اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها

اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها

اسفاد وطنم

اسفاد ای سرزمین مادری من چه می کنی با دستهای خسته روح شکسته چه می کنی
درد است در فراق من از حال و روز تو شهر سکوت در و دیوار شکسته چه میکنی
روزی و روزگاری و حال و هوای تو شور اشتیاق بر مزار شهیدان چه می کنی
آن باغ های خرم و شیر دلان تو ان کوچه باغ عام و مردان ادیبت چه می کنی

بایگانی

داستان

پنجشنبه, ۶ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۳:۵۱ ب.ظ
 کلاس اول دبستان خانم خاجوی معلممون بودن چون کلاس اولی بودیم اکثرا بدخط مینوشتیم خانم معلم بهم گفت غفاری باید بری دفترت رو پاک نویس کنی من هم بدون سوال وجواب بعد از ظهر رفتم مغازه اقای ظاهری دو پاکن خریده وچندروز نشستم ودفترم را هی پاک کردم وروی همان دفتر دوباره نوشتم بعد چند روز دفترم رو بردم پیش خانم خاجوی دفترم رو که دید مغزش منفجر شد گفت چرا رو این دفتر .گفتم خودتون گفتین پاک نویس کن منم پاک کردم ونوشتم اول که کمی منو تنبیح کرد بعد به بابام گفت چرا براش دفتر نخریدین بابامم گفته بودن اون که به ما چیزی نگفته وچون ایشون هم ضایع شده بودند یکی دو ساعت کتکم زدن .اینم یک خاطره کوچک با استادمون خانم خاجوی .خداحفظشون کن
محمد علی غفاری

۹۷/۰۲/۰۶
محمدعلی خالقی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی