اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها

اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها

اسفاد وطنم

اسفاد ای سرزمین مادری من چه می کنی با دستهای خسته روح شکسته چه می کنی
درد است در فراق من از حال و روز تو شهر سکوت در و دیوار شکسته چه میکنی
روزی و روزگاری و حال و هوای تو شور اشتیاق بر مزار شهیدان چه می کنی
آن باغ های خرم و شیر دلان تو ان کوچه باغ عام و مردان ادیبت چه می کنی

بایگانی

شمارش مگسها

شنبه, ۲۶ تیر ۱۴۰۰، ۰۷:۵۱ ب.ظ

 

 

 

    حکایت    

 

انبوهی از مگس های وحشی خری را به استقرار و زیست گاه خود در اورده بودند 

خر از هجوم و هیبت انها به تنگ آمده بود 

نافهم کاری از دستش بر نمی امد 

مگسها چنان نیش و دندان خود را تیز کرده بودند گویا در بهترین رستوران به جشن نشسته اند 

انسان به نظر حیوان و مگسها به سو نشسته بود 

و کودکی را به نصیحت موضوع می پرداخت 

می بینی چقدر بد بخت است ایا از این بدتر هم داریم 

این را اموزه گوشت بپندار تا درس زندگی بیاموختی 

کودک گفت می شود باری دیگر بیان کنی از ان سان که به سخن شدی  داشتم مگسهای  خر  را می شمردم 

خالقی اسفاد 



اسفاد وطنم. esfadvatanam.blog.ir

۰۰/۰۴/۲۶
محمدعلی خالقی

نظرات  (۱)

۲۸ تیر ۰۰ ، ۰۹:۲۶ احمد محمدی

سلام

حکایت زیبایی بود. کم کم دارید رو دست سعدی می زنید ...

در ضمن محیط وبلاگ هم قشنگ شده مبارکه

 

پاسخ:
این حکایت روزی اتفاق افتاد که در پشت نوسازی از راه برگشت قلعه به خانه بودم . یکی از همسایه ها الاغی رو خریداری کرده بود  که به نظرم کمی ظعیف
 و مریض حال میومد .
چند لحظه ای با پسرم به گفتگو نشستیم و روز بعدش پای ابلاغ را با روغن سیاه چرب کردیم . 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی