اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها

اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها

اسفاد وطنم

اسفاد ای سرزمین مادری من چه می کنی با دستهای خسته روح شکسته چه می کنی
درد است در فراق من از حال و روز تو شهر سکوت در و دیوار شکسته چه میکنی
روزی و روزگاری و حال و هوای تو شور اشتیاق بر مزار شهیدان چه می کنی
آن باغ های خرم و شیر دلان تو ان کوچه باغ عام و مردان ادیبت چه می کنی

بایگانی

۶۷ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۷ ثبت شده است

حاج الله نظر زارعی و فرزندشان آقا ابراهیم گل   برایشان آرزوی سلامتی و پیرزوی داریم.

  • ۰ نظر
  • ۰۷ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۱:۵۵
  • محمدعلی خالقی



ما می تونیم از هیچی خیلی چیزها بسازیم  البته با تشویق 

همه ما می دونیم که کل منطقه زیرکوه کویری می باشد و از سوز سرما و تابستان گرما و سرزمین خشک و بی آب وعلف غافل نیستیم

و شامل تمام روستاها حتی  اسفاد هم می شود  ولی با تشویق می تونیم بزرگش کنیم همان کاری که با وجود رسانه ها و تلگرام کردیم اگر این رسانها نبود  هیج موقع ما الفاظی مثل اسفاد زیبا اسفاد سربلند پرچم سر فراز و آسفالت کردن بزرگراه تهران اسفاد و جمع آوری کمکهای  نقدی و غیر نقدی مستمندان و خیلی  چیزهای دیگه 

فعلا از نظر هر اسفادی اسفاد برترین جایگاه را در نقطه زیرکوه به خود گرفته 

و باعث این هم تشویق و لایک دوستان در رسانها و شعرا و مکتوبین می باشد 

اگر به جای تشویق از اعمالی چون تهمت دروغ تنبیه و الفاظ  رکیک زده می شد مسئولین نه این که کاری انجام نمی دادند بلکه بی خیال از همه چیز می شدند. پس مواظب گفتارمان باشیم 

این تشویق همین طور در خوردسالان و کودکان و می تواند تاثیر پذیر باشد

نتیجه 

تشویق عملی تر و تحریک پذیر تر از تنبیه و الفاظ منفی است

  خالقی اسفاد


  • ۰ نظر
  • ۰۶ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۱:۰۰
  • محمدعلی خالقی
 کلاس اول دبستان خانم خاجوی معلممون بودن چون کلاس اولی بودیم اکثرا بدخط مینوشتیم خانم معلم بهم گفت غفاری باید بری دفترت رو پاک نویس کنی من هم بدون سوال وجواب بعد از ظهر رفتم مغازه اقای ظاهری دو پاکن خریده وچندروز نشستم ودفترم را هی پاک کردم وروی همان دفتر دوباره نوشتم بعد چند روز دفترم رو بردم پیش خانم خاجوی دفترم رو که دید مغزش منفجر شد گفت چرا رو این دفتر .گفتم خودتون گفتین پاک نویس کن منم پاک کردم ونوشتم اول که کمی منو تنبیح کرد بعد به بابام گفت چرا براش دفتر نخریدین بابامم گفته بودن اون که به ما چیزی نگفته وچون ایشون هم ضایع شده بودند یکی دو ساعت کتکم زدن .اینم یک خاطره کوچک با استادمون خانم خاجوی .خداحفظشون کن
محمد علی غفاری

  • ۰ نظر
  • ۰۶ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۵:۵۱
  • محمدعلی خالقی

7

  • ۰ نظر
  • ۰۶ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۳:۱۲
  • محمدعلی خالقی