قهوه ی بیست تومانی
بعضی آدمها دیدین خیلی خودشون رو صمیمی جلوه می دن انگار ده ساله رفاقت کردن با هاتون
یه روز گفتم راستی تو شغلت چیه یک پروژه هست می ری سر کار ، گفت آره، دستت هم درد نکنه ، گفتم به این شماره زنگبزن ، گفت داداش دستت درد نکنه ، خدا خیرت بده
خوب کار نداری من رفتم یک قهوه بخورم ، گفتم بیزحمت برا من هم یکی بگیر (می خواستم امتحانش کنم)، بیا کارتم رو بهت بدم ، نه باهاش حساب دارم
رفتوآمد که این کارتم همراه نبود ، خودش نبود از شاگردش هم نگرفتم ، هیشکار نمی شه رفیق برو خوش باش
می گم که ....
یادتونه زنگ ریاضی معلم نبود
یک معلم دیگه میومد به خاطر اینکه سرمون بند بشه
می گفت از یک تا ۵۰۰۰ بنویسین
بعد دفتر تموم می شد ، زنگ و روز مدرسه تموم می شد
ما هنوز داشتیم تو حیاط و زیر سایه ی دیوار عدد می نوشتیم،
فردا و پس فرداش هم می نوشتیم
یادتونه دوست داشتیم کل صفحه های دفتر رو خط خطی کنیم. یا دفتر رو آتیش بزنیم
خوب درست ، این آدما رو مثل همون اعداد ریاضی که رو اعصابتون بود با یه قهوه ساده ۲۰ هزار تومانی می تونین بشناسین و از زندگی خط بزنین
یه ضرب المثل هست می گه رفیق رو با سفر و سفره و مسافرت بشناس ،
با یه قهوه بیست تومنی آدما رو محک بزن
- ۰ نظر
- ۱۳ آذر ۰۳ ، ۰۲:۲۳
- ۳ نمایش