اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها

اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها

اسفاد وطنم

اسفاد ای سرزمین مادری من چه می کنی با دستهای خسته روح شکسته چه می کنی
درد است در فراق من از حال و روز تو شهر سکوت در و دیوار شکسته چه میکنی
روزی و روزگاری و حال و هوای تو شور اشتیاق بر مزار شهیدان چه می کنی
آن باغ های خرم و شیر دلان تو ان کوچه باغ عام و مردان ادیبت چه می کنی

بایگانی

۱۰۱ مطلب با موضوع «تاریخ اسفاد» ثبت شده است

صبح آفتابی طلایی

شنبه, ۱۰ آذر ۱۴۰۳، ۱۰:۵۵ ق.ظ

 

اسماعیل کریمی:
سرو بلند قامت🌳
🌿(شاهکار خلقت در روستای اسفاد)🌿


سروی به روستایم از دور هست پیدا
با قامتی بلند وهمچون عروس زیبا 

از دور می درخشد مانند یک ستاره
هر کس که دیده او را ،دلتنگ او،دوباره

بر روی ،شاخه هایش ،مهمان زیاد دارد
او مهربان رعناست،هرکس بیاد دارد! 

سروی که یادگار است ،از دوره ی نیاکان
با خاطرات بسیار ، با رازهای شاهان

او از قدیم الایام، بودست ،پدر ومادر!
از بهر نوعروسان،یا حاجیان ،عزاگر!!

بابرگ های سبزش،بخشید رونقی ،ناب
برمحفل عروسی ویا عزای ،ارباب

هرگز نگشته است پیر ،هر روز او جوان است 
برشاخه هاش،چون دشت،هفتاد آشیان است

گنجشک وزاغ وکفتر ،بلبل وقمری ،ناز
هرروز می سرایند ،انواع ساز وآواز

برسایه سار ،پهنش هر کس به عیش ونوش است 
سرو بلند قامت ،او همچنان خموش است 

در روستای اسفاد، هر رهگذر که آید 
با سرو وخاطراتش ،هم آشناست،شاید

این سرو پیر برنا،گویا که،شاهکار است 
او دردل درختان ،در اوج ،اقتدار است

رازی که در دل اوست،باقصه های زیبا
ازسالیان دور است ،با مردمان دیبا(همچون ابریشم)

ای مردمان خوش قلب ،با او رفیق باشید 
این راز وقصه ها را ،لطفا به هم نپاشید

امروز در دل سرو  ،گویی شده ست آشوب 
مرهم به زخم گیرید،تا حال او شود خوب

این افتخار وعزت این یادگار دوران
جان دوباره گیرد، باشید مرد میدان

باید که سالهای ،بعد از شما بماند 
هر نسل که باز آید ،قدر ورا بداند

🌺سروده:فاطمه جعفری 🌺

سرو اسفاد

سفرنامه را چون که ناصرنگاشت
بسی حرمت  سرو را  پاسداشت

بر اسفاد چو ایشان  نمودی گذر 
بر آن مسجد و سرو  کردی  نظر 

پس ازچندقرن ازچه کرده نهان 
ندیدهست اوازه اش  در جهان 

 چرا  اسم  سرو  سهی را  نَبُرد 
گمانم  که  او حق  اسفاد خورد

کهنسال تر زو  بدین جا که دید
به ایران  کجا مثلش امد پدید

ندیدی تو سروی بدینسان بزرگ
تنومند و سرسبز ،عظیم وسترگ

نه  شایستهء  این  ادیب شهیر 
کند حذف این خلقت بی نظیر

بگو بر ادیب و  به  استاد  ما 
که این سرو  را گوشه ای جانما

به تحسین این سرو یونس نوشت
درودش براین خلقت وهرکه کشت

غلامحیدر کریمی 

۰ نظر ۱۰ آذر ۰۳ ، ۱۰:۵۵
محمدعلی خالقی

سلام به سحر خیز های آنلاین

دوشنبه, ۲۸ آبان ۱۴۰۳، ۰۶:۰۹ ق.ظ

۰ نظر ۲۸ آبان ۰۳ ، ۰۶:۰۹
محمدعلی خالقی

شعر مرتضی حسینی

سه شنبه, ۲۸ فروردين ۱۴۰۳، ۰۷:۳۲ ق.ظ

✅تقدیم به گروه های مجازی اسفاد
سلامی بر گل آوای اسفاد
به جمع خوب و خوش آرای اسفاد
گروه بعد هم اسفاد خبر هست
که جمع خوب و با فضل و هنر هست
چنین اسفاد من گر دور هم بود
که شرمنده ز اوصافش قلم بود
گمانم بانوان دارند گروهی 
که بند باشد حیات او به مویی
گروه دیگری فرهنگیان است
که در خواب عمیقی و گران است
نه حرفی ، نه حدیثی  و نه آواز
همان پُستی که بوده از سر آغاز
به  اسفاد سرو آن باشد قدیمی
کنار باغ عبدی و عظیمی
ندارد بُنجه ای یا آب راهی
ز دور عکسش نماید با سیاهی
همه گویند نوشی از قدیم است
چو‌ برگ سبز شعری از شمیم است
✳️شاعر: مرتضی حسینی اسفاد

۰ نظر ۲۸ فروردين ۰۳ ، ۰۷:۳۲
محمدعلی خالقی

حوض ملا حاجی مناطق دیدنی اسفاد

سه شنبه, ۱۴ فروردين ۱۴۰۳، ۱۲:۰۸ ب.ظ

حوض ملا حاجی
در اسفاد قدیم بعلت عدم وجود آب لوله کشی و دسترسی به آب شرب ، یکی از ابتکارات بسیار ارزشمند اسفادیها احداث حوض انبار آب در  کوچه باغ ها . معابر و محله های مختلف اسفاد است که جهت استفاده عموم ساخت شده است.
حوض انبار زیرزمینی حدود 70 تا  100 هزار لیتری  با دیوار سیمانی و یا ساروج و پوشش سیمانی از ترکیب سیمان و ماسه بادی ( قوم ) ساخته می شد که بدون قیرگونی و ایزوگام ، هیچ گونه نشتی آب به بیرون نداشت.
حوض ملاجی در ابتدای کوچه ملخی و انتهای جوی مه ریمه ( مهریمن ) توسط ملا حاجی از طایفه ابراهیمی و مددی احداث شده اند.
مرحوم ملاحاجی فردی مهربان . بی آزار و مومن بودند که در منزل مرحوم محمد ابراهیم ابراهیمی زندگی می کردند. ایشان بعلت ناتوانی از ناحیه پا ، قادر به انجام فعالیت و کار کشاورزی نبودند و هر روز جلو درب حیاط  و سایه درخت می نشستند و کوچک که بودیم وقتی از آنجا رد می شدیم به ایشان سلام می دادیم.
آب حوض ملاحاجی ، خنک ،  گوارا و در دسترس بود.
پله های این حوض رو به قبله و وسیع و داری شیب کند بود و همچنین شیر آب نیز دارای فشار کم بود و کودکان نیز بدون ترس از افتادن در پاشیری و فشار شیر آب می توانستند آب بنوشند.
در دسترس بودن و همچنین تهیه آب مصرفی منزل از این حوض و نوشیدن و رفع تشنگی خود به خود مارا وادار می کرد که ضمن سلام به ساحت حضرت اباعبدالله ، برای خود مرحوم  ملاحاجی و پدر مادر ایشان خدابیامرزی بفرستیم.
امروزه  با تعبیه و نصب آبسردکن می توان این امر خیر را ادامه داد و با احیاء حوض انبار ها به توسعه گردشگری کمک نمود.
                             کریمی اسفاد

+ نوشته شده در پنجشنبه بیست و دوم تیر ۱۳۹۶ ساعت 2:7 توسط اسماعیل کریمی

۰ نظر ۱۴ فروردين ۰۳ ، ۱۲:۰۸
محمدعلی خالقی

شرکت تعاونی روستای اسفاد

دوشنبه, ۱۶ بهمن ۱۴۰۲، ۱۱:۰۰ ب.ظ

شرکت تعاونی اسفاد
یکی از مراکزی که در اسفاد منشاء خدمات فراوانی برای مردم اسفاد بوده است شرکت تعاونی مصرف اسفاد است که از همان اوایل انقلاب توزیع اقلام و لوازم و مواد خوراکی کوپنی  قند و روغن و شکر  توسط آقای حاج حسن ابراهیمی صورت گرفته است.
مکان اولیه شرکت تعاونی یک اتاق در منزل آقای  میرزا حسن واحدی بود که باوجود مشکلات فراوان و کمبود جای مناسب به مکان فعلی در شهرک جدید اسفاد منتقل شد که با حذف مواد کوپنی، دیگر خدماتی ارائه نمی کند.
ایشان مردی سختکوش ، مردم دار و خوش برخورد همراه با گفتن اصطلاحاتی نظیر پسر خاله و رفیق است که بیشتر اوقات خارج از برنامه ساعت کاری به مردم  خدمات فراوانی ارائه نموده  است چرا که خیلی از اوقات افراد بصورت انفرادی برای باز نمودن  درب شرکت تعاونی به درب منزل ایشان مراجعه می نمودند که مشکلات خاص خودش داشت. از خصوصیات دیگر  ایشان تبحر خاص در حساب و کتاب و استفاده از  چرتکه  است.
به هر حال رسیدگی به امورات عمومی مشکلات خاص خودش را دارد
برای ایشان و خانواده محترمشان آرزوی سلامتی و بهروزی داریم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد. 

  اسماعیل کریمی اسفاد  96

 

 

 

۰ نظر ۱۶ بهمن ۰۲ ، ۲۳:۰۰
محمدعلی خالقی

دوشنبه, ۱۶ بهمن ۱۴۰۲، ۱۱:۱۶ ق.ظ

۰ نظر ۱۶ بهمن ۰۲ ، ۱۱:۱۶
محمدعلی خالقی

شعر اسفاد قدیم

چهارشنبه, ۲۷ دی ۱۴۰۲، ۱۱:۵۱ ق.ظ

     اسفاد قدیم

بفکرم آمد از اسفاد گویم 
    زخلاق جهان امداد جویم
 
    ۰ولیکن نقص درگفتار افتاد 
   شدم سرگشته ومجروح وبیمار
 
   گرانیهامراهم گیج کرده 
هزاران شایعه ترویج کرده
 
۰  دگر حسی برای من نمانده     
مرا معبود سوی خویش خوانده
 
   ۰اگر چه نت مرا زین جا نرانده
     ولیکن کور سو امید مانده 

   بگویم اول از اسفاد  و بامش 
   زان قلعه وزان خشتای خامش

زشاسکوه و مزار  آشی آن
 زمسجد پای چنار وکاشی آن

زجویِ زین و از کشمون ماشی
زمیلاکو که شاسکو را داداشی

زهوهوی شغال و از وحوشش
زسیخل آن رقیب سختکوشش

زکشمونا وان سرو وچنارش
زان اب قنات بی مثالش

زکیچه تنگ وباغای انارش 
زآن پای چنار وکوهسارش

زلاخای سنگوا وناز کبکش
بنازم کوچه باغ ان راه وسبکش
 
دوباره گویم از ان مردمانش
 زپیر و کودک و مرد و زنانش

زسنت های دیرین کهن نیز
لباس های زمستانی وپاییز

 همان کارخونه های ذوب اهن
که بوده گرم کارش مرد وهم زن

جلک ریسی و هم کرباس بافی
قلایی از مس وقالیچه بافی

نخ  قالیچه ها  را  رنگ‌کردن
وآویزان و یعنی چنگ کردن

برای مسکه مَشکی ساختن از پوست
به همکاری قوم،  همسایه ودوست

زبهر   آرد جفت  آسیابی
اوآخر برقی اول بوده آبی

برای اسب نعل وزین چرمی
نه سرما مشکلش باشد نه گرمی

چقل وچیگ می ساختند ز، روده
نه وابسته و نه  محتاج   بوده

هم اکنو ن می شود الگو یشان کرد 
بسی کار ها کپی از رویشان کرد

گمانم  میشود  کاری  دگر  کرد
زمنفی بد گمانی هم حذر کرد

دوباره    بهر   آبادی   انجا
یکی از حرفه ها را کرد سرپا

توکل بر خدای حی دادار
زداید رخوت و سستی زبیکار 
    
۰خداوندا به روح ما جلا ده   
به سعی ما به جان ما صفاده 
  
به  دادار  و  بحق   ال   طاها 
تو وضع  کار ما را خوب بنما
   
  به دهداری بده چند تا دلاری  
  زبهسازی  جو ی سیمان لاری
 
   ۰تواسکمبل بده بر تگ مسیله 
   نما حوض  عوض  را تو  وسیله
  
۰توبرگردان به رود ان بید مشکش 
  شود سرسبز درختان تمشکش
  
۰به غال گرگ بده ان شله اش را  
به پی باغو بده ته شله اش را

تویونس  را بده روشن ضمیری
نما همسایه اش غفار میری

شاعر غلام حیدر کریمی 

۰ نظر ۲۷ دی ۰۲ ، ۱۱:۵۱
محمدعلی خالقی

۰ نظر ۰۲ آذر ۰۲ ، ۰۹:۴۰
محمدعلی خالقی

مفاخر اسفاد

يكشنبه, ۹ مهر ۱۴۰۲، ۱۲:۰۸ ب.ظ

باسلام وبادرود واحترام

ای عزیزان دوستان بامرام

روح مردان بزرگ این دیار

هر که باشد بهر مردم افتخار

شاد باد از رحمت و لطف خدا

چون شده ازقید این دنیا رها

خاصه خوا جه باقر ان غواص نیز

روحشان شاد وبه دل ها باد عزیز

او که بوده در سخن اهل ادب

فارسی استاد ودانا ازعرب

راه رفتن چون بزرگان باوقار

احترامش داشت دارا وندار

خاطراتش مانده دراذهان هنوز

او که روشن بود روشن همچو روز


چون سخن امد زمردان بزرگ
ک
آن خردمندان  ، ادیبان سترگ

گر که می خواهید مانَد یادگار

عکس وتصویری ،شود پس ماندگار

خوب باشد یک نمایشگاه عکس

 اخر هفته برای بحث ودرس

از مفاخر  از علوم وازفنون

جمع گردد همچو یک کلکسیون

از مفاخر از ادیبان شاعران 

از قدیمی ها وهم از حاضران

هم زاشیائ عتیقه هم سند

هرکه دارد نسخه ای  قلم زند

آن چراغ هم گرچه خود یک کیمیاست

لیک مثلش هم کنون در نزد ماست

فکر کنم میدین سوئد جنسش زمس 

باشد ازبهر عزیزان ادرس

این سخن ها یونس از مادر شنید

او کلامش را به جان ودل خرید‌

حرف او بوده زبهر ما درست 

من نفهمیدم زایشان حرف سست

شاعر یونس کریمی 

۰ نظر ۰۹ مهر ۰۲ ، ۱۲:۰۸
محمدعلی خالقی

اب مایه حیات ، قنات اسفاد

يكشنبه, ۱۹ شهریور ۱۴۰۲، ۱۱:۲۸ ب.ظ

سلام به اسفادی های عزیز
 از قدیم گفته اند آب مایه حیات است.
 اسفاد ما  دارای یک قنات بزرگ و زیبا  که دارای سه شاخه باله گفته ما از سه نحر جاری می‌شده:
 1نهر یا شاخه شاهرود 
2نهر شیفکه
 3نهر تگ دره گلستان که آن نهر مسدود است. چون بر اثر سیل چاه هایش پرشده و آب آن در تابستان سرد وشیرین وبدون هیچ‌گونه رسوبات سالانه هزاران نفر از راه های دور و نزدیک برای استفاده از این آب گوارا راهی اسفاد می شوند درسایه های درختان سر سبز روستا به استراحت می پردازند.
 مدار آب این قنات برهشت شبانه روزاست.
 اسامی هشت شبانه روز به این نام ها نامگذاری است
1سر رم 2,دورم 3سررم 4,چهاررم 5پنجرم 6ششرم 7هفترم 8هشت رم .
هر شبانه روز دو طایفه است هر طایفه 127سرقه است هر سرفه یا هر تاس 5.5دقیقه است در قدیم هرطاقه یک میر آب داشت که آب را بین مالکین تقسیم می کرد.
 حالا فرق می کند آن زمان میراب طاقه در هر جوب که آب را می‌برد اول شرکت آبداری می کردند آخر وقت میرآب را می‌گرفت آن وقت ساعت نبود یا همه نداشتند یک تاس کوچک بود که وسط آن سوراخ کوچکی بود و یک ظرف بزرگترین بود به گفته مادیگچه متن را آب می کردند و تاس کوچک را وسط ظرف بزرگ می‌گذاشتند.
 آن تاس کوچک تر سوراخ کوچکی که در وسط آن بود پر آب می شد می‌رفت ته دیگچه میرآب دستش را می برد داخل آب وآن را بیرون می‌آورد یک تکا ن می‌داد که آب داخل آن نباشدو بعد می گذاشت داخل دیگچه این می شد یک سره و برای هرسره یک ریگ می‌گذاشتند.
  ادامه دارد....   
       ارادتمند محمد هادی نوروزی

۰ نظر ۱۹ شهریور ۰۲ ، ۲۳:۲۸
محمدعلی خالقی

روستای اسفاد

يكشنبه, ۵ شهریور ۱۴۰۲، ۰۵:۳۲ ق.ظ

 

 

شعر و ترانه روید از روستای اسفاد

آبی زلال جوشد از روستای اسفاد

هر تشنه ای که قدر آب حیات داند

یک قطره هم بنوشد از روستای اسفاد

هر بلبلی که در باغ آواز می سراید

گویا که نغمه خواند از روستای اسفاد

جویای فضل و دانش از ارض تا ثریا

درس ادب بجوید از روستای اسفاد

هر غنچه ای که چشمش را باز می نماید

باید قبا بپوشد از روستای اسفاد

هر سالکی که قصد قرب خدا نموده

باید که ره بپوید از روستای اسفاد

آن را که خاطر او از غصه ها ملول است

باید گُلی ببوید از روستای اسفاد

هر کس نداشت جایی ، اسفاد خانه اوست

باید دَری بکوبد از روستای اسفاد

هر جا روی دل تو در بندِ زادگاه است

کس نیست دل بشوید از روستای اسفاد

****

شاعر : مرتضی حسینی اسفاد – مدرس دانشگاه

۰ نظر ۰۵ شهریور ۰۲ ، ۰۵:۳۲
محمدعلی خالقی

آبیاری سر رم نوروز ۴۰۲

چهارشنبه, ۳۰ فروردين ۱۴۰۲، ۰۹:۳۰ ب.ظ

۰ نظر ۳۰ فروردين ۰۲ ، ۲۱:۳۰
محمدعلی خالقی

۰ نظر ۱۶ آبان ۰۱ ، ۱۹:۰۳
محمدعلی خالقی

فرهنگ سلام

سلام به معنی سلامتی و اظهار محبت و نشانه صفا و صمیمیت بین افراد در جوامع مختلف است.
سلام نامی از نام های خداوند است و بیش از چهل بار در قرآن آمده است.
پیامبر گرامی ما در مواجهه با افراد فقیر و غنی و بزرگ و کوچک در سلام کردن همیشه پیشقدم بودند.
سلام کردن ۷۰ حسنه دارد که ۶۹ حسنه برای سلام کننده است .
در اسفاد قدیم و جدید همه اسفادیها به همدیگر سلام و خدا قوت می دهند.
کوچک به بزرگ . بزرگ به بزرگ و زن به مرد به همدیگر سلام می دهند و اظهار محبت و تواضع خود را هنگام رد شدن از کنار همدیگر اعلام می دارند.
متاسفانه این موضوع در شهرهای بزرگ و کلانشهرها ،کمرنگ و غیر ممکن شده است روزانه هزاران نفر در پیاده روها بدون هیچ واکنشی از کنار همدیگر رد می شوند و از نعمت تحیت و سلام محروم شده اند .
شایسته است هنگام ورود به برخی مکانها ، پارک ها و کوچه های محل و مناطق  مربوط به خودمان ،به بزرگ ترها و بازنشسته ها سلام بکنیم
بخصوص بازنشسته هایی که پاتوق شان درب منزل خودشون  است .
به آنها سلام کنیم حتی اگر ناشناس باشند.
سلام یک دستور الهی و قرآنی است.
ان الله و ملائکه یصلون علی النبی یا ایها الذین آمنوا صلو علیه و سلموا تسلیما.
در پایان سلام و درود ما به شما اسفادیهای عزیز در جای جای ایران اسلامی.
پایدار باشید .
                 کریمی آوای اسفاد

۰ نظر ۲۵ فروردين ۰۱ ، ۰۴:۴۹
محمدعلی خالقی

ته شله گفتار اسفدی

پنجشنبه, ۲۹ مهر ۱۴۰۰، ۰۲:۳۲ ب.ظ

 

ته شله مکانی استراتژیک در اسفاد محسوب می‌شود از چند جهت :
اول بخاطر اینکه بعد از راه در قلعه که هم اکنون آسفالت شده بعنوان دومین مسیر اصلی برای دسترسی شهرک به پای چنار استفاده می‌شود که این مسیر به راه پی قلعه معروف است.
دوم وجود بخش بزرگی از مزارع در اطراف این راه که وجود جوی آب همراه با درختان توت در سرتاسر این راه به آن زیبایی خاصی بخشیده است.
سوم به دلیل وجود خرمنگاه های گندم و جو  که البته تعدادی از این خرمن ها در پیزاد قاضی هم وجود دارد.

ته شله زمینی مسطح با ارتفاعات کم، پایین وبالا شیب دار می باشد که مختص خرمنگاه ها صورت می گرفت و عمومی محسوب می شود که هر کس جایگاه خاص خودش را از قدیم و ایام دارد وچون از محیطی تقریبی در معرض باد می باشد از این مهم برخوردار گشته و در زمان اسفاد قدیم جایگاهی با  تلنگری نو برای عصر امروز فراهم کرده که شاید برای نسل امروز ناشناخته باشد و انسان را به سوی عشق محبت و صفا سوق می دهد
وشاید قدیمی ها با هر بار عبور از این مجاورت به یاد خاطرات و کلماتی مانند خداقوت چیگ  دروازه  خر وگاو ریسمان جوال  و گندم جو ماش خرجین و واز همه مهمتر اجداد و پدران و مادرانی که امروز در جمع ما  نیستند بیفتند
چهارمین دلیلی که به این محل اهمیت بخشید ایجاد منبع آب شرب شهرک اسفاد هست
این منبع زمینی و بتنی به متراژ تقریبا ده در پنج و عمق چهار و پنج متر که از بتن سخت و فشرده در دهه 60 ساخته شد و مدت کمی از آب چاه عمیقی که در مجاور همین محل حفر شده بود تغذیه می شد که احتمال بر تامین اب شهرک و همین طور اگر عملی می شد برای مزارع هم قابل استفاده بود که میسر نشد و هم اکنون از آّب اسفدن تأمین می شود. یادی کنیم از مرحوم حاج میرزاحسین نظرجانی (پدر دهیار فعلی) که زمان ساخت این منبع منزلشان در ته شله واقع بود و همکاری موثری در ساخت منبع داشتند.
داستان چاه و دردسرهای حفر آن و خشک شدن آب آن و انتقال موتور دیزل و تانکر آن تراژدی است که از آن فقط اتاقکی به یادگار مانده است.  چاهی که برای اسفادیها آب نداشت شاید برای شرکت حفاری نان داشت.
       نگارش احمد محمدی 

 

۱ نظر ۲۹ مهر ۰۰ ، ۱۴:۳۲
محمدعلی خالقی

درخت سرو و تنومند اسفاد

يكشنبه, ۹ خرداد ۱۴۰۰، ۰۱:۳۹ ب.ظ

سرو خمره ای و تاریخی اسفاد
هویت یک منطقه به ظرفیت های انسانی و طبیعی آن محل است . والحمدلله روستای اسفاد از این دو نعمت سرشار است. جا دارد از همسایگان این درخت کهنسال تقدیر و تشکر نماییم که سالها در حفظ و نگهداری آن کوشش فراوانی نموده اند و اگر در محیط متروک و عمومی بود شاید تاکنون اثری از او باقی نمی ماند. اما هفته گذشته فرصت شد دوباره  شکوه و عظمت این پدیده را از نزدیک مشاهده نمودم. لذا نکته ای را یاد آوری می نمایم که امیدوارم مفید باشد.
وآن اینکه در فاصله نیم متری این میراث ماندگار و گران سنگ دیگدانی درست کرده بودند برای چای آتشی و این کار برای پوسته ی فرسوده و آماده حریق این درخت  کار خطرناکی به شمار می رود. امید است با دقت بیشتر در حفظ میراث فرهنگی  کوشا باشیم.
مرتضی حسینی اسفاد_خرداد ۱۴۰۰۳

 

🍀 سپاس از توجه شما

 این درخت شاهدی زنده از دوران گذشته اسفاد است. 
زنده از آن جهت که هنوز مختصر شاخ و برگی سبز بر قامت کهن و تنومند آن باقی است.
او سرگذشت نیاکان ماست.  فراز و فرودهای اسفاد را دیده. خشکسالی ها و ترسالی ها،  قحطی ها و فراوانی ها، سیل،  زلزله، صاعقه و... را تجربه کرده و از همه جان سالم به در برده ولی در مقابل نامهربانی های انسانها مقاومت نخواهد کرد.
سرو نماد زندگی و جاودانگی است.
و این سرو نماد "اسفاد" است، آن را پاس بداریم.

احمد محمدی 

۰ نظر ۰۹ خرداد ۰۰ ، ۱۳:۳۹
محمدعلی خالقی

مرحومه والده غلامعلی الله رسانی

شنبه, ۲۱ فروردين ۱۴۰۰، ۰۹:۳۷ ب.ظ

 

با کمال تاسف باخبر شدیم که چندی پیش خانم نساء  چهره ی آشنای اسفادیها و میرآبادیها دار فانی‌ را وداع و به سوی معبود ابدی اش شتافته است.
مرحومه نساء همسر اکبر کریمی الله رسانی و مادر غلامعلیِ نابیناست . نام فامیلی اش را نمیدانم فقط میدانم او فرزند حسن نوه ی عباس معروف به نسای حسن عباس بود که همراه تنها فرزندش غلامعلی در همان اوایل زندگی مشترک از شوهر جدا شده و تنها زندگی میکردند و بجز یک خانه در قلعه ی بالاجنب منزل مرحوم حاج محمدنوروزی گویا ملک و درآمدی نداشته و در مقابل خدمات ارزنده ای که  برای اسفادیها بخصوص در مجالس شادی و عزا انجام  می داد مزد ناچیز یا خرجی می گرفت و به سختی زندگی میگذراند بعد از مدتی زندگی در اسفاد در ده ، پانزده سال اخیر به اتفاق فرزندش غلامعلی به شهرستان قاین مهاجرت نمود و با مرثیه خوانی و درویشیِ  غلامعلی در مسیر خیابان و میدان امام خمینیِ این شهر و دریافت کمکهای مردم گذران زندگی مینمود . مرحومه ی منظور بسیار ساده ، ساده زیست و بی آزار بود که به جرات میتوان گفت او در طول حیات خود هیچکس را رنجیده و آزرده خاطر نکرده و همه از او به نیکی یاد میکنند تا اینکه چندی قبل بر اثر کهولت و بیماری دعوت حق را لبیک گفت و آسمانی شد .  لذا بر خود لازم دانستم به پاس خدمات ارزنده ی این بزرگوار و حقوق احیاناً محقق نشده ی ایشان به اتفاق ، هم یادی کرده باشیم و هم به روح پاک آن مرحومه فاتحه و صلواتی نثار کنیم . مطمئناً او آمرزیده است و در نزد خالق هستی جایگاه قابلی دارد اگر این گفته را تایید میکنید جهت شادی روح آن عزیز آسمانی با هم بخوانیم :
فاتحه مع الصلوات

  با تشکر احمد عظیمی

 

 

۰ نظر ۲۱ فروردين ۰۰ ، ۲۱:۳۷
محمدعلی خالقی

به یاد مرحوم میرزا نقی شفیعی اسفاد

پنجشنبه, ۶ آذر ۱۳۹۹، ۰۲:۳۳ ب.ظ

میرزا نقی شفیعی مردی بسیار بشاش و خوش صحبت بودند که همیشه در لحظه ی  حضور دیدار   خنده بر لبان ایشان نقش می بست ویکی از خصوصیات اخلاقی ایشان ان بود که عاشق تفریح بودند . یادمه ما بچه بودیم در سفرهای نوروزی ایشان اوقات خود را بیشتر به پیاده روی و کوهنوردی می گذراند . و در تکاپوی قارچ محلی بسیار زیرک و کنجکاو بودند .  روزی از روزها یادمه یک دونه قارچی به اندازه نیم کیلو در دشت اسفدن پیدا کرده بودند . و برای ما بچه ها بسیار خاطره انگیز بود . 

روحش شاد یادش گرامی

به یاد روزهای خوش زندگی لبخند بهترین هدیه است تا به بقای عمر بیفزاید .

بیایید تا این لبخند را به همدیگر هدیه کنیم .  

 

۰ نظر ۰۶ آذر ۹۹ ، ۱۴:۳۳
محمدعلی خالقی

تصویر شاهرود اسفاد سال ۱۳۷۷

دوشنبه, ۳ آذر ۱۳۹۹، ۱۰:۱۵ ب.ظ

۲ نظر ۰۳ آذر ۹۹ ، ۲۲:۱۵
محمدعلی خالقی

باغ کبله قلی

يكشنبه, ۱۳ مهر ۱۳۹۹، ۰۲:۳۵ ب.ظ

باغ کبله قلی

با سلام و احترام
باغ کبله قلی که هم اکنون متعلق به آقایان براتی و کاظمی است از باغ هایی است که از قبل عید تا بعد از برداشت گلهای زعفران سرسبز بود‌. این باغ در مسیر مدرسه ما بچه های قلعه بود و در فصل بهار با شکوفه های زیبایش و در تابستان و پاییز با سرسبزی اش،چشم نواز بود. در این باغ که در اصل زمین زعفران است فقط روی پل های خیت زعفران درخت بادام کاشته شده است . درخت بادام درختی مقاوم برای مناطق خشک و کوهستانی است که درزمستان تا منهای ۲۰ درجه مقاوم و گرمای تابستان نیز برای رسیدن بادام لازم است. بادام درختی بسیار عالی و سود آور است فقط در فصل بهار با هوای سرد آسیب پذیر است و با کاشت بادام دیرگل این مشکل نیز حل شدنی است. بادام  خواص غذایی بسیار بالایی دارد.
امروز اسفاد نیازمند تلاش بیشتر و همه گانی برای عمران و آبادانی است. زمین های مرغوب و فراوان اسفاد ظرفیت های خوبی برای کاشت درخت بادام است.
باغ کبله قلی نمونه ای از کشت دو محصول زعفران و بادام است تا از آب و زمین اسفاد بهره وری مناسب انجام شود. علاوه بر این باغ ، باغ کنار و مناطقی از دامنه سلیمونی درخت بادام مشاهده می شود. امروز شایسته است برای مقاوم سازی اقتصاد اسفاد و رونق و آبادانی و بالا بردن سطح درآمد اسفادیها از این ظرفیت، بخوبی استفاده شود . علاوه بر سرسبزی، تقریبا تمام فصل از میوه بسیار سود آور و مقاوم و ماندگاری بالای این میوه می توان استفاده نمود. امروز درخت بادام پر محصول و اصلاح شده و دیرگل در مراکز جهاد کشاورزی وجود دارد. اسفاد نیازمند برندسازی محصولات است. هم اکنون آبیزی ها در محصولاتی نظیر عناب موفق بوده اند.
منتظر نظرات دوستان و دانش آموختگان و کارشناسان رشته کشاورزی هستیم
موفق و پایدار باشید
                ارادتمند کریمی اسفاد

۰ نظر ۱۳ مهر ۹۹ ، ۱۴:۳۵
محمدعلی خالقی

بهترین خاطرات من روزهای ساده ی زندگی بود

پنجشنبه, ۱۶ مرداد ۱۳۹۹، ۰۱:۰۷ ب.ظ

سلام خدمت  اقا رضای گل مدیریت وب اسفاد خبر 

تصویر عروسی اقای ابراهیم دلیر می باشد 

حدود سالهای شش هفت سالگی بنده یعنی سال ۱۳۶۷ 

از راست اقای حسن مصطفایی هم دوره ای دوران خدمت سلام عرض می  کنم به این دوست عزیز ، حسین اسحاقی محمد علی خالقی و اگه اشتباه نکنم اقای محمد رضا انصاری پشت سر من هم اقای کریم پور 

 

 

۲ نظر ۱۶ مرداد ۹۹ ، ۱۳:۰۷
محمدعلی خالقی

اسفاد را اباد کنیم

سه شنبه, ۷ مرداد ۱۳۹۹، ۱۱:۴۳ ق.ظ

۰ نظر ۰۷ مرداد ۹۹ ، ۱۱:۴۳
محمدعلی خالقی

اسفاد قدیم مروری به گذشته

يكشنبه, ۵ مرداد ۱۳۹۹، ۰۹:۳۷ ب.ظ

۰ نظر ۰۵ مرداد ۹۹ ، ۲۱:۳۷
محمدعلی خالقی

مزار اشی اسفاد (دیدنیهای اسفاد )

شنبه, ۲۱ تیر ۱۳۹۹، ۱۱:۳۵ ق.ظ

 

مزار آشی از مکان های زیارتی و سیاحتی اسفاد  است که در دامنه قله مزار آشی قرار دارد که در انتهای مزارع و کشتمان شیران و سلیمانی واقع شده است.
در زمان قدیم بر فراز این قله زیبا که از خاک سرخ و جنس سنگی و صخره ای است قلعه قدیم اسفاد قرار داشت که در  زیر این قله راه و دالانی  وجود داشته که بالای کوه را به دم قنات وصل می کرد و هم اکنون نیز آثار آن وجود دارد.
ظلم و ستم و خفقان زمان خلفای عباسی باعث شد تا تعدادی از  امام زادگان به نقاط دور دست و دور از دسترس عباسیان مهاجرت کنند و به کار تبلیغ مذهب تشیع علوی بپردازند.
و بر همین اساس در منطقه زیرکوه نیز مزار و قدمگاه های  فراوانی از سلاله اهل بیت وجود دارد.
البته گاهی اوقات انسانها از ترس سختی های روزگار نیز به عناصر طبیعت متوسل می شدند.
مکان مزار آشی  یک سنگ صخره ای بزرگ است  که به قول قدیمی ها اثر پنجه انسان بر روی آن وجود دارد و از دل این سنگ درختی زیبا روییده است که اسفادیها در پای این درخت با پختن آش و نذر آش و با گره زدن  نخ و پارچه به این درخت برای رفع حاجات به این مکان متوسل می شوند.
در چند سال گذشته به همت آقای حسین غفاری ضمن ساخت بنایی در این محل ، راه و جاده ای  تقریبا مفید برای دسترسی بهتر به این مکان احداث شده است.
با توجه به اینکه این مکان دارای چشم انداز و غروب بسیار زیبا و مشرف به انجیر های سلیمانی و در جوار قله زیبای سیاه و قلعه کوه  و همچنین نزدیک به پای چنار واقع شده  است
شایسته است استراحت گاه و راهی مناسب و مکانی بزرگ تر جهت توسعه گردشگری برای این مکان ایجاد شود.
و همچنین پیشنهاد می شود تیمی از جوانان و بسیج تشکیل شود تا راه و دالان زیرزمینی از سر قله تا پای چنار جهت گردشگری و کشف آثار باستانی شناسایی و بازگشایی شود.
                              کریمی آوای اسفاد

۲ نظر ۲۱ تیر ۹۹ ، ۱۱:۳۵
محمدعلی خالقی

اسفاد چرخه رسیدن به نان تنوری

جمعه, ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۱۱:۰۸ ب.ظ

به یاد نقوچ و مرور چرخه ی رسیدن به نان تنوری اسفاد
با گذشت زمان و پیشرفت صنعت و تکنولوژی ، شیوه ی زندگی مردم از سنتی به ماشینی تغییر کرده و به سرعت در مسیر صنعتی شدن به پیش می رود . در این میان زندگی کشاورزان و روستائیان نیز از این تغیرات بی نصیب نبوده و گهگاه آنان را درحسرت دستیابی به زندگی سنتی و بویژه مواد غذایی سالم و مرغوب شان می رنجاند .
در اسفاد قدیم پخت نان از تولید گندم و تهیه آرد تا رسیدن به سفره ی خانواده همه ی مراحل آن کار دست و بازوی اعضای خانواده و حاصل آن نانی سالم و بهداشتی و بدون هیچگونه اسراف و دور ریز بود. آن روزها خبری از نان خشک و کپک زده و چرخیِ نمکی نبود.
 کشاورز پس از برداشت گندم آن را در کندوهایی که آن هم ساخته دست خودشان بود ذخیره می نمود. کندو مخزنی گلی بود و از نوعی خاک قرمز که چسبندگی بسیار بالایی داشت ساخته می شد و به آن کندیک می گفتند. کندیک بیضی شکل بوده و گاهاً ظرفیتی تا نیم تن داشت که آن را ایستاده و روی سه پایه از جنس خودش ثابت می کردند. 
خاک مخصوص آن همان خاکی بود که با آن تنور درست 
می شد . استاد آن را چند روز خیسانده و خوب ورز می داد تا کندو ترک برندارد و با مهارت خاصی کندو را آماده می کرد و پس از خشک شدن از آن برای ذخیره گندم استفاده میشد.
  کندیک حکم یک سیلوی گندم را داشت این کندیکها سرِ پا و یا در دل دیوار کار گذاشته می شد. البته آن زمان به جهت چند طبقه بودن خانه ها و استفاده از تیرهای چوبی سنگین و نیز بکار بردن گل و خشت خام ، عرض دیوارها به بیش از یک متر هم می رسید . یک سرِ کندیک درب بارگیری آن بود و در سر دیگر آن شبکه ای کوچک برای تخلیه ایجاد می شد . کندیک ، گندم را سرد و بهداشتی و بدور از هرگونه رطوبت با حفظ شرایط دمائی مناسب جهت  ماندگاری عالی نگه می داشت . ولی صنعتگران سازنده ی سیلو نتوانستند با الگو برداری از نیاکان ما  این شرایط را در سیلو ایجاد‌ کنند . بعنوان مثال مشکلاتی نظیر راهیابی انواع پرندگان و حشرات و به تبع آن فضولات آنها ، نفوذ باران و گرد و خاک و رسانا بودن در برابر دمای خورشید و ... را در اغلب سیلوها می توان مشاهده کرد .
تهیه خمیر و پخت نان که کار بانوان بود با نیروی بدنی و در حرارت مستقیم آتش، کاری بسیار سخت و طاقت فرسا بود. برای تهیه ی خمیر و پخت نان مرغوب وجود خمیره (خمیر مایه) ضروری بود . خمیره همان مایه خمیر طبیعی کاملاً سالم و بهداشتی بود که از خمیر قبلی که سه الی چهار روز پیش درست شده بود لای سفره ی آردی که از تار و پود پنبه بافته می شد نگه  می داشتند . خمیر را در تغار سفالی بزرگ تهیه و پس از ورآمدن آن چانه می کردند . چانه ها را روی تخته ی مخصوصِ حمل خمیر  به مطبخ حمل می کردند. حالا نوبت شاخ کردن تنور بود. یعنی آتش کردن تنور با هیزم تا جایی که دیواره آن از شدت تافتن سفید گردد که اگر به این دمای بالا نمی رسید خمیر به تنور نمی چسبید و می افتاد . با تافتن تنور مادر آستین تنوری را به دست پوشیده و وارد سخت ترین مرحله کاری اش‌می شد‌. "اَستی تنوری" یک نوار پارچه ای پهن ، بلند و مقاوم در برابر آتش بود که آن را دور دست خود از مچ تا آرنج می پیچیدند تا دستشان از حرارت در امان باشد. مادر سر در تنوری داغ و تافته و پر از آتش می برد‌ بطوری که دست و صورتش مثل آتش تنور برافروخته میشد. بی منت خودش می سوخت تا فرزندش گرسنه نباشد . مادر اینجا هم در این شرایط سخت باز در اندیشه شاد کردن فرزندش بود و برایش نقوچ می پخت . نقوچ قرص نانی در اندازه ای خیلی کوچک بود که در خمیرش انواع روغن حیوانی ،جیزغاله ،سبزیجات ، زیره و دیگر دانه ها و ادویه های معطراستفاده می شد و برای خوشحال نمودن بچه ها می پختند.حالا که نقوچ را شناختیم بهتر است که کلوچ را هم به نسل امروزی بشناسانیم .کلوچ به نانی می گفتند که بسته به شرایط نامناسب آرد و خمیر یا دمای نامناسب تنور از دیواره ی تنور‌ جدا شده و روی آتش تنور می افتاد که قسمتی از آن می سوخت و قسمتی خام می ماند و قابل استفاده نبود . 
                                                                   ‌ ‌‌‌‌         احمدعظیمی۱۳۹۸/۱/۲۶

۱ نظر ۲۶ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۳:۰۸
محمدعلی خالقی

اسفادو دوست داری ؟ بامن بیا ، حالت خوب میشه :

اسفاد قدیم با همه سادگی و کاستی هایش حسرت به دلها
گذاشته است :
*قنات سرشار از آب و تمام باغات و مزارع سرسبز بودند 
آب قنات شامل ۸ طاقه که با اعداد  ۱ تا ۸  و پسوند رَم متمایز اند و به ترتیب سر رم ،دوی رم  ... و در نهایت 
هشتِ رم خوانده می شوند و هر شبانه روز به دو طاقه ی شب وطاقه ی روز تقسیم و نوبتهای شب و روز جابجا
می شود . هرطاقه ۱۳۲سره آب داشت و یک میرتا . 
۱۲۷ سره آب سهمِ شرکا و۵ سره سهم میرتا می باشد.
میرتا تاس و سره ای داشت که آب را بین شرکا تقسیم میکرد .
او از احترام خاصی برخوردار بود وخود نیز بسیار محترم.
*تمام حوض انبارها ، مملو از آب بودند و خانه باغ ،سکونتگاه هرخانواده بود .
برق نبود و برای روشنایی چراغ مَندَوی و پی  کم کم از چراغهای نفتی اعم از گردسوز ، لمپا ، چراغ بادی ، چراغ موشی و در اوج پیشرفت ، بعضاً چراغ توری داشتند .
 برای خوراک پزی ، آتش و دیگدان بود و بعدها به چراغ والُر ، علاءالدین ، پُرمز و فرِ نفتی ارتقا یافت .
ماشین لباسشویی و پودر رختشویی نبود و خانمهای زحمتکش کنار آب روان با دست و صابونِ بیرجندی رخت می شُستند .
*دیوارها وحصارها برای حیوانات وحشی بود ومردم با هم راحت و خصوصی .
*عطر دیوار های باران خورده کاهگلی مشام هر رهگذری را نوازش  می کرد. 
*مردم دست و دل باز و رویشان گشاده و بشّاش بود.
*درختان از بار زیاده ، می شکستند و سبد های پر از میوه بود که خانه به خانه می گشت .
* تنور اکثرِ خانه ها ، هر روز روشن بود و بوی خوش نان داغ محلی در اطراف می پیچید و همسایه حداقل به همسایه نان تازه می داد .
*مردم مستقل زندگی می کردند و مایحتاج شان نتیجه ی خود آنها بود و اگر جاده هم بسته می شد، روستا تمام آنچه برای گذران اهالی نیاز بود را تولید می کرد.
*گوگله ای داشتیم وهرکسی به ازای هر گاو یک گُمارِ گوگله را به عهده میگرفت و همینطور خرگله ای .
*جوی های آب ، سیمانی نبودند و درختان مسیر آب سر به فلک کشیده ، باطراوت و پر از میوه بوده و طعم تشنگی نمی فهمیدند .
*میوه ها از نظر صاحبان اشجار برای عموم حلال بودند و انگار کلاغ ها هم این را میدانستند که از بالای درخت برای عابران گردو می انداختند.
*اسفاد ۴ کارخانه ریخته گری داشت به مالکیت آقایان : 
۱-مرحوم حاج محمد تقی عظیمی 
۲-مرحوم خواجه میرزا علی خالقی 
۳-مرحوم خواجه سعادت قلی موسائی
۴-مرحوم خواجه اسدالله اسداللهی
گفتنیست که این مالکان کارآفرین هر کدام از تهیه چوب و سوختن زغال از کوه گرفته تا کار در کارخانه و حمل با الاغ به روستاهای دوردست جهت فروش،حداقل چهل نفر کارگر داشتند .
 *بلندگو نبود ولی موءزن سالخورده با آوای نحیف و دلنشینش به موقع بالای بام اذان میگفت.
*کارت تبریک و تسلیت نبود ولی پیک محترم مان به موقع بر سر مجالس غم وشادی آماده بود شفائی و زنده تک تک خانه ها دعوت می کرد.
*دود گُلخَن حمام در آسمان نویدِپاکی و ایمان بود.
*قیژ قیژ درب چوبی سرا،نوید آمدن پدر از کشتمان بود آتشونی ها برقرار بود و در عین نبود امکانات امروزی،مردم بی نیازو سر زنده.
*ایثار،انفاق وازخود گذشتگی بیشتر بود و سالانه بر موقوفات روستا‌ افزوده می شد.
*ماشین آلات کشاورزی نبود و گاو و خرهای جُقی ، عملیات کاشت ، داشت و برداشت را به شانه می کشیدند.
*به‌موقع زمینها بنفش از گل زعفران و بامها چیده از کووتهای سبز و مخروطی شکل کنجد بود.
*اسفاد قدیم دارای چند ده حوض انبار  و کر هایی بود که آبهای وقفی در آن جاری میشد تا عموم از آن استفاده کنند.
*مدرسه های پرشور اسفاد قدیم و مدارس  خالی کنونی قابل مقایسه نیست.
*بجای کیف ، توبره بودو بجای ساک مسافرتی بقچه.
* بجای کفشهای آنچنانی چپت ،موتوری ، گالش و چبلیت بود و لباسها ،کلاه هاوجورابها تولید ملی و هنر دستان خودشان که از کرباس وپشم گوسفند درست می شد.
*وسیله ی نقلیه نبود ولی اسب و زین وخر و خورجین آماده ی سرویس دهی حتی برای راه های دور به دیگر کشورها جهت مداوای مریض،تحصیل علم و سفر حج !
*تبلیغ زندگی بهتر در تعداد فرزند نبود و در هرخانه چند بچه قد ونیم قد در کنار خانواده مشغول کار بودند نه نگران کار . *مادر ها هم دوش پدرها کار بیرون را به دوش میکشیدند.
*وجود گله های زیاد احشام و رقابت بین مراتع وجود داشت *در تابستان کشتمان قرق بود و روستا قرقبان داشت ، فردی با هیبت وشکوه و فعال و با جذبه که اکنون نه از آن گله ها ی بسیار خبری هست و نه رقابتی وجود دارد . 
*شکارچیِ گرگ گله حقِ کلّه گرگی می گرفت و حالا حکمِ زندان .
*صیادان به حکم نیاز یا تفریح گوشت شکارمی خوردند و اکنون حسرت شکار . 
*قدیم تفریحات پَل پُکَّک ، دار وقهم ، ریگ بازی و غیره بود اما الان پلی استیشن،تبلت،موبایل و تلگرام .
خلاصه بگم خوش بودیم و آرام و بی دغدغه زندگی می گذراندیم که ای کاش 《همگی را با همگان 》 داشتیم .

۰ نظر ۲۲ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۲:۱۹
محمدعلی خالقی

آبیاری در اسفاد قدیم ، وه بن هو

يكشنبه, ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۱۲:۳۸ ب.ظ

 

آبیاری در اسفاد قدیم ( وه بن هو ) 

با سلام و احترام
آبیاری در اسفاد برای خودش آداب و قوانین خاصی دارد
در اسفاد قدیم زمان سهمیه آبیاری یک نفر را با استفاده از ظرفی کوچک به نام سره  اندازه گیری می کردند به این ترتیب که کاسه ای کوچک که دارای سوراخ کوچکی بود به آب می انداختند و وقتی این کاسه پر می شد یک سهم محاسبه می شد .
امروزه سره آب را با استفاده از ساعت و دقیقه  اندازه می گیرند و هر سره آب 6 دقیقه است که نیم سره برابر با سه دقیقه و چهاریک سره ، یک و نیم دقیقه است.
معمولا تقسیم آب در هر طاقه 24 ساعت، بر عهده میرآب است.
و میرآب تقریبا در محل تلاقی و تقسیم حضور دارد و آب را تحویل می دهد.
با توجه به اینکه مسیر های آبیاری و کشتزارها متفاوت است و آبیاری  ممکن است در مسیرهای مختلف و طولانی انجام بگیرد در این مواقع وقتی که  نوبت آبگیری تمام می شود با حضور در محل بستن آب و یا از طریق موبایل به نفر بعدی اعلام می گردد و آب به نفر بعدی تحویل می گردد.
اما در اسفاد قدیم که موبایل و ماشین و موتور نبود ، اسفادیها برای اعلام اینکه آبگیری تمام شده و نفر بعدی باید آب را ببندد از تکنیک صدای شغال استفاده می کردند و با ایجاد سر و صدا و گفتن  هو   هو  به نفر بعدی اعلام می کردند که آب را باید تحویل نفر بعدی شود و این فرد نیز با گفتن  هو     هو   این کار را به درستی انجام می داد.
اما نکته جالب اینجاست که وقتی صدای هو  هو  بلند می شد کلیه افرادی که در آن مسیر و وسط راه  بودند این صدا را تکرار  می کردند تا صدا به صدا برسد. و این یک همیاری و همکاری و یک احساس مسولیت و یک کار خودجوش بود و بالاخره صدا به نفر اصلی که صاحب آب بود می رسد و آب به نفر بعدی تحویل می شد.
در آبیز از این تکنیک استفاده نمی شد و آبیزی ها برای اطلاع نفر  بعدی ، با ایجاد  گرد و خاک و به باد دادن خاک نفر بعدی را مطلع می کردند
و این کار هنگام شب و در صورت نوزیدن باد و یا قرار گرفتن در باغ و درختان امکان پذیر و قابل رویت نبود.
اینکه آبیزی ها به اسفادیها شغال و اسفادیها به آبیزی ها سیخول می گویند شاید بخاطر همین موضوع است .

اما امروز با اختراع موبایل این تکنیک ها بی اثر شده است و فقط اسم و  رسم آن باقی مانده است.
                               کریمی آوای اسفاد 

۰ نظر ۲۱ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۲:۳۸
محمدعلی خالقی

زلزله 1376منطقه قاینات ،اسفاد

شنبه, ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۱۲:۰۵ ب.ظ

بیست سومین سالگرد زلزله 76 زیرکوه قاینات

افسانه من

تازه چشمهایم به خواب رفته بود . هوا خیلی گرم ومقارن ساعت ۲:۲۰ دقیقه بعداظهراردیبهشت ماه ۱۳۷۶بود . صدایی ارام و کودکانه در گوشم میس کال میزد .دایی دایی فکر میکردم خواب میبینم تا اینکه دستهایی نرم ولطیف به ارامی چادری که روی خودم پهن کرده بودم رو کنار زد ولبخندی عاشقانه نگاهم. را به خود به گیرا کشاند.

دایی دایی دایی 

با اینکه خستگی تموم وجودم را گرفته بود گفتن جان دایی چی میگی 

دایی یه گنجشک تو خونه مون لونه کرده میای برام بگیری 

باشه دایی فردا میام 

اخ جون و خوشحالی از وجودش موج میزد ورفت 

شب قبل با رویای کودکانه خود با هم نقاشی می کشیدیم نقاشیهای خوب وقشنگ یک اسمون پر ستاره با یک درخت سیب وابرهایی با ماه  قشنگ

بدوبدو  و صدای خنده هاش از من دور تر ودورتر میشد . من دوباره به خواب رفتم . فردای ان روز یعنی 20/2/76 نزدیک ظهر من تازه از مدرسه اومده بودم خسته ومانده مادر داشت مقدمات نهار را فراهم میکرد نهار ماکارانی بود بعداز خوردن نهار نزدیک ساعت ۱۲:۲۷ دقیقه بود که صدایی در گوش همچون صدای صاعقه یا رعد وبرق طنین افکند وزمین شروع به لرزیدن کرد به سرعت به همراه مادر خود را به خیابان رساندیم ونشتیم وچشم بستیم دوالی سه دقیقه نگذشته بود, مهیب گرد وغبار تمام اطراف رو فرا گرفته وصدایی نالها از هر کوچه خیابانی به گوش میرسید. ان روز به سیاهی شب تبدیل شده بود و دیگر هیچ چیز زیبایی خودش را نداشت همه جا تار وسیاه بود وپس لرزها هم چنان ادامه داشت . تا چشم باز کردم  دیگر نه گنجشکی بود و نه دفتر نقاشی ونه ماه درختی ,,,,,

بیست و سومین فاجعه دردناک زلزله 76 را به تمامی کسانی که عزیزانشان را از دست داده اند تسلیت می گوییم .

خالقی اسفاد 


اسفاد وطنم. esfadvatanam.blog.ir

۱ نظر ۲۰ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۲:۰۵
محمدعلی خالقی

بیستم اردیبهشت به یاد زلزله ی 1376اسفاد زیرکوه

شنبه, ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۱۲:۰۱ ب.ظ

🌹تیرهای چوبی ودستان پدر فرشته نجات جانمان🌹
بیستم اردیبهشت ماه یادآور خاطره ای تلخ وغم بار برای من است 
حدود ساعت ۹صبح من در حاجی آباد خانه مرحومه خواهرم بودم و از ایشان خواستم بامن به اسفاد بیاد اما چون همسرش سر کار بود قبول نکرد و قول داد بعد از ظهر خواهد آمد
حدود ساعت ۱۲ من ویکی دیگر از اعضای خانواده داخل اتاق بودیم  که صدای مهیب همراه با تکون هایی شدید اتاق رو مانند گندم داخل الک زیرورو کرد  😢 
از جا بلند شدم که برم بیرون اما امان نداد و ساختمان بر سرمان خراب شد تیرهای چوبی سقف که ماموریت داشتند جانمان را حفظ کنند از یک سر تکیه به دیوار زدند ومابه فاصله یک متری آن روی زمین قرار داشتیم وحدود ۲۰سانتی متر خاک آوار روی دو نفرمان قرار داشت😞 چون از زندگی قطع امید کردم به قصد گفتن شهادتین دهان باز کردم اما پر از خاک شد و موفق نشدم 😤 
در مدت کوتاهی تمام مدت زندگی گذشته ام بصورت فیلمی کوتاه مرور شد- با چشم و دهان بسته اما گوش باز صدای پدر و مادر را می شنیدم که در پی پیدا کردن مان بودند🤐
بادستان خالی اما پر احساس و توانمند هر دو نفرمان رااز زیر آوار بیرون کشیدند هردو مجروح-یکی را بوسیله روفرشی به کنار جاده واز آنجا به بیمارستان تربیت حیدریه اعزام کردند -من هم با پای لنگان سری به همسایگان دور وبر زدم 🤕 صحنه ای عجیب و باور نکردنی 😨 پس از گذشت حدود ۲۰دقیقه که از زیر آوار بیرون آمده بودم به جز درختان و تیر های چوبی برق هیچ چیز سر پا نبود -به سفارش زنان همسایه اذان گفتم سپس نماز آیات خواندیم _هرکس به دنبال گم شده اش بود (پدر-مادر-فرزند) احشام داخل طویله ها همه ازبین رفته بودند -قنات خشک شده بود_جنازه ها بخاطر نبود آب و سر در گمی مردم تا فردای آن روز بر زمین ماند 
  شب هنگام پزشکی از منطقه خواف آمد وبه همراه بهیار اسفاد مجروحان حادثه رو سر پایی معالجه کرد -در آن روز انگار دنیا برای من و افرادی نظیر من به پایان رسیده بود  😶 خواهرم از آوار فرار کرده بود اما به خاطر نجات جان دختر خود و دختر برادر شوهرش به سمت  خانه بر میگردد که خشم طبیعت به هیچ کدام امان زندگی نمی دهد😭. در بیستم اردیبهشت ماه سال ۷۶ تعداد ۲۴ نفر از عزیزان مان در اسفاد به رحمت خدا رفتند (روحشان شاد) ببخشید که شاید باعث رنجش خاطر بعضی از دوستان شده باشم 
✍ قنبری✍

۰ نظر ۲۰ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۲:۰۱
محمدعلی خالقی

بحث مراسم مربوط به اموات اسفاد

پنجشنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۲:۱۵ ق.ظ

با سلام و احترام
در بحث پذیرایی و مراسم مربوط به اموات خدمت اسفادیهای محترم عرض کنیم که
در این شرایط بیماری کورونا همه ما مشاهده کردیم که خیلی از آداب و رسوم غلط که صرفا مربوط به احترام به زنده ها هست را می توان به راحتی کنار گذاشت.
امروز یکی از مشکلات مهم جامعه ما هزینه های مربوط به اموات است جدا از کفن و دفن ، هزینه مجلس ترحیم . سوم . چهلم . سالگرد . برات . نوروزی . محرمی که این مراسم ، بعید می دانم در شرایط اموات ما تاثیرگذار باشد و این نفع آنچنانی نیست که در آن شرایط روحی دیگران نیز ببرند.
پذیرایی در مساجد. غذای ختم تقریبا اسراف است و مورد استقبال واقع نمی شود
اگر بخواهیم نگاه دینی و شرعی به موضوع داشته باشیم این موضوع اصلا مطابق با دین و شرع نیست
بعد از جنگ موته وقتی جعفر ابن ابی طالب شهید می شود پیامبر اکرم ( ص ) سه روز برای دلجویی به منزل این شهید می روند و برای خانواده اش غذا می برند و از آنها پذیرایی می کنند
خب روش اسلامی همین است.
امروز همه چیز برعکس شده ،در مراسم عروسی و شاباش که نباید پول بدهیم ، پول بر سر داماد می ریزیم و در مراسم اموات که باید با کمک های معنوی و روحی و مادی باید از یک فردی که عزیزی را از دست داده است و در آن شرایط روحی حوصله هیچ کاری را ندارد،
می رویم و می خوریم و بر می گردیم و آنها را با هزینه های سنگین رها می کنیم.
آیا همین هزینه از دست دادن یک فرد عزیز در خانواده کم هزینه ای است ؟
به همین جهت در این خصوص به محضر بزرگان اسفاد و اسفادیهای محترم جهت تصمیم گیری پیشنهاداتی ارائه می گردد.
- حذف مراسم مجلس ترحیم و یا تقلیل آن به یک روز.
_ حذف مجلس غذای ختم روز سوم.
- حذف پذیرایی های روز تدفین
- حذف مراسم سالگرد و تقلیل آن به یک پذیرایی ساده.
- حذف مراسم نوروزی . محرمی . برات و غیره.
حذف اینگونه مراسم هیچ ضرری برای هیچکس ندارد چون برای همه هست.
پیشنهاد می شود چنانچه قرار است برای اموات مان خیرات کنیم در آن ایام نباشد و به ایام دهه محرم و افطاری ماه رمضان که بسیار بسیار ثواب دارد منتقل شود.
پیشنهاد می گردد چنانچه اصرار بر هزینه است، پول این هزینه به محرومین و مساجد و کارهای خیر اختصاص یابد.
پیشنهاد می گردد صندوقی تهیه گردد که روز مجلس ترحیم  به صاحبان عزا  بصورت نقدی کمک شود البته که اگر مراسم حذف شود دیگر نیاز به این کمک هم نیست.
پیشنهاد می شود کمک و شاباش عروسی حذف و به این مراسم اختصاص داده شود.
از بزرگان اسفاد انتظار می رود مشارکت بیشتری در خصوص اینجور تصمیم گیری ها داشته باشند تا این آداب و رسوم هزینه بر حذف شود.

منتظر نظرات ارزشمندان شما بزرگان ، کلیه اعضاء گروه در این خصوص هستیم.
شایسته است چنانچه یک مسئله با اجماع عمومی و نظر بزرگان حل شد بصورت سند و مدرک محکم ثبت شود تا دوباره به هم نخورد.
با عرض پوزش از تصدیع وقت 
                        کریمی آوای اسفاد

############################################################################################################$########

 

 

با سلام 

 

 

کاملا نظرات شما بجا و شایسته است . و این عمل جز خرجی مازاد بر دوش خانواده مرحوم  نخواهد داشت . 

هر چند که این رسم در ایران ما محترم و مورد تقدیر است . اما به قول برادر عزیزمان جناب کریمی گر هزینه ای جهت اموات می خواهد انجام شود همان را به افراد نیازمند که  به خرج نان شبشان مانده اند کمک کنید . به ایتام به فقرا  به خانه ی خدا  به زلزله زدگان . بی خانه ها یا هزینه یک زوج تازه داماد . 

شاید در خانواده ای غنی  این رسم به انها شهرت و اوازه بدهدو خم به ابروی طرف نیاید .  که این باب را هم همین خانواده ها باز کرده اند . اما در  یک خانواده ضعیف این هزینه بسیار متعارف نمی باشد .  

می توانستیم بیشتر به این موضوع بپردازیم . اما این موضوع گوشی شنوا می خواهد . همان که بماند و گفت  بس است .  عقیده ها متفاوت است و به سختی تغییر می کنند . 

ممنونم از جناب کریمی به موضوع بسیار بسیار ارزشمندی اشاره فرمودید  . موفق باشید . 

 

خالقی ..

۰ نظر ۱۸ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۲:۱۵
محمدعلی خالقی

حمام گوسفندان

چهارشنبه, ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۹:۳۰ ب.ظ

در فصل بهار برای اصلاح پشم گوسفندان یا به اصلاح اسفادی ها بری کردن گوسفندان  قبل از بری انها را به شستشو می پردازند تا هم گوسفندان نفسی تازه کنند و هم  اصلاح پشم  به خوبی انجام شود . 

این شوق در ایام قدیم بیشتر به چشم می خورد و چند سالی ایست دیگر این امر کمرنگ شده و یا محل خود را تغییر داده است 

یادی  از ایام مرور شد . 

عالی بود 

البته من در این امور اطلاعات تکمیلی ندارم . شاید اوامر دیگری هم بر این موضوع شامل باشد  انچه که فکر یاری می کرد  به نگاشتن پرداختم 

دوستان نظراتی اگه دارند اعلام کنند . 

 

 

۱ نظر ۱۷ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۱:۳۰
محمدعلی خالقی

صف نف در اسفاد کهن

چهارشنبه, ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۳:۳۶ ب.ظ

صف نفت

با سلام و احترام
این همه شلوغی و جنب و جوش که در صف نفت اسفاد بود در عسلویه و بریتیش پترولیوم نبود.
بچه های قدیم هم در رفع مشکلات خانواده بسیار موثر بودند و مثل امروز بی تفاوت نبودند.
وقتی از مدرسه تعطیل می شدیم و تانکر های نفت را می دیدیم سریع به پدر مادر ها خبر می دادیم که نفت آمده است.
روز بعد ، صبح زود و قبل از طلوع خورشید صف طولانی گرفتن  نفت تشکیل می شد.
ظرف های کوچک و بزرگ با سر و بدون سر . بشکه . گلندهای پلاستیکی و ظروف حلبی با درب های گرد و محکم  ، داخل فرغون و یا روی زمین.
اونقدر سر و صدا بود که همه متوجه بودند که نفت آمده است.
هم زن ها مشارکت داشتند و هم مرد ها.
هر خانواده چند ظرف را با طناب و نخ به هم بسته بودند و ظروفی که نخ بسته نبود گاهی اوقات با ظروف نفر جلویی ،جلوتر می رفت.
بعلت اینکه پمپ نفت دستی بود و این کار توسط یک نفر آن هم آقای مرحوم حسن صادقی انجام می شد کار به کندی پیش می رفت و توزیع نفت گاهی اوقات دو روز طول می کشید.
البته گاهی اوقات افراد نیز در کشیدن نفت کمک می کردند تا روند کار تسریع شود و یا حداقل اون ظرف ۱۸ لیتری که سنگین بود را داخل ظروف می ریختند.
ظروف نفت به کندی و زره زره جلو می رفت و افراد در کنار ظروف می نشستند و به گپ و گفت می پرداختند . گاهی اوقات بعضی افراد می رفتند و ظهر می آمدند و جلو کشیدن ظروف را به دیگران می سپردند.
بعضی افراد نیز با سرو صدا و یا مغلطه و پارتی ،بی نوبتی می کردند.
صف نفت اسفاد با همه مشکلاتی که داشت شیرین بود .
اولین بار صف ایستادن مردم ایران  در زمان  رزم آرا بوجود آمد و امروزه نوبت گیری ها کامپیوتری شده است و یا حداقل اسامی یاداشت می شود.
به هر حال توزیع نفت در آن محیط کوچک نفتی کار سختی بود و مشکلات خاص خودش را داشت .
بوی نفت . پخش شدن نفت به لباس و سر و صورت نمونه ای از مشکلات بود.
امروز نفت جای خود را به گاز طبیعی، این انرژی راحت و پاک داده است.
امید است قدر این سرمایه های ملی و  طبیعی که سایر کشورها از آن بی بهره اند را بدانیم.
برای مرحوم آقای حسن صادقی آرزوی رحمت و رضوان الهی داریم و برای فرزندان خونگرمش نیز آرزوی سلامتی و طول عمر باعزت داریم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.
و برای آقایان رضا اسحاقی و مهدی نظرجانی و حسن مددی نیز  که در توزیع نفت زحمات فراوانی کشیدند آرزوی سلامتی و بهروزی داریم.
پایدار و سربلند باشید.
                   کریمی آوای اسفاد

۰ نظر ۱۷ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۵:۳۶
محمدعلی خالقی

تصاویری زیبا از نوروز بهاری 99

چهارشنبه, ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۳:۲۵ ب.ظ

 

    یه زمانی می گفتیم جاده پی قلعه و جاده ی در قلعه 

این همان جاده ی در قلعه است که امروز به همت مردم  و دهیار روستا جهت سهولت رفت وامد به پای چنار اسفالت گردید . و زیبایی خودش را دوچندان کرد .

 امروزه توریست های زیادی رو این منطقه زیبا و قشنگ به خود مجذوب کرده است که از این طبیعت بکر و زیبا استفاده می کنند  . 

 

۰ نظر ۱۷ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۵:۲۵
محمدعلی خالقی

شاهرود شاسکوه ،بزرگترین شاهرود زیرکوه قاینات

دوشنبه, ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۱۱:۰۵ ب.ظ

۰ نظر ۱۵ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۳:۰۵
محمدعلی خالقی

مرحوم حاج میرزا حسن حسنی اسفاد

دوشنبه, ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۱۱:۳۵ ق.ظ

بزرگان اسفاد 

۰ نظر ۱۵ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۱:۳۵
محمدعلی خالقی

تصویر از قلعه کوه اسفاد و یادی از اهل قبور

يكشنبه, ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۶:۰۹ ب.ظ

 

 

اولین محل سکونت اسفاد قلعه کوه اسفاد می باشد که به قله مزار اشی شهرت دارد . امروزه اثاری جز تیکه سنگ هایی پراکنده در بالای کوه بجا نمانده که نشانگر خانهایی ساخته شده در بالای این کوه بوده است 

ساخت این اثار هیچ روایت و هیچ تاریخی از خود در هیچ مقوله ای بجا نگذاشته ، اماقدمتی کهن ساله دارد.

 اهل قبور قبرستان و قبرهای گبری علامتی مشهود از شیرمردانی شجاع و قوی می باشد که شاید در لایه روبی قنات روستا زحمات زیادی کشیده اند و همین طور  در کانال های زیر زمینی و به روایتی که از پیششینه ی رجال کهن بجا مانده  از بالای  قلعه کوه به دهنگاه قنات هم کانالی حفاری شده جهت  رفت وا مد و سهولت برداشت اب شرب جلوگیری از حملات ناگهانی اشرار و...در هر صورت  زحمتات زیادی کشیده اند و یادگاران دیروز خود را بر رفاه امروز مردم بگذاشتن 

که امروز ما این اب و ابادی را مدیون گذشتگانیم 

روحشان شاد و یادشان گرامی 

 

 

۰ نظر ۱۴ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۸:۰۹
محمدعلی خالقی

بهار 1398 زیرکوه قاینات اسفاد

يكشنبه, ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۱:۲۶ ق.ظ

بعد از خشکسالی های مکرر در زیرکوه قاینات که این خشکسالی بیش از بیست سال به طول انجامید  . نوروز 1398نوروزی کاملا متفاوت بود که منطقه زیرکوه قاینات را زیبایی خاصی  فرا گرفت و باران های بهاری با خود سبزه و طراوت  را به ارمغان آورد و  دل مردم منطقه را شاد کرد و همنچنین نوروز 1399 هم این زیبایی برای دومین سال ادامه داشت و حکمت  خداوند بر مردم و اهالی این منطقه بارید . که این خیر و شر است که خداوند بندگان خود را بر آنچه خواهد می ازماید  . و امتحان می کند 

 

۰ نظر ۱۴ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۱:۲۶
محمدعلی خالقی

دیدار از اقای اسفاد

چهارشنبه, ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۱۲:۰۳ ق.ظ

 

17/1/2008 

دیدار از اقای اسفاد همراه با دایی عزیزم میرزا کربلایی حسین علی قاسمی 

ان روز یک روز بهاری بود که همراه دایی عزیزم و خانواده به دیدن اقای اسفاد رفتیم . حال اقا بسیار مساعد و خوش بود و بسیار سرحال بودند  با هم ساعتها به مصاحبت نشستیم . یاد اسفاد قدیم و یاد خاطراتی از اسفاد کهن برایمان مرور شد . ان روزها خوش بودیم و بیشتر به این اوامر می پرداختیم .

سالانه حتما یک بار ان هم در روزهای اغازین بهار و عید دیدنی به عیادت اقا می رفتیم  . نه تنها خانواده ام و مادرم اعتقاد عجیبی به اقا داشتیم . بلکه این عشق در اکثریت مردم روستا  رواج بود . 

اقا بسیار محبوب و دوست داشتنی بودند . 

و امروز چیزی جز یاد و خاطرات ایشان برایمان باقی نمانده  

روحش شاد یادش گرامی  

خداوند بیامرزد  

روزگار غریبی ایست  و چه زود می گذرد 

 

 

۰ نظر ۱۰ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۰:۰۳
محمدعلی خالقی

مبحث دندان در اسفاد کهن ، اسفاد قدیم

دوشنبه, ۸ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۱۱:۲۷ ب.ظ

 

 

 

سلام و احترام
اسفادیهای قدیم چون از رژیم غذایی سالم ، طبیعی و ارگانیک برخودار بودند از دندانهای بسیار محکم و سالم برخوردار بودند اما بعلت عدم مراقبت از دندانها گاهی اوقات گرفتار دندان درد بودند.
بعلت نبود امکانات امروزی درد دندان واقعا دردآور و سخت بود و عفونت دندان موجب ورم قسمت های مختلف صورت می شد.
برای مقابله با درد دندان و تسکین درد اسفادیهای قدیم از مسکن های فراوانی استفاده می نمودند از جمله جک زردآلو . دود دادن دندان . پیه بز . بز انجیر . صمغ درخت کاج و غیره .
اما اگر این مسکن ها کارساز نبود مجبور بودند دندان را بکشند و این کار بدون داروی بی حسی و با انبر دست انجام می شد که واقعا رنج آور بود.
یکی دیگر از روشهای درد های دندان روشی به نام کخ کولوو و یا کشتن کرم های دندان بود.
اسفادیهای قدیم معتقد بودند مینای دندان توسط کرم ها خورده می شود که باعث درد می شود و باید این کرم ها از مینای دندان خارج شوند و این کار توسط مردان و زنان متبحر انجام می شد بدینصورت که ظرفی آب جلو دهان طرف روی زمین می گذاشتند و با دود کردن گیاه اسپخ انگور ، این دود را به فضای دهان می رساندند و با رسیدن این دود به اطراف دندانها کرمها از دندان خارج می شدند.
اسفادیها در قدیم بجای مسواک های امروزی از چوب مسواک که در اسفاد نیز وجود دارد و چوب صندل برای مسواک زدن استفاده می نمودند و بجای خمیر دندان بسیار مضر امروزی از ترکیب زغال و نمک برای ضد عفونی و شستن و  سفید کردن دندان ها استفاده می نموده اند.
امروزه نیز استفاده از همین ترکیب برای مسواک زدن توصیه می شود چرا که شیرینی موجود در خمیر دندان موجب خرابی دندان می شود و مضرات آن از منافع آن بیشتر است.
         پایدار باشید 
                 کریمی آوای اسفاد

۰ نظر ۰۸ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۳:۲۷
محمدعلی خالقی

مشاغل و سرگرمی های اسفاد قدیم

دوشنبه, ۱ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۱۱:۲۸ ق.ظ

+ نوشته شده در دوشنبه نهم آذر ۱۳۹۴ ساعت 11:21 توسط اسماعیل کریمی  | نظرات

مشاغل و سرگرمی های اسفاد قدیم

باسلام و احترام
اسفاد قدیم علاوه بر کارهای روزمره امروز،از جمله کشاورزی و دامداری و تجارت ،یک سری مشاغل و سرگرمی های دیگر نیز در آن دوران داشته اند که امروز کمتر در بین مردم مشاهده می شود. 
1-پرورش ابریشم و ابریشم بافی با استفاده از کرم ابریشم با تغذیه برگ درختان غیر پیوندی یا کُخی . 
2-تهیه گچ از کوره های گچ سوزی واقع در سرخستون میرآباد و پوشوون شه روود. 
3-تهیه آهن شخم زنی ، چارشاخ، بیل ، کلنگ ، داس و سوپاس. 
4- بافتن سبدهایی با چوب درخت خیک یا بادام کوهی مثل شیل و سفته قوت. 
5-تهیه نخ از پشم گوسفند با جلک و چرخ نخریسی برای بافت ریسمان ، کلاه و جوراب و شال گردن ( گرده پِچ) 
6-رنگرزی و رنگ نخهای بافتنی با استفاده از ترکیب رنگ و برگ درختان.
7- تهیه ماده ای  شوینده به نام اِشخار مثل تاید باسوختن بوته ای خار که مواد سفید کننده، برای شستن لباس بود و کار سخت و طاقت فرسایی بود که هم اکنون ضرب المثل آن وجود دارد. 
8-تهیه پتیر ، نان جو و نان ارزنی. 
9-کرباس بافی ، بافت قطیفه،گلدوزی برای رو انداز و رو لحافی، زیلو ، خورجین ، خاک کَش ، پلاس . 
10-تهیه آرد گندم و جو با آسیابهای آبی. 
11- تهیه تنور ، کلی (کرسی گلی) و سوت گلی از خاک تنور به رنگ قرمز از بازه خاک تنور
12-آوردن هیرم از بیابان جهت پخت نان.
13-چیدن کثیر ، بنه و انجیر کوهی و آویشن وزیره .
 
وخلاصه اسفادی های قدیم  در آن محیط منسجم و متمرکز و دوست داشتنی برا ی خودشان دورانی داشته اند و دستاوردها و هنرهای زیبایی بوجود آورده اند.

 

 

۰ نظر ۰۱ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۱:۲۸
محمدعلی خالقی

گر وه شی -س مه رووق

سه شنبه, ۲۶ فروردين ۱۳۹۹، ۱۲:۴۸ ق.ظ

گُر وه شی - سُ مه رووق gor va shi - so ma roogh

باسلام و احترام
 
طبیعت اسفاد هم نعمت های خاص خودش را دارد  در فصل  زیبای بهار چنانچه بارندگی زیاد باشد معمولا ، روز بعد از بارندگی می توان  قارچ  پیدا کرد آن هم قارچ طبیعی که هم ساخته دست انسان نیست و هم طعم ولذت خاصی دارد و این همان قارچی است که اسفادیها به آن سُ مه رووق ، گُر وه شی یا ته بل که می گویند.  
                               
  روزهای پس از بارندگی های زیاد، می توان این نعمت خداوند را بچینیم . در دامنه کوه ، و در حاشیه رودخانه ها و جویبار ها و بخصوص در اطراف بوته گیاهی به نام گرواش  به راحتی دیده می شود . این قار چ به رنگ زرد کم رنگ و یا سفید است که به دلیل اینکه بیشتر در کنار بوته ای به نام گُرواش می رویید به گر  وه  شی نیز مشهور است. نوعی کوچک از خانواده قارچ که خیلی هم خوش مزه است، در زیر برگ گیاهی رشد می کند که این قارچ به ته بل که مشهور است. 
                
 البته چون اسفاد از نعمت بارندگی کم برخوردار است قارچ زیادی در آنجا نیست و معمولا قارچ در مناطق پربارش بیشتر می روید.
 شایان ذکر است نوعی هاگ شبیه خانواده قارچ در بیابان های اسفاد بخصوص در تپه های ماسه ای یا پل های قوم می روید که هم شبیه  سر اردک است که  به  اردک و یا آردک   مشهور است.
 این هاگ به اندازه 10سانتیمتر و به رنگ سفید شیری است و یا هم شبیه و همرنگ آرد،  که غذایی کاملا خوشمزه است.    
                                     
البته چیدن و جمع کردن قارچ در اسفاد صرفه اقتصادی ندارد و فقط جنبه تفریحی دارد چرا که دیدن مناظر زیبای طبیعت در فصل بهار شور وشعف خاصی به انسان می دهد.
                 

+ نوشته شده در چهارشنبه بیست و پنجم فروردین ۱۳۹۵ ساعت 23:10 توسط اسماعیل کریمی  |

۰ نظر ۲۶ فروردين ۹۹ ، ۰۰:۴۸
محمدعلی خالقی

دلم هوای تو رو دارد اسفاد ای وطنم

دوشنبه, ۲۶ اسفند ۱۳۹۸، ۰۹:۵۷ ب.ظ

۳ نظر ۲۶ اسفند ۹۸ ، ۲۱:۵۷
محمدعلی خالقی

اسفاد مهد زعفران زیرکوه

چهارشنبه, ۲ بهمن ۱۳۹۸، ۰۵:۳۵ ب.ظ


اسفاد همانطور که از لحاظ فرهنگی . اجتماعی . دینی و مذهبی همیشه پیشرو بوده است از لحاظ صنعت و کشاورزی نیز منحصر به فرد بوده است محصولات کشاورزی و صنعتی اسفاد تا مور ( مرو ) و سرخس و هرات رفته است .
می توان گفت اسفاد اولین نقطه کشت زعفران در منطقه زیرکوه است .
وجود آب شیرین و زمین مرغوب باعث شده است که این روستا از قدیم از رونق فراوانی برخوردار باشد.
اولین بار مرحوم حاج محمد نوروزی پیاز زعفران را از منطقه مهموئی قائن به اسفاد می آورد و به کاشت زعفران می پردازد.

(یاد و خاطره مرحوم حاج محمدنوروزی و مرحومه همسرشان را گرامی میداریم)

اوایل زعفران ارزشمند نبود و همه زعفران نداشتند و همچنین پر کردن گل یک دور همی تفریحی بود و اگر هم دستمزدی در کار بود به این صورت بود که هم وزن زعفران گل پر شده ، گل دریافت می کردند و  فروش زعفران نیز در بیرجند می گرفت. حاج محمد نورزی فردی مومن . متعهد .بسیار زحمتکش و متبحر در کار کشاورزی بود که حتی تا آخرین لحظات عمر به کار پر برکت کشاورزی مشغول بود و  ما اسفادی ها باید به خودمون افتخار کنیم که از اولین زعفران کاران منطقه زیرکوه هستیم.
کشت زعفران تحول مهمی در منطقه ایجاد کرده است و باعث بالارفتن سطح درآمد مردم منطقه و اشتغال زایی شده است و حتی صدور پیاز زعفران از سال ۶۳ به منطقه تربت حیدریه از منطقه زیرکوه بویژه اسفاد بوده است. خشکسالی دهه گذشته، زلزله و کاهش آب قنات موجب رکود در بخش تولید زعفران شده است اما با افزایش آب قنات و گسترش امکانات زیربنایی و صنعتی شدن کشاورزی ، کشت زعفران دوباره رونق گرفته است .
امروز با اصلاح نظام آبیاری و زمین های کشاورزی و صنعتی کردن آبیاری و مکانیزه کردن روشهای برداشت محصول می توان در بخش تولید زعفران رونق ایجاد نمود تا موجبات رفاه و درآمد منطقه فراهم شود.
گسترش ارتباطات اسفادیها از کلانشهرها به اسفاد و  امکانات زیربنایی اسفاد و رونق  ساخت و ساز بهتر است به کمک تولید بخش کشاورز بیاید تا میزان راندمان تولید بالا رود. حتی اسفادیهای مقیم مشهد و قائن و بیرجند بهتر است در بخش پر کردن گل زعفران همکاری نمایند و کانونهایی برای توزیع گل زعفران تشکیل شود. انشاالله که همکاری همگانی موجب رونق اقتصادی اسفاد و محرومیت زایی بشود.
                         کریمی آوای اسفاد

۰ نظر ۰۲ بهمن ۹۸ ، ۱۷:۳۵
محمدعلی خالقی

نمایش در اسفاد

چهارشنبه, ۱۸ دی ۱۳۹۸، ۰۱:۴۷ ب.ظ

 

با سلام و احترام 
از قشنگ ترین کارهایی که در اسفاد قدیم انجام می شد اجرای تئاتر یا نمایش کمدی و دراماتیک برای عموم مردم بود و معمولا 22 بهمن روز جشن پیروزی انقلاب اسلامی اجرا می شد. 
اوج این کار ، زمان جنگ و در محل مدرسه قدیم یا انجمن اسلامی، که بالاتر از چهار راه و روبروی منزل آقای شهریاری بود برگزار می شد ، تمرین بازیگران ، تهیه لباس گریم و ساختن سن نمایش با نیمکت های چوبی و کشیدن چادری بر روی چارچوب آن ، کار ی واقعا  سخت در آن محیط باز و سرد بود. بعضی وقتها پایه های شل و ول نیمکتها باعث حرکت سن می شد. و از همه هیجان انگیز تر پرده متحرک جلو سن بود. 
از چند روز قبل بچه ها منتظر اجرای نمایش بودند و در صبح روز اجرای نمایش ، همزمان با پخش سرودهای انقلابی مثل 22بهمن و الله الله و بوی گل و سوسن ... و مادر مادر ، به سمت محل اجرا حرکت می کردیم. 
مردم از زن و مرد در آن محیط باز و سرد زمستانی جمع می شدند و به محض کنار رفتن پرده نمایش برنامه ها شروع می شد. 
تلاوت قرآن ، اجرای سخنرانی و سرود و دکلمه و در نهایت که بخش مهم و اصلی برنامه ها بود اجرای نمایشنامه های طنز و آموزنده بود.
اسفادی ها بیشتر به نمایشنامه های کوتاه و طنز علاقه دارند و به علت اخلاق شوخ طبعی که دارند استعداد و توانایی اجرای این نمایش تقریبا برای اکثر افراد وجود دارد. 
اجرا با لهجه شیرین اسفاد آن هم با آن گریم های خنده دار و آن ابتکار عمل ها واقعا لذت بخش است. یادم میاد در یکی از آن نمایش ها ، یکی از بازیگران  رفت روی سن و با لهجه شیرین اسفاد گفت  : (صبا برفتم به هه زم کمر مه بشکه ) .   و یا شیرین کاری ها، نمایش دکتر و پزشک و مسابقات ماست خوری و برگردان شعر ، شادی فراوانی در وجودمان ایجاد می کرد که تا سال آینده شیرینی اش در کام ما همچنان می ماند.  
از مشهورترین نمایشنامه هایی که تاکنون به روی صحنه رفته است می توان به نمایشنامه های بلال حبشی ، ابوذر ، قیس ابن مصهر صیداوی، و عالم قبر اشاره نمود.
به هر حال اجرای نمایش زنده آن هم با آن کمبود امکانات ،کاری بسیار سخت بود و فقط  عشق و علاقه به این کار بود  که باعث می شد بازیگران ، نمایشنامه های به این قشنگی را یک شبه و از یک یا دوشب قبل آماده می کردن که این کار،  واقعا قابل تحسین است. 
اینجانب خودم در کارهای نمایشی زیادی حضور داشتم و از نزدیک با مشکلات تهیه و اجرای آن ،آشنا هستم اما هم اکنون، باز هم حاضرم بخصوص در  مشهد ، در مناسبت ها با یک گروه ثابت و فعال این کار را ادامه بدهیم.  

اسماعیل کریمی 

۰ نظر ۱۸ دی ۹۸ ، ۱۳:۴۷
محمدعلی خالقی

صبح یک روز قشنگ

سه شنبه, ۸ مرداد ۱۳۹۸، ۰۱:۱۲ ب.ظ

هر روز با صدای قوقولوی خروس و جیک جیک گنجشکان بیدار می شدم 

پدر بزرگم تمام حیواناتش را اسم می گذاشت و انها را با اسمشان صدا می کرد . اسم خروسش جعفر بود .پرده ای  گل دوزی شده که عکس چند عدد گل و گلدان  و ایه ای از قران که در بالای ان حلالی گلدوزی شده بود را کنار می زنم پنجره ی دولنگه ی چوبی که از شرق به سمت خورشید باز می شود  زنجیرش را بر میخ کوبیده دیوار اونگ می کنم 

افشانی سرخ رنگ  از طلوع خورشید هر روز از کوههای مشرق (کوه های بمرود )در  اطرافش رنگین می شد . پشت کوه افغانستان امروزی و سرزمین ایران کهن بود  .

پنجره ای دو لنگه  از غرب به سمت قبله  منظره زیبایی از باغستان و خانه همسایه را نمایش می دهد . نمای زیبای شاسکوه و میلاکوه  بر قامت ابادی  نشان قدرت و استواری سایه اش را هر روز بر ده می پوشاند 

 درختان بزرگ انار انجیر گردو و انگور طبیعت دل انگیزی را به رخ می کشد

تعدادی انار اونگی و داسی در شکاف دیوار آویزان است 

صدای جغدی که هر روز بر روی بام بلند با صدای ناهنجار و خاص خودش گردنش را بالا و پایین می اورد . 

از طبقه بالا به طبقه همکف  نزدیک به ده پله گلی و شیب دار که موقع پایین امدن  به تسریع می افزاید .احشام  در طبقه همکف بودند و طبقه بالا نشیمن  بود . 

درب طویله را باز می کنم تعدادی گوسفند و گاوی با صدای نرم و مهربان سعی می کند بیرون گریزد . سطلی را بر می دارم و در ب چوبی یک لنگه باغ را که با صدای خشک قیژ قیژ در یک پاشنه می چرخد باز می کنم  نگاهی به پایین و بالای کوچه می اندازم جوب ابی روان در یک متری درب باغ جاری است . و در کنار درب باغ , حوض ابی است که هر پنج روز از اب قنات  سریز می شود . 

تعدادی زنبور زرد لانه ای در بالای حوض تعبیه کردند و بازیگوشی کودکانه گاهی بر لانه جسارت می کند  . بدنم گویا  به زهر زنبور عادت کرده هر چند گاهی سر و صورتم را می گزیدند . روزی از روزها که زنبور دستم را گزیده بود پدرم دستم را می مکید و مقداری گل بر روی ان می گذاشت گرچه کودکی نامفهوم بودم و این برایم همیشه سوال بود ولی بعد از نیش زدن و چند دقیقه با گلی که بر روی زخمم می گذاشتم  از درد خبری نبود .

ترجیح می دهم سطل را از جوب اب پر کنم . سطل را در جوب می گذارم سبزه های اطراف جوب به حدی زیاد است که اب را در خود گم کرده است صدای جیرجیرک و حرکت حلزونها در میان سبزه ها به چشم می خورد  . سطل اب را در کنار گاو می گذارم . کمتر از دو دقیقه سطل اب پنج لیتری را با ولع تمام سر می کشید و گاهی هنوز پوزش را به علامت تشنگی به ته سطل می مالد . 

ظرفی از جنس جیر لاستیک ، که قسمت وسط ان بریده شده بود را از سطل اب پر می کنم تا بعد از کاه خوردن تشنه نمانند 

پدرم مقدمات دوشیدن گاو را فراهم می کند و من در ان فاصله از درخت انجیری زرد بالا می روم تا در شاخهای ان خود را سواری  دهم و گاهی هم چند تا انجیر رسیده له شده را در دهانم می گذارم . 

همان که در شاخهای انجیر تاب می خورم پیرمردی با فرزندش را در پایین دست می بینم که یونجهای درو شده را در خورجین گذاشته و ان را دو نفره  بالای الاغ می گذارند . مقداری یونجه روی زمین را در بین بار و دو طرف خورجین پهن می کنند 

پیرمردی عصا به دست در سه راهه سنگاجی کنار درخت توتی نشسته و به گذر اب می پردازد . 

صدای گنجشکان و انبوهی از پرندگان به گوش می رسد . گوساله ای بازیگوش در فضای باغ بالا و پایین می پرد و تعدادی مرغ و خروس مشغول تغذیه هستند . صدای مردی سوار بر الاغ از دور دست می اید دیوار باغ به اندازه قد یک انسان از سنگ و گل و خاشاک پوشیده شده است . چند تا زن  بقچه ای از لباس را بر روی سرشان حمل می کنند و در کنار جوب اب به شستن انها می پردازند . دیوار باغ و درختان برای خشک کردن لباسها مناسب ترین مکان برای پهن کردن است  . بادی ملایم لباسها را تکان می دهد و تعدادی از لباس ها را بر روی زمین می اندازد . 

امار جمعیت ده بیش از دویست  خانوار در محیطی که قلعه نامیده می شد در مساحت سه هکتار , خانه هایی دو الی سه طبقه چسبیده به هم و فشرده زندگی می کنند  کثیر انها جهت ادامه ی حیات همین روال را سپری می کنند ,  زندگی ارام , بدون دغدغه و نیرنگ 

انجا زادگاهمان بود وطن اجدادی  سرزمینی که در ان چشم به جهان گشوده ایم  ولی امروز دست بی رحم سرنوشت بر ان تقدیر جدایی افکند و روزگاری نا مروت همه رو در هم پاشید . 

کاش هر دل درد پنهانی نداشت   خالقی اسفاد وطنم 

۱ نظر ۰۸ مرداد ۹۸ ، ۱۳:۱۲
محمدعلی خالقی

کسبه اسفاد قدیم در چند دهه گذشته

سه شنبه, ۱ مرداد ۱۳۹۸، ۱۰:۵۴ ق.ظ

تعداد کارگاه اهن ریزی که قبلا هم به ذکر بیان پرداخته شده 

کارگاه اهن ریزی میرزا عباس قلی قاسمی 

کارگاه اهن ریزی خواجه میرزا علی خالقی

 هنوز بقایای کارگاه  وهمچنین بعضی از وسایل  وابزار کار موجود است

کارگاه سنتی اهن ریزی خواجه سعادت قلی  موسای(اسباب شخم زنی)

کارگاه آهن ریزی میرزا حسین احمدی

البته اینها تااوایل دهه 50میباشد وبعد از آن به شرح زیر است :

از بالای  روستا

حاج محمداقای شهریاری خرید وفروش احشام مانند گوسفند . شتر وغیره وهمچنین دارنده اولین ماشین روستا که یه جیپ بود

حاج میرزا محمد خالقی  خرید  و فروش قالیچه گوسفند  ,موتور  , 

حاجی عباس غلامعلی زاده خرید وفروش گوسفند واولین گله دار روستا

از پی قلعه حاج محمد کلوخ قنبری گارگاه قالی بافی واولین آموزشگاه قالی بافی در روستا

حاج محمد صادق اکبری کارگاه قنادی ابتدادر منزل باغ سرای شان کوچه پی قلعه وبعد در منزل مرحوم کاظمی و بعد  کربلایی محمد صادقی وبعد هم منزل حاج حسینعلی کاظمی

میرزا ابراهیم خالقی  خواربار فروشی وپارچه فروشی ابتدا در منزل پی قلعه وبعد در مغازه حاج اسماعیل شمسی در قلعه

حاج عباس عابدینی بزازی  دوره گرد

اقای حاج محمد نوروزی در ساخت وساز ادوات کشاورزی

  اقای غلام محمد اسماعیلی  خواربار فروشی در مغازه سر منزلشان

اقای خواجه اسدالله یاری خواربار فروشی روبری خانه کربلایی حیدر عابدینی که اواخر در شهرک جدید بود 

ابزار کشاورزی ملا عباس عبدی ( اره , چاقو , داس و غیره)

حاج میرزا حسن حسنی آسیاب

حاجی محمد ناظر عطایی خرید وفروش ملک خودرو ,زعفران , گوسفند , شتر وگاو اولین تاجر به تمام معنا

خواجه اسماعیل شهریاری  خواربار فروشی

کربلایی غلامحسن اسداللهی خواربار فروشی

حاج محمد رضا ظاهری خواربار فوشی 

اقای حاج محمد کلوخ اسداللهی اولین جوشکاری  ودرب وپنجره سازی

حاج غلام نبی شهریاری خواربار فروشی

موارد بالا تا اوایل دهه 70 وبعضی ها بعد ازان نیز فعال بودند

واما بعد از دهه 70تا دهه90

اقای محمد کاظمی خواربار فروشی

اقای مهدی شهریاری خواربار فروشی منزل اقای شمسی  وهم اکنون در شهرک فعالیت دارند

اقای رجب قلی زاده  خواربار فروشی

این چند مورد در زیر قلعه بودند  واما از اواخر دهه60 که شهرک نشینی شروع شد ومردم به شهرک جدید نقل مکان کردند موارد زیر برای خدمت به همشهریان  راه اندازی شد

اقای ملاحسن صادقی حمام دار نمونه ومتصدی فروش نفت وبه قدرت می توان گفت در سطح زیرکوه نمونه ای  بی نظیر چون  خدمت زیادی به مردم روستا نمود .

اقای حبیب شهریاری موتور سازی

اقای رضا اسحاقی جوشکاری وموتور سازی وآپاراتی

برادران شهریاری  خواربار فروشی

اقای محمد تقی واحدی  خواربار فروشی

اقایان نوروزی  خواربار فروشی غظنفر وحاج رضا  وبعد ها نیز هادی اقا هنوز هم حاج رضا در کار خرید وفروش ماشین وهادی اقا نیز ادویه مشغولند

اقایان علیپور اقا صادق واقا اسماعیل در کار خرید وفروش وتعمیر موتور سیکلت

اقای قلی زاده  اولین نانوای اسفاد که به نام خانمشان بود و این نان تنوری بود که مردم  سفارشاتشان را از قبل می دادند. و در مغازه میفروخت (بیشتر به مغازه غلام رضا می شناختند )

اقای محمد اقای قاسمی وحاج محمد حسن  محمد حسینی نانوایی  هنوز به صورت مجزا فعالیت دارند

اقای حیدر حسنی  خواربار فروشی

حاج حسن ابراهیمی  شرکت تعاونی روستایی وصندوق تعاون روستا (بچه خاله )

این شرحی بود بر کسبه اسفاد در چند دهه ی اخیر

 نگارش , محمد رضا خالقی  

با توجه به نظرات دوستان و ارتقا به زیر پرداخته می شود 

…………………………………………………………………………


کارگاه قنادی حاج آقای اکبری ابتدا پی قلعه سپس منزل مرحوم کاظمی، بعد منزل مرحوم صادقی و در نهایت منزل خودشان در انتهای شهرک.

مرحوم حاج محمد نوروزی مغازه بقالی متصل به منزلشان هم داشتند که درب فلزی قرمز رنگی داشت.

پایین تر از مغازه مرحوم نوروزی مغازه حاج حسینعلی عظیمی با درب چوبی بزرگ و پایین تر از آن و روبروی منزل مرحوم ملارجب عابدینی مغازه حاج میرزا محمد، پدر اینجانب و آقای یاری، بدون هیچ فاصله ای وجود داشت که در حقیقت یک منطقه تجاری بود و متصل به محل سکونت نبود در اینجا درخت توت خمیده مرحوم کربلایی محمد ملکی هم بود که سایه خنک آن پاتوق مشتریان و آسیاب بان بود.

روبروی منزل مرحوم کربلایی حیدر(بره) مغازه آقای شهریاری که بعدها به آقای ابوذر غفاری واگذار شد از ابتکارات آقای غفاری یخچال ویترینی بود که گویا نفتی بود و نیازی به برق نداشت و کمپوت های خنک را اولین بار ایشان وارد اسفاد نمودند.

مغازه کربلایی غلامحسن اسدالهی بیشتر ظروف پلاستیکی بود و مغازه حاج محمدرضا ظاهری هم بیشتر لوازم منزل بود.

مغازه های برادران جعفری، آقای هادی یعقوبی و آقای جعفر یوسفپور هم در شهرک مربوط به دهه اخیر است و در قلعه بالایی هیچ مرکز تجاری وجود ندارد

رضا اسماعیلی 

……………………………………………………………………

ماشا الله به حافظه ی آقا محمدرضا 

یادمه در شهرک جدید که راه افتاد آقای محمد میری هم مدتی کنار منزلشان مغازه داشتند. همچنین بچه های دایی تون کربلایی حسینعلی قاسمی که منزلشون در مجاورت شرکت تعاونی بود.

احمد محمدی 

۳ نظر ۰۱ مرداد ۹۸ ، ۱۰:۵۴
محمدعلی خالقی

تقدیم به اسفاد و اسفادی

چهارشنبه, ۱۵ خرداد ۱۳۹۸، ۰۵:۱۰ ب.ظ
 خواب پروانه


خاطراتم روزهایی ساده بود         قصه های ساغی و پیمانه بود 

نبض عطر کوچه های احساس      قصه های عطر ناب و پونه بود

خانه ام خشت  آسیابم ابی         هر سحر   بانگ نماز دلداده بود 

پرچم صلح و سفید دهکده     روی هر بام  عطر یاس مستانه بود 

قصه ی   دور   اجاق    اتشی       خاطرات شمع  چون پروانه بود

بغچه ای از ریس ابریشم سفید   سفره ای از شور عشق ونان بود

واژ ها را کوچه های خاکی            هاله هاله مو به مو پیمان بود 

خرمن گندم کشت و چشمه نور     دشت لاله بوی گندم زار  بود  

شاخه ها پروانه ها بی انتها           وسعتی در قلب هر پرواز بود 

کاش می شد اندکی پروانه بود      خوابهایم اتفاقی ساده بود   

                              شعر :خالقی اسفاد (عرفان)
۱ نظر ۱۵ خرداد ۹۸ ، ۱۷:۱۰
محمدعلی خالقی


هنوز شهرک بنا نشده بود.

 ابتدای اسفاد یک تقاطع بود و به نوعی دروازه ی ورودی روستا.یک چهارراه استراتیژیک ، که از سمت شمال از راه بوته ی خیک و حوض نیکبخت به آبیز  و از شرق به دیمه زار  اسفاد و روستای چاه پایاب و از سمت جنوب از راه قدیم گوگری به میرآباد وصل میشد. غرب چهارراه ورودی اسفاد بود که به دو قله ی معروف شاسکوه و میلاکوه منتهی می شد.در یک حاشیه ی چهارراه مدرسه ی راهنمایی قرار داشت.این مدرسه اهدایی موقت مرحوم حاج حسین صیامی بود.مردی با ایمان ، خیّر ، قاری قرآن با اطلاعات عمومی بالا که برای تاسیس مدرسه راهنمایی ، منزل خود را چندین سال رایگان در اختیار عموم قراردادند تا زمینه ی پایه گذاری و تاسیس این پایه ی آموزشی در اسفاد فراهم شده باشد.(خدایشان بیامرزد).روبرو ، مغازه آقای حاج مصطفی ابراهیمی و کنار آن بعدها مغازه ی آقایان شهریاری وپائین تر آن مغازه ی آقای رجب قلیزاده بود. بهترین خاطره ی این چهار راه ورود و خروج مینی بوس های مسافربری اسفاد-قاین و ماشینهای کاسبان دوره گرد به روستا بود که در این میان کَبله شیخ عباس از همه وفادارتر و مداوم تر بود.به سمت بالا که می رفتی به کارگاه قنادی سنتی مرحوم حاج محمد صادق اکبری می رسیدی که دو پله از کوچه پائین تر بود . کارگاهی با دیگهای مسی بزرگ ، سینی های قالبگیری قند ، یک فر بزرگ و سایر ابزار مخصوص و سنتی، که این کارگاه پر آوازه بعدها به ملک مرحوم کربلایی محمد صادقی انتقال یافت .روبروی قنادی آب انباری بود معروف به کُر ، که مقداری از آب وقف روستا جهت گَوگله و دیگر حیوانات در آن ذخیره می شد و یک درخت توت ِ نه چندان خوش احوال آنجا به سختی زندگی میگذراند و روبروی آن مغازه ی آقای کاظمی  . 

به واسطه ی این کُر و اینکه اینجا پایین قلعه بود اینجا را سرِ کُر یا زِرقلعه می گفتند . بعداز اینجا مغازه آقای کربلایی غلام نبی شهریاری بود . مغازه ای با درب دو لنگه ای توسی رنگ چوبی که یک درب ورودی هم به حیاط ایشان داشت.بعدِ ایشان منزل آقای حاج محمد کلوخ اسدالهی بود. مردی صبور ، آرام و مشتریمدار که درکنارکشاورزی ،بنزین فروشی و کارگاه جوشکاری داشتند و صدای دیزل هندلی آن نوید حضور مقرر  و راه اندازی کار مشتریان را می داد . درست روبروی این کارگاه جوشکاری واحدصنفی آقا ظاهری بود که نسبت به سایر مغازه ها مجهز تر می نمود و درخت توتی با تنه ای ناودونی شکل وسط کوچه خودنمائی می کرد.بعداز این درخت ، کوچه  سه الی چهار متر عریض تر میشد و این پهنای وسیع تا منزل مرحوم کربلایی حیدر عابدینی ادامه داشت. در ابتدای این پهنای وسیع منزل و نجاری مرحوم حاج غلامرضا نجفی بود، مردی  بسیار سخت کوش و متبحر و مجرب که در عصر خود شناخته شده بودند. متبحر گفتم چونکه هر کاری بدستشون می چسبید و در خیلی کارها استاد بودند از جمله در شکار با اسلحه ی شکاری و " دو در" و "حلقه مو" و نیز تله ی دو بال که برای حیوانات دزد و مخرب مانند سیخل ، روباه و شغال بکار میرفت.

حرفه ی نجّاری بعد از کشاورزی شغل دوم ایشان بود که در نبود امکانات پیشرفته ی امروزی با ابزاری مختصر و مقدماتی از قبیل ارّه درشت بُری ، تیشه ، پَرما(دریل دستی)،اسکنه(موقار) و چکش کارهای بزرگی انجام 

می دادند و وسایلی از قبیل دربهای چوبی ، نردبان ، دروازه خرمنکوبی ، چَیگ ، جُق ، ماله ، اسباب گَورونی یا شخم زمین ، بافت انواع سبد ، سَفته قوت ، شیل و قفسِ پرنده از مهارتها و هنرهای دستی ایشان بود .در چند قدمی نجاری مغازه آقای اسدالهی و ربروی ایشان اولین مدرسه ی رسمی آموزش و پرورش در اسفاد بود که برای متولدین تا دهه۵۰ پر از خاطره است.خاطرات درس در چادر،خاطره با شهیدان اسماعیلی،حسینی و شفیعی و زیر توپ زدنها که مرسومترین بازی بود. روبروی مدرسه مغازه آقای شهریاری بود که بعدها به آقای غفاری واگذار شد. در ادامه ی مسیر به آسیاب گازوئیلی می رسیدی که گویا صدای تپ تپ آن هنوز بر مخ منِ همسایه می کوبد. اینجا به چند دلیل پاتوق جوانان آن روزهابود : ۱) وجود درخت توت تنومند و نه چندان شاقولِ مرحوم ملا خالقداد با سایه ای خنک و دلنشین که می شد سرپا روی تنه اش راه رفت. ۲) حضور مداوم آقای اسماعیل حسنی متصدی آسیاب بعنوان بهترین همدم اهالی . ۳) وجود سه باب مغازه آقایان یاری،اسماعیلی و غفاری مجاور هم . همه ی اینها زمینه های یک  پاتوق پر رونق بودند . در چند قدمی آنها مغازه حاج حسینعلی عظیمی محل خرید و فروش قالیچه با معیار اَیاق ، فروش انواع پارچه،لوازم التحریر،زعفران و گل زعفران،ارزن،پیازتخم،چغندرتخم وسایر بذرهای مرغوب بود.سپس مغازه آقای نوروزی و در ادامه ی کوچه مغازه آقای حاج حسن ابراهیمی،مردی صبور و با‌ گذشت که در ناملایمات اخلاقی از کوره در نمیرفت و همه ی اسفادیها پسرخاله و دختر خاله اش بودند،همان که سالها متصدی شرکت تعاونی اسفاد بود.برایش آرزوی توفیق داریم.-

نویسنده :احمد عظیمی 

۱ نظر ۱۱ خرداد ۹۸ ، ۱۲:۲۰
محمدعلی خالقی

نانوایی و نان سنتی در اسفاد قدیم

يكشنبه, ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۲:۴۰ ب.ظ


با گذشت زمان و پیشرفت صنعت و تکنولوژی ، شیوه ی زندگی مردم از سنتی بودن فاصله گرفته ، به سرعت در مسیر صنعتی شدن به پیش می رود و بخصوص کشاورزان و روستائیان را درحسرت دستیابی به چرخه ی مواد غذایی سالم ، مرغوب و خانگی می رنجاند . 

در اسفاد قدیم پخت نان از تولید گندم و آرد تا رسیدن به سفره ی خانواده همه ی مراحل آن کار دست و بازوی اعضای  هر خانواده بود ولی در عوض نانی سالم و بهداشتی و بدون هیچگونه اسراف و هدر رفت تولید می شد و مثل امروز خبری از نان خشک و کپکی و چرخیِ نمکی نبود که دوباره آنرا وارد  چرخه ی تولید و سبد غذایی کند . کشاورز گندم را بعد از کاشت ، داشت ، و برداشت به اندازه نیاز چندین روزه آسیاب نموده و مازاد گندم را در کَندیکهای بزرگ نگهداری می کرد. کندیک حکم یک سیلوی گندم را داشت که از خاک سفت و قرمز رنگی بنام خاک تنور ، به شکل بیضی ساخته میشد . این کندیکها سرِ پا و در دل دیوار کار گذاشته می شد ، البته آن زمان به جهت چند طبقه بودن خانه ها و استفاده از تیرهای چوبی سنگین و نیز بکار بردن گل و خشت خام ، عرض دیوارها به یک متر هم می رسید . یک سرِ کندیک درب بارگیری آن بود و در سر دیگر آن شبکه ای کوچک برای تخلیه ایجاد می شد . کندیک ، گندم را سرد و بهداشتی و بدور از هرگونه رطوبت با حفظ شرایط دمائی مناسب جهت  ماندگاری عالی  نگه می داشت . ولی صنعتگران سازنده ی سیلو با الگو برداری از نیاکان ما نتوانستند این شرایط را در سیلو ایجاد‌ کنند . بعنوان مثال راهیابی انواع پرندگان و حشرات و به تبع آن فضولات آنها ، نفوذ باران و گرد و خاک رسانا بودن در برابر دمای خورشید و ... را در اغلب سیلوها می توان مشاهده کرد .

تهیه خمیر و پخت نان که کار بانوان بود با نیروی بدنی و در حرارت مستقیم آتش ، کاری بسیار سخت و طاقت فرسا بود.برای تهیه ی خمیر و پخت نان مرغوب وجود خمیره لازم و ضروری بود . خمیره همان مایع خمیر بود که از تنور قبلی که سه الی چهار روز پیش درست شده بود لای سفره ی آردی که مخصوص و از تار و پود پنبه بافته می شد نگه  می داشتند . خمیر را در تغار سفالی بزرگ تهیه و تا ورآمدن آن صبر و بعد چانه می کردند . چانه ها را روی تخته ی مخصوصِ حمل خمیر به متبخ حمل می کردند حالا نوبت شاخ کردن تنور بود.شاخ تنور یعنی آتش کردن تنور با هیزم تا جایی که دیواره آن از شدت تافتن سفید گردد که اگر به این دمای بالا نمی رسید خمیر به تنور نمی چسبید و می افتاد . با تافتن تنور مادر ، آستین تنوری را به دست پوشیده و وارد سخت ترین مرحله کاری اش‌می شد‌ ، سر در تنوری داغ و تافته و پر از آتش می برد‌ بطوری که دست و صورتش مثل آتش تنور برافروخته میشد ، بی منت خودش می سوخت تا فرزندش گرسنه نباشد . مادر اینجا هم در این شرایط سخت باز به فکر شاد کردن فرزندش بود و برایش نقوچ می پخت . نقوچ قرص نانی در اندازه ای خیلی کوچک بود که برای خوشحال نمودن بچه ها می پختند.حالا که نقوچ را شناختیم بهتر است که کلوچ را هم به نسل امروزی بشناسانیم .کلوچ به نانی می گفتند که بسته به شرایط نامناسب آرد و خمیر یا دمای نامناسب تنور از دیواره ی تنور‌ جدا شده و روی آتش تنور می افتاد که قسمتی از آن می سوخت و قسمتی خام می ماند و قابل استفاده نبود . 


          بمان مادر بمان در خانه ی آرام خود مادر . 

                                                                   ‌ ‌‌‌‌       عظیمی۱۳۹۸/۱/۲۶

۱ نظر ۲۲ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۴:۴۰
محمدعلی خالقی

بهار زیبای 1398 اسفاد

يكشنبه, ۲۵ فروردين ۱۳۹۸، ۰۹:۳۰ ب.ظ

سلام خدمت اسفادیهای عزیز

در ایام کهن اسفاد قدیم همچنان روزهایی چون بهار امسال بهار98  سالهایی بر پیکر خود بهارستان را تجربه می کرد که در نگاشت هایی دوستان  عشق و خاطرات کهن را به قلم در آوردند 

نگارش شاهرود قدیم که مراتب تکمیلی در پیشینه ی همین سایت موجود است به تالیف در امده همچنان قدیم مثل امسال به دیدن رود می رفتیم و واقعا تماشایی بود که صدای شار تا دوردست ها می امد

فصل بهار چند سالی ، قبل از سال 76 در اسفاد  همچنان زیبایی و شور  شوق را بر خلقت کائنات رنگارنگ و زیبا می کرد انگار نقاش چیره دست با قلم زیبایش  جلوه ای از بهار را نقاشی می کرد

همه جا همچون بهشت زیبا بود هر چیزی لذت خودش را داشت کوه دشت دره باغها  مزارع درختان  گل ها  شکوفه ها و بوی بهار که هر حیوانی را از خانه به بیرون می کشید.

در هر کوچه  باغ ها و مزارع صداهای دلنواز هم شهریهایمان به گوش می رسید  سر هر کوچه باغ صاحبان باغها بر لب جوب اب لذت حیات و بهار  را در سکوت و آرامش تجربه می کردند 

امروز از اون سالهای دیرین سالهاست که همچنین بهاری پیکرش را گلگون نکرده بود با شروع مکرر باران از ابتدای سال  آرزویی دوباره تکرار در دلمان زنده شد دیروز بعلت شدت شدید باران شاهرود اسفاد جان گرفت و با غرش خود سکوت شاسکوه را در هم شکست و خاطرات گذشته کهن را باری دیگر تداعی کرد 


امسال خداوند نعمتش را افزون کرد و خیر و برکت را به بندگانش اعطا نمود 

و این تجربه را برای حامیانش که تا به امروز اهش را به دل آرزو داشتند  به حضور تجربه کردند و ان ایام گذشته که بهترین ایام و خاطره های مردم عزیز بود  امروز به رویت وحضور  دیدند که اگر خداوند بخواهد  کویر و دشت هم می تواند بهشت باشد 

بعد از چند سال نوروز 1398 سال بهار سال زیبایی و شکوفایی  بهشتی دوباره اسفاد را به دامن خود شکفت و بهاری رنگارنگ و زیبا را برای بندگانش به نقاشی کشید 


۰ نظر ۲۵ فروردين ۹۸ ، ۲۱:۳۰
محمدعلی خالقی

ارنگ ارنگ

سه شنبه, ۱۳ فروردين ۱۳۹۸، ۰۴:۱۸ ب.ظ


یکی از بازی های گروهی مرسوم در اسفاد بازی بازی 

اُرنگ اُرنگ بود . این بازی یک پادشاه ، یک وزیر و تعدادی  بازیگر داشت که تعداد بازیگران عادی محدودیت نداشت و هر چه تعداد بازیکنان بیشتر بودند جذابیت بازی بیشتر می شد . استاد و پیش کسوت این بازی در عصر بنده ی حقیر آقای  علی اکبر نظری بودند که نقش پادشاه را در این بازی داشتند.

ایشان با اجرای خاص و دیدنی خود شادی و شعف  به یاد ماندنی به تماشاچیان تزریق می کردند .

شیوه بازی اینگونه بود که یک لُنگُته را تا می کردند که کوتاه شود بعد  می تاباندند و با آن دُرنه درست می کردند‌ ، یک سرِ

دُرنه در دست پادشاهِ بازی و کمکی اش یعنی وزیر بود و سرِ

دیگر درنه در دست یکی از بازیکنان که چهره به چهره استاد ایستاده بود .

 پادشاه با صدای بلند‌ می گفت : اُرنگ اُرنگ

بازیکن مخاطب می گفت : خرها چه رنگ

مثلاً پادشاه می گفت : یک خر هست بندلی ، خیلی شرّ و 

جُفتک زن مثلاً از سرتخت آقامیر تا سر سه کیچه،که بازیکن مخاطب باید تشخیص می داد که این خر مال کی هست.

اگر تشخیص او درست نبود از  دور بازی خارج می شد و اگر تشخیص او درست بود ، درنه را می گرفت و سایر بازیکنان را دنبال کرده و با این درنه با تمام قدرت به هر کسی که می رسید می زد .این زدن ادامه داشت تا اینکه پادشاه با فرمان ( سیه جو ) بازی را متوقف کرده و دستور اتمام بازی را صادر می کرد .

احمد عظیمی اسفاد 

۰ نظر ۱۳ فروردين ۹۸ ، ۱۶:۱۸
محمدعلی خالقی

شنبه, ۲۵ اسفند ۱۳۹۷، ۰۱:۲۶ ب.ظ

با سلام و احترام

در خصوص بحث مراسم اموات عزیزمان ذکر چند مورد ضروری به نظر می رسد.

۱ آنچه از نظر قرآن مهم است اینست که می فرماید فاما بنعمت ربک فحدث

یعنی وقتی نعمت به تو رسید و شاد شدی دیگران را نیز در این نعمت شریک کن.

در افطاری . ولیمه عروسی . حج . عید قربان . عقیقه می توان از مردم به بهترین وجه پذیرایی نمود نه در مراسم اموات.

۲ مراسم سوم . هفتم . چهلم . سالگرد . گرفتن مسجد در تهران . مشهد . اسفاد . محرمی . براتی . نوروزی عزای خانواده متوفی را دو چندان خواهد کرد.چرا که خانواده متوفی همان یک عزا را که درگیرند کافی است .

۳ گرفتن مراسم توسط یک میلیاردر با بهترین کیفیت دلیل این نخواهد بود که امواتش در فردوس برین و مراسم فقیر امواتش در جهنم باشند

آنچه مهم است اعمال نیک است و چه بهتر است خیرات و کار نیک در زندگی باشد.

ثواب جمع کردن را با پول نمیشه با خدا معامله کرد. بنابراین این مراسم ها بیشتر برای زنده گان است.

۴ می توان برای رعایت حال بازماندگان و شادی روح اموات مراسم یکبار و فقط در شهر متوفی انجام شود

و مراسم صبح و بعد از ظهر که سه روز در مسجد برگزار می شود حذف شود .

۵ بهتر است مراسم فاتحه خوانی خارج از ساعات اداری باشد قبل یا بعد از غروب و یک مراسم برگزار شود تا حضور پر شور تر شود

۶ بهتر است غذای اموات حذف و اگر اصرار بر این کار است فقط سوم و یا چهلم باشد.

۷ شایسته است غذای اموات که نه فردی علاقه مند است در آن حال و هوا غذا بخورد حذف شود تا هم اسراف نباشد و بجای آن می شود ۳۰ طایفه و فامیل ۳۰ وعده افطاری ماه رمضان را با بهترین کیفیت به نیت خیرات برای اموات اسفاد و ذکر قرائت قرآن و فاتحه بر عهده بگیرند.

۸ شایسته است حمل اموات  از جهت کم شدن غصه و غم بستگان به منزل انجام نگیرد .

در زمان قدیم هم اگر این کار انجام می گرفته بخاطر عدم حضور بانوان در تشییع و انظار عمومی بوده است .

۹ بهتر است جوانان همت کنند و بزرگان را ترغیب نمایند سند و عهدنامه ای امضا شود تا مراسم های پر هزینه اضافی که نه نفعی به زندگان دارد و نه نفعی به مردگان حذف و بجای آن در جاهای دیگر به امور خیریه پرداخت.

منتظر همت و حرکت مهم شما عزیزان در خصوص این موضوع هستیم.

۹ اگر به قطعات قدیم بهشت زهرا و بهشت رضا سر بزنید این مناطق سوت کور است و این عزیزان که با تکریم و تشریفات و مراسم آنچنانی دفن شده هم اکنون به دعا و فاتحه ما نیاز دارند

آنچه مهم است اینست که در زندگی انسانی درست باشیم و دیگر اینکه در همه احوال بیاد اموات باشیم نه اینکه در مراسم و مناسبت های خاص.

۱۰ در زمان وجود مبارک  پیامبر گرامی ما بجای اینکه از بستگان اموات چیزی بخورند بیشتر رسیدگی به حال آنها بود 

و اینست سنت نبوی و اسلامی.

قرآن کریم می فرماید گوشت خون قربانی شما به ما نمی رسد بلکه آنچه برای ما مهم است تقوی است.

منتظر نظرات تکمیلی شما هستیم 

پایدار باشید کریمی آوای اسفاد

۰ نظر ۲۵ اسفند ۹۷ ، ۱۳:۲۶
محمدعلی خالقی

تدریس در اسفاد قدیم و خاطرات مرحوم مظفر کریمی

سه شنبه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۷، ۱۰:۴۲ ب.ظ

یادی از درگذشتگان (1)

     درگذشت تأثر انگیز مرحوم حاج محمد رضا آخوندی را به همه همولایتی ها و بخصوص خانواده و بازماندگان داغدارش تسلیت می گویم.ایشان با آنکه بخش عمده ای از زندگی اش را در تهران گذراند، اما خاطره آهنگ خوش اذان گفتنش بر بام اسفاد قدیم فراموش شدنی نیست. از جناب آقای سعید جمالیان که این موضوع را یادآوری کردند، بسیار ممنونم. برای روح آن مرحوم آرزوی مغفرت و رحمت می کنم و برای بازماندگان محترمش از درگاه خداوند آرزوی صبر دارم. اما این موضوع بهانه ای شد برای یادآوری بخشی از خاطرات اسفاد قدیم.


    شاید ریشه نام فامیلی آقایان آخوندی نیز برای شما جالب باشد. در اسفاد قدیم، به مکتبدار ده که به کودکان آموزش قرآن می داد، آخوند می گفتند. خدابیامرز، پدر آقایان آخوندی چنین جایگاهی داشت. من دوره ایشان را درک نکرده ام اما در کودکی بارها نام آخوند میرزا مسیح و آخوند ملاوهاب را از زبان مادربزرگم به نیکی شنیده ام. ایشان برای آنها تقدس ویژه ای قائل بود. آن دو در تربیت قرآن خوانها و احیای فرهنگ قرآنی در اسفاد قدیم نقش مؤثری داشته اند.


    اگر توجه کنیم که در آن دوران مدرسه به سبک امروز وجود نداشته و تنها راه باسواد شدن مردم همین مکتب قرآن بوده است، می توانیم نقش آخوندها را در آموزش عمومی و ترویج فرهنگ دینی بیشتر درک کنیم.




   در دوران کودکی ما نیز ، با آنکه مدرسه ها به سبک جدید وجود داشت، اما مکتب قرآن همچنان پابرجا بود. آخوند ما، مرحوم کبله (کربلایی) خدایار عاجزی بود که من بخش زیادی از موفقیتم را در زندگی، مدیون ایشان و همسرشان هستم. شاید شرح بیشتری از این موضوع برای شما هم جالب باشد:


    در حدود پنج سالگی ام، یک روز دوست همبازیم آقای محمد علی شفیعی، که همسایه دیوار به دیوارمان بود، مرا با خود به محل مکتبخانه برد. آن روز مکتب تعطیل بود اما با توضیحات ممدعلی، ترس من از مکتب تا حدود زیادی ریخت. تا آنکه در صبح یک روز زمستانی، هنگامی که از خواب بیدار شدم، از پدرم شنیدم که قرار است به مکتب بروم. خوشم نیامد. یواشکی از خانه بیرون رفتم به منزل عمویم (خدابیامرز خواجه اسحاق) پناه بردم و در زیر کرسی پنهان شدم. اما دقایقی بعد پیدایم کردند و پس از کمی مقاومت، راضی شدم که به مکتب بروم. خانه آخوند در باغستان بود و با قلعه فاصله ای نسبتاٌ طولانی داشت.


    اولین برخورد آخوند با من بسیار صمیمانه بود. ایشان مراسم معارفه را با یک دعا شروع کرد و سپس با چند تعارف شیرین، دلهره ام را از بین برد. پیش از آن، حمد و سوره و نماز را از پدر بزرگم (خدابیامرز خواجه حیدر) و بی بی یاد گرفته بودم. دیدن بعضی از افراد آشنا در بین شاگردان مکتب، بخصوص همسایه ام محمد علی فردوسی، که چندسالی از من بزرگتر و بسیار مهربان بود، به من روحیه ای مضاعف داد و اولین روز مکتب را به خوبی شروع کردم .


   اما روزهای بعد همه چیز عادی شد و بخصوص از وقتی که آقای فردوسی که دوره اش را تمام کرده بود، دیگر نیامد، مکتب برای من وضعیتی غریبانه به خود گرفت. علاقه چندانی به یاد گرفتن نداشتم. با بچه های همسن و سالم نمی توانستم رفیق شوم و مسیر رفت و برگشت به خانه برای من بسیار دلهره آور بود.


   برنامه درسی مکتب با مدرسه های امروزی به کلی متفاوت بود. در هر وقت از سال می توانستی وارد مکتب شوی و دوره آموزشی به طور انفرادی، را از اول شروع کنی. برنامه درسی هرکس از دیگری جدا بود و هرکس متناسب با استعداد و تلاش خود پیش می رفت. درس با تمرین حروف الفبا و حروف ابجد آغاز می شد. قواعد اعراب را که یاد می گرفتی، می توانستی جزء سی ام را از آخر (سوره های کوچک) شروع کنی. هر درس را که خوب از بر می شدی، اجازه می یافتی که درس بعدی را بخوانی. سوره «عم»، آخرین سوره سی پاره (جزء سی ام) به منزله امتحان نهایی در یک مرحله بود که با اتمام آن، اجازه ورود به درس قرآن داده می شد.


   از درسهای آن روزها فقط دو خاطره به یاد دارم  که هرکدام می توانست بر زندگیم تأثیری نامطلوب بگذارد. نخست از سوره «الطارق». آخوند از من خواسته بود که این سوره را شب در منزل مرور کنم و من نخوانده بودم. هنگامی که در پاسخ آخوند که از من پرسید؛ دیشب این سوره را خوانده ای،  با سادگی و صراحت گفتم نه، ایشان سیلی محکمی به صورتم زد. این سیلی از نظر من پاسخ راستگویی ام بود و مرا به شدت آزرده خاطر کرد.


    خاطره بعدی مربوط به سوره «عبس» است. در نبود آخوند، مبصر کلاس مسئولیت اداره مکتب را بر عهده گرفته بود. در مقابل مبصر ترس و دلهره کمتری داشتم. به همین دلیل از او خواستم که درس عبس را از من امتحان بگیرد. تنها دو اشتباه داشتم که وقتی یاد گرفتم، به من اجازه داد سوره بعدی که «والنازعات» بود، شروع کنم. شروع درس والنازعات برای من بسیار هیجان آور بود زیرا که تنها یک درس به پایان «سی پاره» مانده بود و در واقع به امتحان نهایی می رسیدم.


   آخوند که آمد، با خوشحالی نزدش رفتم و گفتم که سوره عبس را در حضور مبصر خوانده ام و او به من اجازه داده که والنازعات را شروع کنم. آخوند گفت دوباره بخوان . چشمانم سیاهی رفت. دلهره تمام وجودم را گرفت. بی اختیار گفتم : حالا که فراموش کرده ام ... همه بچه ها خندیدند و آخوند با سیلی محکمی پاسخم را داد. حسابی توی ذوقم خورده بود. دوباره از درس بیزار شدم...


   بالاخره مدتی گذشت. سیپاره به انتها رسید و قرآن را آغاز کردم. هنوز دو صفحه بیشتر از قرآن نخوانده بودم که اتفاق دیگری افتاد و مسیر زندگیم را تغییر داد. امروز حدود 35 سال از آن روز می گذرد و من تأثیر آن روز را در همه موفقیت هایم حس کرده ام.


   در هوای معتدل بهار، کلاس در فضای باغ تشکیل می شد. بچه ها در سایه درخت ها نشسته بودند و هرکس جداگانه درس را زمزمه می کرد. آخوند برای انجام کاری بیرون رفته بود و اداره مکتب را به همسرش سپرده بود. اسماعیل ملکی (دوست صمیمی و قدیمی ام که اکنون دبیر آموزش و پرورش هستند)، مبصر ما بود. همسر آخوند از ما خواست که هر سئوالی داریم از مبصر بپرسیم.


   من احساس کردم که در غیاب آخوند درس را بهتر می فهمم. دو صفحه اول قرآن را خواندم و تنها دو کلمه را از مبصر پرسیدم. بقیه را به نظر خودم درست خوانده بودم. این موضوع را با خوشحالی به همسر آخوند گفتم و ایشان، بدون اینکه مرا امتحان کند، از بچه ها خواست که همه برایم کف بزنند ...


   هیجان تمام وجودم را گرفته بود. اعتماد به نفس عجیبی پیدا کرده بودم. نمی دانم از آن به بعد چه شد اما روزهای بعد را به یاد می آورم که قرآن را با صوت بلند می خواندم و آخوند تحسینم می کرد. گاه اتفاق می افتاد که ایشان در کنار کوچه باغ، رهگذری را نگه دارد و قرآن خواندنم را به او نشان دهد.


   خبر در بین همه آشناها پیچیده بود که فلانی با این سن کم، قرآن را با صوت می خواند. هر روز با پدرم صوت قرآن را تمرین می کردم... دوره قرآن را به سرعت تمام کردم و روزی که وارد مدرسه شدم، پیشاپیش، می توانستم درس ها را به خوبی بخوانم. بچه های سال دوم و سوم دورم جمع می شدند و با تعجب درسها از من می پرسیدند. یادم می آید که از کل کتاب فارسی اول، پیش از آنکه درس را شروع کنیم، تنها چند کلمه را که در آن حروف ویژه فارسی (گ، ژ ، چ ، پ) بود، بلد نبودم...


   این شرح طولانی را از این جهت گفتم که تأثیر یک تشویق بجا را در زندگی خود یادآوری کرده باشم. نمونه چنین تشویق های تأثیرگذاری را در زندگی خود و دیگران بسیار دیده ام.


    بار دیگر به روح همه درگذشتگانی که از آنها نام بردم و من توفیقات خودم را در زندگی مدیون آنها هستم، درود می فرستم و برای آنها که زنده اند، آرزوی سلامت و توفیق و طول عمر دارم.  


+ نوشته شده در پنجم آبان ۱۳۸۶ ساعت توسط مظفر کریمی  

۱ نظر ۲۱ اسفند ۹۷ ، ۲۲:۴۲
محمدعلی خالقی

حوض کجار

سه شنبه, ۳۰ بهمن ۱۳۹۷، ۱۱:۰۰ ق.ظ

 

 

عکس فوق خاطراتی از اسفاد کهن  یادآور  بیان ذیل است 

این حوض  در آخرین سالهای دهه هفتاد به انقضای خودش خاتمه داد و دیگر کاربردی مصرفی نداشت هر چند امروز اثارش به یادگار نقش زمین است 

اولین کشت های دیم در بیابان های اسفاد بسیار در شرایط سخت و دشوار بود  توسط چهارپایان کل این مسیر را در رفت اما بودند و کل آن زمینها را با الاق و گاو شخم می زدند  برداشت آنها با دست انجام می شد که ماهها به طول می انجامید 

 در زمان قدیم از خار و خاشاک آغل درست می کردند  

بعد از مدتی چادر روانه شد . وسیله ای ایمن تر و بهتر از آغل و سایه بان بود  که از ورود حشرات و خزندگان یا حیوانات وحشی در امان تر بود 

من یک سفر چهار روزه از کودکی جهت گندم درو به یاد دارم که در خاطرات کودکی ام  این چهار روز گویا یکسال به طول انجامید 

معمولا چند خانواده نزدیک با هم در کشت گندم شراکت داشتند 

پدرم با حاج حسین علی عظیمی و خواجه غلام علی عظیمی و فرزندانشان در کشت شریک بودیم و با هم همکاری می کردنیم   در قدیم همت و پشتکار اقوام و خویشان بیشتر بود و پیشرفت کار هم در تسریع بیشتری صورت می گرفت

 بدون همت دوستان کار پیشرفتی نداشت و خسته کننده بود 

 

این حوض گاهی بعلت بفور برف و باران تا اواخر تابستان اب داشت 

تفکر خوردن آب حوض در این عصر و زمان اصلا قابل فهم نیست 

اما چگونه مردم کهن از این اب استفاده می کردند و هیچ نوع مریضی به سراغشون نمیومد . 

به یاد دارم تو اتوبوس چهل نفر آدم با یک لیوان آب می خوردند و هیچ نمی شد اما امروز با این تشکیلات بهداشتی و ماسک و .. چه عزیزانی رو از دست دادیم 

اطراف این حوض همیشه صدایی از حضور پرندگان و حشرات در شنود بود 

زنبورهای قرمز مجال اب خوردن نمی دادند 

خاطرات کودکی از برگشت این سفر چهار روزه به آبادی برایم گویا افتخار بزرگی بود  آفتابی گرم و سوزان سر و صورت مان را سوزانده بود .

کشت گندم و برداشت آن در ان زمان مشقت های زیادی داشت 

خاطرات اسفاد قدیم همچنان مانگار و زیاد است و کتابها حرف هم از گفتنش کم می آورد 

یادش بخیر 

خالقی اسفاد 

۰ نظر ۳۰ بهمن ۹۷ ، ۱۱:۰۰
محمدعلی خالقی

خوش ترین یا بهترین زمان حیات در وطن از عصر قلعه کوه تا حال چه زمانی بوده و آیا قبل از قلعه کوه این سرزمین بر پیکر خود حاکمانی داشته و زندگی در اسفاد از چه سالهایی اغاز شده 

تاریخ اولین حیاتها  و اولین روزهای اغازین اسفاد در هیچ مقوله و کتابی نیامده و نامشخص است ولی سرو کهنسال  اسفاد مهمترین و معتبر ترین مدرکی ایست که مشهود این نگار است 
شاید باقی اندکی از رجال کهن بهترین زمان زندگی خویش را از آبادی وطن دوران کودکی خودشان اعلام دارند که ما کم سن و سالها هم اخرین سالهای انقضای آن زمان را در یاد ها و خاطره ها به خاطر داریم 
آیا این گونه است و واقعا اسفاد کهن بر تاریخچه  و گذشته ی خود این چنین بیان می دارد . دهه شصت که مروری بر بهترین دهه فلسفی و رسانه ای اعلام شد برایمان در سرزمین مادری اسفاد  خوش آور بود چرا که سرسبزی ، برف و باران ،کثرت جمعیت و قنات اسفاد که مملو از عشق و شور بود  علاقه مردم رو به این آبادی و اب گوارایش به شوق این خاک و دیار تشدید می کرد و از شهر و روستاهای اطراف و حومها گرایش مردم را در ارتقا یی بیشتر قرار می داد 
اگر پیشینه اولین اقامت ها را در اسفاد بیابیم همان طور که درخت سرو و سبز اسفاد مشهود  است برمی گردد به 1400 سال قبل که قلعه کوه اسفاد آثارش هنوز بر جاست آثار قلعه کوه دردهای ناگفته ای بر زبان دارد که اعماق سرشار از ذوق و شوق و مردمانی نیک وپر زحمت بود که خود مبحثی عظیم در نگاشت است و از تاریخ فکری امروز ناهویداست
 امروز گرچه یاد و نامی از آن مردان خدایی بر قلم و چهره ها نیامده و نیست ولی آثار زحمات و رنج  انها هنوز نمایان است  و مدیون حامیان وطن 
همان طور که همه ما تونل و حفاریهای قلعه کوه تا قنات و سوهای زیر زمینی که مربوط به قنات اسفاد بود را تا قبل از زلزله 76 و چهار و پنج عدد چاه بزرگ که بعلت زمان زیاد و بارندگی ها دیوارهای انها ریخته و به قطر زیاد افزایش یافته و چاه غرغران را به خاطر داریم
  حاصل زحمات و تلاشهای همان مردان غیور و قوی بود  که در عصر گبرها و قلعه کوه در اتفاق آن زمان بود
 من دقیقا به یاد دارم که هر کدام از آن چاه ها به ارتفاع پنج شش متر شاید هم بیشتر در راستای راه جاری اب قنات اسفاد در خاتمه بود که از دو سه جهت سو داشت و اب قنات از داخل آنها رد می شد که به تنل قلعه کوه وصل بود 
و ما خیلی ساده و بی تفاوت حاصل زحمات مردان کهن را از یاد برده و اسایش امروز این مرز و بوم را که همچنان بر زادگاه و وطن خود دوست می داریم   مدیون آنها هستیم 
چه زحماتی که ان مردم در آن دوران کشیده اند  و بسا که چه کسایی در آن شرایط سخت و دشوار جان شان را از دست دادند حتی اخرین اتفاق این فاجعه مرحوم از یاد رفته حسین افغان بود که جانش را در این پروژه ی  جهادی از دست داد  .  زحمات زیادی جهت حفاریهای قنات از قدیم تا حال کشیده اند و آخرین زحمات ازدیاد اب قنات گفتنی ایست که توسط برادران عزیز مان جناب آقای مهدی نظرجانی و حسن مددی یاری صادق و دیگر اعضا در انجام بود 
آنالیز این موضوع سخن از شرایط سخت و دشوار است شاید اب و آبادی و برف و باران در آن زمان بیشتر بود ولی سختی و مشقت ان زمان و زحمات آن مردان را نمیشه نادیده گرفت که امروز آسایش را برایمان محیا کرده 
بعد از قلعه کوه زندگی در شاهرود جنب قبرستان صورت گرفت که آخرین بازمانده های ان زمان  مرحوم کدخدا حاج محمد آقای شهریاری و دو سه خانوار دیگر بودند و مرحله سوم به قلعه کهنه ختم می شد که کثیر مان آن خاطرات را به یادها داریم و زندگی در ان مکان را تجربه کردیم و بهترین دوران و زندگی در اسفاد را رقم زده ایم گفتنی است  شرایط سخت و دشوار در ان زمان هم بود ولی از آبادی سرزمینمان و صمیمیت و یکرنگی آنها در عصر قلعه کهنه نمی توان اقرار نکرد  شاید بهترین دوران و سالهای زندگی را زمان حیات قلعه کهنه می توان بر زبان آورد چرا که هنوز خاطرات کوچه باغ ها  سرسبزی و بفور نعمات و انواع و اقسام میوه ها  را به یاد داریم و از یاد ها نخواهد رفت و تنها چیزی که امروز محبوبیتش را در خون ورگمان جاری کرده همان دوران کوچه باغها و خانه های خشتی و کاهگلی صمیمیت مردم بود 
امروز وطن در اقلیل باقی مردان نیک خدا و مادران گل تجربه اش را در شرایط سخت  در چهارمین مرحله ساخت شهرک جدید (نوسازی)را در ملالی مهیب در تجربه است وحاصل این همه ابراز و عاطفه  اب گوارای قنات است چرا که اب ابادی می آورد وگر اب نبود هیچ کداممان در این سرزمین منیتی نداشتیم 
بهترین ایام را اسفاد در تاریخ و پیشینه اش از یاد نخواهد برد و درود می فرستیم بر شیر مردان و شیر زنان اسفادی که نامشان کمتر در قلم می نگارد که در ذره ذره این خاک عزیز همت گماشتند که نامش را بر فراز وطن شهرت و آوازه است 
یادشان گرامی روحشان شاد به امید آبادی وطن پیروزی وطن و کوری چشم دشمنانش  پیروز باد وطن پیروز باد ایران 
نگار::::خالقی اسفاد اسفاد 
 
۲ نظر ۲۶ بهمن ۹۷ ، ۲۳:۵۶
محمدعلی خالقی

خراسان جنوبی

سه شنبه, ۱۶ بهمن ۱۳۹۷، ۰۱:۰۸ ق.ظ

خراسان‌جنوبی با طبیعتی گرم و نعمت‌های فراوان و خاص خود و با مردمی مهربان و صمیمی همراه با عطر جانبخش گل‌های زعفران در شرقی‌ترین نقطه‌ میهن عزیزمان قرار گرفته است.


به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، منطقه خراسان‌جنوبی، خراسان‌جنوبی با طبیعتی گرم و نعمت‌های فراوان و خاص خود و با مردمی مهربان و صمیمی همراه با عطر جانبخش گل‌های زعفران در شرقی‌ترین نقطه‌ میهن عزیزمان قرار گرفته است. خاک گرم این دیار بستری مناسب برای شکوفایی این گل زیباست و دامن پر مهرش همچون مادری مهربان پرورش دهنده‌ علما، فضلا و عرفای بسیار گران‌مایه است. خراسان جنوبی از پیشینه تاریخی بلندی برخوردار است بطوریکه بیش از 640 اثر تاریخی آن تاکنون در فهرست آثار ملی کشور به ثبت رسیده است.


استان خراسان‌جنوبی به مرکزیت شهر بیرجند دارای مساحتی بالغ بر 95388 کیلومتر مربع بین مدار جغرافیایی 30 درجه و 32 دقیقه تا 34 درجه و 50 دقیقه عرض شمالی از خط استوا و 57 درجه و 57 دقیقه تا 60 درجه و 57 دقیقه طول شرقی از نصف‌النهار گرینویچ قرار گرفته است.


ارتفاعات خراسان‌جنوبی امتداد شرقی‌ جنوبی دارد بلندترین نقطه‌ استان قله‌ باقران در ارتفاع 3615 متری و پست‌ترین نقاط استان در دشت کویر با ارتفاع 650 متر از سطح دریا واقع شده و آب و هوای استان از نوع نیمه‌صحرایی ملایم تا آب و هوای گرم صحرایی است.


سرزمین خراسان‌جنوبی در طول تاریخ هزاران ساله خود بستر افتخارات فراوانی بوده که آن هم به علت قابلیت‌های‌ بی‌نظیر این خطه است.


فرهنگ عامه


براساس اسناد کهن این منطقه زیستگاه یکی از اقوام آریایی‌نژاد به نام ساگارت بوده است و به دلیل وضعیت آب و هوایی و اقلیمی خاص خود چندان مورد توجه و تاخت و تاز افراد بیگانه قرار نگرفته است و زبان و نژاد مردم این خطه کمتر دچار آمیختگی واختلاط است. لذا از آنجا که قومیت غالب منطقه فارس می‌باشد زبان رسمی واصلی مردم استان، فارسی است.


این زبان در هر نقطه شهری وروستایی با لهجه خاص و منسوب به همان محل بیان می‌شود. همچنین غالب اقوام عرب ساکن در منطقه نیز هنوز به زبان خود سخن می گویند.


از جمله خصوصیات فرهنگی استان می‌توان به مراسم جشن کاکل و شکرگزاری درامر کشاورزی، جشن قوچ گذاری وکوچ در امر دامداری، جشن عید نوروز وسفره بستن ودیدوبازدید، خصوصاً مراسم برات و مراسم ماه محرم از قبیل نخل برداری، تعزیه خوانی، علم بندان وعلم گردانی، بیل زنی، مشعل گردانی، هفت منبر، سنگ زنی، کفچلزی و همچنین مراسم عروسی چنشت اشاره کرد.


از بازی‌های متداول که در این منطقه طرفداران خاص خود را دارد ومورد توجه قرار می گیرند می توان گله بازی، تشله(تیله)بازی، بجول بازی، چوب بازی، هفت سنگ، کوتش خرابه و.. را نام برد.


پوششی را که مردم به عنوان لباس و پوشاک مورد استفاده قرار می‌دهند عبارتند از:کلاه نمدی، شب کلاه، مندیل، کلاه دوره‌دار، کلاه پهلوی یا شیپوری، عرقچین، کلاه ترمه، گردن پیچ یا لنگته، جلیقه، پیراهن، قمیس، لباده، نیم تنه، شلوار(تنبان)، قارت(جقه)، سینه بند، مچ پیچ وگیوه که برای آقایان مورد استفاده قرار می گیرند واز پوشاک خانم ها می توان به چارقد، دستمال، روبند، کلوته، کوسه، عرقچین، پیراهن یا پهره، دالاق، شلیته، شلواریل، چادر، کفش تبلک‌دار، گرجی، گالش، کفش سوز و.. اشاره داشت که البته از میان آنها پوشاک چنشت ویژگی‌های خاص و منحصر به فردی دارد که با تغییرات اندکی هنوز استفاده می‌شود.


غذاهای محلی استان که اغلب از مواد در دسترس و متناسب با شرایط آب و هوایی درست می‌شوند عبارتند از: اشکنه عدس، اشکنه آلو، اشکنه گوجه فرنگی، کشک زردوخورشت قوارمه، گوشت داغ(قورمه)، قروت، بنه، سابری، خرما برشته، آش رشته، آش جوش پره، توگی و انواع شیرینی: نان زنجبیلی، نان رو ورکرده، نان چرخی، نان کلمبه، نان لوله‌ای، نان برنجی و.. انواع نان‌های محلی: نان دو آتشه، نان سمنو، نان قلفی، روغن جوش، پتیر، نان کلمبه، نان گاورس، نان جو، نان جوش، سرپیازی، کنجدی و ... است.


موسیقی سنتی در خراسان‌جنوبی از سابقه طولانی برخوردار است و ویژگی موسیقی محلی در حرکات ریتمیک و نمایشی است و چوب بازی یکی از هنرهای وابسته به رقص است که ویژگی خاص خود را دارد.


خراسان‌جنوبی دارای زیباترین و لطیف‌ترین ترانه‌ها، آوازها و حماسی‌ترین رقص‌ها و آهنگ‌های سازی آوازی است که کم نظیر است. رقم‌های پنج ضربی وسه تایی متداول در منطقه ویژگی خودش را دارد که در دیگر نقاط استان مرسوم نیست. از جمله سازهای محلی که مورد استفاده قرار می‌گیرند عبارتند از: دهل، سرنا، دایره ونی که معمولا توسط خود نوازندگان ساخته می‌شود. برخی قطعات موسیقی ویژه رقص‌های محلی در این منطقه عبارتند از: اصیل، ناره ناره، چنشتی، چپ وراست، شیرجه، احوال، سه ضرب

۰ نظر ۱۶ بهمن ۹۷ ، ۰۱:۰۸
محمدعلی خالقی

خاطرات جوز تکنی اسفاد

دوشنبه, ۸ بهمن ۱۳۹۷، ۰۹:۴۲ ب.ظ

خاطرات جوز تکنی با جوز رویه .....🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿


یکی از باغهای پدربزرگم که باغ بلند نام داشت در همسایگی باغ حاجی محمدحسین جعفری بود و از آنجا که در اسفاد رسم بود هر درختی که شاخهایش در باغ همسایه باشدنصف محصول همان شاخها مال صاحب درخت بود و نصف دیگر مال  همسایه بود.درخت موجود در باغ حاجی محمدحسین جعفری که شاخهایش در باغ ما بودرامن و عمویم اسماعیل با چوب بلندی که در اصطلاح اسفادیها جوز رویه یا جوز روبه نام داشت پایین میکردیم....درخت بر جو در همسایگی خانه آقای میر زامیر میری که مال بابابزرگم بود هم سر از باغ همسایه در آورده بود که  هر سال موقع محصول دادن برایمان خاطره میشد شوخی های آقای میری با ما که کم سن وسال بودیم انگیزه ای مضاعف میدادتا جوز رویه رو مایل به باغ ایشان بزنیم تا محصول بیشتری  سهم ایشان شود(شیطنتی بچه گانه بود )....باغ مرحوم ملاوهاب که درخت جوز بلند و صعب العبوری داشت زحمتش به دوش عمو رضام بود...



فصل چیندن جوز در اکثر باغات اسفاد بر کنده درختان جوانان و مردانی را مشاهده میکردیم که با جوز رویه بلندی به بار درخت ضربه میزدند و بار درختان چو تیر از چله رها شده به زمین مینشستند ......
در فصل جوز در اسفاد چرخه طبیعت برای کلاغ ها و کلاجیکها خوب میچرخید ،تک و توک جوزی که بعد چیندن درخت باقی میماندیا بر نوک کلاغ ها بود و یا مورد نشانه سنگهای بچه های پاسه کن....
پاسه کردن جوز خود برایم یاداور خاطرات زیادی است ....از سر قنات تا سر سه کیچه آنقدر به گردوهای مانده بر درختان سنگ میزدیم که دستهایمان از مفصل درد میگرفت و گاهی سنگها پس از فرود آمدن شکایتهایی نیز بدنبال داشت که خدارا شکر هیچوقت مصدومی نداشت.‌‌.
خوردن نان تنوری دست پخت مادربزرگ و یا خاله ام با جوزهای پاسه آنقدر لذت داشت که باز انگیزه رفتن برای پاسه ایجاد میشد..‌....
درخت حاج میرزا محمد غفاری و درخت مرحوم حاج محمدصادق همیشه بیشترین سهم پاسه را برایمان داشت .......
🌲🌲🌲🌲🌲🌲🌲🌲🌲🌲🌲🌲🌲🌲🌲🌲🌲🌲
حال که به اسفاد میروم کنده های درختان پربار و سربه فلک کشیده قدیم را همچون جنازه ای بی جان میبینم خاطراتی برایم تداعی میشود که تنها و تنها در چنین جایی میتوان عنوان کرد چرا که هستند دوستانی که خاطراتی مشابه و یا بیشتر و بهتر از اینجانب در خصوص جوز و درختان جوز در اسفاد دارند........🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
مهدی محمدی اسفاد۸بهمن ۹۷
۱ نظر ۰۸ بهمن ۹۷ ، ۲۱:۴۲
محمدعلی خالقی

صف نفت در اسفاد قدیم

جمعه, ۵ بهمن ۱۳۹۷، ۰۱:۱۳ ق.ظ


با سلام و احترام

این همه شلوغی و جنب و جوش که در صف نفت اسفاد بود در عسلویه و بریتیش پترولیوم نبود.

بچه های قدیم هم در رفع مشکلات خانواده بسیار موثر بودند و مثل امروز بی تفاوت نبودند.

وقتی از مدرسه تعطیل می شدیم و تانکر های نفت را می دیدیم سریع به پدر مادر ها خبر می دادیم که نفت آمده است.

روز بعد ، صبح زود و قبل از طلوع خورشید صف طولانی گرفتن  نفت تشکیل می شد.

ظرف های کوچک و بزرگ با سر و بدون سر . بشکه . گلندهای پلاستیکی و ظروف حلبی با درب های گرد و محکم  ، داخل فرغون و یا روی زمین.

اونقدر سر و صدا بود که همه متوجه بودند که نفت آمده است.

هم زن ها مشارکت داشتند و هم مرد ها.

هر خانواده چند ظرف را با طناب و نخ به هم بسته بودند و ظروفی که نخ بسته نبود گاهی اوقات با ظروف نفر جلویی ،جلوتر می رفت.

بعلت اینکه پمپ نفت دستی بود و این کار توسط یک نفر آن هم آقای مرحوم حسن صادقی انجام می شد کار به کندی پیش می رفت و توزیع نفت گاهی اوقات دو روز طول می کشید.

البته گاهی اوقات افراد نیز در کشیدن نفت کمک می کردند تا روند کار تسریع شود و یا حداقل اون ظرف ۱۸ لیتری که سنگین بود را داخل ظروف می ریختند.

ظروف نفت به کندی و زره زره جلو می رفت و افراد در کنار ظروف می نشستند و به گپ و گفت می پرداختند . گاهی اوقات بعضی افراد می رفتند و ظهر می آمدند و جلو کشیدن ظروف را به دیگران می سپردند.

بعضی افراد نیز با سرو صدا و یا مغلطه و پارتی ،بی نوبتی می کردند.

صف نفت اسفاد با همه مشکلاتی که داشت شیرین بود .

اولین بار صف ایستادن مردم ایران  در زمان  رزم آرا بوجود آمد و امروزه نوبت گیری ها کامپیوتری شده است و یا حداقل اسامی یاداشت می شود.

به هر حال توزیع نفت در آن محیط کوچک نفتی کار سختی بود و مشکلات خاص خودش را داشت .

بوی نفت . پخش شدن نفت به لباس و سر و صورت نمونه ای از مشکلات بود.

امروز نفت جای خود را به گاز طبیعی، این انرژی راحت و پاک داده است.

امید است قدر این سرمایه های ملی و  طبیعی که سایر کشورها از آن بی بهره اند را بدانیم.

برای مرحوم آقای حسن صادقی آرزوی رحمت و رضوان الهی داریم و برای فرزندان خونگرمش نیز آرزوی سلامتی و طول عمر باعزت داریم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.

و برای آقایان رضا اسحاقی و مهدی نظرجانی و حسن مددی نیز  که در توزیع نفت زحمات فراوانی کشیدند آرزوی سلامتی و بهروزی داریم.

پایدار و سربلند باشید.

                   کریمی آوای اسفاد

۱ نظر ۰۵ بهمن ۹۷ ، ۰۱:۱۳
محمدعلی خالقی

باورهای عامیانه در اسفاد قدیم

سه شنبه, ۴ دی ۱۳۹۷، ۰۶:۲۷ ب.ظ


آنچه تحت عنوان باورهای عامیانه بیان می شود باورهایی است که در بین مردم رواج دارد و خیلی ها بدان اعتقـاد دارنـد  هـدف از این نوشته تایید  یا رد این باورهـا نمی باشـد بلکه توصیفی است از آنچه هست و در بین مردم معمول است و صرفا جنبه آشنایی دارد .ضمنا امروزه اعتقاد به خیلی از این باورها کمرنگ گردیده است و خیلی ها آنرا خرافات می دانند

باورهای عامیانه مربوط به مهمان و مهمانی

اگر بچه کوچکی جارو را بردارد و خانه را جارو کند، اگر کسی قالیچه یا لحاف خواب ببیند،اگر آبی که روی زمین می ریزیم  از آن صـدای بلندی برخیزد، اگـر چشـم راسـت کسـی بپرد، اگر چند استکان ردیف شود، اگر قنـد داخل استکـان چای بیفتد، اگر کلیجدک(نوعی پرنده شبیه کلاغ)جلو خانه کسی آواز بخواند، اگر کسی مرده ای خواب ببیند، اگر کفشهای اعضای خانواده ردیف شوند، اگـر تفاله چـای روی استکان چـای باشد، اگــر دو نفر با هم و بدون هماهنگی جایی را جارو کنند، اگـر قاصدکی را را اطراف خود معلـق ببینیم، اگـر پای راست کسی  نشان کند( تیک داشته باشد) همه این موارد نشانه آن است که مهمان یا مسافری بر ما وارد خواهد شد.

۱ نظر ۰۴ دی ۹۷ ، ۱۸:۲۷
محمدعلی خالقی

کشت خشخاش

سه شنبه, ۲۷ آذر ۱۳۹۷، ۰۷:۰۹ ب.ظ

یکی از محصولات در آمد زایی مناطق زیرکوه قائنات و اسفاد قدیم کشت خشخاش بود آخرین سالهای این محصول برمی گردد به سال 1335 شمسی

که طبق نظرات مراکز دولتی کشت این محصول قدغن شد و قاچاق بود 

این کالا یکی از تجارت های مهم صادراتی از زمان صفویه تا انقلاب بوده است 

که کالاهای دیگری هم مثل پشم،کرک،ابریشم،هم از نوع دیگر این کالاها بود

کشت خشخاش زیر نظر دولت بود که در اسفاد و قائنات و سراسر ایران اصفهان کرمان و خراسان بعلت مرغوبیت کالا به ان زعفرانی می گفتند معمولا اکثر مردم از این کالا جهت منبع درآمد استفاده می کردند که توسط دولت خریداری و به مراکز دارویی جهت تهیه دارو فرستاده می شد.

کشت خشخاش برمی گردد به سالهای 1226هجری قمری که توسط میرزا تقی خان امیر کبیر در سراسر اراضی تهران مورد کاشت قرار گرفت 

زمان برداشت این محصول در خرداد ماه اتفاق می افتاد که قسمت گرزی این محصول یا همان قوزه را زخمی (خراش) می کردند تا شیره قهوه ای رنگ خارج شود و پس از ان با قاشق های مخصوص ماده تراوش داده را در ظروف مسی می ریختند 

در اسفاد قدیم کشت این محصول در مزارع نزدیک به قلعه و باغ ها و کوه بصورت تخم کشت  می شد. 

اختیار خرید خشخاش زیر نظر دولت بود که پس از خریداری آن ها را در دیگهای سربسته و مهر و موم به مراکز دارویی تحویل می دادند 

این محصول بعلت مرفین بالا جهت تمامی دردها علاج می باشد و امروزه اکثر داروهای مسکن درصد بالایی از این محصول را دارند و جهت انواع سکته ها ،امراض  مورد استفاده قرار می گیرد.

نگارش خالقی اسفاد 

۱ نظر ۲۷ آذر ۹۷ ، ۱۹:۰۹
محمدعلی خالقی

مرحوم میرزا عباس قلی قاسمی

دوشنبه, ۲۶ آذر ۱۳۹۷، ۱۱:۱۲ ب.ظ

مرحوم میرزا عباس قلی قاسمی 

فرزند میرزا قاسم علی 


ایشان مردی سیاست مدار ،خلاق و با سخاوت بودند که در سالهای حدودی 1160 شمسی  متولد  شده است  یعنی چیزی حدود 240 سال قبل

 ایشان در راستای شعر و ادب هم فعالیت داشتند که به فرزندان ایشان کربلایی غلام حسن هم سرایت کرده بود 

اولین کارخانه ذوب آهن در اسفاد به مدیریت این بزرگ مرد راه اندازی شد  خانه ایشان جنب باغ خواجه اسحاق در قلعه قدیم بود که اخرین اثار ان برمی گرد به قبل از زلزله 76 که فرزند ایشان میرزا غلام عباس در زلزله در همان مکان به رحمت خدا رفتند  

برادران قاسمی میرزا غلام علی و میرزا ابراهیم بهترین خاطرات خود را در این باغ هیچ گاه از یاد نخواند برد 

یکی از متملکین و ثروت مداران آن عصر و زمان بوده که در روستاهای اسفدن بمرود و اسفاد از کار افرینان نمونه بودند به روایتی دارای یک جوال بز مونی اندوخته پول داشتند که خود نشان از یک کار آفرین نمونه بود با سخاوتی که داشتند هر کس تقاضای نقدی می کرد بهش می دادند 

ایشان دارای دو همسر بودند که فرزندان واجداد ایشان به ذکر بیان است 


1-میرزا محمد رحیم 2- میرزا غلام حسن (حاجی کوسه )نام داشت 3- میرزا غلام حسین 4- میرزا غلام عباس


1- فرزندان میرزا محمد رحیم که ایشان هم دارای دو همسر بوده از همسر اول حاج غلام حیدر قاسمی و از زن دوم 

حاج ابراهیم (اسماعیل )صدا می کردم

حاج محمد علی قاسمی و حاجی فاطمه که ایشان فامیل خود را از قاسمی به عطایی تغییر دادن 

2- فرزندان میرزا غلام عباس 

میرزا ابراهیم قاسمی ، میرزا غلام علی حاج محمد رضا و طاهره خانم 

3- فرزندان حاج غلام حسن 

حاج عباس قلی قاسمی ،کربلایی حسین   علی قاسمی ،حاج سرور وصدیقه

4-حاج غلام حسین قاسمی که فرزندی نداشتند

تاملی از گذشته و یاد و نام این بزرگ مردان مرا به نگارشی به ذکر بیان از عمری کوتاه و بی ارزش، اهی بر دل، اندیشه ای در خیال، ارزویی در مجال وا داشت که چیزی بیش نیست 


ما هم روزی نه دیر بر چنین صفحه ای از قلم همچنان نگاشت خواهیم شد و تنها یادمان لوحی بر سنگ که رویش خواهند نوشت روحت شاد خواهد بود 

 روح همگی شاد یادشان گرامی

 

با تشکر از جعفر آقای قاسمی پسر عموی گرامی  و دایی عزیزم میرزا عباس قلی که بر این نگاشت ما را همراهی کردند 

 محمد علی خالقی اسفاد

۱ نظر ۲۶ آذر ۹۷ ، ۲۳:۱۲
محمدعلی خالقی

تجارت و اقتصاد دهه 60 70 اسفاد

شنبه, ۱۷ آذر ۱۳۹۷، ۰۵:۳۵ ب.ظ

مراکز تجاری و فعالان اقتصادی اسفاد درسالهای 60تا70 «قلعه » 

ازپایین قلعه

#پخش فرآورده های نفتی اسفاد مرحوم صادقی

#بقالی اقا رجب قلیزاده

#بقالی مهدی اقا شهریاری

#شرکت تعاونی مصرف اسفاد

#خواروبار فروشی ولوازم قالیچه محمد آقا کاظمی

#خرید و فروش دام سنگین حاجی عطایی و حاجی صادقی

#خواروبار فروشی اقای غلام نبی شهریاری

#لوازم خانگی آقای ظاهری

#کارگاه جوشکاری اقای محمد کلوخ اسداللهی

#میوه فروشی وبقالی اقا ابوذر 

#مکز خرید و فروش زعفران .گل .قالیچه. حاجی عطایی

#لوازم التحریر وخرازی اقای یاری

#آسیاب دیزل حاجی حسنی 

#خشکباروحبوبات حاج میرزا محمد غفاری 

#خشکبار و حبوبات عظیمی واسماعیلی


#عطاری و خواروبار فروشی کربلایی سیدمحمد تقی موسوی

#لوازم خانگی برادران اسداللهی و غلامعلی زاده

#پلاستیک جات ولوازم خانگی اقای محمد حسینی

#تولیدی نبات . آبنبات. قند انقلاب  دکتر صادق اکبری


#کارگاه قالی بافی حاج محمد کلوخ قنبری با حداقل ۵نفر بافنده

#همچنین مرکز فرهنگی و کتابخانه شهید صدوقی به مدیریت اقای فردوسی وعبدی

#######################کاسبان سیار.

#حاجی محمد رحیم محمدی

#کربلایی سید معصوم .« متخصص محاسبه متراژ اراضی درخرید و فروش»

#حاج غلامحسین واحدی امور دام 

#ملا عباسعبدی تولید دستکش .جوراب. کلاه وشکسته بند 

#حاجی عباس عابدینی «بززازی»

#حاج عبدلعلی کریمی خرید و فروش موتور سیکلت « مزدا دو کابین 2000یاش بخیر»

#حاج علی اکبر واحدی «ابزار آلات کشاورزی»

@@@@@@@@@@@@@@@@نگارش داود قنبری ۹۶

۰ نظر ۱۷ آذر ۹۷ ، ۱۷:۳۵
محمدعلی خالقی

اب شرب قنات در اسفاد قدیم

جمعه, ۱۸ آبان ۱۳۹۷، ۰۴:۰۶ ب.ظ


منبعی در کنار باغ مرحوم میرزا محمد امین عباسی به متراژ حدودا 12 متر و عمق 4 متر از سیمان تاسیس شده بود که امور اب رسانی روستا انجام می شد. با توجه به مهاجرت مردم از قلعه قدیم بعد از زلزله59 و ساخت و ساز شهرک جدید اسفاد در زیر جاده که مشکل اصلی مردم و اهالی ده همان اب بود این اتفاق صورت گرفت و با هماهنگی های لازم و شورا و رجال قدیم امر اب رسانی با لوله کشی های لازم و منبع تا خود شهرک انجام شد.

که هر شب یا صبح به تایم بیست دقیقه اب رسانی انجام می شد که مسئولیت آن را مرحوم خواجه نظام الهی بر عهده داشتند و دارای چند شیر فلکه که یکی در کنار حمام قدیم  و یکی در کنار خانه آقای قضنفر نوروزی و دیگری در کنار حمام جدید که کاری بسیار مسئولیت پذیر و پر زحمت بود را انجام می دادند 

یک روز اب به منطقه اول شهرک از سمت  ابیز انجام می شد و یک روز قسمت بعدی که گاهی هم به علت کمبود اب ، اب دزدی با باز و بست شیر فلکه ها صورت می گرفت 


اب منبع همان اب موقوفه ای  بود که از بزرگ مردان روستا از خودشان به یادگار گذاشتند. که حدود چهل سره اب و زمین از موقوفه ای بزرگ مردان می باشد که بعدا از این خیرین بزرگ یاد خواهد شد .

روح مرحوم خواجه نظام الهی شاد  خداوند رحمت کند ایشان را.            

نگارش خالقی اسفاد 


۰ نظر ۱۸ آبان ۹۷ ، ۱۶:۰۶
محمدعلی خالقی


در صبح سرد 


در صبح سرد  شال و  قبا  کرده  زعفران

دیدم نشاط  و شور به پا  کرده زعفران

چون  رستخیز از دل خاک آمده برون

از خاک تیره باز  دعا  کرده  زعفران

دارد بنفش می زند  از دور این زمین 

مرهم برای خاطر ما  کرده  زعفران

باید  نشسته  رفت  به  بالین هر گُلی

در قلب خویش خانه بنا کرده زعفران

این دُر قیمتی است که گویند طلای سرخ

آری ! به قعر خاک طلا  کرده  زعفران

هرسال می رویم  به سر بخت این عزیز

ما  را به قدر خویش رضا کرده  زعفران

آن رشته های سرخ  دلش را که دیده ای

با عطر و رنگ خویش چها کرده زعفران

با این همه مشقت و سختی به خانه رفت

سر پنجه ها ز بعد  حنا کرده  زعفران

جمع اند دور  هم  که  بخندند غنچه ها

در قصه ای که قدر و بها  کرده زعفران

پر می شود که  بال  و پر صاحبش شود

گرد  و  غبار خویش هوا کرده  زعفران

در یک ردیف دسته شده سرخ و هم سفید

گویند  رنج  خانه  دوا  کرده  زعفران

خشک می شود که چشم خریدار دل دهد

آن سال خُوش که روی به ما کرده زعفران

آن قدر پیش اهل محله  گران بهاست

ما را به وقت خواب صدا کرده زعفران

فر آوری شود ز  وجودش  هزار  چیز

رنگش حضور خود به غذا کرده زعفران

صد قصه داشتی و " شمیم"  از تو ذره ای

پاییز ، حساب خویش جدا کرده زعفران

شاعر : مرتضی حسینی اسفاد(شمیم) - مدرس دانشگاه

۰ نظر ۰۴ آبان ۹۷ ، ۱۶:۱۴
محمدعلی خالقی

جشن سره

سه شنبه, ۱ آبان ۱۳۹۷، ۰۹:۵۸ ب.ظ

جشن سره در باغ سره

 

جشن سره (سرقه ) به زبان اسفادی به معنای جمع شدن و بگو مگو وتاختن اب در اسفاد قدیم بود 

در اسفاد قدیم درخت های گردوی بلند قامت و تنومند سرسبزی خاصی به کوچه باغها داده بود  این رسم و رسومات هرشب حال وهوای دل انگیزی داشت 

وقتی ما کوچیک بودیم خاطرات این مجمع و گرده همایی هر شب در باغ سره  پای چنار ،سر تخت آقا میر، سر سنگاجی سر سه کیچه بر پا بود (البته جشن تاس و سره مال سالهای قبل تر بود ) آما گردهمایی ها همچنان برقرار بود

چون آن زمان هنوز ساعت اختراع نشده بود و اب تاختن با  دیگ و تاس انجام می شد به شرح توضیح 

دیگچه ای بود پر از اب با تاسی که از زیر دارای سوراخ تعبیه شده بود 

تاس دارای درجه هایی که به منظور یک سره،نیم سره، و یک چهارم بود اندازه گیری مئ شد  .وقتی تاس از اب پر می شد با درجه بندی که روی تاس بود یک سره یا چند سره تاخته می شد و به ته دیگ غرق می شد .دوباره تاس خالی می شد و همین طور برای هر ابیار طبق میزان ابی که داشت  به لهجه محلی می تاختند.

واقعا این رسم به عنوان یک نوع جشن بود چرا که  این امر در هر طاقه به وسیله میرتاب (کسی که اب را با تاس اندازه می گرفت ) انجام می شد و هر شب یا روز با مجمع بزرگان و مردان قدیمی با داستانهای جذاب و لهجهای شیرین اسفادی  شب نشینی ها یی جذاب وپرخاطره بود 

در شبانه روز دو اب بند بود . اب بند به معنای تحویل اب و تحویل شیفت (طاقه) از شب به روز و همین طور از روز به شب که به عهده میر تاب بود.

بعلت عدم ساعت در قدیم تحویل شیفت یا اب بند در نماز شوم (وقتی هوا تاریک می شد ) و در صبح با طلوع خورشید اب بند صورت می گرفت

در اسفاد قدیم حدود پنجاه و شصت سال قبل هر طاقه با ذکر بیان در این نگاشت از مرحومین مندرج یادی شد تا  بخوانیم با ذکر صلوات بر محمد و ال محمد به روح ناز نینشان 

روحشان شاد                       خالقی اسفاد 

 

میر اب سر رم                 حاجی سید ابو تراب

میر اب دو رم                  کربلایی حاجی ابراهیم جوان 

میر اب سه رم                 حاجی عباس غلامعلی زاده

میر اب 4 رم                   حاجی غلام حیدر قاسمی 

میر اب 5 رم                   حاج علی محمد جعفری 

میر اب 6 رم                   حاج میرزا محمد غفاری 

میر اب 7 رم                   کبله غلام عبدی 

میر اب 8 رم                   خواجه نظام الهی 

 

 

۲ نظر ۰۱ آبان ۹۷ ، ۲۱:۵۸
محمدعلی خالقی

کولشک لوبیا اب پز

دوشنبه, ۳۰ مهر ۱۳۹۷، ۱۲:۲۱ ب.ظ

یادی کنیم بر گذار زمان 

بچه بودیم دیگی بزرگ یا همان قابلمه ای از این لوبیا ها  اب پز بود و گاهی مادر قبل از صبحانه آنها را درست می کرد و گلویی  تازه می کردیم . وقتی در قابلمه رو باز می کردیم  هری از بخار اب به صورتمان می خورد و چقدر خوشمزه بود و مقوی  یادش بخیر ..



۰ نظر ۳۰ مهر ۹۷ ، ۱۲:۲۱
محمدعلی خالقی

قرق در نگار اسفاد قدیم

يكشنبه, ۲۹ مهر ۱۳۹۷، ۱۰:۳۸ ب.ظ

قرق کیشمان 

در فصل بخصوصی از سال در اسفاد قدیم این امر صورت می گرفت 

قرق به معنی قدغن کردن یا بازداشتن از دخول و خروج می باشد

مثلا قبل از گلهای زعفران و کشت گندم و خرمنها که هم اکنون مصادف شده با فصل گلهای زعفران که حتما در اسفاد کنونی این امر قابل اجرا هست شاید با تفاوت اجرا و عمل با قرق قدیم .

چرا که قبل از زدن جوانه گلهای زعفران که باعث تخریب و ضرر وزیان در املاک و زراعت مردم و اهالی ده می شد 

وقتی علوفه در بیابانها وکوه کمر به اتمام می رسید مردم و چوپانان به جوار باغها و کیشمان روی می آوردند که باعث خسارت به باغ ها و زمینهای مردم  می شدند.

و اعتراض مردم را وا می داشت شاید گاهی به جنگ و جدال هم می کشید.

به همین خاطر چاره ای با تامل در بزرگان و ریش سفیدان و شورا و کد خدا مطرح شد به عنوان قرق کیشمان 

و از طرف کد خدا و رجال افرادی را جهت انجام مدیریت در امور قرق بانی منتخب می کردند و هزینه ای جهت انجام وظیفه  به انها تقدیم می شد .

در صورت مشاهده و عدم اجرا قوانین اموال و گوسفندان انها مصادره و خسارت تعیین می شد که در اسفاد قدیم گوسفندان در  نزد شورا نگهداری و در قبال دریافت گوسفندان باید جریمه می پرداختند که این امور به نفع تمامی اهالی ده بود و از خسارت و ضرر زیان در اموال و باغها جلوگیری می شد 

خسارتهای نقدی و غیر نقدی که از متخلفین دریافت می شد به عنوان حق الزحمه تقدیم قرق بانان می شد که قرق  بانان قدیم با معرف آقایان خواجه نظام دلیر ،حاجی مطلب صادقی ،مرحوم خواجه  ابراهیم حسنی ،خواجه اسماعیل حسنی و بودند 

خالقی اسفاد 


..

۰ نظر ۲۹ مهر ۹۷ ، ۲۲:۳۸
محمدعلی خالقی

مراسم تاسوعای 97 اسفاد

چهارشنبه, ۲۸ شهریور ۱۳۹۷، ۰۹:۴۲ ب.ظ

۰ نظر ۲۸ شهریور ۹۷ ، ۲۱:۴۲
محمدعلی خالقی

برداشت زعفران در اسفاد قدیم

شنبه, ۱۷ شهریور ۱۳۹۷، ۱۱:۳۹ ق.ظ

 

یکی از معضلات وخاطراتی  که در برداشت زعفران داشتیم  بچه داری بود .باالخصوص موقعی که جوش گلها بود وما واقعا از برداشت گلها سخت در مشقت بودیم. حمل بچها و بچه داری در برداشت گلها معضلی سخت دشوار بود .  .از یک طرف خوشحالی ما از جوش گلها بر چهاره ها نمایان بود واز طرفی هم کودکان خردسال اذیت می کردند و این خود باعث می شد کار روند پیشرفتی نداشته باشد . 

خدایمان این بود که بچه دمی ارام بگیرد وبخوابد  تا ما بکارمان برسیم , به قول اسفادیها ، درگاه یا پیشون خیتها یا بغل پل ها  جایگاه خوبی  برای اطراق عزیزان مان بود گاهی این قدر از خود بی خودشده که سه چهار خیت را پشت سر گذاشته غافل از این که کودک در چند فاصله ای دورتر از ماست  که صدای گریه اش هم به گوش نمی رسید 

 

چراغ توری هم نمایش سایه ی  ما رو از خودمان بر زمین اکران  وزیبایی خود را با صدای فیش فیشش  بر گوشها نمایان می کرد . 

 

گاهی روشنایی زیبایش با تور ظریفش چندها کیلومتر به چشم می خورد ویکی از مشکلات چراغ توری تور ظریفش بود که در هنگام ریختن تور چاره ای جز شکیبایی نبود 

 

سرمای هوا هم گاهی ما را وادار به اتشی میکرد که گرمایش هم بی امان  بود  ولی با تمام خاطرات تلخ وشیرینش گر چه برایمان زیاد اهمیت نداشت کیسه های گلی که گاهی شمارش به هفت وهشت تا و شاید بیشتر هم می رسید ولی صافی وپاکی و  دلی شکیبا ، مردمی ارام واهل دل خستگی تمام این تایم را پر می کرد . 

 

شاید ان ان روز ها بیاید یاد باد          یاد باد ان روزگاران یاد باد 

خالقی اسفاد 

۱ نظر ۱۷ شهریور ۹۷ ، ۱۱:۳۹
محمدعلی خالقی

مزار اشی اسفاد

سه شنبه, ۳۰ مرداد ۱۳۹۷، ۱۲:۱۱ ق.ظ

مزار اشی اسفاد

مزار آشی

مزار آشی از مکان های زیارتی و سیاحتی اسفاد است که در دامنه قله مزار آشی قرار دارد که در انتهای مزارع و کشتمان شیران و سلیمانی واقع شده است.

در زمان قدیم بر فراز این قله زیبا که از خاک سرخ و جنس سنگی و صخره ای است قلعه قدیم اسفاد قرار داشت که در زیر این قله راه و دالانی وجود داشته که بالای کوه را به دم قنات وصل می کرد و هم اکنون نیز آثار آن وجود دارد.

ظلم و ستم و خفقان زمان خلفای عباسی باعث شد تا تعدادی از امام زادگان به نقاط دور دست و دور از دسترس عباسیان مهاجرت کنند و به کار تبلیغ مذهب تشیع علوی بپردازند.

و بر همین اساس در منطقه زیرکوه نیز مزار و قدمگاه های فراوانی از سلاله اهل بیت وجود دارد.

البته گاهی اوقات انسانها از ترس سختی های روزگار نیز به عناصر طبیعت متوسل می شدند.

مکان مزار آشی یک سنگ صخره ای بزرگ است که به قول قدیمی ها اثر پنجه انسان بر روی آن وجود دارد و از دل این سنگ درختی زیبا روییده است که اسفادیها در پای این درخت با پختن آش و نذر آش و با گره زدن نخ و پارچه به این درخت برای رفع حاجات به این مکان متوسل می شوند.

در چند سال گذشته به همت آقای حسین غفاری ضمن ساخت بنایی در این محل ، راه و جاده ای تقریبا مفید برای دسترسی بهتر به این مکان احداث شده است.

با توجه به اینکه این مکان دارای چشم انداز و غروب بسیار زیبا و مشرف به انجیر های سلیمانی و در جوار قله زیبای سیاه و قلعه کوه و همچنین نزدیک به پای چنار واقع شده است

شایسته است استراحت گاه و راهی مناسب و مکانی بزرگ تر جهت توسعه گردشگری برای این مکان ایجاد شود.

و همچنین پیشنهاد می شود تیمی از جوانان و بسیج تشکیل شود تا راه و دالان زیرزمینی از سر قله تا پای چنار جهت گردشگری و کشف آثار باستانی شناسایی و بازگشایی شود.

 کریمی آوای اسفاد

۰ نظر ۳۰ مرداد ۹۷ ، ۰۰:۱۱
محمدعلی خالقی

محیط زیست در اسفاد قدیم و جدید

چهارشنبه, ۲۴ مرداد ۱۳۹۷، ۰۴:۵۵ ب.ظ

در رابطه با مبحث محیط زیست  در اسفاد قدیم و زیر کوه گفتنی ایست که ...

محیط زیست یکی از عوامل مهم حیات انسانهاست که  باید به آن اهمیت خاصی قائل باشند  . زیرکوه با توجه به مناطق مقرر در قدیم تا به امروز از حیات وحش  برخوردار بود .  که در گذشته رویت حیوانات  بیشتر به چشم می خورد اما  امروز بعلت تغییرات  اب و هوایی  و خشکسالی های مکرر جمعیت حیوانات  کاهش یافته و اکثر حیوانات از بین رفته یا کوچ کرده اند . 
در قدیم به این مبحث کمتر توجه می شد و با توجه به فرهنگ و آداب فکری مردم اعمال می شد به عنوان مثال از چوب درختان برای سقف خانها (پل )هیزم (قنبری وتاغ )و دیوار باغ ها (سور )و گوشت حیوانات ،پرندگان برای استعمال شخصی صورت می گرفت  که کم کم با پیشرفت زمان این بحث مورد تفاوت قرار گرفت  و امروز نسبت به محیط و حیوانات اهمیت خاصی قائل می شوند . متاسفانه  در قدیم با دیدن حیواناتی چون بز کوهی و پرندگان اعمالی غیر انسانی صورت می گرفت و شکار می شدند و بعضی از حیوانات هم مورد حمله  و حماقت قرار می گرفتند که به مرگ ختم می شد 
و همین طور رو به انقراض پیش می رفت که امروز جهت رفع سو در هر منطقه محیط بانانی مستقر شده اند تا جهت عدم انجام این عمل زشت و غیر قانونی برخود  شود 
ولی ناگفته نماند که هنوز هم در  بعضی از روستاها صداهای شلیک گلوله شنیده می شود که توسط خود این محیط بانان و شکارچیان در خفا صورت می گیرد و از گوشت این حیوانات استفاده شخصی  می شود که واقعا جای تاسف است و از تفکر و عقلانیت یک انسان به دور است 
امروز استفاده از موارد مندرج در فوق غیر قانونی می باشد و جریمهایی سنگین و زندانی از طرف دولت و محیط زیست برای افراد سو استفاده  اعمال می شود 
برای ابادی کشورمان و زادگاهمان کوشا باشیم و در حفظ محیط زیست و حیات وحش بکوشیم . پیروز باشید . 
                                                                                 نویسنده :خالقی اسفاد 
۰ نظر ۲۴ مرداد ۹۷ ، ۱۶:۵۵
محمدعلی خالقی

شهید محمد رضا شفیعی

چهارشنبه, ۲۴ مرداد ۱۳۹۷، ۰۳:۴۲ ب.ظ


تیغ بر خراش گل
 چو پر پر این شقایقها 
آزادی
 و پیروزی 
و تیک زمان 
عصر دقایق ها 




۰ نظر ۲۴ مرداد ۹۷ ، ۱۵:۴۲
محمدعلی خالقی

کارخانه آهن ریزی مرحوم خواجه میرزا علی خالقی

سه شنبه, ۱۶ مرداد ۱۳۹۷، ۱۲:۵۱ ق.ظ
بسیار عالی و خاطره انگیز و با تشکر از مدیریت اسفاد خبر 
 با رویت این تصویر یاد خاطره ای از کارخانه پدر بزرگم افتادم در باغ اناری پی قلعه 
یک خونه دو طبقه بود که طبقه پایین مختص این کارخانه واقع بود و درب ورودی ان از  داخل دالون ورودی قلعه بود و حدود چهل  نفر طبق روایات در ان فعالیت داشتند چهار نفر دمی و دو نفر قالب بند و تعدادی هم در راه خرید و فروش با الاغ در روستاهای اطراف و حومه و تهیه زغال فعالیت داشتند
زغال ان از درخت بنه که از چوب قوی و ماندگاری بسیار برخوردار بود از کوه شاسکوه توسط افراد قوی و خبره جمع اوری می شد 
که در اواخر بریدن درختان و شکار حیوانات غیر قانونی شد و جرم محسوب می شد  که به همین دلیل این کارگاه تعطیل شد.
در کوههای میر اباد به تفصیر مثال اتاقکی طراحی شده بود که سر پوشیده و چوب ها را از طریق سوراخی که در بالای اتاقک طراحی شده بود به داخل می انداختن و بعد از سوختن کامل درب سوراخ را پوشانده تا زغال در خود سوخته و خفه می شد 
 بعد ازیک هفته  که کاملا سرد می شد آنها را در کیسه هایی جمع اوری و با الاغ برای استفاده به کارخانه می آوردند 
در کارخانه انبر و قاشق های بلند و پهن بود جهت ریختن مذاب آهن در قالب ها 
قالبها از چند نوع افتابه چدنی  دیگ  اسباب شخم زنی (اهن ) هاون و کفگیر بود 
امروز اتاقی که از تاقچه های  بزرگ درست شده بود از اسباب شخم زنی (اهن ) و افتابه چدنی و آهن الات و کف گیر تا قبل از زلزله 76 در خانه پای تنور به وضوح در ذهنم تداعی شد که تعدادی از آنها هنوز در اوار زلزله مدفون می باشند 
با رویت این تصویر شرح کارخانه برای دوستان با توجه به بضاعت ی که در افکارم بود حیفم آمد که یاد این خاطره را بازگو نکنم 
هاونی شکل همین تصویر هم اکنون به یادگار در دستم می باشد و یک عدد بزرگتر از این در دست عمه ام 
روح تمام در گذشتگان بالخصوص مرحوم پدر بزرگم شاد و گرامی 
یاد شیر مردانی چون مرحوم خوج حسین ، حاج خداداد و خیلی و از بزرگ مردانی که اکنون نیستن و من حضور ذهن ندارم که در این کارگاه فعالیت می کردند گرامی باد 


................
۰ نظر ۱۶ مرداد ۹۷ ، ۰۰:۵۱
محمدعلی خالقی

بهشت و جهنم در اسفاد

پنجشنبه, ۱۱ مرداد ۱۳۹۷، ۱۲:۱۷ ق.ظ

بهشت در اسفاد 

همه ما در خاطرات نه چندان دور به یاد داریم صمیمیت ،مهربانی یک رنگی و بفور نعمات در اسفاد قدیم . اب قنات  و برف و باران این روستا را به بهشت تبدیل کرده بود انواع میوه و ازدحام پرندگان ،خزندگان ،زاد و ولد این مهم در روستا مهیا بود . نه تنها اسفاد بلکه منطقه زیرکوه از مشمولین در ذکر مشهود بود . اگر روزی دوباره این روستا و منطقه شامل لطف الهی مقرر گردد و بهشتی سر سبز دشت و بیابان را فرا گیرد چشم اندازی مفرح تر و زیباتر جز این نخواهد بود به امید ناجی عاطفه همه ما

مراتب بالا گوشه ای از مباحث و تعاریف از اسفاد قدیم و بهشت و گلستان تمثیل بود 


جهنم در اسفاد 


البته مباحث عصر حال کمی از جهنم نیست واقعا زندگی در چنین شرایطی کمبود اب خشکسالی،فقر ،اقتصاد برای باقی مانده اندک ابدال پیر و کهن زیرکوه  اسفاد  شرایط بسی سخت و دشوار است تا زندگی در قیاس اشرافی و تخت نشینی و شهری ولی نکته اصلی جهنم 76 اسفاد است 

جهنمی توصیف با اه و ناله و زاری ، مرگ ،مرگ پدر ، مادر و اجداد ،تاریکی در گرد غباری غلیظ که یک متری آن طرف تر را سو نبود ،گورستان و زمین لرزه ای که برای تمامی ساکنین مقیم ،جهنم را به وضوح رویت بود.

فکر کنم دیگر منظورم مفهوم باشد 

این زلزله برای افراد حاظر و ناظر در واقعه جهنمی بود که منظر این واقعه تلخ و خدایی بودند . همه جا سیاه شده بود پس لرزه ها همچنان ادامه داشت دیگر مال و ثروت برای کسی اهمیتی نداشت خون و فریاد همه جا جاری بود واقعا باورش برای یک لحظه در اذهان دشوار است و زیرکوه با ان عظمتش به سرزمینی  متروکه مبدل بود، چال هایی به عنوان قبر همان طور حفر وچشمان گریان وداع روبه خاموشی ، هر چند برای ما امروز با علم ثابت شده این زلزله و بیان کردنش بر لب آسان است ولی عمق ماجرا چیزی دگر است و این جهنم همان طور که برای زیرکوه چیزی نبود و انی سه دقیقه به طول انجامید در صورتی که مزد هر بنا صد هزار است و یک روز کاریش برابر است با یک دیوار چینی با هزار زحمت . در نزد پروردگار تخریب جهان گوشه ای ناچیز است.

و این است مفهوم بهشت و جهنم از نگاه خداوند بزرگ والا در این جهان 

که امروز اکثر حقایق با توجه به کتاب اسمانی و مراجع حق در ما شنود است و مفهوم ان در ما انکار 

طبق تحقیقات شماری از مردم باورشان بر بهشت و جهنم انکار است و همین دنیا را جهان خلقت و آخرت دارند. وای بر این خاموشی من از این مهیج دارم که قدرتی چون ابر و رعد ،خورشید ،ماه، ستارگان از ان چه کسی است بدون سیم و باطری و نیرویی چون برق که خاموشی در ان نیست و اگر یک روز خاموش باشد ان روز چه روزی ایست.

نویسنده خالقی اسفاد وطنم



۰ نظر ۱۱ مرداد ۹۷ ، ۰۰:۱۷
محمدعلی خالقی

سنگ زدن بر سر داماد از رسومات اسفاد

سه شنبه, ۹ مرداد ۱۳۹۷، ۱۱:۵۴ ب.ظ

سنگ زدن بر سر داماد از اداب ورسوم قدیم

باسلام

اکنون در سراسر کشور جهت حفظ رسوم قدیم برنامه ریزی میشود تا مردم هر دیار اصالت خود را حفظ نمایند که در این راستا روستای ما زیر صفر است نه اینکه حفظ رسوم نکرده ایم بلکه با پافشاری ندانسته برحذف انها بر امدیم وفکر نکردیم کسانی که این رسوم را پا نهادند چه ایده ونظری داشته وچه زحماتی در راه جا انداختن انها کشیداند .یکی از این رسوم حنا بندان بوده ، چند روز قبل از عروسی کسانی بودند که با پوست حیوانات دف ودهل درست کرده وشب حنا بندان بعد از حنا کردن دست وپای عروس وداماد و رقص وپای کوبی اقوام در خانه داماد تا صبح مشغول بیت خوانی وهمان سرصوت خوانی وضبط صدا که کاری بسیار ماندگار بود مشغول شادی وسرور بودند وکم کم که پیشرفت کردیم بعد حنا بندان وقتی دست وپای داماد را حنا می بستند ودست داماد بیچاره از زمین واسمان کوتاه بود با سنگ هایی که از قبل جمع اوری میشد به سرو کله داماد میزدند که این کار خیلی خیلی به اطرافیان حال میداد ولی اقوام درجه یک دلهره داشتند که با خوردن سنگ به چشم کسی عروسیشان به هم بریزد و با کمی تفکر به همت صمد اقا سنگ زدن تبدیل به قند وابنباتهای سفت شد که باز هم از خطرات ان کاسته نشد که هیچ بلکه بیشتر وبیشتر شد واین کار تا جایی ادامه پیدا میکرد که با پا در میانی بزرگان ویا قهر کردن انها ویا دعوا بدون تخلیه شدن افراد به پایان میرسید و از ان همه قوم وخویشی که در قدیم در کنار خانواده داماد میماندند چند جوان بیش نمانده وبعد یکی دو ساعتی انرژی انها به دلیل کمی جمعیت تمام میشد و ان بزم بسیار قشنگ قدیم که تا صبح بود به پایان میرسید .من که هر چه فکر میکنم که جایگزین سنگ که بحال هم هست چیز دیگری باشد به ذهنم نمیرسد فقط همین را بگویم در هر کار اگر افراط باشد خوب نیست وهمین افراط است که باعث حذف رسوم ما میشود ،،،،

کمی تامل،،،

با ارزوی بهترینها برای تمامی اسفادیهای عزیز در هر کجای جهان هستی که باشند

محمد علی غفاری

برچسب‌ها: مربوط به عروسی اسفاد

۰ نظر ۰۹ مرداد ۹۷ ، ۲۳:۵۴
محمدعلی خالقی

شعر پروانها

يكشنبه, ۷ مرداد ۱۳۹۷، ۰۱:۵۹ ب.ظ

                         ****** پروانه ها *******

 

یاد ایامی که بود بچه و قایم موشک 

                                اون درخت وماه وابر , نقاشی وهفت رنگ 

یه زمان که قلبها , پر بود از شادی وشور 

                                 یاد مه بچه بودیم تو گذشته های دور

یاد قلعه حوضک , تختک یک اسیا 

                                 شادی و فرح دل عشق یک قلعه چه شور

یک به یک روز قشنگ با تو هم بازی شدن 

                                 از دم صبح تا غروب اون قدیم دلا یرنگ

یه درخت سبز وسرو مرهم  زخما درد 

                                  این درخت سرو ناز بود بود مرهم  درد

یادمه روی درخت دو تا دل کنده بودیم 

                                   سال بعد از اون درخت ما دیگه رفته بودیم 

سرو ناز وطن من بعد چندی سال سال 

                                   چه روزای خوبی بود ولی افسوس زود گذشت 

شاید اون دلا دیگه خشکیده روساقه ها 

                                    شایدم بزرگ شده لابلای شاخه ها

چه روزای خوبی بود پرواز پروانه ها 

                                    کوچه وباغ وزیر , چپر و اوازها

دلم تنگه روزگار ای غریب واشنا 

                                    تو بگو چرا چه زود گذر پروانه ها

من تو را یه روز چه زود گذر یه دیر زود 

                                    به همین نزدیکی خفته و خاطره ها

خالقی اسفاد

۰ نظر ۰۷ مرداد ۹۷ ، ۱۳:۵۹
محمدعلی خالقی

سجل گلزار شهدای اسفاد

يكشنبه, ۳۱ تیر ۱۳۹۷، ۰۵:۰۵ ب.ظ

مشخصات شناسنامه ای گلزار:


- شروع نقشه برداری:  زمستان ۱۳۷۸


- شروع عملیات ساختمانی:  سال ۱۳۷۹


- اتمام عملیات ساختمانی:      بهار ۱۳۸۱


- تاریخ افتتاح:                    زمستان ۱۳۸۱


- مساحت زیربنا:                    ۱۸۰ مترمربع


 - مساحت محوطه:                    حدود ۱۰۰۰ مترمربع


- قبور شهدای مدفون در گلزار:       شش شهید دفاع مقدس


اسامی شهدای مدفون درگلزار:


۱-شهید حاج غلامحسن نظرجانی


۲-شهید علی حسینی


۳-شهید محمدرضا شفیعی


۴-شهیدسیدمصطفیاسماعیلی


۵-شهیدسیدابوطالب اسماعیلی


۶-لوح یادبودشهیدجعفرانصاری


- موقعیت:


خراسان جنوبی-بخش زیرکوه-روستای اسفاد


-کل هزینه انجام شده:                   ۳۲۰میلیون ریال


-طراح وناظر:                   مهندس شجاعی-مهندس شمسی


مسئول امورگلزارهای استان خراسان رضوی:عبدالرزاق نظرجانی

۰ نظر ۳۱ تیر ۹۷ ، ۱۷:۰۵
محمدعلی خالقی

اشک شرار خاموشی

شنبه, ۳۰ تیر ۱۳۹۷، ۰۳:۰۳ ق.ظ

در اختران  سقف تو  می بینم                        اشکی چو بر شرار این خاموشی 

 

بر قلب های  عشق تو ماتم را                         زخم سکوت  و  خسته تنهایی 

 

در هر وصال وصف تو شیرین بود                  روز و شب   آن حال من در آفاق 

 

خاطر   ز  اذهانم   ز   نام ابدال                      رفتند و بخشش بر ثواب انفاق

 

اب  روان   روشن    کاریزت                        گرد جهان گردی نبینی نوشت

 

حالم خراب انجام روزی در تو                        قهر کلاغی    بر دل خاموشت

 

وصف صفایت  قرنها روشن بود                     بر بذر و کشت زاد تو چون ناهید 

 

ترسم من از قندیل سقف خانه ات                  تار  و  سیاه    انکبوتی      افتد 

 

بر چهره ها و راویت  چون  ماتم                   درد زبان بود کهنه ای از هجران 

 

عرفان گفت عصری ز حال و روزت             از درد پیچم چاره نیست جز عرفان

 

                                        شاعر خالقی (عرفان )

۰ نظر ۳۰ تیر ۹۷ ، ۰۳:۰۳
محمدعلی خالقی

راوی حکایتی از محمد ابراهیم نظرجانی اسفاد

پنجشنبه, ۲۸ تیر ۱۳۹۷، ۰۹:۱۷ ب.ظ

غلامحسن نظر جانی اسفاد

کد شهید: 27651 گزارش خطا

غلامحسن نظر جانی اسفاد

نام: غلامحسن

نام خانوادگی: نظر جانی اسفاد

نام پدر: حبیب اله

تاریخ تولد: 1309-04-08

محل تولد: قاین

تاریخ شهادت: 1364-11-23

خاطرات:

خاطره اول

روزی که به همراه پدرم جهت اعزام به جبهه به سوی پایگاه حاجی آباد به راه افتادیم هنوز چند صد متری از روستا دور نشده بودیم که به محض رسیدن به گلزار فعلی شهدای روستای اسفار پدرم به من گفتند :پسرم لحظه ای توقف کن تا موضوعی را برای شما بیان کنم پدرم نقطه ای از زمین خودمان نشان دادند و گفتند با توجه به این که برای آخرین مرحله عازم جبهه هستم و احتمال اینکه از این سفر برنگردم هست دوست دارم اگر جنازام برگشت مرا در این نقطه که از دست رنج خودم تهیه کرده ام واز حلال بودند آن اطمینان خاطر دارم دفن نماید من خیلی ناراحت شدم و چون سوال پیش آمد پرسیدم چرا این زمین که خیلی دور است .گفتند: فرزندم بخاطر این که این زمین مال خودمان است دوم این که در آینده در نزدیک این روستا ی همجوار بر اثر رشد رشد جمعیت به همدیگر نزدیک خواهند شد و این نقطه کنار بلواری واقع خواهد شد که بین دو روستا خواهند بود و کسانی که از این جا بگذرند به یاد شهید خواهند بود و درست همین اتفاق افتاده است و پیش گویی پدرم کاملا درست بود

محمد ابراهیم نظرجانی 


خاطره دوم

نزدیک عملیات ولفجر 8 بطور ناگهانی پدرم را در پادگان شهید برونسی ل 5 ن اهواز ملاقات کردم گفتند : حالا که عملیات نزدیک است بیا برویم از برادرانت اسما عیل و جعفرکه در 5 طبقه های اهواز هستند خبر بگیریم و خدا حافظی کنیم پدرم چفیه اش را از روئی دوش برداشتند و یک کتابی را داخل آن گذاشتند من جلو ی دژبانی پادگان به ایشان اعتراض کردم که این کتاب را برای چی برداشته اید ؟ گفتند : خواهی دید وقتی به 5طبقه ها رسیدیم اسماعیل که مسئول مهندسی ویژه شهداء بود با توجه به فشار کار که داشتند موفق به ملاقات سریع ایشان نشدیم مجبور شدیم در آسایشگاه که جمعی از بسیجیان در آنجا استراحت می کردند منتظر آمدن برادرانم بمانیم در این موقیعت دیدم پدرم چفیه را باز کردند و رساله ی امام راکه داخل آن بود بیرون آوردند و به برادران بسیجی گفتند : صلواتی بفرستید و بعد شروع به توضیح چند مساله از رساله ی امام تا این که اسما عیل و جعفر برادرانم آمدند و به اتفاق هم محل را برای اقامه نماز جماعت تر ک کردیم.

محمد ابراهیم نظرجانی 

۰ نظر ۲۸ تیر ۹۷ ، ۲۱:۱۷
محمدعلی خالقی

مرد همیشه شاد و خندان کربلایی اباذر غفاری

دوشنبه, ۲۵ تیر ۱۳۹۷، ۰۳:۰۷ ق.ظ

همراه با بزرگان _ چهره های درخشان و منحصر به فرد اسفاد

      باسلام و احترام

            آشنایی با آقای کربلایی اباذر غفاری 


 خاطره انگیز ترین سفر ما اسفادی ها می تواند مسافرت با مینی بوس فیات آقای غفاری باشد.

مسیر اسفاد قاین را تمام اسفادیها تجربه کرده ایم برای تحصیل دانش و تهیه لوازم و مواد خوراکی و بهداشت و درمان.

خب قطعا طی این مسیر از طریق سرویس فیات آقای غفاری انجام می گرفت.

آقای غفاری فرزند مرحوم حاجی حسینعلی غفاری از بزرگان اسفاد از قدیم الایام در امر ایاب و ذهاب اسفادیها در مسیر اسفاد قاین خدمات فراونی برای مردم انجام داده اند.

ایشان فردی متخصص و متبحر و متعادل در امر رانندگی و بسیار صبور و شوخ طبع است.

قبل از اینکه از خواب بیدار شویم و قبل طلوع خورشید ایشان اول مسافرین میرآباد را سوار می کرد و ساعت 6 مسافرین اسفاد سوار می شدند.

گشت و گذار در در برخی مسیرها و کوچه ها و توجه کامل به اینکه کسی جا  نماند و در داخل مینی بوس جا  گیرش بیاید  مدیریت خاصی می طلبید.

اکثر مواقع مینی بوس خارج از ظرفیت مسافر داشت . اما هیچکس بدون جا نبود . وسط راه رو روی موتور . بغل دست و نشستن روی لوازم مسافر تقریبا همه رو راضی می کرد.

رانندگی با امکانات کم آن زمان نبود گازوییل و اپاراتی . گرمای هوا و جاده خاکی بخصوص گدار بند آخوند و پیچ بالای باغات آبیز  تبحری خاص در رانندگی لازم داشت که همه اینها در ایشان وجود داشت.

ایشان تقریبا به همه افراد از بزرگ و کوچک و دانش آموز به یک چشم نگاه می کرد.

رفتن در جاده خاکی با سرعت کم تکانهای شدید و باعث ماشین زدگی می شد و بعضی وقتها پلاستیک های فریزر هم که خودتون بیشتر با این موضوع آشنا هستید توزیع می شد.

یک دفعه خودم حالم بد شده بود و درخواست پلاستیک کردم بهم گفتند دو کیلویی می خوای یا سه کیلویی .

به هر حال خدمات عمومی و راضی نگه مردم کاری بسیار دشوار است.

ایشان در این 30 سال خدا رو شکر بدون هیچگونه حادثه و با سرعت متعادل اسفادیها را برای انجام کارشان در شهر راس ساعت 7 و نیم صبح بصورت دقیق و منظم به مقصد رسانده است.

شایان ذکر است آهنگ لب کارون ایشان هم زبانزد و بسیار زیباست.

انشالله که خداوند توفیقات روز افزون به ایشان عنایت فرماید.

برای ایشان و خانواده  محترمشان آرزوی سلامتی و بهروزی داریم.

برای سلامتی ایشان چندین صلوات بفرستید.

و همچنین یاد و خاطره آقای حسین جعفر زاده را گرامی می داریم و برایشان فاتحه ای می خوانیم.

              هیات مدیره گروه آوای اسفاد

۰ نظر ۲۵ تیر ۹۷ ، ۰۳:۰۷
محمدعلی خالقی

در نگارش این چنین حالم بود

شنبه, ۲۳ تیر ۱۳۹۷، ۰۴:۱۵ ق.ظ


روزی نه دیر دامن تنهایی بر نسار نقش در و دیوار تو خواهم دید.

دیگر رد پایی ،حال و هوایی بر کوچه های تو سازی نخواهد زد.

دیگر بر سقف آسمانت، ستاره باغچه دلم ، نوری نخواهد تابید

دیگر پرده های اتاق خانه ام از بغض تنهایی سرشار خواهد بود

دیگر کلاغ سیه پوش بر شاخ و برگ های پر خاطره اش غربت سکوت و تنهایی را نظاره گر کوچه های خالی از سر سبزی و درخت های کهن با قبای همیشه سیاه بر تن تجربه خواهد کرد

دیگر گرد و غبار طاقچه خانه پدر بزرگ حرفی بر زبانت نخواهد شنید

دیگر وجود غبار سنگین اینه خانه اجدادی ، منظر بغض سکوت  و اشکهای تو را سو نخواهد بود 

دیگر در کوچه های پر خاطره و قلمرو گنجشکهای آوازه خوان و صدای دلارام آب روان ، بوی خزان و خش خش برگ های زرد و خالی از وجود معنایی نخواهد داشت 

آری چه روزگار غریبی ایست 

آنجاست  که بر مصداق چقدر زود دیر می شود را عینا خواهی دید و افکارت را به حیرانی خواهد کشید 

آری صدا صدای فریاد در کوچه های اجداد و زاد خاِلی از ساز تنهایی  اندیشه خواهد بود

 

ماه دیگر بر رخ گرد غریب 

       شعله را در دل تنهایی شب 

           پوششی در خجل شرم وجود تو 

                 چو  ابری کرده 

بوی تنهایی تو            خالی از هر سکنه 

چو به عصری نزدیک          که من امروز به اقرارم بود 

که به دنیایی دگر               که از این ظلم و ستم            یا از این بیدادی

که در این وقت زمان           چو به قهر عرفان


از فضای خالی پروازها

یا شب خاموش این آوازها

 

در نگارش این چنین حالم بود        این احساسم بود 

آرزویم این است که در این وصف نگارش یا که شعرم     

نشود حال تو را                  که تو را می خواهم       اسفاد ای وطنم

      

                 خالقی ( عرفان )


۱ نظر ۲۳ تیر ۹۷ ، ۰۴:۱۵
محمدعلی خالقی

صدای پای آب

شنبه, ۱۲ خرداد ۱۳۹۷، ۰۵:۴۸ ب.ظ

 اسفاد آب کم نظیری دارد. قناتی بسیار قدیمی با آبی بسیار گوارا. تاریخ می گوید که اسفاد و آبیز از دوره هخامنشیان، یعنی حدود ۲۵۰۰ سال پیش، دارای سکنه بوده اند و یقیناٌ آب این قنات هم دستکم از همان زمان تاکنون جاری بوده است. 

   این آب در گرمای تابستان بسیار خنک و گواراست و در سرمای زمستان گرم و دلپذیر. بخار گرم آب در روزهای سرد و یخزده، وسوسه ات می کند که دست را در آب فرو بری و در آن گرما نگه داری و خنکای آب در گرمای تابستان می کشاندت تا تن را در آب غوطه ور سازی. هرکس در این روستا می تواند خاطره ای از این وسوسه را از کودکی اش بیاد آورد. 

آبیاری با قنات در اسفاد، از قدیم نظم و آداب خاصی داشته است. سهمیه بندی آب طوری است که هر هشت روز یکبار ، نوبت آب گردش می کند. واحد شمارش سهمیه آب سره (بر وزن کره) است که معادل حدود ۵/۵ دقیقه است. یعنی اگر شما ۱۰ سره آب داشته باشی، می توانی حدود ۵۵ دقیقه زمین هایت را آب بدهی. جوی های باریک از دوران بسیار قدیم به همه زمین ها کشیده شده و آب در شیب تند جویها جاری می شود تا هر کس سر نوبتش، زمینش را آب بدهد.

   در قدیم برای اندازه گیری سهم آب، از ساعت آبی استفاده می شد. ظرف کوچکی که ته آن سوراخ داشت و با دقت درجه بندی شده بود، در دیگ آبی قرار می گرفت. هربار که این ظرف سوراخ دار از آب پر می شد و فرو می رفت، یک سره بود و گاه ممکن بود که سهم کسی نیم سره یا یک چهارم سره باشد. هرگاه سهمیه آب کسی تمام می شد و نوبت دیگری می رسید، از راه دور چند نفری باهم با صدای بلند، او را خبر می کردند تا آب را تحویل بگیرد. گاهی اوقات، کم دقتی یا تقلب در انداختن سره یا در تحویل آب، منجر به اختلاف و دعوا می شد و ممکن بود که تا مدت ها دلخوریهایی را  درپی داشته باشد.

   در سالهای اخیر که دامنه کشتمان های روستا در همه طرف گسترش یافته و علاوه براین، به دلیل تغییر مکان روستا پس از زلزله، فاصله ها بیشتر شده، دیگر قنات کشش لازم را برای رسیدن به همه زمین ها ندارد. به همین دلیل مردم به باغ ها و زمینهای قدیمی توجه کمتری دارند و زمین های نزدیکتر بیشتر آبیاری می شوند.

   البته آب قنات هم حسابی کم شده است. کم شدن آب قنات در گذشته بارها اتفاق افتاده ، اما مردم با مرمت آن را جبران کرده اند. اما این بار گویا وضع فرق کرده است. از آن هنگام که از دشت اسفدن (واقع در پشت کوهی که منشأ قنات است) ، آب لوله کشی را به روستاهای این ور کوه رساندند، مردم اسفاد هم در خانه ها آب لوله کشی دارند و گویا دیگر کسی دلش برای قنات نمی سوزد و یا برای آب خنک لب قنات، دلتنگ نمی شود.   

     اما آب لوله کشی یک روز هست و روز دیگر نیست. قطع شدن مکرر آب لوله کشی (که شوری اندک آن با ذائقه اسفادیها سازگار نیست) مردم را کلافه کرده است و معلوم نیست که تا کی دوام بیاورد. این آب قنات است که قرن ها فقط آمده و هرگز قطع نشده و همیشه جاری و خنک و گوارا بوده است.

     امروز قنات باستانی اسفاد کمک می خواهد. این گوهر زلال طبیعت که در حاشیه کویر، سرسبزی و خنکی را برای مدت چند قرن به مردم هدیه داده و استعدادهای فراوانی در دامن خود پرورانده است، اینک دست نیاز به سوی جوانانی دراز کرده که بی خبر از گذشته، با شتاب به سوی آینده می روند.

     گمان نمی کنم که دیگر بتوان به روش های گذشته قنات را نجات داد. نسل نو رو به سوی شهرها دارد تا کاری غیر از آنچه پدرانش داشته اند دست و پا کند و قدیمی تر ها هم، با آب لوله کشی نصفه نیمه سیرابند و دیگر برایشان رمقی نمانده که به فکر بازسازی قنات باشند.

    اما به نظر من، اسفاد از آن روستاهایی نیست که بتوان آن را خالی کرد و به شهرها گریخت. این امانت باستانی، هنوز هم ارزش ماندن دارد و باید بماند.اما فکر می کنم  که برای نجات آب قنات باید چند کار بزرگ انجام گیرد.

     یکی آنکه روش آبیاری قدیمی آب زیادی را هدر می دهد و باید آن را تغییر دهیم. دیگر آنکه بخش زیادی از آب در شب ها و ایام برف و یخبندان هدر می رود و راهی برای ذخیره کردن آن وجود ندارد. اگر مردم قبول کنند که چند منبع بزرگ آب در چند نقطه مناسب روستا ایجاد شود، می توان آب را شب ها ذخیره کرد و روزها با استفاده از پمپ و لوله کشی به همه زمین ها رساند. اگر این کار انجام شود، می توان از روش های آبیاری تحت فشار هم استفاده کرد.

     خوشبختانه امروزه برای آبادسازی و عمران روستاها، کمک ها و وام های دولتی به قدر کافی در دسترس است، فقط می ماند توافق اهالی روستا و همت جوانان آن، که کاری بزرگ انجام گیرد و اسفاد، دوباره رونق خود را بدست آورد.

    در این زمینه بازهم اگر حق مدد دهد، خواهم نوشت.... تا بعد

 برگرفته از منبع وبلاگ 

مرحوم دکتر مظفر کریمی       روحش شاد 

۰ نظر ۱۲ خرداد ۹۷ ، ۱۷:۴۸
محمدعلی خالقی

عروسی قدیم در اسفاد

جمعه, ۱۱ خرداد ۱۳۹۷، ۰۷:۰۳ ب.ظ


   درایام قدیم خواستگاری به شییوه الان نبود ،خواستگاری از طرف خانواده داماد صورت  میگرفت و باید پدر عرروس قبول میکرد ویا به گفته ای باید پدر عروس و داماد قبول میکردند ودر بیشتر مواقع اصلا عروس وداماد همدیگر را نمیدیدند که بخواهند همدیگر را پسند کنند ودر ایام عقد اگر به صورت دزدکی داماد عروسش رامیدید ودر این زمان فقط داماد بدبخت باید برای خانواده عروس کار میکرد وبعد انجام کار هم به خانه پدرش بر میگشت ولی دامادها باهمان نامزد بازی دزدکی حال میکردند وچه بسا خاطرات بسیار شیرین هم داشتند. در ایام عقد روز اول خواستگاری سینیهایی پر از لوازم وشیرینی و روغن وقند ودیگر لوازم ولباس عروس برای عروس میبردند که به ان مجمه بران میگفتند و مجمه هارا بزرگان روستا میچیدند وجوانترها میبردند وهر مجمه بر یک دستمال پر از شیرینی هدیه میگرفت واین عمل درعید ها نیز انجام میگرفت.در زمان عقد روز قربانی برای عروس گوسفندانی پیش کشی میبردند که این کار تا زمان عقد هر سال انجام میگرفت.واما زمان عروسی ، دو روز قبل ان حدودا ده بیست نفر چهل پنجاه الاغ با خود به بیابان میبردند واز انجاهیزم برایی خانه عروس وجهت درست کردن غذا روز عروسی می اوردند. عصر روز قبل عروسی مردم را خبر میکردند تا باز برای عروسشان مجمه ببرندو در همان شب مردم جهت حنا بندان جمع شده و بعد ازرقص وپای کوبی حنایی که از قبل توسط زنان بزرگ روستا درست میشد در سینی ها ریخته وکنارشان شمع یا همان ملیک خودمان گذاشته شده و روشن میکردند که هم باعث روشن شدن کوچه های تاریک ان زمان میشد و هم باعث شور ونشاط بود وبعد حنا را به خانه عروس برده ومردم برمیگشتند ودست وپای عروس توسط زن بزرگی حنا میشد ودست وپای داماد را مرد بزرگی حنا میکرد که در دهه شصت وهفتاد این کار توسط خواجه حاج محمد اقا شهریاری وخواجه حاج حسینعلی غفاری وخواجه حاج میرزا حسن حسنی که بر خود واجب دانستم که از ایشان یادی نماییم وبعد تا صبح به شعر وترانه خوانی میپرداختند ودر روز بعد صرف نهار و بعد ساعتی رقص وترانه سرایی لباس داماد را این بزرگان بر وی پوشانده وجهت عروس کشان اماده میشدند ومردها به سمت خانه عروس رفته وداماد را راهی خانه عروس کرده وبعد چند ساعتی عروس با پدر و مادر وخانواده وداع میکرد وراهی خانه شوهر میشد که در زمان رفتن فردی در جلو قران میخواند و با دکر صلوات عروس وداماد را راهی خانه شان میکردند در پایان باید تقدیر کرد از بزرگان ان زمان که در رونق بخشیدن مجالس از انها کمک کرفته میشد ونیز در اینجا از دو برادر ملا حسن وکربلایی محمد صادقی جهت زحماتی که برای همه ما کشیدند تقدیر وبرای امورزش ایشان. و همه اموات صلوات بفرستین،،،،،

محمد علی غفاری

۰ نظر ۱۱ خرداد ۹۷ ، ۱۹:۰۳
محمدعلی خالقی

روزه در اسفاد قدیم

دوشنبه, ۷ خرداد ۱۳۹۷، ۰۹:۳۵ ب.ظ


اسفادیها به کلمه  روزه ؛ دو روزه می گویند . البته معلوم نیست چرا به این نام شهرت یافته است.

اسفادیها به روزه گرفتن بسیار مقید هستند و روزه گرفتن در اسفاد قدیم هم کاری سخت و دشوار بود.

شرایط کاری اسفادیها طوری بود که با دهان روزه به کارشان ادامه می دادند. پخت نان . کشاورزی و دامداری . آبیاری . رفتن به هیزم . زراعت و کشت و کار . و سایر کار های سخت برای ماه رمضان اگر در تمام ماه های سال گردش داشته باشد وجود دارد .

فصول  بهار و تابستان سخت ترین روزهای روزه گرفتن در اسفاد است .

خشکی هوا و رطوبت کم ، و روزهای طولانی باعث تشنگی و گرسنگی می شود.

در اسفاد قدیم این همه امکانات و رفاه و آسایش و خورد و خوراک وجود نداشت.

نبود ساعت و زنگ بیداری و بلند گو خیلی اوقات باعث می شد  بعضی افراد نتواند به موقع در سحر بیدار شوند و یا خیلی زود بیدار می شدند و یا خیلی هم دیر و یا هم خواب می ماندند.

البته همسایه ها هم گاهی اوقات سحر همدیگر را بیدار می کردند و صدای اذان صبح و غروب را به گوش هم دیگر می رساندند.

شو خوانی و مناجات سحری کمک فراوانی به بیدار شدن در سحری می نمود.

به علت نبود بلند گو، صدای موذن به خوبی شنیده نمی شد . و خروس خون سحر و سفیدی و سرخی فلق و شفق  برای سحر و افطار  ،ملاک قرار داده می شد.

افطاری و سحری بسیار ساده و از غذاهای گرم و پختنی و ساده تشکیل می شد .

حتی در زمان قدیم با آمدن ماه رمضان بخاطر حذف وعده اصلی غذایی مردم که نهار است خرج و مخارج مردم کمتر می شد و بخاطر افطار و سحری ساده ، از اخلاص برخوردار بودند و هدف اصلی روزه بهتر محقق می شد.

امروزه با آمدن ماه مبارک بجای انباشته شدن مواد غذایی با کمبود مواد غذایی  و گرانی مواجه هستیم.

افطاری و سحری تشریفاتی با مخلفات فراوان و گوناگون دیگر در  انسان تشنگی و گرسنگی  ایجاد نمی کند تا از حال تشنگان و گرسنگان آگاه شویم.

امید است با تجدید نظر در مصارف عمومی به هدف اصلی روزه که همان تقوی و اخلاص و قرب الهی است برسیم.

ماه رمضان ماه نور و معرفت و هدایت است .

ماه رمضان  از بالاترین درجه معنویت نسبت به سایر ماه ها برخودار است و بالاترین درجه معنویت در این ماه شب های پانزدهم به بعد است که اوج معنویت ماه است .

آنقدر معنویت و نور ،که بستری شده است برای نزول قرآن که خودش نور است .

جالب آنکه این شب های نورانی مصادف شده است با شهادت مولای متقیان ، قرآن ناطق .

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند

                  وندران ظلمت شب آب حیاتم دادند 

چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی

                 این شب قدر که آن تازه براتم دادند.

                موفق باشید کریمی آوای اسفاد

۰ نظر ۰۷ خرداد ۹۷ ، ۲۱:۳۵
محمدعلی خالقی

حاج سید علی حسینی

يكشنبه, ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۴:۳۳ ب.ظ

حاجی سید علی اسطوره اسفاد

 حاج سیدعلی اسطوره اسفاد

حاج سید علی حسینی متخلص و معروف به سیدعلی واعظ، 99 سال پیش (سال 1296ه.ش) در اسفاد متولد شد تحصیلات ابتدایی را در مکتبخانه و سپس به حوزه راه یافتند و در کنار درس حوزوی به شعر و شاعری هم پرداختند بنده دوران کودکی خودم را در همسایگی ایشان و برادر بزرگوارشان مرحوم حاج سید ابوتراب بودم.

حاج سید علی در تمام دوران عمر خود لباس مقدس روحانیت را حتی در کارهای کشاورزی  بر تن داشتند و توبره بافتنی هم به دوش داشتند و زمینی را که کنار رود روبروی باغ حاجی خداداد داشتند مامن دایمی ایشان بود. با وجود چشم های کم سوی این بزرگوار، تمام سنگ ریزه های انتهایی این زمین که متصل به رودخانه بود مرتب چیده شده بود.

صوت قرآن ایشان صبح ها همیشه از منزل به گوش می رسید و سردمدار بحث های مذهبی جلوی حوض درب قلعه بودند البته مرحوم خواجه محمدابراهیم (پدر آقای عباس انصاری) هم به دلیل داشتن رادیوی کوچک توشیبا سردمدار بحث های سیاسی بودند و مخصوصا اخبار جنگ را لحظه ای رصد می کردند.

حاج سیدعلی در سال 1386 و در 90 سالگی در مشهد دار فانی را وداع گفتند و در بهشت رضای مشهد و در نزدیک برادر خود مدفون می باشند.

اکنون پس از سالها برادر زاده ایشان (حاج سید ابراهیم) مجموعه اشعار ایشان را تحت عنوان "گنجینه نور" گردآوری و به چاپ رسانده اند.

یادشا


رضا اسماعیلی

ن گرامی

۰ نظر ۳۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۶:۳۳
محمدعلی خالقی

مراسم هیزم کشو

يكشنبه, ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۱۱:۲۰ ق.ظ


یکی از مراسم های زیبای قبل از عروسی در اسفاد قدیم رسم هزوم کشو(آوردن هیزم از بیابان) بوده است.

در زمان گذشته به علت اینکه  وسایل گرمایشی و پخت وپز کمتری وجود داشته وحتی نفت هم کمیاب بوده مردم مجبور بودند برای تهیه غذا وپخت و پزشان و گرم کردن منزل از هیزم استفاده کنند .در واقع هیزم یکی از نیازهای ضروری هر خانواده بوده است. 

به هر حال در مراسم عروسی نیز می بایست هیزم کافی جمع آوری می شد تا درپختن نان و آشپزی وگرم شدن مردم در زمستان استفاده شود.

حدود 10الی 15 روز مانده به مراسم عروسی خانواده داماد، 20 نفر مرد(که اغلب کارشان همین بود) را به همراه 60 خر به بیابان می فرستادند تا هیزم بیاورند (که بیشتر از بوته تاق و کنده تاق بود) .

مراسم هیزم کشو با شادی همراه بود. موقعی که بارهای الاغ ها بار می شد واز بیابان به سمت روستا در حرکت بودند جوانان برای استقبال ازکاروان هیزم به همراه دف ودیره و خواندن اشعار، ترانه وسرصوت های محلی  وشادی کنان به سمت بیابان حرکت می کردند که گاهی اوقات تا جای حوض ملا نجف یا دم ریگ برای استقبال می رفتندوسپس پیشاپیش این کاروان به سمت روستا می آمدند. در روستا نیز مردان وزنان با دود کردن اسپند وذکر صلوات از بارهای هیزم استقبال می کردند.

خلاصه اینکه مراسم عروسی در گذشته خیلی شاد برگزار می شد تا جایی که برای مراسم هزوم کشو هم شادی می کردند.

از این بارهای هیزم حدود 10 الی 15خر (بار) هیزم به منزل داماد می رفت و همین مقدار را هم به خانه عروس می فرستادند. بقیه بارهای هیزم به عنوان تحفه وهدیه به بزرگان روستا از جمله کدخدا واقوام وخویشان  و...داده می شد.

رضا اسماعیلی

۰ نظر ۳۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۱:۲۰
محمدعلی خالقی

از چهره های جذاب و دوست داشتنی آقای میر علی صادقی

شنبه, ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۸:۱۳ ب.ظ

چهره های منحصر به فرد اسفاد

          متولد اسفاد

فردی مردمی . پرتلاش و زحمتکش و شوخ طبع و اندیشمند ، با ادبیاتی ویژه است که صحبت ها و تیکه کلام هایش از جذابیت خاصی برخوردار است و طرفداران زیادی دارد.

بخشی از دوران سربازی را در اوج قدرت و نظامی گری  رژیم شاهنشاهی در منطقه ظفار کشور عمان خدمت کرده است.

ایشان تبحری خاص در پرورش دام و امور دامداری و باغداری دارد.

و شاخص ترین ویژگی اش شرکت در جشن های عروسی است که شادی بخش و زینت بخش محافل عروسی مردم است است.

نواختن دف زیبا و آهنگ وقت خروس خون ایشان در اذهان ما برای همیشه ماندگار شده است.

آقای میرعلی صادقی اخیرا از ناراحتی قلبی رنج می برد .

برای ایشان و خانواده محترمشان آرزوی سلامتی و موفقیت در تمام امور داریم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد. 


اسماعیل کریمی اسفاد

۰ نظر ۲۹ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۰:۱۳
محمدعلی خالقی

یار مهربان

شنبه, ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۱۲:۲۱ ب.ظ

با سلام 


 از پشت نیمکت‌های غبار گرفته دریچه‌های دانایی را بر دلمان گشود، به نوجوانی یک حرف و دو حرف بر زبانمان "الفاظ نهاد و گفتن آموخت" و امروز هنوز دانسته‌هایش را با هیچ چشمداشتی در سفره پاک اندیشه با ما قسمت می‌کند.


یکی از اساتید و مشاهیر فرهیخته که تمامی دانش آموزان و همین طور معلمین و هم دورهای ایشان  که در عرصه علم و دانش فعالیت داشتند و بهترین خاطرات را از ایشان به یاد داریم 

معلم بزرگوار و عزیز ما خانم جوانی می باشند 

ایشان از سال ۷۰ تا ۷۵ فعالیت خود را بی دریغانه در اسفاد آغاز کردند و ستاره ا ی به تمام معنا پر شور و فعال ، شاد و خنده رو بودند 


نام پدر بزرگ وار ایشان علیجان و متولد خرداد ۱۳۵۰ در شهرستان قاین روستای خونیک می باشند و من در همین جا پیشاپیش زاد روز خرداد ۹۷ روز تولدتان روز عشق روز عرفان  روز اغاز بهار زندگی را به شما تبریک می گم 


مدرک کاردانی خود را در دانشگآه فرهنگیان قاین و ترم اخر در مرکز پیش دانش گاه سعدی مشهد در سال ۷۶و در دانشگاه عالی فرهنگیان موفق به اخذ کارشناسی شده اند.


 پنج سال در دبستان قائم اسفاد از بهترین خاطراتی ایست که حرف از بهترین انسانها مردمانی شریف همکارانی عزیز و دانش آموزانی نازنین اذعان داشتند.


در دو سال اول با مدیریت آقای فردوسی و معاونت جناب اقای اکبری سالهای بعدی با مدیریت آقای حاج ولی الله جعفری و  معاونت خود ایشان   در کنار  همکارانی  گرامی آقایان غلام حیدر اسداللهی  موسایی،خالقی،غفاری مربی پرورشی،غفاری آموزگار، نوروزی،شهریاری،انصاری،دلیر،غلامی

و همین طور خانم ها 

آزاد،عابدی،رضاپور را به تدریس پرداخته اند.


خاطرات کودکی دهه شصت و هفتاد ما متولدین ۶۱ ،۶۲  و هیاهوی زنگ و تفریح و بازیهای کودکانه با معلمین عزیز و همین طور معلم گرامی خانم جوانی را نمی توان اقرار نکرد و زحمات دلسوزانه معلمین را از یاد برد  چرا که اگر این معلمین نبودند  امروز باورمان بر خودمان دشوار بود واگر هر یک از این دانش آموزان  به جایگاه و پست و مقام رسیده اند  زحمات دلسوزانه معلمین بوده 

ودر پایان از تمامی معلمانی که صمیمانه در این  عرصه فعالیت دارند کمال تشکر و آرزوی موفقیت خواهانیم 


برای معلم عزیز و مهربان خانم جوانی و خانواده محترمشان هم آرزوی سلامتی داریم امید است قطار زندگی یشان بر روی ریل موفقیت و خوشبختی در حرکت و بهار دلشان شاد و خرم باشد به امید روزهای روشن برای ایشان

خالقی  اسفاد وطنم




جناب آقای خالقی سلام دست مریزاد آفرین بر شما انسان خستگی‌ناپذیر و کم نظیر

 من‌ به یُمن حضور شما و فعالیت‌های فرهنگی تان بر خود می بالم که مرغک بخت مرا یار شد تا بتوانم دوباره بر سر خوان خاطرات اسفادی های مهربان ،مهمان شوم.

بازگشتن به بیست و چند سال پیش سال های شیرین و پر خاطره سالهایی که من هنوز کوله بار معلمیَم خالی از تجربه و پختگی بود برایم جالب است و دلنشین خیلی خیلی از شما بابت این همه ملاطفت سپاسگزارم لحظه لحظه های تان بر وفق مراد باد.

 جوانی اردیبهشت ماه ۱۳۹۷






عکس فوق ارسالی محمد علی کریمی 

از راست جناب اقای حاج هادی غفاری،آقای خواجوی،  ؟؟؟؟؟،اقای الله نظر غفاری،آقای میرزا محمد اسداللهی ،اقای نصراللهی ،اقای غلام حیدر اسداللهی ،وحاج ولی الله جعفری 





۱ نظر ۲۹ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۲:۲۱
محمدعلی خالقی

مرحوم حاج غلام رضا غفاری

سه شنبه, ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۹:۳۴ ب.ظ

مرحوم حاج غلام رضا غفاری

یکی دیگر از بزرگان اسفاد.
مرحوم خواجه حاج غلامرضا غفاری.
فرزند خواجه غلام عباس .
وی انسانی مهربان خوش رو وخنده رو بودند. ایشان به همه احترام میگذاشتند ودر روستا به خیر وشر کسی کاری نداشته وهمیشه سر گرم زندگی خود بودند .
ایشان در زندگی بسیار تلاش نمودند تا فرزندانشان را به جا ومقامی برسانند که در این امر موفق بودند.وی دارای سه زن بودند  .همانگونه که همسر اولشان زنی بسیار مهربان بود همسر دومشان از سادات میباشد واز وی دو دختر دارند و در زمان زنده بودنشان زندگی گرم وشیرینی داشتند. فرزندان ونوه های ایشان رابطه خوبی با پدر وپدر بزرگ داشتند که این امر به دلیل خوبی ایشان بود که توانسته بودند ارتباط خوبی با فرزندان داشته باشند .وی دارای اب وزمین از قنات اسفاد بودند که معروف ترین ان باغ بزرگ معروف به باغ کلو که هم اکنون بین وراث ایشان تقسیم شده .وی پسر برادر حاجی محمد باقر بوده وایشان چون فرزندی نداشته اند تمام دارایشان به ایشان وکربلایی حامد غفاری رسیده که مهمترینشان برج حاجی محمد باقر ولوازم عتیقه ایشان میباشد . ایشان یک برادر دیگر هم داشتند به نام حسن که فوت کرده اند. همسر اول ایشان که کربلایی شاه جان نام دارد. زنی مهربان وبا سخاوت بوده ودارای صندوقچه جواهرات ونقره جات بوده که برای زینت وزیبایی عروسهای ان زمان از ایشان به امانت گرفته میشد ونیز از این لباسها وجواهرات برای زیبایی اسب شاهپری که زینت بخش عروسیهای ان زمان بود استفاده میکردند.ثمره زندگیشان از همسر اول سه دختر وسه پسر به نامهای خواجه حسین وخواجه علی شاه وخواجه حاج محمد هادی که پسر بزرگ ایشان میباشند وجزو فرهنگیان وچهرهای بنام اسفاد میباشند برای امرزش این بزرگ مرد وسلامتی خانوادشون صلوات بفرستین٬٬٬٬٬
نویسنده:محمد علی غفاری
۰ نظر ۲۵ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۱:۳۴
محمدعلی خالقی

نوخوان که بود

دوشنبه, ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۶:۳۵ ب.ظ

 

 

نوخوان , نوجوانی مهاجر افغانی بود که همراه خانواده اش و چند خانوار افغانی دیگر به اسفاد مهاجرت کرده ودر چادر زندگی می کردند 
در زمان حمله شوروی به افغانستان مدتی کنار کر زیر خانه قدیم حاج اقای کریمی وبعد زیر شهرک اسفاد بودن 
او یک برادر داشت به نام محمد وشغل اصلی انها دامداری بود . 
عده ای هم از این مهاجرین در فیرزاباد که املاک اصلی اسفاد بود اطراق داشتند 
ناگفته نماند در ان زمان چون جنگ بین افغانستان زیاد بود اکثر انها به ایران مهاجرت کرده وعدهای هم به کار مواد فروشی روی اورده بودند که در همین کوههای اسفاد وفندخت وابیز هم درگیریهای بسیاری می شد واکثر انها کشته وبه هلاکت می رسیدند و اجساد مرده را در داخل روستاها با ماشین دور می دادند که هم به قول ماها کله گرگی بگیرند و هم درجه ومقام

 وهم درس عبرتی شود برای کسانی که با انها مبادله مواد داشتند 
که از همین روستای مجاور ما ابیز هم یکی دونفر را چند بار گروگان گرفته وتا لب مرز انها را برده بودند تا بتوانن به درخواست خود که پول بود برسند 
 پس از سالها درگیری این قضیه به موفقیت به درجات عالی خود رسیدوبسیاری از عزیزانمان در این راه شهید و بسیاری هم مجروح شدند

 

۰ نظر ۲۴ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۸:۳۵
محمدعلی خالقی

افسانه من

پنجشنبه, ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۱:۱۳ ب.ظ

افسانه من



تازه چشمهایم به خواب رفته بود . هوا خیلی گرم ومقارن ساعت ۲:۲۰ دقیقه بعداظهراردیبهشت ماه ۱۳۷۶بود . صدایی ارام و کودکانه در گوشم میس کال میزد .دایی دایی فکر میکردم خواب میبینم تا اینکه دستهایی نرم ولطیف به ارامی چادری که روی خودم پهن کرده بودم رو کنار زد ولبخندی عاشقانه نگاهم. را به خود به گیرا کشاند.

دایی دایی دایی 

با اینکه خستگی تموم وجودم را گرفته بود گفتن جان دایی چی میگی 

دایی یه گنجشک تو خونه مون لونه کرده میای برام بگیری 

باشه دایی فردا میام 

اخ جون و خوشحالی از وجودش موج میزد ورفت 

شب قبل با رویای کودکانه خود با هم نقاشی می کشیدیم نقاشیهای خوب وقشنگ یک اسمون پر ستاره با یک درخت سیب وابرهایی با ماه  قشنگ

بدوبدو  و صدای خنده هاش از من دور تر ودورتر میشد . من دوباره به خواب رفتم . فردای ان روز یعنی 20/2/76 نزدیک ظهر من تازه از مدرسه اومده بودم خسته ومانده مادر داشت مقدمات نهار را فراهم میکرد نهار ماکارانی بود بعداز خوردن نهار نزدیک ساعت ۱۲:۲۷ دقیقه بود که صدایی در گوش همچون صدای صاعقه یا رعد وبرق طنین افکند وزمین شروع به لرزیدن کرد به سرعت به همراه مادر خود را به خیابان رساندیم ونشتیم وچشم بستیم دوالی سه دقیقه نگذشته بود, مهیب گرد وغبار تمام اطراف رو فرا گرفته وصدایی نالها از هر کوچه خیابانی به گوش میرسید. ان روز به سیاهی شب تبدیل شده بود و دیگر هیچ چیز زیبایی خودش را نداشت همه جا تار وسیاه بود وپس لرزها هم چنان ادامه داشت . تا چشم باز کردم  دیگر نه گنجشکی بود و نه دفتر نقاشی ونه ماه درختی ,,,,,,


این جنبش الهی وقهر زمین را به تمام کسانی که عزیزانشان را از دست داده اند تسلیت می گوییم 

خالقی اسفاد 



خیلی قشنگ به نگارش دراومده .زنده کرد خاطراتی که این افسانه داشت وبرامون درزیر یک سقف ساخت .اما افسانه رو اون زلزله ی افسانه ای باخودش برد اونروز از قاین به اسفاد اومدم وبا اون صحنه وحشتناک اسفاد چند دقیقه ای بیشتر نموندم ودوباره بازگشت به قاین برای پیدا کردن پدرومادرم وخواهرکوچکم وافسانه.توبیمارستان قاین بین اون همه مجروح گشتم وگشتم پدرومادرم وتونستم پیدا کنم اما اثری از خواهرم وافسانه نبود بعد خبردار شدم خواهرم واعزام مشهد کردن وبعد اون لحظه ای که هیچ موقع فراموشم نمیشه .رفتم سردخونه ،وقتی کشوسردخونه روباز کرد فکر کردم خوابه چهره سفیدمثل ماه ،با خنده ای نهیف برصورت ، انگار داشت حرف میزد دوروز قبلش وارد خونه شدم دوید سمتم  وگفت عمو ببین پام چی شده .شصت پاش بریده شده بود با یه پارچه سفید مادرش بسته بود بوسش کردم حالا نمیتونستم قبول کنم که او دیگه نمیخواد بلندبشه .آروم خوابیده بود خواب ابدی باورم نمیشد افسانه واقعا افسانه بود روحش شاد ویادش گرامی.روح مادرش هم شاد وخدا بیامرزدشون

الله یار حسنی

۱ نظر ۲۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۳:۱۳
محمدعلی خالقی

حوض ملا حاجی اسفاد

پنجشنبه, ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۱۲:۰۱ ق.ظ

حوض ملا حاجی اسفاد

حوض ملا حاجی
در اسفاد قدیم بعلت عدم وجود آب لوله کشی و دسترسی به آب شرب ، یکی از ابتکارات بسیار ارزشمند اسفادیها احداث حوض انبار آب در کوچه باغ ها . معابر و محله های مختلف اسفاد است که جهت استفاده عموم ساخت شده است.
حوض انبار زیرزمینی حدود 70 تا 100 هزار لیتری با دیوار سیمانی و یا ساروج و پوشش سیمانی از ترکیب سیمان و ماسه بادی ( قوم ) ساخته می شد که بدون قیرگونی و ایزوگام ، هیچ گونه نشتی آب به بیرون نداشت.
حوض ملاجی در ابتدای کوچه ملخی و انتهای جوی مه ریمه ( مهریمن ) توسط ملا حاجی از طایفه ابراهیمی و مددی احداث شده اند.
مرحوم ملاحاجی فردی مهربان . بی آزار و مومن بودند که در منزل مرحوم محمد ابراهیم ابراهیمی زندگی می کردند. ایشان بعلت ناتوانی از ناحیه پا ، قادر به انجام فعالیت و کار کشاورزی نبودند و هر روز جلو درب حیاط و سایه درخت می نشستند و کوچک که بودیم وقتی از آنجا رد می شدیم به ایشان سلام می دادیم.
آب حوض ملاحاجی ، خنک ، گوارا و در دسترس بود.
پله های این حوض رو به قبله و وسیع و داری شیب کند بود و همچنین شیر آب نیز دارای فشار کم بود و کودکان نیز بدون ترس از افتادن در پاشیری و فشار شیر آب می توانستند آب بنوشند.
در دسترس بودن و همچنین تهیه آب مصرفی منزل از این حوض و نوشیدن و رفع تشنگی خود به خود مارا وادار می کرد که ضمن سلام به ساحت حضرت اباعبدالله ، برای خود مرحوم ملاحاجی و پدر مادر ایشان خدابیامرزی بفرستیم.
امروزه با تعبیه و نصب آبسردکن می توان این امر خیر را ادامه داد و با احیاء حوض انبار ها به توسعه گردشگری کمک نمود.
کریمی آوای اسفاد
۰ نظر ۲۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۰:۰۱
محمدعلی خالقی

قروت یکی از غذاهای قدیمی اسفاد

پنجشنبه, ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۶:۵۵ ب.ظ

از مرحوم کبله زینل شعری به یاد دارم که هر موقع این غذای خوشمزه رو می بینم یاد این شعر می افتم . 

کبله زینلم  کبله زینلم مال مه مفته       قروتی می خورم گردن کلفته

 

قروت یکی از غذاهای خشمزه و دوست داشتنی اسفادیها  می باشد . غذایی سنگین با ویتامین زیاد ، این نوع غذا یکی از پر رونق ترین غذاها در قدیم محسوب می شد . و همین طور  قدمت بسیار بالایی دارد که تا به امروز هویت خود را محفوظ نگه داشته است.

دستور پخت

کشک آماده شده که از شیر گوسفند و گاو به صورت تیکه هایی کوچک انگشتی و یا نقوچی درست می شود در تقارچه که از ظرفی سفالی و گرد مانند و دندانه دندانه درست شده می ریزند و با توجه به بضاعت فرد کشک ساب و گردوی شکسته شده مخلوط در تقارچه آن قدر مالیده می شود که خود را ول کرده و به محلولی شل و آب تبدیل می شود و این امر تا مقدار لازم ساییده می شود و به تعداد نفرات بستگی دارد و بعد از مالیده شدن در ظروف مسی وبا مخلوط پیاز سرخ شده و روغن زرد و وچند دانه سیر حسابی جوشانده می شود و  ما اسفادیها عادت داریم این قروت محلی و قدیمی را با کدو حلوایی تخم مرغ و بادمجان سرخ شده بوخوریم .

این غذا همان طور که قدمتی بالا دارد ولی هنوز هم محبوبیت خودرا نگه داشته و نگه خواهد داشت  

گاهی دلم برای ان روزها تنگ می شود ولی این یک فلسفه ای عظیم است از گذر زمان 

چرا که غم با شادی .  خوبی  و بدی   غم اندوه  همه همه در کنار هم لذت دارد 

روزتان خوش 

 

۰ نظر ۱۳ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۸:۵۵
محمدعلی خالقی

داستان سگ با وفا

شنبه, ۸ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۴:۰۱ ب.ظ

داستان سگ با وفا و چوپان و رمه 

 

مرحوم میرزا غلام حسن در زمان قدیم اسفاد دارای گله ای از گوسفندان بودند که هر روز توسط چوپان به بیابان جهت چرا می برد . 

نام چوپان علی جان محمد  پلنگی بود از یکی از روستاهای مجاور به نام  دارج

این چوپان شهرت به مد پلنگ بود

علی جان همیشه کاردی بلند و قدمتی به کمر می داشت و مردی قوی و نترس بود  یک روز   که در حال چراندن گوسفندان بود. پلنگی به آن حمله می کند و در گیری او با پلنگ اوج می گیرد .

با زیرکی که علی جان می داشت در پی شاه رگ پای پلنگ  در هین  درگیری بوده و شاهرگ آن را قطع می کند . در آن هنگام پلنگ  از پای در می آید و می میرد  . زان پس شهرت مد پلنگ به او آوازه می دهد .

 مرحوم میرزا غلام حسن سگی داشتند به نام خیبر و این سگ با علی جان و رمه به بیابان می رفت  و اکثر مواقع هم دربان خانه بود .

از با وفایی این  سگ و زیرکی اش ان بود که در تابستان گرم همیشه در  کنار حوض اب که فضایی سرد بود . به چرت زدن می پرداخت .۰که همیشه این سوال برای صاحبش از زیرکی سگ اذعان می داشت . 

 

یکی دیگر از باوفایی و زیرکی خیبر ان بود که زمانی که کسی نبود برای چوپان غذا به بیابان ببرد . غذای چوپان را به دستمال می بستند و به پشت آن گره می زدند .خیبر تمام آن مسیر را،  غذا را به پشت خود حمل و به چوپان می رساند . 

 

ما درس وفا را از سگی آموختیم که بوی نان در گردنش ، شاید هم  گرسنه ولی می دانست که باید آن غذا را به صاحبش بدهد.

 

و امروز باعث و بانی این داستان این شد که کارمندان غیور شهرداری ‌ که شغل شان سگ کشی می باشد جهت هر قلاده سگ کشته ۴۰ هزار تومان دریافت می کنند .

برای روح این بزرگان و همان طور علی جان مد پلنگی که در چناران مدفون می باشد  بخوانیم با  ذکر  فاتحه بر محمد و ال محمد 

خیبر را هم از یاد نبریم     باوفا                خالقی در اسفاد وطنم

۰ نظر ۰۸ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۶:۰۱
محمدعلی خالقی

سرزمین مادری

چهارشنبه, ۵ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۳:۵۲ ب.ظ

             سرزمین مادری

 

اسفاد ای زادگاه مادری من چه می کنی 

با دستهای خسته و روح شکسته چه می کنی

 

درد است در فراق من از حال و روز تو 

شهر سکوت و در دیوار شکسته چه می کنی 

 

روزی و روزگاری و حال و هوای تو 

شور اشتیاق بر مزار شهیدان چه می کنی 

 

از باغ های خرم و شیر و دلان تو

ان کوچه باغ  عام و مردان ادیبت چه می کنی

 

در سالهای  دور عصر   گبر و ترکمن 

عمری چو پرچمی حفاظ بر بلندا چه می کنی

 

چون ریشه در خاکت بود سرو و سربلند

عمری چو قرنی عظیم پانصد ساله چه می کنی

 

هر چند که خاکت بود کیمیای در 

می بوسم و چشم به راه مزار حبیبان چه می کنی

 

مقبول حق در کفن و مرگ و آخرت 

خفته و نکوست در کنار  نیاکان  چه می کنی

 

گر زندگی همین بود عمری چو برق و باد 

بی تو چو مرگی ایست به سرای دوباره  چه میکنی

 

گفتم و شدم شاد چو شمشاد و ارغوان

آن کس که شنود شعرت شادمان چه می کنی؟

شاعر خالقی اسفاد (عرفان)

۰ نظر ۰۵ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۵:۵۲
محمدعلی خالقی

خاطرات منقرضه

دوشنبه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۱:۳۳ ق.ظ

بنشین  با هم کمی گپی زنیم 

از قدیما و اون جوونا نگذریم 

گر بگم از بهرت ای دوست پیر مشی 

گر بود رویت سفید     قرمز  مشی

روزی بود  و    روزگاری داشتیم

گو گله و  خر گله    می داشتیم

هر که دو تا گو مداش کیف  می داش

گر ماست و سر شیر فراوو می داش

یا اگر مرغ وخروس هم می داش 

قد قدان تخمرغ به زنبیل می داشت

خیت پیاز سیرموک و کاه یادش بخیر 

بزغاله و شیخ روا     یادش بخیر 

کلب پیاز   علف کرده    سو مزنی 

داس مایی یا گو خوره گو مزنی 

سیم داغ !  گو موخوره یا بیارم

صبر کو   یک سیم سرخ بیارم

سر صبح   یک انار ترش بیار 

تا ده مین خیتا توره خو بنیا

یا که انار مبره یک سیم وپکنیک ره بیار

عجبا ای روزگار باز ده کجار

گندم سر زعفرو    او ره بیار

پی باغو ره او دادم فردا عمله درم

خر و جقد وماله یک رسمون کم درم

چه سواری داره ده ری مله یک پایه

شاشا  پل ره بگی   ترگز اناری مایه

خرا هم مونده شدن پیزور ببن قب نکنه

گردن اور محکم بگی زن صحبخور مایه

بگذریم    پل خیت هم ، موشی شده

موتور اژ ، یا هم ، پنج کیلویی کاه مایه 

یادمه موتور اومه ده جو کرتی قرش اژ

باز مترسم که همو موش عینکی مر مایه

اگر ای بار دگه و موتور اژ و روغن چل

ا همو موش و همو غرش اژ و مه بم

کلکو کنده شده گور  صحب خور مایه

بخدا مونده شدم وگر نه تا صبح بریتو

اقدر حرف مزدم   ولی یه اما داره 

حرفوکه حرف میره اوسونه داستان مایه

                   خالقی در اسفاد وطنم

۱ نظر ۰۳ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۱:۳۳
محمدعلی خالقی

ته شله و منبع آب

شنبه, ۱ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۱:۵۱ ب.ظ

ته شله  و منبع اب

 

ته شله مکانی استراتژیک در اسفاد محسوب می‌شود از چند جهت :

اول بخاطر اینکه بعد از راه در قلعه که هم اکنون آسفالت شده بعنوان دومین مسیر اصلی برای دسترسی شهرک به پای چنار استفاده می‌شود که این مسیر به راه پی قلعه معروف است.

دوم وجود بخش بزرگی از مزارع در اطراف این راه که وجود جوی آب همراه با درختان توت در سرتاسر این راه به آن زیبایی خاصی بخشیده است.

سوم به دلیل وجود خرمنگاه های گندم و جو  که البته تعدادی از این خرمن ها در پیزاد قاضی هم وجود دارد. 

 

ته شله زمینی صاف با ارتفاعات کم   پایین وبالا شیب دار می باشد که مختص خرمنگاه ها صورت می گرفت و عمومی محسوب می شود که هر کس جایگاه خاص خودش را از قدیم و ایام دارد وچون از محیطی تقریبی در معرض باد می باشد از این مهم برخوردار گشته و در زمان اسفاد قدیم جایگاهی برای عصر امروز فراهم کرده که شاید برای نسل امروز ناشناخته باشد و انسان را به سوی عشق محبت و صفا سوق می دهد 

وشاید قدیمی ها با هر بار عبور از این مجاورت به یاد خاطرات و کلماتی مانند خداقوت  چیگ  دروازه  خر وگاو ریسمان جوال  و گندم جو ماش خرجین و واز همه مهمتر اجداد و پدران و مادرانی که امروز در جمع ما  نیستند بیفتند 

چهارمین دلیلی که به این محل اهمیت بخشید ایجاد منبع آب شرب شهرک اسفاد هست

این منبع زمینی و بتنی به متراژ تقریبا ده در پنج و عمق چهار و پنج متر که از بتن سخت و فشرده در دهه 60 ساخته شد و مدت کمی از آب چاه عمیقی که در مجاور همین محل حفر شده بود تغذیه می شد که احتمال بر تامین اب شهرک و همین طور اگر عملی می شد برای مزارع هم قابل استفاده بود که موثر نشد و هم اکنون از آّب اسفدن تأمین می شود. یادی کنیم از مرحوم حاج میرزاحسین نظرجانی (پدر دهیار فعلی) که زمان ساخت این منبع منزلشان در ته شله واقع بود و همکاری موثری در ساخت منبع داشتند.

داستان چاه و دردسرهای حفر آن و خشک شدن آب آن و انتقال موتور دیزل و تانکر آن تراژدی است که از آن فقط اتاقکی به یادگار مانده است.  چاهی که برای اسفادیها آب نداشت شاید برای شرکت حفاری نان داشت.

       نگارش احمد محمدیł 

۰ نظر ۰۱ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۳:۵۱
محمدعلی خالقی

اسفاد قدیم

چهارشنبه, ۲۲ فروردين ۱۳۹۷، ۱۲:۰۲ ق.ظ

۱ نظر ۲۲ فروردين ۹۷ ، ۰۰:۰۲
محمدعلی خالقی

تاریخچه قلعه اسفاد

چهارشنبه, ۲۳ اسفند ۱۳۹۶، ۰۶:۳۹ ب.ظ

قلعه اسفاد


سابقه تاریخی و فرهنگی قلعه اسفاد چندان روشن نیست .کتاب تاریخ حافظ ابرو تالیف شهاب الدین عبدالله خوافی قرن نهم ذیل ولایت زیرکوه قاین از توابع قهستان از قریه اسفاد نام برده است این روستا به لحاظ نزدیکی به آبیز که سابقه طولانی داشته و نیز به خاطر داشتن قنات پر آب وموقعیت خاص خود که مسلط بر دشت است دارای سابقه سکونت از اوایل ظهور اسلام و شاید قدیمی تر باشد. بعید نیست در دوره ساسانی ناحیه آبیز و اسفاد که چشمه ها و قناتهای بزرگی داشته مورد توجه فرماندهان وامراواقع شده باشد.

قلعه اسفاد از لحاظ استراتژیکی و صعب العبور بودن اهمیت چندانی نداشته چرا که نسبت به ارتفاعات اطراف به آسانی قابل تسخیر است . احتمال دارد این قلعه در مواقع ضروری و بحرانی که ساکنین احساس خطر می کردند مورد استفاده قرار گرفته زیرا در پایین این تپه و بفاصله 200متری بقایای خانه ها و معماری مسکونی که در حال حاضر بصورت تپه ماهور د رآمده دیده می شود. در اطراف قلعه دیواری از سنگ لاشه و برجهایی وجود داشته که بدین وسیله حفاظت از قلعه را آسانتر می کرده است. اتاقها تماما از سنگ لاشه ساخته شده به وسیله راهروها و درگاهها به هم ارتباط داشته اند. 

مردم اسفاد معتقدند از کنار قلعه از بدنه تپه تونلی بوده که قلعه را به قریه قدیمی اسفاد متصل می ساخت.احتمالا این قلعه به چاههای قنات مرتبط بوده و از آن طریق به قلعه قدیمی رفت و آمد داشته اند. شناخت بیشتر آن نیازمند حضور باستانسناسان می باشد.

با توجه به موقعیت روستای اسفاد ونیز بقایای معماری مانده در قلعه تاریخ آن حداقل به حدود 700سال قبل می رسد قطعات سفال لعاب دار پیدا شده به احتمال زیاد در دوره تیموری ساخته شده چون شهاب الدین عبداله خوافی «حافظ ابرو»در قرن نهم از قریه اسفاد یاد کرده است . بنا بر این می توان نتیجه گرفت که قلعه اسفاد در دوره تیمور مسکونی بوده البته نباید حاکمیت مطلق اسماعیلیان را بر ایالت قهستان در قرون پنجم و ششم نادیده گرفت . اهالی محل اظهار می دارند در قسمت قدیمی اسفاد مسجد جامعی بوده که شباهت کاملی به مسجد جامع افین داشته است و در طی دهه اخیر تخریب و به جای آن مسجد جدیدی از آجر ساخته شده است .اگر چنانچه این مسئله صحت داشته باشد قلعه مربوط به دوره سلجوقی است که مردان اسماعیلیه آن را برای مخفی شدن مناسب دانسته اند.


۰ نظر ۲۳ اسفند ۹۶ ، ۱۸:۳۹
محمدعلی خالقی

نفس های آخر ۹۶

شنبه, ۱۹ اسفند ۱۳۹۶، ۰۳:۵۱ ب.ظ

با سلام خدمت همشهریان عزیز.

سال نودوشش کوله بارش راجمع میکند واماده رفتن میشود ومیداند که هر امدنی را رفتنی است و روز به روز به امدن سال نو نزدیکتر میشویم.

با امدن فصل بهار اکثر مردم بار وبندیل سفر میبندند تا راهی سفر شوند و دور از استرس کار وسروصدای ماشین الات شهری عازم شهرهایی با طبیعت دنج شوند وچند روزی را به استراحت وتفریح بپردازند.....

پیشنهاد ما به شما عزیزان سفر به دیار قاینات وروستای اسفاد با جاذبه های گردشگری بالا میباشد..

این روستای بسیار دیدنی دارای کوههای بسیار زیبا که در دل خود انواع پرندگان بخصوص گونه بسیار زیبایی به نام کبک وانواع وحوش وبزهای کوهی در تعداد زیاد به چشم میخورد..

دارای مناطق بیابانی بسیار زیبا که در اول بهار زیباییش دو چندان میشود وکسانی که مایلند که از نزدیک با زندگی عشایری و اداب ورسومشان اشنا شوند در ای روستا میسر است ..

پوشش گیاهی بیابانهای اسفاد درختچه های طاق ،قیچ،جفنه وقنبری که در این فصل بوته های کما وگلهای شقایق زیبایی این زمینها را بیشتر میکند.

اسفاد باغستانهای بسیار قشنگی دارد که این روستا را از سایر روستا ها متمایز کرده است و در میان این درختان زیبا درخت سرو بزرگی وجود دارد که دارای قدمت هزار وسیصدو اندی سال است که ثبت تاریخی شده واز اثار تاریخی اسفاد وشهرستان به شمار میاید واز دیگر اثار تاریخی ان میشود به قلعه کوه اسفاد ،مزار اشی وسنگ بزرگ اسیاب اشاره نمود....

اما از هر چه بگذریم سخن دوست خوشتر است.

اسفادی های عزیز با رفتن به اسفاد دید وبازدید ها تازه تر میشود وبا اقوام وخویشاوندانی که از دیر باز انها را ندیده ایم اشنا شده وفرزندانمان اقوام واشنایانشان را بیشتر میشناسند ودر این ایام خیلی از پدر ومادر ها چشم براه فرزندانشان هستند وبا این کار غمی از دلهای خسته انها میزداییم..

به امید دیدن تک تک شما عزیزان در اسفاد و رغم زدن روزهای بانشاط در کنار هم ..

سالی پر از خوشی وسلامتی برایتان ارزومندیم

نگارش:۱۳۹۶/۱۲/۰۳

محمد علی غفاری❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️💐💐💐💐

۱ نظر ۱۹ اسفند ۹۶ ، ۱۵:۵۱
محمدعلی خالقی

تاریخچه حمام قلعه قدیم اسفاد

جمعه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۶، ۰۷:۱۱ ب.ظ

تاریخچه حمام قلعه قدیم

 

اولین حمام ها در اتاقکی کوچک که اب قنات از وسط حمام عبور کرده و دارای دیگ و تاس و یک  دیگدان بیش نبود که آن هم در قلعه قدیم اسفاد از دو جایگاه برخوردار بوده 

 

در ضلع غربی از  کنار باغ حاج محمد حسن محمد حسینی و ضلع شرقی در روبروی باغ حاج محمد حسین جعفری و از شمال وصل به خانه حاج محمد تقی احمدی در کنار راه عام خانه ای  از دیوارهای گلی (خشتی) با پوشش مسقف گنبدی ودارای حفره هایی از سقف برای روشنایی ساخته شده بود 

این حمام در عصر خود به صورت هفته ای انجام می شد که در طول هفته از قانون زوج و فرد برخوردار بود که به عنوان مثال آقایان در روزهای زوج استحمام می کردند وخانمها در روزهای فرد

این بنا از سه بخش اصلی ساخته شده بود که بخش اصلی آن همان محل استحمام عموم یا همان خانه گلی بود 

بخش اولیه آن حوضچه ای بعنوان مخزن آب سرد به متراژ تقریبی سه در سه و به عمق دو متر که از ساروج ساخته شده و از جوب آب قنات پر می شد 

قسمت بعدی تشکیل شده از همان دیگدان یا محل روشن کردن آتش جهت گرم کردن آب 

و بخش بعدی حوضچه های اب گرم و سرد 

توضیح آن به این شرح می باشد 

تهیه چوب و هیزم از باغ و بیابانها صورت می گرفت 

حوضچه اولیه از جوب اب پر می شد واز ان توسط جوب های باریک تعبیه شده و یا از طریق سطل یا دول به دیگ منتقل می شد 

دیگ در محلی به نام دیگدان که زیرش را با چوب وهیزم شعله ور می کردند ودود از طریق تنوره یا دودکش به بیرون   هدایت می شد 

اب گرم از دیگ به وسیله دول یا سطل به حوضچه کوچکتر وسط حمام انتقال میشد این حوضچه در داخل حمام جهت معتدل  شدن اب گرم و سرد بود 

چراغ موشی و چراغ بادی هم فضای این مکان را به زیبایی خود می افزود 

خالقی اسفاد 

نگارش ۵/۱۲/۹۶

۰ نظر ۱۸ اسفند ۹۶ ، ۱۹:۱۱
محمدعلی خالقی