اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها

اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها

اسفاد وطنم

اسفاد ای سرزمین مادری من چه می کنی با دستهای خسته روح شکسته چه می کنی
درد است در فراق من از حال و روز تو شهر سکوت در و دیوار شکسته چه میکنی
روزی و روزگاری و حال و هوای تو شور اشتیاق بر مزار شهیدان چه می کنی
آن باغ های خرم و شیر دلان تو ان کوچه باغ عام و مردان ادیبت چه می کنی

بایگانی

خاطره ی شیرین به رنگ سبز

پنجشنبه, ۹ فروردين ۱۳۹۷، ۱۱:۵۶ ب.ظ


باسلام عصر دوستان و همشریان عزیز بخیر

در بحث بیان خاطرات دبستان عرض کنم خدمتون که 

کلاس دوم بود

آقای شهریار شهریاری معلمم بودن امتحان ریاضی گرفتن و من ۱۷ گرفتم در آن زمان باید برگه ها رو به امضای اولیا میرسوندیم .من بابام مسافرت تهران بودن بر گمو دادم مامانم انگشت بزنن .از شانس ما همون روز انگشت مامانم رو چاقو بریده بود ایشان با انگشت کوچیک امضا کردن،اثرانگشت کوچیک ایشان اندازه اثر انگشت بزرگ من بود. وقتی برگه رو بردم مدرسه آقای شهریاری گفتن خودت انگشت زدی ، هر چه قسمو آیه، آخر من محکوم به تنبیه بدنی شدم درزنگ دیگه.زنگ تفریح که شد تغذیه رو گرفتمو فرار کردم این روال دوروز ادامه داشت که در روز سوم توسط مامورین (آقایان علی یاری و علی شهریاری پسر حاجی تیمور) دستگیر شدم و بایک طناب ،طناب زنی سبز رنگ چهار لا به حسابم رسیدگی شد.

علی کریمی

۹۷/۰۱/۰۹
محمدعلی خالقی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی