اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها

اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها

اسفاد وطنم

اسفاد ای سرزمین مادری من چه می کنی با دستهای خسته روح شکسته چه می کنی
درد است در فراق من از حال و روز تو شهر سکوت در و دیوار شکسته چه میکنی
روزی و روزگاری و حال و هوای تو شور اشتیاق بر مزار شهیدان چه می کنی
آن باغ های خرم و شیر دلان تو ان کوچه باغ عام و مردان ادیبت چه می کنی

بایگانی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر از محمد علی خالقی» ثبت شده است

غنچه و زمین

جمعه, ۲۶ مرداد ۱۳۹۷، ۰۴:۵۲ ب.ظ

         ظلم حیات 

 

غنچه از شوق شکفتن در 

 

حیات ابر می بارید 

 

زمین بیدار شد 

 

چون زمین از هاله رنگین  

 

کمان 

 

خواب شب را تا به صبح 

 

فریاد شد 

 

غنچه از فریاد شب در خود 

 

شکست 

 

همچنان در خواب در بیدار شد

 

چون زمین از خفت شرم 

 

وجود 

 

چاره ای بر پیکر راز حیات 

 

دست و پایی بسته بود 

 

 

ظلم را در ریشه اش بیدار شد

 

غنچه از شوق شکفتن بر حیات 

 

ابر می بارید 

 

زمین سیراب شد 

 

شاعر خالقی(عرفان ) 

۰ نظر ۲۶ مرداد ۹۷ ، ۱۶:۵۲
محمدعلی خالقی