اصطلاحا خاک کاه بود کجر هم درشت ترین قسمت کاه بود که تنها با چقل گرفته میشد و برای خوراک الاغ  کاربرد داشت قلبر که سوراخ های کوچک تری نسبت به چقل داشت برای چرخش گندم و گرفتن خاک و تخم گیاهان هرز از گندم،کاربرد داشت.
اسفاد خبر 

۰ نظر ۱۱ بهمن ۹۸ ، ۱۵:۱۳
محمدعلی خالقی

اسفاد مهد زعفران زیرکوه

چهارشنبه, ۲ بهمن ۱۳۹۸، ۰۵:۳۵ ب.ظ


اسفاد همانطور که از لحاظ فرهنگی . اجتماعی . دینی و مذهبی همیشه پیشرو بوده است از لحاظ صنعت و کشاورزی نیز منحصر به فرد بوده است محصولات کشاورزی و صنعتی اسفاد تا مور ( مرو ) و سرخس و هرات رفته است .
می توان گفت اسفاد اولین نقطه کشت زعفران در منطقه زیرکوه است .
وجود آب شیرین و زمین مرغوب باعث شده است که این روستا از قدیم از رونق فراوانی برخوردار باشد.
اولین بار مرحوم حاج محمد نوروزی پیاز زعفران را از منطقه مهموئی قائن به اسفاد می آورد و به کاشت زعفران می پردازد.

(یاد و خاطره مرحوم حاج محمدنوروزی و مرحومه همسرشان را گرامی میداریم)

اوایل زعفران ارزشمند نبود و همه زعفران نداشتند و همچنین پر کردن گل یک دور همی تفریحی بود و اگر هم دستمزدی در کار بود به این صورت بود که هم وزن زعفران گل پر شده ، گل دریافت می کردند و  فروش زعفران نیز در بیرجند می گرفت. حاج محمد نورزی فردی مومن . متعهد .بسیار زحمتکش و متبحر در کار کشاورزی بود که حتی تا آخرین لحظات عمر به کار پر برکت کشاورزی مشغول بود و  ما اسفادی ها باید به خودمون افتخار کنیم که از اولین زعفران کاران منطقه زیرکوه هستیم.
کشت زعفران تحول مهمی در منطقه ایجاد کرده است و باعث بالارفتن سطح درآمد مردم منطقه و اشتغال زایی شده است و حتی صدور پیاز زعفران از سال ۶۳ به منطقه تربت حیدریه از منطقه زیرکوه بویژه اسفاد بوده است. خشکسالی دهه گذشته، زلزله و کاهش آب قنات موجب رکود در بخش تولید زعفران شده است اما با افزایش آب قنات و گسترش امکانات زیربنایی و صنعتی شدن کشاورزی ، کشت زعفران دوباره رونق گرفته است .
امروز با اصلاح نظام آبیاری و زمین های کشاورزی و صنعتی کردن آبیاری و مکانیزه کردن روشهای برداشت محصول می توان در بخش تولید زعفران رونق ایجاد نمود تا موجبات رفاه و درآمد منطقه فراهم شود.
گسترش ارتباطات اسفادیها از کلانشهرها به اسفاد و  امکانات زیربنایی اسفاد و رونق  ساخت و ساز بهتر است به کمک تولید بخش کشاورز بیاید تا میزان راندمان تولید بالا رود. حتی اسفادیهای مقیم مشهد و قائن و بیرجند بهتر است در بخش پر کردن گل زعفران همکاری نمایند و کانونهایی برای توزیع گل زعفران تشکیل شود. انشاالله که همکاری همگانی موجب رونق اقتصادی اسفاد و محرومیت زایی بشود.
                         کریمی آوای اسفاد

۰ نظر ۰۲ بهمن ۹۸ ، ۱۷:۳۵
محمدعلی خالقی

نمایش در اسفاد

چهارشنبه, ۱۸ دی ۱۳۹۸، ۰۱:۴۷ ب.ظ

 

با سلام و احترام 
از قشنگ ترین کارهایی که در اسفاد قدیم انجام می شد اجرای تئاتر یا نمایش کمدی و دراماتیک برای عموم مردم بود و معمولا 22 بهمن روز جشن پیروزی انقلاب اسلامی اجرا می شد. 
اوج این کار ، زمان جنگ و در محل مدرسه قدیم یا انجمن اسلامی، که بالاتر از چهار راه و روبروی منزل آقای شهریاری بود برگزار می شد ، تمرین بازیگران ، تهیه لباس گریم و ساختن سن نمایش با نیمکت های چوبی و کشیدن چادری بر روی چارچوب آن ، کار ی واقعا  سخت در آن محیط باز و سرد بود. بعضی وقتها پایه های شل و ول نیمکتها باعث حرکت سن می شد. و از همه هیجان انگیز تر پرده متحرک جلو سن بود. 
از چند روز قبل بچه ها منتظر اجرای نمایش بودند و در صبح روز اجرای نمایش ، همزمان با پخش سرودهای انقلابی مثل 22بهمن و الله الله و بوی گل و سوسن ... و مادر مادر ، به سمت محل اجرا حرکت می کردیم. 
مردم از زن و مرد در آن محیط باز و سرد زمستانی جمع می شدند و به محض کنار رفتن پرده نمایش برنامه ها شروع می شد. 
تلاوت قرآن ، اجرای سخنرانی و سرود و دکلمه و در نهایت که بخش مهم و اصلی برنامه ها بود اجرای نمایشنامه های طنز و آموزنده بود.
اسفادی ها بیشتر به نمایشنامه های کوتاه و طنز علاقه دارند و به علت اخلاق شوخ طبعی که دارند استعداد و توانایی اجرای این نمایش تقریبا برای اکثر افراد وجود دارد. 
اجرا با لهجه شیرین اسفاد آن هم با آن گریم های خنده دار و آن ابتکار عمل ها واقعا لذت بخش است. یادم میاد در یکی از آن نمایش ها ، یکی از بازیگران  رفت روی سن و با لهجه شیرین اسفاد گفت  : (صبا برفتم به هه زم کمر مه بشکه ) .   و یا شیرین کاری ها، نمایش دکتر و پزشک و مسابقات ماست خوری و برگردان شعر ، شادی فراوانی در وجودمان ایجاد می کرد که تا سال آینده شیرینی اش در کام ما همچنان می ماند.  
از مشهورترین نمایشنامه هایی که تاکنون به روی صحنه رفته است می توان به نمایشنامه های بلال حبشی ، ابوذر ، قیس ابن مصهر صیداوی، و عالم قبر اشاره نمود.
به هر حال اجرای نمایش زنده آن هم با آن کمبود امکانات ،کاری بسیار سخت بود و فقط  عشق و علاقه به این کار بود  که باعث می شد بازیگران ، نمایشنامه های به این قشنگی را یک شبه و از یک یا دوشب قبل آماده می کردن که این کار،  واقعا قابل تحسین است. 
اینجانب خودم در کارهای نمایشی زیادی حضور داشتم و از نزدیک با مشکلات تهیه و اجرای آن ،آشنا هستم اما هم اکنون، باز هم حاضرم بخصوص در  مشهد ، در مناسبت ها با یک گروه ثابت و فعال این کار را ادامه بدهیم.  

اسماعیل کریمی 

۰ نظر ۱۸ دی ۹۸ ، ۱۳:۴۷
محمدعلی خالقی

شیوه نوین آبیاری در اسفاد

يكشنبه, ۱۷ آذر ۱۳۹۸، ۰۲:۰۲ ب.ظ

با سلام و احترام
شیوه های نوین آبیاری در اسفاد
افزایش جمعیت . مهاجرت معکوس اسفادیها از شهر به روستا . تسهیل راهها و ارتباطات اجتماعی و تغییرات نظام سنتی به مدرن و بهره وری پایین .باعث شده است رویکرد و نگرش  جوانان نسبت به استفاده از ابزار های مدرن در بخش کشاورزی نسبت به قدیم تغییر کند .
هم اکنون زمین های موات و بایر زیادی در اسفاد و حومه وجود دارد که آباد کردن این زمین ها تاثیر فراوانی در آبادی منطقه . محیط زیست . اشتغال زایی . گسترش بخش گردشگری و بالا بردن سطح درامد مردم منطقه خواهد داشت.
تسطیح اراضی . اصلاح نظام آبیاری سنتی و کشاورزی احتیاج به فکر و تلاش جهادی دارد.
وجود تپه های ماسه ای و آب شیرین منطقه باعث خاک حاصلخیز و کاشت تقریبا بیشتر محصولات کشاورزی شده است
اما با وجود کاشت محصولات نظیر زعفران . زرشک . انگور . گندم . جو . چغندر قند . کلزا . هندوانه و خربزه و سایر میوه ها و صیفی جات ، 
هنوز یک برند خاص بجز زعفران در منطقه  نظیر باغ های زیتون رودبار . باغ های گردوی مهدیشهر سمنان و باغ های سیب ارومیه و غیره با وجود همجواری با کشور افغانستان وجود ندارد تا تحول و شکوفایی در سطح عمومی منطقه  بوجود آورد 
نظام سنتی کشاورزی و اخلاق سنتی کشاورزان موانعی بر سر راه این کار است.
امروزه می توان در هریک از باغ و زمین های کشاورزی استخر و حوض انبار احداث نمود و بهره وری محصولات را بالا برد.
جمع شدن جوی آب قدیم و استفاده از لوله های آب ، برای انتقال آب به نقاط دور دست و غیر آب گیر از جمله این موارد است.
پیاده کردن آبیاری قطره ای و بارانی . جایگزین کردن لوازمی برای باز و بسته کردن مسیر آب به جای برق و جوب ضروری است
این روش ها علاوه بر بهره وری موجب آسانی کار برای پدران سالخورده ما خواهد بود.
و حتی می توان حجم آبی که از قنات در شب آبیاری می شود در چندین استخر مثلا ۸  استخر دویست هزار لیتری ذخیره نمود تا کل آبیاری در روز انجام شود
چرا که زمین های اسفاد بعلت کوهپایه بودن از شیب خوبی برای فشار آب برخوردار است.
حجم آب قنات ما از ساعت ده شب تا ۶ صبح اگر ذخیره شود کم تر از دومیلیون بشکه نفت روی نفتکش های بزرگ است.
امید است دست اندرکاران . جوانان شهر گشته اسفاد و مدیران و بزرگان و مسئولین اسفاد در حال و آینده فکری برای بهره وری و تسهیل امور برای خودمان و پدران سالخورده مان و آینده گان بکنند.
آب قنات اسفاد از گواراترین آبهای ایران است 
و همین آب ماهانه میلیون ها لیتر در شب های زمستان به ریگ بیابان فرو میرود که می توان این آب گوارا را برای فصل بهار در همان بیابان ذخیره نمود و همان منطقه را تبدیل به باغهایی سرسبز کرد و با کاشت زمین های بیابان برای کل استان دامپروری نمود.
همه چیز را همگان دانند 
منتظر نظرات ارزشمند شما هستیم
پایدار و سربلند باشید.
           کریمی آوای اسفاد

۱ نظر ۱۷ آذر ۹۸ ، ۱۴:۰۲
محمدعلی خالقی

کلی

سه شنبه, ۱۲ آذر ۱۳۹۸، ۱۲:۴۵ ب.ظ

وقتی کُلّی جای کرسی را گرفت
در قدیم دسترسی به منابع انرژی از قبیل سوخت های فسیلی ، برق و گاز کمتر بود و مردم در مناطق دور دست و محروم بخصوص در روستاها انرژی گرمایی را از آتش و هیزم تامین می کردند . تهیه غذا پخت نان و تامین انرژی گرمایشی از موارد‌ استفاده از این سوخت بود .
لذا مردم در نبود امکانات از خاک و گل با طرح های ابتکاری وسیله هایی متناسب‌ با نیاز خود می ساختند که دیگدان ، تنور و کُلّی از جمله سازه های سنتی مردم اسفاد در بخش موضوع مورد بحث ما بود .
در یکی از مناطق کوهستانی اسفاد نوعی خاک قرمز رنگ  معروف به خاک تنور وجود داشت که بسیار سفت ومحکم بوده و از قدرت چسبندگی بالایی برخوردار بود لذا دوام چند ساله بخصوص در برابر آتش داشت . این خاک با توجه به این خواص مثبت کاربردهای مختلفی داشت . بدین صورت که استاد این خاک را بعد از کندن سخت و خرد کردن با پتکچه ، یکی دو روز خیسانده و خوب ورز می داد و بدون استفاده از قالب ، در اندازه ها و تخت و قوس های دلخواه ، بصورت قالب مانند در می آورد و از آن قالبها، وسیله ها و شکلهای مورد نظر خود را می ساخت که تنور ، کندیک ( سیلوی کوچک خانگی ) و کلّی از جمله سازه های هنری استادکار این حرفه بود . 
اینجا‌ به معرفی مورد بحث مان یعنی《کلی》 ، یکی از هنرهای دستی این استادکار می پردازیم . 

   کلّی
کلی یک آتشدان سنتی قدیمی بود که گنبدی یا هرمی شکل ساخته می شد و در بالای آن سه دریچه به اندازه ی مچ دست تعبیه می شد .
 این دریچه ها برای آن بود که اسکل ( آتشِ زغال ) از آنجا بارگیری و بعداً خاکستر  آن را از آنجا تخلیه کنند و هم گرمای بیشتری نسبت به بدنه از آنها خارج شود و هم اینکه از فاصله ی مابین دریچه ها که به اندازه ی ساق دست بود به عنوان دستگیره ی حمل آن نیز استفاده گردد .
کلّی یک وسیله ی گرمایشی بود که در واقع کار کرسی آتشی را انجام می داد ولی در مقایسه با کرسی مزیت هایی داشت : 
۱ ) جنس آن بجای چوب از نوعی خاک مخصوص بوده پس قابل اشتعال نبود .
۲ ) ضریب ایمنی آن بیشتر بود لذا پا و لحاف به داخل آن نمی رفت و خطر آتش سوزی آن تقریباً صفر بود .
۳ ) سیّار و قابل حمل بوده و فقط شبهای سرد به خانه منتقل می شد .
۴ ) آتشدان آن سرخود بوده نیازی به منقل مخصوص نبود .

۵ ) جداره ای ضخیم و پیوسته داشت که ماندگاری گرما را بیشتر می کرد . 
۶ ) کوچک و سبک بود و‌ جای کمی را اشغال می کرد . 

Ah.Azimi.(ه.ش) 1397

۱ نظر ۱۲ آذر ۹۸ ، ۱۲:۴۵
محمدعلی خالقی

هر آن چه که خداوند بزرگ مقدر می‌فرماید، هیچ بنده‌ای را توان تفسیر آن نیست و بر آن چه که حکمت متعالیه‌اش تعلق می‌گیرد، هیچ کس را جرأت تعبیر و تعدیل نمی‌باشد لذا بر آن چه که می‌دهد شاکریم و بر نداده‌هایش صبر می‌کنیم چه سخت است باور نبودنش و قبول ندیدنش 

با نهایت تاسف به اطلاع دوستان و آشنایان می رساند 

مراسم تشییع و تدفین حاج میرزا احمد اسدالهی ساعت 10صبح امروز روستای اسفاد می باشد

روحش شاد 

 

۲ نظر ۲۲ مهر ۹۸ ، ۱۰:۱۷
محمدعلی خالقی

اسفاد امروز

چهارشنبه, ۱۷ مهر ۱۳۹۸، ۱۲:۵۷ ق.ظ

هم اکنون اسفاد در سکوتی آرام و ملال آور سپری می کند . اکثر خانه ها به خانه سالمندان مبدل می باشد . مردم  زندگی سخت و اندوه گینی را سپری می کنند 

گاهی سالخودهایی را می بینی در کنار مخابرات و یا مسجد بصورت مجمعی گرد آمده اند و با توجه  به فصل  زعفران به شخم زدن مزارع و خارزنی می پردازند . فعلا مقدمات آماده سازی زعفران فرا رسیده  اکثرا زمینها  برای شخم زدن از تیلر و دستگاهای نوین استفاده می کنند ولی گاهی هم از بستن چهار پایان و هفت شاخ و چهار شاخ استعمال می شود . مردم سخت در کارو تلاشن ، با افزایش اب ساکنان شهرهای مشهد و تهران و حومه با تعطیلات هفته و مرخصی  فعالیت بیشتری دارند . کیشمان طرف ابیز کثیر مزارع زیر کشت رفته و کماکم به کیشمان ان طرف رود می پردازند . 

فروش سبزی و انار و میوه در شهر حاجی آباد منبع ناچیزی جهت درآمد برای اسفادیهای مقیم می باشد . که برای همه یک جنبه  عمومی  دارد

چه فرهنگی و باز نشته و چه جوان و کشاورز ،این نوعی خوش بینی و خوشایندی است . 

فروش انار در شهر حاجی آباد به پنج تا شش تومان می رسد 

فروش پیاز سه هزار تومان می باشد 

اناب مرغوب کیلویی 20 هزار تومان و درجه یک تا 25 به فروش می رسد 

زعفران نگین مثقالی 42 و دسته 32 هزار تومان است 

اب لوله کشی طبق قبل هنوز با مشکل قطع و وصل از معضل اصلی روستا می باشد . 

 

 

 

 

 

۱ نظر ۱۷ مهر ۹۸ ، ۰۰:۵۷
محمدعلی خالقی

نفرین الاغ

شنبه, ۱۳ مهر ۱۳۹۸، ۰۲:۱۳ ب.ظ

اواسط تابستان  موقع برداشت گندم و جو بود . من دروی گندم با داس  اصلا دوست نداشتم چرا که کاری بسی سخت و ملال آوری  بود .

بارها با داس انگشتان خود را می بریدم . گاهی به حالت ایستاده و بیشتر نشسته مسیر طولانی را پشت سر می گذاشتم  . بعد مدتی جهت رفع خستگی که کمر خود را راست میکردم  با وزش بادی ملایم به پشتم که حسابی عرق کرده بود احساس درد و سرما می کردم  برای همین به بهانه های مختلف از زیر کار در می رفتم ودر کنار زمینی که از برآمدگی بیشتر خاک بر خوردار بود به پشت دراز می کشیدم تا کمر دردم خوب شود . یا به بهانه چایی اتیشی از زیر بار شانه خالی می کردم .البته بزرگترها اصلن اصراری به کار کردن ما بچه ها نداشتند . اما دوست داشتیم  و کمک می کردیم . 

وقتی از زیر بار در می رفتم آنها از غیبت مان آگاه بودند و با اشاره ی سر به رفتار من می خندیدند . به هر حال چون کاری سخت و دشوار بود بیشتر وقتها کارهای ساده تر مثل بغل کردن و جمع  کردن گندم ها را انجام می دادیم 

مسیر خرمنگاه تا کشتزار نسبتا دور بود و بزرگترها گندم های جمع اوری شده را با ریسمانی می بستند و با انداختن طناب از روی ان و گره زدن تبدیل به باری دولنگه می شد که هر لنگه آن در یک طرف الاغ قرار می گرفت و برای من که در بین بار سوار می شدم و سواری می گرفتم لذت بخش بود که با چوب دستی کوچکی که همیشه همراهم بود الاغ را به خرمنگاه هدایت می کردم . البته گاهی بار گندم به یک طرف کشیده می شد و من خود را در طرف دیگر بار می انداختم تا بار میزان شود یا گاهی با سنگ هایی که در طرف بار که از وزن کمتر برخوردار  بود به میزان بار می پرداختم .و این جذاب بود چرا که هم موقع رفتن به خرمنگاه سواره بودم و هم موقع برگشت . در بین راه جوب ها و درختان کجی بودند که راه را بند می آوردند و باعث خوردن یک طرف بار و گیر کردن باری می شد بعنوان مثال راهی که از کنار خانه کبله علی و ملا رضا می گذشت و گاهی هم شاخ و برگ افتاده ای که از داخل باغ به کوچه آویزان بود به سرم می خورد   روزی چند باری را به خرمنگاه می بردم که حدودا تا قبل از نهار ظهر به پنج و شش باری می رسید . پافشاری زیاد و تاختن الاغ بیچاره سخت اورا می ازرد و من هم جهت این که در تسریع کار افزوده باشم در موقع برگشت باشلاق زدن الاغ  را می تاختم تا زودتر برسم . 

برای آخرین مسیر سوار الاغ شدم و در راه برگشت به کشتزار پنج شش بار با شلاق محکم به الاغ می زدم و الاغ بیچاره هر بار پاهای خودش را بلند می کرد تا شلاق به او برخورد نکند . ندایی در درونم می گفت دیگه بسه گناه داره 

بیشتر از این نمی تونه بدو همین که در حال شلاق زدن بودم   نمی دونم که چطور شد که شلاق دور زد و به چشم چپم برخورد کرد همه چیز در دیدگاهم تار و سیاه شد و تا ساعتها جلوی خود را تار می دیدم و این بود که نفرین الاغ باعث صدمه خوردن چشمم شد . و زان پس به آرامی و طبق روال به راهم ادامه می دادم.

گاهی این قدر الاغ خسته می شد که آخرین راه را برای در رفتن از زیر بار و فشار کار و گرسنگی خسپاندن خودش بود جایی که همیشه به ان مکان آرامش می گرفت خاکی نرم و رس بود که می نشست و دیگر بلند نمی شد . 

این هم خاطره ای بود از نفرین الاغ 

مشکلات امروزه و فشار زندگی خاطرات کودکی را از یاد برده گرچه می دانم تمامی شما دوستان و آشنایان از این خاطرات بیشتر از ما گذرانده اید و بیشتر می دانید . اما گاهی تداعی خاطرات باعث دلگرمی و لبخندی بر لبانمان می شود که امیدواریم این لبخند برایتان مستدام باشد . 

پیروز و سربلند باشید 

 

۲ نظر ۱۳ مهر ۹۸ ، ۱۴:۱۳
محمدعلی خالقی

شعری از مرحوم مظفر کریمی

جمعه, ۵ مهر ۱۳۹۸، ۱۰:۰۲ ب.ظ

ای سر زمین با صفا اسفاد                 ای مهد ایمان و وفا اسفاد

 ای ملک آبـاء و نیـاکانم                       ای خاک پاکت توتیا اسفاد

 

 کـوه بلنـدت افتخـار آمیز                       یـادآور تـاریخ پربـارت

 بر بام آن شاسکوه و میلاکوه                در دل نهفته گنج اسرارت

 

 آویخته برشانه از هر سوی                  چون جعد مویش شاخه انجیر

آن پیچ و تاب دره شه رود                    انداخته بر گردنش زنجـیر

 

ویرانه های قلعه کوه آن                      دارد نشان از مردمی با هوش

سنگ مزارش را چو یک فرزند               بگرفته با صد مهر در آغوش

 

بر دامن کـوه بٌنیجـی پهن                      آرامگـاه رفتـگان تــو

چشم انتظار یک دعای خیر                    از هر که باشد میهمان تو

 

پیشانی تو سجده گاهی داشت             با نقشی از آن مسجد دیرین

طاق بلند و خشت دیوارش                   یک شاهکار از مردم پیشین

 

پای چنارت بود بس آباد                        با شاخه های جوز و اسپیدار

با آن درختان بلند و سبز                       آن سبزه های رسته بر دیوار

 

آب قناتت مثل اشک چشم                   صاف و زلال از چشمه کاریز

آن نعمت پاک خـداونـدی                       شیرین و دلچسب و خیال انگیز

 

آن جوی پرپیچ و خم و باریک                 مانند رگ در جان باغستان

با کوچه هایی تنگ و ناهموار               راه عبور از قلعه تا کشمان

 

در سینه ات از سال های دور              خوابیده صدها راز ناگفته

از حمله های ازبک و قزاق                   داری هزاران خواب آشفته

 

بر گـرده ات زخمی ز بیگانه                  آن دشمن ویرانگـر و غـدار

 برجای مانده داغ ها بر دل                    از شش شهید لاله گون رخسار

  

بر دوش تو بـار گـران غـم                      از کـوچ غمبار جـوانانت

خم گشته پشتت از غمی دیگر              نابـودی رسم نیـاکانت

 

کو آن عروسی های شادیبخش            آن شاپری و اسب زیبایش

«در واکنـو»هـای حنابنـدان                   با دف زدن ها و حناهایش

 

آن کودکی های پر از شادی                 آن تشله بازی های پشت بام

آن قصه گویی های طولانی                 در شب نشینی های بعدشام

 

آن پیرمردان «جلک» در دست                آن پشم ریسی های مردانه

آن گپ زدن های در قلعـه                     با شوخ طبعی های رندانـه

 

آن دست و بازوهـای بافنـده                  نخ ریسی و کرباس و گلدوزی

مندیل و شال و زیلو و خورجین              قالیچه بافـی و لحاف دوزی

 

آن کشت و کار آبـه و دیمه                    گاو و جُِغ و عاصا و گاوآهن

چَایگ و چِغِل در باد گرم تیر                   دروازه چرخـنده بر خـرمن

 

یادش بخیر آن کیسه های گل               آن زعفران خوشبو و خوش نام

گل ورزدن پیش از طلوع صبح                گل بـاز کردن دور هم تا شـام

 

یادش بخیر آن گله های گاو                  هر شام با پستان پـر از شیر

با فِــلهِ شیرین و دوغ ترش                   ماست و قروت و مسکه و سرشیر

 

یادش بخیر آن شیر دوشیدن                 در صبح دلچسب بهارانت

بزغـاله های سرکش گلـه                     با های و هوی گله دارانت

 

یـاد تغـار و آتش مطبخ                          یاد نقـوچ تـازه و لمبه 

یاد کماچ ارزن و چِکمال                         با قٌرمه و جـزغاله دمبه

 

یادش بخیر آن نوحه خوانی ها                آن مسجد تاریخی و زیبا

صوت دل انگیـز علم بنـدان                      با آن علـم بـردار نابینا

 

آن آسیـای آبـی و نفتـی                        با کیسه های آرد ارزن کـو ؟

آن خرده آهن های بشکسته                 در کارگـاه  ذوب آهن کـو؟

 

کو آن اذان گوهای خوش آواز                 کو چاوشی خوان تو ای اسفاد

کو دشتبان سخت کـوش تو                    کـو آسیـابان تو ای اسفـاد

 

اینها همه میراث پیران بود                     از خواجه و از رعیت و میرزا

میراث بانانت کجـا هستند                      کـو آن جوان های غیور ما

 

در زیر پایت دشتی از لاله                      در حسرت برگشتن یاران

شاید که برگردیم ما روزی                     همراه ابـر و بـارش باران

 

 

                                  دکتر مظفر کریمی ـ فروردین ماه 1393

۲ نظر ۰۵ مهر ۹۸ ، ۲۲:۰۲
محمدعلی خالقی

انالله و انا الیه راجعون

پنجشنبه, ۴ مهر ۱۳۹۸، ۰۳:۲۰ ب.ظ

 

 

هر آن چه که خداوند بزرگ مقدر می‌فرماید، هیچ بنده‌ای را توان تفسیر آن نیست و بر آن چه که حکمت متعالیه‌اش تعلق می‌گیرد، هیچ کس را جرأت تعبیر و تعدیل نمی‌باشد لذا بر آن چه که می‌دهد شاکریم و بر نداده‌هایش صبر می‌کنیم چه سخت است باور نبودنش و قبول ندیدنش 

با نهایت تاسف به اطلاع دوستان و آشنایان می رساند 

مراسم تشییع و تدفین حاج محمد حسین جعفری فردا جمعه 5/7/98 ساعت 9 صبح روستای اسفاد می باشد 

مرگ دارد قرآن می خواند

مرگ در دشت شقایق خفته

مرگ پشت در می کوبد 

مرگ در بیابان دارد بذر گندم می کارد 

مرگ دارد به من می نگرد 

مرگ دارد شعر می خواند 

                                  روحش شاد یادش  گرامی 

 

۱ نظر ۰۴ مهر ۹۸ ، ۱۵:۲۰
محمدعلی خالقی

پنجشنبه یاد مرحوم حاج میرزا محمد خالقی اسفاد

پنجشنبه, ۷ شهریور ۱۳۹۸، ۰۵:۱۶ ب.ظ

۰ نظر ۰۷ شهریور ۹۸ ، ۱۷:۱۶
محمدعلی خالقی

۵شنبه ای دیگر با اقای اسفاد روحشان شاد

پنجشنبه, ۳۱ مرداد ۱۳۹۸، ۰۴:۳۵ ب.ظ

۰ نظر ۳۱ مرداد ۹۸ ، ۱۶:۳۵
محمدعلی خالقی

صبح یک روز قشنگ

سه شنبه, ۸ مرداد ۱۳۹۸، ۰۱:۱۲ ب.ظ

هر روز با صدای قوقولوی خروس و جیک جیک گنجشکان بیدار می شدم 

پدر بزرگم تمام حیواناتش را اسم می گذاشت و انها را با اسمشان صدا می کرد . اسم خروسش جعفر بود .پرده ای  گل دوزی شده که عکس چند عدد گل و گلدان  و ایه ای از قران که در بالای ان حلالی گلدوزی شده بود را کنار می زنم پنجره ی دولنگه ی چوبی که از شرق به سمت خورشید باز می شود  زنجیرش را بر میخ کوبیده دیوار اونگ می کنم 

افشانی سرخ رنگ  از طلوع خورشید هر روز از کوههای مشرق (کوه های بمرود )در  اطرافش رنگین می شد . پشت کوه افغانستان امروزی و سرزمین ایران کهن بود  .

پنجره ای دو لنگه  از غرب به سمت قبله  منظره زیبایی از باغستان و خانه همسایه را نمایش می دهد . نمای زیبای شاسکوه و میلاکوه  بر قامت ابادی  نشان قدرت و استواری سایه اش را هر روز بر ده می پوشاند 

 درختان بزرگ انار انجیر گردو و انگور طبیعت دل انگیزی را به رخ می کشد

تعدادی انار اونگی و داسی در شکاف دیوار آویزان است 

صدای جغدی که هر روز بر روی بام بلند با صدای ناهنجار و خاص خودش گردنش را بالا و پایین می اورد . 

از طبقه بالا به طبقه همکف  نزدیک به ده پله گلی و شیب دار که موقع پایین امدن  به تسریع می افزاید .احشام  در طبقه همکف بودند و طبقه بالا نشیمن  بود . 

درب طویله را باز می کنم تعدادی گوسفند و گاوی با صدای نرم و مهربان سعی می کند بیرون گریزد . سطلی را بر می دارم و در ب چوبی یک لنگه باغ را که با صدای خشک قیژ قیژ در یک پاشنه می چرخد باز می کنم  نگاهی به پایین و بالای کوچه می اندازم جوب ابی روان در یک متری درب باغ جاری است . و در کنار درب باغ , حوض ابی است که هر پنج روز از اب قنات  سریز می شود . 

تعدادی زنبور زرد لانه ای در بالای حوض تعبیه کردند و بازیگوشی کودکانه گاهی بر لانه جسارت می کند  . بدنم گویا  به زهر زنبور عادت کرده هر چند گاهی سر و صورتم را می گزیدند . روزی از روزها که زنبور دستم را گزیده بود پدرم دستم را می مکید و مقداری گل بر روی ان می گذاشت گرچه کودکی نامفهوم بودم و این برایم همیشه سوال بود ولی بعد از نیش زدن و چند دقیقه با گلی که بر روی زخمم می گذاشتم  از درد خبری نبود .

ترجیح می دهم سطل را از جوب اب پر کنم . سطل را در جوب می گذارم سبزه های اطراف جوب به حدی زیاد است که اب را در خود گم کرده است صدای جیرجیرک و حرکت حلزونها در میان سبزه ها به چشم می خورد  . سطل اب را در کنار گاو می گذارم . کمتر از دو دقیقه سطل اب پنج لیتری را با ولع تمام سر می کشید و گاهی هنوز پوزش را به علامت تشنگی به ته سطل می مالد . 

ظرفی از جنس جیر لاستیک ، که قسمت وسط ان بریده شده بود را از سطل اب پر می کنم تا بعد از کاه خوردن تشنه نمانند 

پدرم مقدمات دوشیدن گاو را فراهم می کند و من در ان فاصله از درخت انجیری زرد بالا می روم تا در شاخهای ان خود را سواری  دهم و گاهی هم چند تا انجیر رسیده له شده را در دهانم می گذارم . 

همان که در شاخهای انجیر تاب می خورم پیرمردی با فرزندش را در پایین دست می بینم که یونجهای درو شده را در خورجین گذاشته و ان را دو نفره  بالای الاغ می گذارند . مقداری یونجه روی زمین را در بین بار و دو طرف خورجین پهن می کنند 

پیرمردی عصا به دست در سه راهه سنگاجی کنار درخت توتی نشسته و به گذر اب می پردازد . 

صدای گنجشکان و انبوهی از پرندگان به گوش می رسد . گوساله ای بازیگوش در فضای باغ بالا و پایین می پرد و تعدادی مرغ و خروس مشغول تغذیه هستند . صدای مردی سوار بر الاغ از دور دست می اید دیوار باغ به اندازه قد یک انسان از سنگ و گل و خاشاک پوشیده شده است . چند تا زن  بقچه ای از لباس را بر روی سرشان حمل می کنند و در کنار جوب اب به شستن انها می پردازند . دیوار باغ و درختان برای خشک کردن لباسها مناسب ترین مکان برای پهن کردن است  . بادی ملایم لباسها را تکان می دهد و تعدادی از لباس ها را بر روی زمین می اندازد . 

امار جمعیت ده بیش از دویست  خانوار در محیطی که قلعه نامیده می شد در مساحت سه هکتار , خانه هایی دو الی سه طبقه چسبیده به هم و فشرده زندگی می کنند  کثیر انها جهت ادامه ی حیات همین روال را سپری می کنند ,  زندگی ارام , بدون دغدغه و نیرنگ 

انجا زادگاهمان بود وطن اجدادی  سرزمینی که در ان چشم به جهان گشوده ایم  ولی امروز دست بی رحم سرنوشت بر ان تقدیر جدایی افکند و روزگاری نا مروت همه رو در هم پاشید . 

کاش هر دل درد پنهانی نداشت   خالقی اسفاد وطنم 

۱ نظر ۰۸ مرداد ۹۸ ، ۱۳:۱۲
محمدعلی خالقی

کسبه اسفاد قدیم در چند دهه گذشته

سه شنبه, ۱ مرداد ۱۳۹۸، ۱۰:۵۴ ق.ظ

تعداد کارگاه اهن ریزی که قبلا هم به ذکر بیان پرداخته شده 

کارگاه اهن ریزی میرزا عباس قلی قاسمی 

کارگاه اهن ریزی خواجه میرزا علی خالقی

 هنوز بقایای کارگاه  وهمچنین بعضی از وسایل  وابزار کار موجود است

کارگاه سنتی اهن ریزی خواجه سعادت قلی  موسای(اسباب شخم زنی)

کارگاه آهن ریزی میرزا حسین احمدی

البته اینها تااوایل دهه 50میباشد وبعد از آن به شرح زیر است :

از بالای  روستا

حاج محمداقای شهریاری خرید وفروش احشام مانند گوسفند . شتر وغیره وهمچنین دارنده اولین ماشین روستا که یه جیپ بود

حاج میرزا محمد خالقی  خرید  و فروش قالیچه گوسفند  ,موتور  , 

حاجی عباس غلامعلی زاده خرید وفروش گوسفند واولین گله دار روستا

از پی قلعه حاج محمد کلوخ قنبری گارگاه قالی بافی واولین آموزشگاه قالی بافی در روستا

حاج محمد صادق اکبری کارگاه قنادی ابتدادر منزل باغ سرای شان کوچه پی قلعه وبعد در منزل مرحوم کاظمی و بعد  کربلایی محمد صادقی وبعد هم منزل حاج حسینعلی کاظمی

میرزا ابراهیم خالقی  خواربار فروشی وپارچه فروشی ابتدا در منزل پی قلعه وبعد در مغازه حاج اسماعیل شمسی در قلعه

حاج عباس عابدینی بزازی  دوره گرد

اقای حاج محمد نوروزی در ساخت وساز ادوات کشاورزی

  اقای غلام محمد اسماعیلی  خواربار فروشی در مغازه سر منزلشان

اقای خواجه اسدالله یاری خواربار فروشی روبری خانه کربلایی حیدر عابدینی که اواخر در شهرک جدید بود 

ابزار کشاورزی ملا عباس عبدی ( اره , چاقو , داس و غیره)

حاج میرزا حسن حسنی آسیاب

حاجی محمد ناظر عطایی خرید وفروش ملک خودرو ,زعفران , گوسفند , شتر وگاو اولین تاجر به تمام معنا

خواجه اسماعیل شهریاری  خواربار فروشی

کربلایی غلامحسن اسداللهی خواربار فروشی

حاج محمد رضا ظاهری خواربار فوشی 

اقای حاج محمد کلوخ اسداللهی اولین جوشکاری  ودرب وپنجره سازی

حاج غلام نبی شهریاری خواربار فروشی

موارد بالا تا اوایل دهه 70 وبعضی ها بعد ازان نیز فعال بودند

واما بعد از دهه 70تا دهه90

اقای محمد کاظمی خواربار فروشی

اقای مهدی شهریاری خواربار فروشی منزل اقای شمسی  وهم اکنون در شهرک فعالیت دارند

اقای رجب قلی زاده  خواربار فروشی

این چند مورد در زیر قلعه بودند  واما از اواخر دهه60 که شهرک نشینی شروع شد ومردم به شهرک جدید نقل مکان کردند موارد زیر برای خدمت به همشهریان  راه اندازی شد

اقای ملاحسن صادقی حمام دار نمونه ومتصدی فروش نفت وبه قدرت می توان گفت در سطح زیرکوه نمونه ای  بی نظیر چون  خدمت زیادی به مردم روستا نمود .

اقای حبیب شهریاری موتور سازی

اقای رضا اسحاقی جوشکاری وموتور سازی وآپاراتی

برادران شهریاری  خواربار فروشی

اقای محمد تقی واحدی  خواربار فروشی

اقایان نوروزی  خواربار فروشی غظنفر وحاج رضا  وبعد ها نیز هادی اقا هنوز هم حاج رضا در کار خرید وفروش ماشین وهادی اقا نیز ادویه مشغولند

اقایان علیپور اقا صادق واقا اسماعیل در کار خرید وفروش وتعمیر موتور سیکلت

اقای قلی زاده  اولین نانوای اسفاد که به نام خانمشان بود و این نان تنوری بود که مردم  سفارشاتشان را از قبل می دادند. و در مغازه میفروخت (بیشتر به مغازه غلام رضا می شناختند )

اقای محمد اقای قاسمی وحاج محمد حسن  محمد حسینی نانوایی  هنوز به صورت مجزا فعالیت دارند

اقای حیدر حسنی  خواربار فروشی

حاج حسن ابراهیمی  شرکت تعاونی روستایی وصندوق تعاون روستا (بچه خاله )

این شرحی بود بر کسبه اسفاد در چند دهه ی اخیر

 نگارش , محمد رضا خالقی  

با توجه به نظرات دوستان و ارتقا به زیر پرداخته می شود 

…………………………………………………………………………


کارگاه قنادی حاج آقای اکبری ابتدا پی قلعه سپس منزل مرحوم کاظمی، بعد منزل مرحوم صادقی و در نهایت منزل خودشان در انتهای شهرک.

مرحوم حاج محمد نوروزی مغازه بقالی متصل به منزلشان هم داشتند که درب فلزی قرمز رنگی داشت.

پایین تر از مغازه مرحوم نوروزی مغازه حاج حسینعلی عظیمی با درب چوبی بزرگ و پایین تر از آن و روبروی منزل مرحوم ملارجب عابدینی مغازه حاج میرزا محمد، پدر اینجانب و آقای یاری، بدون هیچ فاصله ای وجود داشت که در حقیقت یک منطقه تجاری بود و متصل به محل سکونت نبود در اینجا درخت توت خمیده مرحوم کربلایی محمد ملکی هم بود که سایه خنک آن پاتوق مشتریان و آسیاب بان بود.

روبروی منزل مرحوم کربلایی حیدر(بره) مغازه آقای شهریاری که بعدها به آقای ابوذر غفاری واگذار شد از ابتکارات آقای غفاری یخچال ویترینی بود که گویا نفتی بود و نیازی به برق نداشت و کمپوت های خنک را اولین بار ایشان وارد اسفاد نمودند.

مغازه کربلایی غلامحسن اسدالهی بیشتر ظروف پلاستیکی بود و مغازه حاج محمدرضا ظاهری هم بیشتر لوازم منزل بود.

مغازه های برادران جعفری، آقای هادی یعقوبی و آقای جعفر یوسفپور هم در شهرک مربوط به دهه اخیر است و در قلعه بالایی هیچ مرکز تجاری وجود ندارد

رضا اسماعیلی 

……………………………………………………………………

ماشا الله به حافظه ی آقا محمدرضا 

یادمه در شهرک جدید که راه افتاد آقای محمد میری هم مدتی کنار منزلشان مغازه داشتند. همچنین بچه های دایی تون کربلایی حسینعلی قاسمی که منزلشون در مجاورت شرکت تعاونی بود.

احمد محمدی 

۳ نظر ۰۱ مرداد ۹۸ ، ۱۰:۵۴
محمدعلی خالقی

مطالب اسفاد وطنم

جمعه, ۲۱ تیر ۱۳۹۸، ۰۴:۱۲ ب.ظ

با سلام حضور سروران و بزرگان بازدید کننده ی این رسانه , امیدوارم مطالب مندرج در وب سایت اسفاد وطنم  , مورد علاقه و پسند شما قرار گرفته باشد . هرچند که فعالیت در فضای مجازی و تهیه مطالب کاری سخت و وقت گیر می باشد امیدوارم بتوانم ادامه دهنده این راه باشم .

کلیه مطالب تهیه شده در وب سایت اسفاد وطنم مطالبی برگرفته از واقعیت و اتفاقاتی از  پیشینه حقیر و در  رخداد حال می باشد . و مطالبی از زبان حیوانات و گیاهان  وداستانهایی خیالی , اشعار و  مطالبی با واقعیت اتفاق , اتفاقی که می تواند برای هر شخص در زندگی افتاده باشد و مورد تامل قرار گرفته باشد گاهی در زندگی انسانها اتفاق هایی چه خوب و چه بد انسان را  رهنمود  به خودارایی , خود اندیشی وخوبیت و بدیت انسانها راهنما می کند . که انسان به کارهایی که روزمره انجام می دهد به اشتباهات و خوبیات خود بیاندیشد .  یا اتفاقهایی که در خواب های انسان رخداد است و انسان انها را ارتباط به  اعمال خود می دارد . 

مطالب تهیه شده در سایت اسفاد وطنم مطالبی شیوا و جذاب در رابطه با موضوع واقعیت ی است که رخ داده و هیچ نوع کپی یا نسخه برداری از کتیبه و یا کسی نیست .

این مطالب برای من  جایی تامل الهی ایست

 خداوند اشتباهات و اعمال  بندگانش را به وسیله ی , بندگانش راهنمایی می کند . 

 امیدوارم همان طور که برای من  مهم و مورد اصلاح و تجربه بعضی اعمال واقع شده برای شما هم مهم باشد  و امیدوارم باعث  ذره ای  تامل  و تحرک در بینندگان و علاقه مندان شده باشم . 

دوست دارتان ,,محمد علی خالقی 



۱ نظر ۲۱ تیر ۹۸ ، ۱۶:۱۲
محمدعلی خالقی

مزار اشی از نظر مرحوم مظفر کریمی

دوشنبه, ۳ تیر ۱۳۹۸، ۰۴:۳۲ ب.ظ

مزار (به معنی زیارتگاه) ریشه در اعتقادات دینی ما ایرانیان دارد که در ایران پیش از اسلام نیز به نامهای دیگری وجود داشته است. بجز حرم امامان معصوم علیهم السلام، که کعبه عشق و ارادت شیعیان است، مکان های دیگری نیز به عنوان مزار شناخته می شود که محل دفن امامزادگان و دیگر بزرگان دین است و یا ممکن است نشانه ای از آنان داشته باشد، مانند قدمگاه حضرت امام رضا (ع) در نیشابور که نشان حضور و استقرار ایشان در آن مکان است. در مجموع مزارها بهانه ای است برای عشق ورزیدن  و ابراز ارادت به بزرگان دین و راهنمایان انسان.


    اگر این جمله آخر را به عنوان فلسفه مزار بپذیریم، هر مکان یا نشانه ای که ما را به یاد خدا اندازد و بهانه ای شود که با او درد دل کنیم و فرمانهای او را به خود و دیگران یادآوری نماییم، می تواند مزار باشد.


     مزار آشی در اسفاد نیز از جمله این مزار هاست که محل دفن کسی نیست اما نشانه ای از قدرت خداوند است :


 در شیب تند قله ای که به نام همین مزار خوانده می شود، سنگی بزرگ و کروی شکل به تنه باریک یک درخت وحشی تکیه داده و در حالی که زیر پای آن خالی بوده و هر آن می توانسته است سقوط کند، سالهاست که همان جا قرار گرفته است.




 طی این سالهای طولانی، باران و برف تغییرات بسیاری در دامنه و قله این کوه و دیگر کوههای همجوار آن ایجاد کرده و زلزله های این دو دهه سنگ ها و صخره های زیادی را از بالای کوه به پایین پرت کرده است. به طوری که دهانه ابتدایی شاهرود و ادامه آن تا سنگابها و دره گلستو، کاملا با ۱۵ سال پیش متفاوت است، اما سنگ مزار همچنان بر جای خود ایستاده است.


    نمی خواهم این وضعیت سنگ مزار را به مقدسات ربط دهم و مردم اسفاد هم چنین اعتقادی ندارند. اما هر چه هست، این سنگ در گذشته های نه چندان دور، بهانه ای بود تا خانواده ها را از درون منزل به دامنه کوه بکشاند. آن روزها مسافرت رفتن و زیارت امام هشتم (ع) در مشهد به آسانی امروز نبود. رفتن به مزار شاسکوه هم از عهده هرکسی ساخته نبود. مزار آشی فرصت مناسبی را فراهم می کرد که برخی درد دل ها با خدا گفته شود. 


   در آنجا آش نذری می پختند، دعا می خواندند، از خدا حاجت می خواستند و به درختی که تکیه گاه سنگ است، تکه پارچه ای گره می زدند تا حاجت شان برآورده شود. البته امروز دیگر مزار آشی رونق گذشته را ندارد ... بدرود تا بعد.


اسفاد قدیم

۳ نظر ۰۳ تیر ۹۸ ، ۱۶:۳۲
محمدعلی خالقی

تقدیم به اسفاد و اسفادی

چهارشنبه, ۱۵ خرداد ۱۳۹۸، ۰۵:۱۰ ب.ظ
 خواب پروانه


خاطراتم روزهایی ساده بود         قصه های ساغی و پیمانه بود 

نبض عطر کوچه های احساس      قصه های عطر ناب و پونه بود

خانه ام خشت  آسیابم ابی         هر سحر   بانگ نماز دلداده بود 

پرچم صلح و سفید دهکده     روی هر بام  عطر یاس مستانه بود 

قصه ی   دور   اجاق    اتشی       خاطرات شمع  چون پروانه بود

بغچه ای از ریس ابریشم سفید   سفره ای از شور عشق ونان بود

واژ ها را کوچه های خاکی            هاله هاله مو به مو پیمان بود 

خرمن گندم کشت و چشمه نور     دشت لاله بوی گندم زار  بود  

شاخه ها پروانه ها بی انتها           وسعتی در قلب هر پرواز بود 

کاش می شد اندکی پروانه بود      خوابهایم اتفاقی ساده بود   

                              شعر :خالقی اسفاد (عرفان)
۱ نظر ۱۵ خرداد ۹۸ ، ۱۷:۱۰
محمدعلی خالقی


هنوز شهرک بنا نشده بود.

 ابتدای اسفاد یک تقاطع بود و به نوعی دروازه ی ورودی روستا.یک چهارراه استراتیژیک ، که از سمت شمال از راه بوته ی خیک و حوض نیکبخت به آبیز  و از شرق به دیمه زار  اسفاد و روستای چاه پایاب و از سمت جنوب از راه قدیم گوگری به میرآباد وصل میشد. غرب چهارراه ورودی اسفاد بود که به دو قله ی معروف شاسکوه و میلاکوه منتهی می شد.در یک حاشیه ی چهارراه مدرسه ی راهنمایی قرار داشت.این مدرسه اهدایی موقت مرحوم حاج حسین صیامی بود.مردی با ایمان ، خیّر ، قاری قرآن با اطلاعات عمومی بالا که برای تاسیس مدرسه راهنمایی ، منزل خود را چندین سال رایگان در اختیار عموم قراردادند تا زمینه ی پایه گذاری و تاسیس این پایه ی آموزشی در اسفاد فراهم شده باشد.(خدایشان بیامرزد).روبرو ، مغازه آقای حاج مصطفی ابراهیمی و کنار آن بعدها مغازه ی آقایان شهریاری وپائین تر آن مغازه ی آقای رجب قلیزاده بود. بهترین خاطره ی این چهار راه ورود و خروج مینی بوس های مسافربری اسفاد-قاین و ماشینهای کاسبان دوره گرد به روستا بود که در این میان کَبله شیخ عباس از همه وفادارتر و مداوم تر بود.به سمت بالا که می رفتی به کارگاه قنادی سنتی مرحوم حاج محمد صادق اکبری می رسیدی که دو پله از کوچه پائین تر بود . کارگاهی با دیگهای مسی بزرگ ، سینی های قالبگیری قند ، یک فر بزرگ و سایر ابزار مخصوص و سنتی، که این کارگاه پر آوازه بعدها به ملک مرحوم کربلایی محمد صادقی انتقال یافت .روبروی قنادی آب انباری بود معروف به کُر ، که مقداری از آب وقف روستا جهت گَوگله و دیگر حیوانات در آن ذخیره می شد و یک درخت توت ِ نه چندان خوش احوال آنجا به سختی زندگی میگذراند و روبروی آن مغازه ی آقای کاظمی  . 

به واسطه ی این کُر و اینکه اینجا پایین قلعه بود اینجا را سرِ کُر یا زِرقلعه می گفتند . بعداز اینجا مغازه آقای کربلایی غلام نبی شهریاری بود . مغازه ای با درب دو لنگه ای توسی رنگ چوبی که یک درب ورودی هم به حیاط ایشان داشت.بعدِ ایشان منزل آقای حاج محمد کلوخ اسدالهی بود. مردی صبور ، آرام و مشتریمدار که درکنارکشاورزی ،بنزین فروشی و کارگاه جوشکاری داشتند و صدای دیزل هندلی آن نوید حضور مقرر  و راه اندازی کار مشتریان را می داد . درست روبروی این کارگاه جوشکاری واحدصنفی آقا ظاهری بود که نسبت به سایر مغازه ها مجهز تر می نمود و درخت توتی با تنه ای ناودونی شکل وسط کوچه خودنمائی می کرد.بعداز این درخت ، کوچه  سه الی چهار متر عریض تر میشد و این پهنای وسیع تا منزل مرحوم کربلایی حیدر عابدینی ادامه داشت. در ابتدای این پهنای وسیع منزل و نجاری مرحوم حاج غلامرضا نجفی بود، مردی  بسیار سخت کوش و متبحر و مجرب که در عصر خود شناخته شده بودند. متبحر گفتم چونکه هر کاری بدستشون می چسبید و در خیلی کارها استاد بودند از جمله در شکار با اسلحه ی شکاری و " دو در" و "حلقه مو" و نیز تله ی دو بال که برای حیوانات دزد و مخرب مانند سیخل ، روباه و شغال بکار میرفت.

حرفه ی نجّاری بعد از کشاورزی شغل دوم ایشان بود که در نبود امکانات پیشرفته ی امروزی با ابزاری مختصر و مقدماتی از قبیل ارّه درشت بُری ، تیشه ، پَرما(دریل دستی)،اسکنه(موقار) و چکش کارهای بزرگی انجام 

می دادند و وسایلی از قبیل دربهای چوبی ، نردبان ، دروازه خرمنکوبی ، چَیگ ، جُق ، ماله ، اسباب گَورونی یا شخم زمین ، بافت انواع سبد ، سَفته قوت ، شیل و قفسِ پرنده از مهارتها و هنرهای دستی ایشان بود .در چند قدمی نجاری مغازه آقای اسدالهی و ربروی ایشان اولین مدرسه ی رسمی آموزش و پرورش در اسفاد بود که برای متولدین تا دهه۵۰ پر از خاطره است.خاطرات درس در چادر،خاطره با شهیدان اسماعیلی،حسینی و شفیعی و زیر توپ زدنها که مرسومترین بازی بود. روبروی مدرسه مغازه آقای شهریاری بود که بعدها به آقای غفاری واگذار شد. در ادامه ی مسیر به آسیاب گازوئیلی می رسیدی که گویا صدای تپ تپ آن هنوز بر مخ منِ همسایه می کوبد. اینجا به چند دلیل پاتوق جوانان آن روزهابود : ۱) وجود درخت توت تنومند و نه چندان شاقولِ مرحوم ملا خالقداد با سایه ای خنک و دلنشین که می شد سرپا روی تنه اش راه رفت. ۲) حضور مداوم آقای اسماعیل حسنی متصدی آسیاب بعنوان بهترین همدم اهالی . ۳) وجود سه باب مغازه آقایان یاری،اسماعیلی و غفاری مجاور هم . همه ی اینها زمینه های یک  پاتوق پر رونق بودند . در چند قدمی آنها مغازه حاج حسینعلی عظیمی محل خرید و فروش قالیچه با معیار اَیاق ، فروش انواع پارچه،لوازم التحریر،زعفران و گل زعفران،ارزن،پیازتخم،چغندرتخم وسایر بذرهای مرغوب بود.سپس مغازه آقای نوروزی و در ادامه ی کوچه مغازه آقای حاج حسن ابراهیمی،مردی صبور و با‌ گذشت که در ناملایمات اخلاقی از کوره در نمیرفت و همه ی اسفادیها پسرخاله و دختر خاله اش بودند،همان که سالها متصدی شرکت تعاونی اسفاد بود.برایش آرزوی توفیق داریم.-

نویسنده :احمد عظیمی 

۱ نظر ۱۱ خرداد ۹۸ ، ۱۲:۲۰
محمدعلی خالقی

رقص پروانه ها

دوشنبه, ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۴:۲۹ ب.ظ


بهار امسال شاهد پدیده ای شگفت انگیز بود که تکرار نداشت 

اینقدر که حضور پروانه ها در کشورمان بر زمین و زمان ریخته گویا امسال باید سال پروانه نام گذاری می شد

شاید این پدیده نوعی خوشایندی ایست و یا پیام اود نشاط و شادی  ایست

که جای بسی نشاط هم هست چرا که بهار امسال بی سابقه بوده و این خود برای همه نعمت بزرگی است   

وقتی پا به دشت و صحرا می گذاریم  صدای بلبلان و رقص پروانه ها حس و حالی شوق انگیز ؛ گذشته ی اندوه همان را می شورد  و غبار گذشته چندین ساله را پرده می زند.

حضور سارگ ها و پرستوها امسال در  اسفاد بی سابقه بود  که غیابشان به چندین سالها می کشد .

صدای مرغ حق سکوت زیبای اسفاد را شب تا به صبح در آهنگ و  نشان از مناجات شبانه است و چقدر زیباست لذت اوازش که دل هر رهگذری را به لرزه می آورد 

ما نمی دانیم بدنبال چه می گردیم .

این قدر در خویش غرق شده ام که دنیایمان را فراموش کرده ایم 

دامن طبیعت همه چیز را روشن می کند 

لذت ببریم چرا که دنیا زیباست چرا که تمام وسایل کامروائی آنجاست 





۱ نظر ۳۰ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۶:۲۹
محمدعلی خالقی

نانوایی و نان سنتی در اسفاد قدیم

يكشنبه, ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۲:۴۰ ب.ظ


با گذشت زمان و پیشرفت صنعت و تکنولوژی ، شیوه ی زندگی مردم از سنتی بودن فاصله گرفته ، به سرعت در مسیر صنعتی شدن به پیش می رود و بخصوص کشاورزان و روستائیان را درحسرت دستیابی به چرخه ی مواد غذایی سالم ، مرغوب و خانگی می رنجاند . 

در اسفاد قدیم پخت نان از تولید گندم و آرد تا رسیدن به سفره ی خانواده همه ی مراحل آن کار دست و بازوی اعضای  هر خانواده بود ولی در عوض نانی سالم و بهداشتی و بدون هیچگونه اسراف و هدر رفت تولید می شد و مثل امروز خبری از نان خشک و کپکی و چرخیِ نمکی نبود که دوباره آنرا وارد  چرخه ی تولید و سبد غذایی کند . کشاورز گندم را بعد از کاشت ، داشت ، و برداشت به اندازه نیاز چندین روزه آسیاب نموده و مازاد گندم را در کَندیکهای بزرگ نگهداری می کرد. کندیک حکم یک سیلوی گندم را داشت که از خاک سفت و قرمز رنگی بنام خاک تنور ، به شکل بیضی ساخته میشد . این کندیکها سرِ پا و در دل دیوار کار گذاشته می شد ، البته آن زمان به جهت چند طبقه بودن خانه ها و استفاده از تیرهای چوبی سنگین و نیز بکار بردن گل و خشت خام ، عرض دیوارها به یک متر هم می رسید . یک سرِ کندیک درب بارگیری آن بود و در سر دیگر آن شبکه ای کوچک برای تخلیه ایجاد می شد . کندیک ، گندم را سرد و بهداشتی و بدور از هرگونه رطوبت با حفظ شرایط دمائی مناسب جهت  ماندگاری عالی  نگه می داشت . ولی صنعتگران سازنده ی سیلو با الگو برداری از نیاکان ما نتوانستند این شرایط را در سیلو ایجاد‌ کنند . بعنوان مثال راهیابی انواع پرندگان و حشرات و به تبع آن فضولات آنها ، نفوذ باران و گرد و خاک رسانا بودن در برابر دمای خورشید و ... را در اغلب سیلوها می توان مشاهده کرد .

تهیه خمیر و پخت نان که کار بانوان بود با نیروی بدنی و در حرارت مستقیم آتش ، کاری بسیار سخت و طاقت فرسا بود.برای تهیه ی خمیر و پخت نان مرغوب وجود خمیره لازم و ضروری بود . خمیره همان مایع خمیر بود که از تنور قبلی که سه الی چهار روز پیش درست شده بود لای سفره ی آردی که مخصوص و از تار و پود پنبه بافته می شد نگه  می داشتند . خمیر را در تغار سفالی بزرگ تهیه و تا ورآمدن آن صبر و بعد چانه می کردند . چانه ها را روی تخته ی مخصوصِ حمل خمیر به متبخ حمل می کردند حالا نوبت شاخ کردن تنور بود.شاخ تنور یعنی آتش کردن تنور با هیزم تا جایی که دیواره آن از شدت تافتن سفید گردد که اگر به این دمای بالا نمی رسید خمیر به تنور نمی چسبید و می افتاد . با تافتن تنور مادر ، آستین تنوری را به دست پوشیده و وارد سخت ترین مرحله کاری اش‌می شد‌ ، سر در تنوری داغ و تافته و پر از آتش می برد‌ بطوری که دست و صورتش مثل آتش تنور برافروخته میشد ، بی منت خودش می سوخت تا فرزندش گرسنه نباشد . مادر اینجا هم در این شرایط سخت باز به فکر شاد کردن فرزندش بود و برایش نقوچ می پخت . نقوچ قرص نانی در اندازه ای خیلی کوچک بود که برای خوشحال نمودن بچه ها می پختند.حالا که نقوچ را شناختیم بهتر است که کلوچ را هم به نسل امروزی بشناسانیم .کلوچ به نانی می گفتند که بسته به شرایط نامناسب آرد و خمیر یا دمای نامناسب تنور از دیواره ی تنور‌ جدا شده و روی آتش تنور می افتاد که قسمتی از آن می سوخت و قسمتی خام می ماند و قابل استفاده نبود . 


          بمان مادر بمان در خانه ی آرام خود مادر . 

                                                                   ‌ ‌‌‌‌       عظیمی۱۳۹۸/۱/۲۶

۱ نظر ۲۲ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۴:۴۰
محمدعلی خالقی

بیست دومین سالگرد زلزله 76 زیرکوه قاینات

جمعه, ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۴:۵۹ ق.ظ

افسانه من

تازه چشمهایم به خواب رفته بود . هوا خیلی گرم ومقارن ساعت ۲:۲۰ دقیقه بعداظهراردیبهشت ماه ۱۳۷۶بود . صدایی ارام و کودکانه در گوشم میس کال میزد .دایی دایی فکر میکردم خواب میبینم تا اینکه دستهایی نرم ولطیف به ارامی چادری که روی خودم پهن کرده بودم رو کنار زد ولبخندی عاشقانه نگاهم. را به خود به گیرا کشاند.

دایی دایی دایی 

با اینکه خستگی تموم وجودم را گرفته بود گفتن جان دایی چی میگی 

دایی یه گنجشک تو خونه مون لونه کرده میای برام بگیری 

باشه دایی فردا میام 

اخ جون و خوشحالی از وجودش موج میزد ورفت 

شب قبل با رویای کودکانه خود با هم نقاشی می کشیدیم نقاشیهای خوب وقشنگ یک اسمون پر ستاره با یک درخت سیب وابرهایی با ماه  قشنگ

بدوبدو  و صدای خنده هاش از من دور تر ودورتر میشد . من دوباره به خواب رفتم . فردای ان روز یعنی 20/2/76 نزدیک ظهر من تازه از مدرسه اومده بودم خسته ومانده مادر داشت مقدمات نهار را فراهم میکرد نهار ماکارانی بود بعداز خوردن نهار نزدیک ساعت ۱۲:۲۷ دقیقه بود که صدایی در گوش همچون صدای صاعقه یا رعد وبرق طنین افکند وزمین شروع به لرزیدن کرد به سرعت به همراه مادر خود را به خیابان رساندیم ونشتیم وچشم بستیم دوالی سه دقیقه نگذشته بود, مهیب گرد وغبار تمام اطراف رو فرا گرفته وصدایی نالها از هر کوچه خیابانی به گوش میرسید. ان روز به سیاهی شب تبدیل شده بود و دیگر هیچ چیز زیبایی خودش را نداشت همه جا تار وسیاه بود وپس لرزها هم چنان ادامه داشت . تا چشم باز کردم  دیگر نه گنجشکی بود و نه دفتر نقاشی ونه ماه درختی ,,,,,

بیست و دومین فاجعه دردناک زلزله 76 را به تمامی کسانی که عزیزانشان را از دست داده اند تسلیت می گوییم .

خالقی اسفاد 

             ♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥


خیلی قشنگ به نگارش دراومده .زنده کرد خاطراتی که این افسانه داشت وبرامون درزیر یک سقف ساخت .اما افسانه رو اون زلزله ی افسانه ای باخودش برد اونروز از قاین به اسفاد اومدم وبا اون صحنه وحشتناک اسفاد چند دقیقه ای بیشتر نموندم ودوباره بازگشت به قاین برای پیدا کردن پدرومادرم وخواهرکوچکم وافسانه.توبیمارستان قاین بین اون همه مجروح گشتم وگشتم پدرومادرم وتونستم پیدا کنم اما اثری از خواهرم وافسانه نبود بعد خبردار شدم خواهرم واعزام مشهد کردن وبعد اون لحظه ای که هیچ موقع فراموشم نمیشه .رفتم سردخونه ،وقتی کشوسردخونه روباز کرد فکر کردم خوابه چهره سفیدمثل ماه ،با خنده ای نهیف برصورت ، انگار داشت حرف میزد دوروز قبلش وارد خونه شدم دوید 000سمتم  وگفت عمو ببین پام چی شده .شصت پاش بریده شده بود با یه پارچه سفید مادرش بسته بود بوسش کردم حالا نمیتونستم قبول کنم که او دیگه نمیخواد بلندبشه .آروم خوابیده بود خواب ابدی .....

الله یار حسنی 


۲ نظر ۲۰ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۴:۵۹
محمدعلی خالقی

خوشه چینی

دوشنبه, ۹ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۵:۳۳ ق.ظ

در روزگاران پیشین، شغلی بنام خوشه ‌چینی وجود داشت. آنها که دست شان تنگ بود و خرمن و مزرعه ای نداشتند، پشت سر دِروگر ها راه میرفتند و خوشه های جامانده را از زمین بر میداشتند و گاها صاحب مزرعه به دروگران دستور میداد که شلخته درو کنند تا چیزی هم گیر خوشه چین ها بیاید. حافظ نیز در شعرى چنین میفرماید : 

ثوابت باشد ای دارای خرمن

اگر رحمی کنی بر خوشه چینی


دستفروشان «خوشه چین» های روزگار ما هستند، آنهایى که در این هوای سرد چشم دارند به اینکه از جیب ما «اسکناسی» بیرون بیاید و چیزی از بساط مختصرشان بخریم. گاهی لازم است شلخته درو کنیم و شلخته خرج کنیم ... 


۲ نظر ۰۹ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۵:۳۳
محمدعلی خالقی


با نهایت تاثر و تاسف
 درگذشت مرحومه خیرالنساء شمسی
 والده آقایان نظرزاده، را تسلیت و تعزیت عرض نموده
 از خداوند تبارک و تعالی برای آن مرحومه علو درجات و رحمت واسعه و برای  بازماندگان صبر و شکیبایی  مسئلت داریم.
روحشان شاد و یادشان گرامی 
♥♥♥♥♥♥♥♥

۰ نظر ۰۵ ارديبهشت ۹۸ ، ۲۰:۳۵
محمدعلی خالقی

بهار زیبای 1398 اسفاد

يكشنبه, ۲۵ فروردين ۱۳۹۸، ۰۹:۳۰ ب.ظ

سلام خدمت اسفادیهای عزیز

در ایام کهن اسفاد قدیم همچنان روزهایی چون بهار امسال بهار98  سالهایی بر پیکر خود بهارستان را تجربه می کرد که در نگاشت هایی دوستان  عشق و خاطرات کهن را به قلم در آوردند 

نگارش شاهرود قدیم که مراتب تکمیلی در پیشینه ی همین سایت موجود است به تالیف در امده همچنان قدیم مثل امسال به دیدن رود می رفتیم و واقعا تماشایی بود که صدای شار تا دوردست ها می امد

فصل بهار چند سالی ، قبل از سال 76 در اسفاد  همچنان زیبایی و شور  شوق را بر خلقت کائنات رنگارنگ و زیبا می کرد انگار نقاش چیره دست با قلم زیبایش  جلوه ای از بهار را نقاشی می کرد

همه جا همچون بهشت زیبا بود هر چیزی لذت خودش را داشت کوه دشت دره باغها  مزارع درختان  گل ها  شکوفه ها و بوی بهار که هر حیوانی را از خانه به بیرون می کشید.

در هر کوچه  باغ ها و مزارع صداهای دلنواز هم شهریهایمان به گوش می رسید  سر هر کوچه باغ صاحبان باغها بر لب جوب اب لذت حیات و بهار  را در سکوت و آرامش تجربه می کردند 

امروز از اون سالهای دیرین سالهاست که همچنین بهاری پیکرش را گلگون نکرده بود با شروع مکرر باران از ابتدای سال  آرزویی دوباره تکرار در دلمان زنده شد دیروز بعلت شدت شدید باران شاهرود اسفاد جان گرفت و با غرش خود سکوت شاسکوه را در هم شکست و خاطرات گذشته کهن را باری دیگر تداعی کرد 


امسال خداوند نعمتش را افزون کرد و خیر و برکت را به بندگانش اعطا نمود 

و این تجربه را برای حامیانش که تا به امروز اهش را به دل آرزو داشتند  به حضور تجربه کردند و ان ایام گذشته که بهترین ایام و خاطره های مردم عزیز بود  امروز به رویت وحضور  دیدند که اگر خداوند بخواهد  کویر و دشت هم می تواند بهشت باشد 

بعد از چند سال نوروز 1398 سال بهار سال زیبایی و شکوفایی  بهشتی دوباره اسفاد را به دامن خود شکفت و بهاری رنگارنگ و زیبا را برای بندگانش به نقاشی کشید 


۰ نظر ۲۵ فروردين ۹۸ ، ۲۱:۳۰
محمدعلی خالقی

بهداشت و کمکهای اولیه اسفاد قدیم

جمعه, ۱۶ فروردين ۱۳۹۸، ۱۱:۴۱ ق.ظ


 در قدیم امکانات رفاهی و ضروری زندگی نبود و مردم به سختی زندگی می گذراندند یکی از این مشکلات نبودِ بهداشت و پزشک و تجهیزات بیمارستانی و دارویی بود که نه تنها در روستا بلکه در شهرها  هم به ندرت وجود داشت و نبود وسایل نقلیه بر این مشکلات می افزود. اشاره به نمونه هایی از این اتفاقات و مشکلات مردم می تواند نسل امروز را  به تا'مل  و سپاس از برکتهای نظام جمهوری اسلامی وادارد:  


- عضوی از بدن دچار خونریزی میشد و فرد دسترسی به پزشک ،کمکهای اولیه ،خانه و حتی باند و پانسمان خانگی نداشت و با خاک جلو خونریزیهای سطحی را میگرفت.


-   در زخمهای عمیق تر از شیوه ی همگانی پنبه داغ استفاده میکرد بدین صورت که باسوزاندن مقداری پنبه و خاموش کردن آن سوخته آن را‌ بر روی زخم قرار می داد که این حرکت سریعاً باعث انعقاد خون می شد.


-   در شکستگیهای استخوان بجای گچ گرفتن و یا پلاتین، ترجیحاً از شیوه ی آتل بندی بوسیله ی کما کوهی بخاطر سبکی فوق العاده و در نبود آن از تخته ی چوبی استفاده می کرد.


-   درسوختگیها همیشه از یک مایع صورتی رنگ بنام  میرکُرکُرُم  که غلیظ و  در هر شرایط نگهداری ای سرد و خنک کننده بود برای التیام استفاده می کردند. که رنگ صورتی یا قرمز این مایع از دور برای بینندگان موجب اضطراب و نگرانی عجیبی می شد.


- ‌‌‌   در این میان برای تسکین درد هایی مثل گریپ ،سرما خوردگی ، سر درد ، کمردرد ، دندان درد  و دردهای عضلانی یک قرص مسکن  آمریکایی بنام   کاشه کالمین  بود که سابقه ی  نیم قرن  داشت ودر مغازه برادران عظیمی تا اوایل دهه ی پنجاه وجود داشت این قرص که بزرگ و به  اندازه ی قرص جوشان بود را متولدین این دوره و بزرگتر ها با نام آشنایی کامل دارند.


 احمد عظیمی اسفاد

۰ نظر ۱۶ فروردين ۹۸ ، ۱۱:۴۱
محمدعلی خالقی

ارنگ ارنگ

سه شنبه, ۱۳ فروردين ۱۳۹۸، ۰۴:۱۸ ب.ظ


یکی از بازی های گروهی مرسوم در اسفاد بازی بازی 

اُرنگ اُرنگ بود . این بازی یک پادشاه ، یک وزیر و تعدادی  بازیگر داشت که تعداد بازیگران عادی محدودیت نداشت و هر چه تعداد بازیکنان بیشتر بودند جذابیت بازی بیشتر می شد . استاد و پیش کسوت این بازی در عصر بنده ی حقیر آقای  علی اکبر نظری بودند که نقش پادشاه را در این بازی داشتند.

ایشان با اجرای خاص و دیدنی خود شادی و شعف  به یاد ماندنی به تماشاچیان تزریق می کردند .

شیوه بازی اینگونه بود که یک لُنگُته را تا می کردند که کوتاه شود بعد  می تاباندند و با آن دُرنه درست می کردند‌ ، یک سرِ

دُرنه در دست پادشاهِ بازی و کمکی اش یعنی وزیر بود و سرِ

دیگر درنه در دست یکی از بازیکنان که چهره به چهره استاد ایستاده بود .

 پادشاه با صدای بلند‌ می گفت : اُرنگ اُرنگ

بازیکن مخاطب می گفت : خرها چه رنگ

مثلاً پادشاه می گفت : یک خر هست بندلی ، خیلی شرّ و 

جُفتک زن مثلاً از سرتخت آقامیر تا سر سه کیچه،که بازیکن مخاطب باید تشخیص می داد که این خر مال کی هست.

اگر تشخیص او درست نبود از  دور بازی خارج می شد و اگر تشخیص او درست بود ، درنه را می گرفت و سایر بازیکنان را دنبال کرده و با این درنه با تمام قدرت به هر کسی که می رسید می زد .این زدن ادامه داشت تا اینکه پادشاه با فرمان ( سیه جو ) بازی را متوقف کرده و دستور اتمام بازی را صادر می کرد .

احمد عظیمی اسفاد 

۰ نظر ۱۳ فروردين ۹۸ ، ۱۶:۱۸
محمدعلی خالقی

شنبه, ۲۵ اسفند ۱۳۹۷، ۰۱:۲۶ ب.ظ

با سلام و احترام

در خصوص بحث مراسم اموات عزیزمان ذکر چند مورد ضروری به نظر می رسد.

۱ آنچه از نظر قرآن مهم است اینست که می فرماید فاما بنعمت ربک فحدث

یعنی وقتی نعمت به تو رسید و شاد شدی دیگران را نیز در این نعمت شریک کن.

در افطاری . ولیمه عروسی . حج . عید قربان . عقیقه می توان از مردم به بهترین وجه پذیرایی نمود نه در مراسم اموات.

۲ مراسم سوم . هفتم . چهلم . سالگرد . گرفتن مسجد در تهران . مشهد . اسفاد . محرمی . براتی . نوروزی عزای خانواده متوفی را دو چندان خواهد کرد.چرا که خانواده متوفی همان یک عزا را که درگیرند کافی است .

۳ گرفتن مراسم توسط یک میلیاردر با بهترین کیفیت دلیل این نخواهد بود که امواتش در فردوس برین و مراسم فقیر امواتش در جهنم باشند

آنچه مهم است اعمال نیک است و چه بهتر است خیرات و کار نیک در زندگی باشد.

ثواب جمع کردن را با پول نمیشه با خدا معامله کرد. بنابراین این مراسم ها بیشتر برای زنده گان است.

۴ می توان برای رعایت حال بازماندگان و شادی روح اموات مراسم یکبار و فقط در شهر متوفی انجام شود

و مراسم صبح و بعد از ظهر که سه روز در مسجد برگزار می شود حذف شود .

۵ بهتر است مراسم فاتحه خوانی خارج از ساعات اداری باشد قبل یا بعد از غروب و یک مراسم برگزار شود تا حضور پر شور تر شود

۶ بهتر است غذای اموات حذف و اگر اصرار بر این کار است فقط سوم و یا چهلم باشد.

۷ شایسته است غذای اموات که نه فردی علاقه مند است در آن حال و هوا غذا بخورد حذف شود تا هم اسراف نباشد و بجای آن می شود ۳۰ طایفه و فامیل ۳۰ وعده افطاری ماه رمضان را با بهترین کیفیت به نیت خیرات برای اموات اسفاد و ذکر قرائت قرآن و فاتحه بر عهده بگیرند.

۸ شایسته است حمل اموات  از جهت کم شدن غصه و غم بستگان به منزل انجام نگیرد .

در زمان قدیم هم اگر این کار انجام می گرفته بخاطر عدم حضور بانوان در تشییع و انظار عمومی بوده است .

۹ بهتر است جوانان همت کنند و بزرگان را ترغیب نمایند سند و عهدنامه ای امضا شود تا مراسم های پر هزینه اضافی که نه نفعی به زندگان دارد و نه نفعی به مردگان حذف و بجای آن در جاهای دیگر به امور خیریه پرداخت.

منتظر همت و حرکت مهم شما عزیزان در خصوص این موضوع هستیم.

۹ اگر به قطعات قدیم بهشت زهرا و بهشت رضا سر بزنید این مناطق سوت کور است و این عزیزان که با تکریم و تشریفات و مراسم آنچنانی دفن شده هم اکنون به دعا و فاتحه ما نیاز دارند

آنچه مهم است اینست که در زندگی انسانی درست باشیم و دیگر اینکه در همه احوال بیاد اموات باشیم نه اینکه در مراسم و مناسبت های خاص.

۱۰ در زمان وجود مبارک  پیامبر گرامی ما بجای اینکه از بستگان اموات چیزی بخورند بیشتر رسیدگی به حال آنها بود 

و اینست سنت نبوی و اسلامی.

قرآن کریم می فرماید گوشت خون قربانی شما به ما نمی رسد بلکه آنچه برای ما مهم است تقوی است.

منتظر نظرات تکمیلی شما هستیم 

پایدار باشید کریمی آوای اسفاد

۰ نظر ۲۵ اسفند ۹۷ ، ۱۳:۲۶
محمدعلی خالقی

تدریس در اسفاد قدیم و خاطرات مرحوم مظفر کریمی

سه شنبه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۷، ۱۰:۴۲ ب.ظ

یادی از درگذشتگان (1)

     درگذشت تأثر انگیز مرحوم حاج محمد رضا آخوندی را به همه همولایتی ها و بخصوص خانواده و بازماندگان داغدارش تسلیت می گویم.ایشان با آنکه بخش عمده ای از زندگی اش را در تهران گذراند، اما خاطره آهنگ خوش اذان گفتنش بر بام اسفاد قدیم فراموش شدنی نیست. از جناب آقای سعید جمالیان که این موضوع را یادآوری کردند، بسیار ممنونم. برای روح آن مرحوم آرزوی مغفرت و رحمت می کنم و برای بازماندگان محترمش از درگاه خداوند آرزوی صبر دارم. اما این موضوع بهانه ای شد برای یادآوری بخشی از خاطرات اسفاد قدیم.


    شاید ریشه نام فامیلی آقایان آخوندی نیز برای شما جالب باشد. در اسفاد قدیم، به مکتبدار ده که به کودکان آموزش قرآن می داد، آخوند می گفتند. خدابیامرز، پدر آقایان آخوندی چنین جایگاهی داشت. من دوره ایشان را درک نکرده ام اما در کودکی بارها نام آخوند میرزا مسیح و آخوند ملاوهاب را از زبان مادربزرگم به نیکی شنیده ام. ایشان برای آنها تقدس ویژه ای قائل بود. آن دو در تربیت قرآن خوانها و احیای فرهنگ قرآنی در اسفاد قدیم نقش مؤثری داشته اند.


    اگر توجه کنیم که در آن دوران مدرسه به سبک امروز وجود نداشته و تنها راه باسواد شدن مردم همین مکتب قرآن بوده است، می توانیم نقش آخوندها را در آموزش عمومی و ترویج فرهنگ دینی بیشتر درک کنیم.




   در دوران کودکی ما نیز ، با آنکه مدرسه ها به سبک جدید وجود داشت، اما مکتب قرآن همچنان پابرجا بود. آخوند ما، مرحوم کبله (کربلایی) خدایار عاجزی بود که من بخش زیادی از موفقیتم را در زندگی، مدیون ایشان و همسرشان هستم. شاید شرح بیشتری از این موضوع برای شما هم جالب باشد:


    در حدود پنج سالگی ام، یک روز دوست همبازیم آقای محمد علی شفیعی، که همسایه دیوار به دیوارمان بود، مرا با خود به محل مکتبخانه برد. آن روز مکتب تعطیل بود اما با توضیحات ممدعلی، ترس من از مکتب تا حدود زیادی ریخت. تا آنکه در صبح یک روز زمستانی، هنگامی که از خواب بیدار شدم، از پدرم شنیدم که قرار است به مکتب بروم. خوشم نیامد. یواشکی از خانه بیرون رفتم به منزل عمویم (خدابیامرز خواجه اسحاق) پناه بردم و در زیر کرسی پنهان شدم. اما دقایقی بعد پیدایم کردند و پس از کمی مقاومت، راضی شدم که به مکتب بروم. خانه آخوند در باغستان بود و با قلعه فاصله ای نسبتاٌ طولانی داشت.


    اولین برخورد آخوند با من بسیار صمیمانه بود. ایشان مراسم معارفه را با یک دعا شروع کرد و سپس با چند تعارف شیرین، دلهره ام را از بین برد. پیش از آن، حمد و سوره و نماز را از پدر بزرگم (خدابیامرز خواجه حیدر) و بی بی یاد گرفته بودم. دیدن بعضی از افراد آشنا در بین شاگردان مکتب، بخصوص همسایه ام محمد علی فردوسی، که چندسالی از من بزرگتر و بسیار مهربان بود، به من روحیه ای مضاعف داد و اولین روز مکتب را به خوبی شروع کردم .


   اما روزهای بعد همه چیز عادی شد و بخصوص از وقتی که آقای فردوسی که دوره اش را تمام کرده بود، دیگر نیامد، مکتب برای من وضعیتی غریبانه به خود گرفت. علاقه چندانی به یاد گرفتن نداشتم. با بچه های همسن و سالم نمی توانستم رفیق شوم و مسیر رفت و برگشت به خانه برای من بسیار دلهره آور بود.


   برنامه درسی مکتب با مدرسه های امروزی به کلی متفاوت بود. در هر وقت از سال می توانستی وارد مکتب شوی و دوره آموزشی به طور انفرادی، را از اول شروع کنی. برنامه درسی هرکس از دیگری جدا بود و هرکس متناسب با استعداد و تلاش خود پیش می رفت. درس با تمرین حروف الفبا و حروف ابجد آغاز می شد. قواعد اعراب را که یاد می گرفتی، می توانستی جزء سی ام را از آخر (سوره های کوچک) شروع کنی. هر درس را که خوب از بر می شدی، اجازه می یافتی که درس بعدی را بخوانی. سوره «عم»، آخرین سوره سی پاره (جزء سی ام) به منزله امتحان نهایی در یک مرحله بود که با اتمام آن، اجازه ورود به درس قرآن داده می شد.


   از درسهای آن روزها فقط دو خاطره به یاد دارم  که هرکدام می توانست بر زندگیم تأثیری نامطلوب بگذارد. نخست از سوره «الطارق». آخوند از من خواسته بود که این سوره را شب در منزل مرور کنم و من نخوانده بودم. هنگامی که در پاسخ آخوند که از من پرسید؛ دیشب این سوره را خوانده ای،  با سادگی و صراحت گفتم نه، ایشان سیلی محکمی به صورتم زد. این سیلی از نظر من پاسخ راستگویی ام بود و مرا به شدت آزرده خاطر کرد.


    خاطره بعدی مربوط به سوره «عبس» است. در نبود آخوند، مبصر کلاس مسئولیت اداره مکتب را بر عهده گرفته بود. در مقابل مبصر ترس و دلهره کمتری داشتم. به همین دلیل از او خواستم که درس عبس را از من امتحان بگیرد. تنها دو اشتباه داشتم که وقتی یاد گرفتم، به من اجازه داد سوره بعدی که «والنازعات» بود، شروع کنم. شروع درس والنازعات برای من بسیار هیجان آور بود زیرا که تنها یک درس به پایان «سی پاره» مانده بود و در واقع به امتحان نهایی می رسیدم.


   آخوند که آمد، با خوشحالی نزدش رفتم و گفتم که سوره عبس را در حضور مبصر خوانده ام و او به من اجازه داده که والنازعات را شروع کنم. آخوند گفت دوباره بخوان . چشمانم سیاهی رفت. دلهره تمام وجودم را گرفت. بی اختیار گفتم : حالا که فراموش کرده ام ... همه بچه ها خندیدند و آخوند با سیلی محکمی پاسخم را داد. حسابی توی ذوقم خورده بود. دوباره از درس بیزار شدم...


   بالاخره مدتی گذشت. سیپاره به انتها رسید و قرآن را آغاز کردم. هنوز دو صفحه بیشتر از قرآن نخوانده بودم که اتفاق دیگری افتاد و مسیر زندگیم را تغییر داد. امروز حدود 35 سال از آن روز می گذرد و من تأثیر آن روز را در همه موفقیت هایم حس کرده ام.


   در هوای معتدل بهار، کلاس در فضای باغ تشکیل می شد. بچه ها در سایه درخت ها نشسته بودند و هرکس جداگانه درس را زمزمه می کرد. آخوند برای انجام کاری بیرون رفته بود و اداره مکتب را به همسرش سپرده بود. اسماعیل ملکی (دوست صمیمی و قدیمی ام که اکنون دبیر آموزش و پرورش هستند)، مبصر ما بود. همسر آخوند از ما خواست که هر سئوالی داریم از مبصر بپرسیم.


   من احساس کردم که در غیاب آخوند درس را بهتر می فهمم. دو صفحه اول قرآن را خواندم و تنها دو کلمه را از مبصر پرسیدم. بقیه را به نظر خودم درست خوانده بودم. این موضوع را با خوشحالی به همسر آخوند گفتم و ایشان، بدون اینکه مرا امتحان کند، از بچه ها خواست که همه برایم کف بزنند ...


   هیجان تمام وجودم را گرفته بود. اعتماد به نفس عجیبی پیدا کرده بودم. نمی دانم از آن به بعد چه شد اما روزهای بعد را به یاد می آورم که قرآن را با صوت بلند می خواندم و آخوند تحسینم می کرد. گاه اتفاق می افتاد که ایشان در کنار کوچه باغ، رهگذری را نگه دارد و قرآن خواندنم را به او نشان دهد.


   خبر در بین همه آشناها پیچیده بود که فلانی با این سن کم، قرآن را با صوت می خواند. هر روز با پدرم صوت قرآن را تمرین می کردم... دوره قرآن را به سرعت تمام کردم و روزی که وارد مدرسه شدم، پیشاپیش، می توانستم درس ها را به خوبی بخوانم. بچه های سال دوم و سوم دورم جمع می شدند و با تعجب درسها از من می پرسیدند. یادم می آید که از کل کتاب فارسی اول، پیش از آنکه درس را شروع کنیم، تنها چند کلمه را که در آن حروف ویژه فارسی (گ، ژ ، چ ، پ) بود، بلد نبودم...


   این شرح طولانی را از این جهت گفتم که تأثیر یک تشویق بجا را در زندگی خود یادآوری کرده باشم. نمونه چنین تشویق های تأثیرگذاری را در زندگی خود و دیگران بسیار دیده ام.


    بار دیگر به روح همه درگذشتگانی که از آنها نام بردم و من توفیقات خودم را در زندگی مدیون آنها هستم، درود می فرستم و برای آنها که زنده اند، آرزوی سلامت و توفیق و طول عمر دارم.  


+ نوشته شده در پنجم آبان ۱۳۸۶ ساعت توسط مظفر کریمی  

۱ نظر ۲۱ اسفند ۹۷ ، ۲۲:۴۲
محمدعلی خالقی

عشق وطن

شنبه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۷، ۰۴:۳۲ ب.ظ



نشاط و شادی ما از هوای اسفاد است

بدون عشق  وطن، روزگار بر باد است

دِهی که مختصر و ساده و مفید افتاد

ولی چو سرو  ز قید  زمانه  آزاد  است

اگر که برتری اش را  ز  طُرقبه  گفتم

در این مقایسه یک ذره ای نه ایراد است

هزار  یار  سفر کرده   در  دلش  دارد

چو لاله داغ به دل از فراق و فریاد است

بیا و خستگی اش را دوباره مرهم باش

صفای مقدم او یاس ها و شمشاد است

شبی برای همان  روستای  ساده  خود

غزل سرودم و مهرش هنوز در یاد است

شاعر:  مرتضی حسینی اسفاد



۰ نظر ۱۸ اسفند ۹۷ ، ۱۶:۳۲
محمدعلی خالقی

مرد خانه

سه شنبه, ۱۴ اسفند ۱۳۹۷، ۰۳:۳۸ ب.ظ



روز 29 بهمن بود که شرکای گله آقای صادقی با قرار قبلی در بیابان حاضر شدند و به تعمیر و ترمیم سه آغول در نقاط مختلف بیابان پرداختند

 ناگفته نماند که دو عدد مردخانه هم در کنار آغولها ساخته شد که جهت استراحت چوپان و گماری استفاده میشود. 

در گذشته مردخانه ها را در عمق زمین ایجاد میکردند و سقف آن را با هیزم می پوشیدند تا از گرمای زمین استفاده شده و بادگیر هم نباشد حتی شبهای برفی را هم چوپان ها با آتش کوچکی در مردخانه سپری میکردند و به جهت نرمی قوم، نیازی به وسایل رفاهی نبود. 

امروزه هم شیوه ساخت همین است ولی زیاد گود نمی کنند تا تسلط به فضای بیرون و ممانعت از حیوانات درنده هم امکان پذیر باشد.

نگار ....محمد رضا  اسماعیلی 

۰ نظر ۱۴ اسفند ۹۷ ، ۱۵:۳۸
محمدعلی خالقی

در سوگ مادر

شنبه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۷، ۰۸:۵۵ ب.ظ



یک شب مرا به دامن پر مهر خواندی 


                 صد ها هزار بوسه به رویم فشاندی 


در زیر بال چارقد خود زفرط شوق


                   یک دانه اشک روی لبانم چکاندی 


جانی گرفت روح عطش دیده ام وباز


                   برکام من تو شیره جانت خوراندی 


در دست های کوچکم ای باغبان عشق


                      مهر علی وآل علی پروراندی 


هربار نقش دروسط کوچه می‌شدم


                    آرنجهای پرخس وخارم تکاندی 


 باسردی وحرارت ایام خود مرا


                       از سرد وگرم دوره طفلی رهاندی 


 چون خواستم به گریه توپاسخی دهم


                         آرام خنده کردی ودیگر نماندی 


بعد ازسکوت خنده ی توگریه می‌کنم


                          وقتی مرا به کوچه غم‌ها کشاندی 


حتی "ستاره سحری" بی فروغ گشت!


                          زین بار ماتمی که به دوشش نشاندی ..


                          احمدزاده   (ستاره سحری)

۱ نظر ۱۱ اسفند ۹۷ ، ۲۰:۵۵
محمدعلی خالقی

پیام تسلیت مرحومه مغفوره خانم محدثه حسنی

جمعه, ۳ اسفند ۱۳۹۷، ۱۱:۲۷ ب.ظ

با سلام واحترام


⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️


بِسم الله الرحمن الرحیم


وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرینَ،الَّذینَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصیبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ.


قطعاً ما شما را به چیزى از ترس و گرسنگى و کاهش اموال و نفوس و فرزندان مى آزماییم. و تو ـ اى پیامبر ـ به شکیبایان نوید ده.


همانان که چون پیشامد ناگوارى به آنان برسد مى گویند: ما از آنِ خداییم و به سوى او بازمى گردیم.


(سوره بقره آیه۱۵۵و۱۵۶)


⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️


با عرض تسلیت خدمت

جناب آقای احمد حسنی،

وخانواده های محترم

حسنی،باقری،نظری وسایر فامیل وابسته.


⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️


با نهایت تاسف و تاثردرگذشت فرزندی عزیز،خواهری مهربان مرحومه مغفوره  خانم محدثه حسنی(فرزندجناب آقای احمدحسنی اسفاد)رابه اطلاع آشنایان واسفادیهای عزیز می رساند.


⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️


مراسم تشییع وتدفین


فردا؛شنبه۱۳۹۷/۱۲/۴

ساعت۱۰صبح

بست پائین (نواب صفوی)حرم مطهررضوی ع به سمت بهشت رضا ع برگزار خواهدگردید


حضورشما سروران گرامی باعث شادی روح آن مرحومه و تسلی دل بازماندگان خواهدبود

  


۰ نظر ۰۳ اسفند ۹۷ ، ۲۳:۲۷
محمدعلی خالقی

حوض کجار

سه شنبه, ۳۰ بهمن ۱۳۹۷، ۱۱:۰۰ ق.ظ

 

 

عکس فوق خاطراتی از اسفاد کهن  یادآور  بیان ذیل است 

این حوض  در آخرین سالهای دهه هفتاد به انقضای خودش خاتمه داد و دیگر کاربردی مصرفی نداشت هر چند امروز اثارش به یادگار نقش زمین است 

اولین کشت های دیم در بیابان های اسفاد بسیار در شرایط سخت و دشوار بود  توسط چهارپایان کل این مسیر را در رفت اما بودند و کل آن زمینها را با الاق و گاو شخم می زدند  برداشت آنها با دست انجام می شد که ماهها به طول می انجامید 

 در زمان قدیم از خار و خاشاک آغل درست می کردند  

بعد از مدتی چادر روانه شد . وسیله ای ایمن تر و بهتر از آغل و سایه بان بود  که از ورود حشرات و خزندگان یا حیوانات وحشی در امان تر بود 

من یک سفر چهار روزه از کودکی جهت گندم درو به یاد دارم که در خاطرات کودکی ام  این چهار روز گویا یکسال به طول انجامید 

معمولا چند خانواده نزدیک با هم در کشت گندم شراکت داشتند 

پدرم با حاج حسین علی عظیمی و خواجه غلام علی عظیمی و فرزندانشان در کشت شریک بودیم و با هم همکاری می کردنیم   در قدیم همت و پشتکار اقوام و خویشان بیشتر بود و پیشرفت کار هم در تسریع بیشتری صورت می گرفت

 بدون همت دوستان کار پیشرفتی نداشت و خسته کننده بود 

 

این حوض گاهی بعلت بفور برف و باران تا اواخر تابستان اب داشت 

تفکر خوردن آب حوض در این عصر و زمان اصلا قابل فهم نیست 

اما چگونه مردم کهن از این اب استفاده می کردند و هیچ نوع مریضی به سراغشون نمیومد . 

به یاد دارم تو اتوبوس چهل نفر آدم با یک لیوان آب می خوردند و هیچ نمی شد اما امروز با این تشکیلات بهداشتی و ماسک و .. چه عزیزانی رو از دست دادیم 

اطراف این حوض همیشه صدایی از حضور پرندگان و حشرات در شنود بود 

زنبورهای قرمز مجال اب خوردن نمی دادند 

خاطرات کودکی از برگشت این سفر چهار روزه به آبادی برایم گویا افتخار بزرگی بود  آفتابی گرم و سوزان سر و صورت مان را سوزانده بود .

کشت گندم و برداشت آن در ان زمان مشقت های زیادی داشت 

خاطرات اسفاد قدیم همچنان مانگار و زیاد است و کتابها حرف هم از گفتنش کم می آورد 

یادش بخیر 

خالقی اسفاد 

۰ نظر ۳۰ بهمن ۹۷ ، ۱۱:۰۰
محمدعلی خالقی

خوش ترین یا بهترین زمان حیات در وطن از عصر قلعه کوه تا حال چه زمانی بوده و آیا قبل از قلعه کوه این سرزمین بر پیکر خود حاکمانی داشته و زندگی در اسفاد از چه سالهایی اغاز شده 

تاریخ اولین حیاتها  و اولین روزهای اغازین اسفاد در هیچ مقوله و کتابی نیامده و نامشخص است ولی سرو کهنسال  اسفاد مهمترین و معتبر ترین مدرکی ایست که مشهود این نگار است 
شاید باقی اندکی از رجال کهن بهترین زمان زندگی خویش را از آبادی وطن دوران کودکی خودشان اعلام دارند که ما کم سن و سالها هم اخرین سالهای انقضای آن زمان را در یاد ها و خاطره ها به خاطر داریم 
آیا این گونه است و واقعا اسفاد کهن بر تاریخچه  و گذشته ی خود این چنین بیان می دارد . دهه شصت که مروری بر بهترین دهه فلسفی و رسانه ای اعلام شد برایمان در سرزمین مادری اسفاد  خوش آور بود چرا که سرسبزی ، برف و باران ،کثرت جمعیت و قنات اسفاد که مملو از عشق و شور بود  علاقه مردم رو به این آبادی و اب گوارایش به شوق این خاک و دیار تشدید می کرد و از شهر و روستاهای اطراف و حومها گرایش مردم را در ارتقا یی بیشتر قرار می داد 
اگر پیشینه اولین اقامت ها را در اسفاد بیابیم همان طور که درخت سرو و سبز اسفاد مشهود  است برمی گردد به 1400 سال قبل که قلعه کوه اسفاد آثارش هنوز بر جاست آثار قلعه کوه دردهای ناگفته ای بر زبان دارد که اعماق سرشار از ذوق و شوق و مردمانی نیک وپر زحمت بود که خود مبحثی عظیم در نگاشت است و از تاریخ فکری امروز ناهویداست
 امروز گرچه یاد و نامی از آن مردان خدایی بر قلم و چهره ها نیامده و نیست ولی آثار زحمات و رنج  انها هنوز نمایان است  و مدیون حامیان وطن 
همان طور که همه ما تونل و حفاریهای قلعه کوه تا قنات و سوهای زیر زمینی که مربوط به قنات اسفاد بود را تا قبل از زلزله 76 و چهار و پنج عدد چاه بزرگ که بعلت زمان زیاد و بارندگی ها دیوارهای انها ریخته و به قطر زیاد افزایش یافته و چاه غرغران را به خاطر داریم
  حاصل زحمات و تلاشهای همان مردان غیور و قوی بود  که در عصر گبرها و قلعه کوه در اتفاق آن زمان بود
 من دقیقا به یاد دارم که هر کدام از آن چاه ها به ارتفاع پنج شش متر شاید هم بیشتر در راستای راه جاری اب قنات اسفاد در خاتمه بود که از دو سه جهت سو داشت و اب قنات از داخل آنها رد می شد که به تنل قلعه کوه وصل بود 
و ما خیلی ساده و بی تفاوت حاصل زحمات مردان کهن را از یاد برده و اسایش امروز این مرز و بوم را که همچنان بر زادگاه و وطن خود دوست می داریم   مدیون آنها هستیم 
چه زحماتی که ان مردم در آن دوران کشیده اند  و بسا که چه کسایی در آن شرایط سخت و دشوار جان شان را از دست دادند حتی اخرین اتفاق این فاجعه مرحوم از یاد رفته حسین افغان بود که جانش را در این پروژه ی  جهادی از دست داد  .  زحمات زیادی جهت حفاریهای قنات از قدیم تا حال کشیده اند و آخرین زحمات ازدیاد اب قنات گفتنی ایست که توسط برادران عزیز مان جناب آقای مهدی نظرجانی و حسن مددی یاری صادق و دیگر اعضا در انجام بود 
آنالیز این موضوع سخن از شرایط سخت و دشوار است شاید اب و آبادی و برف و باران در آن زمان بیشتر بود ولی سختی و مشقت ان زمان و زحمات آن مردان را نمیشه نادیده گرفت که امروز آسایش را برایمان محیا کرده 
بعد از قلعه کوه زندگی در شاهرود جنب قبرستان صورت گرفت که آخرین بازمانده های ان زمان  مرحوم کدخدا حاج محمد آقای شهریاری و دو سه خانوار دیگر بودند و مرحله سوم به قلعه کهنه ختم می شد که کثیر مان آن خاطرات را به یادها داریم و زندگی در ان مکان را تجربه کردیم و بهترین دوران و زندگی در اسفاد را رقم زده ایم گفتنی است  شرایط سخت و دشوار در ان زمان هم بود ولی از آبادی سرزمینمان و صمیمیت و یکرنگی آنها در عصر قلعه کهنه نمی توان اقرار نکرد  شاید بهترین دوران و سالهای زندگی را زمان حیات قلعه کهنه می توان بر زبان آورد چرا که هنوز خاطرات کوچه باغ ها  سرسبزی و بفور نعمات و انواع و اقسام میوه ها  را به یاد داریم و از یاد ها نخواهد رفت و تنها چیزی که امروز محبوبیتش را در خون ورگمان جاری کرده همان دوران کوچه باغها و خانه های خشتی و کاهگلی صمیمیت مردم بود 
امروز وطن در اقلیل باقی مردان نیک خدا و مادران گل تجربه اش را در شرایط سخت  در چهارمین مرحله ساخت شهرک جدید (نوسازی)را در ملالی مهیب در تجربه است وحاصل این همه ابراز و عاطفه  اب گوارای قنات است چرا که اب ابادی می آورد وگر اب نبود هیچ کداممان در این سرزمین منیتی نداشتیم 
بهترین ایام را اسفاد در تاریخ و پیشینه اش از یاد نخواهد برد و درود می فرستیم بر شیر مردان و شیر زنان اسفادی که نامشان کمتر در قلم می نگارد که در ذره ذره این خاک عزیز همت گماشتند که نامش را بر فراز وطن شهرت و آوازه است 
یادشان گرامی روحشان شاد به امید آبادی وطن پیروزی وطن و کوری چشم دشمنانش  پیروز باد وطن پیروز باد ایران 
نگار::::خالقی اسفاد اسفاد 
 
۲ نظر ۲۶ بهمن ۹۷ ، ۲۳:۵۶
محمدعلی خالقی

کربلایی محمد ابراهیم صادق

يكشنبه, ۲۱ بهمن ۱۳۹۷، ۱۰:۱۹ ق.ظ

با سلام و احترام

چهره های منحصر به فرد اسفاد

مرحوم کربلایی محمد ابراهیم صادق

ایشان از اسفادیهایی هستند که در شرایط سخت قدیم کربلایی شده اند و از چند جهت منحصر به فرد هستند.

_ ایشان با وجود اینکه اسفادیها اکثرا کشاورز و باغدار هستند ، علاوه بر تبحر خاص در امر کشاورزی ، دامداری نمونه بودند و این کار پر برکت تا آخر ادامه دادند.

_ ایشان در زمانی که هیچکس اسب و قاطر نداشت هم اسب داشتند و هم قاطر.

_ایشان با وجود مشغله کاری فراوان در امورات عمومی شرکت داشتند در روز عاشورا و برات ، پذیرایی گردو و میوه و ساندویچ نان تنوری محلی با گوشت تازه گوسفندی هیچوقت از یاد ما نخواهد رفت.

_ مرحوم صادق قوی . تنومند . و بسیار سخت کوش و زحمت کش بودند و این زحمات و سختی هیچوقت ایشان را از دایره اخلاق خوب بیرون نکرد.

_ ایشان از جهت پوشش لباس و کفش از همه اسفادیها متمایز بودند چرا که فقط ایشان لباس زیبای محلی و سنتی را تا آخر عمر داشتند که هم اکنون در حال انقراض است.

_ مرحوم صادق در منطقه سرخدی بیابان و در انتهای کشتمون اسفاد ( مد میرو ) آغول گوسفند داشتند و هم چنین در این منطقه به کشت صیفی جات می پرداختند.

_ محل رفت و آمد ایشان از راه قدیم اسفاد میرآباد ، جلو منزل ما بود و تقریبا قبل و یا طلوع خورشید به سر کار می رفتند و هنگام اذان مغرب با ۱۳ ساعت کار دائم روزانه به خانه بر می گشتند.

و جالب است بعد آن همه خستگی با روی خوش به خیلی از بچه ها که در مسیر راه بودند میوه ( خیار چنبر و به درینگ و میوه جات دیگر می دادند.)

_ برخی خصوصیات ایشان جالب بود از جمله وقتی در صف نانوایی بودند هم نان زیاد می گرفتند و هم مردم هم  احترام خاصی برایشان قائل بودند.

و دیگر اینکه همیشه همراه غذا نوشابه  می خوردند اما بخاطر فعالیت و تحرک زیاد بدنی قوی و سالم داشتند.

_ ایشان با وجود اینکه فرزندان زیادی داشتند اما تمام کارهایشان را خودشان انجام می دادند و هیچگاه محتاج کسی نبودند.

_ قدیمی ها همه همینطوری بودند

زندگیشان بر دو چیز استوار بود کار و عبادت .

برای همین است که همچنان یاد و خاطرشان برای همیشه ماندگار خواهد بود.

آرزوی رحمت و مغفرت برای مرحوم صادق و فرزندشان عقیل صادق داریم.

و برای سایر فرزندان ایشان آرزوی سلامتی داریم.

نگارش کریمی اسفاد 

۰ نظر ۲۱ بهمن ۹۷ ، ۱۰:۱۹
محمدعلی خالقی

خونه خونه

چهارشنبه, ۱۰ بهمن ۱۳۹۷، ۰۳:۴۲ ب.ظ
خونه اون خونه ی غمگین  
که هزار هزار تا خاطره داره 
خونه اون خونه ی  ویرون 
همشون خاطره یادم می یاره 
یادمه از اون قدیما  
چه دلایی که به هم دوخته بودیم 
توی برف و باد و بارون  
دیوار محبت ساخته بودیم  

خونه خونه   
      سفره ی نون 
          خونه اون پنجره ایون 
خونه خونه 
      سفره ی نون  
          خونه اون پنجره ایون  

موجی از کینه اومد       همه رو ز هم گسست
 پدر پیرمو کشت           دلا رو ز هم شکست     

حالا از اون خونه چی مونده بجا 
حالا من موندم  اون ویرونها  
 
من غمگین    من خسته    من درد   
می نویسم آخرین حرف روی برگ 

کی میاد دست  روی دست هم بزاریم 
تا بسازیم خونه مون رو دوباره 
کی میاد دست روی دست هم بزاریم 
تا بسازیم خونه مون رو دوباره 

      خالقی اسفاد 

۱ نظر ۱۰ بهمن ۹۷ ، ۱۵:۴۲
محمدعلی خالقی

خاطرات جوز تکنی اسفاد

دوشنبه, ۸ بهمن ۱۳۹۷، ۰۹:۴۲ ب.ظ

خاطرات جوز تکنی با جوز رویه .....🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿


یکی از باغهای پدربزرگم که باغ بلند نام داشت در همسایگی باغ حاجی محمدحسین جعفری بود و از آنجا که در اسفاد رسم بود هر درختی که شاخهایش در باغ همسایه باشدنصف محصول همان شاخها مال صاحب درخت بود و نصف دیگر مال  همسایه بود.درخت موجود در باغ حاجی محمدحسین جعفری که شاخهایش در باغ ما بودرامن و عمویم اسماعیل با چوب بلندی که در اصطلاح اسفادیها جوز رویه یا جوز روبه نام داشت پایین میکردیم....درخت بر جو در همسایگی خانه آقای میر زامیر میری که مال بابابزرگم بود هم سر از باغ همسایه در آورده بود که  هر سال موقع محصول دادن برایمان خاطره میشد شوخی های آقای میری با ما که کم سن وسال بودیم انگیزه ای مضاعف میدادتا جوز رویه رو مایل به باغ ایشان بزنیم تا محصول بیشتری  سهم ایشان شود(شیطنتی بچه گانه بود )....باغ مرحوم ملاوهاب که درخت جوز بلند و صعب العبوری داشت زحمتش به دوش عمو رضام بود...



فصل چیندن جوز در اکثر باغات اسفاد بر کنده درختان جوانان و مردانی را مشاهده میکردیم که با جوز رویه بلندی به بار درخت ضربه میزدند و بار درختان چو تیر از چله رها شده به زمین مینشستند ......
در فصل جوز در اسفاد چرخه طبیعت برای کلاغ ها و کلاجیکها خوب میچرخید ،تک و توک جوزی که بعد چیندن درخت باقی میماندیا بر نوک کلاغ ها بود و یا مورد نشانه سنگهای بچه های پاسه کن....
پاسه کردن جوز خود برایم یاداور خاطرات زیادی است ....از سر قنات تا سر سه کیچه آنقدر به گردوهای مانده بر درختان سنگ میزدیم که دستهایمان از مفصل درد میگرفت و گاهی سنگها پس از فرود آمدن شکایتهایی نیز بدنبال داشت که خدارا شکر هیچوقت مصدومی نداشت.‌‌.
خوردن نان تنوری دست پخت مادربزرگ و یا خاله ام با جوزهای پاسه آنقدر لذت داشت که باز انگیزه رفتن برای پاسه ایجاد میشد..‌....
درخت حاج میرزا محمد غفاری و درخت مرحوم حاج محمدصادق همیشه بیشترین سهم پاسه را برایمان داشت .......
🌲🌲🌲🌲🌲🌲🌲🌲🌲🌲🌲🌲🌲🌲🌲🌲🌲🌲
حال که به اسفاد میروم کنده های درختان پربار و سربه فلک کشیده قدیم را همچون جنازه ای بی جان میبینم خاطراتی برایم تداعی میشود که تنها و تنها در چنین جایی میتوان عنوان کرد چرا که هستند دوستانی که خاطراتی مشابه و یا بیشتر و بهتر از اینجانب در خصوص جوز و درختان جوز در اسفاد دارند........🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
مهدی محمدی اسفاد۸بهمن ۹۷
۱ نظر ۰۸ بهمن ۹۷ ، ۲۱:۴۲
محمدعلی خالقی

صف نفت در اسفاد قدیم

جمعه, ۵ بهمن ۱۳۹۷، ۰۱:۱۳ ق.ظ


با سلام و احترام

این همه شلوغی و جنب و جوش که در صف نفت اسفاد بود در عسلویه و بریتیش پترولیوم نبود.

بچه های قدیم هم در رفع مشکلات خانواده بسیار موثر بودند و مثل امروز بی تفاوت نبودند.

وقتی از مدرسه تعطیل می شدیم و تانکر های نفت را می دیدیم سریع به پدر مادر ها خبر می دادیم که نفت آمده است.

روز بعد ، صبح زود و قبل از طلوع خورشید صف طولانی گرفتن  نفت تشکیل می شد.

ظرف های کوچک و بزرگ با سر و بدون سر . بشکه . گلندهای پلاستیکی و ظروف حلبی با درب های گرد و محکم  ، داخل فرغون و یا روی زمین.

اونقدر سر و صدا بود که همه متوجه بودند که نفت آمده است.

هم زن ها مشارکت داشتند و هم مرد ها.

هر خانواده چند ظرف را با طناب و نخ به هم بسته بودند و ظروفی که نخ بسته نبود گاهی اوقات با ظروف نفر جلویی ،جلوتر می رفت.

بعلت اینکه پمپ نفت دستی بود و این کار توسط یک نفر آن هم آقای مرحوم حسن صادقی انجام می شد کار به کندی پیش می رفت و توزیع نفت گاهی اوقات دو روز طول می کشید.

البته گاهی اوقات افراد نیز در کشیدن نفت کمک می کردند تا روند کار تسریع شود و یا حداقل اون ظرف ۱۸ لیتری که سنگین بود را داخل ظروف می ریختند.

ظروف نفت به کندی و زره زره جلو می رفت و افراد در کنار ظروف می نشستند و به گپ و گفت می پرداختند . گاهی اوقات بعضی افراد می رفتند و ظهر می آمدند و جلو کشیدن ظروف را به دیگران می سپردند.

بعضی افراد نیز با سرو صدا و یا مغلطه و پارتی ،بی نوبتی می کردند.

صف نفت اسفاد با همه مشکلاتی که داشت شیرین بود .

اولین بار صف ایستادن مردم ایران  در زمان  رزم آرا بوجود آمد و امروزه نوبت گیری ها کامپیوتری شده است و یا حداقل اسامی یاداشت می شود.

به هر حال توزیع نفت در آن محیط کوچک نفتی کار سختی بود و مشکلات خاص خودش را داشت .

بوی نفت . پخش شدن نفت به لباس و سر و صورت نمونه ای از مشکلات بود.

امروز نفت جای خود را به گاز طبیعی، این انرژی راحت و پاک داده است.

امید است قدر این سرمایه های ملی و  طبیعی که سایر کشورها از آن بی بهره اند را بدانیم.

برای مرحوم آقای حسن صادقی آرزوی رحمت و رضوان الهی داریم و برای فرزندان خونگرمش نیز آرزوی سلامتی و طول عمر باعزت داریم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.

و برای آقایان رضا اسحاقی و مهدی نظرجانی و حسن مددی نیز  که در توزیع نفت زحمات فراوانی کشیدند آرزوی سلامتی و بهروزی داریم.

پایدار و سربلند باشید.

                   کریمی آوای اسفاد

۱ نظر ۰۵ بهمن ۹۷ ، ۰۱:۱۳
محمدعلی خالقی

بافندگی در اسفاد

سه شنبه, ۲ بهمن ۱۳۹۷، ۱۰:۳۲ ب.ظ

بافندگی در اسفاد

از قدیم الایام صنعت بافت در اسفاد رونق خوبی داشته است که می‌توان به موارد ذیل اشاره نمود💐🌟

بافت پارچه های کرباس👕

بافت پارچه های ابریشمی👚

بافت گلیم وپلاس

بافت توبره وخورجین وروکش پالون الاغ🦓

بافت جوراب و دستکش🧦🧤

بافت جوال و خاک کش

که با توجه به پیشرفت زندگی مردم و دادوستد ادامه آن به بافت قالیچه رسید این هنر ارزشمند مخصوص خانمهای اسفاد بود و برای دختران دم بخت هم یک هنر محسوب میشد🧕

بطوریکه در ایام خواستگاری خانواده عروس دست بافته های دختر خانم رو به نمایش میگذاشتندوعروس خانم ها هم تعدادی از این قالیچه های دسترنج خود رو همراه جهیزیه به خانه داماد میبردند🤵

در زمان بافت قالیچه دختران باهم همکاری می کردن (همبافت)👩‍❤️‍👩

زمان تنیدن تون(نخ تار) از یک نفر سبک پا استفاده یشد تا بافت قالیچه زود تمام شود🏃‍♂

هنگام شروع بافت قالیچه شکلات به حاضرین میدادند 🍬

زمان پایان بافت قالیچه شیرینی توزیع میکردند🍛واگرخانم بارداری پا بر فرش تازه بافته می گذاشت پیش بینی جنسیت جنین را میکردند⛄️

خلاصه سرگرمی بسیار شیرین و هنر بسیار زیبا و دیدنی از خانم‌ها در اسفاد قدیم بودودر اقتصاد خانواده بسیار تاثیر گذار بود 💰در کیفیت بافت قالیچه بعضی از افراد معروف بودند و خرید و فروش قالیچه هم شغل پر درآمد محسوب میشد 💵 در اینجا به بعضی از ابزار و اصطلاحات بافندگی اشاره میکنم _مقراز_دستوک_پکی_کارد_گوره_گله_   پیدمه_دم_ساده بافی_کوک✂️🔪

نام چند نقشه بافت 

گل ابری_ گل طاووس _گل ترکمنی_ گل مرغی_ گل خشتی🌻 کاش این هنر ها با تغییر زندگی امروزی فراموش نشود و به عنوان میراثی ماندگار دست به دست بچرخد(سربلند باد اسفاد واسفادی در جای جای میهن اسلامی قنبری دیماه ۹۷)

۰ نظر ۰۲ بهمن ۹۷ ، ۲۲:۳۲
محمدعلی خالقی

اختلاف مالک و متصرف

يكشنبه, ۳۰ دی ۱۳۹۷، ۱۱:۱۸ ب.ظ

در روزگارانی دخترکی خواب آشفته او را آزرده خاطر می داشت 

و حکایتی از خوابش که سرشتی شوم از اعمال پدرش که در آتش جهنم در عذاب بود امانش را بریده بود 

پدرش در روزگاران حیات خود ملکی را در تصرف بود که با مالک در اختلاف بودند 

مالک سالها در ان ملک زحمات فراوانی کشیده بود که از خرابه به زراعت در اورده بود 

بعلت حجم زیاد ملک و کار و تلاش کشاورز ،چشم طمع خیانت مرد متصرف را آشفته می کند و بر شورا و بزرگان ده به شکایت  مالک  می پردازد 

که مالک به شورا و بزرگان فحاشی کرده 

این فتنه شورا و بزرگان را به جنون میندازد 

در حالی که سالها مرد کشاورز  در آن زحمت کشیده و عرق ریخته بود 

هر چند که درآن  زمان املاک پایین ده  هیچ ارزشی نداشت و همه بیابان بود

این ماجرا بر مالک و مرد متصرف به اختلاف افتاد و مرد زحمتکش دیگر در کل دوران حیات از آن مرد دلخور و بی اعتنا بود 

تا اینکه مرد متصرف فوت می شود و دخترش ان  را در خوابی آشفته و عذاب اور در جهنم می بیند که رضایت من را از مرد مالک بگیرین 

دخترک بعدی چندی به همراه شوهر و رجال بزرگ به نزد مرد مالک و زحمتکش می گریزند و تقاضای رضایت مرد معذب را دارند 

و اقرار  دارند هر چه قدر هزینه ملک و زحمات مرد کشاورز  شده را  بپردازند 

هرچند ملک بعدی چندی سال ارزش پیدا کرده  ولی مرد کشاورز با سخاوت تقاضای مقداری اندک همان دوران را تقاضا دارد که در آن هزینه کرده و بخشش آن را می پذیرد و آن مرد از اتش در  امان می ماند 

     خالقی اسفاد

۰ نظر ۳۰ دی ۹۷ ، ۲۳:۱۸
محمدعلی خالقی

حاجی محمد رضا یعقوبی اسفاد

سه شنبه, ۱۸ دی ۱۳۹۷، ۰۹:۰۵ ب.ظ

یکی از چهره های اسفاد

حاج محمدرضایعقوبی

ایشان فردی خونگرم،مردمی ،باایمان،شوخ طبع

ضمنا ایشان از حافظه خیلی خوب برخوردار بوده به نحوی که خاطرات خود را بطور دقیق و بدون کم وکاست بیان می نمودند.در خصوص حفظ داستانهای قدیمی و شعر های نسیم  شمال دقیق بودند و در زمستانها هر شب قسمتی از ان را برای بچه ها تعریف می نمودند.

ایشان در ایام جوانی در مشهدکوچه عیدگاه همراه خانواده زندگی میکرده اند وشغل ایشان معماری دربازار رضاع بوده که به گفته خود ایشان ودوستانی که حدود۲۵ نفر از اسفادبا ایشان مشغول به کار بوده اندکارمیخ کوبی این بازار را انجام داده اند.از اسفادیهای عزیزی که با ایشان مشغول به کار بوده اندمیتوان از حاج سید احمداسماعیلی،کربلایی رضا حسنی،و...یاد کرد.

 همچنین در زدن طاق ضربی خشتی ایوانهای خانه های قدیم اسفاد تبحر خاصی داشته اند.

در زمان سابق وتا همین سالهای اخیر که دراسفاد بودند.هر مهمانی که از شهر های دیگر در اسفاد غریب بودایشان از او پذیرائی میکردند وبه نوعی یکی از اتاقهای منزل ایشان مسافرخانه اسفاد بود،البته در راه رضای خداوند.


یکی دیگر از اقدامات ایشان اختصاص دو اتاق از منزل قدیم خود به مدرسه وکلاس درس برای بچه های آن زمان بود

که به علت نداشتن مدرسه در مسجد درس میخواند که باعث بوجود آمدن مشکلاتی شده بود.معلم آنها آقای سردارخوانی بوده اند.(همین دوستانی که امروزدارن کم کم بازنشست میشن دانش آموزان آن دوره بوده اند)

همچنین همیشه یکی از اتاق های منزل ایشان مخصوص اسکان معلم های آن زمان که در اسفاد مشغول به تدریس بوده اند،بوده

بعضی از این معلم هاآقایان کمیلی،روانا،کوره گر وخانم بی بی عصمت حسینی که بعدابا معلم عزیزجناب آقای سبحانی ازدواج نموده اندوخانم شریفی.... 


در ایام دفاع مقدس هم مدتی درجبهه حق علیه باطل در غرب کشور(ایلام) مشغول به خدمت بوده اند


همچنین ایشان در سال۱۳۶۵ به حج واجب مشرف شده اند.


ایشان از زمان جوانی مشغول به کشاورزی وگاهی دادوستدبوده اند.اخرین روزهای حیات خود را به علت از کار افتادگی درشهرمشهد مقدس که از زمان بچگی علاقه به زندگی در این شهر داشته انددر کنار فرزندان خویش مشغول زندگی بودند و سرانجام در  مورخه 5 دی ماه 97 دار فانی را وداع و به دیار ملکوتی پیوستند   روحشان شاد  یادشان گرامی 

۰ نظر ۱۸ دی ۹۷ ، ۲۱:۰۵
محمدعلی خالقی

نوخوانک

يكشنبه, ۱۶ دی ۱۳۹۷، ۱۰:۳۳ ق.ظ
با سلام و احترام اکثر شما جنگ خانماسوز شوروی باید یادتون باشد لرزش و صدای گلوله های توپ شوروی به راحتی در منطقه ما شنیده می شد . جنگی که باعث تغییرات و تحرکات اجتماعی جامعه افعانستان شد. در این جنگ نزدیک به ۷۰۰۰ آواره افغانستانی ، با شرایط بسیار سخت و دشوار مجبور به زندگی در غربت شدند و در منطقه زیرکوه ساکن شدند. اکثر آنها در چادرهای مویی و سوله های بزرگ در روستاهای نوار مرزی و زیرکوه اسکان داده شدند. مهمان نوازی و کمک های ملت شریف ایران و کمک های سازمان ملل باعث شد تا آوارگان چندین سال در ایران زندگی کنند و جذب جامعه ایرانی شوند. علاوه بر تعداد زیادی آواره که در محله فیروزآباد میرآباد بودند در اسفاد نیز نزدیک ده خانوار ساکن بود. یکی از افغانستانی هایی که همه اسفادی ها می شناسند گل محمد بود گل محمد و پسرش حسین کار چوپانی روستا را بر عهده داشت و از این راه درآمد داشت. آنها در پشت منزل آقای میرزا حسن واحدی و پشت باغ محمد ولی عابدینی ساکن بودند و تقریبا با همدیگر قوم خویش نزدیک بودند افغانستانی ها مردمانی خونگرم و بسیار زحمت کش هستند اکثر کارهای سخت و دشوار را انجام می دادند. گل محمد نیز چند تا بچه داشت و نوخوان کوچک ترین بچه او بود. نوخوان با آن سن کمش تقریبا با همه بچه ها ارتباط داشت و هم صحبت می شد و در کارهای وکشاورزی . خارزنی . انبار بری . به مردم کمک می کرد. او چوپان خلوومه گل و یا خلوومه چرون نیز بود و کارش را به خوبی انجام می داد. او یک دوچرخه کوچک نیز داشت و بر ترک آن یک نصفه ۱۷ کیلویی روغن بسته بود و برای حمل بار استفاده می کرد. گل محمد چون همسایه ما بود بیشتر اوقات نوخوان با ما بازی می کرد. یک روز بسیار سرد زمستانی که روی یخ های آب کر مندلی لخشک می کردیم نوخوان نیز خواست با دوچرخه از روی یخ های کر رد شود که به وسط کر که رسید در یخ ها فرو رفت و نزدیک بود از سرما یخ بزند. مادر نوخوان علاقه فراوانی به فرزندانش داد و با شرایطی سخت چندین سال به کار آشپزی و پخت نان و نگهداری فرزندانش در داخل چادر و محیط باز که در تابستان گرم و زمستان سرد بدون حمام و دستشویی ، بود مشغول بود و از او همین شعر در خاطرم مونده نوخوان نوخوانک نوخوانک مه مثال بره دنبالک مه یار گلنار الهی مادر نوخوان بمیره که گل ممد زن دیگر بگیرد و بالاخره با پایان یافتن جنگ شوروی افغانستانی ها به وطن شان بازگشتند. پایدار باشید کریمی آوای اسفاد
۰ نظر ۱۶ دی ۹۷ ، ۱۰:۳۳
محمدعلی خالقی

مرحوم خواجه میرزا حسن حسنی اسفاد

يكشنبه, ۲ دی ۱۳۹۷، ۱۰:۳۷ ب.ظ


خواجه حاج میرزا حسن حسنی

 

یکی از بزرگان ونیاکان سفر کرده
خواجه حاج میرزا حسن حسنی
بزرگ خاندان حسنی 
انسانی بزرگ ونیک سرشت که جز گروه بزرگان دهه پنجاه شصت و هفتاد بودند که انجام مراسم بدون 
إذن ایشان انجام نمیشد، از کارهای انجام شده توسط ایشان حنا کردن دست و پای داماد, پوشاندن لباس دامادی , تقسیم کردن شیرینی در مراسم عروسی وعزا و رسیدگی به امور روستا بوده در دوران قدیم نون گندم منبع اصلی خانواده بود یک روز کارگری برابر یک وعده غذایی برابری داشت که این بزرگوار با اسیاب ی که در بالای خانه حاجی ناظر جهت سهولت کار اهالی ده راه انداخته بودن نان دهی  روستا رو انجام می دادن 
از یاران دیرین  ایشان سید علی واعض دوست و یاور دوران کودکی وحیات بود اکثر مواقع باهم مذاکرات رادیویی وخانواده ای ویا مشکلات روستایی ده را دنبال میکردند. سایه مخابرات اطراق خوبی برای این دو بزرگوار بود 
شایان ذکر است چهره بشاش و خاطرها وجکهای نشاطی ایشان ادم رو به وجد می اورد . از حل وفسخ مشکلات خانوادگی , جنگ ودعوا , مزارع ومشورت با این بزرگوار انجام می شد 
واقعا ستاره بی نظیر بودن چرا که با لسان شیرین خود انسان رو به سوی خودشان جذب می کردن
ثمره زندگی ایشان هفت دختروشش پسر میباشد که اکنون بزرگ این خانواده خواجه علی حسنی می باشند که خود دارای سابقه نیک میباشند ،از مرحوم حاجی اقای حسنی دو فرزند بسیار بسیارنیک به رحمت خدا رفته اند که مرحوم خواجه ابراهیم خود ازنیکان روزگار بودند

                                                                      خالقی  غفاری

        

                   

۰ نظر ۰۲ دی ۹۷ ، ۲۲:۳۷
محمدعلی خالقی

مرحوم میرزا عباس قلی قاسمی

دوشنبه, ۲۶ آذر ۱۳۹۷، ۱۱:۱۲ ب.ظ

مرحوم میرزا عباس قلی قاسمی 

فرزند میرزا قاسم علی 


ایشان مردی سیاست مدار ،خلاق و با سخاوت بودند که در سالهای حدودی 1160 شمسی  متولد  شده است  یعنی چیزی حدود 240 سال قبل

 ایشان در راستای شعر و ادب هم فعالیت داشتند که به فرزندان ایشان کربلایی غلام حسن هم سرایت کرده بود 

اولین کارخانه ذوب آهن در اسفاد به مدیریت این بزرگ مرد راه اندازی شد  خانه ایشان جنب باغ خواجه اسحاق در قلعه قدیم بود که اخرین اثار ان برمی گرد به قبل از زلزله 76 که فرزند ایشان میرزا غلام عباس در زلزله در همان مکان به رحمت خدا رفتند  

برادران قاسمی میرزا غلام علی و میرزا ابراهیم بهترین خاطرات خود را در این باغ هیچ گاه از یاد نخواند برد 

یکی از متملکین و ثروت مداران آن عصر و زمان بوده که در روستاهای اسفدن بمرود و اسفاد از کار افرینان نمونه بودند به روایتی دارای یک جوال بز مونی اندوخته پول داشتند که خود نشان از یک کار آفرین نمونه بود با سخاوتی که داشتند هر کس تقاضای نقدی می کرد بهش می دادند 

ایشان دارای دو همسر بودند که فرزندان واجداد ایشان به ذکر بیان است 


1-میرزا محمد رحیم 2- میرزا غلام حسن (حاجی کوسه )نام داشت 3- میرزا غلام حسین 4- میرزا غلام عباس


1- فرزندان میرزا محمد رحیم که ایشان هم دارای دو همسر بوده از همسر اول حاج غلام حیدر قاسمی و از زن دوم 

حاج ابراهیم (اسماعیل )صدا می کردم

حاج محمد علی قاسمی و حاجی فاطمه که ایشان فامیل خود را از قاسمی به عطایی تغییر دادن 

2- فرزندان میرزا غلام عباس 

میرزا ابراهیم قاسمی ، میرزا غلام علی حاج محمد رضا و طاهره خانم 

3- فرزندان حاج غلام حسن 

حاج عباس قلی قاسمی ،کربلایی حسین   علی قاسمی ،حاج سرور وصدیقه

4-حاج غلام حسین قاسمی که فرزندی نداشتند

تاملی از گذشته و یاد و نام این بزرگ مردان مرا به نگارشی به ذکر بیان از عمری کوتاه و بی ارزش، اهی بر دل، اندیشه ای در خیال، ارزویی در مجال وا داشت که چیزی بیش نیست 


ما هم روزی نه دیر بر چنین صفحه ای از قلم همچنان نگاشت خواهیم شد و تنها یادمان لوحی بر سنگ که رویش خواهند نوشت روحت شاد خواهد بود 

 روح همگی شاد یادشان گرامی

 

با تشکر از جعفر آقای قاسمی پسر عموی گرامی  و دایی عزیزم میرزا عباس قلی که بر این نگاشت ما را همراهی کردند 

 محمد علی خالقی اسفاد

۱ نظر ۲۶ آذر ۹۷ ، ۲۳:۱۲
محمدعلی خالقی

دندان و دندان پزشکی در اسفاد قدیم

پنجشنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۷، ۱۱:۱۶ ب.ظ


با سلام و احترام

اسفادیهای قدیم چون از رژیم غذایی سالم ، طبیعی و ارگانیک برخودار بودند از دندانهای بسیار محکم و سالم برخوردار بودند اما بعلت عدم مراقبت از دندانها گاهی اوقات گرفتار دندان درد بودند.

بعلت نبود امکانات امروزی درد دندان واقعا دردآور و سخت بود و عفونت دندان موجب ورم قسمت های مختلف صورت می شد.

برای مقابله با درد دندان و تسکین درد اسفادیهای قدیم از مسکن های فراوانی استفاده می نمودند استفاده از جک زردآلو . دود دادن دندان . پیه بز . بز انجیر . صمغ درخت کاج و غیره .

اما اگر این مسکن ها کارساز نبود مجبور بودند دندان را بکشند و این کار بدون داروی بی حسی و با انبر دست انجام می شد که واقعا رنج آور بود.

یکی دیگر از روشهای درد های دندان روشی به نام کخ کولوو و یا کشتن کرم های دندان بود.

اسفادیهای قدیم معتقد بودند مینای دندان توسط کرم ها خورده می شود که باعث درد می شود و باید این کرم ها از مینای دندان خارج شوند و این کار توسط مردان و زنان متبحر انجام می شد بدینصورت که ظرفی آب جلو دهان طرف روی زمین می گذاشتند و با دود گردن گیاه اسپخ انگور ، این دود را به فضای دهان می رساندند و با رسیدن این دود به اطراف دندانها کرمها از دندان خارج می شدند.

اسفادیها در قدیم بجای مسواک های امروزی از چوب مسواک که در اسفاد نیز وجود دارد و چوب صندل برای مسواک زدن استفاده می نمودند و بجای خمیر دندان بسیار مضر امروزی از ترکیب زغال و نمک برای ضد عفونی و شستن و  سفید کردن دندان ها استفاده می نموده اند.

امروزه نیز استفاده از همین ترکیب برای مسواک زدن توصیه می شود چرا که شیرینی موجود در خمیر دندان موجب خرابی دندان می شود و مضرات آن از منافع آن بیشتر است.

         پایدار باشید

                 کریمی آوای اسفاد

۰ نظر ۲۲ آذر ۹۷ ، ۲۳:۱۶
محمدعلی خالقی

تجارت و اقتصاد دهه 60 70 اسفاد

شنبه, ۱۷ آذر ۱۳۹۷، ۰۵:۳۵ ب.ظ

مراکز تجاری و فعالان اقتصادی اسفاد درسالهای 60تا70 «قلعه » 

ازپایین قلعه

#پخش فرآورده های نفتی اسفاد مرحوم صادقی

#بقالی اقا رجب قلیزاده

#بقالی مهدی اقا شهریاری

#شرکت تعاونی مصرف اسفاد

#خواروبار فروشی ولوازم قالیچه محمد آقا کاظمی

#خرید و فروش دام سنگین حاجی عطایی و حاجی صادقی

#خواروبار فروشی اقای غلام نبی شهریاری

#لوازم خانگی آقای ظاهری

#کارگاه جوشکاری اقای محمد کلوخ اسداللهی

#میوه فروشی وبقالی اقا ابوذر 

#مکز خرید و فروش زعفران .گل .قالیچه. حاجی عطایی

#لوازم التحریر وخرازی اقای یاری

#آسیاب دیزل حاجی حسنی 

#خشکباروحبوبات حاج میرزا محمد غفاری 

#خشکبار و حبوبات عظیمی واسماعیلی


#عطاری و خواروبار فروشی کربلایی سیدمحمد تقی موسوی

#لوازم خانگی برادران اسداللهی و غلامعلی زاده

#پلاستیک جات ولوازم خانگی اقای محمد حسینی

#تولیدی نبات . آبنبات. قند انقلاب  دکتر صادق اکبری


#کارگاه قالی بافی حاج محمد کلوخ قنبری با حداقل ۵نفر بافنده

#همچنین مرکز فرهنگی و کتابخانه شهید صدوقی به مدیریت اقای فردوسی وعبدی

#######################کاسبان سیار.

#حاجی محمد رحیم محمدی

#کربلایی سید معصوم .« متخصص محاسبه متراژ اراضی درخرید و فروش»

#حاج غلامحسین واحدی امور دام 

#ملا عباسعبدی تولید دستکش .جوراب. کلاه وشکسته بند 

#حاجی عباس عابدینی «بززازی»

#حاج عبدلعلی کریمی خرید و فروش موتور سیکلت « مزدا دو کابین 2000یاش بخیر»

#حاج علی اکبر واحدی «ابزار آلات کشاورزی»

@@@@@@@@@@@@@@@@نگارش داود قنبری ۹۶

۰ نظر ۱۷ آذر ۹۷ ، ۱۷:۳۵
محمدعلی خالقی
در گذشته از منابع  مذکور همچنین درتکرار ذیل از اسفاد و هویت های شاخص در نگاشت ها یاد شد 
امروز مروری بر مراتب تکمیلی در رابطه با اولین  کارخانجات آهن ریزی و شاخص ها از اسفاد کهن که همیشه پرچمی سرفراز داشته می نگاریم 
با توجه به روایات رجال کهن مقالات در رابطه ذکر شده بر می گردد به حدود 220 سال قبل یعنی سه سه نسل گذشته  که پیشین این مقوله به شرح  بیان است 
مرحوم میرزا عباس قلی قاسمی پدر بزرگ کربلایی حسین علی قاسمی یکی از متملکین و گله داران و سهام داران اراضی در اسفاد و روستاهای مجاور بمرود و اسفدن بوده اند 
طبق روایات در اسفاد کهن معاملات ی مثل پشم  کرک  گوسفند   روغن  چایی خشک بار و البسه   منبع روزی و گذران زندگی از عناوین مهم حیات مردم  بوده 
وهمان طور که هر طایفه حال امروز اسفاد در پیشین خود از هر یار و دیار بوده اند که گذر زمان مجمع این بزرگان را به مهاجرت اسفاد جهت اسکان وا داشته بعنوان مثال افغانستان  کردستان  همدان  فندخت زاهدان  و شهرهای مجاور طبق مسافرتها و صادرات هایی که به شهرها انجام می شده اموار خود را می گذراندند 
مرحوم میرزا عباس قلی در یکی از مسافرتها به افغانستان  اولین کارخانه آهن ریزی را طبق نمونه برداری از افغانستان به اسفاد به بهره برداری می رساند که جایگاه ان در کنار خانه میرزا غلام عباس قاسمی واقع بوده 
که بعد از ان کارخانه هایی توسط آقایان خواجه محمد تقی عظیمی و خواجه میرزا علی خالقی و خواجه سادات قلی موسایی راه اندازی شد .
که در کل به مراتب تکمیلی چهار کارخانه ذوب آهن در اسفاد قدیم موجود بوده که در کنار هم با خوبی و خوشی اوقات خود را می گذراندند که این پیشینه خود پرچمی فراز از اسفاد عزیز است 
امروز بر این نگاشت نیک دانسته م از این چهره ها به فرزانه گی یادی شود تا برای نسل جدید با تمام مشقت کاری و سختی ان دوران که در گذشته به شرح کار و تولید کارخانه ها پرداخته شد به نام نیک نهادینه ای باشد تا بماند یادگار به پاس زحمات نیاکان و بزرگ مردان غیور و ارجمند به برکت صلوات بر محمد و ال محمد 
روح همگی شاد یادشان گرامی 
خالقی اسفاد 
۰ نظر ۰۸ آذر ۹۷ ، ۲۱:۴۰
محمدعلی خالقی

۰ نظر ۰۸ آذر ۹۷ ، ۱۸:۳۶
محمدعلی خالقی

خواجه محمد شفیع موسایی

چهارشنبه, ۷ آذر ۱۳۹۷، ۰۳:۰۷ ب.ظ

با سلام و ادب و احترام.

یکی دیگر از چهره های منحصر به فرد اسفاد

خواجه محمد شفی موسایی،فرزند خواجه سادات قلی...

از خصوصیات اخلاقی ایشان میتوان به مهمان نوازی، رک گویی، خوش اخلاقی وشاد زیستن اشاره کرد..

اقای موسایی کارمند اموزش وپرورش میباشند وهمکنون در بازنشستگی واستراحت به سر میبرند.

ایشان در ایام قدیم دستی در کار خرید وفروش گل زعفران داشتند واز روستای اسفاد وروستاهای همجوار گل خریداری کرده ودر قاین به فروش میرساندند ودر بعضی موارد گلها راپر کرده وزعفران را میفروختن..

ایشان دارای روابط عمومی بالایی هستند وبا هر فرد با روش ومنش خودش برخورد میکنند و از اخلاق ورفتار خوبی برخوردار هستند.همچنین طبق سنت قدیم لنکته فاج بر سر میبندند که به ایشان ابهت خاصی میبخشد.

اقای موسایی کل زندگیشان را با خوشی سپری نموده اند ومدتی قبل از ناحیه قلب احساس ناراحتی مینمودند که به لطف خدا برطرف شده که در همین جا برای ایشان سلامتی روز افزون از درگاه خداوند خواستاریم.

 دارای سه فرزند پسر میباشند که یکی از یکی بهتر وخوش اخلاق تر که از ایشان همین هم انتظار میرود.

اقا یاسر پسر بزرگ ایشان میباشند  که در تمام خصوصیات اخلاقی همانند پدر خوش برخورد و مهربان هستند 

ودر پایان برای این خانواده محترم ارزوی بهترینها را داریم با ذکر صلواتی بر محمد وال محمد... 


محمدعلی غفاری 

۲ نظر ۰۷ آذر ۹۷ ، ۱۵:۰۷
محمدعلی خالقی

حیات در مسیر تغییر

سه شنبه, ۶ آذر ۱۳۹۷، ۰۸:۰۹ ب.ظ

حیات در مسیر تغییر  در اسفاد 


خوشا بهترین لحظه ها روزها و ایام که  در خاطرات رویایی  گذشته هنوز در اذهان یاد اوار و روح بخش لحظهای خوش زندگی ایست 

بهترین خاطرات کودکانه و خوش در گذشت سی سال قبل  اسفاد هیچ وقت تکرار نخواهد شد 

بازیهای کودکانه مثل 

الک دولک  خاک و گل  قائم موشک  گرگ میش  قطار بازی  ریگ بازی 

تغذیه سالم محصول دست رنج  پدران و مادران عزیز که آخرین روزهایش را می گذراند 

عدسی خوراک لوبیا اشکنه بنه اشکنه تخم مرغ  نان جو قروتی انواع لبنیات محلی ماست شیر کره گوسفندی و گاوی و .....

هیچ چیز بهتر از مواد گیاهی و خوراکی حاصل دست رنج خویش برای انسان جذاب نیست 

سیب زمینی محلی گورجه  انواع سبزیجات زبون چغوک  تره  جعفری ریحان کاشت پنبه کاکتی  آویشن کوهی بوی مادران 

و استفاده از بهترین گوشت ها و میوه های محلی انجیر انار هلو انگور  و خشک بار  بادام و گردو اناب و کشت نخود لوبیا یادش بخیر 

اسفاد با وجود شهرت اب قنات ی که به خود اختصاص داده  تمامی محصولات  مندرج بالا را در مزارع و کشت  فراهم بود و هست 

 امروزه به علت مهاجرت اکثر خانواده های جوان و باقی قلیل پیر و کهن دیگر توانایی انجام محصولات  و فراوری فوق را نداشته و آخرین روزهای حیات در مسیر تغییر را تجربه می کند

خالقی اسفاد 


۰ نظر ۰۶ آذر ۹۷ ، ۲۰:۰۹
محمدعلی خالقی

خاطرات قدیم و گذر زمان

شنبه, ۳ آذر ۱۳۹۷، ۱۲:۳۶ ب.ظ

خاطرات قدیم وگذر زمان

,,,,,یاد باد ان روزگاران یاد باد ,,,,,,,,

چه دوران خوبی بود نمایشنامها کمدیها , در ورودی مخابرات یا ورودی مدرسه دبستان قدیم , هنرمندانی چون اقایان رضا غفاری الیاس جعفری , رضا صادقی , محمد رضا خالقی , ابراهیم صادقی , مرحوم رضا صادقی وشعر خوانی ها وسخنرانی معلم بزرگوار اقای غفاری ,ومقاله خوانی مختار حسینی وقرانخوانی جعفر عابدینی , حرکات جالب کمدی و حرکات موزون , ونقش ونگارهای خاطرات دهه فجر ویادوخاطرات امام و بر چسبها وعکسهایی که در تابلو اعلانات ثبت می شد , صدای زنگ تفریح وهیاهوی بچها خاطرات زنگ ورزش وتوپ بازی وکلاس نقاشی و قایم موشک بازیهای کودکانه و خاطرات زنگ ریاضی ومنفی گذشتنهای معلم  شلاقهای سوزناک وگوش تابودنها یا خودکار بیک لای انگشتها وچرخ فلکهای دوران دبستان , زنگ انشا و تفکرهای کودکانه , تقلب های زیر چشمی وبرگه امتحان تعویض کردن با بچها , دوست داشتنهای زنگ امتحان ومیزهای چوبی سه نفره که کنار کدوم دوست بشینی که ایا بهت کمک کنه یا بتونی باهاش تقلب کنی ۲۲بهمن وزنگ تفریح ها که صدای

ایران ایران ایران , خون مرگ عصیان ان از بلندگو پخش می شد , وباعث هرچه بیشتر شادی بچها می شد , وحضور پر شوق مردم ده ودانش اموزان که جهت نمایشنامها روبروی مدرسه می نشتند . دعوت نامها , از مدرسه فرار کردنا , گریه ها , ته شاهرود ودرس خواندنهای باغها و یا پشت نوسازی که با بچها ومعلم جهت درس خواندن می رفتیم و قبل از امتحانات درس می خوندیم . خاطرات زلزله که داخل چادر درس می خواندیم ووو

یادش بخیر 

دلم یهویی همین الان هوایی شد . 

خدایا داشتهات را شکر , نداشتهایت صبر , گذشتهامون خاطره است 

فرداهامون هم توقع

امین یا رب العالمین 

وبریم سر این شعری که در صبحگاه ابتدای مون از یگانه معبود هستی داشتیم 

خداوندا خداوندا خدایا 

توی برتر تویی یکتا خدایا 

منم بنده توی مولا خدایا 

توهستی افریننده خدایا 

تویی غفار وبخشنده 

الهی حق پیغمبر امین 

تو ای اموزگار من 

نما یاری ویار من


خواننده حجت قاسمی 

یاد باد ان روزگاران یاد باد

۰ نظر ۰۳ آذر ۹۷ ، ۱۲:۳۶
محمدعلی خالقی

مرحوم حاجی محمد ناظر عطایی

جمعه, ۲ آذر ۱۳۹۷، ۰۱:۰۲ ب.ظ

حاجی محمد ناظر عطایی

یکی از بزرگان 

خواجه حاج محمد ناظر عطایی 

مردی با ایمان مهمان نواز , ونان ده

ایشان در تاریخ ۱۳۲۲در اسفاد دیده به جهان گشود . 

وی با اینکه تنها فرزند پسر خانواده بودن ونیازی به کارهای روزمره نداشتند ولی به دلیل داشتن شم اقتصادی بالا , یکی از تجار بزرگ ان زمان بودند . 

خانه این بزرگوار در درقلعه در کنار خانهای حاجی میرزاحسن حسنی وپدر بزرگوارش حاجی میرزا حسن عطایی وصل بود

خرید وفوش گوسفند , شتر , باغ ومزارع وابها در روستاهای دیگر از زمره کارهای ایشان میباشد . 

این بزرگ مرد در روستاهای ابیز حاجی اباد تجنود از مالکان بزرگ ان دیارها به حساب می امد , که هم اکنون نیز فرزندان ایشان از ان مزارع ارتزاق می کنن 

از خدماتی که برای مردم انجام دادن داشتن تراکتورجهت شخم زدن زمینها و ماشین سواری جهت انجام کارهای مردم 

مشارکت در تاسیس حسینیه قدیم اسفاد 


دارای دو قرفه صادراتی در بازارچه یزدان 

کارخانه اهک واجر بعد از حاجی اباد قبل از نوده 

دارای اسیاب برقی 

ایشان در شهرستان حاجی اباد دارای اب وزمین فراوان بوده که بخشی از زمین بیمارستان حاجی اباد ملک موقوفه ای ایشان می باشد 

از خدماتی که در هشت سال دفاع مقدس چه نقدی وچه غیر نقدی انجام می دادند از چشم پوشیده نبود .

یکی از صفات بارز ایشان کمک به نیازمندان وایتام می باشد .

ثمره یک عمر زندگی ایشان چهار فرزند پسر وشش فرزند دختر می باشد . 

وی در سن ۵۲ سالگی به علت سکته مغزی طی مدتی تحت درمان بوده که بعد از شش ماه دار فانی را وداع گفت 

برای خانواده مرحوم آرزوی سلامتی داریم 

روحش شاد و یادشان گرامی 

محمد علی خالقی


۰ نظر ۰۲ آذر ۹۷ ، ۱۳:۰۲
محمدعلی خالقی

مرحوم خواجه میرزا علی خالقی

چهارشنبه, ۳۰ آبان ۱۳۹۷، ۰۹:۲۴ ق.ظ


یکی دیگر از بزرگان کهن خواجه میرزا علی خالقی بودند 

خواجه میرزا علی فرزند عبدلخالق 


ایشان مردی زحمتکش  مهربان وبی ازار بودند . لطافت گفتاری واعتماد به نفسی که در خود نهفته داشتند . ارتقا وپیشرفت کارشان را دوچندان کرده بود . مثل تمام اهالی ده ایشان هم در کنار کار کشاورزی , کارگاهی  راه اندازی کرده بودند که به کارخانه اهن ریزی شهرت داشت

. کار خانه اهن ریزی تشکیل شده بود از یک کوره ودمی وزغالهایی که جهت ذوب اهن از درخت بنه از کوه مهیا می شد که جهت هر بار گداختن کارخانه به هفت خروار تهیه زغال لازم بود وقالب هایی مثل افتابه , هاون  , اهن اسباب , همان اهن مثلثی جهت شخم زدن زمین ,

که اهن های شکسته را ذوب می کردند و دوباره  در قالب های جدید می ریختند و در کنار کار لهم کاری هم صورت می گرفت ناگفته نماند به روایت ملا غلام علی کریم پور اهن دانه ای ده تومان به فروش می رسید و آهن شکسته را پس می گرفتند و هزینه افراد یک تومان و دو تومان بود  که بعلت قاچاق شدن زغال از طرف   جنگل بانی جلوگیری  شد و کارخانه تعطیل گردید .


تعداد نفراتی که در کارگاه کار می کردند . به چهل نفر شاید بیشتر یا کمتر می رسید که چهار نفر دمی بودن وباقی قالب بند که تعدادی جهت گرم نگه داشتن کوره با زغال وتعدادی هم در راه رفت وبرگشت به کوههای فندخت به نام تگ   (مندالی کوه )جهت تهیه زغال  و تعدادی هم جهت فروش  در روستا های مجاور فعالیت داشتند 


ایشان با کوره ای که راه انداخته بودن  یک کار افرین موفق وپیروز  بودن 


چرا که هم منبع درامدی بود وهم افرادی  مشغول کار بودند


گرچه مشقت کارهای کشاورزی در زمان قدیم از چشم پوشیده نبود .ولی صبر حوصله و علاقه این مرد را به کار دوچندان کرده بود ودر کنار هم با خوبی وخوشی اوقات خود را سپری می کردند . خانه خشتی وکاهگلی این بزرگوار در پی قلعه سر سنگاجی , ورودی قلعه از سمت ابیز و باغ اناری , حفاظ قلعه رو در بر گرفته بود 


حوض خواجه میرزا علی , حوضی عمومی جهت مصرف  اهالی ده که تا قبل از زلزله همچنان استوار وپایدار جواب گوی عموم بود که با زلزله ای 76 اثارش نقش زمین شد 


ناگفته نماند ایشان خروسی داشتند به نام جعفر والاقی به نام چرتی  بره ای به نام هوری وگوساله به نام عبدالله , که با تمرین وتبحری که داشتند هر حیوان با نامش تحت سلطه واطاعت ایشان بود .


ثمره هفتاد سال زندگانی این بزرگوار چهار پسر که یکی در جوانی رحلت یافته  و فرزند بزرگ  مرحوم حاجی میرزامحمد و بعد میرزا ابراهیم ومیرزاحسین که هم اکنون در بستر بیماری هستند که برایشان ارزوی سلامتی داریم ویک خواهر می باشد .


یادی کنیم از بزرگ مردانی که در ان جا فعالیت داشتند که اکثرشون به رحمت خدا رفته اند  مرحوم خواجه حسین صیامی  حاجی خداداد حکمتی پور  ملا رجب حسینی   ملا محمد حسینی کربلایی محمد حسینی.   ملا رجب عابدینی   ملا غلام علی صادقی ملا غلام علی کریم پور و دیگر افرادی که به رحمت خدا رفتند  


روحشان شاد و یادشان گرامی 


۰ نظر ۳۰ آبان ۹۷ ، ۰۹:۲۴
محمدعلی خالقی

طلای سرخ اسفاد

سه شنبه, ۲۹ آبان ۱۳۹۷، ۰۵:۳۳ ب.ظ

برداشت گل در اسفاد قدیم 

یکی از معضلات وخاطراتی  که در برداشت زعفران داشتیم  بچه داری بود .بلاخصوص موقعی که جوش گلها امانمان را بریده بود وبچه هم گریه می کرد ویا در ان هوای سرد صبحگاهی ,  برداشت محصول رو از ما سلب کرده بود .از یک طرف خوشحالی ما از برداشت گلها  در چهرها نمایان بود واز طرفی هم گریه بچها آرامش پدرو مادر را می گرفت . 

 

خدایمان این بود که بچه دمی ارام گیرد وبخوابد  تا ما بکارمان برسیم , درگاه یا پیشون خیتها یا کنار پل ها  جایگاه خوبی  برای اطراق عزیزان مان بود گاهی ان قدر از خود بی خودشده که سه چهار خیت را پشت سر گذاشته غافل از این که کودک در چند فاصله ای دورتر از ماست  که صدای گریه اش هم به گوش نمی رسید 

 

 

 

چراغ توری هم نمایش سایه ما رو از خودمان بر زمین اکران  وزیبایی خود را با صدای فیش فیشش  بر گوشها نمایان می کرد . 

 

 

 

گاهی روشنایی زیبایش با تور ظریفش چندها کیلومتر به چشم می خورد ویکی از مشکلات چراغ توری تور ظریفش بود که در هنگام ریختن تور چاره ای جز شکیبایی نبود 

 

 

 

سرمای هوا هم گاهی ما را وادار به اتشی میکرد که گرمایش هم بی امان  بود  ولی با تمام خاطرات تلخ وشیرینش گر چه برایمان زیاد اهمیت نداشت کیسه های گلی که گاهی شمارش آنها روزانه بیش از هفت وهشت کیسه بود ولی صافی وپاکی دلی شکیبا ومردمی ارام واهل دل خستگی تمام  ان تایم را پر می کرد . 

 

 

 

شاید ان ان روز ها بیاید یاد باد          یاد باد ان روزگاران یاد باد 

 

خالقی اسفاد 

 

 

۰ نظر ۲۹ آبان ۹۷ ، ۱۷:۳۳
محمدعلی خالقی

پوشش گیاهی اسفاد

يكشنبه, ۲۷ آبان ۱۳۹۷، ۱۰:۵۳ ق.ظ

پوشش گیاهی اسفاد


هم تگای مودره هم زوزخ و دره ی تهی 

بهر حاجت ارغوان و خوش مزاری داشتیم

وحشیان و بستر سبز نباتاتش قشنگ

آن فراتر ما زِ مَج یک دیمه زاری داشتیم


 مبحث پوشش گیاهی، اسفاد را می توانیم به سه منطقه تقسیم کنیم: 

۱)منطقه کوهستانی

۲)منطقه زراعی

۳)منطقه بیابانی

در منطقه کوهستانی و بیابانی از کشت دیم که بگذریم بقیه

خودروو بوده  و بر چند نوعِ درختی،درختچه ای وبوته ای می باشند که دوره ی زیستی چند ساله،یک ساله و فصلی دارندوقبلا" با ذکر نام و محل وشرایط زیستی بدان اشاره شد.

اینجا پوشش گیاهی منطقه ی زراعی اسفاد را با هم مرور می کنیم:

پوشش گیاهی این منطقه از اسفاد شامل دو دسته است : ۱)دسته اول که توسط کشاورزان و باغداران کاشت میشود و کاربرد اقتصادی دارند که یا به فروش می رسند و یا جزء سبد غذایی خانواده است. 

گیاهان چند ساله شامل درختان میوه و درختان بدون بر هستند که میوه ها عبارتند از انواع انار ترش و شیرین دانه سفید ، دانه سیاه و اُشتردندون ، انواع انگورعسگری،عَلَئی ( اعلایی ) ،حسینی،بوالحسنی و انگورسیاه ،  انواع انجیرسیاه ، زرد و سبز ، امرود ، زالزالک ،            

 انواع سیب،به،انواع آلو و زردآلو،شفتالو ، اشکولیت ، عنّاب،

 زرشک ،گهیج ، انواع جوز کاغذی و اسکلوک و انواع بادووم و چاغاله بادووم و تاقوک و ...

درختان بدون میوه هم وجود دارند که جنبه ی تزئینی ، استفاده از چوب و نقش حفاظت از  فرسایش خاک و غیره را دارند و عبارتند از کاج ، سرو ، بید  و مُشبِد ، چنار ، سپیددار ، ارغَوو ( ارغوان ) و گل صد برگ محمدی.

و گیاهان زراعیِ یکساله ، چندساله و فصلی که عبارتند از  زعفران ، گندم ، جو ، ارزن ، گَوَرس ، ذرّت ، ماش ، انواع لوبیا ، نخود ، عدس ، شنبلیله ، سیه دونه ، شو تخم ،

بَدِیو ،اجقوو ،  انواع فلفل فرنگ ، دلمه ، سبز ریز خوراکی ، سیب زمینی ، پیاز ، سیر ، شلغم ، چغندر ، زردک ، هویج ، گوجه فرنگی ، بَدِرینگ ، انواع خیار خاقانی ، چنبر و خیارکج ، خربزه ، دستنبو ، هندوانه ، انواع کدو توری ، تنبل ، اُرگنجی و تزئینی و انواع سبزی خوردن ازمحصولات پر بازده اسفاد می باشد.

۲)دسته ی دوم گیاهان خودروو هستند که بعضی خوراکی  و بعضی  علوفه ای اند از قبیل خورفه ، سَلمه ، زبون چقوک ، لنگ برّه ، سیرموک ، تروشک ، بَلقَس ، سَرتِزَک ، جِغَشَک ، مُشینگ ، پِچک (پیچک) ، گل شقایق ، نیلوفر ، بومَروو ( بومادران ) ، دُرمنه ترکی ، گل بنوشه( بنفشه) ، گل ختمی ، الیده (خاکشیر) ، گل خیارک ، ریش بُز ، لِوه ، شاخ گو ، 

 اِسپخ انگور، تاج خروس ، خوئینگ ، مُشینگ ، سُخمَرد ، جَودَر ، قیاق ، گندم دِرَست ، بزنجیر ، کَنَو، کنگر و 

کَنگر ماس،ته بلگه ،شکرووک،دُرمنه ، قِچ ، کَسه قلور،

گَو کُشَک ، تلخه ، کُده ، لَشووک ، فِرِزگ ، شَشَی خروک ، شَهارگ ، سیرموک ، نون کلاغ ، سفره ی مورچه ، خار اِسپَخ  

و بسا گیاهان دیگر که نام خاصی برایشان تعریف نشده ،  از جمله گیاهانی هستند که شرایط آب و هوایی اسفاد بستر و زیستگاهی مناسب جهت رشد و نمو آنها را فراهم کرده است.


به پاس حرمت نیاکان  " لهجه ی اسفادی " را پاس بداریم

 احمد عظیمی اسفاد 

۰ نظر ۲۷ آبان ۹۷ ، ۱۰:۵۳
محمدعلی خالقی

اشک وطن

يكشنبه, ۲۷ آبان ۱۳۹۷، ۱۲:۲۷ ق.ظ

چقدر برای فردا در انتظار بودیم  چقدر آرزوی رویاهای  آینده را بر دلمان حک کرده بودیم 

 آری  آری امروز همان فردایی ایست که دیروز منتظرش بودیم  

اگر می دانستم که این جغد شومی هر روز بر دیوار فردایمان رخنه خواهد کرد 

از همان کودکی او را از روی دیوار خانه کاه گلی پرواز نمی دادم و می گذاشتم از همان کودکی آرزوهایمان را آواز  می خواند

آری  چقدر ناجوانمردانه رقم خورد 

ان فردایی که امروزی  پلید است 

از غرش ابرها    

از ماه خاموش     و از خورشیدی که هر روز در خودش می سوزد 

دلم هوای همان کودکی ایست   همان ده کده شیرین روستایی 

دلم هوای وطن است همان وطنی که اشکهایم را مرحم بود 

کاش هیچ وقت فردا نمی شد و در رویای کودکانه و عاشقانه خودم در تکرار بودم

دلم هوای وطن است.  دلم هوای وطن است 

دلم می سوزد از باغی که می سوزد 

خالقی

۰ نظر ۲۷ آبان ۹۷ ، ۰۰:۲۷
محمدعلی خالقی

اسفاد قدیم عکس الله یار حسنی

جمعه, ۲۵ آبان ۱۳۹۷، ۰۸:۰۴ ب.ظ

۰ نظر ۲۵ آبان ۹۷ ، ۲۰:۰۴
محمدعلی خالقی

یادی از 18 عقرب فصل برداشت زعفران

دوشنبه, ۲۱ آبان ۱۳۹۷، ۱۱:۴۱ ب.ظ

یادش بخیر ۱۸ عقرب


با آمدن گل های ماشی . شلغم و تموسی ، دیگه  آمدن گل اصلی زعفران را جدی می گرفتیم 

۱۵ تا ۲۵ عقرب اوج گل های زعفرون بود بخصوص ۱۸ عقرب.

همه گل داشتند حتی معلم ها . یک هفته مدارس تق و لق بود . ساعت ۴ صبح با سر و صدای پدر و مادر . همسایه ها و صدای رفت و آمد مردم و موتورهای ایژ از خواب بیدار می شدیم .

سطل و کیسه گونی و چراغ توری و خوارکی از میوه آونگی و نان و انواع خورکی اسباب سفر به کشتمون بود.

صدای فش فش چراغ توری . گرما و حرارت و نور  چراغ   در سحرگاه بسیار زیبا و  شادی بخش  بود و از همه قشنگ تر سایه دراز و طولانی ما و گل ها جلو نور چراغ توری و گاهی اوقات تکان های شدید چراغ . چپه شدن در زمین های ناهموار باعث می شد تور چراغ بریزد یا پاره شود که در همین حالت نیز باز هم از نورش استفاده می کردیم 

سوز سرمای سحر مارا به همدیگر و چراغ توری نزدیک تر می کرد. 

گاهی اوقات سر انگشتان دست و پایمان یخ می زد که مجبور می شدیم آتیش روشن کنیم و برای چند دقیقه بطور موقت گرم می شدیم.

چیدن گل در اسفاد مشقت بار است . چرا‌ که  زمین های افراد نزدیک هم نیستند و در چندین منطقه کشتمون واقع شده اند که برخی مسیرهای آن ماشین رو و حتی موتور رو نیستند یعنی ما بین  چیدن گل زعفرون  تنها استراحت ما طی کردن همین مسیرها بود.

 در تاریکی شب باید مواظب شاخ و برگ درختان و خارو خاشاک و گودال و پستی بلندی هم باشیم .

از سحرگاه چیدن گل آغاز می شد . در سحرگاه چیدن گل های غنچه  راحت تر است  و زمینهایی که زود تر آب می خورد به سرما برخورد  نمی کرد اما علفی بود و چیدن گل های علفی مشقت بار بود.

تمام این گلها بصورت نشسته و پا مرغی چیده می شد.

 به نزدیک های ظهر می رسیدیم ما بچه ها دیگر  دراز کش گل می چیدیم و جریان ما شده بود همان بمیر و بدم.


البته روزهایی که گل کمتر بود بعد از طلوع خورشید ، مدرسه برای ما بچه ها  بهانه خوبی بود و منتظر بودیم تا از تکلیف فرار کنیم و ظهر که از مدرسه بر می گشتیم پدر مادر مظلوم ما هنوز در حال چیدن گل بودند.

پدر علاوه بر خستگی های قبل گلها

 از چارشاخ زنی و آبیاری و انبار بری و خارزنی  و غیره ، الان هم بعد چیدن گلها به فکر پر کردن و فروش گل بود و بعد پایان کار گل ها را به در منازل برای پر کردن در قائن و یا جاهای دیگر می برد.

غروب پایان چیدن گل بود و گاهی اوقات گلها دوروزه یا سه روزه می شدند اون زمان هر قوچه گل از ۷۰ تا ۱۲۰ گل داشت از روز قبل از پیز گل متوجه می شدیم که فردا گل هست یانه و

          فردا نیز روز از نو روزی از نو

و همه اینها که گفتیم از چیدن بود

      پر کردن بماند.

۰ نظر ۲۱ آبان ۹۷ ، ۲۳:۴۱
محمدعلی خالقی

اوای اسفاد

شنبه, ۱۹ آبان ۱۳۹۷، ۱۲:۳۶ ق.ظ

اوای اسفاد 

قلب همیشه تپنده اسفاد 

همت جهادی دوستان و حامیان را بر این داشت تا باری دیگر در عرصه جهادی و آبادانی  روستایمان کوشا باشیم 

امسال با پشتکار و اقدام تفکرانه از سوی دهیار روستا آقای مهدی نظرجانی  و اساتید و همت جهادی برادران عزیز که واقعا جای دست مریزاد و درود بی کران دارد 

برادران گرامی مددی صادقی  یاری و دیگر اعضا که در رشد بی نهایت قنات دست داشته اند جای تشکر و قدر دانی از جناب اقای مددی که با پشتکار در مرحله دوم جهادی  قنات ، اب را به ارتقا رسانده اند 

امروزه با ازدیاد شدن اب نسبت به برابری قدیم چیزی کاستی ندارد شاید کمتر از دو اینچ در حد برابری با اب اسفاد قدیم به رتبه و درجه خود رسیده 

این اب منبع رشد اصلی  قلعه و اقتصاد مردم  و ابادانی روستا است 

درود بر آقای مددی و دهیار فعال آقای نظرجانی 

که انشاالله در اتی منتظر رشد بی کران باشیم 


۰ نظر ۱۹ آبان ۹۷ ، ۰۰:۳۶
محمدعلی خالقی

اوایی در نگار عشق

شنبه, ۱۹ آبان ۱۳۹۷، ۱۲:۱۸ ق.ظ
تصویر زیبایی بر پاییز قشنگ 
عکس از حسین ابراهیمی 
۰ نظر ۱۹ آبان ۹۷ ، ۰۰:۱۸
محمدعلی خالقی

اب شرب قنات در اسفاد قدیم

جمعه, ۱۸ آبان ۱۳۹۷، ۰۴:۰۶ ب.ظ


منبعی در کنار باغ مرحوم میرزا محمد امین عباسی به متراژ حدودا 12 متر و عمق 4 متر از سیمان تاسیس شده بود که امور اب رسانی روستا انجام می شد. با توجه به مهاجرت مردم از قلعه قدیم بعد از زلزله59 و ساخت و ساز شهرک جدید اسفاد در زیر جاده که مشکل اصلی مردم و اهالی ده همان اب بود این اتفاق صورت گرفت و با هماهنگی های لازم و شورا و رجال قدیم امر اب رسانی با لوله کشی های لازم و منبع تا خود شهرک انجام شد.

که هر شب یا صبح به تایم بیست دقیقه اب رسانی انجام می شد که مسئولیت آن را مرحوم خواجه نظام الهی بر عهده داشتند و دارای چند شیر فلکه که یکی در کنار حمام قدیم  و یکی در کنار خانه آقای قضنفر نوروزی و دیگری در کنار حمام جدید که کاری بسیار مسئولیت پذیر و پر زحمت بود را انجام می دادند 

یک روز اب به منطقه اول شهرک از سمت  ابیز انجام می شد و یک روز قسمت بعدی که گاهی هم به علت کمبود اب ، اب دزدی با باز و بست شیر فلکه ها صورت می گرفت 


اب منبع همان اب موقوفه ای  بود که از بزرگ مردان روستا از خودشان به یادگار گذاشتند. که حدود چهل سره اب و زمین از موقوفه ای بزرگ مردان می باشد که بعدا از این خیرین بزرگ یاد خواهد شد .

روح مرحوم خواجه نظام الهی شاد  خداوند رحمت کند ایشان را.            

نگارش خالقی اسفاد 


۰ نظر ۱۸ آبان ۹۷ ، ۱۶:۰۶
محمدعلی خالقی

پروانه ها

جمعه, ۱۸ آبان ۱۳۹۷، ۰۳:۲۱ ب.ظ

۰ نظر ۱۸ آبان ۹۷ ، ۱۵:۲۱
محمدعلی خالقی

دنیای جشن و سرور دنیای اتشونی

چهارشنبه, ۱۶ آبان ۱۳۹۷، ۰۹:۱۰ ب.ظ

 

                                      دنیای اتشونی 

           

سوالی که جوابش  برایم قابل تامل و اندیشه بود شاید تحرکی در مخاطب تامل انگیز باشد .

روزی بر مادری از دیار کهنه به عرض سلام و ادب وارد شدم 

چون در خانه وارد شدم وچشمم به مادر افتاد پرسیدم 

در چه حالی مادر ، زندگی را خوشی هست یا مشقت است 

در حالی که داشت سری تکان می داد به بهانه یاس  گفت ای مادر این چه سوالی ایست این دنیا که دنیای جشن و سرور است .

دنیای عیش و نوش و خود پاس داری دنیای خنده وشادی دنیای تصمیم و تدبیر 

دنیای خواب و بیداری ، آنچه را  خواهی 

چه  شده است مادر مرا مفهومی نیست تو را خوش است یا درد ، من نفهمیدم 

گفت این دنیا دنیای ایست که خودت تصمیم می گیری خودت می خواهی و می خوابی و هر شب خنده و جشن است 

ولی ان دنیا دنیای آخرت است دنیای آتش است  ، دنیای اعمال نیک و بد 

ما را چه آید در ان دنیا 

اینجا که هر شب شب اتشونی ایست 

و آنجا بود که تاملی عمیق در من احاطه شد و سکوتی خاموش

نگارش خالقی اسفاد 

۰ نظر ۱۶ آبان ۹۷ ، ۲۱:۱۰
محمدعلی خالقی

جناب سرهنگ محمد رضا قاسمی

چهارشنبه, ۱۶ آبان ۱۳۹۷، ۰۲:۵۹ ب.ظ

' جناب سرهنگ میرزای بزرگ 

محمد رضا قاسمی فرزند کربلایی حسین علی قاسمی از مفتخرین اسفاد 

که در عرصه نظام جمهوری اسلامی فعالیت دارند 

درود بی کردن تقدیم ایشان 

آرزوی سلامتی و پیروزی برای ایشان و خانواده محترمشان داریم 

۰ نظر ۱۶ آبان ۹۷ ، ۱۴:۵۹
محمدعلی خالقی

روحانیت اسفاد و چهره های درخشان

سه شنبه, ۱۵ آبان ۱۳۹۷، ۰۴:۲۹ ب.ظ

با سلام و احترام


روحانیت اسفاد و چهره های درخشان 

یکی از ویژگی های بارز جامعه اسفاد

در عرصه فرهنگی و مذهبی ، پرورش روحانیت معزز . فرهیخته ‌. فهیم و اندیشمند است که جامعه اسفاد را متفاوت از سایر روستاهای دیگر داشته است.

وجود بسترهای سالم و مذهبی در خانواده های اسفاد موجب ظهور روحانیت شده است.

از گذشته های دور بدلیل اشتیاق مردم اسفاد به مسائل سیاسی . فرهنگی . اقتصادی ، قوی ترین منبرها در اسفاد برقرار بوده است .

قوی ترین منبرهایی هایی که وقایع مذهبی و فرهنگی و سیاسی را به بهترین شکل در اذهان نهادینه نموده است.

البته که سنگردار و فرماندار این عرصه و سکان مهم ، روحانیت گرانقدر اسفاد است.

روحانیت اسفاد توانسته است در جایگاه های مهمی از لشکری و کشوری و فرهنگی کشور ظاهر شود.

حضور در جایگاه های عقیدتی سیاسی ، لشکری و کشوری . بعنوان مبلغ . دفتر مراجع تقلید . امام جماعت . حرم مطهر رضوی و حضرت فاطمه معصومه علیهما السلام . دادگستری قوه قوه قضائیه . دفاتر ازدواج و طلاق و ثبت و اسناد 

و از همه مهم تر حضور در سنگر امام جمعه است.

اسفاد توانسته است تا کنون دو امام جمعه داشته باشد که این یک ویژگی ممتاز برای مردم اسفاد است.

اما آنچه موجب شده است روحانیت اسفاد منحصر به فرد باشند چند ویژگی خاص است.

اهل مطالعه بودن. تسلط بر موضوعات علمی فقهی . مذهبی و احکام .خوش سیما و خوش صدا بودن . روضه های پرشور وشعور .فن بیان خوب  و داشتن معلومات فراوان و بروز در تمامی موضوعات . داشتن تجربیات مختلف بعلت کار در مکان های مختلف . و مشارکت در امورات عمومی و حل و فصل مشکلات مردم و ابتکار عمل.

هم اکنون اسفاد از  روحانیون زیادی برخوردار است که در سنگرهای مختلف در جای جای ایران اسلامی به خدمتگزاری مشغول هستند که قدر این ظرفیت را باید دانست.

حجج السلام گرانقدر که احتمالا تعدادی هم  به درجه اجتهاد  رسیده اند و شاید ما از آن بی خبر باشیم.

حجج گرانقدر جناب آقایان شیخ حیدر حسینی .حاج محمد رضا رجایی .شیخ عباسعلی نظرجانی . سید ابراهیم حسینی  . شیخ مصطفی حسینی . شیخ  ابراهیم حسینی .شیخ محمد کلوخ میری . شیخ علیرضا ابراهیمی شیوخ صادقی و نظری .

و شیوخ  نوظهور

 جناب آقایان حسن نظرجانی فرزندحاج عبدالرزاق . حسن نظرجانی فرزند حاج علی . آقای قاسمی . آقای اسداللهی . آقای حسنی و آقای اللهی .

ضمن آرزوی سلامتی و بهروزی برای روحانیت گرانقدر و خانواده محترمشان 

انشالله که در مراسم و مناسبت ها قدر این ظرفیت مهم را بدانیم

و البته انتظار است روحانیت مبارز اسفاد نیز زکات علم خود را در خصوص اسفاد ادا نمایند و در خصوص رشد اسفاد در همه عرصه ها بخصوص فقرزدایی و توجه به مسائل معیشتی بازنشستگان و از کار افتادگان  اسفاد

با توجه به جایگاه و نفوذی که در دستگاه های اداری دارند تمام سعی خود را بکار ببرند و دین خود را به آن آب و خاک ادا نمایند.

  من الله توفیقکم و یثبت اقدامکم

                اسماعیل کریمی اسفاد 

۰ نظر ۱۵ آبان ۹۷ ، ۱۶:۲۹
محمدعلی خالقی

در گذر فردا

دوشنبه, ۱۴ آبان ۱۳۹۷، ۰۸:۴۱ ب.ظ

۰ نظر ۱۴ آبان ۹۷ ، ۲۰:۴۱
محمدعلی خالقی

مرحوم خواجه حسین صیامی اسفاد

دوشنبه, ۱۴ آبان ۱۳۹۷، ۱۲:۰۵ ق.ظ

۰ نظر ۱۴ آبان ۹۷ ، ۰۰:۰۵
محمدعلی خالقی

خود کفایی در اسفاد قدیم

شنبه, ۱۲ آبان ۱۳۹۷، ۰۳:۴۶ ب.ظ

خودکفایی در اسفاد :

در بحث خودکفایی اسفادقدیم می پردازیم به بخش کشاورزیِ مردم که تمام مایحتاج شان را خودتولیدمیکردند.                                    حبوبات،غلات،سبزیجات،فرنگی جات،میوه ها و آزوقه ی دامها همه حاصل دسترنج  خودشان بود و اضافه بر مصرف خود را به فروش می رساندند.

تهیه ی نان ارزنی،نان جو  و بعدها نان گندم که قوت اصلی آنها بود،در همه ی مراحل از تولید تا مصرف را خود بر عهده داشتند.بجای‌ابزار آلات کشاورزی و در حمل و نقل و مسافرتها حتی سفرهای خارج کشور مانند سفر حج ،درمان بیمارهای خاص و تحصیل علم از نیروی انسانی وحیوانات استفاده میکردند.در کنار کشاورزی، دامپروری نیز بود تا حتی به همسایه هم نیازی نداشته باشند. گاو ،گوسفند،اسب،شتر،الاغ وطیوری مثل مرغ وخروس وکبوتر و...پرورش می‌دادند.نه اینکه به سبکهای پیشرفته ی امروزی پرورشگاه،تولید،بازاریاب وبازار فروش داشته باشند بلکه در حدّ استفاده ی خود بود تا در تهیه ی انواع گوشت و فراورده های لبنی و پوشاک بی نیاز باشند گاوها را‌ برای شخم زمین جُغی میکردند و از اسب و شتر والاغ برای باربری و جابجاییها  بهره می بردند.خانمها علاوه بر امور خانه تخصصهای حرفه ای چون قالیبافی و پارچه بافی داشتند.پارچه های کرباس ،برای تهیه ی لباس ، آن هم نه به شیوه های مدرن کارخانه جات امروزی بلکه با دستگاههای قدیمی و مبتدی که از نی و چوب نخ ساخته می شد. 

از پشم گوسفندان برای تهیه ی کلاه، دستکش و جوراب و... استفاده می شد .در یک جمله ی ساده بگویم :  "مایحتاج شان تولید ملّی بود" . تولید از خرید شان خیلی خیلی بیشتر بود و ارز آوری و حفظ آن را بر خروج و از دست دادن آن مقدّم می دانستند یا بهتر است بگویم :  " شعار سران و سیاستمداران امروزی دنیا روخوانی و اندیشه ی پدران و نیاکانِ من و شمایی است که چندین و چند سال پیش با کمترین امکانات تحصیلی و رفاهی و  بدور از زندگی شهری  در کنج روستا زندگی میگذراندند "   که این جای بسی افتخار و بالندگی دارد.


با عرض پوزش از بزرگوارن مطالب فوق جهت اطلاع نسل جدید بود.

                    1397/8/11.  احمد عظیمی  اسفاد 

۰ نظر ۱۲ آبان ۹۷ ، ۱۵:۴۶
محمدعلی خالقی

مرحوم حاج محمد عظیمی روحشان شاد

جمعه, ۱۱ آبان ۱۳۹۷، ۰۹:۱۴ ب.ظ

۰ نظر ۱۱ آبان ۹۷ ، ۲۱:۱۴
محمدعلی خالقی

به بهانه 18 عقرب اسفاد

جمعه, ۱۱ آبان ۱۳۹۷، ۰۸:۵۸ ب.ظ

به بهانه ۱۸ عقرب 


      با سلام و احترام 

قدیما گل های زعفرون مثل امروز ارزشمند نبود.

بازاریابی ضعیف . عدم شناخت مردم از زعفران   . استفاده زعفرون  بعنوان اولویت آخر و از همه مهمتر اینکه همه مردم  همزمان با هم بصورت انبوه گل داشتند

بنابراین گل ها باید خارج از منطقه پر می شد و معمولا به قائن برای فروش و پر کردن ارسال می شد.

اما تقریبا ۸۰ درصد گل توسط خانواده ها پر می شد چرا که امکان ارسال گل ضعیف بود.

پر کردن گل و یا گل وه کنی هم کاری آسون نبود. هر نفر در بهترین حالت می توانست در روز ۵ کیلو گل پر کند.

خستگی ناشی از کارهای روزانه . چیدن گل . طی کردن مسیر و مشق و تکالیف روزانه باعث می شد تا گل واکنی کمی آسان تر باشد.

گل پر کنی علاوه بر خستگی،شور و حال خاصی هم داشت.

پر کردن گل روی پشت بام و دیوار حیاط ،  سرچهار راه قلعه، همزمان با دیدن ماشین علی کلوخ 

و در شهرک هم جلو مخابرات و برای خانم ها هم جلو در حیاط و یا در حیاط همسایه ها لذت بخش بود.

گل وا کنی باعث شده بود دید و بازدید های شبانه و صله رحم رونق بگیرد.

پدر و مادر سهم هر یک از بچه ها را جدا می کردند و دست آخر گلهای باقی مانده را مشت بخش می کردند تا زود تر تمام شود و خانواده هایی که زودتر پر می کردند به دیگران نیز کمک می کردند.

خواب آور بودن گل زعفرون و خستگی های روزانه و خستگی ناشی از چیدن گل باعث خواب آلودگی و خستگی و چرت زدن هنگام پر کردن گل می شد.

خمیازه و چرت زدن امری طبیعی بود و گاهی اوقات از فرط خستگی و خواب آلودگی به سمت پرها و بشقاب زعفرون چپه می شدیم در این هنگام بزرگترها با خارش کف پا و فرو کردن دم گل به داخل بینی و بخاطر اعتراض و حسودی سایرین ما را بیدار می کردند اما ارفاق هایی هم از طرف پدر مادر گاهی صورت می گرفت.

در گل واکنی هم ،کلک بازی هایی  صورت می گرفت.  قاطی کردن گل ها با گل های دیگران . قایم کردن  گل در میان پرها یک نوع راه فرار بود.

به هر حال شیرینی و سختی های آن دوران . مجمع و سفته قوت های زعفرون . گل های  ۴ . ۵ . ۶ پره . دم پنجه گی و سرنش و زردی گل . و سردی پرهای گل و پرهای داخل کوچه و پشت درب منازل هیچ موقع از یاد ما نخواهد رفت .

سلام و درود بی کران ما به پدر مادر های زحمت کش آن دوران که هنوز آثار درد و رنج زحمات طاقت فرسای آن دوران در پیکر رنجورشان نهفته است .

یادت بخیر شب های گل وه کنی 

یادت بخیر بی خوابی ها

 و یادت بخیر سوز و سرمای جانسوز ۱۸ عقرب.

                                     یادت بخیر

۰ نظر ۱۱ آبان ۹۷ ، ۲۰:۵۸
محمدعلی خالقی

مرحوم حاجی غلام حیدر قاسمی روحشان شاد

پنجشنبه, ۱۰ آبان ۱۳۹۷، ۰۶:۵۷ ب.ظ

بزرگان اسفاد 

۰ نظر ۱۰ آبان ۹۷ ، ۱۸:۵۷
محمدعلی خالقی

اسفاد در نگاری از قدیم

چهارشنبه, ۹ آبان ۱۳۹۷، ۰۶:۲۸ ب.ظ

۰ نظر ۰۹ آبان ۹۷ ، ۱۸:۲۸
محمدعلی خالقی

بزرگان اسفاد 

۰ نظر ۰۸ آبان ۹۷ ، ۱۳:۲۳
محمدعلی خالقی

یک فصل از چهار فصل در پاییز زیبای اسفاد

دوشنبه, ۷ آبان ۱۳۹۷، ۰۱:۲۰ ب.ظ

۱ نظر ۰۷ آبان ۹۷ ، ۱۳:۲۰
محمدعلی خالقی

پیام تسلیت مرحوم خواجه شفیع حسنی

يكشنبه, ۶ آبان ۱۳۹۷، ۰۸:۰۲ ب.ظ

خانواده های محترم 

حسنی ،، و سایر فامیل وابسته 

درگذشت پدر گرامی تان را

به شما و خانواده محترم تسلیت عرض نموده

و آرزوی صبر و سلامتی برای شما و بازماندگان آن عزیز از دست رفته دارم .

روحش شاد.

۰ نظر ۰۶ آبان ۹۷ ، ۲۰:۰۲
محمدعلی خالقی

لین درخت بنه

جمعه, ۴ آبان ۱۳۹۷، ۰۹:۵۲ ب.ظ


تصویر بالا نمایی نزدیک از درخت بنه چندین ساله است که خودنمایی می کند و ارزش یک بار دیدن  را دارد 



  گرایش افکار کودکانه 


این جا جایگاهی ایست که با توجه به اقتضا ی افکار کودکانه و هر فرد ، شهرت و گرایش خودش را در دل هر اسفادی جا کرده بود و همین  طور هنوز با توجه به موقعیت  اب و هوایی منطقه  با وجود خشکسالی های پی در پی و سالهای متمادی سرسبزی خودش را حفظ نگه داشته است 

این درخت در نقطه جداسازی اسفاد و روستای مجاور ابیز قرار دارد که شاید سالها یا بیش از نیم قرن است که در این  دشت بی اب و علف خودنمایی می کند . هر چند از سایه بوته چیزی نمی روید ولی فرزانه است نامش در نگاشت ولایت واسفاد وطنم به ثبت بماند یادگار چون شایسته این شهرت است و به زیبایی یک الهام  

الهامی که شاید سرچشمه قدرتی عظیم در دل بیابان خشک و مرده باشد و این الهام عرفان است عرفان 



۰ نظر ۰۴ آبان ۹۷ ، ۲۱:۵۲
محمدعلی خالقی


در صبح سرد 


در صبح سرد  شال و  قبا  کرده  زعفران

دیدم نشاط  و شور به پا  کرده زعفران

چون  رستخیز از دل خاک آمده برون

از خاک تیره باز  دعا  کرده  زعفران

دارد بنفش می زند  از دور این زمین 

مرهم برای خاطر ما  کرده  زعفران

باید  نشسته  رفت  به  بالین هر گُلی

در قلب خویش خانه بنا کرده زعفران

این دُر قیمتی است که گویند طلای سرخ

آری ! به قعر خاک طلا  کرده  زعفران

هرسال می رویم  به سر بخت این عزیز

ما  را به قدر خویش رضا کرده  زعفران

آن رشته های سرخ  دلش را که دیده ای

با عطر و رنگ خویش چها کرده زعفران

با این همه مشقت و سختی به خانه رفت

سر پنجه ها ز بعد  حنا کرده  زعفران

جمع اند دور  هم  که  بخندند غنچه ها

در قصه ای که قدر و بها  کرده زعفران

پر می شود که  بال  و پر صاحبش شود

گرد  و  غبار خویش هوا کرده  زعفران

در یک ردیف دسته شده سرخ و هم سفید

گویند  رنج  خانه  دوا  کرده  زعفران

خشک می شود که چشم خریدار دل دهد

آن سال خُوش که روی به ما کرده زعفران

آن قدر پیش اهل محله  گران بهاست

ما را به وقت خواب صدا کرده زعفران

فر آوری شود ز  وجودش  هزار  چیز

رنگش حضور خود به غذا کرده زعفران

صد قصه داشتی و " شمیم"  از تو ذره ای

پاییز ، حساب خویش جدا کرده زعفران

شاعر : مرتضی حسینی اسفاد(شمیم) - مدرس دانشگاه

۰ نظر ۰۴ آبان ۹۷ ، ۱۶:۱۴
محمدعلی خالقی

جشن سره

سه شنبه, ۱ آبان ۱۳۹۷، ۰۹:۵۸ ب.ظ

جشن سره در باغ سره

 

جشن سره (سرقه ) به زبان اسفادی به معنای جمع شدن و بگو مگو وتاختن اب در اسفاد قدیم بود 

در اسفاد قدیم درخت های گردوی بلند قامت و تنومند سرسبزی خاصی به کوچه باغها داده بود  این رسم و رسومات هرشب حال وهوای دل انگیزی داشت 

وقتی ما کوچیک بودیم خاطرات این مجمع و گرده همایی هر شب در باغ سره  پای چنار ،سر تخت آقا میر، سر سنگاجی سر سه کیچه بر پا بود (البته جشن تاس و سره مال سالهای قبل تر بود ) آما گردهمایی ها همچنان برقرار بود

چون آن زمان هنوز ساعت اختراع نشده بود و اب تاختن با  دیگ و تاس انجام می شد به شرح توضیح 

دیگچه ای بود پر از اب با تاسی که از زیر دارای سوراخ تعبیه شده بود 

تاس دارای درجه هایی که به منظور یک سره،نیم سره، و یک چهارم بود اندازه گیری مئ شد  .وقتی تاس از اب پر می شد با درجه بندی که روی تاس بود یک سره یا چند سره تاخته می شد و به ته دیگ غرق می شد .دوباره تاس خالی می شد و همین طور برای هر ابیار طبق میزان ابی که داشت  به لهجه محلی می تاختند.

واقعا این رسم به عنوان یک نوع جشن بود چرا که  این امر در هر طاقه به وسیله میرتاب (کسی که اب را با تاس اندازه می گرفت ) انجام می شد و هر شب یا روز با مجمع بزرگان و مردان قدیمی با داستانهای جذاب و لهجهای شیرین اسفادی  شب نشینی ها یی جذاب وپرخاطره بود 

در شبانه روز دو اب بند بود . اب بند به معنای تحویل اب و تحویل شیفت (طاقه) از شب به روز و همین طور از روز به شب که به عهده میر تاب بود.

بعلت عدم ساعت در قدیم تحویل شیفت یا اب بند در نماز شوم (وقتی هوا تاریک می شد ) و در صبح با طلوع خورشید اب بند صورت می گرفت

در اسفاد قدیم حدود پنجاه و شصت سال قبل هر طاقه با ذکر بیان در این نگاشت از مرحومین مندرج یادی شد تا  بخوانیم با ذکر صلوات بر محمد و ال محمد به روح ناز نینشان 

روحشان شاد                       خالقی اسفاد 

 

میر اب سر رم                 حاجی سید ابو تراب

میر اب دو رم                  کربلایی حاجی ابراهیم جوان 

میر اب سه رم                 حاجی عباس غلامعلی زاده

میر اب 4 رم                   حاجی غلام حیدر قاسمی 

میر اب 5 رم                   حاج علی محمد جعفری 

میر اب 6 رم                   حاج میرزا محمد غفاری 

میر اب 7 رم                   کبله غلام عبدی 

میر اب 8 رم                   خواجه نظام الهی 

 

 

۲ نظر ۰۱ آبان ۹۷ ، ۲۱:۵۸
محمدعلی خالقی

کولشک لوبیا اب پز

دوشنبه, ۳۰ مهر ۱۳۹۷، ۱۲:۲۱ ب.ظ

یادی کنیم بر گذار زمان 

بچه بودیم دیگی بزرگ یا همان قابلمه ای از این لوبیا ها  اب پز بود و گاهی مادر قبل از صبحانه آنها را درست می کرد و گلویی  تازه می کردیم . وقتی در قابلمه رو باز می کردیم  هری از بخار اب به صورتمان می خورد و چقدر خوشمزه بود و مقوی  یادش بخیر ..



۰ نظر ۳۰ مهر ۹۷ ، ۱۲:۲۱
محمدعلی خالقی

قرق در نگار اسفاد قدیم

يكشنبه, ۲۹ مهر ۱۳۹۷، ۱۰:۳۸ ب.ظ

قرق کیشمان 

در فصل بخصوصی از سال در اسفاد قدیم این امر صورت می گرفت 

قرق به معنی قدغن کردن یا بازداشتن از دخول و خروج می باشد

مثلا قبل از گلهای زعفران و کشت گندم و خرمنها که هم اکنون مصادف شده با فصل گلهای زعفران که حتما در اسفاد کنونی این امر قابل اجرا هست شاید با تفاوت اجرا و عمل با قرق قدیم .

چرا که قبل از زدن جوانه گلهای زعفران که باعث تخریب و ضرر وزیان در املاک و زراعت مردم و اهالی ده می شد 

وقتی علوفه در بیابانها وکوه کمر به اتمام می رسید مردم و چوپانان به جوار باغها و کیشمان روی می آوردند که باعث خسارت به باغ ها و زمینهای مردم  می شدند.

و اعتراض مردم را وا می داشت شاید گاهی به جنگ و جدال هم می کشید.

به همین خاطر چاره ای با تامل در بزرگان و ریش سفیدان و شورا و کد خدا مطرح شد به عنوان قرق کیشمان 

و از طرف کد خدا و رجال افرادی را جهت انجام مدیریت در امور قرق بانی منتخب می کردند و هزینه ای جهت انجام وظیفه  به انها تقدیم می شد .

در صورت مشاهده و عدم اجرا قوانین اموال و گوسفندان انها مصادره و خسارت تعیین می شد که در اسفاد قدیم گوسفندان در  نزد شورا نگهداری و در قبال دریافت گوسفندان باید جریمه می پرداختند که این امور به نفع تمامی اهالی ده بود و از خسارت و ضرر زیان در اموال و باغها جلوگیری می شد 

خسارتهای نقدی و غیر نقدی که از متخلفین دریافت می شد به عنوان حق الزحمه تقدیم قرق بانان می شد که قرق  بانان قدیم با معرف آقایان خواجه نظام دلیر ،حاجی مطلب صادقی ،مرحوم خواجه  ابراهیم حسنی ،خواجه اسماعیل حسنی و بودند 

خالقی اسفاد 


..

۰ نظر ۲۹ مهر ۹۷ ، ۲۲:۳۸
محمدعلی خالقی

شعر گاز و نفت

پنجشنبه, ۲۶ مهر ۱۳۹۷، ۱۰:۳۴ ب.ظ

شعر گاز و نفت

 

شکوه من از تو این است 

گاز جانشین تو بر زمین است 

صف طویل تو به یادم بود 

بر سرش  داد فریاد است 

بشکه و گلند از برای تو

چه شب روزی جنگ ودعوا است

رقابت همچنان شده بسیار

گازی که خطر , فلکه باز است

حرف بز   زگفتهای تو 

همچنان چو بسیار بسیار است

شکوه تو امروز بر باد است 

 گاز جانشین تو در زمین خاک است

انالیز  من از تو این است 

او ای  ال تو به لاتین است 

عرفان گفت از برای تو 

 دلم تنگ و حادثه بسیار است        

مردم از این پس از برای گاز

حادثه ای بیش خطرناک است

تو رو به هر انچه دوست داری

این دگر واقعه ای تلخ ودشوار است        

از این برگ شوم گر که بگذشتی

روح ومرگ بر باد  فاتحه خوان است       

خالقی(عرفان ) 

۰ نظر ۲۶ مهر ۹۷ ، ۲۲:۳۴
محمدعلی خالقی

انار فندخت مقیم اسفاد

سه شنبه, ۲۴ مهر ۱۳۹۷، ۰۶:۰۳ ق.ظ

این انار پوست قرمز مایل به مشکی است و دانه های قرمز سیاه دارد و بسیار شیرین و ملس هست 

البته یک نوع دیگه هم هست که از نوع فندختی ایست در جواب مدیریت اسفاد خبر جناب اقای اسماعیلی در رابطه با (تعصبی بودن ) و


۰ نظر ۲۴ مهر ۹۷ ، ۰۶:۰۳
محمدعلی خالقی

اب خور

يكشنبه, ۲۲ مهر ۱۳۹۷، ۱۰:۱۸ ب.ظ


ابخور 

ایجاد ابخور های مصنوعی این روزها با همت و پشتکاران محیط زیست و حیات وحش در جوار کوهها و دره ها و هر روستا ، شرب حیوانات کوهی و آزاد را آسان کرده  و آن قدر این امر خداپسندانه عملی بوده که حیوانات را تنبل و اهلی تر کرده و دیگر از موجود دوپا ترس ندارند 

حدود دوساعت کوهنوردی در بازه خاک تنور یاد و خاطرات کودکی را تداعی کرد . هنوز هم درخت های انجیر کهن و انجیر های سیاه در این دامنه قدمت خود را حفظ نگه داشته و خاک تنور قرمز رنگ آن یاد و نام خود را به بازه خاک تنور به یکی از نام ها و لهجه های اسفادی به ثبت رسانده و اصالت خود را نگه داشته

 وجود بز کوهی بیش از دوساعت چرا و قدم زدن با  وجود شاخ های بزرگ  حرف از منطقه استحفاظی بسیار جالب و دل انگیز بود 

این امر با وجود منبع بزرگ در زیر خاک و دو عدد اب خور مصنوعی که از سیمان درست شده می تواند به هر موجود زنده ای حیاتی دوباره بخشد حتی وجود این منبع و ابخور صدای دل نواز زنبور های تخمی و حشرات را در دل کوه آهنگی از گذشته در تجدید  تکرار بود 

درود بر باعث و بانی و امیدواریم مقبول حق مقرر باشد 

۰ نظر ۲۲ مهر ۹۷ ، ۲۲:۱۸
محمدعلی خالقی

غروب در وزیر

شنبه, ۲۱ مهر ۱۳۹۷، ۰۸:۲۵ ب.ظ

۲ نظر ۲۱ مهر ۹۷ ، ۲۰:۲۵
محمدعلی خالقی

مراسم عاشورا تاسوعای 97 اسفاد

پنجشنبه, ۵ مهر ۱۳۹۷، ۰۲:۵۸ ق.ظ

با سلام و احترام

خداوند قادر و متعال را شاکریم که ما را در زمره عزاداران حضرت اباعبدالله قرار داد و امسال هم توانستیم این مسیر الهی را به نحو احسن به سرانجام برسانیم.

حضور پرشور اسفادیهای عزیز باعث شد که این مراسم با قوت و بهترین شکل انجام شود.

_ برنامه ریزی دقیق و منظم و استفاده از ظرفیت های مختلف از جمله  مداحان و نوحه خوان و روضه خوان . و سخنرانان گرانقدر برای احیاء شعور و شور حسینی.

_ وجود نظم و انضباط . شور و شوق و نشاط و احوالپرسی و صله رحم که این موضوعات نیز شیوه اهل بیت است.

_ امسال پذیرایی با کیفیت خیلی بهتر از سالهای گذشته و به نحو مطلوب انجام گرفت و جا دارد تشکر ویژه داشته باشیم از آشپزان و دست اندرکاران در صحنه و پشت صحنه و کلیه افرادی که در این هوای گرم در توزیع غذا و شستشوی ظروف زحمت می کشند.

_ امسال به رسم سنت قدیم آش بلغور توسط برادران میری طبخ شد که انشالله خداوند از ایشان قبول فرماید.

_ حضور هیات عزاداری در آرامستان پای چنار و مزار شهدا و کنار شهرک توصیف ناپذیر بود.

_ امسال تمامی نواقص و ایرادات سالهای گذشته مورد توجه بود و سعی شد ایرادهای سالهای قبل مرتفع شود.

_یکی از زیباترین قسمت های عزاداری اجرای مراسم سینه زنی روز تاسوعا به سمت پای چنار بود که اگر سینه زنی پر رنگ تر شود استقبال هم بهتر خواهد شد چرا که نیاز به لوازم و امکانات و سیستم صوت و تصویر نیست.

_ تشکر ویژه داریم از مداحان و نوحه خوانان و سخنرانان جناب آقایان رجایی . نظرجانی . محمدی . جعفری .مهدی نظرجانی  .غلامعلی زاده . عبدی . قاسمی .حسینی . مددی . صادقی . نظری . حسنی . و سجاد حسینی 

و تشکر ویژه داریم از مداح گرانقدر جناب آقای بازوندی که با حضور خود  شور و حال خاصی به مراسم دادند.

و کلیه عزیزانی که اسمشان از قلم افتاد

_ امسال هم از سخنرانان مختلف  در این مراسم استفاده  شد جناب آقای حاج حسین رجایی به تحلیل وقایع عاشورا پرداختند و اعلام داشتند که امام حسین علاوه بر تقدیم جان و مال و فرزند در راه خدا ، جسم مبارکشان را هم در راه خدا در زیر سم اسبان فدا کردند تا همه وجودشان برای احیاء حق و حقیقت تقدیم شود.

جناب آقای مرتضی حسینی استاد گرانقدر عرصه علم و فرهنگ و ادب نیز به بیان موضوع تحریفات عاشورا پرداختند و اشعار زیبایشان زینت بخش این مراسم بود.

و جناب آقای حجه السلام رضایی ضمن بیان احکام و مسائل شرعی و موضوعات مختلفی را  با بیان شیوا در این چند روز ایراد نمودند.

و تشکر ویژه داریم از گروه طبل و سنج و زنجیر و سیستم صوت و تصویر و بخصوص متصدیان حمل سیستم صوت.

و تقدیر و تشکر ویژه می شود

از پیشکسوتان و پیرغلامان

آقایان کربلایی محمد حسینی و کربلای علیرضا حسینی 

که امور مربوط به قرائت فاتحه و هماهنگی افراد به عهده ایشان است 

و

 از گروه انتظامات . پرچم داران . گروه توزیع آب و چایی . مکبرین و موذنین . بخش هماهنگی سخنرانان و مراسم 

و سقاء مراسم ابراهیم صادقی عزیز تقدیر می شود.

_ به نظر اینجانب چنانچه در این کار حسینی ایرادی هم باشد گفتن این ایرادات منصفانه نخواهد بود

چرا که کلیه اسفادیهای محترم و مداحان و سخنرانان و روضه خوانان و زنجیرزنان و سنج و طبل زنان آشپزان و توزیع کنندگان و تمام افراد زحمت کش دست اندرکار در صحنه و پشت صحنه 

این کار را بدون چشم داشت و هرگونه سهم خواهی انجام می دهند.

برای همه شما اسفادیهای عزیز که توصیه حضرت رسول الله که احترام به قرآن و اهل بیت است و این موضوع قطعا  سرلوحه کار شماست

 آرزوی سلامتی و توفیق روز افزون داریم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.

                       کریمی آوای اسفاد

۰ نظر ۰۵ مهر ۹۷ ، ۰۲:۵۸
محمدعلی خالقی

مراسم تاسوعای 97 اسفاد

چهارشنبه, ۲۸ شهریور ۱۳۹۷، ۰۹:۴۲ ب.ظ

۰ نظر ۲۸ شهریور ۹۷ ، ۲۱:۴۲
محمدعلی خالقی

حاج آقای رجایی

جمعه, ۲۳ شهریور ۱۳۹۷، ۱۲:۰۴ ب.ظ


زندگی نامه

اینجانب محمد رضا رجایی فرزند مرحوم حاج محمد رحیم در سال 1331 ه.ش در یک خانواده مذهبی در روستای اسفاد از توابع  زرین کوه قاین خراسان جنوبی متولد شدم. البته به صورت دقیق تر تولدم در سفری که والدینم بعد از سفری طولانی زیارتی که از عتبات عالیات عراق به موطن خود بر می گشتند در حوالی گرگان اتفاق افتاد. والدین، این فرزند را یادگار این سفر و موهبتی از جانب خداوند متعال توسط ائمه عراق می دانستند. از طرف پدر به مرحوم مصطفی قلی از افراد معروف آن منطقه و والده ام مرحومه بی بی صدیقه فرزند مرحوم کربلایی سیّد اسماعیل اسماعیلی از سادات مورد احترام آن حدود میباشد. دارای همسری از سادات خویشاوند و پنج فرزند«2 پسر و 3 دختر» می باشم.

در سن 6 سالگی وارد مکتب استاد مرحوم ملا وهاب آخوندی شدم و در مدت حدود 2 سال به فرا گیری قرآن و کتابهای فارسی متداول مکتب آنروز مانند صد کلمه و کتابهای اشعار مراثی اهل بیت(ع) اشتغال داشتم و در این فاصله 4 مرتبه قرآن را نزد استاد، قرائت کردم . در سن 9 سالگی وارد دبستان شدم ولی چون در اسفاد مدرسه نبود به مدت 6 سال مسیر 6 کیلومتری اسفاد و آبیز روستای مجاور را با تمام مشکلات پیاده پیمودم. عشق و علاقه به کتاب در کودکی آنگونه بود که هر وقت والدین میخواستند تشویقم کنند برایم کتاب دینی و قرآن می خریدند که هنوز هم نمونه آن موجود است. در سال 47 وارد مدرسه علوم دینی و جعفریه قاین شدم و تا سال 1350 کتابهای مقدمات و صرف و نحو و منطق و بخشی از معانی بیان را نزد اساتید حوزه حضرات آیات سید علی آیتی ، سید محمد علی فقیه ، سید محمد رضا سادات رحمهم الله و استاد سید علی رضا منتظری فرا گرفتم و در نهایت کتابهای مقدماتی را تدریس میکردم .

در سال 1350 ه.ش وارد حوزه علمیه مشهد شدم و حدود 3 سال اقامت در مدرسه های خیراتخان و سلیمانخان سابق از محضر علمای حوزه اساتید معظم سید حسن صالحى، واعظ طبسی ، محمد رضا محامی ، رضازاده ، محمد باقر واعظی و در درس تفسیر آیت الله خامنه ای که در روزهای تعطیل در مدرسه میرزا جعفر برگزار میشد بهره بردم. در سال 1353 ش وارد حوزه علمیه قم شدم و تا سال 62 در آن حوزه مقدسه به فراگیری علوم اسلامی فقه ، اصول ، تفسیر ، عقاید و بخشی از فلسفه از محضر اساتید بزرگوار حضرات آیات عظام سید محمد رضا گلپایگانی ، فاضل لنکرانی ، وحید خراسانی ، مکارم شیرازی ، شیخ جواد تبریزی ، نوری همدانی و کوکبی پرداختم و از اساتید اخلاق ، تفسیر ، عقاید و فلسفه از آیت الله مشکینی ، نوری همدانی ، انصاری شیرازی و استاد شهید مرتضی مطهری می توانم  یاد کنم .

البته فراز و نشیبها در روند آموزش و تحصیل به تبع تحولات حوزه مقدسه قم و جریانات انقلاب و بعد از پیروزی در فاصله این مدت ده ساله (53 تا 62)و در این فاصله دروس پایه را برای بعضی تدریس نیز میکردم . در سال 62 ش پس از حدود ده سال اقامت در قم به حوزه علمیه مشهد مراجعت کرده و در درس خارج فقه و اصول اساتید بزرگوار حضرات آیات حاج میرزا علی فلسفی ، استاد مرتضوی و علم الهدى شرکت کرده و بهره بردم و تدریس دروس پایه را نیز رها نکردم . به مدت سیزده سال در بخش تحقیقات دفتر تبلیغات اسلامی شاخه خراسان همکاری مستمر داشتم بلکه از بنیانگذاران این موسسه تحقیقاتی میباشم و هم اکنون در بخش تبلیغات آستان قدس رضوی علیه آلاف التحیه و الثناء به بیان احکام و مسائل شرعی و اقامه جماعت اشتغال دارم که این ارتباط از سال 74 ش آغاز شده و ادامه دارد و قبلا به مدت 4 سال مسئول پاسخگویی شرعی مکاتبه ای این آستان مقدس بودم و خطابه و تبلیغ را از سالهای آغازین تحصیل شروع کرده و به مناطق مختلف مملکت، شهر و روستا در این رابطه مسافرت کردم. تاکنون بیش از بیست مرتبه به عنوان روحانی کاروان به زیارت حرمین شریفین مکه و مدینه مشرف شدم (در قالب کاروانهای حج و عمره )که پانزده سفر با زوار منطقه قاینات بوده است .

۰ نظر ۲۳ شهریور ۹۷ ، ۱۲:۰۴
محمدعلی خالقی

غصه ی پنهان

چهارشنبه, ۲۱ شهریور ۱۳۹۷، ۱۱:۰۴ ق.ظ

باید سرود قصه ی  باکس نگفته را


ابیات این قصیده‌ی در دل نهفته را


از باغ های زنده که فریاد می‌کنند


برشانه های جوز تمنای چفته را


آب زلال ومردمِ از آن زلال تر


دستان پینه بسته و مجروح و سُفته را


نه!پیچ وتاب شعر من از خاطرم نبُرد


آن چهره های ساده ی از هرم تفته را


در ازدحام بیشه چه تنها گذاشتیم


این شیر پر صلابت آرام خفته را


دلشوره های شهر زیاد تو برده اند


پس کوچه های این ده ازیادرفته را


آسوده باش ای وطن ای بهترین رفیق


پرپر نبینم این گل سرما گرفته را


ای باغ مهر سایه سروت بلند باد


ما با توایم تک تک ایام هفته را


اسفاد پرغرور من ای قلب زیرکوه


بیرون بریز غصه ی با کس نگفته را


شاعر:حسین ابراهیمی اسفاد

۰ نظر ۲۱ شهریور ۹۷ ، ۱۱:۰۴
محمدعلی خالقی

برداشت زعفران در اسفاد قدیم

شنبه, ۱۷ شهریور ۱۳۹۷، ۱۱:۳۹ ق.ظ

 

یکی از معضلات وخاطراتی  که در برداشت زعفران داشتیم  بچه داری بود .باالخصوص موقعی که جوش گلها بود وما واقعا از برداشت گلها سخت در مشقت بودیم. حمل بچها و بچه داری در برداشت گلها معضلی سخت دشوار بود .  .از یک طرف خوشحالی ما از جوش گلها بر چهاره ها نمایان بود واز طرفی هم کودکان خردسال اذیت می کردند و این خود باعث می شد کار روند پیشرفتی نداشته باشد . 

خدایمان این بود که بچه دمی ارام بگیرد وبخوابد  تا ما بکارمان برسیم , به قول اسفادیها ، درگاه یا پیشون خیتها یا بغل پل ها  جایگاه خوبی  برای اطراق عزیزان مان بود گاهی این قدر از خود بی خودشده که سه چهار خیت را پشت سر گذاشته غافل از این که کودک در چند فاصله ای دورتر از ماست  که صدای گریه اش هم به گوش نمی رسید 

 

چراغ توری هم نمایش سایه ی  ما رو از خودمان بر زمین اکران  وزیبایی خود را با صدای فیش فیشش  بر گوشها نمایان می کرد . 

 

گاهی روشنایی زیبایش با تور ظریفش چندها کیلومتر به چشم می خورد ویکی از مشکلات چراغ توری تور ظریفش بود که در هنگام ریختن تور چاره ای جز شکیبایی نبود 

 

سرمای هوا هم گاهی ما را وادار به اتشی میکرد که گرمایش هم بی امان  بود  ولی با تمام خاطرات تلخ وشیرینش گر چه برایمان زیاد اهمیت نداشت کیسه های گلی که گاهی شمارش به هفت وهشت تا و شاید بیشتر هم می رسید ولی صافی وپاکی و  دلی شکیبا ، مردمی ارام واهل دل خستگی تمام این تایم را پر می کرد . 

 

شاید ان ان روز ها بیاید یاد باد          یاد باد ان روزگاران یاد باد 

خالقی اسفاد 

۱ نظر ۱۷ شهریور ۹۷ ، ۱۱:۳۹
محمدعلی خالقی

مرحوم میرزا غلام عباس قاسمی اسفاد

سه شنبه, ۱۳ شهریور ۱۳۹۷، ۱۰:۴۱ ب.ظ

۰ نظر ۱۳ شهریور ۹۷ ، ۲۲:۴۱
محمدعلی خالقی
۱ نظر ۱۲ شهریور ۹۷ ، ۱۵:۰۳
محمدعلی خالقی

کوچه خاموش

چهارشنبه, ۷ شهریور ۱۳۹۷، ۰۵:۱۵ ب.ظ

کوچه ای در سوت و کور سالهای دیر 

خلوتی خاموش در بغضی فغان تاریک 

گویی از خود هم به دل نجوای غم دارد

سالها دردی به تن زخمی کهن دارد 

چون به فریاد آمد از  سرشار گفتن ها


درد من تاریک 

درد من خاموش 

درد من چون سالها چشمی به راه


بانگ من رد قدم هایی ایست به جا  مانده

 عابران کوچه خاموش چون به دل مانده 


در سکوت خانه می پیچد 

یاد ایام 

    یاد یاران     

     یاد اجداد       

       یاد مردان سفر کرده

                           یاد ایام هم چنان باقی ایست           

        خالقی     عرفان  


۰ نظر ۰۷ شهریور ۹۷ ، ۱۷:۱۵
محمدعلی خالقی


حاجیان مرداد 97  در  جوار کعبه مکرمه

۰ نظر ۰۷ شهریور ۹۷ ، ۱۴:۲۴
محمدعلی خالقی

مادران گل

دوشنبه, ۵ شهریور ۱۳۹۷، ۱۲:۳۳ ق.ظ

چهره های درخشان و مقاوم اسفاد

مادران و همسران شهداء گرانقدر اسفاد

۱ سرکار محترم خانم حسینی

مادر محترم شهیدان سید مصطفی و سید ابوطالب اسماعیلی.

گاها در تلوزیون مشاهده می شود که از پدر و مادران چند شهید تجلیل می شود اما ما اسفادیها از این موضوع غافل هستیم چرا که در اسفاد ما نیز این افتخار وجود دارد که یک خانواده دوشهید تقدیمی داشته باشند.

خانم حسینی بسیار مهربان . مقاوم . صبور هستند که دو جوان برومند را به انقلاب تقدیم نموده اند.

۲ سرکار محترم  خانم ابوترابی مادر شهید محمد رضا شفیعی که مادری مهربان . فداکار و زحمت کش هستند و علاوه بر تقدیم یک شهید ، مادر یک جانباز محترم با درصد بالای جانبازی و هم درجه مقام شهید ،بنام علی شفیعی هستند.

۳ سرکار محترم خانم  عبدی مادر شهید علی حسینی 

بسیار زحمت کش . مهربان و دلسوز و مقاوم . البته ایشان به گردن ما اسفادیها حق دارند و به وجود ایشان افتخار می کنیم.

۴ سرکار محترم خانم حاجیه فاطمه غلامی 

بسیار مهربان . فداکار و سخت کوش و دست و  دلباز . مقاوم و متعهد که علاوه بر اینکه همسر شهید نظرجانی هستند مادر فرزند جانباز نیز می باشند.

۵ برای سرکار محترم مادر شهید جعفر انصاری نیز ، آرزوی رحمت و مغفرت از درگاه خداوند منان داریم .

برای این چهره های درخشان و اسطوره های صبر و مقاومت و پایداری آرزوی سلامتی و طول عمر و توفیق روز افزون داریم  و به وجود همه آنها افتخار می کنیم

به برکت صلوات بر محمد و آل محمد .

ضمن گرامیداشت پیشاپیش هفته دفاع مقدس . آرزوی رحمت و رضوان الهی برای شهدای گرانقدر اسفاد داریم.

                   کریمی آوای اسفاد  




و 


نام مادر را به زر باید نوشت هم به دیوار دل                       باغ و بهشت                       


۱ نظر ۰۵ شهریور ۹۷ ، ۰۰:۳۳
محمدعلی خالقی

رفع بحران

شنبه, ۳ شهریور ۱۳۹۷، ۱۲:۰۷ ق.ظ

با سلام خدمت همراهان عزیز اسفاد وطنم 

مبحثی منفعتی در وضعیت کنونی اسفاد و معضلات پیش رو که این روزها اسفاد را دامن زده  با توجه به وضعیت اقتصادی ،رفاهی بیان کرده شاید گوشه ای بر مشکلات مردم عزیز مورد رحمت خداوند اعمال شود.

چند سالی است که شاهد رشد بی رویه مهاجرت اسفادی ها  در سالهای اخیر  هستیم علت این مهاجرت چیست  

 وضعیت شغلی نسل جدید  ،امکانات رفاهی شهر نسبت به روستا ، ارتقا فکری تربیتی  فرزندان در قیاس شهری و روستایی و موقعیت های اب هوایی و مسائل دیگر می تواند در این مهاجرت نقش مهمی را ایفا کند .

این عمل هر چند در مهاجرت و انقراض ساکنین در اتی  به رشد بی نهایت خواهد رسید ولی مسائلی  در مقیاس زندگی شهری تا روستایی در آینده 

که هم به نفع اسفادی ها و هم ضرر آنها خواهد بود ایجاد خواهد شد.

مشکل اصلی این معضل برمی گردد به اجداد و پدر و مادرانمان در رابطه با سختی و فشار کار روستا ، دوری فرزندان ،  تضعیف روحیه و فراق تنهایی در دوران پیری و بازنشستگی بدون منبع درامد برای پدران 

که بعد از این همه تلاش و زحمت که پدر و مادر برای فرزندان می کشند  اکنون که باید فرزند غم خوار و کمک دست پدر و مادر  باشد  آن هم در این سن متاسفانه این مهم با نحو احسن انجام نمی شود . وخیلی از مهاجرین شاید به سختی در سالی یک بار هم که شده بتوانند یاد دیار کرده یا سری از پدر ومادر بزنند . یا کمکی نقدی انجام دهند . 

که اگر این عمل از طرف ما انجام نشه هیچ موقع از طرف پدر و مادر درخواست نخواهد شد .

و آنها هم همچنان به یاد و دیار کهن و خانه  دل بسته اند و پا قرص دوران بازنشستگی را با این شرایط سخت زندگی سپری می کنند 

هر چند اکنون منبع درآمدی روستاها و اسفاد به صفر رسیده و اکثر اجداد و نیاکان هم از کار افتاده اند و نیاز به  سرپرستی و مراقبت دارند باید در این امر تا جای امکان کوشا باشیم و این امر مهم را حد الامکان پوشش دهیم 

از طرف دیگر که بحث اصلی موضوع مطرح می شه  مستحقاتی است  که نه جنبه منفی و نه شخصیتی دارد و همچنان در تمام نقاط و روستاها اجرا می شود امر کمیته امداد امام خمینی  می باشد که با همتی دوستانه و برادرانه بدون نیت منفی می توان به این عمل  خداپسندانه و خیر خواهانه رسید و پیگیریهای لازم را انجام داد. 

به شرط انکه همتی دوستانه و برادرانه که من بر این تاکید دارم چون متاسفانه  همچنان که اسفادی های ما در تمام امورات هوای همدیگر را دارند و در همه زمینها ها فعال هستند گاهی هم با توجه به شواهد بخل و کینه هایی در یکدیگر اعمال می شود و در زمینه زیر اب زنی فعالیتی چشم گیر دارند .که انسانی نیست 

ولی دیگر بخل و کینها را کنار بریزیم و برادرانه و دوستانه این چند روز زندگانی را خداپسندانه اعمال کنیم. 

این بحث با توجه به تجربی که از روستاهای مجاور و صمیمیت و یکپارچه ای اهالی کسب کردم  روستاهایی مثل میر اباد وفندخ حسن اباد و تاجکو وووواقعا همشون با یکرنگی تمام و همت دوستانه هوای یکدیگر را دارند و بدون نیت منفی در حال پوشش می باشند رگی  دوستانه و اسفادی در من به ابراز چرا اسفاد نه بر خواست و از این منبع  این امر را اعلام می دارم .

به امید روزهای روشن برای شما 

دوست دارتان خالقی 

۰ نظر ۰۳ شهریور ۹۷ ، ۰۰:۰۷
محمدعلی خالقی

مزار اشی اسفاد

سه شنبه, ۳۰ مرداد ۱۳۹۷، ۱۲:۱۱ ق.ظ

مزار اشی اسفاد

مزار آشی

مزار آشی از مکان های زیارتی و سیاحتی اسفاد است که در دامنه قله مزار آشی قرار دارد که در انتهای مزارع و کشتمان شیران و سلیمانی واقع شده است.

در زمان قدیم بر فراز این قله زیبا که از خاک سرخ و جنس سنگی و صخره ای است قلعه قدیم اسفاد قرار داشت که در زیر این قله راه و دالانی وجود داشته که بالای کوه را به دم قنات وصل می کرد و هم اکنون نیز آثار آن وجود دارد.

ظلم و ستم و خفقان زمان خلفای عباسی باعث شد تا تعدادی از امام زادگان به نقاط دور دست و دور از دسترس عباسیان مهاجرت کنند و به کار تبلیغ مذهب تشیع علوی بپردازند.

و بر همین اساس در منطقه زیرکوه نیز مزار و قدمگاه های فراوانی از سلاله اهل بیت وجود دارد.

البته گاهی اوقات انسانها از ترس سختی های روزگار نیز به عناصر طبیعت متوسل می شدند.

مکان مزار آشی یک سنگ صخره ای بزرگ است که به قول قدیمی ها اثر پنجه انسان بر روی آن وجود دارد و از دل این سنگ درختی زیبا روییده است که اسفادیها در پای این درخت با پختن آش و نذر آش و با گره زدن نخ و پارچه به این درخت برای رفع حاجات به این مکان متوسل می شوند.

در چند سال گذشته به همت آقای حسین غفاری ضمن ساخت بنایی در این محل ، راه و جاده ای تقریبا مفید برای دسترسی بهتر به این مکان احداث شده است.

با توجه به اینکه این مکان دارای چشم انداز و غروب بسیار زیبا و مشرف به انجیر های سلیمانی و در جوار قله زیبای سیاه و قلعه کوه و همچنین نزدیک به پای چنار واقع شده است

شایسته است استراحت گاه و راهی مناسب و مکانی بزرگ تر جهت توسعه گردشگری برای این مکان ایجاد شود.

و همچنین پیشنهاد می شود تیمی از جوانان و بسیج تشکیل شود تا راه و دالان زیرزمینی از سر قله تا پای چنار جهت گردشگری و کشف آثار باستانی شناسایی و بازگشایی شود.

 کریمی آوای اسفاد

۰ نظر ۳۰ مرداد ۹۷ ، ۰۰:۱۱
محمدعلی خالقی

محیط زیست در اسفاد قدیم و جدید

چهارشنبه, ۲۴ مرداد ۱۳۹۷، ۰۴:۵۵ ب.ظ

در رابطه با مبحث محیط زیست  در اسفاد قدیم و زیر کوه گفتنی ایست که ...

محیط زیست یکی از عوامل مهم حیات انسانهاست که  باید به آن اهمیت خاصی قائل باشند  . زیرکوه با توجه به مناطق مقرر در قدیم تا به امروز از حیات وحش  برخوردار بود .  که در گذشته رویت حیوانات  بیشتر به چشم می خورد اما  امروز بعلت تغییرات  اب و هوایی  و خشکسالی های مکرر جمعیت حیوانات  کاهش یافته و اکثر حیوانات از بین رفته یا کوچ کرده اند . 
در قدیم به این مبحث کمتر توجه می شد و با توجه به فرهنگ و آداب فکری مردم اعمال می شد به عنوان مثال از چوب درختان برای سقف خانها (پل )هیزم (قنبری وتاغ )و دیوار باغ ها (سور )و گوشت حیوانات ،پرندگان برای استعمال شخصی صورت می گرفت  که کم کم با پیشرفت زمان این بحث مورد تفاوت قرار گرفت  و امروز نسبت به محیط و حیوانات اهمیت خاصی قائل می شوند . متاسفانه  در قدیم با دیدن حیواناتی چون بز کوهی و پرندگان اعمالی غیر انسانی صورت می گرفت و شکار می شدند و بعضی از حیوانات هم مورد حمله  و حماقت قرار می گرفتند که به مرگ ختم می شد 
و همین طور رو به انقراض پیش می رفت که امروز جهت رفع سو در هر منطقه محیط بانانی مستقر شده اند تا جهت عدم انجام این عمل زشت و غیر قانونی برخود  شود 
ولی ناگفته نماند که هنوز هم در  بعضی از روستاها صداهای شلیک گلوله شنیده می شود که توسط خود این محیط بانان و شکارچیان در خفا صورت می گیرد و از گوشت این حیوانات استفاده شخصی  می شود که واقعا جای تاسف است و از تفکر و عقلانیت یک انسان به دور است 
امروز استفاده از موارد مندرج در فوق غیر قانونی می باشد و جریمهایی سنگین و زندانی از طرف دولت و محیط زیست برای افراد سو استفاده  اعمال می شود 
برای ابادی کشورمان و زادگاهمان کوشا باشیم و در حفظ محیط زیست و حیات وحش بکوشیم . پیروز باشید . 
                                                                                 نویسنده :خالقی اسفاد 
۰ نظر ۲۴ مرداد ۹۷ ، ۱۶:۵۵
محمدعلی خالقی

شهید محمد رضا شفیعی

چهارشنبه, ۲۴ مرداد ۱۳۹۷، ۰۳:۴۲ ب.ظ


تیغ بر خراش گل
 چو پر پر این شقایقها 
آزادی
 و پیروزی 
و تیک زمان 
عصر دقایق ها 




۰ نظر ۲۴ مرداد ۹۷ ، ۱۵:۴۲
محمدعلی خالقی

عرفان در شاسکوه و وجود کوههای زیرکوه

سه شنبه, ۲۳ مرداد ۱۳۹۷، ۰۲:۲۶ ق.ظ

 

           عرفان در شاسکوه و کوه های زیرکوه  

بزرگ ترین کوه منطقه زیرکوه شاسکوه می باشد 

این کوه از شهرت  خاصی در جایگاه خودش و منطقه در خود ایجاد نموده است .

در سایه سار این کوه روستایی به نام اسفاد و روستاهایی واقع می باشد که آبی گوارا و سرد در تابسان و آبی گرم در زمستان از دل این کوه با قدمتی بیش از چندین هزار سال جاری می باشد 

این کوه در موقعیت روستاهایی چون اسفاد، مهر آباد، فندخت، بهمن آباد و و در انتها  ابیز، نوده ، حاجی اباد  بمرود با قنات هایی  در هر نقطه  در جوار هر روستا جاری می باشد 

که چالشی جالب و تفکری عرفانی در جایگاه خود به ثبت گذاشته است 

نکته جالب این کوه ها اب گوارا و قنات های چندین هزار ساله می باشد که با توجه به موقعیت جغرافیایی و مناطق سرد زمستانی و گرم تابستانی بدون برف باران با وجود دشت و صحرای سرد و سوزان ، چندین سال است که بر پیکر خود بارانی ندیده ولی همچنان اب قنات ها به قوت خود جاری می باشد 

جاده ای که چندین سال با همت جهادی دولت در کنار این کوهها بازسازی و آسفالت شده مسافرتهای عیدانه و تابستانه مردم را  هر سال در ویوی این کوه های با عظمت از امتداد کال شور تا انتهای حاجی اباد زیبایی این منطقه را چندین برابر کرده که اگر وجود و زیبایی این کوه بزرگ و طویل نبود این منطقه به صحرای برهوت مبدل بود .

این کوه و منطقه  در خراسان جنوبی واقع می باشد.

پشت این کوه روستایی به نام دشت اسفدن  و شهر قاین و زیر این کوه در همسایگی صد کیلومتری افغانستان و مرز دوغارون می باشد.

وجود منفعتی این کوهها

  منبع ابهای قنات، آبادی و روستاها و جلوگیری از سیل و زلزله که این منطقه در کسل زلزله پانزده بیست ساله که هر چند وقت اتفاق می افتد

به حسن خوبی می باشد

سرپناه و خوراک وجود این خلقت بزرگ خداوندی با وجود درختان و میوه های کوهی شرایط خوبی برای حیواناتی چون بز کوهی ،کبک ،کفتار' پرندگان و خزندگان را فراهم نموده

با همین شرایط کم برف و باران  که هر چند سال به ندرت اتفاق می افتد ولی همچنان برقرار و استوار منبع وجود اندک درختان و ابادی و اب قنات ها را برای چندین سال ذخیره و برقرار می باشد و این اتفاقی است که هم اکنون حامیان این اهالی نظاره گر چندین ساله این خشکسالی ولی پایدار اب و ابادی هستیم.

شاید وجود این کوه و گفتنش بر زبان بسیار ساده باشد وبرای ما چیزی غیر متفکر و با عصر حال و تکنولوژی فهم و درک آن  پوشیده باشد.

ولی صعود با پای پیاده و اعتکاف در فهم این کوه و پای نهادن در دل کوه  تفکر و قدرت ان را سهل تر و اندیشه را بازتر در عظمت و شناخت عرفانی می کند 

شاکر این نعمت بزرگ باشیم و نه تنها به این مهم بلکه بر مهماتی در رهسپار جاده عشق و خلقت جهان و عظمت کوههای بی کران در مناظر زیبای الهی تفکری روشن خلوت کنیم 

برقرار باشید 

                                          خالقی اسفاد

۰ نظر ۲۳ مرداد ۹۷ ، ۰۲:۲۶
محمدعلی خالقی

کارخانه آهن ریزی مرحوم خواجه میرزا علی خالقی

سه شنبه, ۱۶ مرداد ۱۳۹۷، ۱۲:۵۱ ق.ظ
بسیار عالی و خاطره انگیز و با تشکر از مدیریت اسفاد خبر 
 با رویت این تصویر یاد خاطره ای از کارخانه پدر بزرگم افتادم در باغ اناری پی قلعه 
یک خونه دو طبقه بود که طبقه پایین مختص این کارخانه واقع بود و درب ورودی ان از  داخل دالون ورودی قلعه بود و حدود چهل  نفر طبق روایات در ان فعالیت داشتند چهار نفر دمی و دو نفر قالب بند و تعدادی هم در راه خرید و فروش با الاغ در روستاهای اطراف و حومه و تهیه زغال فعالیت داشتند
زغال ان از درخت بنه که از چوب قوی و ماندگاری بسیار برخوردار بود از کوه شاسکوه توسط افراد قوی و خبره جمع اوری می شد 
که در اواخر بریدن درختان و شکار حیوانات غیر قانونی شد و جرم محسوب می شد  که به همین دلیل این کارگاه تعطیل شد.
در کوههای میر اباد به تفصیر مثال اتاقکی طراحی شده بود که سر پوشیده و چوب ها را از طریق سوراخی که در بالای اتاقک طراحی شده بود به داخل می انداختن و بعد از سوختن کامل درب سوراخ را پوشانده تا زغال در خود سوخته و خفه می شد 
 بعد ازیک هفته  که کاملا سرد می شد آنها را در کیسه هایی جمع اوری و با الاغ برای استفاده به کارخانه می آوردند 
در کارخانه انبر و قاشق های بلند و پهن بود جهت ریختن مذاب آهن در قالب ها 
قالبها از چند نوع افتابه چدنی  دیگ  اسباب شخم زنی (اهن ) هاون و کفگیر بود 
امروز اتاقی که از تاقچه های  بزرگ درست شده بود از اسباب شخم زنی (اهن ) و افتابه چدنی و آهن الات و کف گیر تا قبل از زلزله 76 در خانه پای تنور به وضوح در ذهنم تداعی شد که تعدادی از آنها هنوز در اوار زلزله مدفون می باشند 
با رویت این تصویر شرح کارخانه برای دوستان با توجه به بضاعت ی که در افکارم بود حیفم آمد که یاد این خاطره را بازگو نکنم 
هاونی شکل همین تصویر هم اکنون به یادگار در دستم می باشد و یک عدد بزرگتر از این در دست عمه ام 
روح تمام در گذشتگان بالخصوص مرحوم پدر بزرگم شاد و گرامی 
یاد شیر مردانی چون مرحوم خوج حسین ، حاج خداداد و خیلی و از بزرگ مردانی که اکنون نیستن و من حضور ذهن ندارم که در این کارگاه فعالیت می کردند گرامی باد 


................
۰ نظر ۱۶ مرداد ۹۷ ، ۰۰:۵۱
محمدعلی خالقی

بهشت و جهنم در اسفاد

پنجشنبه, ۱۱ مرداد ۱۳۹۷، ۱۲:۱۷ ق.ظ

بهشت در اسفاد 

همه ما در خاطرات نه چندان دور به یاد داریم صمیمیت ،مهربانی یک رنگی و بفور نعمات در اسفاد قدیم . اب قنات  و برف و باران این روستا را به بهشت تبدیل کرده بود انواع میوه و ازدحام پرندگان ،خزندگان ،زاد و ولد این مهم در روستا مهیا بود . نه تنها اسفاد بلکه منطقه زیرکوه از مشمولین در ذکر مشهود بود . اگر روزی دوباره این روستا و منطقه شامل لطف الهی مقرر گردد و بهشتی سر سبز دشت و بیابان را فرا گیرد چشم اندازی مفرح تر و زیباتر جز این نخواهد بود به امید ناجی عاطفه همه ما

مراتب بالا گوشه ای از مباحث و تعاریف از اسفاد قدیم و بهشت و گلستان تمثیل بود 


جهنم در اسفاد 


البته مباحث عصر حال کمی از جهنم نیست واقعا زندگی در چنین شرایطی کمبود اب خشکسالی،فقر ،اقتصاد برای باقی مانده اندک ابدال پیر و کهن زیرکوه  اسفاد  شرایط بسی سخت و دشوار است تا زندگی در قیاس اشرافی و تخت نشینی و شهری ولی نکته اصلی جهنم 76 اسفاد است 

جهنمی توصیف با اه و ناله و زاری ، مرگ ،مرگ پدر ، مادر و اجداد ،تاریکی در گرد غباری غلیظ که یک متری آن طرف تر را سو نبود ،گورستان و زمین لرزه ای که برای تمامی ساکنین مقیم ،جهنم را به وضوح رویت بود.

فکر کنم دیگر منظورم مفهوم باشد 

این زلزله برای افراد حاظر و ناظر در واقعه جهنمی بود که منظر این واقعه تلخ و خدایی بودند . همه جا سیاه شده بود پس لرزه ها همچنان ادامه داشت دیگر مال و ثروت برای کسی اهمیتی نداشت خون و فریاد همه جا جاری بود واقعا باورش برای یک لحظه در اذهان دشوار است و زیرکوه با ان عظمتش به سرزمینی  متروکه مبدل بود، چال هایی به عنوان قبر همان طور حفر وچشمان گریان وداع روبه خاموشی ، هر چند برای ما امروز با علم ثابت شده این زلزله و بیان کردنش بر لب آسان است ولی عمق ماجرا چیزی دگر است و این جهنم همان طور که برای زیرکوه چیزی نبود و انی سه دقیقه به طول انجامید در صورتی که مزد هر بنا صد هزار است و یک روز کاریش برابر است با یک دیوار چینی با هزار زحمت . در نزد پروردگار تخریب جهان گوشه ای ناچیز است.

و این است مفهوم بهشت و جهنم از نگاه خداوند بزرگ والا در این جهان 

که امروز اکثر حقایق با توجه به کتاب اسمانی و مراجع حق در ما شنود است و مفهوم ان در ما انکار 

طبق تحقیقات شماری از مردم باورشان بر بهشت و جهنم انکار است و همین دنیا را جهان خلقت و آخرت دارند. وای بر این خاموشی من از این مهیج دارم که قدرتی چون ابر و رعد ،خورشید ،ماه، ستارگان از ان چه کسی است بدون سیم و باطری و نیرویی چون برق که خاموشی در ان نیست و اگر یک روز خاموش باشد ان روز چه روزی ایست.

نویسنده خالقی اسفاد وطنم



۰ نظر ۱۱ مرداد ۹۷ ، ۰۰:۱۷
محمدعلی خالقی

سنگ زدن بر سر داماد از رسومات اسفاد

سه شنبه, ۹ مرداد ۱۳۹۷، ۱۱:۵۴ ب.ظ

سنگ زدن بر سر داماد از اداب ورسوم قدیم

باسلام

اکنون در سراسر کشور جهت حفظ رسوم قدیم برنامه ریزی میشود تا مردم هر دیار اصالت خود را حفظ نمایند که در این راستا روستای ما زیر صفر است نه اینکه حفظ رسوم نکرده ایم بلکه با پافشاری ندانسته برحذف انها بر امدیم وفکر نکردیم کسانی که این رسوم را پا نهادند چه ایده ونظری داشته وچه زحماتی در راه جا انداختن انها کشیداند .یکی از این رسوم حنا بندان بوده ، چند روز قبل از عروسی کسانی بودند که با پوست حیوانات دف ودهل درست کرده وشب حنا بندان بعد از حنا کردن دست وپای عروس وداماد و رقص وپای کوبی اقوام در خانه داماد تا صبح مشغول بیت خوانی وهمان سرصوت خوانی وضبط صدا که کاری بسیار ماندگار بود مشغول شادی وسرور بودند وکم کم که پیشرفت کردیم بعد حنا بندان وقتی دست وپای داماد را حنا می بستند ودست داماد بیچاره از زمین واسمان کوتاه بود با سنگ هایی که از قبل جمع اوری میشد به سرو کله داماد میزدند که این کار خیلی خیلی به اطرافیان حال میداد ولی اقوام درجه یک دلهره داشتند که با خوردن سنگ به چشم کسی عروسیشان به هم بریزد و با کمی تفکر به همت صمد اقا سنگ زدن تبدیل به قند وابنباتهای سفت شد که باز هم از خطرات ان کاسته نشد که هیچ بلکه بیشتر وبیشتر شد واین کار تا جایی ادامه پیدا میکرد که با پا در میانی بزرگان ویا قهر کردن انها ویا دعوا بدون تخلیه شدن افراد به پایان میرسید و از ان همه قوم وخویشی که در قدیم در کنار خانواده داماد میماندند چند جوان بیش نمانده وبعد یکی دو ساعتی انرژی انها به دلیل کمی جمعیت تمام میشد و ان بزم بسیار قشنگ قدیم که تا صبح بود به پایان میرسید .من که هر چه فکر میکنم که جایگزین سنگ که بحال هم هست چیز دیگری باشد به ذهنم نمیرسد فقط همین را بگویم در هر کار اگر افراط باشد خوب نیست وهمین افراط است که باعث حذف رسوم ما میشود ،،،،

کمی تامل،،،

با ارزوی بهترینها برای تمامی اسفادیهای عزیز در هر کجای جهان هستی که باشند

محمد علی غفاری

برچسب‌ها: مربوط به عروسی اسفاد

۰ نظر ۰۹ مرداد ۹۷ ، ۲۳:۵۴
محمدعلی خالقی

حوض مرحوم خواجه میرزا علی خالقی

چهارشنبه, ۳ مرداد ۱۳۹۷، ۱۲:۲۵ ق.ظ

این حوض همیشه در شیفت شب و در طاقه سر رم آبیاری می شد به این علت که از زلالی اب و تمیز بودن اب در شب اطمینان حاصل می کردیم 

این حوض در ورودی قلعه قدیم در سر سنگاجی و همین طور ورودی دالون قلعه به داخل و انتهای دالون قلعه به حوض در قلعه ختم می شد که بعضی از دوستان باید خاطره ورودی قلعه و دالون را به یاد داشته باشند 

همان طور که از عکس مشهود است از ورودی یک درم مربع شکل اب داخل می شد و بعد از پر شدن یا سر ریز شدن از یک خروجی مربع شکل اب به  داخل 

باغ هدایت می شد . این حوض عمومی محسوب می شد و از اب سرد و گوارا برخوردار بود که به دستور مرحوم خواجه میرزا علی ساخته و تا قبل از زلزله 76 همه از آن استفاده می کردند . من بهترین خاطرات را از این حوض در کودکی به یاد دارم چون هر روز صبح از آن برای گاو و گوسفندان اب بر می داشتم و منبع تجمع و دید و بازدید  خوبی جهت دوستان و کسانی که از نو سازی می امدن بود و همین طور صدای ویز ویز زنبورهای تخمی( قرمز ) و زرد 

وجیک جیک گنجشکان بود گاهی خود را در صبح گاه که هنوز کسی وارد این حوض نشده بود می یافتم و گ نجشکهایی را به محاصره می گرفتم البته فقط فقط هم از یادم نمی رود با اون طوقی ها من کار داشتم الباقی را از زیر دستام رها می کردم 

اگه باهاش خاطره داری و یادته یه صلوات بفرست به روح مرحوم خواجه میرزا علی  موفق باشید . 

ا

۰ نظر ۰۳ مرداد ۹۷ ، ۰۰:۲۵
محمدعلی خالقی

سجل گلزار شهدای اسفاد

يكشنبه, ۳۱ تیر ۱۳۹۷، ۰۵:۰۵ ب.ظ

مشخصات شناسنامه ای گلزار:


- شروع نقشه برداری:  زمستان ۱۳۷۸


- شروع عملیات ساختمانی:  سال ۱۳۷۹


- اتمام عملیات ساختمانی:      بهار ۱۳۸۱


- تاریخ افتتاح:                    زمستان ۱۳۸۱


- مساحت زیربنا:                    ۱۸۰ مترمربع


 - مساحت محوطه:                    حدود ۱۰۰۰ مترمربع


- قبور شهدای مدفون در گلزار:       شش شهید دفاع مقدس


اسامی شهدای مدفون درگلزار:


۱-شهید حاج غلامحسن نظرجانی


۲-شهید علی حسینی


۳-شهید محمدرضا شفیعی


۴-شهیدسیدمصطفیاسماعیلی


۵-شهیدسیدابوطالب اسماعیلی


۶-لوح یادبودشهیدجعفرانصاری


- موقعیت:


خراسان جنوبی-بخش زیرکوه-روستای اسفاد


-کل هزینه انجام شده:                   ۳۲۰میلیون ریال


-طراح وناظر:                   مهندس شجاعی-مهندس شمسی


مسئول امورگلزارهای استان خراسان رضوی:عبدالرزاق نظرجانی

۰ نظر ۳۱ تیر ۹۷ ، ۱۷:۰۵
محمدعلی خالقی

اشک شرار خاموشی

شنبه, ۳۰ تیر ۱۳۹۷، ۰۳:۰۳ ق.ظ

در اختران  سقف تو  می بینم                        اشکی چو بر شرار این خاموشی 

 

بر قلب های  عشق تو ماتم را                         زخم سکوت  و  خسته تنهایی 

 

در هر وصال وصف تو شیرین بود                  روز و شب   آن حال من در آفاق 

 

خاطر   ز  اذهانم   ز   نام ابدال                      رفتند و بخشش بر ثواب انفاق

 

اب  روان   روشن    کاریزت                        گرد جهان گردی نبینی نوشت

 

حالم خراب انجام روزی در تو                        قهر کلاغی    بر دل خاموشت

 

وصف صفایت  قرنها روشن بود                     بر بذر و کشت زاد تو چون ناهید 

 

ترسم من از قندیل سقف خانه ات                  تار  و  سیاه    انکبوتی      افتد 

 

بر چهره ها و راویت  چون  ماتم                   درد زبان بود کهنه ای از هجران 

 

عرفان گفت عصری ز حال و روزت             از درد پیچم چاره نیست جز عرفان

 

                                        شاعر خالقی (عرفان )

۰ نظر ۳۰ تیر ۹۷ ، ۰۳:۰۳
محمدعلی خالقی

راوی حکایتی از محمد ابراهیم نظرجانی اسفاد

پنجشنبه, ۲۸ تیر ۱۳۹۷، ۰۹:۱۷ ب.ظ

غلامحسن نظر جانی اسفاد

کد شهید: 27651 گزارش خطا

غلامحسن نظر جانی اسفاد

نام: غلامحسن

نام خانوادگی: نظر جانی اسفاد

نام پدر: حبیب اله

تاریخ تولد: 1309-04-08

محل تولد: قاین

تاریخ شهادت: 1364-11-23

خاطرات:

خاطره اول

روزی که به همراه پدرم جهت اعزام به جبهه به سوی پایگاه حاجی آباد به راه افتادیم هنوز چند صد متری از روستا دور نشده بودیم که به محض رسیدن به گلزار فعلی شهدای روستای اسفار پدرم به من گفتند :پسرم لحظه ای توقف کن تا موضوعی را برای شما بیان کنم پدرم نقطه ای از زمین خودمان نشان دادند و گفتند با توجه به این که برای آخرین مرحله عازم جبهه هستم و احتمال اینکه از این سفر برنگردم هست دوست دارم اگر جنازام برگشت مرا در این نقطه که از دست رنج خودم تهیه کرده ام واز حلال بودند آن اطمینان خاطر دارم دفن نماید من خیلی ناراحت شدم و چون سوال پیش آمد پرسیدم چرا این زمین که خیلی دور است .گفتند: فرزندم بخاطر این که این زمین مال خودمان است دوم این که در آینده در نزدیک این روستا ی همجوار بر اثر رشد رشد جمعیت به همدیگر نزدیک خواهند شد و این نقطه کنار بلواری واقع خواهد شد که بین دو روستا خواهند بود و کسانی که از این جا بگذرند به یاد شهید خواهند بود و درست همین اتفاق افتاده است و پیش گویی پدرم کاملا درست بود

محمد ابراهیم نظرجانی 


خاطره دوم

نزدیک عملیات ولفجر 8 بطور ناگهانی پدرم را در پادگان شهید برونسی ل 5 ن اهواز ملاقات کردم گفتند : حالا که عملیات نزدیک است بیا برویم از برادرانت اسما عیل و جعفرکه در 5 طبقه های اهواز هستند خبر بگیریم و خدا حافظی کنیم پدرم چفیه اش را از روئی دوش برداشتند و یک کتابی را داخل آن گذاشتند من جلو ی دژبانی پادگان به ایشان اعتراض کردم که این کتاب را برای چی برداشته اید ؟ گفتند : خواهی دید وقتی به 5طبقه ها رسیدیم اسماعیل که مسئول مهندسی ویژه شهداء بود با توجه به فشار کار که داشتند موفق به ملاقات سریع ایشان نشدیم مجبور شدیم در آسایشگاه که جمعی از بسیجیان در آنجا استراحت می کردند منتظر آمدن برادرانم بمانیم در این موقیعت دیدم پدرم چفیه را باز کردند و رساله ی امام راکه داخل آن بود بیرون آوردند و به برادران بسیجی گفتند : صلواتی بفرستید و بعد شروع به توضیح چند مساله از رساله ی امام تا این که اسما عیل و جعفر برادرانم آمدند و به اتفاق هم محل را برای اقامه نماز جماعت تر ک کردیم.

محمد ابراهیم نظرجانی 

۰ نظر ۲۸ تیر ۹۷ ، ۲۱:۱۷
محمدعلی خالقی

مرد همیشه شاد و خندان کربلایی اباذر غفاری

دوشنبه, ۲۵ تیر ۱۳۹۷، ۰۳:۰۷ ق.ظ

همراه با بزرگان _ چهره های درخشان و منحصر به فرد اسفاد

      باسلام و احترام

            آشنایی با آقای کربلایی اباذر غفاری 


 خاطره انگیز ترین سفر ما اسفادی ها می تواند مسافرت با مینی بوس فیات آقای غفاری باشد.

مسیر اسفاد قاین را تمام اسفادیها تجربه کرده ایم برای تحصیل دانش و تهیه لوازم و مواد خوراکی و بهداشت و درمان.

خب قطعا طی این مسیر از طریق سرویس فیات آقای غفاری انجام می گرفت.

آقای غفاری فرزند مرحوم حاجی حسینعلی غفاری از بزرگان اسفاد از قدیم الایام در امر ایاب و ذهاب اسفادیها در مسیر اسفاد قاین خدمات فراونی برای مردم انجام داده اند.

ایشان فردی متخصص و متبحر و متعادل در امر رانندگی و بسیار صبور و شوخ طبع است.

قبل از اینکه از خواب بیدار شویم و قبل طلوع خورشید ایشان اول مسافرین میرآباد را سوار می کرد و ساعت 6 مسافرین اسفاد سوار می شدند.

گشت و گذار در در برخی مسیرها و کوچه ها و توجه کامل به اینکه کسی جا  نماند و در داخل مینی بوس جا  گیرش بیاید  مدیریت خاصی می طلبید.

اکثر مواقع مینی بوس خارج از ظرفیت مسافر داشت . اما هیچکس بدون جا نبود . وسط راه رو روی موتور . بغل دست و نشستن روی لوازم مسافر تقریبا همه رو راضی می کرد.

رانندگی با امکانات کم آن زمان نبود گازوییل و اپاراتی . گرمای هوا و جاده خاکی بخصوص گدار بند آخوند و پیچ بالای باغات آبیز  تبحری خاص در رانندگی لازم داشت که همه اینها در ایشان وجود داشت.

ایشان تقریبا به همه افراد از بزرگ و کوچک و دانش آموز به یک چشم نگاه می کرد.

رفتن در جاده خاکی با سرعت کم تکانهای شدید و باعث ماشین زدگی می شد و بعضی وقتها پلاستیک های فریزر هم که خودتون بیشتر با این موضوع آشنا هستید توزیع می شد.

یک دفعه خودم حالم بد شده بود و درخواست پلاستیک کردم بهم گفتند دو کیلویی می خوای یا سه کیلویی .

به هر حال خدمات عمومی و راضی نگه مردم کاری بسیار دشوار است.

ایشان در این 30 سال خدا رو شکر بدون هیچگونه حادثه و با سرعت متعادل اسفادیها را برای انجام کارشان در شهر راس ساعت 7 و نیم صبح بصورت دقیق و منظم به مقصد رسانده است.

شایان ذکر است آهنگ لب کارون ایشان هم زبانزد و بسیار زیباست.

انشالله که خداوند توفیقات روز افزون به ایشان عنایت فرماید.

برای ایشان و خانواده  محترمشان آرزوی سلامتی و بهروزی داریم.

برای سلامتی ایشان چندین صلوات بفرستید.

و همچنین یاد و خاطره آقای حسین جعفر زاده را گرامی می داریم و برایشان فاتحه ای می خوانیم.

              هیات مدیره گروه آوای اسفاد

۰ نظر ۲۵ تیر ۹۷ ، ۰۳:۰۷
محمدعلی خالقی

خفتن

يكشنبه, ۲۴ تیر ۱۳۹۷، ۰۳:۲۰ ق.ظ

۰






هر چند صفای وصف تو از هر چه گویم بهتر است 

                هر چند در و دیوار تو از هر غنی مقبول تر است 

حال از شکیل روی خود در اینه نوری امید 

                آری  جود  من  امید خاک  کویت  خفتن  است 

                                                              عرفان

۰ نظر ۲۴ تیر ۹۷ ، ۰۳:۲۰
محمدعلی خالقی

در نگارش این چنین حالم بود

شنبه, ۲۳ تیر ۱۳۹۷، ۰۴:۱۵ ق.ظ


روزی نه دیر دامن تنهایی بر نسار نقش در و دیوار تو خواهم دید.

دیگر رد پایی ،حال و هوایی بر کوچه های تو سازی نخواهد زد.

دیگر بر سقف آسمانت، ستاره باغچه دلم ، نوری نخواهد تابید

دیگر پرده های اتاق خانه ام از بغض تنهایی سرشار خواهد بود

دیگر کلاغ سیه پوش بر شاخ و برگ های پر خاطره اش غربت سکوت و تنهایی را نظاره گر کوچه های خالی از سر سبزی و درخت های کهن با قبای همیشه سیاه بر تن تجربه خواهد کرد

دیگر گرد و غبار طاقچه خانه پدر بزرگ حرفی بر زبانت نخواهد شنید

دیگر وجود غبار سنگین اینه خانه اجدادی ، منظر بغض سکوت  و اشکهای تو را سو نخواهد بود 

دیگر در کوچه های پر خاطره و قلمرو گنجشکهای آوازه خوان و صدای دلارام آب روان ، بوی خزان و خش خش برگ های زرد و خالی از وجود معنایی نخواهد داشت 

آری چه روزگار غریبی ایست 

آنجاست  که بر مصداق چقدر زود دیر می شود را عینا خواهی دید و افکارت را به حیرانی خواهد کشید 

آری صدا صدای فریاد در کوچه های اجداد و زاد خاِلی از ساز تنهایی  اندیشه خواهد بود

 

ماه دیگر بر رخ گرد غریب 

       شعله را در دل تنهایی شب 

           پوششی در خجل شرم وجود تو 

                 چو  ابری کرده 

بوی تنهایی تو            خالی از هر سکنه 

چو به عصری نزدیک          که من امروز به اقرارم بود 

که به دنیایی دگر               که از این ظلم و ستم            یا از این بیدادی

که در این وقت زمان           چو به قهر عرفان


از فضای خالی پروازها

یا شب خاموش این آوازها

 

در نگارش این چنین حالم بود        این احساسم بود 

آرزویم این است که در این وصف نگارش یا که شعرم     

نشود حال تو را                  که تو را می خواهم       اسفاد ای وطنم

      

                 خالقی ( عرفان )


۱ نظر ۲۳ تیر ۹۷ ، ۰۴:۱۵
محمدعلی خالقی

آرزوی محال

سه شنبه, ۱۹ تیر ۱۳۹۷، ۰۴:۴۹ ب.ظ



در نسار کوی تو جانم نثارت می کنم 

 ان زمین آسمانت گل فشانت می کنم 


در فراق نقش های سبز پیش خرمت

حال با ترسیم دل زرد خزانت می کنم


می نشانم بوی مهر می زدایم کینه ها

هر قدم یاس اقاقی ابر بارت  می کنم


چون بنفشه لابلای سبزه های پونه ات

درشمیم شب زلال اب  یادت مئ کنم


یادم اید کوچه های پینه های کهنه ات 

چون شگفتنهای خونین لاله زارت می کنم


نقش پیچک قلب من از  تارهای  روشنت

درس مهر عاطفه از  خفتگانت  می کنم


دلتنگ    ظاهر     بام    اختر های  ابهام

می خوابم رسمی دوباره آرزویت می کنم


          شاعر خالقی (عرفان)

۰ نظر ۱۹ تیر ۹۷ ، ۱۶:۴۹
محمدعلی خالقی

روزگار غریبی ایست

سه شنبه, ۱۹ تیر ۱۳۹۷، ۰۴:۲۶ ب.ظ

این روستا مرا بزرگ کرده است
این روستا ترا بزرگ کرده است 
این روستا مارا بزرگ کرده است
کوچه های کودکیمان را بخاطر بیاوریم
دالانها وکوچه های سرپوشیده ی قلعه ی اسفاد
بالاخانه ها نشیمن وته خانه ها محل ارامش احشام
تابستانها چه صمیمانه پشت بام ها به استراحت می پرداختیم واز آسمان پرستاره لذت میبردیم
دلهای اهالی اسفادقدیم ازکوچه هایش بیشتربهم پیوسته بود 
کوچه های قدیم را میگویم که دیوارهای قطوری داشت از خشت های خام ولی لای همین خشت های خام بذرهای محبت پخته شده بود وعطرش تمام روستارا پرکرده بود
راستی شما دلتان برای اسفاد قدیم تنگ نشده است
بوی تنور ونان داغ دیگر از مطبخ های اسفاد برنمی خیزد
چه غریبانه روزگارسپری میکند اسفاد بیاییم با همدلی ومساعدت گرد غریبی را از زادگاهمان بزداییم 
چون همه ی ما به این روستا مدیونیم!!!!
میسازیمت وطن ای اسفاد عزیز.
فرامرز حسنی اسفاد

۰ نظر ۱۹ تیر ۹۷ ، ۱۶:۲۶
محمدعلی خالقی

جنی که صدای بزغاله را در می اورد

دوشنبه, ۱۸ تیر ۱۳۹۷، ۰۱:۳۸ ق.ظ

نقل از دایی عزیزم میرزا عباس قلی از خاطرات کودکی 

شبی از قرار آبیاری اب از طاقه ما بود و من نوجوانی تازه به جا رسیده و نترس بودم پدر بزرگم میرزا عباس قلی گفت امشب اب از طاقه ماست می تونی باغ وزیر را آبیاری کنی 

من هم که نوجوانی  با غرور وپر شور و شوق بودم نه در جوابم نبود و در جواب پدر بزرگم گفتم چشم نزدیک ساعت 12شب بیل و چراغ را برداشتم و راهی جوب و برق شدم . کیچه باغ وزیر هم از آن کوچه باغ هایی بود که از سکوت و خلوت شب و رفت امد اهالی به دور بود واز تاریکی و ترس عجیبی برخوردار بود .  اب را بر زمین های زعفرانی انداخته و با رفت و آمد در زمین خود را از سوز سرمای شب و تنهایی پوشش می دادم. فصل سرد زمستان و سوز سرما سکوت شب را در من شکسته بود

 یک لحظه چشم به باغ بالا انداختم ، سایه ای شبیه بزغاله تا پایان آبیاری با من همراه بود و صدایی مشابه صدای بزغاله از خودش در می آورد، باورم بر این بود که بزغاله ای از گوسفندان جدا شده و شاید هم گم شده ولی شکی وجودم را به دلهره و وحشت انداخته بود که چرا در سوز سرما آن هم توی فصل زمستان و چرا با من  به درگاه و اواخر  این زمینها می اید و این صدا را در می آورد. 

چند با با پرتاب سنگ خواستم آن را از خود دور سازم ولی موفق نشدم تا اینکه صدایی آشنا با چراغ وارد شد . خود را با درگاه زمینها رساندم دیدم پدربزرگم میرزا عباس قلی اند . سلام و خدا قوت دادند و گفتند چه خبر ! گفتم خبری نیست ولی حدود یک ساعت است که این بزغاله داره صدا از خودش در می آورد و با من از درگاه به آخر زمینها می آید .

هر چه سنگ می زنم نمی رود. پدربزرگم گفتن کجاست گفتم آنجا ،ایشان هم سنگی به سمتش پرتاب کردند و صدایی در گوش شنیده شد با این عنوان که

ای ادمی اگر می دانستی من کیستم .

 تا این که این صدا برایمان تعجب و قابل درک نبود ولی پدر بزرگ گفت بی خیال این بزغاله از رمه جا مانده بریم.و آبیاری هم تقریبا تمام شده بود وقتی برگشتیم خانه پدر بزرگ اقرار داشت که نترس پسرم آن بزغاله جن بود و من آنجا چیزی نگفتم شاید ترسی برشما غلبه شود در هر صورت هر دفعه به آن باغ رفتی مواظب باشی و تنهایی نروی 



۲ نظر ۱۸ تیر ۹۷ ، ۰۱:۳۸
محمدعلی خالقی

زندگی نامه شهید سید ابوطالب اسماعیلی

سه شنبه, ۵ تیر ۱۳۹۷، ۰۵:۰۱ ب.ظ

این عکس از شهید سید مصطفی اسماعیلی می باشد

شهید سید ابوطالب اسماعیلی اسفاد در تاریخ 20/11/1341 در روستای اسفاد از توابع شهرستان زیرکوه متولد و در تاریخ 19/6/1364 در منطقه اشنویه بر اثر اصابت ترکش به فیض شهادت نائل شد .

شهید سید ابوطالب اسماعیلی اسفاد، از دلاورمردان عرصه های ایثار وشهادت ، به تاریخ 20/11/1341 در خانواده ای مذهبی و متدین از روستای اسفاد که زیر مجموعه شهرستان زیرکوه می باشد دیده به جهان گشود . در دامان خانواده ای با عشق ولایت و نشان افتخار سیادت رشد و پرورش یافت و در سن 6 سالگی با دیگر همسن وسالان خود در عرصه تعلیم و تربیت وارد شد و دوران ابتدائی را با شوق فراوان و با موفقیت به پایان رسانید . به علت عدم وجود مقطع راهنمائی در روستا و امکانات موجود ، ناچار به ترک تحصیل شد و در امر کشاورزی همدوش خانواده اش به کار مشغول گردید . در سن 18 سالگی جهت گذراندن دوران خدمت مقدس سربازی ، به صف غیور مردان نظام و این مرز و بوم پیوست . دوران آموزشی را در شهرستان زابل به اتمام رساند و سپس در استانهای کرمان و کردستان ، خدمتش را ادامه داد . در یکی از درگیریها بین نیروهای تجزیه طلب کوموله و غیور مردان جبهه های نبرد حق علیه باطل ، در منطقه مهاباد ، بر اثر اصابت ترکش ، از ناحیه پا مجروح و در بیمارستان شهرستان ارومیه تحت مداوا و درمان قرار گرفت . پس از اتمام خدمت سربازی ، حدود یک سال را در کمیته انقلاب اسلامی برای خدمت ، به نوار مرزی روستای شاهرخت اعزام و مشغول به کار شد . او پس از ازدواج به روستای زادگاهش بازگشت و مجدداً به کار کشاورزی مشغول شد . ثمره ازدواجش یک پسر بود . اما شوق خدمت به نظام و مملکت اسلامی او را بر آن داشت تا در تاریخ 30/4/64 در حالیکه هنوز پسرش 4 ماه بیشتر نداشت ، از طریق بسیج به جبهه اعزام شود تا اینکه سر انجام درعملیات قادر در منطقه اشنویه ، به تاریخ 19/6/1364 بر اثر اصابت ترکش شوق پرواز را آغاز نمود و بانگ رحیل به سمت کوی دوست را سر داد . در فرازی از وصیت نامه اش چنین می نویسد : من با آگاهی کامل و عشق و علاقه به اسلام و لبیک به پیام امام و به خاطر خدا با نیتی خالص به سوی جبهه شتافته ام و آمده ام که نشان دهم که تا آخرین قطره های خون از این انقلاب حمایت نموده و ............. عدم حضور در صحنه، خیانت به قرآن و امیدوار کردن دشمن است اگر تکه تکه ام کنند اگر مرا بسوزانند و به خاکستر تبدیل شوم اگر در میدان آتش باشم ذره های خاکسترم صدا میزنند الله اکبر خمینی رهبر.


روحش شاد و راهش پر رهرو .


۵ نظر ۰۵ تیر ۹۷ ، ۱۷:۰۱
محمدعلی خالقی

حاج ولی الله جعفری از بزرگان اسفاد

سه شنبه, ۲۲ خرداد ۱۳۹۷، ۱۲:۰۴ ق.ظ


معلم عزیز وبزرگوار دوران دبستان اکثر اسفادیها

با سلام یکی دیگر از بزرگان وچهره منحصر به فرد.
جناب حاج ولی الله جعفری اسفاد، فرزند حاج علی محمد جعفری
معلم واستاد کلیه بچه های اسفاد.
ایشان به لحاظ خصوصیات اخلاقی فردی ساده وبی الایش ،اهل خدا وپیغمبر به معنای کامل،مهمان نواز ومهربان ودارای یک ابهت خاص میباشند.
ایشان اولین کسی میباشند که مدرک دانشگاهی داشته واز طریق سپاه دانش جذب اموزش وپرورش شدند وفکر کنم از اولین معلم های اسفاد میباشند،ایشان در زمان دفاع مقدس خدمات شایان ذکری برای انقلاب انجام دادند ونیز مدتی در سپاه دانش  مشغول خدمت بوده اند ،وی مدت خدمت در اموزش وپرورش را در شهرها مشهد وقاین ودر روستا های گرماب ،فندخت واسفاد سپری کرده که بیشترین انها در روستای اسفاد بوده ،بیشتر این سالها ایشان ریس مدرسه اسفاد بوده ودر کنارش تدریس داشتند واز ابهت خاصی برخوردار بودندکه دانش اموزان از وی حساب میبردند که اگر حتی بچه ای در خانه اذیت میکرد خانواده از ایشان کمک میگرفتند،وی فردیست که در همه جا وهمه حال از مظلوم دفاع کرده و کلمه غیر از خدا از هیچ کس نمیترسم را تمام وکمال اجرا نموده،ایشان زحمات زیادی برای اسفاد کشیدند که الحق جای بسی تشکر وقدر دانی دارد.
این استاد بزرگ مدت زیادی که تقریبا سی سالی میشود شورای اسلامی اسفاد بوده اند که در این مدت کارهای زیادی برای مردم انجام میدادند ،به لحاظ مهمان نوازی حرف اول رامیزنند که این امر با داشتن همسری مهربان ومهمان نواز به طور احسنت انجام میشد مثلا در قدیم روحانی هایی که برای ماه رمضان و محرم به روستا می امدند کل این مدت واین سالها بر خانه ایشان وارد میشدند که اگر از حق نگذریم کاری بسیار سخت وبود چون خانواده ایشان در این مدت معذب بودند ولی هیچ یک احراز ناراحتی نمیکردند ،بیشتر اوقات کسانی که از اسفاد عازم چاهپایاب بودند و وسیله ای گیرشان نمیامد به امید خانه ایشان بودند که این امر باعث جلو گیری از زدن جاده از چاهپایاب به فندخت شد چون انها در فندخت خانه امیدی نداشتند، وی مدت زیادی ریس شورای حل اختلاف بودند که عدالت وبی تعارفی ایشان با مردم وحل وفصل مشکلات وشکایات به هر طریق ایشان را در جایگاه عالی قرار داد و همکنون نیز در بخش با این شورا همکاری مینمایند، روحیات ایشان با کتاب خو گرفته واکثر زمان فراقت خود را به مطالعه میگذرانند وهمکنون که در بازنشستگی به سر میبرند به کار کشاورزی ودامداری مشغول میباشند وباداشتن اب وزمین زیاد از قنات وچاه به یک کشاورز نمونه مبدل شده اند که باغ پای چنار ایشان حکایت از ان دارد.وی سالیان درازیست که در جلسات عروسی مهریه عروس رامکتوب کرده و در خانه عروس در میان زنان برای عروس باز خوانی میکنند که نشان از چشم پاکی و ایمان ایشان میباشد، خانه قدیم ایشان در پای چنار بود که خانه باغ بسیار زیبا وقشنگی بود وبعد چند سال خانه ای بسیار بزرگ وشیک در کنار بهداشت ساختند که در زلزله 76تخریب شد وهمکنون در پایین شهرک کنار جاده چاهپایاب مشغول زندگی میباشند ،از زحمات وکارهای ایشان هر چه بگوییم باز کم است واینجا قابل بیان نمیباشد فقط همین را بگویم که ایشان زندگیش را وقف کارها وخدمت به مردم کردند،ثمره عمر ایشان چهار دختر وسه پسر بوده که پسر بزرگ ایشان اقای علی جعفری میباشد که در بانک صادرات مشغول به کار میباشند و همانند پدر کار راه انداز بوده ودر انسانیت ومعرفت سرامد میباشند،برای سلامتی حاجی اقای جعفری وخانواده محترمشون صلوات بفرستین،،،،،،،،
نگارش.1396/09/21
محمد علی غفاری
۰ نظر ۲۲ خرداد ۹۷ ، ۰۰:۰۴
محمدعلی خالقی

جدال سیخل وشغال

يكشنبه, ۲۰ خرداد ۱۳۹۷، ۰۹:۴۶ ب.ظ

۰ نظر ۲۰ خرداد ۹۷ ، ۲۱:۴۶
محمدعلی خالقی

صدای پای آب

شنبه, ۱۲ خرداد ۱۳۹۷، ۰۵:۴۸ ب.ظ

 اسفاد آب کم نظیری دارد. قناتی بسیار قدیمی با آبی بسیار گوارا. تاریخ می گوید که اسفاد و آبیز از دوره هخامنشیان، یعنی حدود ۲۵۰۰ سال پیش، دارای سکنه بوده اند و یقیناٌ آب این قنات هم دستکم از همان زمان تاکنون جاری بوده است. 

   این آب در گرمای تابستان بسیار خنک و گواراست و در سرمای زمستان گرم و دلپذیر. بخار گرم آب در روزهای سرد و یخزده، وسوسه ات می کند که دست را در آب فرو بری و در آن گرما نگه داری و خنکای آب در گرمای تابستان می کشاندت تا تن را در آب غوطه ور سازی. هرکس در این روستا می تواند خاطره ای از این وسوسه را از کودکی اش بیاد آورد. 

آبیاری با قنات در اسفاد، از قدیم نظم و آداب خاصی داشته است. سهمیه بندی آب طوری است که هر هشت روز یکبار ، نوبت آب گردش می کند. واحد شمارش سهمیه آب سره (بر وزن کره) است که معادل حدود ۵/۵ دقیقه است. یعنی اگر شما ۱۰ سره آب داشته باشی، می توانی حدود ۵۵ دقیقه زمین هایت را آب بدهی. جوی های باریک از دوران بسیار قدیم به همه زمین ها کشیده شده و آب در شیب تند جویها جاری می شود تا هر کس سر نوبتش، زمینش را آب بدهد.

   در قدیم برای اندازه گیری سهم آب، از ساعت آبی استفاده می شد. ظرف کوچکی که ته آن سوراخ داشت و با دقت درجه بندی شده بود، در دیگ آبی قرار می گرفت. هربار که این ظرف سوراخ دار از آب پر می شد و فرو می رفت، یک سره بود و گاه ممکن بود که سهم کسی نیم سره یا یک چهارم سره باشد. هرگاه سهمیه آب کسی تمام می شد و نوبت دیگری می رسید، از راه دور چند نفری باهم با صدای بلند، او را خبر می کردند تا آب را تحویل بگیرد. گاهی اوقات، کم دقتی یا تقلب در انداختن سره یا در تحویل آب، منجر به اختلاف و دعوا می شد و ممکن بود که تا مدت ها دلخوریهایی را  درپی داشته باشد.

   در سالهای اخیر که دامنه کشتمان های روستا در همه طرف گسترش یافته و علاوه براین، به دلیل تغییر مکان روستا پس از زلزله، فاصله ها بیشتر شده، دیگر قنات کشش لازم را برای رسیدن به همه زمین ها ندارد. به همین دلیل مردم به باغ ها و زمینهای قدیمی توجه کمتری دارند و زمین های نزدیکتر بیشتر آبیاری می شوند.

   البته آب قنات هم حسابی کم شده است. کم شدن آب قنات در گذشته بارها اتفاق افتاده ، اما مردم با مرمت آن را جبران کرده اند. اما این بار گویا وضع فرق کرده است. از آن هنگام که از دشت اسفدن (واقع در پشت کوهی که منشأ قنات است) ، آب لوله کشی را به روستاهای این ور کوه رساندند، مردم اسفاد هم در خانه ها آب لوله کشی دارند و گویا دیگر کسی دلش برای قنات نمی سوزد و یا برای آب خنک لب قنات، دلتنگ نمی شود.   

     اما آب لوله کشی یک روز هست و روز دیگر نیست. قطع شدن مکرر آب لوله کشی (که شوری اندک آن با ذائقه اسفادیها سازگار نیست) مردم را کلافه کرده است و معلوم نیست که تا کی دوام بیاورد. این آب قنات است که قرن ها فقط آمده و هرگز قطع نشده و همیشه جاری و خنک و گوارا بوده است.

     امروز قنات باستانی اسفاد کمک می خواهد. این گوهر زلال طبیعت که در حاشیه کویر، سرسبزی و خنکی را برای مدت چند قرن به مردم هدیه داده و استعدادهای فراوانی در دامن خود پرورانده است، اینک دست نیاز به سوی جوانانی دراز کرده که بی خبر از گذشته، با شتاب به سوی آینده می روند.

     گمان نمی کنم که دیگر بتوان به روش های گذشته قنات را نجات داد. نسل نو رو به سوی شهرها دارد تا کاری غیر از آنچه پدرانش داشته اند دست و پا کند و قدیمی تر ها هم، با آب لوله کشی نصفه نیمه سیرابند و دیگر برایشان رمقی نمانده که به فکر بازسازی قنات باشند.

    اما به نظر من، اسفاد از آن روستاهایی نیست که بتوان آن را خالی کرد و به شهرها گریخت. این امانت باستانی، هنوز هم ارزش ماندن دارد و باید بماند.اما فکر می کنم  که برای نجات آب قنات باید چند کار بزرگ انجام گیرد.

     یکی آنکه روش آبیاری قدیمی آب زیادی را هدر می دهد و باید آن را تغییر دهیم. دیگر آنکه بخش زیادی از آب در شب ها و ایام برف و یخبندان هدر می رود و راهی برای ذخیره کردن آن وجود ندارد. اگر مردم قبول کنند که چند منبع بزرگ آب در چند نقطه مناسب روستا ایجاد شود، می توان آب را شب ها ذخیره کرد و روزها با استفاده از پمپ و لوله کشی به همه زمین ها رساند. اگر این کار انجام شود، می توان از روش های آبیاری تحت فشار هم استفاده کرد.

     خوشبختانه امروزه برای آبادسازی و عمران روستاها، کمک ها و وام های دولتی به قدر کافی در دسترس است، فقط می ماند توافق اهالی روستا و همت جوانان آن، که کاری بزرگ انجام گیرد و اسفاد، دوباره رونق خود را بدست آورد.

    در این زمینه بازهم اگر حق مدد دهد، خواهم نوشت.... تا بعد

 برگرفته از منبع وبلاگ 

مرحوم دکتر مظفر کریمی       روحش شاد 

۰ نظر ۱۲ خرداد ۹۷ ، ۱۷:۴۸
محمدعلی خالقی

عروسی قدیم در اسفاد

جمعه, ۱۱ خرداد ۱۳۹۷، ۰۷:۰۳ ب.ظ


   درایام قدیم خواستگاری به شییوه الان نبود ،خواستگاری از طرف خانواده داماد صورت  میگرفت و باید پدر عرروس قبول میکرد ویا به گفته ای باید پدر عروس و داماد قبول میکردند ودر بیشتر مواقع اصلا عروس وداماد همدیگر را نمیدیدند که بخواهند همدیگر را پسند کنند ودر ایام عقد اگر به صورت دزدکی داماد عروسش رامیدید ودر این زمان فقط داماد بدبخت باید برای خانواده عروس کار میکرد وبعد انجام کار هم به خانه پدرش بر میگشت ولی دامادها باهمان نامزد بازی دزدکی حال میکردند وچه بسا خاطرات بسیار شیرین هم داشتند. در ایام عقد روز اول خواستگاری سینیهایی پر از لوازم وشیرینی و روغن وقند ودیگر لوازم ولباس عروس برای عروس میبردند که به ان مجمه بران میگفتند و مجمه هارا بزرگان روستا میچیدند وجوانترها میبردند وهر مجمه بر یک دستمال پر از شیرینی هدیه میگرفت واین عمل درعید ها نیز انجام میگرفت.در زمان عقد روز قربانی برای عروس گوسفندانی پیش کشی میبردند که این کار تا زمان عقد هر سال انجام میگرفت.واما زمان عروسی ، دو روز قبل ان حدودا ده بیست نفر چهل پنجاه الاغ با خود به بیابان میبردند واز انجاهیزم برایی خانه عروس وجهت درست کردن غذا روز عروسی می اوردند. عصر روز قبل عروسی مردم را خبر میکردند تا باز برای عروسشان مجمه ببرندو در همان شب مردم جهت حنا بندان جمع شده و بعد ازرقص وپای کوبی حنایی که از قبل توسط زنان بزرگ روستا درست میشد در سینی ها ریخته وکنارشان شمع یا همان ملیک خودمان گذاشته شده و روشن میکردند که هم باعث روشن شدن کوچه های تاریک ان زمان میشد و هم باعث شور ونشاط بود وبعد حنا را به خانه عروس برده ومردم برمیگشتند ودست وپای عروس توسط زن بزرگی حنا میشد ودست وپای داماد را مرد بزرگی حنا میکرد که در دهه شصت وهفتاد این کار توسط خواجه حاج محمد اقا شهریاری وخواجه حاج حسینعلی غفاری وخواجه حاج میرزا حسن حسنی که بر خود واجب دانستم که از ایشان یادی نماییم وبعد تا صبح به شعر وترانه خوانی میپرداختند ودر روز بعد صرف نهار و بعد ساعتی رقص وترانه سرایی لباس داماد را این بزرگان بر وی پوشانده وجهت عروس کشان اماده میشدند ومردها به سمت خانه عروس رفته وداماد را راهی خانه عروس کرده وبعد چند ساعتی عروس با پدر و مادر وخانواده وداع میکرد وراهی خانه شوهر میشد که در زمان رفتن فردی در جلو قران میخواند و با دکر صلوات عروس وداماد را راهی خانه شان میکردند در پایان باید تقدیر کرد از بزرگان ان زمان که در رونق بخشیدن مجالس از انها کمک کرفته میشد ونیز در اینجا از دو برادر ملا حسن وکربلایی محمد صادقی جهت زحماتی که برای همه ما کشیدند تقدیر وبرای امورزش ایشان. و همه اموات صلوات بفرستین،،،،،

محمد علی غفاری

۰ نظر ۱۱ خرداد ۹۷ ، ۱۹:۰۳
محمدعلی خالقی

شعر اسفاد از اقای محمد رضا خالقی

جمعه, ۱۱ خرداد ۱۳۹۷، ۰۱:۳۶ ق.ظ

۰ نظر ۱۱ خرداد ۹۷ ، ۰۱:۳۶
محمدعلی خالقی

روزه در اسفاد قدیم

دوشنبه, ۷ خرداد ۱۳۹۷، ۰۹:۳۵ ب.ظ


اسفادیها به کلمه  روزه ؛ دو روزه می گویند . البته معلوم نیست چرا به این نام شهرت یافته است.

اسفادیها به روزه گرفتن بسیار مقید هستند و روزه گرفتن در اسفاد قدیم هم کاری سخت و دشوار بود.

شرایط کاری اسفادیها طوری بود که با دهان روزه به کارشان ادامه می دادند. پخت نان . کشاورزی و دامداری . آبیاری . رفتن به هیزم . زراعت و کشت و کار . و سایر کار های سخت برای ماه رمضان اگر در تمام ماه های سال گردش داشته باشد وجود دارد .

فصول  بهار و تابستان سخت ترین روزهای روزه گرفتن در اسفاد است .

خشکی هوا و رطوبت کم ، و روزهای طولانی باعث تشنگی و گرسنگی می شود.

در اسفاد قدیم این همه امکانات و رفاه و آسایش و خورد و خوراک وجود نداشت.

نبود ساعت و زنگ بیداری و بلند گو خیلی اوقات باعث می شد  بعضی افراد نتواند به موقع در سحر بیدار شوند و یا خیلی زود بیدار می شدند و یا خیلی هم دیر و یا هم خواب می ماندند.

البته همسایه ها هم گاهی اوقات سحر همدیگر را بیدار می کردند و صدای اذان صبح و غروب را به گوش هم دیگر می رساندند.

شو خوانی و مناجات سحری کمک فراوانی به بیدار شدن در سحری می نمود.

به علت نبود بلند گو، صدای موذن به خوبی شنیده نمی شد . و خروس خون سحر و سفیدی و سرخی فلق و شفق  برای سحر و افطار  ،ملاک قرار داده می شد.

افطاری و سحری بسیار ساده و از غذاهای گرم و پختنی و ساده تشکیل می شد .

حتی در زمان قدیم با آمدن ماه رمضان بخاطر حذف وعده اصلی غذایی مردم که نهار است خرج و مخارج مردم کمتر می شد و بخاطر افطار و سحری ساده ، از اخلاص برخوردار بودند و هدف اصلی روزه بهتر محقق می شد.

امروزه با آمدن ماه مبارک بجای انباشته شدن مواد غذایی با کمبود مواد غذایی  و گرانی مواجه هستیم.

افطاری و سحری تشریفاتی با مخلفات فراوان و گوناگون دیگر در  انسان تشنگی و گرسنگی  ایجاد نمی کند تا از حال تشنگان و گرسنگان آگاه شویم.

امید است با تجدید نظر در مصارف عمومی به هدف اصلی روزه که همان تقوی و اخلاص و قرب الهی است برسیم.

ماه رمضان ماه نور و معرفت و هدایت است .

ماه رمضان  از بالاترین درجه معنویت نسبت به سایر ماه ها برخودار است و بالاترین درجه معنویت در این ماه شب های پانزدهم به بعد است که اوج معنویت ماه است .

آنقدر معنویت و نور ،که بستری شده است برای نزول قرآن که خودش نور است .

جالب آنکه این شب های نورانی مصادف شده است با شهادت مولای متقیان ، قرآن ناطق .

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند

                  وندران ظلمت شب آب حیاتم دادند 

چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی

                 این شب قدر که آن تازه براتم دادند.

                موفق باشید کریمی آوای اسفاد

۰ نظر ۰۷ خرداد ۹۷ ، ۲۱:۳۵
محمدعلی خالقی

شاسکوه اسفاد

يكشنبه, ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۵:۴۲ ب.ظ

 

 

خوشا اسفاد خوشا حال هوایش 

جوان های رشید , با نشاط است

 

خوشا کوه سیاه ,  قله بنیجی 

ز , تگ دوزخ , دودرهای کما است

 

در ان شاسکوه که پر گنج غنیمت 

چو لعل و گوهری در زیر خاک است 

 

شترها خفته اند , رویش به افتاب 

نشان از این طلوع گنج و گران است

 

دلم پر می زند , در قلبم این است 

به عشقت قلبها در تب و تاب است

 

به قلبت زیرکوه     اسفاد نام است   

شکوه و پایدار       امید یار است 

 

در این ابادی ,     نام درختی

شکوه و نام دار  تکبرگ خال است

 

خوشا نامت , خوشا اب وهوایت 

نهان نیست از دو دیده  حق یار است

 

تورا گر هست این قامت  نگاهت

به قرنها قدمت  و  یا   ربنا است

 

 محمد علی خالقی  (عرفان)

۰ نظر ۳۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۷:۴۲
محمدعلی خالقی

حاج سید علی حسینی

يكشنبه, ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۴:۳۳ ب.ظ

حاجی سید علی اسطوره اسفاد

 حاج سیدعلی اسطوره اسفاد

حاج سید علی حسینی متخلص و معروف به سیدعلی واعظ، 99 سال پیش (سال 1296ه.ش) در اسفاد متولد شد تحصیلات ابتدایی را در مکتبخانه و سپس به حوزه راه یافتند و در کنار درس حوزوی به شعر و شاعری هم پرداختند بنده دوران کودکی خودم را در همسایگی ایشان و برادر بزرگوارشان مرحوم حاج سید ابوتراب بودم.

حاج سید علی در تمام دوران عمر خود لباس مقدس روحانیت را حتی در کارهای کشاورزی  بر تن داشتند و توبره بافتنی هم به دوش داشتند و زمینی را که کنار رود روبروی باغ حاجی خداداد داشتند مامن دایمی ایشان بود. با وجود چشم های کم سوی این بزرگوار، تمام سنگ ریزه های انتهایی این زمین که متصل به رودخانه بود مرتب چیده شده بود.

صوت قرآن ایشان صبح ها همیشه از منزل به گوش می رسید و سردمدار بحث های مذهبی جلوی حوض درب قلعه بودند البته مرحوم خواجه محمدابراهیم (پدر آقای عباس انصاری) هم به دلیل داشتن رادیوی کوچک توشیبا سردمدار بحث های سیاسی بودند و مخصوصا اخبار جنگ را لحظه ای رصد می کردند.

حاج سیدعلی در سال 1386 و در 90 سالگی در مشهد دار فانی را وداع گفتند و در بهشت رضای مشهد و در نزدیک برادر خود مدفون می باشند.

اکنون پس از سالها برادر زاده ایشان (حاج سید ابراهیم) مجموعه اشعار ایشان را تحت عنوان "گنجینه نور" گردآوری و به چاپ رسانده اند.

یادشا


رضا اسماعیلی

ن گرامی

۰ نظر ۳۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۶:۳۳
محمدعلی خالقی

مراسم هیزم کشو

يكشنبه, ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۱۱:۲۰ ق.ظ


یکی از مراسم های زیبای قبل از عروسی در اسفاد قدیم رسم هزوم کشو(آوردن هیزم از بیابان) بوده است.

در زمان گذشته به علت اینکه  وسایل گرمایشی و پخت وپز کمتری وجود داشته وحتی نفت هم کمیاب بوده مردم مجبور بودند برای تهیه غذا وپخت و پزشان و گرم کردن منزل از هیزم استفاده کنند .در واقع هیزم یکی از نیازهای ضروری هر خانواده بوده است. 

به هر حال در مراسم عروسی نیز می بایست هیزم کافی جمع آوری می شد تا درپختن نان و آشپزی وگرم شدن مردم در زمستان استفاده شود.

حدود 10الی 15 روز مانده به مراسم عروسی خانواده داماد، 20 نفر مرد(که اغلب کارشان همین بود) را به همراه 60 خر به بیابان می فرستادند تا هیزم بیاورند (که بیشتر از بوته تاق و کنده تاق بود) .

مراسم هیزم کشو با شادی همراه بود. موقعی که بارهای الاغ ها بار می شد واز بیابان به سمت روستا در حرکت بودند جوانان برای استقبال ازکاروان هیزم به همراه دف ودیره و خواندن اشعار، ترانه وسرصوت های محلی  وشادی کنان به سمت بیابان حرکت می کردند که گاهی اوقات تا جای حوض ملا نجف یا دم ریگ برای استقبال می رفتندوسپس پیشاپیش این کاروان به سمت روستا می آمدند. در روستا نیز مردان وزنان با دود کردن اسپند وذکر صلوات از بارهای هیزم استقبال می کردند.

خلاصه اینکه مراسم عروسی در گذشته خیلی شاد برگزار می شد تا جایی که برای مراسم هزوم کشو هم شادی می کردند.

از این بارهای هیزم حدود 10 الی 15خر (بار) هیزم به منزل داماد می رفت و همین مقدار را هم به خانه عروس می فرستادند. بقیه بارهای هیزم به عنوان تحفه وهدیه به بزرگان روستا از جمله کدخدا واقوام وخویشان  و...داده می شد.

رضا اسماعیلی

۰ نظر ۳۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۱:۲۰
محمدعلی خالقی

از چهره های جذاب و دوست داشتنی آقای میر علی صادقی

شنبه, ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۸:۱۳ ب.ظ

چهره های منحصر به فرد اسفاد

          متولد اسفاد

فردی مردمی . پرتلاش و زحمتکش و شوخ طبع و اندیشمند ، با ادبیاتی ویژه است که صحبت ها و تیکه کلام هایش از جذابیت خاصی برخوردار است و طرفداران زیادی دارد.

بخشی از دوران سربازی را در اوج قدرت و نظامی گری  رژیم شاهنشاهی در منطقه ظفار کشور عمان خدمت کرده است.

ایشان تبحری خاص در پرورش دام و امور دامداری و باغداری دارد.

و شاخص ترین ویژگی اش شرکت در جشن های عروسی است که شادی بخش و زینت بخش محافل عروسی مردم است است.

نواختن دف زیبا و آهنگ وقت خروس خون ایشان در اذهان ما برای همیشه ماندگار شده است.

آقای میرعلی صادقی اخیرا از ناراحتی قلبی رنج می برد .

برای ایشان و خانواده محترمشان آرزوی سلامتی و موفقیت در تمام امور داریم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد. 


اسماعیل کریمی اسفاد

۰ نظر ۲۹ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۰:۱۳
محمدعلی خالقی

خاطره دوست عزیز هادی کریمی

شنبه, ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۸:۰۷ ب.ظ



درسال 76 من بمناسبت تولد امام حسن مجتبی در مسجد بزرگ اسفاد سروده ای خوندم کلاس چهارم دبستان بودم و حاج ولی الله جعفری و آقای خالقی معلمین ما بودن به همراه خانم جوانی . زحمت تنظیم شعر و چگونگی خوندنش را سرکارخانم جوانی به عهده داشتن .  انرژی خواصی دادن تا اون برنامه را درمیان انبوه اسفادیهای قدیم اجراکردم و به خاطر کم قد بودنم جناب جعفری منو بردن پله سوم ممبر. خلاصه حیجان و استرس خواصی داشت مخصوصا که خانمها از طبقه دوم نگاه میکردن . 

روز بعد اجرا واکنشهای بسیار عالی برای من بود سرصف تشویق و تحسین شدم .پدرم هم تازه از تهران آمده بودن برایم کادو اورده بودن ولی  نمیگذاشتن ببینم و پنهانی به مدرسه برده بودن تا منو سرصف بهخاطر نمرات خوبم و اون مراسم تشویق کنن . خلاصه به مدت چهار تا پنج روز ازپشت شیشه پنجره داخل دفتر را ازلابلای نرده ها نگاه میکردم .صورتی رنگ .آهن ربایی .دوطرفه باز میشد و جالب بود که بااین که من پسر بودم اما کاملا دخترانه بود ولی درکل مدرسه هیچ کسی به زیبایی و باکلاسی اون جامدادی نداشتو شاید ندیده بود .هرروز چشم انتظار این بودم که بعد از قرآن و دعای صبح گاهی اسمم را صدا کنن و اون جایزه را تقدیم کنن .یادم نمیره  اخرین باری که دیدمش صبح همان روز زلزله بود بچه ها درگیر  بازی بودن و من از لابلای نرده ها دنبال جامدادی . نمیدونم چرا جاشو تغییر داده بودن وچند پوشه انداخته بودن روی آن . ازخانم جوانی پرسیدم ببخشید پس کی قراره اون جایزه که قول داده بودین رو بدین گفتن منتظریم یک مناسبتی باشه که تمام خانواده های بچه ها باشن . متاسفانه بعد از زلزله هم حتی اثری ازش ندیدم اما هنوز تصویرش درذهنمه . باتشکراز زحمات معلمین عزیزی همچون .جنابان جعفری.خالقی. حاج هادی غفاری. وسپاس فراوان ازخانم جوانی که هنوز مشتاق دیدنشان هستم 

هادی کریمی

۰ نظر ۲۹ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۰:۰۷
محمدعلی خالقی

یار مهربان

شنبه, ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۱۲:۲۱ ب.ظ

با سلام 


 از پشت نیمکت‌های غبار گرفته دریچه‌های دانایی را بر دلمان گشود، به نوجوانی یک حرف و دو حرف بر زبانمان "الفاظ نهاد و گفتن آموخت" و امروز هنوز دانسته‌هایش را با هیچ چشمداشتی در سفره پاک اندیشه با ما قسمت می‌کند.


یکی از اساتید و مشاهیر فرهیخته که تمامی دانش آموزان و همین طور معلمین و هم دورهای ایشان  که در عرصه علم و دانش فعالیت داشتند و بهترین خاطرات را از ایشان به یاد داریم 

معلم بزرگوار و عزیز ما خانم جوانی می باشند 

ایشان از سال ۷۰ تا ۷۵ فعالیت خود را بی دریغانه در اسفاد آغاز کردند و ستاره ا ی به تمام معنا پر شور و فعال ، شاد و خنده رو بودند 


نام پدر بزرگ وار ایشان علیجان و متولد خرداد ۱۳۵۰ در شهرستان قاین روستای خونیک می باشند و من در همین جا پیشاپیش زاد روز خرداد ۹۷ روز تولدتان روز عشق روز عرفان  روز اغاز بهار زندگی را به شما تبریک می گم 


مدرک کاردانی خود را در دانشگآه فرهنگیان قاین و ترم اخر در مرکز پیش دانش گاه سعدی مشهد در سال ۷۶و در دانشگاه عالی فرهنگیان موفق به اخذ کارشناسی شده اند.


 پنج سال در دبستان قائم اسفاد از بهترین خاطراتی ایست که حرف از بهترین انسانها مردمانی شریف همکارانی عزیز و دانش آموزانی نازنین اذعان داشتند.


در دو سال اول با مدیریت آقای فردوسی و معاونت جناب اقای اکبری سالهای بعدی با مدیریت آقای حاج ولی الله جعفری و  معاونت خود ایشان   در کنار  همکارانی  گرامی آقایان غلام حیدر اسداللهی  موسایی،خالقی،غفاری مربی پرورشی،غفاری آموزگار، نوروزی،شهریاری،انصاری،دلیر،غلامی

و همین طور خانم ها 

آزاد،عابدی،رضاپور را به تدریس پرداخته اند.


خاطرات کودکی دهه شصت و هفتاد ما متولدین ۶۱ ،۶۲  و هیاهوی زنگ و تفریح و بازیهای کودکانه با معلمین عزیز و همین طور معلم گرامی خانم جوانی را نمی توان اقرار نکرد و زحمات دلسوزانه معلمین را از یاد برد  چرا که اگر این معلمین نبودند  امروز باورمان بر خودمان دشوار بود واگر هر یک از این دانش آموزان  به جایگاه و پست و مقام رسیده اند  زحمات دلسوزانه معلمین بوده 

ودر پایان از تمامی معلمانی که صمیمانه در این  عرصه فعالیت دارند کمال تشکر و آرزوی موفقیت خواهانیم 


برای معلم عزیز و مهربان خانم جوانی و خانواده محترمشان هم آرزوی سلامتی داریم امید است قطار زندگی یشان بر روی ریل موفقیت و خوشبختی در حرکت و بهار دلشان شاد و خرم باشد به امید روزهای روشن برای ایشان

خالقی  اسفاد وطنم




جناب آقای خالقی سلام دست مریزاد آفرین بر شما انسان خستگی‌ناپذیر و کم نظیر

 من‌ به یُمن حضور شما و فعالیت‌های فرهنگی تان بر خود می بالم که مرغک بخت مرا یار شد تا بتوانم دوباره بر سر خوان خاطرات اسفادی های مهربان ،مهمان شوم.

بازگشتن به بیست و چند سال پیش سال های شیرین و پر خاطره سالهایی که من هنوز کوله بار معلمیَم خالی از تجربه و پختگی بود برایم جالب است و دلنشین خیلی خیلی از شما بابت این همه ملاطفت سپاسگزارم لحظه لحظه های تان بر وفق مراد باد.

 جوانی اردیبهشت ماه ۱۳۹۷






عکس فوق ارسالی محمد علی کریمی 

از راست جناب اقای حاج هادی غفاری،آقای خواجوی،  ؟؟؟؟؟،اقای الله نظر غفاری،آقای میرزا محمد اسداللهی ،اقای نصراللهی ،اقای غلام حیدر اسداللهی ،وحاج ولی الله جعفری 





۱ نظر ۲۹ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۲:۲۱
محمدعلی خالقی

سومین سالگرد بی بازگشت دکتر مظفر کریمی

جمعه, ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۷:۰۸ ب.ظ

در رثای مرحوم دکتر مظفر کریمی اسفاد 

در رثای مرحوم دکتر مظفر کریمی اسفاد، معروف به دائره المعارف تامین اجتماعی

از نگاه وزیر تعاون ، کار و رفاه اجتماعی

******

اردیبهشت ، ماه خزان مظفر است دکتر برای بیمه همانند یک سر است

فرزانه ای که عمر خودش را تلاش کرد تامین اجتماعی از این باغ ، بی بر است

از بیمه او نوشت کتابی به روزگار آن نکته های خوب که مانند گوهر است

با شعر خویش روح به اسفاد می دمید آبادی وطن ز غباری که باور است

آرام در بهشت رضا (ع) آرمید او نزدیک قبر عارف نامی که سرور است

میرزا جواد ، مرد خدا از نوادری در آسمان معرفت او مثل اختر است

یک شهر گریه کرد برای نبودنت این مرثیه برای غروب تو بهتر است

در سالگرد رفتن مردی از این دیار چشمان غم گرفته من باز هم تَر است

او عاشق وطن که مثالش ندیده ام روی مزار دسته گل یاس و احمر است

دارد" شمیم" خاطره از خُلق نیک او هرگز نرفته قامت سروی که در براست


شاعر : مرتضی حسینی اسفاد (شمیم)- نویسنده و مدرس دانشگاه

28اردیبهشت سومین سالگرد سفر بی بازگشت زنده یاد دکتر مظفر کریمی

۰ نظر ۲۸ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۹:۰۸
محمدعلی خالقی

مرحوم حاج غلام رضا غفاری

سه شنبه, ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۹:۳۴ ب.ظ

مرحوم حاج غلام رضا غفاری

یکی دیگر از بزرگان اسفاد.
مرحوم خواجه حاج غلامرضا غفاری.
فرزند خواجه غلام عباس .
وی انسانی مهربان خوش رو وخنده رو بودند. ایشان به همه احترام میگذاشتند ودر روستا به خیر وشر کسی کاری نداشته وهمیشه سر گرم زندگی خود بودند .
ایشان در زندگی بسیار تلاش نمودند تا فرزندانشان را به جا ومقامی برسانند که در این امر موفق بودند.وی دارای سه زن بودند  .همانگونه که همسر اولشان زنی بسیار مهربان بود همسر دومشان از سادات میباشد واز وی دو دختر دارند و در زمان زنده بودنشان زندگی گرم وشیرینی داشتند. فرزندان ونوه های ایشان رابطه خوبی با پدر وپدر بزرگ داشتند که این امر به دلیل خوبی ایشان بود که توانسته بودند ارتباط خوبی با فرزندان داشته باشند .وی دارای اب وزمین از قنات اسفاد بودند که معروف ترین ان باغ بزرگ معروف به باغ کلو که هم اکنون بین وراث ایشان تقسیم شده .وی پسر برادر حاجی محمد باقر بوده وایشان چون فرزندی نداشته اند تمام دارایشان به ایشان وکربلایی حامد غفاری رسیده که مهمترینشان برج حاجی محمد باقر ولوازم عتیقه ایشان میباشد . ایشان یک برادر دیگر هم داشتند به نام حسن که فوت کرده اند. همسر اول ایشان که کربلایی شاه جان نام دارد. زنی مهربان وبا سخاوت بوده ودارای صندوقچه جواهرات ونقره جات بوده که برای زینت وزیبایی عروسهای ان زمان از ایشان به امانت گرفته میشد ونیز از این لباسها وجواهرات برای زیبایی اسب شاهپری که زینت بخش عروسیهای ان زمان بود استفاده میکردند.ثمره زندگیشان از همسر اول سه دختر وسه پسر به نامهای خواجه حسین وخواجه علی شاه وخواجه حاج محمد هادی که پسر بزرگ ایشان میباشند وجزو فرهنگیان وچهرهای بنام اسفاد میباشند برای امرزش این بزرگ مرد وسلامتی خانوادشون صلوات بفرستین٬٬٬٬٬
نویسنده:محمد علی غفاری
۰ نظر ۲۵ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۱:۳۴
محمدعلی خالقی

نوخوان که بود

دوشنبه, ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۶:۳۵ ب.ظ

 

 

نوخوان , نوجوانی مهاجر افغانی بود که همراه خانواده اش و چند خانوار افغانی دیگر به اسفاد مهاجرت کرده ودر چادر زندگی می کردند 
در زمان حمله شوروی به افغانستان مدتی کنار کر زیر خانه قدیم حاج اقای کریمی وبعد زیر شهرک اسفاد بودن 
او یک برادر داشت به نام محمد وشغل اصلی انها دامداری بود . 
عده ای هم از این مهاجرین در فیرزاباد که املاک اصلی اسفاد بود اطراق داشتند 
ناگفته نماند در ان زمان چون جنگ بین افغانستان زیاد بود اکثر انها به ایران مهاجرت کرده وعدهای هم به کار مواد فروشی روی اورده بودند که در همین کوههای اسفاد وفندخت وابیز هم درگیریهای بسیاری می شد واکثر انها کشته وبه هلاکت می رسیدند و اجساد مرده را در داخل روستاها با ماشین دور می دادند که هم به قول ماها کله گرگی بگیرند و هم درجه ومقام

 وهم درس عبرتی شود برای کسانی که با انها مبادله مواد داشتند 
که از همین روستای مجاور ما ابیز هم یکی دونفر را چند بار گروگان گرفته وتا لب مرز انها را برده بودند تا بتوانن به درخواست خود که پول بود برسند 
 پس از سالها درگیری این قضیه به موفقیت به درجات عالی خود رسیدوبسیاری از عزیزانمان در این راه شهید و بسیاری هم مجروح شدند

 

۰ نظر ۲۴ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۸:۳۵
محمدعلی خالقی

افسانه من

پنجشنبه, ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۱:۱۳ ب.ظ

افسانه من



تازه چشمهایم به خواب رفته بود . هوا خیلی گرم ومقارن ساعت ۲:۲۰ دقیقه بعداظهراردیبهشت ماه ۱۳۷۶بود . صدایی ارام و کودکانه در گوشم میس کال میزد .دایی دایی فکر میکردم خواب میبینم تا اینکه دستهایی نرم ولطیف به ارامی چادری که روی خودم پهن کرده بودم رو کنار زد ولبخندی عاشقانه نگاهم. را به خود به گیرا کشاند.

دایی دایی دایی 

با اینکه خستگی تموم وجودم را گرفته بود گفتن جان دایی چی میگی 

دایی یه گنجشک تو خونه مون لونه کرده میای برام بگیری 

باشه دایی فردا میام 

اخ جون و خوشحالی از وجودش موج میزد ورفت 

شب قبل با رویای کودکانه خود با هم نقاشی می کشیدیم نقاشیهای خوب وقشنگ یک اسمون پر ستاره با یک درخت سیب وابرهایی با ماه  قشنگ

بدوبدو  و صدای خنده هاش از من دور تر ودورتر میشد . من دوباره به خواب رفتم . فردای ان روز یعنی 20/2/76 نزدیک ظهر من تازه از مدرسه اومده بودم خسته ومانده مادر داشت مقدمات نهار را فراهم میکرد نهار ماکارانی بود بعداز خوردن نهار نزدیک ساعت ۱۲:۲۷ دقیقه بود که صدایی در گوش همچون صدای صاعقه یا رعد وبرق طنین افکند وزمین شروع به لرزیدن کرد به سرعت به همراه مادر خود را به خیابان رساندیم ونشتیم وچشم بستیم دوالی سه دقیقه نگذشته بود, مهیب گرد وغبار تمام اطراف رو فرا گرفته وصدایی نالها از هر کوچه خیابانی به گوش میرسید. ان روز به سیاهی شب تبدیل شده بود و دیگر هیچ چیز زیبایی خودش را نداشت همه جا تار وسیاه بود وپس لرزها هم چنان ادامه داشت . تا چشم باز کردم  دیگر نه گنجشکی بود و نه دفتر نقاشی ونه ماه درختی ,,,,,,


این جنبش الهی وقهر زمین را به تمام کسانی که عزیزانشان را از دست داده اند تسلیت می گوییم 

خالقی اسفاد 



خیلی قشنگ به نگارش دراومده .زنده کرد خاطراتی که این افسانه داشت وبرامون درزیر یک سقف ساخت .اما افسانه رو اون زلزله ی افسانه ای باخودش برد اونروز از قاین به اسفاد اومدم وبا اون صحنه وحشتناک اسفاد چند دقیقه ای بیشتر نموندم ودوباره بازگشت به قاین برای پیدا کردن پدرومادرم وخواهرکوچکم وافسانه.توبیمارستان قاین بین اون همه مجروح گشتم وگشتم پدرومادرم وتونستم پیدا کنم اما اثری از خواهرم وافسانه نبود بعد خبردار شدم خواهرم واعزام مشهد کردن وبعد اون لحظه ای که هیچ موقع فراموشم نمیشه .رفتم سردخونه ،وقتی کشوسردخونه روباز کرد فکر کردم خوابه چهره سفیدمثل ماه ،با خنده ای نهیف برصورت ، انگار داشت حرف میزد دوروز قبلش وارد خونه شدم دوید سمتم  وگفت عمو ببین پام چی شده .شصت پاش بریده شده بود با یه پارچه سفید مادرش بسته بود بوسش کردم حالا نمیتونستم قبول کنم که او دیگه نمیخواد بلندبشه .آروم خوابیده بود خواب ابدی باورم نمیشد افسانه واقعا افسانه بود روحش شاد ویادش گرامی.روح مادرش هم شاد وخدا بیامرزدشون

الله یار حسنی

۱ نظر ۲۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۳:۱۳
محمدعلی خالقی

حوض ملا حاجی اسفاد

پنجشنبه, ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۱۲:۰۱ ق.ظ

حوض ملا حاجی اسفاد

حوض ملا حاجی
در اسفاد قدیم بعلت عدم وجود آب لوله کشی و دسترسی به آب شرب ، یکی از ابتکارات بسیار ارزشمند اسفادیها احداث حوض انبار آب در کوچه باغ ها . معابر و محله های مختلف اسفاد است که جهت استفاده عموم ساخت شده است.
حوض انبار زیرزمینی حدود 70 تا 100 هزار لیتری با دیوار سیمانی و یا ساروج و پوشش سیمانی از ترکیب سیمان و ماسه بادی ( قوم ) ساخته می شد که بدون قیرگونی و ایزوگام ، هیچ گونه نشتی آب به بیرون نداشت.
حوض ملاجی در ابتدای کوچه ملخی و انتهای جوی مه ریمه ( مهریمن ) توسط ملا حاجی از طایفه ابراهیمی و مددی احداث شده اند.
مرحوم ملاحاجی فردی مهربان . بی آزار و مومن بودند که در منزل مرحوم محمد ابراهیم ابراهیمی زندگی می کردند. ایشان بعلت ناتوانی از ناحیه پا ، قادر به انجام فعالیت و کار کشاورزی نبودند و هر روز جلو درب حیاط و سایه درخت می نشستند و کوچک که بودیم وقتی از آنجا رد می شدیم به ایشان سلام می دادیم.
آب حوض ملاحاجی ، خنک ، گوارا و در دسترس بود.
پله های این حوض رو به قبله و وسیع و داری شیب کند بود و همچنین شیر آب نیز دارای فشار کم بود و کودکان نیز بدون ترس از افتادن در پاشیری و فشار شیر آب می توانستند آب بنوشند.
در دسترس بودن و همچنین تهیه آب مصرفی منزل از این حوض و نوشیدن و رفع تشنگی خود به خود مارا وادار می کرد که ضمن سلام به ساحت حضرت اباعبدالله ، برای خود مرحوم ملاحاجی و پدر مادر ایشان خدابیامرزی بفرستیم.
امروزه با تعبیه و نصب آبسردکن می توان این امر خیر را ادامه داد و با احیاء حوض انبار ها به توسعه گردشگری کمک نمود.
کریمی آوای اسفاد
۰ نظر ۲۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۰:۰۱
محمدعلی خالقی

۰ نظر ۱۴ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۰:۳۷
محمدعلی خالقی

قروت یکی از غذاهای قدیمی اسفاد

پنجشنبه, ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۶:۵۵ ب.ظ

از مرحوم کبله زینل شعری به یاد دارم که هر موقع این غذای خوشمزه رو می بینم یاد این شعر می افتم . 

کبله زینلم  کبله زینلم مال مه مفته       قروتی می خورم گردن کلفته

 

قروت یکی از غذاهای خشمزه و دوست داشتنی اسفادیها  می باشد . غذایی سنگین با ویتامین زیاد ، این نوع غذا یکی از پر رونق ترین غذاها در قدیم محسوب می شد . و همین طور  قدمت بسیار بالایی دارد که تا به امروز هویت خود را محفوظ نگه داشته است.

دستور پخت

کشک آماده شده که از شیر گوسفند و گاو به صورت تیکه هایی کوچک انگشتی و یا نقوچی درست می شود در تقارچه که از ظرفی سفالی و گرد مانند و دندانه دندانه درست شده می ریزند و با توجه به بضاعت فرد کشک ساب و گردوی شکسته شده مخلوط در تقارچه آن قدر مالیده می شود که خود را ول کرده و به محلولی شل و آب تبدیل می شود و این امر تا مقدار لازم ساییده می شود و به تعداد نفرات بستگی دارد و بعد از مالیده شدن در ظروف مسی وبا مخلوط پیاز سرخ شده و روغن زرد و وچند دانه سیر حسابی جوشانده می شود و  ما اسفادیها عادت داریم این قروت محلی و قدیمی را با کدو حلوایی تخم مرغ و بادمجان سرخ شده بوخوریم .

این غذا همان طور که قدمتی بالا دارد ولی هنوز هم محبوبیت خودرا نگه داشته و نگه خواهد داشت  

گاهی دلم برای ان روزها تنگ می شود ولی این یک فلسفه ای عظیم است از گذر زمان 

چرا که غم با شادی .  خوبی  و بدی   غم اندوه  همه همه در کنار هم لذت دارد 

روزتان خوش 

 

۰ نظر ۱۳ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۸:۵۵
محمدعلی خالقی

مراسم جشن عروسی جناب محمد غفاری

پنجشنبه, ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۱۲:۲۸ ب.ظ

۰ نظر ۱۳ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۲:۲۸
محمدعلی خالقی

گنجش افکار

چهارشنبه, ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۳:۰۰ ب.ظ

سوختن به تماشا نمی شود 

خود را بسوز که از ریشه سوختی

گر عقل وفهم بود به ظاهر روشن 

چوب بی آزار را چرا افروختی

 

گر بود تو را شعله به گرما 

شاءنت  بود از امر هویدا

عمری صعود و هلهله در باد

شاتوت سکوت را به چه دعوا

 

خاموش در این گنجش افکار 

ای بی خبر از کرده ی بیمار 

انگشت به هر روزنه خاموش 

زهر است و ماری که کمین است

 

رخ در طبیعت و گل هم به زمین است 

بیداد چو روزی که نسیم هم گذرین است 

موعود به  دوزخ او منتظرین است

سوزان ابدی و گرما که عجین است

 

شعر گفت و معروف شدی بهر اوامر

ای خویش برو شعله نکش بهر عوامل

گر بود تو را کین شتر زخم رفیقان

ای بی خبر از خالق یکتا و عجایب

        شاعر خالقی اسفاد 

۰ نظر ۱۲ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۵:۰۰
محمدعلی خالقی

اسفاد سربلند

سه شنبه, ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۱۱:۴۳ ق.ظ

۰ نظر ۱۱ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۱:۴۳
محمدعلی خالقی

چهره های منحصر به فرد

شنبه, ۸ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۸:۱۶ ب.ظ


        متولد اسفاد  ساکن مشهد 

در زلزله دلخراش 76 از نعمت مادری مهربان و در سال85 از نعمت پدری فداکار محروم شد

اما ایشان همچنان محکم و استوار و شاد و سرافراز در حال درخشیدن است.

چندین سال است این ستاره هالیوود،  با اجرای تئاتر کمدی لبخند را بر لبان هم وطن خود جاری ساخته است.

ویژگی های فیزیک بدنی و چهره و خنده و حرکات بی نظیرش کمک فراوان به هرچه بهتر اجرا شدن نمایش می کند.

یکی از خصوصیات بارز ایشان ، اجرای نمایش کمدی و اس تندآپ کمدی بصورت فی البداهه و خودکار است .

نمایش های کمدی،  کاری بسیار سخت و دشوار است  چرا که ابتدا و انتهای نمایش تا حدودی مشخص نیست و همچنین داری زمان کوتاه است و بازیگر ممکن است با کمبود مطلب مواجه شود. همچنین موضوع و محتوای نمایش ممکن است نتواند باعث ایجاد هیجان در همه افراد شده و یا عده ای استقبال نکنند و یا هریک برداشت خاصی از آن داشته باشند .به همین جهت تامین سلیقه همه افراد کاری دشوار و هنرمندی خاصی را می طلبد.

ابراهیم صادقی و برادرانش رضا و سعید و حسین و محمد علی  دارای استعداد فوق العاده برای اجرای نمایش کمدی هستند و این نمایش ها چون در حوصله بیننده و دارای زمان کوتاه و شاد و خنده دار هستند ، اسفادیها توجه بیشتری به آن دارند. گاهی اوقات گروه نمایش فقط از  چند ساعت قبل مراسم اقدام به تمرین می کنند که این واقعا شگفت آور است.

ابراهیم صادقی به همراه آقایان  رضا عبدی و هادی نظرجانی .احمد حکمتی پور و داوودی و سایر افراد ،چهره هایی موفق در این عرصه هستند.

در اسفاد قدیم تئاتر از شکوفایی خاصی برخوردار بود و جوان های آن دوران توجه فراوانی به آن داشتند . هم اکنون نیز این کار فرهنگی تاثیر گذار را به همت جوانان هنرمند اسفاد میتوان در مشهد و اسفاد دنبال کرد.

در پایان یاد و خاطر مرحومین محمد کریم پور و رضا صادقی که واقعا فوق العاده بودند را گرامی می داریم.

برای ابراهیم و رضا صادقی و سایر برادران و اعضای محترم خانواده صادقی  آرزوی سلامتی و باروری و بهترین ها را داریم.

به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.  



اسماعیل کریمی اسفاد

۰ نظر ۰۸ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۰:۱۶
محمدعلی خالقی

داستان سگ با وفا

شنبه, ۸ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۴:۰۱ ب.ظ

داستان سگ با وفا و چوپان و رمه 

 

مرحوم میرزا غلام حسن در زمان قدیم اسفاد دارای گله ای از گوسفندان بودند که هر روز توسط چوپان به بیابان جهت چرا می برد . 

نام چوپان علی جان محمد  پلنگی بود از یکی از روستاهای مجاور به نام  دارج

این چوپان شهرت به مد پلنگ بود

علی جان همیشه کاردی بلند و قدمتی به کمر می داشت و مردی قوی و نترس بود  یک روز   که در حال چراندن گوسفندان بود. پلنگی به آن حمله می کند و در گیری او با پلنگ اوج می گیرد .

با زیرکی که علی جان می داشت در پی شاه رگ پای پلنگ  در هین  درگیری بوده و شاهرگ آن را قطع می کند . در آن هنگام پلنگ  از پای در می آید و می میرد  . زان پس شهرت مد پلنگ به او آوازه می دهد .

 مرحوم میرزا غلام حسن سگی داشتند به نام خیبر و این سگ با علی جان و رمه به بیابان می رفت  و اکثر مواقع هم دربان خانه بود .

از با وفایی این  سگ و زیرکی اش ان بود که در تابستان گرم همیشه در  کنار حوض اب که فضایی سرد بود . به چرت زدن می پرداخت .۰که همیشه این سوال برای صاحبش از زیرکی سگ اذعان می داشت . 

 

یکی دیگر از باوفایی و زیرکی خیبر ان بود که زمانی که کسی نبود برای چوپان غذا به بیابان ببرد . غذای چوپان را به دستمال می بستند و به پشت آن گره می زدند .خیبر تمام آن مسیر را،  غذا را به پشت خود حمل و به چوپان می رساند . 

 

ما درس وفا را از سگی آموختیم که بوی نان در گردنش ، شاید هم  گرسنه ولی می دانست که باید آن غذا را به صاحبش بدهد.

 

و امروز باعث و بانی این داستان این شد که کارمندان غیور شهرداری ‌ که شغل شان سگ کشی می باشد جهت هر قلاده سگ کشته ۴۰ هزار تومان دریافت می کنند .

برای روح این بزرگان و همان طور علی جان مد پلنگی که در چناران مدفون می باشد  بخوانیم با  ذکر  فاتحه بر محمد و ال محمد 

خیبر را هم از یاد نبریم     باوفا                خالقی در اسفاد وطنم

۰ نظر ۰۸ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۶:۰۱
محمدعلی خالقی

سرزمین مادری

چهارشنبه, ۵ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۳:۵۲ ب.ظ

             سرزمین مادری

 

اسفاد ای زادگاه مادری من چه می کنی 

با دستهای خسته و روح شکسته چه می کنی

 

درد است در فراق من از حال و روز تو 

شهر سکوت و در دیوار شکسته چه می کنی 

 

روزی و روزگاری و حال و هوای تو 

شور اشتیاق بر مزار شهیدان چه می کنی 

 

از باغ های خرم و شیر و دلان تو

ان کوچه باغ  عام و مردان ادیبت چه می کنی

 

در سالهای  دور عصر   گبر و ترکمن 

عمری چو پرچمی حفاظ بر بلندا چه می کنی

 

چون ریشه در خاکت بود سرو و سربلند

عمری چو قرنی عظیم پانصد ساله چه می کنی

 

هر چند که خاکت بود کیمیای در 

می بوسم و چشم به راه مزار حبیبان چه می کنی

 

مقبول حق در کفن و مرگ و آخرت 

خفته و نکوست در کنار  نیاکان  چه می کنی

 

گر زندگی همین بود عمری چو برق و باد 

بی تو چو مرگی ایست به سرای دوباره  چه میکنی

 

گفتم و شدم شاد چو شمشاد و ارغوان

آن کس که شنود شعرت شادمان چه می کنی؟

شاعر خالقی اسفاد (عرفان)

۰ نظر ۰۵ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۵:۵۲
محمدعلی خالقی

موتور اژ

دوشنبه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۹:۱۴ ب.ظ
بیوگرافی اژ وبهترین تلنگرش

وقتی روغن چل به باک می ریختیم ومناظر زیبای هلالی دود را با دنده معکوسها در پشت سر تماشا می کردیم . زیبایی دود وغرش سیلند.شوق وذوق راکب را دوچندان می کرد .
وجالب اون که وقتی از جوی کرتی با جوب وبرقهای پر لاخ وسنگ وباز هم غرش اژ (عاشقتم ) به راه دویلی در راه بودیم و خورجینت همچنان دلنگان بود چند باری هم در برق وجو به زمین می خوردیم وغیر ممکن بود یکی از راهنماها نشکنه ,,,,
اماده جهت عملیات موش دود دادن
لوله اگزز بعضی از موتورها باریک بود وبعضی گرد که ما با اون گرده مشکل داشتیم ولی باریکه که همچنان با جیر محکم بسته میشد . وبالاخر سوراخ موش را هموار و اون لوله جیر تیوپی رو هم به سوراخ موش می گذاشتیم و همچنان غرش سیلندر به تگ دشت خانه هم میرسید . دود از چهل وپنجاه سوراخ بیرون می امد . تلنگرش انجاست که وقتی مشغول پلمپ سوراخها بودیم , همچنان در لابلای غرش موتور صدایی خنده می امد . که مات مبهوت راکب موتور را متعجب می کرد . که ملزم به خاموش موتور وبه دنبال صدا ,,,,,
نگو موش بر لبه پل نشته , وکت وشلوار و عینک افتابی زده و به مناظره ما پرداخته ومی خندد, 

جالب انجاست که میگه بفرما نوشابه ,,,
خالقی اسفاد
برچسب‌ها: 
۰ نظر ۰۳ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۱:۱۴
محمدعلی خالقی

خاطرات منقرضه

دوشنبه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۱:۳۳ ق.ظ

بنشین  با هم کمی گپی زنیم 

از قدیما و اون جوونا نگذریم 

گر بگم از بهرت ای دوست پیر مشی 

گر بود رویت سفید     قرمز  مشی

روزی بود  و    روزگاری داشتیم

گو گله و  خر گله    می داشتیم

هر که دو تا گو مداش کیف  می داش

گر ماست و سر شیر فراوو می داش

یا اگر مرغ وخروس هم می داش 

قد قدان تخمرغ به زنبیل می داشت

خیت پیاز سیرموک و کاه یادش بخیر 

بزغاله و شیخ روا     یادش بخیر 

کلب پیاز   علف کرده    سو مزنی 

داس مایی یا گو خوره گو مزنی 

سیم داغ !  گو موخوره یا بیارم

صبر کو   یک سیم سرخ بیارم

سر صبح   یک انار ترش بیار 

تا ده مین خیتا توره خو بنیا

یا که انار مبره یک سیم وپکنیک ره بیار

عجبا ای روزگار باز ده کجار

گندم سر زعفرو    او ره بیار

پی باغو ره او دادم فردا عمله درم

خر و جقد وماله یک رسمون کم درم

چه سواری داره ده ری مله یک پایه

شاشا  پل ره بگی   ترگز اناری مایه

خرا هم مونده شدن پیزور ببن قب نکنه

گردن اور محکم بگی زن صحبخور مایه

بگذریم    پل خیت هم ، موشی شده

موتور اژ ، یا هم ، پنج کیلویی کاه مایه 

یادمه موتور اومه ده جو کرتی قرش اژ

باز مترسم که همو موش عینکی مر مایه

اگر ای بار دگه و موتور اژ و روغن چل

ا همو موش و همو غرش اژ و مه بم

کلکو کنده شده گور  صحب خور مایه

بخدا مونده شدم وگر نه تا صبح بریتو

اقدر حرف مزدم   ولی یه اما داره 

حرفوکه حرف میره اوسونه داستان مایه

                   خالقی در اسفاد وطنم

۱ نظر ۰۳ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۱:۳۳
محمدعلی خالقی

انجیر کوهی

دوشنبه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۱۲:۴۸ ق.ظ

۷انجیر کوهی اسفاد   

 

انجیر کوهی یا می شه گفت انجیر طبیعی یکی از گونه های انجیر است

این انجیر خودرو می باشد و در مناطق کوهستانی می روید ودر مقابل خشک سالی سرما وباد واب مقاومت زیادی دارد 

درخت این انجیر در روزنه کوهها ویا صخره ها می روید 

انجیر رسیده ان شیرین و سفت و کمی ترش مزه می باشد 

این میوه از قدیمی ترین گونه های گیاهی می باشد و از قدیم برای مردم آشنایی داشت  در اسفاد ما بعلت موقعیت آب و هوایی وخشکسالی های مکرر  امروزه کمی نادر شده و در اسفاد قدیم این میوه از پررنگ ترین میوه های کوهی بود و پرندگانی چون کبک تهی بلبل و خزندگان علاقه بسیاری به ان داشتند  و امروزه هم از درختانی به ندرت هنوز استفاده می شود . 

این نوع میوه خوراک مناسبی برای کبک و تهی بوده ودر قدیم در سایه این درخت  از وسیله ای به نام  دودر جهت به دام انداختن انها استفاده می کردند  چرا که این پرنده علاقه وافری به این میوه دارد  

محل را برای به دام انداختن کبک ها در دامنه کوه تا پای درختان انجیر به طرز ماهرانه ای از خار و خاشاک تعبیه می کردند تا بتوانند راحت تر انها را شکار کنند . 

چوب این درخت هم بسیار مقاوم و قوی  می باشد

انجیر خواص بسیار خوبی برای هضم غذا  واز طرفداران بسیاری در قدیم وحال برخوردار می باشد

رنگ انجیر کوهی اسفاد معمولا سیاه و پوستی محکم  و دانهایی ریز وخوش مزه و انجیر زرد انجیر چغوکی وانواع دیگری هم در باغ ها می توان مشاهده نمود 

                 خالقی اسفاد

۰ نظر ۰۳ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۰:۴۸
محمدعلی خالقی

ته شله و منبع آب

شنبه, ۱ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۱:۵۱ ب.ظ

ته شله  و منبع اب

 

ته شله مکانی استراتژیک در اسفاد محسوب می‌شود از چند جهت :

اول بخاطر اینکه بعد از راه در قلعه که هم اکنون آسفالت شده بعنوان دومین مسیر اصلی برای دسترسی شهرک به پای چنار استفاده می‌شود که این مسیر به راه پی قلعه معروف است.

دوم وجود بخش بزرگی از مزارع در اطراف این راه که وجود جوی آب همراه با درختان توت در سرتاسر این راه به آن زیبایی خاصی بخشیده است.

سوم به دلیل وجود خرمنگاه های گندم و جو  که البته تعدادی از این خرمن ها در پیزاد قاضی هم وجود دارد. 

 

ته شله زمینی صاف با ارتفاعات کم   پایین وبالا شیب دار می باشد که مختص خرمنگاه ها صورت می گرفت و عمومی محسوب می شود که هر کس جایگاه خاص خودش را از قدیم و ایام دارد وچون از محیطی تقریبی در معرض باد می باشد از این مهم برخوردار گشته و در زمان اسفاد قدیم جایگاهی برای عصر امروز فراهم کرده که شاید برای نسل امروز ناشناخته باشد و انسان را به سوی عشق محبت و صفا سوق می دهد 

وشاید قدیمی ها با هر بار عبور از این مجاورت به یاد خاطرات و کلماتی مانند خداقوت  چیگ  دروازه  خر وگاو ریسمان جوال  و گندم جو ماش خرجین و واز همه مهمتر اجداد و پدران و مادرانی که امروز در جمع ما  نیستند بیفتند 

چهارمین دلیلی که به این محل اهمیت بخشید ایجاد منبع آب شرب شهرک اسفاد هست

این منبع زمینی و بتنی به متراژ تقریبا ده در پنج و عمق چهار و پنج متر که از بتن سخت و فشرده در دهه 60 ساخته شد و مدت کمی از آب چاه عمیقی که در مجاور همین محل حفر شده بود تغذیه می شد که احتمال بر تامین اب شهرک و همین طور اگر عملی می شد برای مزارع هم قابل استفاده بود که موثر نشد و هم اکنون از آّب اسفدن تأمین می شود. یادی کنیم از مرحوم حاج میرزاحسین نظرجانی (پدر دهیار فعلی) که زمان ساخت این منبع منزلشان در ته شله واقع بود و همکاری موثری در ساخت منبع داشتند.

داستان چاه و دردسرهای حفر آن و خشک شدن آب آن و انتقال موتور دیزل و تانکر آن تراژدی است که از آن فقط اتاقکی به یادگار مانده است.  چاهی که برای اسفادیها آب نداشت شاید برای شرکت حفاری نان داشت.

       نگارش احمد محمدیł 

۰ نظر ۰۱ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۳:۵۱
محمدعلی خالقی

داستان ما مثل شد

پنجشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۷، ۰۴:۵۲ ب.ظ

با لبخند منو بخون

 

تا حالا دقت کردید بعضی از افراد شدیدا ابراز هم دردی می کنند  و علاقه از خودشان نشان داده و صمیمی و گرم وارد جلد ادم های ساده می شن 

اینها چاپلوسانی بیش نیستن که با مکر و حیله روبه هانه خود موجب حیله افراد ساده می شن

 

همین که می شینی تو ماشین یارو یک نگاه غلیظ .......قیافه ات خیلی آشناست داداش بچه کجایی 

یا می ری تو تعمیر گاه پلوس ماشینو جا بزنی یا رو در هینی که کارشو انجام میده یک لبخند  ملیح میکنه و میگه بچه کجایی  یا هم می فرستد دو تا گرد گیر پلوس بگیری وقتی اومدی می بینی بسته و ایراد از جای دیگه بوده به بهونه پلوس پنجاه هزار ازت گرفته 

قافل از این که نمیدانن که ما بچه اسفادی م

و جواب این شیاطین این است . 

روزی منتظر ماشین از گاراژ دارا به صبا بودم  تا نشتم

یارو کجا می ری گفتم صبا  

قیافت خیلی  آشناست  بچه کجایی  .... منو بگو یه جوری شدم . گفتم این از اوناست . 

در هینی که با گوشیم داشتم ور می رفتم 

گفتم محمد 

یک نگاه و یک دنده معکوس

دوباره پرسید بچه کجایی 

گفتم محمد 

یک لب کچ و یک کمان ابرو از خودش نشون داد 

گفت کجای صبا می ری گفتم مشهد 

دوباره یک لبخند و یک لب چرخان 

منم طبیعی

در هینی که داشتم پفک می خوردم  گفتم بفرما نوشابه

یک مکس کرد دوباره پرسید 

هوا گرم شده

گفتم همین جلو 

گفت چی همین جلو 

گفتم پیاده 

گفت

حالت خوبه  گفتم پانصد بیشتر ندارم

داشت  دو دستی می زد تو سرش 

فهمیدم منظورش چی بود 

 ازمیدان دو قدم رد شده بود می خواست پانصد بیشتر بگیره یعنی ۱۵۰۰

منم پیاده شدم و  بهش گفت گفتی اسمت چی بود

باشه  اسفاد  یادت باشه

ممنون 

نقل بود از یکی دوستان   همون شخص خسته مانده رفته بود خانه که غذا بخور ه و داستان را واسه زنش تعریف می کرده 

زنه بهش گفت شک نکن قاینی بوده 

مرده هم با جد گفت نه بابا می گفت  اسفاد

زن گفت قابله ماکارونی تو یخچاله بردار بخور تا حالت جا بیاد حالت خوب نیست 

اسفاد رو چطور نمی شناسی 

بادرینگ حقه  زردک

 مرغ پر زنی نمی شناسی

تا درب یخچال رو باز می کنه وقابلمه رو میاره، جلوش می بینه که یک اسفادی تموم ماکارانی ها رو خورده و چهار زونی  

وسط قابلمه نشسته و بهش گفت گفتی اسمت چی بود 

نقی

ما که نهار نخوردم

 ما خیلی باحالیم

۰ نظر ۳۰ فروردين ۹۷ ، ۱۶:۵۲
محمدعلی خالقی

اسفاد و ایستگاه شن شویی قدیم

چهارشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۷، ۰۲:۵۸ ق.ظ

ایستگاه شن و ماسه اسفاد :


سابقه استفاده از شن و ماسه توسط اسفادیها شاید با سابقه ورود سیمان به جمع مصالح ساختمانی برابری می کند چون قبل از ورود سیمان به جمع مصالح ساختمانی آنها برای مکان هایی مانند سقف و بدنه داخلی حوض ها از ساروج استفاده می کردند که به نوع خود ماده ای با چسبندگی قوی و پایدار بود. 

بحث اصلی این موضوع  ایستگاه شن شویی یا شن ریزی است . این ایستگاه که بصورت اتاقکی شامل  دو دیوار از ساخت هایی تخت و محکم و سقف آن که توری یا سرند بوده که در میانه شاهرود (حد فاصل تنگی گاه و آبشار چراغون) که شاهرگ کلیدی اسفاد می باشد واقع شده بود. 

طرز استفاده آن به این صورت بوده که بیل مکانیکی ، شن درشت را از بستر رود برداشته و روی سقف می ریزد که توسط توری دانه های ریز جدا شده و به داخل کامیونی که زیر سقف قرار گرفته هدایت می شد. 

قبل از احداث شهرک اسفاد در سال 59 اسفادیها بصورت شخصی از شن و ماسه های شاهرود که دانه  های های آن نسبت به شن و ماسه هاس امروزی سفید و کیفیت آن خیلی بهتر از ماسه سیاه است استفاده می کردند و با شروع ساخت و ساز شهرک ، مهندسین پیمانکار اقدام به ایجاد این کارگاه در میانه های شاهرود کردند که تمامی شن مورد استفاده برای ساخت خانه های شهرک اسفاد را تأمین می نمود  و  اکنون آثار آن شامل دیوارهای دو طرف آن باقی است که شاید برای نسل جدید  ناشناخته و مورد سوال باشد.

مختصات شاهرود: 

نقطه شروع  شاهرود  دره ای در دامنه کوه های بین اسفاد و میر آباد می باشد و  امتداد آن  از محل هایی مثل تگ زوزخ ، تنگی گاه ،  کوه بنیجی ، چنگ کلاغ ، آبشار چراغان ، لاخ های سنگوها ، دیمه زار مَج ، پَل های خاکستری ، چاه قرقروک، تگ دره ی گلستو ، قله مزار آشی ، و در نهایت قبرستان بالا عبور می کند و  در نهایت  پس از عبور از میان باغ ها و مزارعی که دو طرف آن قرار گرفته اند به جاده اسفالت منتهی شده و پس از آن بصورت شاخه های فرعی در بیابان اسفاد دیده می شود.


احمد محمدی  خالقی

۰ نظر ۲۹ فروردين ۹۷ ، ۰۲:۵۸
محمدعلی خالقی

پیلو رمه

سه شنبه, ۲۸ فروردين ۱۳۹۷، ۰۱:۴۹ ق.ظ

پیلو رمه در فصل بهار


در اسفاد قدیم تقریبا همه اسفادیها گوسفند دار بودند و اسفاد سه رمه بزرگ داشت.

شیر و ماست . نون و شیر . گور ماس . فه له . چای شیر و کلیه فرآورده های مربوط به شیر و ماست قوت اصلی مردم بود.

هر رمه یک کلوون و بزرگ داشت و امور ده یک و گماری و تهیه چوپان را بر عهده داشت.

هم زمان با فصل بهار و زنده شدن طبیعت اصلا نمی شد گوسفند را در آغل نگه داشت و محیط گرم آغل و غذای خشک پارسال دیگر خوراک خوبی نبود.

گوسفندان هم در فصل بهار زندگی دوباره داشتند و تمایل به خوردن علف تازه بهار داشتند.

در فصل بهار و پایان فصل زمستان ، رمه ها میدونی می شدند .یعنی باید در طبیعت نگهداری می شدند.

گوسفندان هر روز به چرا می رفتند و شب در بیرون و آغل نگهداری می شدند و صبح زود برای شیر دوشی به پیلو می آمدند.

پیلو محل خسباندن گوسفندان است چه در بیابان و صحرا و یا محل شیر دوشی .

صبح زود چند تن از صاحبان  گوسفندان به اتفاق بچه ها به محل پیلو رمه برای شیردوشی می روند.

دوختن گوسفندان در روزهای اول سخت و دشوار است.

گرفتن گوسفندان سوور  به تنهایی امکان پذیر نیست و کمک گروهی می طلبد.

برخی گوسفندان از بین چند نفر فرار می کردند و بالاخره با سنگ و چنگ و دندان و کنده شدن پشم هایشان گیر می افتادند و گاهی اوقات کتک و فحش هم می خوردند.

کار شیردوشی را هم مردان و هم زنان انجام می دادند.

شیر گوسفندان در بهار بسیار مقوی بود چون از علف تازه بود گاهی اوقات شیر مایل به رنگ سبز بود و مه یه گوسفندان پر از شیر بود و با فشار زیاد دوخته می شد و اونقدر کف می کرد که از کاسه سر ریز می شد.

هنگام دوختن ، برخی گوسفندان فرار می کردند و یا لگد به دیکچه می زدند .گاهی هم گاله هایشان داخل شیر می افتاد و زحمت دوختن  هدر میرفت و شاید هم کاسه شیر را خود گوسفند می خورد.

برخی گوسفندان شیر دزدی داشتند و شیرشان را بالا می کشیدند تا برای بچه هایشان شیر ذخیره شود اما با خوردن چند پس مه یه شیر را پس می دادند.

معمولا مقداری شیر برای بره بزغاله ها می ماند و دوخته نمی شد.

دیکچه و کاسه های مس و نیکل برای شیر دوشی بود و در نهایت شیر به داخل پانکه و دبه ریخته می شد.

معمولا ظرف شیر  را کنار رمه می گذاشتند و دورش را با قلوه سنگ سنگچین می کردند تا چپه نشود و یا گوسفند و الاغ نتواند چپه کند.

بعد از شیر دوشی و خاموش شدن غر و بور  اولیه گوسفندان ، رمه آماده ورود خلومه گل می شد .‌......

                          کریمی آوای اسفاد

ادامه دارد.۷۷

۰ نظر ۲۸ فروردين ۹۷ ، ۰۱:۴۹
محمدعلی خالقی

اسفاد قدیم

چهارشنبه, ۲۲ فروردين ۱۳۹۷، ۱۲:۰۲ ق.ظ

۱ نظر ۲۲ فروردين ۹۷ ، ۰۰:۰۲
محمدعلی خالقی

گذر زمان در برق و باد

دوشنبه, ۲۰ فروردين ۱۳۹۷، ۱۰:۲۴ ب.ظ

 

 

روزگارانی چو بادی در گذر 

از قدیم مردان شیر رهگذر

سعدی و حافظ بود  مثنوی 

ریز علی روباه پنیر نادری

کاخ بود قلعه بود نون جو

در دکان کالا به کالا نون او

شور شادی در تنور و نان داغ

چلپک وجزغاله قلبر وتاغ

بوی جو و بوی نان بوی کما

در قروتی هم چنان گردن چماغ

یادته باهم چنان بازی شدیم 

گله را تا صبح گرگ بازی شدیم

یک قرون در خود فاخر بودیم

لیسک و دکون پا لخت بودیم

در بیابان ودرو چادر زدیم

از نفس افتاده در حوض بودیم

در بیابان بود حوضی در کویر 

نوش بود در آن چنین این چنین

له لهان قرقر نوش می داشتیم

بیخبر از جلبک و  موش داشتیم 

اب قناتش همیشه فور فوران

در ته شاهرود چاه غرغران

 روزگارانی چو بادی در گذر 

از قدیم مردان شیر و رهگذر 

بود اسفاد کل زیرکوه استوار

پرچمش آوازه ها و پایدار

قلب من از بوی اسفاد جان داشت

اسفاد در قلب زیرکوه جای داشت

زیرکوه هم شاخه ای از قائن

شاسکوه هم شاخه ساری لایق

بگذریم حرفم ز فوق بسیار است

حرف بز از گفته اش بسیار  است 

روزگارانی چو بادی در گذر 

این چنین بود زندگانی در کویر 

مردمی سالار آرام گرد این

این ،  بود اسفاد قلب زیرکوه

با شکوه و هم چو کوهی شاسکوه

 

 

سراینده خالقی اسفاد 20/1/96

۰ نظر ۲۰ فروردين ۹۷ ، ۲۲:۲۴
محمدعلی خالقی

ازدواج و مهریه در اسفاد قدیم

يكشنبه, ۱۹ فروردين ۱۳۹۷، ۰۵:۲۷ ب.ظ

خلاصه ای از ازدواج قدیم 

 

شرایط و موقعیت ده نشینی قدیم تا  حال ،  رسم و رسومات خیلی متفاوت  شده و رسومات قدیم شرایط خاص خودش را در پی داشت 

در شصت سال قبل به عنوان مثال برنج ویا نان گندم در کار نبود یا هم اگر بود به ندرت پیدا می شد 

نقل بود از یکی از دوستان اسفادی نان جو در قدیم زیاد بود و خیلی کم نان گندم پیدا می شد اگر هم بود در صندوقی نگهداری و قفلی در چمدان زده می شد ودر مواقع و شرایط مورد خاص استفاده می شد یا بین فرزندان و یا اقوام و میهمانها در مصرف نان مدیریت می شد . 

از غذاهای مورد استفاده در قدیم قروتی عدسی خورشت لوبیا خرما و یا شیر یا ماستی بیش نبود . یک خانواده ی ساده  در سال یک بار گوسفندی می کشتند  و ان را در بین اقوام و خویشان و همسایه ها تقسیم می کردند . 

خواستگاری و ازدواج در قدیم اسفاد به این صورت بود .

در قدیم محضر کد خدای قلعه ویا ریش سفید ده بود . کاغذی به عنوان عقد حلالی بین عروس داماد با امضا بزرگان صورت می گرفت  و یا هم گپی ، ورنوم  به زبان اسفادیها یعنی گفتنی صورت می گرفت . 

  شرایط و قوانین مهریه عروس به این روال بود 

 یک جلد کلام الله مجید 

 عرق چین با  یک کلاه سفید و یا لنکته ای از جنس کرباس و یک دست لهاف توشک( قدیفه ریشه دار )

وحدودا پنجاه شصت قرون نقره و کسایی هم که آب و زمین داشتند چند سره آب و  زمین مهریه می کردند. 

 

یکی دیگر از رسومات خاص قدیم بیش از چهل وپنجاه خر هیزم از بیابان بود که اقوام نزدیک داماد و یا جوانان منتخب هر کدام با یک دو خر به بیابان یا همان تاغ زاری رفته وشا ید چند شب هم در بیابان می ماندند و بیش از چهل پنجاه خر به اقوام عروس و همین طور بزرگان ده و یا ریش سفیدان بعنوان تعارفی می دادند 

و عروسی هم با یکی و دو خواننده و دف و دایره در بعضی  روستاها در ته خرمن ها ودر اسفاد هم در دالونهای قلعه ویا خانهای خودشان و پشت بامها برگزار می شد

 از شاخ وبرگ درخت سرو اسفاد هم جهت پاتخت عروس داماد استفاده می کردند که خیلی زیبا می شد و مراسمشان را با شاد باشی و مبارکی جشن می گرفتند . 

 

باتشکر خالقی 

۰ نظر ۱۹ فروردين ۹۷ ، ۱۷:۲۷
محمدعلی خالقی

عروسی جناب اقای محمد غفاری

دوشنبه, ۱۳ فروردين ۱۳۹۷، ۰۲:۳۸ ق.ظ

۰ نظر ۱۳ فروردين ۹۷ ، ۰۲:۳۸
محمدعلی خالقی

ریگ بازی از بازیهای قدیم اسفاد

يكشنبه, ۱۲ فروردين ۱۳۹۷، ۰۳:۳۵ ب.ظ

با سلام خدمت اسفادیهای عزیز ودوستداران بازیهای قدیمی مرسوم در اسفاد. 
ریگ بازی باید عملی انجام شود به هر حال جهت یادآوری مراحل آن به شرح زیر انجام میگردد.
ریگ بازی شامل چهار مرحله میباشد که مراحل ۱و۳ هر کدام هفت بازی دارد و مرحله ۲ و۴ چهار بازی.
۱)🤗 این مرحله ۷ بازی دارد 
الف) یکه ای
ب) دو تایی
پ) سه تایی 
ت) چهارتایی
ث) ته مشتی
ج) رز برز
د) بردار و بگذار
۲) 🤗 بگیر و ببند:
الف) یکه ای بگیروببند
ب) دوتایی بگیروببند
پ) سه تایی بگیروببند
ت) چهارتایی بگیروببند
۳)🤗 قپپوکی:
الف) یکه ای قپپوکی 
ب) دوتایی قپپوکی
پ) سه تایی قپپوکی
ت) چهارتایی قپپوکی
ث) ته مشتی قپپوکی
ج) رز برز قپپوکی
د) برداروبگذار قپپوکی
۴) 🤗 پی در :
الف) یکه ای  پی در
ب) دوتایی پی در
پ)سه تایی پی در
ت) چهارتایی پی در
هر کس که همه ی این مراحل را زودتر انجام داد برنده است و با هر افتادن ریگ، فرد میسوزد وبازی به دیگری واگذار میشود .
در ضمن این بازی فل هم دارد که با تماس دست به ریگ دیگر روی زمین که جزئی از بازی است ، فل اتفاق   می افتد. 
روح بزرگان و بانیان شاد با صلوات بر محمد وآل محمد. 

احمد عظیمی اسفاد

۰ نظر ۱۲ فروردين ۹۷ ، ۱۵:۳۵
محمدعلی خالقی

انتقاد و پیشنهاد دوستان عزیز از اسفاد

دوشنبه, ۲۸ اسفند ۱۳۹۶، ۰۹:۲۲ ب.ظ

با سلام و احترام

لطفا این متن را ویرایش و کامل نموده و ضمن اضافه کردن نظرات خودتان باذکر نام در پایان جمله  دوباره  متن برای دوستانتان در آوای اسفاد ارسال نمایید.

به اسفادی بودنم افتخار می کنم 

به دلیل اینکه؛

🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸

_اسفاد توانسته است 6 شهید گرانقدر  به انقلاب و نظام جمهوری اسلامی تقدیم نماید. 

 

_ اسفاد توانسته است 2 امام جمعه . حاج شیخ حیدر حسینی و حاج محمد رضا رجایی به جامعه تحویل دهد.

کریمی

🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸

اسفاد سینه آفاق دارای مردمانی باصفا 

وبه معنی سفیدی و روشنایی و اولین مکان و نقطه در منطقه زیرکوه که نور خورشید بر آن می تابد.

رضا عابدینی 

*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣

- بخاطر گوارا ترین آب . و بالاترین مکان برای اختصاص قبرستان.همه شون استعداد  مدیریت دارند و هیچکدام حرف زور را تحمل نمی کنند.

محمد علی غفاری

🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸

- سایه سار و پناهگاه استوار  شاسکوه و میلاکوو

علیزاده

🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸

_ علماء و معلمین قرآن مکتبی بنام و مشهور مرحومین آخوند ملا علی اکبر . ملا وهاب . کربلایی میرزا مسیح . ملا محمد صادق اسفادی . کربلایی خدایار

محمد حسن یعقوبی

🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸

وجود مردمانی خونگرم و با صفا......وجود قدمتی چند هزار ساله و وجود میراث فرهنگی( درخت سرو)و .......

محمدعلی صادق

🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸

_ وجود مفاخر علمی نظیر مرحوم دکتر کریمی در عرصه رفاه و تامین اجتماعی کشور

حاج اسد صادق

🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸

 

- اسفاد یکی از ستون های اصلی خط حمل مسافر در خط حاجی آباد مشهد است.

اسفاد یکی از اولین وارد کنندگان پیاز زعفران در منطقه زیرکوه است .

کریمی

*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣

_ سرو تنومند 1700 ساله اسفاد و ثبت میراث تمدنی .

اسفاد  سرشار از منابع فرهنگی و باستانی است

سرو دو هزار ساله . مزار آشی . لین صد ساله .

مرتضی میری.

*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣

اسفاد دارای خاک حاصل خیز و قبلا دارای کارگاه آهن ریزی . آهگ سوزی و کرباس و گلیم بافی . ابریشم بافی بوده است.

محمد علی کریمی.

*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣

اسفاد جلودار فعالیت های انقلابی و فرهنگی و برخوردار از جانبازان و رزمندگان غیور و جان برکف است .

اسفاد دارای پایگاه مذهبی و فرهنگی در دو کلانشهر تهران و مشهد است.

مهدی محمدی

*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣

اسفاد برخوردار از صدها تحصیل کرده دانشگاهی . ۴ دکتری . چندین فوق لیسانس و صدها لیسانس و مناصب لشکری و کشوری و مهندسی و تکنیسین است .

کریمی 

*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣

اسفاد قلب زیرکوه و جلوه دار در همه ی عرصه ها مخصوصا فرهنگی،ادبیات و ورزشی در جایگاه خوبی قرار دارد،افتخار میکنم چون اسفاد دارای بهترین محصولات و بهترین کشاورزان است،به اسفاد افتخار میکنم، چون اسفاد ❤️قلب زیرکوه❤️ است.

مهدی شمسی اسفاد

💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠

 

اسفاد بعنوان موطن و زادگاه و هویت اصلی ما  

مسعودکاظمی

*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣

 

اسفاد دارای مردمانی زحمت کش و سخت کوش  . بی ادعا و مهمان نواز و راز نگهدار . اهل دانش و فرهنگ و سیاست . و از قدیم افرادی زیادی در خصوص  طب و درمان سنتی و اطلاع رسانی و روابط عمومی متبحر بودند.

حاج عبدالرزاق نظرجانی

*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣

اسفاد دارای قناتی جاری و ساری با قدمت چند هزار ساله از زمان ساسانیان است که با دستان توانمند این آب و خاک ساخته شده است .

کریمی 

*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣

✌️✌️✌️✌️✌️✌️✌️✌️✌️✌️✌️✌️✌️

اسفاد ،اسفاد است ،قلب تپنده زیرکوه ،آنجایی که منبع انرژی مثبت درکل منطقه است ، تاحالا نشده اسفادی جماعت در جمعی که هست از اوضاع که دارد و هست گلایه کند ، هر اسفادی هرکجا که باشد بمب انرژیست ، هرکاری که باشد با تمام توان میگوید من انجامش میدهم ،،

اسفاد را آباد کنیم همچو قبل ،

هادی کریمی

*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣

اسفاد دارای سابقه طولانی در  رسیدگی قضایی و شورای حل اختلاف و خانه انصاف است.

وجود آسیاب آبی با قدمت چندین ساله. 

داوود قنبری

*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣

اسفاد به واسطه آب و هوای خاص ، مهد فرهنگ و ادب و هنر و شعر و شاعری و ادبیات  طبع لطیف بوده است وجود شاعرانی نظیر ایت الله علی اکبر علی اکبری . حاج سید علی حسینی . حاج محمد تقی عظیمی . کربلایی علیرضا حسینی . حاج محمد زمان احمد زاده . مرتضی حسینی . دکتر مظفر کریمی ....‌‌... گواه بر این موضوع است .

مرتضی حسینی اسفاد

*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣

اسفادیها  مدیر ،  مدبر ، اندیشمند و مسلط به کار و هر جا که هستند به بهترین شکل انجام وظیفه می نمایند.

اسفادیها اهل صلح و تعامل هستند و تاکنون هیچ سابقه عمیق و طولانی  در خصوص  اختلافات و درگیری های اجتماعی و فرهنگی  نداشته و ندارند.

غلامحیدر کریمی 

*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣

 

وجود این همه منابع فوق ومردمان رعوف وعزیز , درخت سرو واساتید برجسته , دکترا , شعرا , و شهیدان حرف از 

پرچمی بالا از اب  قنات گوارای اسفاد دارد

 واین اب در منطقه زیرکوه این مهم را ایجاب کرده ودر کل زیرکوه آبی به گوارای آب اسفاد نیست 

واز همه مهمتر زادگاهت واجدادت که برگرفته از اسفاد است 

هر جا سخن از یار ودیار است 

نام اسفاد قلب زیرکوه می درخشد

خالقی اسفاد 

دوستانی که تمایل دارند نظراتشان در این صفحه به یادگار بماند لطفا نظراتشان را به پی وی بنده ارسال تا ویرایش و ثبت گردد .

۰ نظر ۲۸ اسفند ۹۶ ، ۲۱:۲۲
محمدعلی خالقی

اواخر ۹۶

يكشنبه, ۲۷ اسفند ۱۳۹۶، ۰۹:۵۹ ب.ظ

با سلام و احترام

سال ۹۶ با تمام فراز و نشیب ها به آخر خط 

رسید اما در کل سالی خوب بود

آسفالت پای چنار . تقویت اینترنت . وصل شدن گاز . آسفالت جاده اصلی . برپایی مراسم عاشورا . ۲۸ صفر و دهه فاطمیه . طرح زیبای عیدانه و همت اسفادیها در مسائل مختلف چشمگیر بود

بعضی ها ازدواج کردند . برخی ها بچه دار شدند 

و بعضی ها هم عزیزان شان را از دست دادند

دنیا یعنی همین .

یعنی محل رفت و آمد و گذر از امتحان الهی 

این تغییر فصل ها بیشتر برای این است که به یاد آخرت و قیامت بیافتیم 

الدنیا مزرعه الاخره 

هرکه در این بزم مقرب تر است جام بلا بیشترش می دهند

امیدواریم با نو شدن طبیعت 

دلهای ما هم نسبت به همدیگر نو شود و کدورت ها از بین برود.

پیشاپیش فرارسیدن عید باستانی نوروز و بهار زیبای طبیعت، با تمام زیبایی اش  را به تمامی شما اسفادیهای محترم تبریک می گوییم و برایتان آرزوی سلامتی و بهترین ها را داریم .

انشالله اگر کدورتی از ما هم دیده اید به بزرگیتان ببخشید. 

کریمی اسفاد 

۰ نظر ۲۷ اسفند ۹۶ ، ۲۱:۵۹
محمدعلی خالقی

فرهیخته ی روشن

شنبه, ۲۶ اسفند ۱۳۹۶، ۱۱:۵۳ ق.ظ

یکی از چهره های محبوب ودوست داشتنی برجسته ی اسفاد جناب اقای رضا اسماعیلی

ستاره ای روشن 

مراسم تقدیر از ایشان در دانشگاه علوم و پزشکی تهران

۱ نظر ۲۶ اسفند ۹۶ ، ۱۱:۵۳
محمدعلی خالقی

تاریخچه قلعه اسفاد

چهارشنبه, ۲۳ اسفند ۱۳۹۶، ۰۶:۳۹ ب.ظ

قلعه اسفاد


سابقه تاریخی و فرهنگی قلعه اسفاد چندان روشن نیست .کتاب تاریخ حافظ ابرو تالیف شهاب الدین عبدالله خوافی قرن نهم ذیل ولایت زیرکوه قاین از توابع قهستان از قریه اسفاد نام برده است این روستا به لحاظ نزدیکی به آبیز که سابقه طولانی داشته و نیز به خاطر داشتن قنات پر آب وموقعیت خاص خود که مسلط بر دشت است دارای سابقه سکونت از اوایل ظهور اسلام و شاید قدیمی تر باشد. بعید نیست در دوره ساسانی ناحیه آبیز و اسفاد که چشمه ها و قناتهای بزرگی داشته مورد توجه فرماندهان وامراواقع شده باشد.

قلعه اسفاد از لحاظ استراتژیکی و صعب العبور بودن اهمیت چندانی نداشته چرا که نسبت به ارتفاعات اطراف به آسانی قابل تسخیر است . احتمال دارد این قلعه در مواقع ضروری و بحرانی که ساکنین احساس خطر می کردند مورد استفاده قرار گرفته زیرا در پایین این تپه و بفاصله 200متری بقایای خانه ها و معماری مسکونی که در حال حاضر بصورت تپه ماهور د رآمده دیده می شود. در اطراف قلعه دیواری از سنگ لاشه و برجهایی وجود داشته که بدین وسیله حفاظت از قلعه را آسانتر می کرده است. اتاقها تماما از سنگ لاشه ساخته شده به وسیله راهروها و درگاهها به هم ارتباط داشته اند. 

مردم اسفاد معتقدند از کنار قلعه از بدنه تپه تونلی بوده که قلعه را به قریه قدیمی اسفاد متصل می ساخت.احتمالا این قلعه به چاههای قنات مرتبط بوده و از آن طریق به قلعه قدیمی رفت و آمد داشته اند. شناخت بیشتر آن نیازمند حضور باستانسناسان می باشد.

با توجه به موقعیت روستای اسفاد ونیز بقایای معماری مانده در قلعه تاریخ آن حداقل به حدود 700سال قبل می رسد قطعات سفال لعاب دار پیدا شده به احتمال زیاد در دوره تیموری ساخته شده چون شهاب الدین عبداله خوافی «حافظ ابرو»در قرن نهم از قریه اسفاد یاد کرده است . بنا بر این می توان نتیجه گرفت که قلعه اسفاد در دوره تیمور مسکونی بوده البته نباید حاکمیت مطلق اسماعیلیان را بر ایالت قهستان در قرون پنجم و ششم نادیده گرفت . اهالی محل اظهار می دارند در قسمت قدیمی اسفاد مسجد جامعی بوده که شباهت کاملی به مسجد جامع افین داشته است و در طی دهه اخیر تخریب و به جای آن مسجد جدیدی از آجر ساخته شده است .اگر چنانچه این مسئله صحت داشته باشد قلعه مربوط به دوره سلجوقی است که مردان اسماعیلیه آن را برای مخفی شدن مناسب دانسته اند.


۰ نظر ۲۳ اسفند ۹۶ ، ۱۸:۳۹
محمدعلی خالقی

باشکوه ترین نقطه شاسکوه

دوشنبه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۶، ۱۱:۳۴ ب.ظ


شاهرود اسفاد 

با سلام خدمت دوستان اسفادی

یکی از باشکوه ترین جاهای دیدنی اسفاد  شار چراغان و شاهرود می باشد 

در پایین تر از این شار سنگی بزرگ به نام لاخ سنگ او که این لاخ همیشه از آب باران تا برج سه لبریز بود و حیوانات چون اهو بز وحشی و پرندگان از آن شرب می کردند 

شار چراغان اسفاد در قلب کوهای اسفاد قرار دارد که تفرجگاه خوبی برای اسفادیها و روستاهای همجوار می باشد   

این شار از جایگاهی مهم در دل کوه قرار دارد که با وجود باران زیاد و آب راهایی که از نعمت خداوندی برخوردار گشته باعث ازدحام آب باران و وصل به شاهرود می باشد

صدای دل نشین باران را در شاهرود اگر به مناظره بنگرید واقعا دلچسب و رویایی ایست 

صدای پرندگان و کبک ها وبلبلها هم دلنشین و آرام بخش می باشد و از ویژگیهای این شار است و در زمان قدیم که بارندگی زیاد بود صدای شار چراغان به نوسازی هم می رسید و چشم انداز زیبایی هم داشت 

و با وجود باران زیاد شاهرود به وجود می آمد که دیدن شاهرود هم واقعا زیبایی خودش را داشت.

وبچهای دهه شصت و حتی بزرگسالان هم به دیدن آن می رفتند. که گاهی بعلت باران زیاد شاهرود به نوسازی و بیابانهای اسفاد وکر هم می ریخت.و اسفادیها با لهجه اسفادی می گفتند رود حرکت کرده

ولی روزگاری ایست این شاهرود و شار چراغان آبی به خود ندیده و به خواب  رفته است 

یادمان هست روزگارانی غلور پخت کرده و نماز باران می خواندیم و خیلی مهربان   و دوستانه در سایه این کوه بزرگ که شاسکوه نام دارد زندگی می کردیم 

روزهایت را شکر خدای مهربان 

آیا دوباره اسفاد را زیبا خواهیم دید


نگارش خالقی اسفاد

۰ نظر ۲۱ اسفند ۹۶ ، ۲۳:۳۴
محمدعلی خالقی

سایه مخابرات

دوشنبه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۶، ۰۷:۲۱ ب.ظ

سایه مخابرات قلب تپنده اسفاد


    با سلام و احترام 


بعد از غروب خورشید و سایه زیبای میلاکو و شاسکو و هوای آرام بخش و فرونشستن غبار محلی ،

 مکان دوست داشتنی سایه مخابرات و جنب فروشگاه مهدی و علی شهریاری ، پای هر عابر و مسافری را به آنجا باز می کند.

جذبه افراد خاص آنجا ، شوخی ها ، متلک ها و ادبیات جذاب افراد این پاتوق بسیار شگفت انگیز است .

زیر مخابرات در تابستان تا بعد از گلهای زعفران بخاطر سایه اش مشتری فراوانی دارد.

جالب است  با چرخش خورشید  افراد آنجا نیز از چهار گوشه مخابرات برای استفاده سایه  استفاده می کنند.

ریگ بازی ، قطار بازی ، مشاعره ، بحث های سیاسی و جناحی داغ و خبر گرفتن از رم آب قنات و بیابان . گمار رمه ، انتظار آمدن رمه در فصل پاییز.آمار قیمت خرید و فروش گل زعفران . اخبار دایر بودن نانوایی و مراسم خاص و از  مراکز تصمیم گیری و تصمیم سازی و مرکز تبادل اخبار و اطلاعات و معلومات عمومی اسفاد است.

البته  در نبود تلگرام و تلفن همراه و تلفن ثابت ، مخابرات اولین مرکز ورودی و خروجی اخبار بود و هم اکنون اینترنت و تلفن همراه و تلگرام باعث کسادی کارش شده است.

به هر حال زیر مخابرات و جنب مغازه برادران شهریاری و مغازه جعفر ، بصورت شبانه روز دایر است.

برخی از هم اکنون در حال ذخیره کنده درخت برای آتیش فصل زمستان هستند چرا که تا پاسی از شب این پاتوق برقرار است.

در قدیم هم، پاتوق های پای چنار ، درب قلعه و سرچهارراه بسیار پر رونق و خاطره انگیز بوده است.

برای کلیه اسفادیهای دوست داشتنی پاتوق مخابرات جنب مغازه های حاج آقای ظاهری . برادران شهریاری و آقای جعفر یوسف پور آرزوی سلامتی و بهترین ها داریم.

شما خیلی باحالید      دوست تون داریم


                            کریمی  آوای اسفاد

۰ نظر ۲۱ اسفند ۹۶ ، ۱۹:۲۱
محمدعلی خالقی

تاریخچه حمام قلعه قدیم اسفاد

جمعه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۶، ۰۷:۱۱ ب.ظ

تاریخچه حمام قلعه قدیم

 

اولین حمام ها در اتاقکی کوچک که اب قنات از وسط حمام عبور کرده و دارای دیگ و تاس و یک  دیگدان بیش نبود که آن هم در قلعه قدیم اسفاد از دو جایگاه برخوردار بوده 

 

در ضلع غربی از  کنار باغ حاج محمد حسن محمد حسینی و ضلع شرقی در روبروی باغ حاج محمد حسین جعفری و از شمال وصل به خانه حاج محمد تقی احمدی در کنار راه عام خانه ای  از دیوارهای گلی (خشتی) با پوشش مسقف گنبدی ودارای حفره هایی از سقف برای روشنایی ساخته شده بود 

این حمام در عصر خود به صورت هفته ای انجام می شد که در طول هفته از قانون زوج و فرد برخوردار بود که به عنوان مثال آقایان در روزهای زوج استحمام می کردند وخانمها در روزهای فرد

این بنا از سه بخش اصلی ساخته شده بود که بخش اصلی آن همان محل استحمام عموم یا همان خانه گلی بود 

بخش اولیه آن حوضچه ای بعنوان مخزن آب سرد به متراژ تقریبی سه در سه و به عمق دو متر که از ساروج ساخته شده و از جوب آب قنات پر می شد 

قسمت بعدی تشکیل شده از همان دیگدان یا محل روشن کردن آتش جهت گرم کردن آب 

و بخش بعدی حوضچه های اب گرم و سرد 

توضیح آن به این شرح می باشد 

تهیه چوب و هیزم از باغ و بیابانها صورت می گرفت 

حوضچه اولیه از جوب اب پر می شد واز ان توسط جوب های باریک تعبیه شده و یا از طریق سطل یا دول به دیگ منتقل می شد 

دیگ در محلی به نام دیگدان که زیرش را با چوب وهیزم شعله ور می کردند ودود از طریق تنوره یا دودکش به بیرون   هدایت می شد 

اب گرم از دیگ به وسیله دول یا سطل به حوضچه کوچکتر وسط حمام انتقال میشد این حوضچه در داخل حمام جهت معتدل  شدن اب گرم و سرد بود 

چراغ موشی و چراغ بادی هم فضای این مکان را به زیبایی خود می افزود 

خالقی اسفاد 

نگارش ۵/۱۲/۹۶

۰ نظر ۱۸ اسفند ۹۶ ، ۱۹:۱۱
محمدعلی خالقی