اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها

اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها

اسفاد وطنم

اسفاد ای سرزمین مادری من چه می کنی با دستهای خسته روح شکسته چه می کنی
درد است در فراق من از حال و روز تو شهر سکوت در و دیوار شکسته چه میکنی
روزی و روزگاری و حال و هوای تو شور اشتیاق بر مزار شهیدان چه می کنی
آن باغ های خرم و شیر دلان تو ان کوچه باغ عام و مردان ادیبت چه می کنی

بایگانی

دیدگاه آقای یونس کریمی اسفاد و شعری زیبا

دوشنبه, ۳۰ مرداد ۱۴۰۲، ۰۶:۵۴ ق.ظ

با سلام احترام به نظر من از دید یک کشاورز موش انجا که افت است باید حذف کلی شود  چو ن کنترل ان دوباره باعث از دیاد ان می شود و باتوجه به زاد وولد زیاد ان خسارات غیر قابل جبرانی دارد همان اموزش های اقا مختار بنظر میرسد کار ساز باشد  
اگر موشی بیفتد در زمینی

دگر حاصل از ان هرگز نبینی 

ولی مختار چون باشد رفیقت

نده بردل غمی یاکه حزینی

بده بر دست مختار وتو خوش باش

که بعدش نسل ان را هم نبینی

مهم نیست ان زمینت در کجاهست

اگر که در یساری یایمینی

۰ نظر ۳۰ مرداد ۰۲ ، ۰۶:۵۴
محمدعلی خالقی

۱ نظر ۲۴ مرداد ۰۲ ، ۲۱:۵۰
محمدعلی خالقی

زمان بزرگترین نیرو

پنجشنبه, ۱۹ مرداد ۱۴۰۲، ۰۸:۱۰ ب.ظ

۰ نظر ۱۹ مرداد ۰۲ ، ۲۰:۱۰
محمدعلی خالقی

۱ نظر ۱۸ مرداد ۰۲ ، ۱۳:۵۷
محمدعلی خالقی

یه حرف اشتباه به قیمت یک گلوله

شنبه, ۱۴ مرداد ۱۴۰۲، ۰۵:۴۳ ق.ظ

۰ نظر ۱۴ مرداد ۰۲ ، ۰۵:۴۳
محمدعلی خالقی

۰ نظر ۱۳ مرداد ۰۲ ، ۱۳:۳۳
محمدعلی خالقی

کر مند لی

پنجشنبه, ۱۲ مرداد ۱۴۰۲، ۰۵:۳۶ ق.ظ
کُر مَن دَ لی
 
با سلام و احترام
کر من د لی
مکانی بسیار خاطره انگیز برای نسل دهه پنجاه و شصت واقع در منطقه ای به همین نام . بین جاده قدیم اسفاد و میرآباد. حالا معلوم نیست به شخصی بنام محمد علی ارتباط دارد یا به مندلیف روسی.
قدیما می گفتند هر که شیر خر بخوره رد خور نداره که سیاست مدار نشود  حالا هم هر که تو این کر شنا نکرده باشه نصف عمرش بر فناست .
این کر در اصل برای آب شرب گوسفندان رمه بود که آن زمان سه تا  گله گوسفند و بودند .
البته مکانهای دیگری نیز از جمله  استخر مهندس عباسی . استخر  میرآباد . استخر ایرنگ . جوی آب پای چنار کنار رود و باغ شه مرد برای شنا وجود داشت.
اما لذت شنا در اینجا متفاوت بود چرا که کر من د لی کم عمق . تمیز و در دسترس و بی خطر بود و بخصوص برای من که در همسایگی ما  قرار داشت .
تنها خطری که وجود داشت افرادی بودند بخصوص کلوون های رمه  که با خشونت و سر و صدا و مراقبت تمام از این کر مواظبت  می کردند تا کسی شنا نکند .
اما هیچکس حریف بچه ها نبود به محض اینکه رمه کش می کرد و آب شفاف می شد به سمت کر حمله می کردیم.
از اواسط خرداد تا اوایل مهر.
بهترین اوقات فصل تابستان بود که آب ملایم و گرم بود.
روز های اول آبگیری آب خیلی سرد بود اما مانع از کار ما نمی شد.
 
 
 
دورخیز های لذت بخش گروهی . شیرجه . شنای قورباغه یا بکی . هول دادن . کشتی گرفتن و ریختن آب به سمت همدیگر. شنا کردن با دست و آب کشیدن در کرچه و خشک کردن سر و گوش ها با هندستو هندستو و فرار کردن از دست مراقبین کر . کتک خوردن و جا ماندن لباس ،بسیار خاطره انگیز بود.
این کر فقط مخصوص شنا نبود علاوه بر اینکه گوسفندان آب می خوردند، شستن شلغم . چغندر . زردک . علف و همچنین شکار پرندگانی نظیر جل . جه دی کل . چقووک . تهی و سیه سینه . سارگ و سی سه لنگ ، که برای آب خوردن می آمدند بسیار مفرح بود.
و از همه جالب تر مسابقه لخشک چند لخشک و پرتاب سنگ های صاف و گرد  با سرعت زیاد بر روی سطح آب و بعضی ها سنگشان هفت هشت لخشک داشت و چندین بار به سطح آب برخورد می کرد.
حتی در اویل زمستان نیز یخ های کر را می شکستیم و داخل آب شلغم می شستیم .
 در فصل زمستان روی یخ کر لخشک می کردیم یادم می آید یک دفعه نوخوان با دوچرخه از روی یخ کر رد شد و وسط کر در یخ فرو رفت .
یاد همه بچه های محله سر چهارراه قلعه و همسایگان کر من دلی بخیر
دوست تون داریم
لخشک  چند لخشک هیچوقت یادمون نخواهد رفت .
                                 🍃 کریمی اسفاد🍃
۰ نظر ۱۲ مرداد ۰۲ ، ۰۵:۳۶
محمدعلی خالقی

ته شله (گویش اسفادی)

دوشنبه, ۹ مرداد ۱۴۰۲، ۰۹:۵۲ ق.ظ

 

 

ته شله مکانی استراتژیک در اسفاد محسوب می‌شود از چند جهت :
اول بخاطر اینکه بعد از راه در قلعه که هم اکنون آسفالت شده بعنوان دومین مسیر اصلی برای دسترسی شهرک به پای چنار استفاده می‌شود که این مسیر به راه پی قلعه معروف است.
دوم وجود بخش بزرگی از مزارع در اطراف این راه که وجود جوی آب همراه با درختان توت در سرتاسر این راه به آن زیبایی خاصی بخشیده است.
سوم به دلیل وجود خرمنگاه های گندم و جو  که البته تعدادی از این خرمن ها در پیزاد قاضی هم وجود دارد.

ته شله زمینی مسطح با ارتفاعات کم، پایین وبالا شیب دار می باشد که مختص خرمنگاه ها صورت می گرفت و عمومی محسوب می شود که هر کس جایگاه خاص خودش را از قدیم و ایام دارد وچون از محیطی تقریبی در معرض باد می باشد از این مهم برخوردار گشته و در زمان اسفاد قدیم جایگاهی با  تلنگری نو برای عصر امروز فراهم کرده که شاید برای نسل امروز ناشناخته باشد و انسان را به سوی عشق محبت و صفا سوق می دهد
شاید قدیمی ها با هر بار عبور از این مجاورت به یاد خاطرات و کلماتی مانند خداقوت چیگ  دروازه  خر وگاو ریسمان جوال  و گندم جو ماش خرجین و واز همه مهمتر اجداد و پدران و مادرانی که امروز در جمع ما  نیستند بیفتند
چهارمین دلیلی که به این محل اهمیت بخشید ایجاد منبع آب شرب شهرک اسفاد هست
این منبع زمینی و بتنی به متراژ تقریبا ده در پنج و عمق چهار و پنج متر که از بتن سخت و فشرده در دهه 60 ساخته شد و مدت کمی از آب چاه عمیقی که در مجاور همین محل حفر شده بود تغذیه می شد که احتمال بر تامین اب شهرک و همین طور اگر عملی می شد برای مزارع هم قابل استفاده بود که میسر نشد و هم اکنون از آّب اسفدن تأمین می شود. یادی کنیم از مرحوم حاج میرزاحسین نظرجانی (پدر دهیار فعلی) که زمان ساخت این منبع منزلشان در ته شله واقع بود و همکاری موثری در ساخت منبع داشتند.
داستان چاه و دردسرهای حفر آن و خشک شدن آب آن و انتقال موتور دیزل و تانکر آن تراژدی است که از آن فقط اتاقکی به یادگار مانده است.  چاهی که برای اسفادیها آب نداشت شاید برای شرکت حفاری نان داشت.
       نگارش احمد محمدی 



اسفاد وطنم. esfadvatanam.blog.ir

۰ نظر ۰۹ مرداد ۰۲ ، ۰۹:۵۲
محمدعلی خالقی

عرق خور مشکی پوش

شنبه, ۷ مرداد ۱۴۰۲، ۱۱:۰۷ ب.ظ

 

 

 

 

 

۰ نظر ۰۷ مرداد ۰۲ ، ۲۳:۰۷
محمدعلی خالقی

سود بی حاصل

شنبه, ۷ مرداد ۱۴۰۲، ۰۱:۴۱ ب.ظ

۰ نظر ۰۷ مرداد ۰۲ ، ۱۳:۴۱
محمدعلی خالقی

قضاوت نابجا

پنجشنبه, ۵ مرداد ۱۴۰۲، ۱۲:۳۰ ق.ظ

۰ نظر ۰۵ مرداد ۰۲ ، ۰۰:۳۰
محمدعلی خالقی

ارمیا قاصری بمرود

سه شنبه, ۳ مرداد ۱۴۰۲، ۰۹:۵۳ ب.ظ

 

تبریک به مناسبت 

 

کسب مدال نقره المپیادریاضی نقره جهان درکشور ژاپن توسط اقا ارمیا قاصری فرزند اقای دکتر حمیدرضا قاصری

 

 

 

 

 

 

۰ نظر ۰۳ مرداد ۰۲ ، ۲۱:۵۳
محمدعلی خالقی

محبت

دوشنبه, ۲ مرداد ۱۴۰۲، ۰۴:۰۹ ب.ظ

۰ نظر ۰۲ مرداد ۰۲ ، ۱۶:۰۹
محمدعلی خالقی

۰ نظر ۳۱ تیر ۰۲ ، ۱۳:۵۸
محمدعلی خالقی

خداحافظی های غیر منتظره

پنجشنبه, ۲۹ تیر ۱۴۰۲، ۱۲:۰۷ ق.ظ

۰ نظر ۲۹ تیر ۰۲ ، ۰۰:۰۷
محمدعلی خالقی

داستان واکمن ، محمد علی خالقی

يكشنبه, ۲۵ تیر ۱۴۰۲، ۱۲:۵۸ ق.ظ

 

به حرف کسی گوش نمی دادم 

همیشه دوست داشتم تنها باشم 

در خلوت به سر می بردم  برایم ارامش بخش بود 

روزگار به سختی می گذشت 

تمامی بچه ها از دستم ناراحت بودند 

چون دوست داشتم تنها باشم و در دنیای خودم سیر می کردم 

صدای ارام و دلنشین مرا خرسند می داشت 

و مرا از تنهایی و غم و اندوه بیرون می اورد 

من بودم و او تنهای تنها 

موقع دلتنگی ها مو برام غصه دریا رو می گفت و مرحمی بود بر زخمهای  کهنه ام 

ولی اکنون نیست و خیلی ناراحتم چون شکست 

واکمن خوبی بود 

۵/۱/۸۴ دفتر منشی کادر ، اب یک قزوین 

خالقی اسفاد     برگی از دفتر خاطراتم 



اسفاد وطنم. esfadvatanam.blog.ir

۰ نظر ۲۵ تیر ۰۲ ، ۰۰:۵۸
محمدعلی خالقی

طبیعت بکر و زیبای روستای اسفاد

جمعه, ۲۳ تیر ۱۴۰۲، ۰۹:۰۱ ب.ظ

۰ نظر ۲۳ تیر ۰۲ ، ۲۱:۰۱
محمدعلی خالقی

ثروت ،مال دنیا ،مرگ

دوشنبه, ۱۹ تیر ۱۴۰۲، ۰۲:۵۴ ب.ظ

۰ نظر ۱۹ تیر ۰۲ ، ۱۴:۵۴
محمدعلی خالقی

شعور ،عقل،فهم ،در .................. حیوانات

شنبه, ۱۷ تیر ۱۴۰۲، ۰۹:۵۳ ب.ظ

به سلامتی تمام مادرهای دنیا

کودکی  جهت شکار از خانه بیرون می زند  او به باغ و بستان می شتابد و پرنده های زیادی را شکار می کند . 

. پرنده ای که در کنار لانه اش  به مراقبت جوجه هایش می پرداخت شکار چی را می بیند که به سمت لانه او  می اید . باخود می اندیشد که چه طور شکارچی را از لانه اش دور سازد . به پرواز می اید و در اسمان به رقص زیبایی می پردازد تا نظر شکارچی را به سویش جلب کند . شکارچی به سمت پرنده نشانه می گیرد و پرنده در لابلای درخت انبوهی حفظ جان می کند . شکارچی دوباره به سمت او نشانه می گیرد و پرنده لنگ لنگان سعی میکند خود را از درخت و لانه دور سازد و این حرکت را بارها بارها تکرار می کند . شکارچی به خیال پرنده زخمی به دنبالش راه می افتد . پرنده وقتی می بیند شکارچی از لانه دور شده است . ارامشی در او مطمءن می شود در اسمان به پرواز می اید و به سمت لانه اش  پرواز می کند

او این خطر پر فراز و نشیب  را متحمل می شود و ساعتها به گمراهی شکارچی می نشیند تا جان جوجه هایش را نجات دهد و حیاتی  دیگر را تجربه می کند شکارچی که از خستگی به تنگ امده بود از شکار او منصرف می شود و از فرط تشنگی و ماندگی  به استراحت می پردازد . 

وقتی پرنده به لانه می رود جوجهایش را می بیند  که به انتظار نشته اند و جیک جیک شادمانی  سر می دهند انها را در پر و بالش می گیرد و از شوق خوشحالی و شادمانی   اشک می ریزد .

……………………………………………………………………………

 

به سلامتی پرنده ی مادر ی که برای رهایی از ترس ساعتها در اسمان می رقصید تا نگه شکارچی را به سویش جلب کند . 

به سلامتی پرنده ای که رقص و پرواز را علامت ممنوع می دانست . 

به سلامتی پرنده ی مادری که برای نجات جان جوجهایش اشک می ریخت . 

به سلامتی تمام مادران دنیا که برای فرزندانشان مشقت و سختی کشیده اند 

 به سلامتی هرچه مادره , مادر حیوان , مادر پرنده , مادر انسان 

به سلامتی رفیق بی کلک مادر 

نگاشت :خالقی  ۱۸ تیر ۹۸



اسفاد وطنم. esfadvatanam.blog.ir

۰ نظر ۱۷ تیر ۰۲ ، ۲۱:۵۳
محمدعلی خالقی

حال خوب

جمعه, ۱۶ تیر ۱۴۰۲، ۰۴:۱۵ ب.ظ

۰ نظر ۱۶ تیر ۰۲ ، ۱۶:۱۵
محمدعلی خالقی

۰ نظر ۱۶ تیر ۰۲ ، ۱۵:۴۶
محمدعلی خالقی

اصل باش

يكشنبه, ۱۱ تیر ۱۴۰۲، ۰۱:۳۱ ب.ظ

۰ نظر ۱۱ تیر ۰۲ ، ۱۳:۳۱
محمدعلی خالقی

شعری زیبا در وصف زن

شنبه, ۱۰ تیر ۱۴۰۲، ۰۴:۳۹ ب.ظ

زشعر  حاجے  غفارے  اینک
  
شود  دستت  پر  و  خوابت  چه  راحت


برو راحت  به روی مبل بنشین

هم اکنون باز کن آن، تِلگرامت


نباشد هم تورا حزن وتاُلّم

که دنیا نیک می باشد به کامت


اگر اخلاق خوش بازن تو داری 

یقین دان از بزرگیست، ومرامت


زخوش گفتاری  و رفتار نیکو 

پشیمانی نشاید ،نَی ،ندامت


چوبد گویی شود اوضاع واحوال

خراب وزندگی روبه وخامت


اگر از قصد بازن زشت گویی

بدان ان زندگی باشد حرامت

 

چو دعوا ونزاع امد به میدان

تنزل یابد آن جاه،و  مقامت


بکلّیت    بگفتم  شعر  زن  را  

زن  خوب  داشته  صدها  کرامت


زن  ار  بد  شد  حسابش  را  جدا  کن

ندارد  او  دگر  ان   احترامت


  چوزن  بد  شد  رها  کن  زندگے  را  

چراکه  سرزنش  سهم  وملامت


صداے  زن    زصوت  مرد  بر  شد  

یقینا  دارد  او  خیلے  وقاهت


زنان  خوب  در  دنیا  زیادند

کلامے  نافذاو  دارد  فصاحت


زن  خوب  فاطمه  ،زینب  که  ازاو

حسینش  کرد  غوغا  در  جهانت


ویا  زینب  کز  او  کاخ  ستمکار

فروریزد  زان  نطق  وبلاغت


زن  خوب  ،اسیه  ،مریم    که  فرعون

فرو  ماند  ه  زصبر  واستقامت


زن  خوب  هاجر  اسماعیل  خودرا

فرستاده  به  قربانگاه  راحت
  

ندیدے  کو  دران  سعے  وصفایش

نکرده  لحظه  اے  هم،  استراحت


چراکه  جرعه،  ابے  را  ،رساند

به  طفلے  کو  بیا  بان  بود  اقامت


خلاصه  زن  مقامش  بوده  والا

چومادر  بوده  مرد  ازاوست  ایت


اگر  فرزند  کَس  شایسته  باشد

بدان  کز  مادرش  دارد  طهارت
  

زن  شایسته  پس  باشد  غنیمت

جواز  راه  باشد  در  قیامت


تویونس  شعر  زن  کوتاه  گردان

ززن  محکم  نوشتے  باشهامت

یونس کریمی 

۰ نظر ۱۰ تیر ۰۲ ، ۱۶:۳۹
محمدعلی خالقی

 

به اتفاق چند نفر از دوستان در یکی از روزهای تعطیل به میهمانی دوست قدیمی ام رفتیم . او در یکی از بهترین مکان و اراضی شاندیز باغی داشت که از هر نوع میوه در ان وفور بود . باغی مجلل از تمامی میوه خانه باغ , استخر , مجهز به اماکانات دوربین و حراست , سگ های نگهبان و..

بعد از گفتگوی صمیمانه و دوستانه و یک نهار مفصل برای قدم زدن در باغ رفتم . درختهای میوه گیلاس ,سیب , هلو , توت , گردو ,  گیلاس ها بیشتر از هر میوه ای  نمایان بود . گویا فصل گیلاس بود 

مساحت  باغ به هکتار می رسید  . در حالت خلسه خودم قدم می زدم  . افکارم در چند جهت حیران بود 

گویا روحم از جسم جدا شده بود . جوب های اب , پروانه ها , حلزونها را رصد می کردم . 

یک لحظه صدای سگهای نگهبان بلند شد و دوستانی که همراهم بودم به سمت من می دویدن  

گفتم چه شده ؟ گفتن سگها ما را دنبال کردند , هر یک از انها به هر سو می دویدن و از درختان بالا می رفتند . پاره ای از ترس مرا فرا گرفته بود و در خودم مانده بودم که یاد حرفی افتادم . وقتی سگها دوستان را دنبال می کردند به سمت من امدند و در هر سو و شاخه های درختان بالا رفتند . من در همان جایی که بودم نشستم و تکان نخوردم  . سگها بعد از دنبال کردن دوستان در حالی که داشتند پارس می کردند به سمتم امدند . وقتی دیدن که در جای خود نشسته ام و تکان نمی خورم انها هم بعد چندی پارس کردن در نزدیکی ام نشستند و ارام شدند بعد از چندی نوازش و ارامش انها گویا با من دوست شده بودند و دیگر پارس نمی کردند . دوستان را دیدم که از درختان پایین امدند و گفتند تو نترسیدی که تو را گاز بگیرند .

گفتم سگی که پارس می کنه نمی گیره 

روز خوبی بود و اتفاق نوینی ,  این مصداق گاهی برای انسانهایی که زیاد صحبت می کنند و چیزی بارشون نیست صدق می کند . هر چند که سگها وفادارترین حیوانات هستند . و باید از انها درس وفا اموخت 

سگی که واق واق می کنی نمی گیره 

۸ بهمن ۹۸  خالقی 



اسفاد وطنم. esfadvatanam.blog.ir

۰ نظر ۰۹ تیر ۰۲ ، ۰۳:۵۹
محمدعلی خالقی

فهم ،شعور ، ظرفیت

چهارشنبه, ۷ تیر ۱۴۰۲، ۰۶:۳۴ ب.ظ

۰ نظر ۰۷ تیر ۰۲ ، ۱۸:۳۴
محمدعلی خالقی

کدو خورشتی

سه شنبه, ۶ تیر ۱۴۰۲، ۱۰:۰۲ ب.ظ

الا مختار کدو کاشتی خورشتی

 

چقدر پوست نازک است باآن درشتی

 

یه طوری عکس  می اندازی زباغا

 

توگویی توی باغ های بهشتی

 

به ما برگو زرمز کشت وکارت

 

چطوری بذر بگرفتی وکشتی

 

تعجب دارد وایول به کارت

 

تونیکوکاری ونیکوسرشتی

 

خودت هم کارخود تحسین نمایی

 

گمانم بهر کارت درشگفتی

 

مواظب باش زدست گوسفندان

 

حصاری کن به هیزم یا که خشتی

 

کشاورزی بود شغل ائمه 

 

مواظب باش خوب شغلی گرفتی

 

ندیدم عکس زصیفیجات دیگر 

 

مگر گوجه وبادمجان نِدشتی

 

یونس کریمی اسفاد 

درود عالی بود 

۱ نظر ۰۶ تیر ۰۲ ، ۲۲:۰۲
محمدعلی خالقی

از حال لذت ببر

دوشنبه, ۵ تیر ۱۴۰۲، ۱۰:۴۶ ب.ظ

۰ نظر ۰۵ تیر ۰۲ ، ۲۲:۴۶
محمدعلی خالقی

سلطان دلها ،اسفاد زیبا، بهار صفر دو

يكشنبه, ۴ تیر ۱۴۰۲، ۰۱:۲۵ ق.ظ

۰ نظر ۰۴ تیر ۰۲ ، ۰۱:۲۵
محمدعلی خالقی

فعالیت جهادی اسفادیهای مقیم تهران

جمعه, ۲ تیر ۱۴۰۲، ۱۱:۵۷ ق.ظ

پسر عموی گلم آقا ابراهیم عزیز برایتان آرزوی سلامتی دارم 

حسن آقای گل همکلاسی قدیمی 

موفق باشی

۰ نظر ۰۲ تیر ۰۲ ، ۱۱:۵۷
محمدعلی خالقی

لانه ی کلاغ

سه شنبه, ۳۰ خرداد ۱۴۰۲، ۱۲:۴۶ ب.ظ

 

صدای قار و قار کلاغی نظرم را به سویش جلب کرد 

درخت آلوچه ، لانه ی کلاغ را در شاخهای پر بار و برش پنهان کرده بود

 کلاغ با رعب و وحشت به این طرف و ان طرف می پرید

صدای قار و قار کلاغ ، کلاغهای دیگر را هم به آنجا کشاند 

از درخت بالا رفتم لانه ای در لابلای شاخهای انبوهی از خار وخاشاک و گل تعبیه شده بود تعداد شش عدد تخم خال خالی رنگی و قشنگ خود نمایی می کرد خواستم تخمها را بردارم که یهو زیر پایم خالی شد و شاخه ای بزرگ شکست 

اومدم پایین از یه طرف شاخه ی شکسته و طرف دیگر حس وحال کلاغهای نگران مرا آزرده خاطر داشت . شاخه ی شکسته را برداشتم و خود را با خوردن چند گورجه سبز مشغول کردم و کم کم از لانه دور شدم صدای کلاغ ها آرام گرفت 

ولی هنوز وجدانم ناراحت بود 

وقتی با خود اندیشه کردم دیدم ادمها طبیعت را خراب می کنند و همین طور زندگی را ، زندگی کلاغی که به انتظار جوجه هایش شب را به صبح روی تخم هایش می خوابد تا از آنها مواظبت کند آن روز حال خوبی نداشتم فردای آن روز جهت اطمینان خاطر غیر مستقیم نگاهی به لانه کردم و بسیار خوشحال شدم چرا که مادرش  بر روی تخمهایش ارام خوابیده بود 

کاش می فهمیدیم حس سارها و سوسک ها توی تورها و تارها چگونه است 

کاش می فهمیدم حس قورباغه ها در نگاه مارها چگونه است 

کاش می فهمیدیم حس برگهای سبز در خزان و بهترین بهارها چگونه است 

کاش می فهمیدیم حس کلاغ ها در تخریب ما انسانها چگونه است 

و کاش می فهمیدیم حس ما انسانها در این هم شکارها و ویرانها چگونه است 

تدوین ؛:::محمد علی خالقی ۶ اردیبهشت ۹۸



اسفاد وطنم. esfadvatanam.blog.ir

۰ نظر ۳۰ خرداد ۰۲ ، ۱۲:۴۶
محمدعلی خالقی