اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها

اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها

اسفاد وطنم

اسفاد ای سرزمین مادری من چه می کنی با دستهای خسته روح شکسته چه می کنی
درد است در فراق من از حال و روز تو شهر سکوت در و دیوار شکسته چه میکنی
روزی و روزگاری و حال و هوای تو شور اشتیاق بر مزار شهیدان چه می کنی
آن باغ های خرم و شیر دلان تو ان کوچه باغ عام و مردان ادیبت چه می کنی

بایگانی

با یاد تو در زندگی تقویم ممو پر می کنم

دوشنبه, ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۱۰:۴۰ ب.ظ

سیزدهم خرداد سالروز درگذشت ،مرحوم هاشم کاظمی.تسلیت باد
شادی روحش  صلوات

۰ نظر ۱۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۲:۴۰
محمدعلی خالقی

وفا

يكشنبه, ۹ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۱۰:۴۲ ب.ظ

 

 

انس زیاد با حیوانات 

از قبیل سگ و اسب  

توقع ادم را نسبت به انسانها زیاد می کند 

 

عرفان

esfadvatanam.blog.ir

۰ نظر ۰۹ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۲:۴۲
محمدعلی خالقی

عروسی اسفاد قدیم سال ۵۸

يكشنبه, ۹ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۱:۲۰ ب.ظ

مراسم جشن عروسی  جناب  حاج غلام حیدر واحدی  از مشاهیر و شاخص فرهیخته و روشن که  خدمات فراوانی در امور فرمانداری قائن گذراندند  و

هم اکنون در دوران بازنشتگی به سر می برند

 برایشان آرزوی سلامتی و کامیابی  ارزومندیم .

۰ نظر ۰۹ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۳:۲۰
محمدعلی خالقی

۰ نظر ۰۸ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۰:۲۶
محمدعلی خالقی

چهره های منحصر به فرد

شنبه, ۸ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۸:۱۶ ب.ظ


        متولد اسفاد  ساکن مشهد 

در زلزله دلخراش 76 از نعمت مادری مهربان و در سال85 از نعمت پدری فداکار محروم شد

اما ایشان همچنان محکم و استوار و شاد و سرافراز در حال درخشیدن است.

چندین سال است این ستاره هالیوود،  با اجرای تئاتر کمدی لبخند را بر لبان هم وطن خود جاری ساخته است.

ویژگی های فیزیک بدنی و چهره و خنده و حرکات بی نظیرش کمک فراوان به هرچه بهتر اجرا شدن نمایش می کند.

یکی از خصوصیات بارز ایشان ، اجرای نمایش کمدی و اس تندآپ کمدی بصورت فی البداهه و خودکار است .

نمایش های کمدی،  کاری بسیار سخت و دشوار است  چرا که ابتدا و انتهای نمایش تا حدودی مشخص نیست و همچنین داری زمان کوتاه است و بازیگر ممکن است با کمبود مطلب مواجه شود. همچنین موضوع و محتوای نمایش ممکن است نتواند باعث ایجاد هیجان در همه افراد شده و یا عده ای استقبال نکنند و یا هریک برداشت خاصی از آن داشته باشند .به همین جهت تامین سلیقه همه افراد کاری دشوار و هنرمندی خاصی را می طلبد.

ابراهیم صادقی و برادرانش رضا و سعید و حسین و محمد علی  دارای استعداد فوق العاده برای اجرای نمایش کمدی هستند و این نمایش ها چون در حوصله بیننده و دارای زمان کوتاه و شاد و خنده دار هستند ، اسفادیها توجه بیشتری به آن دارند. گاهی اوقات گروه نمایش فقط از  چند ساعت قبل مراسم اقدام به تمرین می کنند که این واقعا شگفت آور است.

ابراهیم صادقی به همراه آقایان  رضا عبدی و هادی نظرجانی .احمد حکمتی پور و داوودی و سایر افراد ،چهره هایی موفق در این عرصه هستند.

در اسفاد قدیم تئاتر از شکوفایی خاصی برخوردار بود و جوان های آن دوران توجه فراوانی به آن داشتند . هم اکنون نیز این کار فرهنگی تاثیر گذار را به همت جوانان هنرمند اسفاد میتوان در مشهد و اسفاد دنبال کرد.

در پایان یاد و خاطر مرحومین محمد کریم پور و رضا صادقی که واقعا فوق العاده بودند را گرامی می داریم.

برای ابراهیم و رضا صادقی و سایر برادران و اعضای محترم خانواده صادقی  آرزوی سلامتی و باروری و بهترین ها را داریم.

به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.  



اسماعیل کریمی اسفاد

۰ نظر ۰۸ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۰:۱۶
محمدعلی خالقی

۰ نظر ۰۸ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۶:۵۶
محمدعلی خالقی

توت اسفاد میوه شیرین درختی

شنبه, ۸ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۴:۴۸ ب.ظ

۰ نظر ۰۸ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۶:۴۸
محمدعلی خالقی

داستان سگ با وفا

شنبه, ۸ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۴:۰۱ ب.ظ

داستان سگ با وفا و چوپان و رمه 

 

مرحوم میرزا غلام حسن در زمان قدیم اسفاد دارای گله ای از گوسفندان بودند که هر روز توسط چوپان به بیابان جهت چرا می برد . 

نام چوپان علی جان محمد  پلنگی بود از یکی از روستاهای مجاور به نام  دارج

این چوپان شهرت به مد پلنگ بود

علی جان همیشه کاردی بلند و قدمتی به کمر می داشت و مردی قوی و نترس بود  یک روز   که در حال چراندن گوسفندان بود. پلنگی به آن حمله می کند و در گیری او با پلنگ اوج می گیرد .

با زیرکی که علی جان می داشت در پی شاه رگ پای پلنگ  در هین  درگیری بوده و شاهرگ آن را قطع می کند . در آن هنگام پلنگ  از پای در می آید و می میرد  . زان پس شهرت مد پلنگ به او آوازه می دهد .

 مرحوم میرزا غلام حسن سگی داشتند به نام خیبر و این سگ با علی جان و رمه به بیابان می رفت  و اکثر مواقع هم دربان خانه بود .

از با وفایی این  سگ و زیرکی اش ان بود که در تابستان گرم همیشه در  کنار حوض اب که فضایی سرد بود . به چرت زدن می پرداخت .۰که همیشه این سوال برای صاحبش از زیرکی سگ اذعان می داشت . 

 

یکی دیگر از باوفایی و زیرکی خیبر ان بود که زمانی که کسی نبود برای چوپان غذا به بیابان ببرد . غذای چوپان را به دستمال می بستند و به پشت آن گره می زدند .خیبر تمام آن مسیر را،  غذا را به پشت خود حمل و به چوپان می رساند . 

 

ما درس وفا را از سگی آموختیم که بوی نان در گردنش ، شاید هم  گرسنه ولی می دانست که باید آن غذا را به صاحبش بدهد.

 

و امروز باعث و بانی این داستان این شد که کارمندان غیور شهرداری ‌ که شغل شان سگ کشی می باشد جهت هر قلاده سگ کشته ۴۰ هزار تومان دریافت می کنند .

برای روح این بزرگان و همان طور علی جان مد پلنگی که در چناران مدفون می باشد  بخوانیم با  ذکر  فاتحه بر محمد و ال محمد 

خیبر را هم از یاد نبریم     باوفا                خالقی در اسفاد وطنم

۰ نظر ۰۸ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۶:۰۱
محمدعلی خالقی

اندیشه

شنبه, ۸ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۱۲:۵۹ ق.ظ

اندیشه

شب حوصله می دارد وقتی که تو خوابی

بوی نفست را ماه است که می داند

 

قدرت به صدا نیست حرف است که می ماند

کین یا که محبت بر دل چنین  ماند 

 

بر هر قدمت روشن اندیشه که می راند 

خود را  نفریبانیم  دانیم  که می داند

 

شب را به سکوت اید وقت است خواب اید

شب رهگذر روشن  اندیشه چه می داند

 

گرد است زمین راند خلقت به جهان آید

زاده هم موجودت عقل هم به سکوت اید

 

گندم به زمین مصبور  نور شفقی ناگه 

اّب و گذر و رویش     جان است شکوه  آید 

 

قدرت که به پنهان  نیست گر چشم نبود روشن

آن گه که شود بیدار شب هم به شکن اید

 

شعرم ز برای تو کم آرد و دشوار  است 

شکرانه به جای ارم هر دم که نفس اید

      

 شاعر خالقی اسفاد (عرفان)

۰ نظر ۰۸ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۰:۵۹
محمدعلی خالقی

جناب اقای الله یار حسنی اسفاد

شنبه, ۸ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۱۲:۵۳ ق.ظ

 





عکس الله یار حسنی اسفاد 

اسفاد ای سرزمین مادری من چه می کن 

                              با دستهای خسته روح شکسته چه ن میکنی؟ 

۰ نظر ۰۸ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۰:۵۳
محمدعلی خالقی

تصویر از بزرگان اسفاد

جمعه, ۷ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۹:۵۵ ب.ظ

حاج الله نظر زارعی و فرزندشان آقا ابراهیم گل   برایشان آرزوی سلامتی و پیرزوی داریم.

۰ نظر ۰۷ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۱:۵۵
محمدعلی خالقی

تشویق تحریک کننده تر از تنبیه است

پنجشنبه, ۶ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۹:۰۰ ب.ظ



ما می تونیم از هیچی خیلی چیزها بسازیم  البته با تشویق 

همه ما می دونیم که کل منطقه زیرکوه کویری می باشد و از سوز سرما و تابستان گرما و سرزمین خشک و بی آب وعلف غافل نیستیم

و شامل تمام روستاها حتی  اسفاد هم می شود  ولی با تشویق می تونیم بزرگش کنیم همان کاری که با وجود رسانه ها و تلگرام کردیم اگر این رسانها نبود  هیج موقع ما الفاظی مثل اسفاد زیبا اسفاد سربلند پرچم سر فراز و آسفالت کردن بزرگراه تهران اسفاد و جمع آوری کمکهای  نقدی و غیر نقدی مستمندان و خیلی  چیزهای دیگه 

فعلا از نظر هر اسفادی اسفاد برترین جایگاه را در نقطه زیرکوه به خود گرفته 

و باعث این هم تشویق و لایک دوستان در رسانها و شعرا و مکتوبین می باشد 

اگر به جای تشویق از اعمالی چون تهمت دروغ تنبیه و الفاظ  رکیک زده می شد مسئولین نه این که کاری انجام نمی دادند بلکه بی خیال از همه چیز می شدند. پس مواظب گفتارمان باشیم 

این تشویق همین طور در خوردسالان و کودکان و می تواند تاثیر پذیر باشد

نتیجه 

تشویق عملی تر و تحریک پذیر تر از تنبیه و الفاظ منفی است

  خالقی اسفاد


۰ نظر ۰۶ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۱:۰۰
محمدعلی خالقی

داستان

پنجشنبه, ۶ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۳:۵۱ ب.ظ
 کلاس اول دبستان خانم خاجوی معلممون بودن چون کلاس اولی بودیم اکثرا بدخط مینوشتیم خانم معلم بهم گفت غفاری باید بری دفترت رو پاک نویس کنی من هم بدون سوال وجواب بعد از ظهر رفتم مغازه اقای ظاهری دو پاکن خریده وچندروز نشستم ودفترم را هی پاک کردم وروی همان دفتر دوباره نوشتم بعد چند روز دفترم رو بردم پیش خانم خاجوی دفترم رو که دید مغزش منفجر شد گفت چرا رو این دفتر .گفتم خودتون گفتین پاک نویس کن منم پاک کردم ونوشتم اول که کمی منو تنبیح کرد بعد به بابام گفت چرا براش دفتر نخریدین بابامم گفته بودن اون که به ما چیزی نگفته وچون ایشون هم ضایع شده بودند یکی دو ساعت کتکم زدن .اینم یک خاطره کوچک با استادمون خانم خاجوی .خداحفظشون کن
محمد علی غفاری

۰ نظر ۰۶ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۵:۵۱
محمدعلی خالقی

7

۰ نظر ۰۶ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۳:۱۲
محمدعلی خالقی

سرزمین مادری

چهارشنبه, ۵ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۳:۵۲ ب.ظ

             سرزمین مادری

 

اسفاد ای زادگاه مادری من چه می کنی 

با دستهای خسته و روح شکسته چه می کنی

 

درد است در فراق من از حال و روز تو 

شهر سکوت و در دیوار شکسته چه می کنی 

 

روزی و روزگاری و حال و هوای تو 

شور اشتیاق بر مزار شهیدان چه می کنی 

 

از باغ های خرم و شیر و دلان تو

ان کوچه باغ  عام و مردان ادیبت چه می کنی

 

در سالهای  دور عصر   گبر و ترکمن 

عمری چو پرچمی حفاظ بر بلندا چه می کنی

 

چون ریشه در خاکت بود سرو و سربلند

عمری چو قرنی عظیم پانصد ساله چه می کنی

 

هر چند که خاکت بود کیمیای در 

می بوسم و چشم به راه مزار حبیبان چه می کنی

 

مقبول حق در کفن و مرگ و آخرت 

خفته و نکوست در کنار  نیاکان  چه می کنی

 

گر زندگی همین بود عمری چو برق و باد 

بی تو چو مرگی ایست به سرای دوباره  چه میکنی

 

گفتم و شدم شاد چو شمشاد و ارغوان

آن کس که شنود شعرت شادمان چه می کنی؟

شاعر خالقی اسفاد (عرفان)

۰ نظر ۰۵ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۵:۵۲
محمدعلی خالقی

اسفاد قدیم

چهارشنبه, ۵ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۱:۰۵ ق.ظ

از راست خواجه شفیع موسایی  حاجی آقای واحدی حاج اقای غلامعلی زاده آقای موسایی حسین آقای غفاری  اقای نوروزی و حاج علی آقای غفاری

۰ نظر ۰۵ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۱:۰۵
محمدعلی خالقی

پرهیز از بخل

چهارشنبه, ۵ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۱۲:۴۸ ق.ظ

رابط بخل بین دو انسان می شه فاجعه 

زندگی قشنگتان را با افراد بخیل و نادان خراب نکنید 

 

گاهی وقتی ادما از دو نفر که بیشتر می شن   دیگه اون احترام دونفره رو به همدیگه نمی زارن می خوان خود شیرینی کنند یا به عبارتی نمی دونم منیتی از خودشون نشون بدن .

همیشه تو جمع این رخداد پیش میاد . 

چرا احترام ها شکسته می شه و اون احترام که دونفر با هم دارند از بین می ره 

مثل اون قضیه ایستادن بیجا مانع کسب است . 

همیشه برام یک سوال بود  که ایستادن بیجا مانع کسب است یعنی چی تا اینکه تجربه ی  کسب برام این قضیه رو روشن کرد . 

و حالا من می گم وقتی احترام ها شکسته می شه که جمع از دو نفر بیشتر می شه !!!؟؟؟؟

 

۰ نظر ۰۵ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۰:۴۸
محمدعلی خالقی

مرحوم خواجه غلام علی اسحاقی

سه شنبه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۳:۱۳ ب.ظ

پدرم 

سوگند به زیبایی چشمانت وبه ریزش همیشگی اشکهایم که من حتی به خیال باتوبودن هم قانعم....خیالت را از من نگیر که خیالت مهربانترین تصویر دنیاست ...‌پدرم کاش تصویرت نفس میکشید.....روحت شاد وجاودانه❤️

۰ نظر ۰۴ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۵:۱۳
محمدعلی خالقی

شقایق

سه شنبه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۲:۳۷ ق.ظ

 

سلام ای گنج مهر و عشق دیرین 

به قبرستان گور شوق وشیرین

کو اجداد    و     یاران خدایی 

شقایقها     کجایید  تو کجایی  

 

               خالقی اسفاد

۰ نظر ۰۴ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۲:۳۷
محمدعلی خالقی

موتور اژ

دوشنبه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۹:۱۴ ب.ظ
بیوگرافی اژ وبهترین تلنگرش

وقتی روغن چل به باک می ریختیم ومناظر زیبای هلالی دود را با دنده معکوسها در پشت سر تماشا می کردیم . زیبایی دود وغرش سیلند.شوق وذوق راکب را دوچندان می کرد .
وجالب اون که وقتی از جوی کرتی با جوب وبرقهای پر لاخ وسنگ وباز هم غرش اژ (عاشقتم ) به راه دویلی در راه بودیم و خورجینت همچنان دلنگان بود چند باری هم در برق وجو به زمین می خوردیم وغیر ممکن بود یکی از راهنماها نشکنه ,,,,
اماده جهت عملیات موش دود دادن
لوله اگزز بعضی از موتورها باریک بود وبعضی گرد که ما با اون گرده مشکل داشتیم ولی باریکه که همچنان با جیر محکم بسته میشد . وبالاخر سوراخ موش را هموار و اون لوله جیر تیوپی رو هم به سوراخ موش می گذاشتیم و همچنان غرش سیلندر به تگ دشت خانه هم میرسید . دود از چهل وپنجاه سوراخ بیرون می امد . تلنگرش انجاست که وقتی مشغول پلمپ سوراخها بودیم , همچنان در لابلای غرش موتور صدایی خنده می امد . که مات مبهوت راکب موتور را متعجب می کرد . که ملزم به خاموش موتور وبه دنبال صدا ,,,,,
نگو موش بر لبه پل نشته , وکت وشلوار و عینک افتابی زده و به مناظره ما پرداخته ومی خندد, 

جالب انجاست که میگه بفرما نوشابه ,,,
خالقی اسفاد
برچسب‌ها: 
۰ نظر ۰۳ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۱:۱۴
محمدعلی خالقی

خاطرات منقرضه

دوشنبه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۱:۳۳ ق.ظ

بنشین  با هم کمی گپی زنیم 

از قدیما و اون جوونا نگذریم 

گر بگم از بهرت ای دوست پیر مشی 

گر بود رویت سفید     قرمز  مشی

روزی بود  و    روزگاری داشتیم

گو گله و  خر گله    می داشتیم

هر که دو تا گو مداش کیف  می داش

گر ماست و سر شیر فراوو می داش

یا اگر مرغ وخروس هم می داش 

قد قدان تخمرغ به زنبیل می داشت

خیت پیاز سیرموک و کاه یادش بخیر 

بزغاله و شیخ روا     یادش بخیر 

کلب پیاز   علف کرده    سو مزنی 

داس مایی یا گو خوره گو مزنی 

سیم داغ !  گو موخوره یا بیارم

صبر کو   یک سیم سرخ بیارم

سر صبح   یک انار ترش بیار 

تا ده مین خیتا توره خو بنیا

یا که انار مبره یک سیم وپکنیک ره بیار

عجبا ای روزگار باز ده کجار

گندم سر زعفرو    او ره بیار

پی باغو ره او دادم فردا عمله درم

خر و جقد وماله یک رسمون کم درم

چه سواری داره ده ری مله یک پایه

شاشا  پل ره بگی   ترگز اناری مایه

خرا هم مونده شدن پیزور ببن قب نکنه

گردن اور محکم بگی زن صحبخور مایه

بگذریم    پل خیت هم ، موشی شده

موتور اژ ، یا هم ، پنج کیلویی کاه مایه 

یادمه موتور اومه ده جو کرتی قرش اژ

باز مترسم که همو موش عینکی مر مایه

اگر ای بار دگه و موتور اژ و روغن چل

ا همو موش و همو غرش اژ و مه بم

کلکو کنده شده گور  صحب خور مایه

بخدا مونده شدم وگر نه تا صبح بریتو

اقدر حرف مزدم   ولی یه اما داره 

حرفوکه حرف میره اوسونه داستان مایه

                   خالقی در اسفاد وطنم

۱ نظر ۰۳ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۱:۳۳
محمدعلی خالقی

حفظ اجداد با ذکر نام

دوشنبه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۱۲:۵۷ ق.ظ

۷

۰ نظر ۰۳ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۰:۵۷
محمدعلی خالقی

انجیر کوهی

دوشنبه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۱۲:۴۸ ق.ظ

۷انجیر کوهی اسفاد   

 

انجیر کوهی یا می شه گفت انجیر طبیعی یکی از گونه های انجیر است

این انجیر خودرو می باشد و در مناطق کوهستانی می روید ودر مقابل خشک سالی سرما وباد واب مقاومت زیادی دارد 

درخت این انجیر در روزنه کوهها ویا صخره ها می روید 

انجیر رسیده ان شیرین و سفت و کمی ترش مزه می باشد 

این میوه از قدیمی ترین گونه های گیاهی می باشد و از قدیم برای مردم آشنایی داشت  در اسفاد ما بعلت موقعیت آب و هوایی وخشکسالی های مکرر  امروزه کمی نادر شده و در اسفاد قدیم این میوه از پررنگ ترین میوه های کوهی بود و پرندگانی چون کبک تهی بلبل و خزندگان علاقه بسیاری به ان داشتند  و امروزه هم از درختانی به ندرت هنوز استفاده می شود . 

این نوع میوه خوراک مناسبی برای کبک و تهی بوده ودر قدیم در سایه این درخت  از وسیله ای به نام  دودر جهت به دام انداختن انها استفاده می کردند  چرا که این پرنده علاقه وافری به این میوه دارد  

محل را برای به دام انداختن کبک ها در دامنه کوه تا پای درختان انجیر به طرز ماهرانه ای از خار و خاشاک تعبیه می کردند تا بتوانند راحت تر انها را شکار کنند . 

چوب این درخت هم بسیار مقاوم و قوی  می باشد

انجیر خواص بسیار خوبی برای هضم غذا  واز طرفداران بسیاری در قدیم وحال برخوردار می باشد

رنگ انجیر کوهی اسفاد معمولا سیاه و پوستی محکم  و دانهایی ریز وخوش مزه و انجیر زرد انجیر چغوکی وانواع دیگری هم در باغ ها می توان مشاهده نمود 

                 خالقی اسفاد

۰ نظر ۰۳ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۰:۴۸
محمدعلی خالقی

ته شله و منبع آب

شنبه, ۱ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۱:۵۱ ب.ظ

ته شله  و منبع اب

 

ته شله مکانی استراتژیک در اسفاد محسوب می‌شود از چند جهت :

اول بخاطر اینکه بعد از راه در قلعه که هم اکنون آسفالت شده بعنوان دومین مسیر اصلی برای دسترسی شهرک به پای چنار استفاده می‌شود که این مسیر به راه پی قلعه معروف است.

دوم وجود بخش بزرگی از مزارع در اطراف این راه که وجود جوی آب همراه با درختان توت در سرتاسر این راه به آن زیبایی خاصی بخشیده است.

سوم به دلیل وجود خرمنگاه های گندم و جو  که البته تعدادی از این خرمن ها در پیزاد قاضی هم وجود دارد. 

 

ته شله زمینی صاف با ارتفاعات کم   پایین وبالا شیب دار می باشد که مختص خرمنگاه ها صورت می گرفت و عمومی محسوب می شود که هر کس جایگاه خاص خودش را از قدیم و ایام دارد وچون از محیطی تقریبی در معرض باد می باشد از این مهم برخوردار گشته و در زمان اسفاد قدیم جایگاهی برای عصر امروز فراهم کرده که شاید برای نسل امروز ناشناخته باشد و انسان را به سوی عشق محبت و صفا سوق می دهد 

وشاید قدیمی ها با هر بار عبور از این مجاورت به یاد خاطرات و کلماتی مانند خداقوت  چیگ  دروازه  خر وگاو ریسمان جوال  و گندم جو ماش خرجین و واز همه مهمتر اجداد و پدران و مادرانی که امروز در جمع ما  نیستند بیفتند 

چهارمین دلیلی که به این محل اهمیت بخشید ایجاد منبع آب شرب شهرک اسفاد هست

این منبع زمینی و بتنی به متراژ تقریبا ده در پنج و عمق چهار و پنج متر که از بتن سخت و فشرده در دهه 60 ساخته شد و مدت کمی از آب چاه عمیقی که در مجاور همین محل حفر شده بود تغذیه می شد که احتمال بر تامین اب شهرک و همین طور اگر عملی می شد برای مزارع هم قابل استفاده بود که موثر نشد و هم اکنون از آّب اسفدن تأمین می شود. یادی کنیم از مرحوم حاج میرزاحسین نظرجانی (پدر دهیار فعلی) که زمان ساخت این منبع منزلشان در ته شله واقع بود و همکاری موثری در ساخت منبع داشتند.

داستان چاه و دردسرهای حفر آن و خشک شدن آب آن و انتقال موتور دیزل و تانکر آن تراژدی است که از آن فقط اتاقکی به یادگار مانده است.  چاهی که برای اسفادیها آب نداشت شاید برای شرکت حفاری نان داشت.

       نگارش احمد محمدیł 

۰ نظر ۰۱ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۳:۵۱
محمدعلی خالقی

تجربه زیادی خوبی کردن

شنبه, ۱ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۲:۳۵ ق.ظ

از قدیم گفتند زیادی خوب نباش داستان می شه

 

ادم  گاهی دوست داره دستی رو بگیرد یا هم به کسی در حد توان خودش خوبی کند

اما    گیرم که خلق  را به طریقی فریفتی 

                               با دست انتقام طبیعت چه می کنی

چقدر زشت است وقتی به کسی خوبی می کنی و بعد در جواب خوبی هات بدی می بینی 

این خوبی میتونه پول دادن به کسی  باشه یا غذا دادن به کسی  یا ماشین یا خانه وبعد طرف حسابت میگه   بعنوان مثال اونکه خونه مجانی بهش دادی  مثلا خانش سوسک داشت  یا پول به اون یکی بیشتر داده به من کمتر یا ماشین رو می زنه به جایی میگه خراب بود یا غذا شو میخوره میگه چقدر بده مزه بود یا هم خانه بنده خدا یک سال زندگی می کنه بعد می ره می گه  یک اتاق کوچیک که بیشتر نیست . 

 

امروز به نتیجه می رسیم اگر می خواهید همانی که هستید باقی بمانید فقط همان باشید که هستید یعنی اگر خواهر هستی خواهر بمان 

مثلا خواهرتو هر روز تو مسیر ی سر کار می رسونی و یه روز به هر دلیلی نمی تونی برسونی  صداش در میاد و انگار طلب داره پس بهتر که از اول هیچ کاری آدم نکند  اونوقت می تونی خواهر و برادر  بمانی بعنوان مثال دایی ازت توقع داره هر روز کلید خانتو بگیره  و یک روز بهش ندادی  انگار باهات دعوا داره پس  همون دایی اولیه که به اسم صدا می زنه بمونی حرمتش بیشتره و مادر که هر روز برات غذا درست می کنه و یه روز نکرده مگه ما طلب داریم ازشون 

این یعنی چی  فهم و شعور کجا رفته من از خانواده گرفتم غریبه بماند.

 

تجربه میگه پایان هر  دوستی و خوبی  بدیه البته بعضی ها حقوقتشو دارن 

انسان مخلوق عجیبی ایست برای گناهان خودش وکیل است و برای گناهان مردم قاضی   

امیدوارم همیشه همونی که هستین بمونین البته بعضی شاخص ها واقعا شایسته لیاقتند.

                                       

۰ نظر ۰۱ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۲:۳۵
محمدعلی خالقی

زنده یاد خسرو شکیبایی

جمعه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۷، ۰۳:۲۹ ب.ظ

 

مهربونها تنها مشکلشان اینه که فکر میکنن بقیه  هم مثل خودشون  مهربانن

زنده یاد خسرو شکیبایی

 

۱ نظر ۳۱ فروردين ۹۷ ، ۱۵:۲۹
محمدعلی خالقی

آواز پریها

جمعه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۷، ۰۲:۵۷ ب.ظ

آواز پریها

 

بود یک بازی چو شطرنج این چنین 

بشنو از سرباز خونین بر زمین

قلعه ای بود شیر مردانی  دلیر 

صاف وبی رنگ همچو آبی سقف این

قلعه ای خاکی و خشتی داشتیم

زیر هر خشت پینه ها می کاشتیم

قلعه بود و شاه بود و یک وزیر 

باغ بود و تاک بود و اسب و زین

بوی نان و بوی آب و  بوی خاک 

جز بر این شب بود و جغد و بوی داد

جغد این قلعه چو پیر و دیو و سیر 

حاکم خون و زمین و چوب و تیر

ناله ها   فریادها  در    زیر آب

بی ثمر چون  تارها  جوخه   دار 

همچو پر پر بر زمین گلهای یاس

خون می بارید شقایق زیر تیغ

همچو ماری خشمگین کین می داشت

بر سر هر سایه کمین   می داشت

روزگاری تلخ شوم    اندیشه بود 

مکر و حیله تخت و تاج در ریشه بود

بود این بازی و تازی     عصر این 

تلخ بود  و زهر بود و تیز برین

باید این سر بر زمین افتاده بود 

یا بر این سر بر زمین اندیشه بود 

روزگاری می سجادم بر فلک

آرزویی مرگ بود بر این حکیم

                    سراینده خالقی اسفاد

۰ نظر ۳۱ فروردين ۹۷ ، ۱۴:۵۷
محمدعلی خالقی

مرحوم برادر شهید میرزا نقی شفیعی روحشان شاد

پنجشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۷، ۰۵:۱۳ ب.ظ

۲ نظر ۳۰ فروردين ۹۷ ، ۱۷:۱۳
محمدعلی خالقی

داستان ما مثل شد

پنجشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۷، ۰۴:۵۲ ب.ظ

با لبخند منو بخون

 

تا حالا دقت کردید بعضی از افراد شدیدا ابراز هم دردی می کنند  و علاقه از خودشان نشان داده و صمیمی و گرم وارد جلد ادم های ساده می شن 

اینها چاپلوسانی بیش نیستن که با مکر و حیله روبه هانه خود موجب حیله افراد ساده می شن

 

همین که می شینی تو ماشین یارو یک نگاه غلیظ .......قیافه ات خیلی آشناست داداش بچه کجایی 

یا می ری تو تعمیر گاه پلوس ماشینو جا بزنی یا رو در هینی که کارشو انجام میده یک لبخند  ملیح میکنه و میگه بچه کجایی  یا هم می فرستد دو تا گرد گیر پلوس بگیری وقتی اومدی می بینی بسته و ایراد از جای دیگه بوده به بهونه پلوس پنجاه هزار ازت گرفته 

قافل از این که نمیدانن که ما بچه اسفادی م

و جواب این شیاطین این است . 

روزی منتظر ماشین از گاراژ دارا به صبا بودم  تا نشتم

یارو کجا می ری گفتم صبا  

قیافت خیلی  آشناست  بچه کجایی  .... منو بگو یه جوری شدم . گفتم این از اوناست . 

در هینی که با گوشیم داشتم ور می رفتم 

گفتم محمد 

یک نگاه و یک دنده معکوس

دوباره پرسید بچه کجایی 

گفتم محمد 

یک لب کچ و یک کمان ابرو از خودش نشون داد 

گفت کجای صبا می ری گفتم مشهد 

دوباره یک لبخند و یک لب چرخان 

منم طبیعی

در هینی که داشتم پفک می خوردم  گفتم بفرما نوشابه

یک مکس کرد دوباره پرسید 

هوا گرم شده

گفتم همین جلو 

گفت چی همین جلو 

گفتم پیاده 

گفت

حالت خوبه  گفتم پانصد بیشتر ندارم

داشت  دو دستی می زد تو سرش 

فهمیدم منظورش چی بود 

 ازمیدان دو قدم رد شده بود می خواست پانصد بیشتر بگیره یعنی ۱۵۰۰

منم پیاده شدم و  بهش گفت گفتی اسمت چی بود

باشه  اسفاد  یادت باشه

ممنون 

نقل بود از یکی دوستان   همون شخص خسته مانده رفته بود خانه که غذا بخور ه و داستان را واسه زنش تعریف می کرده 

زنه بهش گفت شک نکن قاینی بوده 

مرده هم با جد گفت نه بابا می گفت  اسفاد

زن گفت قابله ماکارونی تو یخچاله بردار بخور تا حالت جا بیاد حالت خوب نیست 

اسفاد رو چطور نمی شناسی 

بادرینگ حقه  زردک

 مرغ پر زنی نمی شناسی

تا درب یخچال رو باز می کنه وقابلمه رو میاره، جلوش می بینه که یک اسفادی تموم ماکارانی ها رو خورده و چهار زونی  

وسط قابلمه نشسته و بهش گفت گفتی اسمت چی بود 

نقی

ما که نهار نخوردم

 ما خیلی باحالیم

۰ نظر ۳۰ فروردين ۹۷ ، ۱۶:۵۲
محمدعلی خالقی

۱ نظر ۳۰ فروردين ۹۷ ، ۱۴:۱۸
محمدعلی خالقی