اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها

اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها

اسفاد وطنم

اسفاد ای سرزمین مادری من چه می کنی با دستهای خسته روح شکسته چه می کنی
درد است در فراق من از حال و روز تو شهر سکوت در و دیوار شکسته چه میکنی
روزی و روزگاری و حال و هوای تو شور اشتیاق بر مزار شهیدان چه می کنی
آن باغ های خرم و شیر دلان تو ان کوچه باغ عام و مردان ادیبت چه می کنی

بایگانی

گندم دیم

يكشنبه, ۱۳ مرداد ۱۳۹۸، ۱۱:۵۰ ب.ظ

گندم دیم در اسفاد قدیم

 تامین غذا در قدیم برای هر فرد و خانواده بسیار مشکل و پر زحمت بود . زندگی جهت بقا برای کسانی که حتی حاظر بودند یک روز پر مشقت کاری را سپری کنند در عوض لقمه نان روزمره شان محیا باشد .  زندگی با فرزند و خانواده که سختی خودش را در پی داشت .

طی روایات در سالهای قبل تر نان گندم نبود و مردم با نان ارزنی و جو اوقات خودشان را می گذراندند و انقدر مهم و با ارزش بود که همان را هم در بقچه و داخل چمدانی می گذاشتند . مثل اسناد و مدارکی که امروزه ما در گاو صندوق می گذاریم

. بعدها با گذشت زمان کشت گندم و پختن نان رواج پیدا کرد . که پختن ان  در تنور دایره ای  شکل از (خاکی مخصوص) انجام می شد .

ان زمان  موقعیت مسکونی اسفاد در قلعه  قدیم بود . کشت و کار دیم در شرق اسفاد واقع در سمت چاه پایاب نزدیک به کوه سرخک و نقاط نزدیک تر انجام می شد البته گندم ابی برای کسانی که اب و زمین بیشتر داشتند در نزدیک قلعه صورت می گرفت . اما بدیل اب و باران زیاد معمولا هر ساله کشت دیم انجام  می شد 

 مراحل کشت دیم و برداشت ان از کشت ابی سختر بود چرا که ان مسافت زیاد را باید می پیمودند و روزها و ماهها دور از خانواده در بیابانی گرم به کشت و برداشت می پرداختند . 

مراحل کشت (شخم زدن ) با دستگاهی به نام اسباب که با بستن به گردن الاغ یا گاو صورت می گرفت  . بیش از دو سه هکتار زمین شخم زدن با الاغ در بیابانی گرم و سوزان از گفتن تا عمل دنیای تفاوت است   و برداشت ان هم با دست که واقعا کاری طاقت فرسا بود و تمام مسافت زمین نشسته  انجام می شد  . معمولا چند خانواده با هم متحد می شدند و با خواندن چهار بیتی و داستان و  رمان هایی طولانی  در پیش برد کارشان خودشان را دلداری میدادند  .  در کل دلها هم شادتر بود .خستگی معنایی نداشت .شاید برای برداشت گندم روزها و ماهها در بیابان شبانه روز فعالیت داشتند و سختی کار را به جان  ودل می خریدند تا فرزند و خانواد شان در اسایش باشند . ولی  مهربان و یکرنگ 

جمع اوری گندم بعد از درو با الاغ به روستا و محل خرمنگاه برده می شد  و مراحل جداسازی گندم و کاه انجام می شد و بعد  به ارد کردن  و دست اخر با دستان مادران زحمتکش و مهربان در تنوری خانگی تبدیل به نان می شد  

 

 

۹۸/۰۵/۱۳
محمدعلی خالقی

نظرات  (۱)

سلام و خداقوت:

یادم هست از روزی که از مدرسه تعطیل میشدیم با کوله بار وسایل و دام و الاغ راهی بیابان میشدیم و حداقل یک ماه یا بیشتر را در چادر و یا سایبان ساکن بودیم و از  آب حوض عوض استفاده میکردیم صورتهای سوخته ، دماغ های پوست انداخته و انگشتان زخمی ماحصل درو دیم بود بیابان هم برای خود اسفادی دیگر بود در هر تگ یا دشتی یک خانوار ساکن بودند و گاها شب نشینی هم میرفتند. هر ظهر یک باری گندم بار زده و راهی قلعه میشدیم در این زمان راههای بیابان پرتردد بود و ارسال و پیغام  ها در همین بین راه انجام میشد صدای عرعر الاغ ها هم نوید همراهان دیگر را میداد و در برگشت از قلعه غیر از آب و نان مقداری میوه هم میبردیم که بهترین مسکن دلهای سوخته دروگران بود.

پاسخ:
احسنت به این نکات ریز و نظر با تجرب 
نوید عرعر خخخخخخخخ

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی