اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها

اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها

اسفاد وطنم

اسفاد ای سرزمین مادری من چه می کنی با دستهای خسته روح شکسته چه می کنی
درد است در فراق من از حال و روز تو شهر سکوت در و دیوار شکسته چه میکنی
روزی و روزگاری و حال و هوای تو شور اشتیاق بر مزار شهیدان چه می کنی
آن باغ های خرم و شیر دلان تو ان کوچه باغ عام و مردان ادیبت چه می کنی

بایگانی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «زندگی» ثبت شده است

زندگی

جمعه, ۱۸ مرداد ۱۳۹۸، ۰۴:۲۱ ب.ظ

گاه تلخ است زندگانی گاه زهر 

گاه آرام است او را گاه نهر

هست دریا پر تلاطم گه در او 

هست ارام موج بر موج روی او 

گه با تلخی نسازد موج را 

غرق سازد زندگانی اوج را 

اندر ان غواص بودی پر توان 

زان نگه دارد جانت در جهان 

بر لب دریا نشین و عمر بین 

زندگی دریای پر امواج بین 

من در این عشقم ز دریا خسته ام 

زندگی را عهد و پیمان  بسته ام 

از کم ازاری نباشد  هر دمی  

مهر را در عشق و پیمان بسته ای

گر تو را باشد ز  سودا زندگی 

اصل  باشد  جاودان  مردانگی 

    شاعر : خالقی (عرفان)

 

۰ نظر ۱۸ مرداد ۹۸ ، ۱۶:۲۱
محمدعلی خالقی

تلنگر

شنبه, ۵ مرداد ۱۳۹۸، ۱۰:۴۰ ب.ظ


چه دنیای خوب و قشنگی 
فصلها می چرخند 
فصل زیبای بهار , فصل پاییز قشنگ , 
کبککان می خوانند 
و نسیم از هر سو بوی ریحان و شقایق رو به هم آمیخته 
صبح زیبایی از نور شفق می تابد 
و غروبی دیگر  , شب به زیبایی و تاریکی خود خاموش است 
چه قشنگ است اینجا  , همه رنگ است دنیا 
همه جا ازادی  , همه جا جشن و سرور 
ابرها سایه ای از اتش خورشید قشنگ , بر زمین می پوشند 
اسمان ابی بود 
 , نور مهتابی از قرص ماه بود تابان 
و درختانی از هر نوع میوه  , ارام خوابیده 
 که تو باشی و من  
زندگی هم زیباست 
اگر از قافله عمر خبری نیست . 
شاید !!!!شاید!!!!!شاید!!!!! ان سوتر در جهانی دیگر
 زندگی هست زیبا ?  که در این کوته عمر , به تلنگری ز هم پاشیدن  و دگر هیچ که هیچ  ……………________________
کاش یک لحظه  در این جشن و سرور 
من می دانستم  ?
زندگی زیبا بود 
زندگی یعنی چه ؟

خالقی عرفان 

۲ نظر ۰۵ مرداد ۹۸ ، ۲۲:۴۰
محمدعلی خالقی