جوانان قدیم اسفاد (تصویر حداقل باید مال 35 سال قبل باشه )
از راست: آقایان آخوندی ، نجفی ، فردوسی
نشسته بر تنه درخت شاه توت سر قنات (یادش بخیر)
اسفاد قدیم
شنیده اید که گفته شد زنا مکن ،اما هر که با شهوت به زنی بنگرد همان دم در دل خود با او زنا کرده است . پس اگر چشم راستت تو را می لغزاند ان را به در ار و دور افکن زیرا تو را بهتر ات است که عضوی از بدنت نابود گردد تا تمام اعضای بدنت به دوزخ افکند. و اگر دست راستت تو را می لغزاند ان را قطع کن زیرا تو را بهتر ان است که عضوی از بدنت نابود گردد تا تمام اعضای بدنت به دوزخ افکنده شود .
اگر اسمان و زمین را قبول داری ؟؟؟
اسمان در ظلمت
ابر پوشیده نقاب مشکی
حوض اب خانه ی ما خالی ترک زیگزالی
نردبان در پس دیوار افتاده روی زمین
سالهاست خوابیده
کاش یک بار دگر دیوار کوتاه همسایه پیدا بود
دیوار خانه ی همسایه سنگ سیمانی
دگر از کاسه ی اشی که در ان با سس اش نام علی تزئین بود مهری نیست
حسرت روزای قشنگ تو خالی
بغض سنگین نسیم سحری ترکیده بادی نیست ابری نیست
سبزه های زیبا خشکیده ژولیده
روزها تکراری ایست
فانوس شبه ی طوفانی است
تک و تنهام
من چه بی یار کسم
شاعر :خالقی (عرفان)
اشعار معروف سهراب سپهری (روشنی من گل آب)
ابری نیست
بادی نیست
می نشینم لب حوض
گردش ماهی ها روشنی من گل آب
پاکی خوشه زیست
مادرم
ریحان می چیند
نان و ریحان و پنیر آسمانی بی ابر اطلسی هایی تر
رستگاری نزدیک لای گلهای حیاط
نور در کاسه مس چه نوازش ها می ریزد
نردبان از سر دیوار بلند صبح را روی زمین می آرد
پشت لبخندی پنهان هر چیز
روزنی دارد دیوار زمان که از آن چهره من پیداست
چیزهایی هست
که نمی دانم
می دانم سبزه ای را بکنم خواهم مرد
می روم بالا تا اوج من پر از بال و پرم
راه می بینم در ظلمت من پر از فانوسم
من پر از نورم و شن
و پر از دار و درخت
پرم از راه از پل از رود از موج
پرم از سایه برگی در آب
چه درونم تنهاست
به مناسبت درگذشت روح الله رجایی اسفاد ، فعال فرهنگی و سردبیر روزنامه جام جم
ای جام جم هنر رجایی
ای معدن پر گُهر رجایی
رفتی و بسوخت در فرافت
بیگانه و هم پدر رجایی
فرزانه ی روستای اسفاد
رفتی تو به این سفر رجایی
لعنت همه بر کووید نوزده
گل چید چو گل پسر رجایی
تقدیر شده چنین ، برادر
گرچه شکند کمر ، رجایی
روح اله باغ آرزوها
پاییز در این سحر رجایی
مردان خدا همیشه هستند
نام آور پر ثمر رجایی
عمر کم تو چو مختصر شد
طبع من و این اثر رجایی
از داغ تو "مرتضی" حزین است
جانسوز در این خبر رجایی
شاعر:مرتضی حسینی اسفاد
رئیس دانشکده فنی قاین
اسفادپرغرورمن ای قلب زیرکوه
بیرون بریز غصه ی باکس نگفته را
لای پرچین کوچه باغها ،لای سنگ فرش های قدیمی، دانه دانه خاطراتشان دربوته ی کوچک علفی روی دیوار سربرآورده وباتوسخن می گوید-همان ها که روزی بودندوبودنشان گرچه تکرارنشداما تکراری نبود حتی میشوداین را درپینه های بسته شده برساقه ی درختانی که روزی براثربچگی های روزگارزخمی برتنشان نشسته بودواکنون چونان کودکی که زیر دستان پرازمحبت پدری قدکشیده وتنومندگشته است دید.
بین شاخه های انگوری که هنوزهم گردن برافراشته اند تادرکشاکش پس کوچه هاردپایی پیداکنندازآنان که اوج رایادشان دادند.
درصدای قیج قیج دربهای چوبی که نگاه کولون هایشان درانتظارزن همسایه میخکوب شده است.
درتن بی رمق درختان توت وگردویی که سالهاپای خاطرات پیرمردان خسته، نگاه ازنگاهشان برنداشتند.آنان خودبرکت بودندکه وقتی رفتند دامن دامن برکات زمین هم با آنهارفت.آنهاخوددعابودندکه آسمان درتسخیربالهایشان بود.
می بینی انگشتان کشیده شده روی دیوارهای کاهگلی را؟- همان هاکه ماننددانه های ترکخورده ی تسبیح باهرنفسشان قداست معبودرابه رخ خاک میکشند-اکنون درسکوتی غم انگیز،ازناگفته هایشان می گویند!
چشمانت را اگرببندی حس میکنی بوی ترکیب کاه وگل را.
خوب که گوش کنی می شنوی صدای آشنایی که دردل شب فریادسیراب شدن گندم زارش رافریادمیکندتاصبحدم خورشیدرادرافق خوشه های طلایی خرمنش شرمسارکند.
هنوزهم صدای تق تق خمیربین دستان زیبای مادرت روی تنورداغ مهربانی اش روح یخ زده ات رانوازش می دهد .
یادت هست حسنک کجایی !چقدزندگی اش شبیه زندگی مابود!
روزهای بارانی درس آش وکشکهای مادرت رامرورکن.!
داسی که دستهای پدرت باآن تاول میزدتاسبدسبداناروبادام وسیب به دستانت هدیه کند...
زنبورها وبچه گنجشک هاخاطراتشان رادرچوب دستی وتیرکمان های تو مرورمی کنند.
کوچه های خاکی پراست ازصدای قهقهه هایت وقتی ازپشت دیوارقایم باشک هایت سرک میکشی.
چشم هایت راببند.بازنکن.همه هستند.کسی نرفته است.
تاده بشماروچشم هایت رابازکن.
حالامیتوانی بیایی .ولی آهسته ترقدم بردارشاید جای پای دوستانت زیرگامهایت گم شود...
نویسنده: بانو احمدزاده"ستاره سحری"
همیشه مهربان بودن را دوست دارم
همیشه مهربان خواهم بود
حتی اگر کسی قدر محبت هایم را نداند
در عوض خدایی دارم که قدر منو خواهد دانست .
تصاویر دوستان
از راست محمد علی خالقی
حسین نظرجانی
محمد باقر غفاری
مهدی غفاری
عکاس ادریس جعفری
تصاویر بهترین خاطرات گذشته هستند .
یاد باد
باغ کبله قلی
با سلام و احترام
باغ کبله قلی که هم اکنون متعلق به آقایان براتی و کاظمی است از باغ هایی است که از قبل عید تا بعد از برداشت گلهای زعفران سرسبز بود. این باغ در مسیر مدرسه ما بچه های قلعه بود و در فصل بهار با شکوفه های زیبایش و در تابستان و پاییز با سرسبزی اش،چشم نواز بود. در این باغ که در اصل زمین زعفران است فقط روی پل های خیت زعفران درخت بادام کاشته شده است . درخت بادام درختی مقاوم برای مناطق خشک و کوهستانی است که درزمستان تا منهای ۲۰ درجه مقاوم و گرمای تابستان نیز برای رسیدن بادام لازم است. بادام درختی بسیار عالی و سود آور است فقط در فصل بهار با هوای سرد آسیب پذیر است و با کاشت بادام دیرگل این مشکل نیز حل شدنی است. بادام خواص غذایی بسیار بالایی دارد.
امروز اسفاد نیازمند تلاش بیشتر و همه گانی برای عمران و آبادانی است. زمین های مرغوب و فراوان اسفاد ظرفیت های خوبی برای کاشت درخت بادام است.
باغ کبله قلی نمونه ای از کشت دو محصول زعفران و بادام است تا از آب و زمین اسفاد بهره وری مناسب انجام شود. علاوه بر این باغ ، باغ کنار و مناطقی از دامنه سلیمونی درخت بادام مشاهده می شود. امروز شایسته است برای مقاوم سازی اقتصاد اسفاد و رونق و آبادانی و بالا بردن سطح درآمد اسفادیها از این ظرفیت، بخوبی استفاده شود . علاوه بر سرسبزی، تقریبا تمام فصل از میوه بسیار سود آور و مقاوم و ماندگاری بالای این میوه می توان استفاده نمود. امروز درخت بادام پر محصول و اصلاح شده و دیرگل در مراکز جهاد کشاورزی وجود دارد. اسفاد نیازمند برندسازی محصولات است. هم اکنون آبیزی ها در محصولاتی نظیر عناب موفق بوده اند.
منتظر نظرات دوستان و دانش آموختگان و کارشناسان رشته کشاورزی هستیم
موفق و پایدار باشید
ارادتمند کریمی اسفاد
با سلام و احترام خدمت همراهان عزیز وبلاگ "اسفادخبر" :
با عرض پوزش به دلیل مشکلی در دیتا سنتر سرورهای بلاگفا، سرویس موقتا و برای چند روز از دسترس خارج است.
به محض برطرف شدن مشکل، با پست های روزآمد پذیرای شما عزیزان خواهم بود.
اسفاد خبر
با سلام خدمت دوستان عزیز
تا حالا شنیدین می گن اصفهانی های خسیس
بله دقیقا من این کلمه رو بارها و بارها شنیده ام . اما به قول قدیمیها شنیدن کی بود مانند دیدن .
خاطره ی از این موضوع از دوران خدمت براتون بیان می کنم
دفتر منشی بودیم که یکی از دوستان بالا خدمت ترخیص شد و یکی از پرسنل یگان جانشین اش شد . این اقا سخت اعتیاد به روزی دو نخ سیگار داشت .
روزی از روزها باهاش همدرد شدم . او سیگارشو بیشتر از دوستان تهیه می کرد . هر روز این روند براش طبیعی شده بود .علاوه بر اینکه سیگارشو از دوستان می گرفت هیچ علاوه بر این که روزی یک نخ الی دو نخ سیگار می کشید هیچ ، روزی از روزها که پشت اتاق دفتر سیگار می کشید تا وارد شدم نصف سیگارشو خاموش کرد و تو دستش نگه داشت و سریع به بهانه ای مکان رو خالی می کرد . یکی دو بار بر این موضوع سخت توجه هم رو به خود جلب کرد تا اینکه روزی از روزها که گفت بریم با هم سیگار بکشیم دیدم یه نخ سیگار کشیده شده از داخل جیبش در اورد و روشن کرد . تعجب کردم . گفتم سیگار از کجا داری طوری وانمود کرد که گویا من متوجه موضوع نشده ام . اما قضیه این بود که اقا نصف سیگارشو می کشید و نصف بعدی شو برای وعده ای دوباره نگه می داشت .
اینجا بود که فلسفه ی اصفهانی های خسیس کاملا برام تجربه ای روشن بود .
عکاس حجت قاسمی
تصویر محمد علی خالقی
دوران دبیرستان سال ۱۳۸۰ عکاسی اقای دروگر
این تصویر توسط اقای سعید یوسفپور گرفته شده و جهت تست دوربین وحلقه نوار بود که خریداری کردم .
اون زمان به دوربینا شک داشتیم و می خواستیم اون تیک اولی رو بزنه ببینیم عکس می گیره یا نه
چه روزایی که بگذشتی هزار افسوس
خانواده های محترم رضایی بهاری منش وسایر فامیل وابسته با نهایت تاسف درگذشت مرحومه مغفوره خانم گلستان رضایی را تسلیت عرض نموده وبرای ان مرحومه علو درجات وبرای بازماندگان صبر و شکیبایی مسالت دارم ما را در غم خود شریک بدانید
دوستان ادریس جعفری ، محمد علی غفاری ، محمد باقر غفاری غواص ، محمد علی خالقی عرفان
خخ
خاطرات همیشه زنده اند