اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها

اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها

اسفاد وطنم

اسفاد ای سرزمین مادری من چه می کنی با دستهای خسته روح شکسته چه می کنی
درد است در فراق من از حال و روز تو شهر سکوت در و دیوار شکسته چه میکنی
روزی و روزگاری و حال و هوای تو شور اشتیاق بر مزار شهیدان چه می کنی
آن باغ های خرم و شیر دلان تو ان کوچه باغ عام و مردان ادیبت چه می کنی

بایگانی

۶۷ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۷ ثبت شده است

تعیین اوقات

وقتی انسان جهت کارهای روزمره وقت می زاره یعنی یک قانون و حکم برای خودش معین می کند 

و خیلی هم برای بعضی از این اوامر ارزش قائل می شود 

این یعنی مهم ، احترام ، ارزش ،قانون 

انسان به خودش می بالد و جهت قانون و وقت خودش بر خود چیره می شود و بعضی مواقع حتی برای تعیین وقت مقرر با دوست خود جدال  می کند 

ولی اغراق در خویش یعنی گم شدن در تباهی و سیاهی 

نماز و راز و نیاز با پروردگار در قرآن تعریف شده و جدال و مجازاتی در دنیای حیات نیست 

ولی ما در آن کوتاهی می کنیم  

تاخیر وقت نماز یعنی بی اعتنایی به خداوند گار بزرگ، احترام نگذاشتن

و این کوتاهی و تاخیر 

انعکاسی در تاخیر در ازدواج ، تاخیر در ثروت ،تاخیر در اولاد و فقر و تباهی ایست 

چطور برای اوامر خودمان ارزش قائل می باشیم و منیت داریم ولی برای امر خداوند  که تمام هستی از آن اوست کوتاهی می کنیم 

خالقی اسفاد 

 

  • ۰ نظر
  • ۳۱ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۶:۲۸
  • محمدعلی خالقی

lسکل

این هم پرنده اسکل ، قیافه اش را نگاه کنید عین بیشعورهاست بخاطر همین به یه نفر که بیشعوره میگن اسکل.

درباره خصوصیات این پرنده نوشته که او وقتی برای زمستان غذا جمع آوری میکند محل نگهداری آنها را فراموش میکند و بخاطر همین با مشکل مواجه می شود، یا هنگام خانه سازی فراموش می کند که خانه اش را کجا ساخته است، و اگر از لانه اش بیرون بیاید راه بازگشت را پیدا نمیکند

 

 

shonghol

شنقل : شنقل پرنده ای است که غذای خود را به اسکل میدهد تا برایش نگهدارد

شنقل از اسکل هم اسکل تر است

 

 

dongol

دنگل : حاصل جفت گیری اسکل و شنقل میباشد ، میزان شعور و درک وی از جهان اطراف قابل بیان نیست

 

ombol

امبل پرنده ای تن پرور است که تمام سال در تعقیب و چشم انتظار اسکل و شنقل برای دستیابی به غذا است

امبل از اسکل و شنقل هم اسکل تر است

 






  • ۰ نظر
  • ۳۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۳:۴۰
  • محمدعلی خالقی

 

 

خوشا اسفاد خوشا حال هوایش 

جوان های رشید , با نشاط است

 

خوشا کوه سیاه ,  قله بنیجی 

ز , تگ دوزخ , دودرهای کما است

 

در ان شاسکوه که پر گنج غنیمت 

چو لعل و گوهری در زیر خاک است 

 

شترها خفته اند , رویش به افتاب 

نشان از این طلوع گنج و گران است

 

دلم پر می زند , در قلبم این است 

به عشقت قلبها در تب و تاب است

 

به قلبت زیرکوه     اسفاد نام است   

شکوه و پایدار       امید یار است 

 

در این ابادی ,     نام درختی

شکوه و نام دار  تکبرگ خال است

 

خوشا نامت , خوشا اب وهوایت 

نهان نیست از دو دیده  حق یار است

 

تورا گر هست این قامت  نگاهت

به قرنها قدمت  و  یا   ربنا است

 

 محمد علی خالقی  (عرفان)

  • ۰ نظر
  • ۳۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۷:۴۲
  • محمدعلی خالقی

حاجی سید علی اسطوره اسفاد

 حاج سیدعلی اسطوره اسفاد

حاج سید علی حسینی متخلص و معروف به سیدعلی واعظ، 99 سال پیش (سال 1296ه.ش) در اسفاد متولد شد تحصیلات ابتدایی را در مکتبخانه و سپس به حوزه راه یافتند و در کنار درس حوزوی به شعر و شاعری هم پرداختند بنده دوران کودکی خودم را در همسایگی ایشان و برادر بزرگوارشان مرحوم حاج سید ابوتراب بودم.

حاج سید علی در تمام دوران عمر خود لباس مقدس روحانیت را حتی در کارهای کشاورزی  بر تن داشتند و توبره بافتنی هم به دوش داشتند و زمینی را که کنار رود روبروی باغ حاجی خداداد داشتند مامن دایمی ایشان بود. با وجود چشم های کم سوی این بزرگوار، تمام سنگ ریزه های انتهایی این زمین که متصل به رودخانه بود مرتب چیده شده بود.

صوت قرآن ایشان صبح ها همیشه از منزل به گوش می رسید و سردمدار بحث های مذهبی جلوی حوض درب قلعه بودند البته مرحوم خواجه محمدابراهیم (پدر آقای عباس انصاری) هم به دلیل داشتن رادیوی کوچک توشیبا سردمدار بحث های سیاسی بودند و مخصوصا اخبار جنگ را لحظه ای رصد می کردند.

حاج سیدعلی در سال 1386 و در 90 سالگی در مشهد دار فانی را وداع گفتند و در بهشت رضای مشهد و در نزدیک برادر خود مدفون می باشند.

اکنون پس از سالها برادر زاده ایشان (حاج سید ابراهیم) مجموعه اشعار ایشان را تحت عنوان "گنجینه نور" گردآوری و به چاپ رسانده اند.

یادشا


رضا اسماعیلی

ن گرامی

  • ۰ نظر
  • ۳۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۶:۳۳
  • محمدعلی خالقی


یکی از مراسم های زیبای قبل از عروسی در اسفاد قدیم رسم هزوم کشو(آوردن هیزم از بیابان) بوده است.

در زمان گذشته به علت اینکه  وسایل گرمایشی و پخت وپز کمتری وجود داشته وحتی نفت هم کمیاب بوده مردم مجبور بودند برای تهیه غذا وپخت و پزشان و گرم کردن منزل از هیزم استفاده کنند .در واقع هیزم یکی از نیازهای ضروری هر خانواده بوده است. 

به هر حال در مراسم عروسی نیز می بایست هیزم کافی جمع آوری می شد تا درپختن نان و آشپزی وگرم شدن مردم در زمستان استفاده شود.

حدود 10الی 15 روز مانده به مراسم عروسی خانواده داماد، 20 نفر مرد(که اغلب کارشان همین بود) را به همراه 60 خر به بیابان می فرستادند تا هیزم بیاورند (که بیشتر از بوته تاق و کنده تاق بود) .

مراسم هیزم کشو با شادی همراه بود. موقعی که بارهای الاغ ها بار می شد واز بیابان به سمت روستا در حرکت بودند جوانان برای استقبال ازکاروان هیزم به همراه دف ودیره و خواندن اشعار، ترانه وسرصوت های محلی  وشادی کنان به سمت بیابان حرکت می کردند که گاهی اوقات تا جای حوض ملا نجف یا دم ریگ برای استقبال می رفتندوسپس پیشاپیش این کاروان به سمت روستا می آمدند. در روستا نیز مردان وزنان با دود کردن اسپند وذکر صلوات از بارهای هیزم استقبال می کردند.

خلاصه اینکه مراسم عروسی در گذشته خیلی شاد برگزار می شد تا جایی که برای مراسم هزوم کشو هم شادی می کردند.

از این بارهای هیزم حدود 10 الی 15خر (بار) هیزم به منزل داماد می رفت و همین مقدار را هم به خانه عروس می فرستادند. بقیه بارهای هیزم به عنوان تحفه وهدیه به بزرگان روستا از جمله کدخدا واقوام وخویشان  و...داده می شد.

رضا اسماعیلی

  • ۰ نظر
  • ۳۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۱:۲۰
  • محمدعلی خالقی

سال اول دبستان بود مدرسه زیر خانه حاجی حسن شرکتی کلاس کنار ترانس 
من با پسر خالو خو حجت قاسمی میز اخر نشته بودیم بد جور گشنه شده بودم 
یکه اسفادی یکه مشدی 
یک تخم مرغ جوش داده همره یک سیب زمینی داشتم به در یاردم که بوخورم 
معلممون خانم محمد زاده بود 
بلند شدم گفتم خانم اجازه 
یک تخم مرغ جوش داده دارم همره پسر خالو خو بوخورم 
گفت بشین پسر ه فوزول بیا برو از کلاس بیرون 
دل ما غش کرده بو از گشنگی ولی 
از اخر یواش یواش  میز اخر بخوردم خخخخخ 
محمد علی خالقی

  • ۰ نظر
  • ۳۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۰:۵۰
  • محمدعلی خالقی

سرو کهنسال استند در فهرست میراث طبیعی- ملی ثبت شد


 


سرو کهنسال استند با موقعیت «شهرستان زیرکوه، بخش شاسکوه، دهستان بُهناباد، 30 کیلومتری شمال شرق حاجی آباد، روستای استند» در فهرست میراث طبیعی- ملی ثبت شد.


به گزارش زیرکوه نیوز،کارشناس ثبت میراث طبیعی استان گفت: درخت سرو کهنسال استند پس از بررسی در کمیته تخصصی ثبت و حریم میراث طبیعی که در تاریخ 27 آبان ماه 94 در تهران برگزار شد، در فهرست میراث طبیعی- ملی ثبت گردید.

زهرا رضایی ملکوتی افزود: این درخت کهنسال در حاشیه گندمزار روستای استند قرار دارد. صلابت و استواری آن از فاصله دور به چشم می خورد. تنه دارای پیچ و تاب های زیبا و چشم نوازی است. این درخت با محیط تنه 10/7 متر و ارتفاع 14 متر از نظر مردم منطقه بسیار ارزشمند و قابل احترام بوده، در گذشته از چوب این درخت عنوان هیزم پخت و پز نذری در ایام خاص استفاده می شده و یا جهت خوشبو شدن هوا، چوب آن را زمستان در بخاری یا اجاق می سوزاندند.

  • ۰ نظر
  • ۲۹ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۰:۲۳
  • محمدعلی خالقی

چهره های منحصر به فرد اسفاد

          متولد اسفاد

فردی مردمی . پرتلاش و زحمتکش و شوخ طبع و اندیشمند ، با ادبیاتی ویژه است که صحبت ها و تیکه کلام هایش از جذابیت خاصی برخوردار است و طرفداران زیادی دارد.

بخشی از دوران سربازی را در اوج قدرت و نظامی گری  رژیم شاهنشاهی در منطقه ظفار کشور عمان خدمت کرده است.

ایشان تبحری خاص در پرورش دام و امور دامداری و باغداری دارد.

و شاخص ترین ویژگی اش شرکت در جشن های عروسی است که شادی بخش و زینت بخش محافل عروسی مردم است است.

نواختن دف زیبا و آهنگ وقت خروس خون ایشان در اذهان ما برای همیشه ماندگار شده است.

آقای میرعلی صادقی اخیرا از ناراحتی قلبی رنج می برد .

برای ایشان و خانواده محترمشان آرزوی سلامتی و موفقیت در تمام امور داریم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد. 


اسماعیل کریمی اسفاد

  • ۰ نظر
  • ۲۹ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۰:۱۳
  • محمدعلی خالقی



درسال 76 من بمناسبت تولد امام حسن مجتبی در مسجد بزرگ اسفاد سروده ای خوندم کلاس چهارم دبستان بودم و حاج ولی الله جعفری و آقای خالقی معلمین ما بودن به همراه خانم جوانی . زحمت تنظیم شعر و چگونگی خوندنش را سرکارخانم جوانی به عهده داشتن .  انرژی خواصی دادن تا اون برنامه را درمیان انبوه اسفادیهای قدیم اجراکردم و به خاطر کم قد بودنم جناب جعفری منو بردن پله سوم ممبر. خلاصه حیجان و استرس خواصی داشت مخصوصا که خانمها از طبقه دوم نگاه میکردن . 

روز بعد اجرا واکنشهای بسیار عالی برای من بود سرصف تشویق و تحسین شدم .پدرم هم تازه از تهران آمده بودن برایم کادو اورده بودن ولی  نمیگذاشتن ببینم و پنهانی به مدرسه برده بودن تا منو سرصف بهخاطر نمرات خوبم و اون مراسم تشویق کنن . خلاصه به مدت چهار تا پنج روز ازپشت شیشه پنجره داخل دفتر را ازلابلای نرده ها نگاه میکردم .صورتی رنگ .آهن ربایی .دوطرفه باز میشد و جالب بود که بااین که من پسر بودم اما کاملا دخترانه بود ولی درکل مدرسه هیچ کسی به زیبایی و باکلاسی اون جامدادی نداشتو شاید ندیده بود .هرروز چشم انتظار این بودم که بعد از قرآن و دعای صبح گاهی اسمم را صدا کنن و اون جایزه را تقدیم کنن .یادم نمیره  اخرین باری که دیدمش صبح همان روز زلزله بود بچه ها درگیر  بازی بودن و من از لابلای نرده ها دنبال جامدادی . نمیدونم چرا جاشو تغییر داده بودن وچند پوشه انداخته بودن روی آن . ازخانم جوانی پرسیدم ببخشید پس کی قراره اون جایزه که قول داده بودین رو بدین گفتن منتظریم یک مناسبتی باشه که تمام خانواده های بچه ها باشن . متاسفانه بعد از زلزله هم حتی اثری ازش ندیدم اما هنوز تصویرش درذهنمه . باتشکراز زحمات معلمین عزیزی همچون .جنابان جعفری.خالقی. حاج هادی غفاری. وسپاس فراوان ازخانم جوانی که هنوز مشتاق دیدنشان هستم 

هادی کریمی

  • ۰ نظر
  • ۲۹ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۰:۰۷
  • محمدعلی خالقی

با سلام 


 از پشت نیمکت‌های غبار گرفته دریچه‌های دانایی را بر دلمان گشود، به نوجوانی یک حرف و دو حرف بر زبانمان "الفاظ نهاد و گفتن آموخت" و امروز هنوز دانسته‌هایش را با هیچ چشمداشتی در سفره پاک اندیشه با ما قسمت می‌کند.


یکی از اساتید و مشاهیر فرهیخته که تمامی دانش آموزان و همین طور معلمین و هم دورهای ایشان  که در عرصه علم و دانش فعالیت داشتند و بهترین خاطرات را از ایشان به یاد داریم 

معلم بزرگوار و عزیز ما خانم جوانی می باشند 

ایشان از سال ۷۰ تا ۷۵ فعالیت خود را بی دریغانه در اسفاد آغاز کردند و ستاره ا ی به تمام معنا پر شور و فعال ، شاد و خنده رو بودند 


نام پدر بزرگ وار ایشان علیجان و متولد خرداد ۱۳۵۰ در شهرستان قاین روستای خونیک می باشند و من در همین جا پیشاپیش زاد روز خرداد ۹۷ روز تولدتان روز عشق روز عرفان  روز اغاز بهار زندگی را به شما تبریک می گم 


مدرک کاردانی خود را در دانشگآه فرهنگیان قاین و ترم اخر در مرکز پیش دانش گاه سعدی مشهد در سال ۷۶و در دانشگاه عالی فرهنگیان موفق به اخذ کارشناسی شده اند.


 پنج سال در دبستان قائم اسفاد از بهترین خاطراتی ایست که حرف از بهترین انسانها مردمانی شریف همکارانی عزیز و دانش آموزانی نازنین اذعان داشتند.


در دو سال اول با مدیریت آقای فردوسی و معاونت جناب اقای اکبری سالهای بعدی با مدیریت آقای حاج ولی الله جعفری و  معاونت خود ایشان   در کنار  همکارانی  گرامی آقایان غلام حیدر اسداللهی  موسایی،خالقی،غفاری مربی پرورشی،غفاری آموزگار، نوروزی،شهریاری،انصاری،دلیر،غلامی

و همین طور خانم ها 

آزاد،عابدی،رضاپور را به تدریس پرداخته اند.


خاطرات کودکی دهه شصت و هفتاد ما متولدین ۶۱ ،۶۲  و هیاهوی زنگ و تفریح و بازیهای کودکانه با معلمین عزیز و همین طور معلم گرامی خانم جوانی را نمی توان اقرار نکرد و زحمات دلسوزانه معلمین را از یاد برد  چرا که اگر این معلمین نبودند  امروز باورمان بر خودمان دشوار بود واگر هر یک از این دانش آموزان  به جایگاه و پست و مقام رسیده اند  زحمات دلسوزانه معلمین بوده 

ودر پایان از تمامی معلمانی که صمیمانه در این  عرصه فعالیت دارند کمال تشکر و آرزوی موفقیت خواهانیم 


برای معلم عزیز و مهربان خانم جوانی و خانواده محترمشان هم آرزوی سلامتی داریم امید است قطار زندگی یشان بر روی ریل موفقیت و خوشبختی در حرکت و بهار دلشان شاد و خرم باشد به امید روزهای روشن برای ایشان

خالقی  اسفاد وطنم




جناب آقای خالقی سلام دست مریزاد آفرین بر شما انسان خستگی‌ناپذیر و کم نظیر

 من‌ به یُمن حضور شما و فعالیت‌های فرهنگی تان بر خود می بالم که مرغک بخت مرا یار شد تا بتوانم دوباره بر سر خوان خاطرات اسفادی های مهربان ،مهمان شوم.

بازگشتن به بیست و چند سال پیش سال های شیرین و پر خاطره سالهایی که من هنوز کوله بار معلمیَم خالی از تجربه و پختگی بود برایم جالب است و دلنشین خیلی خیلی از شما بابت این همه ملاطفت سپاسگزارم لحظه لحظه های تان بر وفق مراد باد.

 جوانی اردیبهشت ماه ۱۳۹۷






عکس فوق ارسالی محمد علی کریمی 

از راست جناب اقای حاج هادی غفاری،آقای خواجوی،  ؟؟؟؟؟،اقای الله نظر غفاری،آقای میرزا محمد اسداللهی ،اقای نصراللهی ،اقای غلام حیدر اسداللهی ،وحاج ولی الله جعفری 





  • ۱ نظر
  • ۲۹ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۲:۲۱
  • محمدعلی خالقی

در رثای مرحوم دکتر مظفر کریمی اسفاد 

در رثای مرحوم دکتر مظفر کریمی اسفاد، معروف به دائره المعارف تامین اجتماعی

از نگاه وزیر تعاون ، کار و رفاه اجتماعی

******

اردیبهشت ، ماه خزان مظفر است دکتر برای بیمه همانند یک سر است

فرزانه ای که عمر خودش را تلاش کرد تامین اجتماعی از این باغ ، بی بر است

از بیمه او نوشت کتابی به روزگار آن نکته های خوب که مانند گوهر است

با شعر خویش روح به اسفاد می دمید آبادی وطن ز غباری که باور است

آرام در بهشت رضا (ع) آرمید او نزدیک قبر عارف نامی که سرور است

میرزا جواد ، مرد خدا از نوادری در آسمان معرفت او مثل اختر است

یک شهر گریه کرد برای نبودنت این مرثیه برای غروب تو بهتر است

در سالگرد رفتن مردی از این دیار چشمان غم گرفته من باز هم تَر است

او عاشق وطن که مثالش ندیده ام روی مزار دسته گل یاس و احمر است

دارد" شمیم" خاطره از خُلق نیک او هرگز نرفته قامت سروی که در براست


شاعر : مرتضی حسینی اسفاد (شمیم)- نویسنده و مدرس دانشگاه

28اردیبهشت سومین سالگرد سفر بی بازگشت زنده یاد دکتر مظفر کریمی

  • ۰ نظر
  • ۲۸ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۹:۰۸
  • محمدعلی خالقی

  تجنود شهرستان زیرکوه

 

دره ی زیبا و سرسبز تجنود در شهرستان زیرکوه یکی از جاذبه‌های زیبای خدادادی و بهشت گردشگران در استان خراسان جنوبی است که در اکثر اوقات سال میزبان مسافران زیادی است.

 

این روزها با آمدن طبیعت رنگ رنگ درختان در این دره زیبا حال و هوای خاصی دارد و گویا نقاش چیره دست طبیعت تابلویی زیبا و دل انگیز به تصویر کشیده است.

حتما از این محل زیبا دیدن  کنید . 

  • ۱ نظر
  • ۲۸ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۲:۲۵
  • محمدعلی خالقی


انسان از تمام موجودات ترسناک تر است و هیچ مترسکی نمیتونه جایگزین شکل انسان در مزرعه شود 

آیا میشه در مزرعه بعنوان مترسک عکس حیوانی گذاشت مثل گاو سگ

شتر گوسفند 

بعضی از شترها بعد از زاییدن  بچه اش را به سختی قبول می کنند و جهت شیر خوردن نوزاد مقاومت می کند یا قبولش نمی کند ولی چنانچه انسان بدون لباس یا لخت به سمت شتر روانه شود . ترس از انسان محبوبیت شتر را به نوزاد بیشتر می کند و باعث  جذب نوزادش می شود 

این هم یک نوع متمایزه انسان بر حیوان است

گوسفند یک طرف شکمش از برجستگی بیشتری برخوردار می باشد

نقل بود از یکی از چوپانان از زبان مرحوم کافی 

روزی گوسفند شکایتی به حضرت موسی دارد 

حضرت می فرمایند شکایتت رآ بگو 

گوسفند می گوید چوپان ما را غذا نمی دهد و همیشه ما گرسنه هستیم

روزی حضرت  پنهانی به تفحص و نظاره گر چوپان و گوسفندان می باشد گوسفندان هم طبق معمول مشغول چرا و چوپان هم در چراندن کوتاهی نداشت  ولی گوسفندان دوباره اعتراضش را اذعان  می کردند.

تا این که حضرت موسی رو کرد به چوپان و گفت من کوتاهی از چوپان نمی بینم و این مشکل در ذات و جوهر شما گوسفندان است  و در پایان از گستاخی گوسفند می فرماید شما هیچ  موقع سیر نمی خورین یا برین که سیر نخورین گرم نپوشین

این هم ضرب المثلی که ما اسفادیهای گاهی بکار می بریم

نگارش خالقی

  • ۱ نظر
  • ۲۷ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۵:۳۱
  • محمدعلی خالقی
  • ۱ نظر
  • ۲۶ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۷:۰۳
  • محمدعلی خالقی

مرحوم حاج غلام رضا غفاری

یکی دیگر از بزرگان اسفاد.
مرحوم خواجه حاج غلامرضا غفاری.
فرزند خواجه غلام عباس .
وی انسانی مهربان خوش رو وخنده رو بودند. ایشان به همه احترام میگذاشتند ودر روستا به خیر وشر کسی کاری نداشته وهمیشه سر گرم زندگی خود بودند .
ایشان در زندگی بسیار تلاش نمودند تا فرزندانشان را به جا ومقامی برسانند که در این امر موفق بودند.وی دارای سه زن بودند  .همانگونه که همسر اولشان زنی بسیار مهربان بود همسر دومشان از سادات میباشد واز وی دو دختر دارند و در زمان زنده بودنشان زندگی گرم وشیرینی داشتند. فرزندان ونوه های ایشان رابطه خوبی با پدر وپدر بزرگ داشتند که این امر به دلیل خوبی ایشان بود که توانسته بودند ارتباط خوبی با فرزندان داشته باشند .وی دارای اب وزمین از قنات اسفاد بودند که معروف ترین ان باغ بزرگ معروف به باغ کلو که هم اکنون بین وراث ایشان تقسیم شده .وی پسر برادر حاجی محمد باقر بوده وایشان چون فرزندی نداشته اند تمام دارایشان به ایشان وکربلایی حامد غفاری رسیده که مهمترینشان برج حاجی محمد باقر ولوازم عتیقه ایشان میباشد . ایشان یک برادر دیگر هم داشتند به نام حسن که فوت کرده اند. همسر اول ایشان که کربلایی شاه جان نام دارد. زنی مهربان وبا سخاوت بوده ودارای صندوقچه جواهرات ونقره جات بوده که برای زینت وزیبایی عروسهای ان زمان از ایشان به امانت گرفته میشد ونیز از این لباسها وجواهرات برای زیبایی اسب شاهپری که زینت بخش عروسیهای ان زمان بود استفاده میکردند.ثمره زندگیشان از همسر اول سه دختر وسه پسر به نامهای خواجه حسین وخواجه علی شاه وخواجه حاج محمد هادی که پسر بزرگ ایشان میباشند وجزو فرهنگیان وچهرهای بنام اسفاد میباشند برای امرزش این بزرگ مرد وسلامتی خانوادشون صلوات بفرستین٬٬٬٬٬
نویسنده:محمد علی غفاری
  • ۰ نظر
  • ۲۵ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۱:۳۴
  • محمدعلی خالقی

معلم بزرگوار خانم جوانی وخاطره من

زنگ تفریح


من خاطرات کودکی خود را هیچ موقع از معلم بزرگوار خانم جوانی فراموش .نخواهم کرد.

زنگ تفریح خاطره پینگ وپنگ بازی ما بارها بارها به درازای زنگ کلاس هم می کشید . گرچه زنگ تفریح ده دقیقه بود وبا دقایق اضافه کلاس این بازی به پانزده دقیقه هم می رسید .

ولی خیلی جالب ورویایی بود. چون رویای کودکی همچون خاطراتی در ضحن ثبت می شد . واین بازی هم برایم رویایی کودکانه رقم می خورد . وهیچ موقع خاطره جایزه کفشهای ورزشی را فراموش نخواهم کرد . که با دوره کردن بچها به دستور خانم جوانی , معلم عزیز در پایان سال چهارم دبستان با دست وهورای بچها

می بایست از اول سالن مدرسه تا اخر سالن با دستهایم به حالت ورزش ومهارت خاصی که داشتم , می رفتم , یا همون وارونه یا پشتک .

وشادی بچها وهمین طور خودم از جایزه ای که گرفتم . بر چهرها موج میزد .

واقعا دوران ابتدایی یک دوران زیبا و خاطره انگیز بود اون هم در دهه شصت که دیگر تکرار نشدنی یست .

من در پایان,,,, از این معلم عزیز مهربان کمال تشکر فراوان دارم امیدوارم همیشه شاد وسلامت باشند .


دانش اموزتان محمد علی خالقی

  • ۰ نظر
  • ۲۵ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۴:۴۱
  • محمدعلی خالقی

  • ۰ نظر
  • ۲۴ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۲:۲۵
  • محمدعلی خالقی

 

 

نوخوان , نوجوانی مهاجر افغانی بود که همراه خانواده اش و چند خانوار افغانی دیگر به اسفاد مهاجرت کرده ودر چادر زندگی می کردند 
در زمان حمله شوروی به افغانستان مدتی کنار کر زیر خانه قدیم حاج اقای کریمی وبعد زیر شهرک اسفاد بودن 
او یک برادر داشت به نام محمد وشغل اصلی انها دامداری بود . 
عده ای هم از این مهاجرین در فیرزاباد که املاک اصلی اسفاد بود اطراق داشتند 
ناگفته نماند در ان زمان چون جنگ بین افغانستان زیاد بود اکثر انها به ایران مهاجرت کرده وعدهای هم به کار مواد فروشی روی اورده بودند که در همین کوههای اسفاد وفندخت وابیز هم درگیریهای بسیاری می شد واکثر انها کشته وبه هلاکت می رسیدند و اجساد مرده را در داخل روستاها با ماشین دور می دادند که هم به قول ماها کله گرگی بگیرند و هم درجه ومقام

 وهم درس عبرتی شود برای کسانی که با انها مبادله مواد داشتند 
که از همین روستای مجاور ما ابیز هم یکی دونفر را چند بار گروگان گرفته وتا لب مرز انها را برده بودند تا بتوانن به درخواست خود که پول بود برسند 
 پس از سالها درگیری این قضیه به موفقیت به درجات عالی خود رسیدوبسیاری از عزیزانمان در این راه شهید و بسیاری هم مجروح شدند

 

  • ۰ نظر
  • ۲۴ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۸:۳۵
  • محمدعلی خالقی

 

 

هر حیوان و موجود زنده ، خلقت  جهان آفرینش از عظمت و قدرت خداوند تظاهری جهت افکاری روشن برای انسان می باشد.

حیوانات وحشی از قبیل سگ گرگ کفتار شیر  تمام این حیوانات  یک سلسله مراتبی جهت جهان خلقت و آفرینش و حیات می باشد 

آیا شنیده اید که پلنگ را نباید به چشمهایش خیره شد این غرور این حیوان را می رساند 

و آیا شنیده اید که سگ وفا دارد و به حق خودش قانع است بله یک سگ گله به یک لقمه نان خشک وفای خودش را اثبات کرده و تا صبح به اوامر خودش اجرا می کند  چنانچه گرگی به گله حمله کند و گوسفندی را شکار کند و سگ نتواند کاری انجام دهد آن سگ در فردای آن روز و روزها غذا نمی خورد این غیرتش را می رساند 

 گرگ طمع دارد و تمام حیوانات از دستش رضایت ندارند و علت چرا گرگها شبها به یک چشم می خوابند مثال انسانهایی است که به هر طریقی به انسانها زخم و تیشه می زنند 

چوپانی می گفت 

گرگ هم به خاطر ترس از اعمال بد خود از سایه خودش می ترسد و دلیل یک چشم باز آن در خواب ترس از زخم هایی ایست که به حیوانات رسانده 

این چنین است قانون راز بقا و طبیعت هر حیوانی جهت حفظ جان خودش از مکر و حیله ها و خصلت های زادی خداوندی استفاده می کند تا بتواند به حیات خود ادامه دهند 

جالب این جاست که تمام حیوانات از انسان ترس و هراس دارند و همین طور بالعکس انسان هم اِز حیوانات می ترسد و انسان از نظر فلسفی از تمام  حیوانات ترسناک تر است 

ولی نتیجه این داستان آنجاست که بعنوان مثال سگ با یک لقمه نان تا صبح پاسداری می کند و بر عهد خودش وفا دارد ولی انسان ویا آن سرهنگی که می داند خلاف خلاف است ولی با گوشه ای رشوه  ،  خود و شخصیت خود را فراموش می کند و کاری که نباید انجام دهد را عدم قانون اجرا می کند .

این داستان ادامه دارد 

 

  • ۰ نظر
  • ۲۳ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۰:۴۶
  • محمدعلی خالقی

  • ۰ نظر
  • ۲۳ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۹:۴۸
  • محمدعلی خالقی

افسانه

 

خوشا در کوچه های کودکانه 

قلم دفتر کلاس و عارفانه 

دلم   لالا های   مادرانه 

به گهواره و رویای شبانه

چه دلتنگ جهان تاریک و تاره

دلم یک دوست خواهد مادرانه

برایم رویا   بود    زندگانی

از این بازی و باران با ترانه

مرا بود یادگار و عشق و هستی

اقامت هدیه ای بود عارفانه

به شکرم حکمت و قهر و طبیعت

گرفتارم بر شر حق  رحمانه

مرا گر نیست  شمع و پروانه 

دعایم  را    پذیرا   عاشقانه

بر این تقدیر بود این روزگارم

گلی پرپر  طبیعت دوستانه 

به جمع یاران  خوبان خوشم من 

تو را کم دارم و مجمع خوشانه

چه یاران خدایی بود خاموش 

منم یک یار با جمع  هم دلانه

زمین تلخ و به گل عادت ندارد 

ولی این جا بهشت سوسن سمانه

برو یا رب برو منزل مبارک 

خوشم با خاطرات کودکانه

از این دلتنگی و از این زمانه

به تقدیرم شکیب جان باشد یا نه

 

سراینده محمد علی خالقی اسفاد

  • ۰ نظر
  • ۲۱ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۹:۰۷
  • محمدعلی خالقی

  • ۰ نظر
  • ۲۱ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۲:۱۱
  • محمدعلی خالقی

افسانه من



تازه چشمهایم به خواب رفته بود . هوا خیلی گرم ومقارن ساعت ۲:۲۰ دقیقه بعداظهراردیبهشت ماه ۱۳۷۶بود . صدایی ارام و کودکانه در گوشم میس کال میزد .دایی دایی فکر میکردم خواب میبینم تا اینکه دستهایی نرم ولطیف به ارامی چادری که روی خودم پهن کرده بودم رو کنار زد ولبخندی عاشقانه نگاهم. را به خود به گیرا کشاند.

دایی دایی دایی 

با اینکه خستگی تموم وجودم را گرفته بود گفتن جان دایی چی میگی 

دایی یه گنجشک تو خونه مون لونه کرده میای برام بگیری 

باشه دایی فردا میام 

اخ جون و خوشحالی از وجودش موج میزد ورفت 

شب قبل با رویای کودکانه خود با هم نقاشی می کشیدیم نقاشیهای خوب وقشنگ یک اسمون پر ستاره با یک درخت سیب وابرهایی با ماه  قشنگ

بدوبدو  و صدای خنده هاش از من دور تر ودورتر میشد . من دوباره به خواب رفتم . فردای ان روز یعنی 20/2/76 نزدیک ظهر من تازه از مدرسه اومده بودم خسته ومانده مادر داشت مقدمات نهار را فراهم میکرد نهار ماکارانی بود بعداز خوردن نهار نزدیک ساعت ۱۲:۲۷ دقیقه بود که صدایی در گوش همچون صدای صاعقه یا رعد وبرق طنین افکند وزمین شروع به لرزیدن کرد به سرعت به همراه مادر خود را به خیابان رساندیم ونشتیم وچشم بستیم دوالی سه دقیقه نگذشته بود, مهیب گرد وغبار تمام اطراف رو فرا گرفته وصدایی نالها از هر کوچه خیابانی به گوش میرسید. ان روز به سیاهی شب تبدیل شده بود و دیگر هیچ چیز زیبایی خودش را نداشت همه جا تار وسیاه بود وپس لرزها هم چنان ادامه داشت . تا چشم باز کردم  دیگر نه گنجشکی بود و نه دفتر نقاشی ونه ماه درختی ,,,,,,


این جنبش الهی وقهر زمین را به تمام کسانی که عزیزانشان را از دست داده اند تسلیت می گوییم 

خالقی اسفاد 



خیلی قشنگ به نگارش دراومده .زنده کرد خاطراتی که این افسانه داشت وبرامون درزیر یک سقف ساخت .اما افسانه رو اون زلزله ی افسانه ای باخودش برد اونروز از قاین به اسفاد اومدم وبا اون صحنه وحشتناک اسفاد چند دقیقه ای بیشتر نموندم ودوباره بازگشت به قاین برای پیدا کردن پدرومادرم وخواهرکوچکم وافسانه.توبیمارستان قاین بین اون همه مجروح گشتم وگشتم پدرومادرم وتونستم پیدا کنم اما اثری از خواهرم وافسانه نبود بعد خبردار شدم خواهرم واعزام مشهد کردن وبعد اون لحظه ای که هیچ موقع فراموشم نمیشه .رفتم سردخونه ،وقتی کشوسردخونه روباز کرد فکر کردم خوابه چهره سفیدمثل ماه ،با خنده ای نهیف برصورت ، انگار داشت حرف میزد دوروز قبلش وارد خونه شدم دوید سمتم  وگفت عمو ببین پام چی شده .شصت پاش بریده شده بود با یه پارچه سفید مادرش بسته بود بوسش کردم حالا نمیتونستم قبول کنم که او دیگه نمیخواد بلندبشه .آروم خوابیده بود خواب ابدی باورم نمیشد افسانه واقعا افسانه بود روحش شاد ویادش گرامی.روح مادرش هم شاد وخدا بیامرزدشون

الله یار حسنی

  • ۱ نظر
  • ۲۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۳:۱۳
  • محمدعلی خالقی


۲۰اردیبهشت سالروز زلزله 1376 

منطقه زیرکوه۴۶ روستای دهستان زیرکوه در زلزله سال ۷۶، صد درصد آسیب دیدند 


در روز شنبه ۲۰ اردیبهشت ماه ۱۳۷۶ ساعت ۱۲و۲۸ دقیقه و۱۲ثانیه به هنگام صدای اذان ناگهان گردبادی در منطقه‌ی زیرکوه آبیز و زهان و در میان بیرجند از بطن زمین جوشید و بارانی از سنگ و خاک و آوار بر سر مردم باریدن گرفت. در طی چند ثانیه همه چیز تلی از خاک شد. این زلزله با شدت ۷.۱ ریشتر منطقه را در هم کوبید و ۱۵۰۰ نفر کشته بر جا گذاشت. تا صبح روز بعد ۱۲۰ پس لرزه ادامه داشت حجم خسارات وارده به مسکن و احشام بیش از ۲۷۱ میلیارد ریال برآورد شد.

دهستان زیرکوه با ۴۶ روستا ۱۰۰درصد آسیب دید که روستاهای آردکول، شوشک محمدآباد زیرکوه، تاجکوه، پیشبر، دارجعلیا و سفلی گمنج، نزومند، اسفرق، بقرایی، بشیران، کازکان، دزگ، حسین‌آباد، مهرک مناوند بیش از دیگر روستاها تلفات داشتند.  


در دهستان شاسکوه ۱۷ روستا به تفاوت ۷۵ درصد تا ۱۰۰ درصد آسیب دیدند و از نظر تلفات روستاهای آبیز، اسفاد، فندخت، بهناباد و بیدخت بیش از دیگر روستاها آسیب دیدند. 


شهر اسفدن ۷۰ درصد آسیب دید. در دهستان زهان ۳۷ روستا به تفاوت ۶۰ درصد تا ۱۰۰درصد آسیب دیدند، زهان و پایهان تلفات فراوانی داشتند و در دهستان پترگان ۱۱روستا به ترتیب از ۵۰ درصد تا ۱۰۰درصد آسیب دیدند روستای تیغاب ۲ کشته داشت. 


منطقه‌ی درمیان بیرجند، روستاهای تخته جان، سهراب، خونیک، گیت، اشک، گزیک، درخش، آسیابان، گلویج، دره چرم، آبگرم، آوازه، زیلان، زیرک، نصرالدین بشدت آسیب دیدند.  


زلزله ۲۰ اردیبهشت ۷۶ در منطقه بسیار گسترده‌ای به وسعت حدود یک سوم از مساحت کل کشور احساس شد.

منبع وبلاگ اسفاد خبر 

  • ۰ نظر
  • ۲۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۰:۳۰
  • محمدعلی خالقی

همیشه خداوند وقایع تلخ را سر راه ادم قرار می دهد

 که  باعث ترک بعضی از افراد و بعضی از افکار از زندگی شماست این حادثه پایان زندگی نیست بلکه شروعی بدون دغدغه و تولد شیرین برای زندگی ایست 


پایان حادثه تجدید شروع شیرین زندگی ایست

عرفان


این حادثه هر چیزی می تونه باشه  

دزدی از خانه ماشین   تصادف   نداشتن اولاد  از دست دادن عضوی از بدن    

کلاه برداری   زندان  طلاق 

بله خداوند این قدر مهربان و رعوف است که برای هر تلخی شیرینی و برای هر شیرینی تلخی آفریده  و انسانها را با این تلخی  و شیرینی آزمایش می کندو در فراز و نشیب زندگی درس وفا و محبت و قدرت خداشناسی وخود نگری را می آموزد و این انسان است که با فهم و شعور راه درست را بپیماید .

  • ۰ نظر
  • ۲۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۲:۳۶
  • محمدعلی خالقی

حوض ملا حاجی اسفاد

حوض ملا حاجی
در اسفاد قدیم بعلت عدم وجود آب لوله کشی و دسترسی به آب شرب ، یکی از ابتکارات بسیار ارزشمند اسفادیها احداث حوض انبار آب در کوچه باغ ها . معابر و محله های مختلف اسفاد است که جهت استفاده عموم ساخت شده است.
حوض انبار زیرزمینی حدود 70 تا 100 هزار لیتری با دیوار سیمانی و یا ساروج و پوشش سیمانی از ترکیب سیمان و ماسه بادی ( قوم ) ساخته می شد که بدون قیرگونی و ایزوگام ، هیچ گونه نشتی آب به بیرون نداشت.
حوض ملاجی در ابتدای کوچه ملخی و انتهای جوی مه ریمه ( مهریمن ) توسط ملا حاجی از طایفه ابراهیمی و مددی احداث شده اند.
مرحوم ملاحاجی فردی مهربان . بی آزار و مومن بودند که در منزل مرحوم محمد ابراهیم ابراهیمی زندگی می کردند. ایشان بعلت ناتوانی از ناحیه پا ، قادر به انجام فعالیت و کار کشاورزی نبودند و هر روز جلو درب حیاط و سایه درخت می نشستند و کوچک که بودیم وقتی از آنجا رد می شدیم به ایشان سلام می دادیم.
آب حوض ملاحاجی ، خنک ، گوارا و در دسترس بود.
پله های این حوض رو به قبله و وسیع و داری شیب کند بود و همچنین شیر آب نیز دارای فشار کم بود و کودکان نیز بدون ترس از افتادن در پاشیری و فشار شیر آب می توانستند آب بنوشند.
در دسترس بودن و همچنین تهیه آب مصرفی منزل از این حوض و نوشیدن و رفع تشنگی خود به خود مارا وادار می کرد که ضمن سلام به ساحت حضرت اباعبدالله ، برای خود مرحوم ملاحاجی و پدر مادر ایشان خدابیامرزی بفرستیم.
امروزه با تعبیه و نصب آبسردکن می توان این امر خیر را ادامه داد و با احیاء حوض انبار ها به توسعه گردشگری کمک نمود.
کریمی آوای اسفاد
  • ۰ نظر
  • ۲۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۰:۰۱
  • محمدعلی خالقی

  • ۰ نظر
  • ۱۹ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۲:۳۲
  • محمدعلی خالقی

  • ۰ نظر
  • ۱۸ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۵:۲۳
  • محمدعلی خالقی

خداوند انسان و تمامی مخلوقات را آفریده برای زندگی  غم شادی خندیدن  مردن  گریه کردن  غصه احساس  آرامش وبعد هم تکامل و رشت و آخر هم مرگ

 شاید اکثر موجودات هم از این خصلت و نعمتها  برخوردار باشند

ولی از انسان تا موجودات تفاوتی بین عقل و هوش است که انسان را بر موجودات دیگر  متمایز کرده

 تفاوت این استعداد و برترین انسان در جهان ثابت شده و دارای نتیجه و اعمال در دنیای دیگر است .  فرق مهم آن نماز و روزه  عبادت است وگر نه حیوان هم زاد و ولد دارد احساس غم   عمر شادی و .... دارد 

ولی انسان گاهی با وجود عقل برتر از حیوان پس تر می شود و این اراده ها متفاوت است که با وجود اعمال ناشایست بعضی انسانها در حیوان هم پیدا نمی شود 

خداوند اشک را آفرید برای گریه کردن غم و غصه  نه برای  ریختن به اجبار حق حق و خنده تمسخر یک معلول کوتاه قد یا مجنون 

خداوند خندیدن را آفرید برای شادی نه برای خندیدن بر فقر و لباس مندرس یک کودک خیابانی 

خداوند هوش و استعداد و غذا را آفرید برای  خوردن و کمک کردن به ایتام و گرسنگان نه برای ریختن و پاشیدن و تخت و تاج

بله بعضی از این حرکات درد دارد و سکوت و تامل 

که چرا ترین ها بر انسان چسبید و بدترینها بر حیوانات

انسان بعضی مواقع حرکات درشت و ناشایست انجام می دهد که در شان یک انسان نیست 

خالقی اسفاد

  • ۰ نظر
  • ۱۸ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۵:۱۶
  • محمدعلی خالقی

سکوت شب 


تو را گم می کنم هر روز و پیدا می کنم هر شب 

بدین سان خواب ها را با تو زیبا می کنم هر شب


تبی این گاه را چون کوه سنگین می کند آن گاه

چه آتش ها که در این کوه برپا می کنم هر شب


تماشایی است پیچ و تاب آتش ها، خوشا بر من

که پیچ و تاب آتش را تماشا می کنم هر شب


مرا یک شب تحمل کن که تا باور کنی ای دوست

چگونه با جنون خود مدارا می کنم هر شب


چنان دستم تهی گردیده از گرمای دست تو

که این یخ کرده را از بی کسی، ها می کنم هر شب


تمام سایه ها را می کشم بر روزن مهتاب

حضورم را ز چشم شهر حاشا می کنم هر شب


دلم فریاد می خواهد ولی در انزوای خویش

چه بی آزار با دیوار نجوا می کنم هر شب


کجا دنبال مفهومی برای عشق می گردی؟

که من این واژه را تا صبح معنا می کنم هر شب

احمد محمدی اسفاد 

  • ۰ نظر
  • ۱۷ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۴:۲۱
  • محمدعلی خالقی

شناخت خداوند و عظمت در رمز راز دنیا 

یکی از عظمت عرفان الهی  سکوت شب و زیبایی هایش می باشد 

انسآن گر چه  در گیر کارهای روزانه و بحران های زندگی  می باشد از لذت شبانه و رمز و راز در تاریکی بی بهره مانده است .

هرچند که  شب  برای آرامش و سکوت ،خواب  پدیدار شده و روز برای کار وتلاش ولی لذت شب و سکوت ، تنهایی وعرفان در دنیای  شب از نگاه و محبوبیت و شناخت معقولانه و جذابیت بهتری در افکار انسان صورت می گیرد 

سکوت در شب  

درخشش زیبای ستارگان 

قرص زیبای ماه تابان

سکوت و زیبایی طبیعت وارامش مخلوقات  صدای زیبای جیرجیرکها و قورباغه ها و گاهی مرغ شب 

سیاهی شب و خواب تمام مخلوقات ، انسانها ، موجودات  

خلوت در دل کویر و  سکوت پر از عجایب ودشت بی انتها

ویا در دل اقیانوسی که امواجی آرام و زلال از عظمت و بزرگی  دریای بی کران دارد 

و یا خلوت در دل کوهی که سالها ریشه  در دل زمین ،عظمت ، شکوه و سربلند دارد ...

 

این ها همه و همه دست به دست داده اند و  از شناخت عرفان و خلقت و  پروردگاریست که شب را آفرید برای خوابیدن و روز را آفرید برای تحرک و کار و تلاش 

ولی  گاهی لازم است از این جهان آفرینش  با نگاهی روشن بنگریم و خود را در این گمنام بشناسیم و خود را پیدا کنیم .

 اندیشه در سکوت شب  و گاهی  وجود انسان در قدرت عرفان در این  عجایب پروردگار  ......

کویر  اقیانوس  کوه  و باغ بستان ، مناظر زیبای ستارگان و ماه در تفکر انسان واجب و تجدید در عظمت و شناخت خداوند ، دوری از گناه ، خود شناسی و خود نگری امری لازم است،.      

بیاییم به شب و مخلوقات بیشتر و از همه مهمتر  از این   شبانه خود نگری را دریابیم  شاید یک قدم دورتر از گناهان خود و یک قدم   نزدیکتر به خوبیهای خود دست یابیم

نویسنده خالقی اسفاد 

  • ۲ نظر
  • ۱۷ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۲:۱۳
  • محمدعلی خالقی

گاهی باید از تمام مشاغل و افکار متحرک و خانه و زندگی زد بیرون و کمی عمیق تر دنیا را با نگاهی دیگر  اندیشید . 

یک روز دلم هوای مزار شهیدان را کرد و با اتفاق خانواده جویای ادرس و ماجرا شدیم .

 در هر شهر که باشید می توانید به این موضوع بپردازید  ماجرای شهادت این دو جوان عزیز را از زبانها و روزنامه شنیده بودم ولی وقتی خود را بر مزار این شیر مردان دیدم احساس آرامش احساس پاکی و روشنایی در خود نمودم و عقده ای حسابی بعد از سالها تلمبار شده  را از دل بیرون ریختم و درد دلی خالصانه با تنها کسایی که می تونی راحت خلوت کنی و حرفهایی سرشار از ناگفته ها رو به زبان بیاری و بزنی 

خلاصه اون روز روز خوبی بود . احساس کردم کوله باری از درد و غم  از دوشم برداشته شد.

حتما گاهی حتی برای یک تجربه لازم است بر مزار شهیدان اندکی اندیشه کنیم  و فکرها را بشوریم 

کاهش ما هم لایق ات بودیم .

 

 

۷ 

  • ۰ نظر
  • ۱۶ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۱:۲۲
  • محمدعلی خالقی

 
با سلام و احترام
در اسفاد قدیم بانوان به علت کمبود رفاه و امکانات ، تلاشی مضاعف و وصف ناپذیر در مقایسه با امروز داشتند.
_ توجه به امور خانواده و تربیت فرزند و محافظت از کودکان در خانه و بیرون خانه و آماده کردن آنها برای مدرسه . گفتن انشاء . خرید قلم و خودکار و برگه امتحان.
در اسفاد قدیم تحصیلات راهنمایی در آبیز بود.
- پخت و پز غذا و آماده کردن چایی، روی آتیش و چراغ والر و علاء دین آن هم در شرایطی که گاز کپسول هم وجود نداشت.
- آماده کردن خمیر . شاخ تنور و بردن و آماده کردن هیزم . بردن خمیر روی تخته تنور و در نهایت پخت نان و پخت فتیر و چل پک ، با در نظر گرفتن خانواده های پرجمعیت آن زمان.
_ مشارکت در کار کشاورزی از جمله در گندم . جو . درو سر زعفران . کولشک چینی ماش و لوبیا . برداشت گوجه و بادمجان . پیاز کنی زعفران و غیره.
- رفتن به محل پیلو رمه و دوختن گوسفندان . گرم کردن شیر . مایه کردن ماست . مشک زدن . کشک درست کردن .و مسکه و روغن زرد.
- تندیدن تون و بافت قالی و قالیچه .پشتی. زیلو . پلاس . خورجین . خاک کش.
- بافت کلاه . شال گردن . گل دوزی . پرده گلدوزی . گلدوزی رو لحافی . تهیه کیف مدرسه با کیسه گونی . دوخت لباس و شلوار.
- نگهداری مرغ و خروس و تهیه تخم مرغ و پرورش جوجه .
- آوردن آب خوردن . شستن لباس با دست و گرم کردن آب با والر و پریموس برای شست بچه ها .
- مشارکت در چیدن گل زعفران همپای مردان . پر کردن گل . جمع آوری و خشک کردن زعفران .
_ مشارکت در چیدن میوه از جمله چیدن توت . زردالو . انجیر و غیره .
خداوند را شاکریم که زنان امروز از امکانات و رفاه بیشتری برخوردارند اما آنچه زنان دیروز انجام دادند اصلا قابل مقایسه با امروز نیست.
زنان و مادران دیروز تمام وجودشان را وقف امورات زندگی خانواده نمودند و از جان مایه گذاشتند و سلامت خود را در معرض خطر و بیماری قرار دادند تا جریان زندگی فرزندانشان ادامه پیدا کند.
سلام و درود بیکران ما به روح و روان مادران قدیم که آسمانی شدند و سلام و درود بی کران ما به مادران قدیم که سایه پر مهرشان هنوز بر سر ما گسترده است .
برای سلامتی و طول عمرشان صلوات می فرستیم و برای عزیزانی که آسمانی شدند فاتحه ای قرائت می کنیم.
 
اسماعیل کریمی اسفاد 

  • ۰ نظر
  • ۱۶ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۰:۱۶
  • محمدعلی خالقی

  • ۰ نظر
  • ۱۵ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۹:۰۶
  • محمدعلی خالقی

  • ۰ نظر
  • ۱۴ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۰:۳۷
  • محمدعلی خالقی

از مرحوم کبله زینل شعری به یاد دارم که هر موقع این غذای خوشمزه رو می بینم یاد این شعر می افتم . 

کبله زینلم  کبله زینلم مال مه مفته       قروتی می خورم گردن کلفته

 

قروت یکی از غذاهای خشمزه و دوست داشتنی اسفادیها  می باشد . غذایی سنگین با ویتامین زیاد ، این نوع غذا یکی از پر رونق ترین غذاها در قدیم محسوب می شد . و همین طور  قدمت بسیار بالایی دارد که تا به امروز هویت خود را محفوظ نگه داشته است.

دستور پخت

کشک آماده شده که از شیر گوسفند و گاو به صورت تیکه هایی کوچک انگشتی و یا نقوچی درست می شود در تقارچه که از ظرفی سفالی و گرد مانند و دندانه دندانه درست شده می ریزند و با توجه به بضاعت فرد کشک ساب و گردوی شکسته شده مخلوط در تقارچه آن قدر مالیده می شود که خود را ول کرده و به محلولی شل و آب تبدیل می شود و این امر تا مقدار لازم ساییده می شود و به تعداد نفرات بستگی دارد و بعد از مالیده شدن در ظروف مسی وبا مخلوط پیاز سرخ شده و روغن زرد و وچند دانه سیر حسابی جوشانده می شود و  ما اسفادیها عادت داریم این قروت محلی و قدیمی را با کدو حلوایی تخم مرغ و بادمجان سرخ شده بوخوریم .

این غذا همان طور که قدمتی بالا دارد ولی هنوز هم محبوبیت خودرا نگه داشته و نگه خواهد داشت  

گاهی دلم برای ان روزها تنگ می شود ولی این یک فلسفه ای عظیم است از گذر زمان 

چرا که غم با شادی .  خوبی  و بدی   غم اندوه  همه همه در کنار هم لذت دارد 

روزتان خوش 

 

  • ۰ نظر
  • ۱۳ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۸:۵۵
  • محمدعلی خالقی

هدیه نوعی پیوند و ارزش بین انسانهاست . وقتی انسان کسی را بسیار دوست می دارد .  دوست دارد ابراز علاقه خود را اثبات کند و هدیه دادن می تواند علاقه بین انسانها را زیاد کند . 

 از نظر من هدیه دادن  زیباتر و مفرح تر از هدیه گرفتن  است . 

این عمل غم و اندوه را از دل می زداید و افسردگی را از دلها دور می کند. 

 در هدیه دادن همیشه باید دقت لازم انجام شود.

چرا که باید مفهوم مخاطب را از دریافت هدیه بدانیم و این کاری دشوار است

سعی کنیم هدیه دادن از ته قلب صورت گیرد و برداشت مخاطب از هدیه گرفتن منفی نباشد آن موقع ما از هدیه دادن موفق خواهیم بود و ان هدیه یک هدیه واقعی ایست.

با دوستانمان مهربان باشیم و در هدیه دادن پیش قدم شویم  تا لحظه هایی شاد و مفرح را تجربه کنید . 

یادمه قدیما همیشه ادمای مسن یه چیزی داخل جیبشون داشتن و وقتی بچه ها رو می دیدند بهشون می دادند . حتی بایه شکلات چقدر ذوق می زدیم 

 

  • ۰ نظر
  • ۱۳ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۴:۲۴
  • محمدعلی خالقی

  • ۰ نظر
  • ۱۳ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۲:۲۸
  • محمدعلی خالقی

سوختن به تماشا نمی شود 

خود را بسوز که از ریشه سوختی

گر عقل وفهم بود به ظاهر روشن 

چوب بی آزار را چرا افروختی

 

گر بود تو را شعله به گرما 

شاءنت  بود از امر هویدا

عمری صعود و هلهله در باد

شاتوت سکوت را به چه دعوا

 

خاموش در این گنجش افکار 

ای بی خبر از کرده ی بیمار 

انگشت به هر روزنه خاموش 

زهر است و ماری که کمین است

 

رخ در طبیعت و گل هم به زمین است 

بیداد چو روزی که نسیم هم گذرین است 

موعود به  دوزخ او منتظرین است

سوزان ابدی و گرما که عجین است

 

شعر گفت و معروف شدی بهر اوامر

ای خویش برو شعله نکش بهر عوامل

گر بود تو را کین شتر زخم رفیقان

ای بی خبر از خالق یکتا و عجایب

        شاعر خالقی اسفاد 

  • ۰ نظر
  • ۱۲ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۵:۰۰
  • محمدعلی خالقی

  • ۰ نظر
  • ۱۱ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۷:۲۶
  • محمدعلی خالقی

دریافت          

 

 

 

 

توضیح 

از این ترفند در اسفاد قدیم زیاد استفاده می شد 

ابیارها در مسافت های زیاد که دسرسی به طرف مقابل  جهت قطع اب و یا اوبند نداشتند . از این حرکت استفاده می کردند 

 این حرکت زیرکانه از استعداد و هوش بالای مردم اسفاد سخن می گوید با خاک به باد دادن در مناطق دور دست که صدا و ساعتی نبود این حرکت به این معنی بود که شریک بعدی باید  اب را قطع و بر جوبی دیگر بیندازد

 

دریافت را بزنید و فیلم را مشاهده کنید  

  • ۰ نظر
  • ۱۱ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۷:۰۳
  • محمدعلی خالقی

  • ۰ نظر
  • ۱۱ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۱:۴۳
  • محمدعلی خالقی

سیزدهم خرداد سالروز درگذشت ،مرحوم هاشم کاظمی.تسلیت باد
شادی روحش  صلوات

  • ۰ نظر
  • ۱۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۲:۴۰
  • محمدعلی خالقی

 

 

انس زیاد با حیوانات 

از قبیل سگ و اسب  

توقع ادم را نسبت به انسانها زیاد می کند 

 

عرفان

esfadvatanam.blog.ir

  • ۰ نظر
  • ۰۹ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۲:۴۲
  • محمدعلی خالقی

مراسم جشن عروسی  جناب  حاج غلام حیدر واحدی  از مشاهیر و شاخص فرهیخته و روشن که  خدمات فراوانی در امور فرمانداری قائن گذراندند  و

هم اکنون در دوران بازنشتگی به سر می برند

 برایشان آرزوی سلامتی و کامیابی  ارزومندیم .

  • ۰ نظر
  • ۰۹ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۳:۲۰
  • محمدعلی خالقی

  • ۰ نظر
  • ۰۸ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۰:۲۶
  • محمدعلی خالقی


        متولد اسفاد  ساکن مشهد 

در زلزله دلخراش 76 از نعمت مادری مهربان و در سال85 از نعمت پدری فداکار محروم شد

اما ایشان همچنان محکم و استوار و شاد و سرافراز در حال درخشیدن است.

چندین سال است این ستاره هالیوود،  با اجرای تئاتر کمدی لبخند را بر لبان هم وطن خود جاری ساخته است.

ویژگی های فیزیک بدنی و چهره و خنده و حرکات بی نظیرش کمک فراوان به هرچه بهتر اجرا شدن نمایش می کند.

یکی از خصوصیات بارز ایشان ، اجرای نمایش کمدی و اس تندآپ کمدی بصورت فی البداهه و خودکار است .

نمایش های کمدی،  کاری بسیار سخت و دشوار است  چرا که ابتدا و انتهای نمایش تا حدودی مشخص نیست و همچنین داری زمان کوتاه است و بازیگر ممکن است با کمبود مطلب مواجه شود. همچنین موضوع و محتوای نمایش ممکن است نتواند باعث ایجاد هیجان در همه افراد شده و یا عده ای استقبال نکنند و یا هریک برداشت خاصی از آن داشته باشند .به همین جهت تامین سلیقه همه افراد کاری دشوار و هنرمندی خاصی را می طلبد.

ابراهیم صادقی و برادرانش رضا و سعید و حسین و محمد علی  دارای استعداد فوق العاده برای اجرای نمایش کمدی هستند و این نمایش ها چون در حوصله بیننده و دارای زمان کوتاه و شاد و خنده دار هستند ، اسفادیها توجه بیشتری به آن دارند. گاهی اوقات گروه نمایش فقط از  چند ساعت قبل مراسم اقدام به تمرین می کنند که این واقعا شگفت آور است.

ابراهیم صادقی به همراه آقایان  رضا عبدی و هادی نظرجانی .احمد حکمتی پور و داوودی و سایر افراد ،چهره هایی موفق در این عرصه هستند.

در اسفاد قدیم تئاتر از شکوفایی خاصی برخوردار بود و جوان های آن دوران توجه فراوانی به آن داشتند . هم اکنون نیز این کار فرهنگی تاثیر گذار را به همت جوانان هنرمند اسفاد میتوان در مشهد و اسفاد دنبال کرد.

در پایان یاد و خاطر مرحومین محمد کریم پور و رضا صادقی که واقعا فوق العاده بودند را گرامی می داریم.

برای ابراهیم و رضا صادقی و سایر برادران و اعضای محترم خانواده صادقی  آرزوی سلامتی و باروری و بهترین ها را داریم.

به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.  



اسماعیل کریمی اسفاد

  • ۰ نظر
  • ۰۸ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۰:۱۶
  • محمدعلی خالقی

  • ۰ نظر
  • ۰۸ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۶:۵۶
  • محمدعلی خالقی

  • ۰ نظر
  • ۰۸ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۶:۴۸
  • محمدعلی خالقی

داستان سگ با وفا و چوپان و رمه 

 

مرحوم میرزا غلام حسن در زمان قدیم اسفاد دارای گله ای از گوسفندان بودند که هر روز توسط چوپان به بیابان جهت چرا می برد . 

نام چوپان علی جان محمد  پلنگی بود از یکی از روستاهای مجاور به نام  دارج

این چوپان شهرت به مد پلنگ بود

علی جان همیشه کاردی بلند و قدمتی به کمر می داشت و مردی قوی و نترس بود  یک روز   که در حال چراندن گوسفندان بود. پلنگی به آن حمله می کند و در گیری او با پلنگ اوج می گیرد .

با زیرکی که علی جان می داشت در پی شاه رگ پای پلنگ  در هین  درگیری بوده و شاهرگ آن را قطع می کند . در آن هنگام پلنگ  از پای در می آید و می میرد  . زان پس شهرت مد پلنگ به او آوازه می دهد .

 مرحوم میرزا غلام حسن سگی داشتند به نام خیبر و این سگ با علی جان و رمه به بیابان می رفت  و اکثر مواقع هم دربان خانه بود .

از با وفایی این  سگ و زیرکی اش ان بود که در تابستان گرم همیشه در  کنار حوض اب که فضایی سرد بود . به چرت زدن می پرداخت .۰که همیشه این سوال برای صاحبش از زیرکی سگ اذعان می داشت . 

 

یکی دیگر از باوفایی و زیرکی خیبر ان بود که زمانی که کسی نبود برای چوپان غذا به بیابان ببرد . غذای چوپان را به دستمال می بستند و به پشت آن گره می زدند .خیبر تمام آن مسیر را،  غذا را به پشت خود حمل و به چوپان می رساند . 

 

ما درس وفا را از سگی آموختیم که بوی نان در گردنش ، شاید هم  گرسنه ولی می دانست که باید آن غذا را به صاحبش بدهد.

 

و امروز باعث و بانی این داستان این شد که کارمندان غیور شهرداری ‌ که شغل شان سگ کشی می باشد جهت هر قلاده سگ کشته ۴۰ هزار تومان دریافت می کنند .

برای روح این بزرگان و همان طور علی جان مد پلنگی که در چناران مدفون می باشد  بخوانیم با  ذکر  فاتحه بر محمد و ال محمد 

خیبر را هم از یاد نبریم     باوفا                خالقی در اسفاد وطنم

  • ۰ نظر
  • ۰۸ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۶:۰۱
  • محمدعلی خالقی

اندیشه

شب حوصله می دارد وقتی که تو خوابی

بوی نفست را ماه است که می داند

 

قدرت به صدا نیست حرف است که می ماند

کین یا که محبت بر دل چنین  ماند 

 

بر هر قدمت روشن اندیشه که می راند 

خود را  نفریبانیم  دانیم  که می داند

 

شب را به سکوت اید وقت است خواب اید

شب رهگذر روشن  اندیشه چه می داند

 

گرد است زمین راند خلقت به جهان آید

زاده هم موجودت عقل هم به سکوت اید

 

گندم به زمین مصبور  نور شفقی ناگه 

اّب و گذر و رویش     جان است شکوه  آید 

 

قدرت که به پنهان  نیست گر چشم نبود روشن

آن گه که شود بیدار شب هم به شکن اید

 

شعرم ز برای تو کم آرد و دشوار  است 

شکرانه به جای ارم هر دم که نفس اید

      

 شاعر خالقی اسفاد (عرفان)

  • ۰ نظر
  • ۰۸ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۰:۵۹
  • محمدعلی خالقی

 





عکس الله یار حسنی اسفاد 

اسفاد ای سرزمین مادری من چه می کن 

                              با دستهای خسته روح شکسته چه ن میکنی؟ 

  • ۰ نظر
  • ۰۸ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۰:۵۳
  • محمدعلی خالقی

حاج الله نظر زارعی و فرزندشان آقا ابراهیم گل   برایشان آرزوی سلامتی و پیرزوی داریم.

  • ۰ نظر
  • ۰۷ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۱:۵۵
  • محمدعلی خالقی



ما می تونیم از هیچی خیلی چیزها بسازیم  البته با تشویق 

همه ما می دونیم که کل منطقه زیرکوه کویری می باشد و از سوز سرما و تابستان گرما و سرزمین خشک و بی آب وعلف غافل نیستیم

و شامل تمام روستاها حتی  اسفاد هم می شود  ولی با تشویق می تونیم بزرگش کنیم همان کاری که با وجود رسانه ها و تلگرام کردیم اگر این رسانها نبود  هیج موقع ما الفاظی مثل اسفاد زیبا اسفاد سربلند پرچم سر فراز و آسفالت کردن بزرگراه تهران اسفاد و جمع آوری کمکهای  نقدی و غیر نقدی مستمندان و خیلی  چیزهای دیگه 

فعلا از نظر هر اسفادی اسفاد برترین جایگاه را در نقطه زیرکوه به خود گرفته 

و باعث این هم تشویق و لایک دوستان در رسانها و شعرا و مکتوبین می باشد 

اگر به جای تشویق از اعمالی چون تهمت دروغ تنبیه و الفاظ  رکیک زده می شد مسئولین نه این که کاری انجام نمی دادند بلکه بی خیال از همه چیز می شدند. پس مواظب گفتارمان باشیم 

این تشویق همین طور در خوردسالان و کودکان و می تواند تاثیر پذیر باشد

نتیجه 

تشویق عملی تر و تحریک پذیر تر از تنبیه و الفاظ منفی است

  خالقی اسفاد


  • ۰ نظر
  • ۰۶ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۱:۰۰
  • محمدعلی خالقی
 کلاس اول دبستان خانم خاجوی معلممون بودن چون کلاس اولی بودیم اکثرا بدخط مینوشتیم خانم معلم بهم گفت غفاری باید بری دفترت رو پاک نویس کنی من هم بدون سوال وجواب بعد از ظهر رفتم مغازه اقای ظاهری دو پاکن خریده وچندروز نشستم ودفترم را هی پاک کردم وروی همان دفتر دوباره نوشتم بعد چند روز دفترم رو بردم پیش خانم خاجوی دفترم رو که دید مغزش منفجر شد گفت چرا رو این دفتر .گفتم خودتون گفتین پاک نویس کن منم پاک کردم ونوشتم اول که کمی منو تنبیح کرد بعد به بابام گفت چرا براش دفتر نخریدین بابامم گفته بودن اون که به ما چیزی نگفته وچون ایشون هم ضایع شده بودند یکی دو ساعت کتکم زدن .اینم یک خاطره کوچک با استادمون خانم خاجوی .خداحفظشون کن
محمد علی غفاری

  • ۰ نظر
  • ۰۶ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۵:۵۱
  • محمدعلی خالقی

7

  • ۰ نظر
  • ۰۶ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۳:۱۲
  • محمدعلی خالقی

             سرزمین مادری

 

اسفاد ای زادگاه مادری من چه می کنی 

با دستهای خسته و روح شکسته چه می کنی

 

درد است در فراق من از حال و روز تو 

شهر سکوت و در دیوار شکسته چه می کنی 

 

روزی و روزگاری و حال و هوای تو 

شور اشتیاق بر مزار شهیدان چه می کنی 

 

از باغ های خرم و شیر و دلان تو

ان کوچه باغ  عام و مردان ادیبت چه می کنی

 

در سالهای  دور عصر   گبر و ترکمن 

عمری چو پرچمی حفاظ بر بلندا چه می کنی

 

چون ریشه در خاکت بود سرو و سربلند

عمری چو قرنی عظیم پانصد ساله چه می کنی

 

هر چند که خاکت بود کیمیای در 

می بوسم و چشم به راه مزار حبیبان چه می کنی

 

مقبول حق در کفن و مرگ و آخرت 

خفته و نکوست در کنار  نیاکان  چه می کنی

 

گر زندگی همین بود عمری چو برق و باد 

بی تو چو مرگی ایست به سرای دوباره  چه میکنی

 

گفتم و شدم شاد چو شمشاد و ارغوان

آن کس که شنود شعرت شادمان چه می کنی؟

شاعر خالقی اسفاد (عرفان)

  • ۰ نظر
  • ۰۵ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۵:۵۲
  • محمدعلی خالقی

از راست خواجه شفیع موسایی  حاجی آقای واحدی حاج اقای غلامعلی زاده آقای موسایی حسین آقای غفاری  اقای نوروزی و حاج علی آقای غفاری

  • ۰ نظر
  • ۰۵ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۱:۰۵
  • محمدعلی خالقی

رابط بخل بین دو انسان می شه فاجعه 

زندگی قشنگتان را با افراد بخیل و نادان خراب نکنید 

 

گاهی وقتی ادما از دو نفر که بیشتر می شن   دیگه اون احترام دونفره رو به همدیگه نمی زارن می خوان خود شیرینی کنند یا به عبارتی نمی دونم منیتی از خودشون نشون بدن .

همیشه تو جمع این رخداد پیش میاد . 

چرا احترام ها شکسته می شه و اون احترام که دونفر با هم دارند از بین می ره 

مثل اون قضیه ایستادن بیجا مانع کسب است . 

همیشه برام یک سوال بود  که ایستادن بیجا مانع کسب است یعنی چی تا اینکه تجربه ی  کسب برام این قضیه رو روشن کرد . 

و حالا من می گم وقتی احترام ها شکسته می شه که جمع از دو نفر بیشتر می شه !!!؟؟؟؟

 

  • ۰ نظر
  • ۰۵ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۰:۴۸
  • محمدعلی خالقی

پدرم 

سوگند به زیبایی چشمانت وبه ریزش همیشگی اشکهایم که من حتی به خیال باتوبودن هم قانعم....خیالت را از من نگیر که خیالت مهربانترین تصویر دنیاست ...‌پدرم کاش تصویرت نفس میکشید.....روحت شاد وجاودانه❤️

  • ۰ نظر
  • ۰۴ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۵:۱۳
  • محمدعلی خالقی

 

سلام ای گنج مهر و عشق دیرین 

به قبرستان گور شوق وشیرین

کو اجداد    و     یاران خدایی 

شقایقها     کجایید  تو کجایی  

 

               خالقی اسفاد

  • ۰ نظر
  • ۰۴ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۲:۳۷
  • محمدعلی خالقی
بیوگرافی اژ وبهترین تلنگرش

وقتی روغن چل به باک می ریختیم ومناظر زیبای هلالی دود را با دنده معکوسها در پشت سر تماشا می کردیم . زیبایی دود وغرش سیلند.شوق وذوق راکب را دوچندان می کرد .
وجالب اون که وقتی از جوی کرتی با جوب وبرقهای پر لاخ وسنگ وباز هم غرش اژ (عاشقتم ) به راه دویلی در راه بودیم و خورجینت همچنان دلنگان بود چند باری هم در برق وجو به زمین می خوردیم وغیر ممکن بود یکی از راهنماها نشکنه ,,,,
اماده جهت عملیات موش دود دادن
لوله اگزز بعضی از موتورها باریک بود وبعضی گرد که ما با اون گرده مشکل داشتیم ولی باریکه که همچنان با جیر محکم بسته میشد . وبالاخر سوراخ موش را هموار و اون لوله جیر تیوپی رو هم به سوراخ موش می گذاشتیم و همچنان غرش سیلندر به تگ دشت خانه هم میرسید . دود از چهل وپنجاه سوراخ بیرون می امد . تلنگرش انجاست که وقتی مشغول پلمپ سوراخها بودیم , همچنان در لابلای غرش موتور صدایی خنده می امد . که مات مبهوت راکب موتور را متعجب می کرد . که ملزم به خاموش موتور وبه دنبال صدا ,,,,,
نگو موش بر لبه پل نشته , وکت وشلوار و عینک افتابی زده و به مناظره ما پرداخته ومی خندد, 

جالب انجاست که میگه بفرما نوشابه ,,,
خالقی اسفاد
برچسب‌ها: 
  • ۰ نظر
  • ۰۳ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۱:۱۴
  • محمدعلی خالقی

بنشین  با هم کمی گپی زنیم 

از قدیما و اون جوونا نگذریم 

گر بگم از بهرت ای دوست پیر مشی 

گر بود رویت سفید     قرمز  مشی

روزی بود  و    روزگاری داشتیم

گو گله و  خر گله    می داشتیم

هر که دو تا گو مداش کیف  می داش

گر ماست و سر شیر فراوو می داش

یا اگر مرغ وخروس هم می داش 

قد قدان تخمرغ به زنبیل می داشت

خیت پیاز سیرموک و کاه یادش بخیر 

بزغاله و شیخ روا     یادش بخیر 

کلب پیاز   علف کرده    سو مزنی 

داس مایی یا گو خوره گو مزنی 

سیم داغ !  گو موخوره یا بیارم

صبر کو   یک سیم سرخ بیارم

سر صبح   یک انار ترش بیار 

تا ده مین خیتا توره خو بنیا

یا که انار مبره یک سیم وپکنیک ره بیار

عجبا ای روزگار باز ده کجار

گندم سر زعفرو    او ره بیار

پی باغو ره او دادم فردا عمله درم

خر و جقد وماله یک رسمون کم درم

چه سواری داره ده ری مله یک پایه

شاشا  پل ره بگی   ترگز اناری مایه

خرا هم مونده شدن پیزور ببن قب نکنه

گردن اور محکم بگی زن صحبخور مایه

بگذریم    پل خیت هم ، موشی شده

موتور اژ ، یا هم ، پنج کیلویی کاه مایه 

یادمه موتور اومه ده جو کرتی قرش اژ

باز مترسم که همو موش عینکی مر مایه

اگر ای بار دگه و موتور اژ و روغن چل

ا همو موش و همو غرش اژ و مه بم

کلکو کنده شده گور  صحب خور مایه

بخدا مونده شدم وگر نه تا صبح بریتو

اقدر حرف مزدم   ولی یه اما داره 

حرفوکه حرف میره اوسونه داستان مایه

                   خالقی در اسفاد وطنم

  • ۱ نظر
  • ۰۳ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۱:۳۳
  • محمدعلی خالقی

۷

  • ۰ نظر
  • ۰۳ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۰:۵۷
  • محمدعلی خالقی

۷انجیر کوهی اسفاد   

 

انجیر کوهی یا می شه گفت انجیر طبیعی یکی از گونه های انجیر است

این انجیر خودرو می باشد و در مناطق کوهستانی می روید ودر مقابل خشک سالی سرما وباد واب مقاومت زیادی دارد 

درخت این انجیر در روزنه کوهها ویا صخره ها می روید 

انجیر رسیده ان شیرین و سفت و کمی ترش مزه می باشد 

این میوه از قدیمی ترین گونه های گیاهی می باشد و از قدیم برای مردم آشنایی داشت  در اسفاد ما بعلت موقعیت آب و هوایی وخشکسالی های مکرر  امروزه کمی نادر شده و در اسفاد قدیم این میوه از پررنگ ترین میوه های کوهی بود و پرندگانی چون کبک تهی بلبل و خزندگان علاقه بسیاری به ان داشتند  و امروزه هم از درختانی به ندرت هنوز استفاده می شود . 

این نوع میوه خوراک مناسبی برای کبک و تهی بوده ودر قدیم در سایه این درخت  از وسیله ای به نام  دودر جهت به دام انداختن انها استفاده می کردند  چرا که این پرنده علاقه وافری به این میوه دارد  

محل را برای به دام انداختن کبک ها در دامنه کوه تا پای درختان انجیر به طرز ماهرانه ای از خار و خاشاک تعبیه می کردند تا بتوانند راحت تر انها را شکار کنند . 

چوب این درخت هم بسیار مقاوم و قوی  می باشد

انجیر خواص بسیار خوبی برای هضم غذا  واز طرفداران بسیاری در قدیم وحال برخوردار می باشد

رنگ انجیر کوهی اسفاد معمولا سیاه و پوستی محکم  و دانهایی ریز وخوش مزه و انجیر زرد انجیر چغوکی وانواع دیگری هم در باغ ها می توان مشاهده نمود 

                 خالقی اسفاد

  • ۰ نظر
  • ۰۳ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۰:۴۸
  • محمدعلی خالقی

ته شله  و منبع اب

 

ته شله مکانی استراتژیک در اسفاد محسوب می‌شود از چند جهت :

اول بخاطر اینکه بعد از راه در قلعه که هم اکنون آسفالت شده بعنوان دومین مسیر اصلی برای دسترسی شهرک به پای چنار استفاده می‌شود که این مسیر به راه پی قلعه معروف است.

دوم وجود بخش بزرگی از مزارع در اطراف این راه که وجود جوی آب همراه با درختان توت در سرتاسر این راه به آن زیبایی خاصی بخشیده است.

سوم به دلیل وجود خرمنگاه های گندم و جو  که البته تعدادی از این خرمن ها در پیزاد قاضی هم وجود دارد. 

 

ته شله زمینی صاف با ارتفاعات کم   پایین وبالا شیب دار می باشد که مختص خرمنگاه ها صورت می گرفت و عمومی محسوب می شود که هر کس جایگاه خاص خودش را از قدیم و ایام دارد وچون از محیطی تقریبی در معرض باد می باشد از این مهم برخوردار گشته و در زمان اسفاد قدیم جایگاهی برای عصر امروز فراهم کرده که شاید برای نسل امروز ناشناخته باشد و انسان را به سوی عشق محبت و صفا سوق می دهد 

وشاید قدیمی ها با هر بار عبور از این مجاورت به یاد خاطرات و کلماتی مانند خداقوت  چیگ  دروازه  خر وگاو ریسمان جوال  و گندم جو ماش خرجین و واز همه مهمتر اجداد و پدران و مادرانی که امروز در جمع ما  نیستند بیفتند 

چهارمین دلیلی که به این محل اهمیت بخشید ایجاد منبع آب شرب شهرک اسفاد هست

این منبع زمینی و بتنی به متراژ تقریبا ده در پنج و عمق چهار و پنج متر که از بتن سخت و فشرده در دهه 60 ساخته شد و مدت کمی از آب چاه عمیقی که در مجاور همین محل حفر شده بود تغذیه می شد که احتمال بر تامین اب شهرک و همین طور اگر عملی می شد برای مزارع هم قابل استفاده بود که موثر نشد و هم اکنون از آّب اسفدن تأمین می شود. یادی کنیم از مرحوم حاج میرزاحسین نظرجانی (پدر دهیار فعلی) که زمان ساخت این منبع منزلشان در ته شله واقع بود و همکاری موثری در ساخت منبع داشتند.

داستان چاه و دردسرهای حفر آن و خشک شدن آب آن و انتقال موتور دیزل و تانکر آن تراژدی است که از آن فقط اتاقکی به یادگار مانده است.  چاهی که برای اسفادیها آب نداشت شاید برای شرکت حفاری نان داشت.

       نگارش احمد محمدیł 

  • ۰ نظر
  • ۰۱ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۳:۵۱
  • محمدعلی خالقی

از قدیم گفتند زیادی خوب نباش داستان می شه

 

ادم  گاهی دوست داره دستی رو بگیرد یا هم به کسی در حد توان خودش خوبی کند

اما    گیرم که خلق  را به طریقی فریفتی 

                               با دست انتقام طبیعت چه می کنی

چقدر زشت است وقتی به کسی خوبی می کنی و بعد در جواب خوبی هات بدی می بینی 

این خوبی میتونه پول دادن به کسی  باشه یا غذا دادن به کسی  یا ماشین یا خانه وبعد طرف حسابت میگه   بعنوان مثال اونکه خونه مجانی بهش دادی  مثلا خانش سوسک داشت  یا پول به اون یکی بیشتر داده به من کمتر یا ماشین رو می زنه به جایی میگه خراب بود یا غذا شو میخوره میگه چقدر بده مزه بود یا هم خانه بنده خدا یک سال زندگی می کنه بعد می ره می گه  یک اتاق کوچیک که بیشتر نیست . 

 

امروز به نتیجه می رسیم اگر می خواهید همانی که هستید باقی بمانید فقط همان باشید که هستید یعنی اگر خواهر هستی خواهر بمان 

مثلا خواهرتو هر روز تو مسیر ی سر کار می رسونی و یه روز به هر دلیلی نمی تونی برسونی  صداش در میاد و انگار طلب داره پس بهتر که از اول هیچ کاری آدم نکند  اونوقت می تونی خواهر و برادر  بمانی بعنوان مثال دایی ازت توقع داره هر روز کلید خانتو بگیره  و یک روز بهش ندادی  انگار باهات دعوا داره پس  همون دایی اولیه که به اسم صدا می زنه بمونی حرمتش بیشتره و مادر که هر روز برات غذا درست می کنه و یه روز نکرده مگه ما طلب داریم ازشون 

این یعنی چی  فهم و شعور کجا رفته من از خانواده گرفتم غریبه بماند.

 

تجربه میگه پایان هر  دوستی و خوبی  بدیه البته بعضی ها حقوقتشو دارن 

انسان مخلوق عجیبی ایست برای گناهان خودش وکیل است و برای گناهان مردم قاضی   

امیدوارم همیشه همونی که هستین بمونین البته بعضی شاخص ها واقعا شایسته لیاقتند.

                                       

  • ۰ نظر
  • ۰۱ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۲:۳۵
  • محمدعلی خالقی