اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها

اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها

اسفاد وطنم

اسفاد ای سرزمین مادری من چه می کنی با دستهای خسته روح شکسته چه می کنی
درد است در فراق من از حال و روز تو شهر سکوت در و دیوار شکسته چه میکنی
روزی و روزگاری و حال و هوای تو شور اشتیاق بر مزار شهیدان چه می کنی
آن باغ های خرم و شیر دلان تو ان کوچه باغ عام و مردان ادیبت چه می کنی

بایگانی

خاطره سال اول دبستان و تخم مرغ جوش داده

يكشنبه, ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۱۲:۵۰ ق.ظ

سال اول دبستان بود مدرسه زیر خانه حاجی حسن شرکتی کلاس کنار ترانس 
من با پسر خالو خو حجت قاسمی میز اخر نشته بودیم بد جور گشنه شده بودم 
یکه اسفادی یکه مشدی 
یک تخم مرغ جوش داده همره یک سیب زمینی داشتم به در یاردم که بوخورم 
معلممون خانم محمد زاده بود 
بلند شدم گفتم خانم اجازه 
یک تخم مرغ جوش داده دارم همره پسر خالو خو بوخورم 
گفت بشین پسر ه فوزول بیا برو از کلاس بیرون 
دل ما غش کرده بو از گشنگی ولی 
از اخر یواش یواش  میز اخر بخوردم خخخخخ 
محمد علی خالقی

۹۷/۰۲/۳۰
محمدعلی خالقی

خاطره تخم مرغ جوش داده

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی