اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها

اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها

اسفاد وطنم

اسفاد ای سرزمین مادری من چه می کنی با دستهای خسته روح شکسته چه می کنی
درد است در فراق من از حال و روز تو شهر سکوت در و دیوار شکسته چه میکنی
روزی و روزگاری و حال و هوای تو شور اشتیاق بر مزار شهیدان چه می کنی
آن باغ های خرم و شیر دلان تو ان کوچه باغ عام و مردان ادیبت چه می کنی

بایگانی

۲۱ مطلب در خرداد ۱۳۹۹ ثبت شده است

شنبه, ۳۱ خرداد ۱۳۹۹، ۱۱:۴۳ ب.ظ

۰ نظر ۳۱ خرداد ۹۹ ، ۲۳:۴۳
محمدعلی خالقی

مراسم تدفین مرحوم حاج علی اکبر واحدی

جمعه, ۳۰ خرداد ۱۳۹۹، ۱۲:۰۸ ب.ظ

۰ نظر ۳۰ خرداد ۹۹ ، ۱۲:۰۸
محمدعلی خالقی

مرحوم حاج علی اکبر واحدی

يكشنبه, ۱۸ خرداد ۱۳۹۹، ۰۳:۴۲ ب.ظ

 

 

درگذشت مرحوم حاج علی اکبر واحدی را به خانواده‌های داغدار تسلیت عرض نموده از درگاه خداوند متعال برای آن مرحوم مغفرت الهی و برای بازماندگان صبر و شکیبایی آرزومندیم. 
 روحش شاد 

۲ نظر ۱۸ خرداد ۹۹ ، ۱۵:۴۲
محمدعلی خالقی

اسفاد پاره ی تنم .

دوشنبه, ۱۲ خرداد ۱۳۹۹، ۱۲:۵۹ ق.ظ

 

اسفاد قدیم 

۰ نظر ۱۲ خرداد ۹۹ ، ۰۰:۵۹
محمدعلی خالقی

باغات اسفاد

يكشنبه, ۱۱ خرداد ۱۳۹۹، ۱۱:۵۲ ق.ظ

۰ نظر ۱۱ خرداد ۹۹ ، ۱۱:۵۲
محمدعلی خالقی

شاید بر برگ گل نار اسمم بنویسند . اسفاد وطنم

شنبه, ۱۰ خرداد ۱۳۹۹، ۰۴:۰۶ ب.ظ

۰ نظر ۱۰ خرداد ۹۹ ، ۱۶:۰۶
محمدعلی خالقی

عسل ها و مثل های اسفاد

جمعه, ۹ خرداد ۱۳۹۹، ۰۴:۱۶ ب.ظ

 نوشته شده در شنبه بیستم خرداد ۱۳۹۱ ساعت 19:4 توسط حسین اسداللهی  | نظرات
عسل ها ومثل های اسفاد(سری دوم )

عسل ها و مثل های اسفاد
اشتر گردن خور بشکسته تا به صحب خو ضرر رسونه
هر که از نون گربه بترسه خونه اور موش ور مدره
درد کَسو مِخِ دِ دیوال  
هیچ گربه د را خدا موش نمگیره
یَکِ  باید غصه بخوره که اگر زنو بمره خَهَر زنه نداشته بو
هر چی کو بلنده را ار پایو نه
گپ از گپ شو
بدنجون بد  ر  افت  نه
فکر نان کن که خربزه آ باست
گرگ  ر  دوخته یاد دن دریده یاد دره
پشه چشی نو که فشار خونو بو
نه سر پیازم نه ته پیاز
اگر صد سال در مشکی کنی دوغ همان دوغ است همان دوغ
عیسی به دین خو موسی به دین خو
کافر همه را به کیش خود پندارد
مظلوم دره ظالم خونه
دِر (دیر) د درو شدی زید پشته خور میی
سر سر  ر  نمشنسه پا پا رِ
هر که د ده مَرده  از ده به  درم  مرده
یک نخود د آش انداز
دنیا دیده به از دنیا خورده
به  قله (قلعه) کورا  که  رسیدی  تو هم چشای خور ور هم  کُ
پز عالی جیب خالی
داشتم داشتم حساب نه دارم دارم حسابه
جایی که همه دزدند تو دزد چپو گر باش
کار کن  ر  یک نو  کاردون  ر  دو نو   ر=را
نو مخورم راست مکنم (درست) نو مخورم خراب مکنم
چاه کنده مشو ته دول پره مشو
خور از رسمون پوده اویزو مکنه
مَ (من) از تو  دو پرهه بیشتر پره کردم
هیچ که ور نمگه دوغ م تروشه 
گو پیر پندونه دخو مبینه
بر در مزنه که دیوال گوش کنه
خر  ما  از کرگی دمب نداشت
حرف حق تلخه
هیچ گرگِ  د در قال خو شکار نمکنه
ما خو از تو نمدونم اما لنگه خروس ر که مبینم  ور  تو دل به شک مشم
تا نکنی در جوال ور  نگی  که ۶۴
کلید باغ مردم باید همیشه اِ  تَ کیسه  اِدم  بو
خز گربه تاکلیدو  نه
حساب به دینار  بخشش  به خروار
حساب حساب کاکا بردر
جق د ک..  پشه ی  همچو بگو که بگنجه
چقوک بچه مدر خور جیک جیک یاد مده
سی یم بالای خمسی
شب رفتن بی بی از بیچادریست
کاه که از تو نبو کَ دو(کاه دان) خو از تو بو
خر همو خرو پلونو عوض  شده
همو خر سیاهو همو کیله جو
یک سوزن بر خو تَ کو   یَک  جوَلدوز بر رفیق خو
قربون برم خدا ر یک بوم دو سرا ره ایسر سرا تبستو او سر سرا زمستو
به خر گفتند روز چند فرسخ راه مِ ری گفت هرچه آقاجوالدوز امر کنند
بری بی  عار  ور گفتند  درخت اَ پی سر تو سوز کردَ  ور گو سَیی سر مَ
آخوند مفت دیده بری کره خرون خو هم دعا وَمستونه
یارو اَ  مین ارزه  کرون  سرای  مسازه
یارو رسمون  مفت  بینه خور خفه مکنه
شریک دزد است و رفیق قافله
نو  ده  و  فرمو  ده
مهمو   مهمو  ر نمبینه   صحب  خونه  هر  دو   رِ
تو  که  روغه  ندشتی  بیچی  دِمه   مکشتی
گذر پوست به دباغ خونه مفته
پسر  عموی  بدینگو  یک من دوغ  وصد من او
باتشکر از آقایان عبدالحسین و حسن صادقی

۰ نظر ۰۹ خرداد ۹۹ ، ۱۶:۱۶
محمدعلی خالقی

به یاد مرحوم حاج محمد تقی احمدی اسفاد

جمعه, ۹ خرداد ۱۳۹۹، ۰۸:۳۲ ق.ظ

 

 

بزرگان اسفاد   

۰ نظر ۰۹ خرداد ۹۹ ، ۰۸:۳۲
محمدعلی خالقی

به یاد مرحوم مظفر کریمی و شهید حسینی

پنجشنبه, ۸ خرداد ۱۳۹۹، ۱۱:۲۸ ق.ظ

 

اسفاد قدیم 

۱ نظر ۰۸ خرداد ۹۹ ، ۱۱:۲۸
محمدعلی خالقی

تصویری زیبا از حاج اسماعیل شمسی اسفاد

پنجشنبه, ۸ خرداد ۱۳۹۹، ۰۲:۱۸ ق.ظ

۰ نظر ۰۸ خرداد ۹۹ ، ۰۲:۱۸
محمدعلی خالقی

۰ نظر ۰۷ خرداد ۹۹ ، ۲۳:۰۴
محمدعلی خالقی

حاج میرزا محمد غفاری اسفاد

چهارشنبه, ۷ خرداد ۱۳۹۹، ۰۲:۲۷ ب.ظ

بزرگان اسفاد 

 

۰ نظر ۰۷ خرداد ۹۹ ، ۱۴:۲۷
محمدعلی خالقی

این روزهای اسفاد

دوشنبه, ۵ خرداد ۱۳۹۹، ۰۲:۱۸ ب.ظ

۰ نظر ۰۵ خرداد ۹۹ ، ۱۴:۱۸
محمدعلی خالقی

جمعی از جوانان دیروز و بزرگان امروز اسفاد

دوشنبه, ۵ خرداد ۱۳۹۹، ۱۱:۵۴ ق.ظ

چقدر زود دیر می شود  

اسفاد قدیم 

۰ نظر ۰۵ خرداد ۹۹ ، ۱۱:۵۴
محمدعلی خالقی

اسفاد روستایی در زیرکوه قاینات . بهار 99

دوشنبه, ۵ خرداد ۱۳۹۹، ۱۲:۰۲ ق.ظ

۰ نظر ۰۵ خرداد ۹۹ ، ۰۰:۰۲
محمدعلی خالقی

ایه 35سوره حج

يكشنبه, ۴ خرداد ۱۳۹۹، ۰۱:۵۴ ب.ظ

و نحر شتران فربه را از شعائر حج مقرر داشتیم  که در ان قربانی شما را خیر و صلاح است . پس هنگام ضبح ان تا بر پا ایستاده نام خدا را یاد کنید و چون پهلویش به زمین افتاد و ذبح کامل شد از گوشت ان تناول کنید و به فقیر و سائل هم اطعام کنید .

خدا این بهائم را مسخر و مطیع شما ساخته تا شکر نعمتهای خدا را بجا ارید . و بدانید که هرگز گوشت این قربانی نزد خدا به درجه قبول نمی رسد . لیکن تقوای شماست که به پیشگاه قبول او خواهد رسید . 

 

 

 

 

 

۰ نظر ۰۴ خرداد ۹۹ ، ۱۳:۵۴
محمدعلی خالقی

۰ نظر ۰۳ خرداد ۹۹ ، ۲۲:۴۱
محمدعلی خالقی

برادران صادقی اسفاد

شنبه, ۳ خرداد ۱۳۹۹، ۰۴:۳۹ ب.ظ

۰ نظر ۰۳ خرداد ۹۹ ، ۱۶:۳۹
محمدعلی خالقی

اوقات فراغت ما چگونه گذشت

شنبه, ۳ خرداد ۱۳۹۹، ۱۲:۵۳ ق.ظ

اوقات فراغت ما چگونه گذشت

با سلا م و احترام 
با شروع تعطیلات تابستان، بره -بزغاله ها ( خَلومه گل ) از خوردن شیر رها ( رَگا ) می شدند و خَلومه گل از هم می پاشید و چون نگه داری اینها در خونه مشکل بود هر روز این بره بزغاله ها را برا ی چراندن به جاهای دور و نزدیک می بردیم . قبل از طلوع خورشید با باری از خوراکی مثل نان و آب و غذا که داخل توبره بود بیرون میزدیم. مسیرهای  ما : حوض سرخدی ، پل دورگگ و پل قوم، گوگری،پیزه پل کلاته، پوشون شه رود، به زه لشکر و خاک تنور ، باغ آخونچه ، و درخت بنه و کال کلوو  و نزدیکتر از همه، کشتمون اسفاد بود که آخر تابستون که علف بیابون کم میشد و برداشت محصول انجام میشد به آنجا میرفتیم ،چون قرق بود. 
در حین چریدن گوسفندان، تفریحات زیادی داشتیم ، دار و قه هم، تبرک بازی، اَهِن گروو سیسِنگَروو، سربه سر گذاشتن ها و گمار اجباری ، انداختن نشونی با سنگ، شکار پرنده ها با پَ لَخ مون و غیره بود و اونقدر مشغول بازی می شدیم که گاهی اوقات گوسفندان از پیش ما خیلی دور می شدند و زمان هم به سرعت میگذشت
چشم به هم می زدیم غروب می شد و چون هوا تا ساعت هشت و نیم - نه روشن بود تا به خانه می رسیدیم ساعت نه ونیم -ده شب می شد. 
اما در این دوران هیچ تفریحی قشنگ تر از شنا در کر مَن دَه لی نبود . بعد از کَش کردن رَمه ، دور از چشمه کَلوون های رمه ، شنا در آن عمق 80 سانتی با اون  دور خیز ها که با هم در یک ردیف می ایستادیم و مِی دوو خِز می کردیم و خودمون و وسط آب می انداختیم، دیگه  لیش پرت کردن به سمت همدیگر،آب پاشیدن ، شیرجه زدن ها ، شنای بچه ها ی کوچک در کر چه ( کر کوچک )  بعضی وقت ها کلوون های رمه با چوب و سنگ و فحش دنبال ما راه می افتادند > آخه این شنا کردن ما آب را گل آلود می کرد. 
بعضی وقتها ساعت 10 شب که خسته و کوفته از مال چروندن می آمدیم بعد از آب دادن گوسفندان می زدیم به آب. 
البته این کر فقط برای شنا نبود. شکار پرندگانی مانند جَل ، جَه دی کَل ، سی سِه لنگ، سیه سینه، با پَ لَخ مون، شستن علف و شلغم در آب کر و در زمستون هم روی یخ های کر لَخ شک می کردیم. یادمه یک روز نوخوان ( از آوارگان افغانی جنگ شوروی در افغانستان)با دوچرخه از روی یخ رد شد و وسط یخهای کر به یخ فرو رفت.  
آخر تابستون هم کار ما چیدن برگ خشک و تر درختان ، کندن شلغم ، انبار بری ، خار زنی ، پیاز کنی ، دَم  بوخور ، و در فصل پاییز در ایام مدرسه ها که در دو نوبت بود ، گاهی هم جمعه ها به هیزم میرفتیم و با  بار هایی کوچک از هیزم که مورد تایید پدرم مان نبود این مسیر 12 کیلومتری را پیاده بر میگشتیم. 
غروب بعد از تعطیلی مدرسه بعد از ریز کردن شلغم و پر کردن آخورهای گوسفندن با کاه و علف و شلغم ، به بیرون از روستا به استقبال گوسفندان می رفتیم و کنار آتیش با با تشله بازی ، منتظر می ماندیم. 
 هوا سرد که می شد دیگه گوسفندان در بیابون نمی ماندند . چون گوسفند ها اشتباهی به جایی دیگر نروند روزهای اول با نان و جو و یا علف به دنبال شون می رفتیم تا میسر خونه را یاد بگیرند و بعد که خودشون یاد می گرفتند  تنها می آمدند . اون موقع تقربیا همه مردم گوسفند داشتند.و جدا از اون دو کانالی که تلویزیون می گرفت که آنهم نصفش عربی بود همه اینها گوشه ای از اوقات فراغت ما بود اما هیچی قشنگ تر از شنا در کر مَن دَه لی نبود. 
به هر حال یادش بخیر آن دوران ، یادش بخیر بچه های سر چارراه  ( حسینی و طاهری و کاظمی ومومنی ) ویادش بخیر حمید و روح الله و حسینعلی و براتی ها و واحدی ها و انصاری ها . 
یادش بخیر همه بچه هایی که با هم شنا می کردیم. 
یادش بخیر همه بچه های باحال اسفاد که اسمتمون از قلم افتاد. 
یادش بخیر 
دوستتون دارم. 
ما خیلی باحالیم.

۰ نظر ۰۳ خرداد ۹۹ ، ۰۰:۵۳
محمدعلی خالقی

بر مزار مرحوم دکتر کریمی

جمعه, ۲ خرداد ۱۳۹۹، ۰۳:۳۱ ق.ظ

۰ نظر ۰۲ خرداد ۹۹ ، ۰۳:۳۱
محمدعلی خالقی

دو بزرگواری که چراغ مسجد اسفاد را روشن می دارند

پنجشنبه, ۱ خرداد ۱۳۹۹، ۰۱:۲۲ ب.ظ

۱ نظر ۰۱ خرداد ۹۹ ، ۱۳:۲۲
محمدعلی خالقی