اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها

اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها

سوختن به تماشا نمی شود 

خود را بسوز که از ریشه سوختی

گر عقل وفهم بود به ظاهر روشن 

چوب بی آزار را چرا افروختی

 

گر بود تو را شعله به گرما 

شاءنت  بود از امر هویدا

عمری صعود و هلهله در باد

شاتوت سکوت را به چه دعوا

 

خاموش در این گنجش افکار 

ای بی خبر از کرده ی بیمار 

انگشت به هر روزنه خاموش 

زهر است و ماری که کمین است

 

رخ در طبیعت و گل هم به زمین است 

بیداد چو روزی که نسیم هم گذرین است 

موعود به  دوزخ او منتظرین است

سوزان ابدی و گرما که عجین است

 

شعر گفت و معروف شدی بهر اوامر

ای خویش برو شعله نکش بهر عوامل

گر بود تو را کین شتر زخم رفیقان

ای بی خبر از خالق یکتا و عجایب

        شاعر خالقی اسفاد 

۰ نظر ۱۲ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۵:۰۰
محمدعلی خالقی

۰ نظر ۱۱ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۷:۲۶
محمدعلی خالقی

دریافت          

 

 

 

 

توضیح 

از این ترفند در اسفاد قدیم زیاد استفاده می شد 

ابیارها در مسافت های زیاد که دسرسی به طرف مقابل  جهت قطع اب و یا اوبند نداشتند . از این حرکت استفاده می کردند 

 این حرکت زیرکانه از استعداد و هوش بالای مردم اسفاد سخن می گوید با خاک به باد دادن در مناطق دور دست که صدا و ساعتی نبود این حرکت به این معنی بود که شریک بعدی باید  اب را قطع و بر جوبی دیگر بیندازد

 

دریافت را بزنید و فیلم را مشاهده کنید  

۰ نظر ۱۱ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۷:۰۳
محمدعلی خالقی

۰ نظر ۱۱ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۱:۴۳
محمدعلی خالقی

سیزدهم خرداد سالروز درگذشت ،مرحوم هاشم کاظمی.تسلیت باد
شادی روحش  صلوات

۰ نظر ۱۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۲:۴۰
محمدعلی خالقی

 

 

انس زیاد با حیوانات 

از قبیل سگ و اسب  

توقع ادم را نسبت به انسانها زیاد می کند 

 

عرفان

esfadvatanam.blog.ir

۰ نظر ۰۹ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۲:۴۲
محمدعلی خالقی

مراسم جشن عروسی  جناب  حاج غلام حیدر واحدی  از مشاهیر و شاخص فرهیخته و روشن که  خدمات فراوانی در امور فرمانداری قائن گذراندند  و

هم اکنون در دوران بازنشتگی به سر می برند

 برایشان آرزوی سلامتی و کامیابی  ارزومندیم .

۰ نظر ۰۹ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۳:۲۰
محمدعلی خالقی

۰ نظر ۰۸ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۰:۲۶
محمدعلی خالقی


        متولد اسفاد  ساکن مشهد 

در زلزله دلخراش 76 از نعمت مادری مهربان و در سال85 از نعمت پدری فداکار محروم شد

اما ایشان همچنان محکم و استوار و شاد و سرافراز در حال درخشیدن است.

چندین سال است این ستاره هالیوود،  با اجرای تئاتر کمدی لبخند را بر لبان هم وطن خود جاری ساخته است.

ویژگی های فیزیک بدنی و چهره و خنده و حرکات بی نظیرش کمک فراوان به هرچه بهتر اجرا شدن نمایش می کند.

یکی از خصوصیات بارز ایشان ، اجرای نمایش کمدی و اس تندآپ کمدی بصورت فی البداهه و خودکار است .

نمایش های کمدی،  کاری بسیار سخت و دشوار است  چرا که ابتدا و انتهای نمایش تا حدودی مشخص نیست و همچنین داری زمان کوتاه است و بازیگر ممکن است با کمبود مطلب مواجه شود. همچنین موضوع و محتوای نمایش ممکن است نتواند باعث ایجاد هیجان در همه افراد شده و یا عده ای استقبال نکنند و یا هریک برداشت خاصی از آن داشته باشند .به همین جهت تامین سلیقه همه افراد کاری دشوار و هنرمندی خاصی را می طلبد.

ابراهیم صادقی و برادرانش رضا و سعید و حسین و محمد علی  دارای استعداد فوق العاده برای اجرای نمایش کمدی هستند و این نمایش ها چون در حوصله بیننده و دارای زمان کوتاه و شاد و خنده دار هستند ، اسفادیها توجه بیشتری به آن دارند. گاهی اوقات گروه نمایش فقط از  چند ساعت قبل مراسم اقدام به تمرین می کنند که این واقعا شگفت آور است.

ابراهیم صادقی به همراه آقایان  رضا عبدی و هادی نظرجانی .احمد حکمتی پور و داوودی و سایر افراد ،چهره هایی موفق در این عرصه هستند.

در اسفاد قدیم تئاتر از شکوفایی خاصی برخوردار بود و جوان های آن دوران توجه فراوانی به آن داشتند . هم اکنون نیز این کار فرهنگی تاثیر گذار را به همت جوانان هنرمند اسفاد میتوان در مشهد و اسفاد دنبال کرد.

در پایان یاد و خاطر مرحومین محمد کریم پور و رضا صادقی که واقعا فوق العاده بودند را گرامی می داریم.

برای ابراهیم و رضا صادقی و سایر برادران و اعضای محترم خانواده صادقی  آرزوی سلامتی و باروری و بهترین ها را داریم.

به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.  



اسماعیل کریمی اسفاد

۰ نظر ۰۸ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۰:۱۶
محمدعلی خالقی

۰ نظر ۰۸ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۶:۵۶
محمدعلی خالقی

۰ نظر ۰۸ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۶:۴۸
محمدعلی خالقی

داستان سگ با وفا و چوپان و رمه 

 

مرحوم میرزا غلام حسن در زمان قدیم اسفاد دارای گله ای از گوسفندان بودند که هر روز توسط چوپان به بیابان جهت چرا می برد . 

نام چوپان علی جان محمد  پلنگی بود از یکی از روستاهای مجاور به نام  دارج

این چوپان شهرت به مد پلنگ بود

علی جان همیشه کاردی بلند و قدمتی به کمر می داشت و مردی قوی و نترس بود  یک روز   که در حال چراندن گوسفندان بود. پلنگی به آن حمله می کند و در گیری او با پلنگ اوج می گیرد .

با زیرکی که علی جان می داشت در پی شاه رگ پای پلنگ  در هین  درگیری بوده و شاهرگ آن را قطع می کند . در آن هنگام پلنگ  از پای در می آید و می میرد  . زان پس شهرت مد پلنگ به او آوازه می دهد .

 مرحوم میرزا غلام حسن سگی داشتند به نام خیبر و این سگ با علی جان و رمه به بیابان می رفت  و اکثر مواقع هم دربان خانه بود .

از با وفایی این  سگ و زیرکی اش ان بود که در تابستان گرم همیشه در  کنار حوض اب که فضایی سرد بود . به چرت زدن می پرداخت .۰که همیشه این سوال برای صاحبش از زیرکی سگ اذعان می داشت . 

 

یکی دیگر از باوفایی و زیرکی خیبر ان بود که زمانی که کسی نبود برای چوپان غذا به بیابان ببرد . غذای چوپان را به دستمال می بستند و به پشت آن گره می زدند .خیبر تمام آن مسیر را،  غذا را به پشت خود حمل و به چوپان می رساند . 

 

ما درس وفا را از سگی آموختیم که بوی نان در گردنش ، شاید هم  گرسنه ولی می دانست که باید آن غذا را به صاحبش بدهد.

 

و امروز باعث و بانی این داستان این شد که کارمندان غیور شهرداری ‌ که شغل شان سگ کشی می باشد جهت هر قلاده سگ کشته ۴۰ هزار تومان دریافت می کنند .

برای روح این بزرگان و همان طور علی جان مد پلنگی که در چناران مدفون می باشد  بخوانیم با  ذکر  فاتحه بر محمد و ال محمد 

خیبر را هم از یاد نبریم     باوفا                خالقی در اسفاد وطنم

۰ نظر ۰۸ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۶:۰۱
محمدعلی خالقی

اندیشه

شب حوصله می دارد وقتی که تو خوابی

بوی نفست را ماه است که می داند

 

قدرت به صدا نیست حرف است که می ماند

کین یا که محبت بر دل چنین  ماند 

 

بر هر قدمت روشن اندیشه که می راند 

خود را  نفریبانیم  دانیم  که می داند

 

شب را به سکوت اید وقت است خواب اید

شب رهگذر روشن  اندیشه چه می داند

 

گرد است زمین راند خلقت به جهان آید

زاده هم موجودت عقل هم به سکوت اید

 

گندم به زمین مصبور  نور شفقی ناگه 

اّب و گذر و رویش     جان است شکوه  آید 

 

قدرت که به پنهان  نیست گر چشم نبود روشن

آن گه که شود بیدار شب هم به شکن اید

 

شعرم ز برای تو کم آرد و دشوار  است 

شکرانه به جای ارم هر دم که نفس اید

      

 شاعر خالقی اسفاد (عرفان)

۰ نظر ۰۸ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۰:۵۹
محمدعلی خالقی

 





عکس الله یار حسنی اسفاد 

اسفاد ای سرزمین مادری من چه می کن 

                              با دستهای خسته روح شکسته چه ن میکنی؟ 

۰ نظر ۰۸ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۰:۵۳
محمدعلی خالقی

حاج الله نظر زارعی و فرزندشان آقا ابراهیم گل   برایشان آرزوی سلامتی و پیرزوی داریم.

۰ نظر ۰۷ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۱:۵۵
محمدعلی خالقی



ما می تونیم از هیچی خیلی چیزها بسازیم  البته با تشویق 

همه ما می دونیم که کل منطقه زیرکوه کویری می باشد و از سوز سرما و تابستان گرما و سرزمین خشک و بی آب وعلف غافل نیستیم

و شامل تمام روستاها حتی  اسفاد هم می شود  ولی با تشویق می تونیم بزرگش کنیم همان کاری که با وجود رسانه ها و تلگرام کردیم اگر این رسانها نبود  هیج موقع ما الفاظی مثل اسفاد زیبا اسفاد سربلند پرچم سر فراز و آسفالت کردن بزرگراه تهران اسفاد و جمع آوری کمکهای  نقدی و غیر نقدی مستمندان و خیلی  چیزهای دیگه 

فعلا از نظر هر اسفادی اسفاد برترین جایگاه را در نقطه زیرکوه به خود گرفته 

و باعث این هم تشویق و لایک دوستان در رسانها و شعرا و مکتوبین می باشد 

اگر به جای تشویق از اعمالی چون تهمت دروغ تنبیه و الفاظ  رکیک زده می شد مسئولین نه این که کاری انجام نمی دادند بلکه بی خیال از همه چیز می شدند. پس مواظب گفتارمان باشیم 

این تشویق همین طور در خوردسالان و کودکان و می تواند تاثیر پذیر باشد

نتیجه 

تشویق عملی تر و تحریک پذیر تر از تنبیه و الفاظ منفی است

  خالقی اسفاد


۰ نظر ۰۶ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۱:۰۰
محمدعلی خالقی
 کلاس اول دبستان خانم خاجوی معلممون بودن چون کلاس اولی بودیم اکثرا بدخط مینوشتیم خانم معلم بهم گفت غفاری باید بری دفترت رو پاک نویس کنی من هم بدون سوال وجواب بعد از ظهر رفتم مغازه اقای ظاهری دو پاکن خریده وچندروز نشستم ودفترم را هی پاک کردم وروی همان دفتر دوباره نوشتم بعد چند روز دفترم رو بردم پیش خانم خاجوی دفترم رو که دید مغزش منفجر شد گفت چرا رو این دفتر .گفتم خودتون گفتین پاک نویس کن منم پاک کردم ونوشتم اول که کمی منو تنبیح کرد بعد به بابام گفت چرا براش دفتر نخریدین بابامم گفته بودن اون که به ما چیزی نگفته وچون ایشون هم ضایع شده بودند یکی دو ساعت کتکم زدن .اینم یک خاطره کوچک با استادمون خانم خاجوی .خداحفظشون کن
محمد علی غفاری

۰ نظر ۰۶ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۵:۵۱
محمدعلی خالقی

7

۰ نظر ۰۶ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۳:۱۲
محمدعلی خالقی

             سرزمین مادری

 

اسفاد ای زادگاه مادری من چه می کنی 

با دستهای خسته و روح شکسته چه می کنی

 

درد است در فراق من از حال و روز تو 

شهر سکوت و در دیوار شکسته چه می کنی 

 

روزی و روزگاری و حال و هوای تو 

شور اشتیاق بر مزار شهیدان چه می کنی 

 

از باغ های خرم و شیر و دلان تو

ان کوچه باغ  عام و مردان ادیبت چه می کنی

 

در سالهای  دور عصر   گبر و ترکمن 

عمری چو پرچمی حفاظ بر بلندا چه می کنی

 

چون ریشه در خاکت بود سرو و سربلند

عمری چو قرنی عظیم پانصد ساله چه می کنی

 

هر چند که خاکت بود کیمیای در 

می بوسم و چشم به راه مزار حبیبان چه می کنی

 

مقبول حق در کفن و مرگ و آخرت 

خفته و نکوست در کنار  نیاکان  چه می کنی

 

گر زندگی همین بود عمری چو برق و باد 

بی تو چو مرگی ایست به سرای دوباره  چه میکنی

 

گفتم و شدم شاد چو شمشاد و ارغوان

آن کس که شنود شعرت شادمان چه می کنی؟

شاعر خالقی اسفاد (عرفان)

۰ نظر ۰۵ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۵:۵۲
محمدعلی خالقی

از راست خواجه شفیع موسایی  حاجی آقای واحدی حاج اقای غلامعلی زاده آقای موسایی حسین آقای غفاری  اقای نوروزی و حاج علی آقای غفاری

۰ نظر ۰۵ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۱:۰۵
محمدعلی خالقی

رابط بخل بین دو انسان می شه فاجعه 

زندگی قشنگتان را با افراد بخیل و نادان خراب نکنید 

 

گاهی وقتی ادما از دو نفر که بیشتر می شن   دیگه اون احترام دونفره رو به همدیگه نمی زارن می خوان خود شیرینی کنند یا به عبارتی نمی دونم منیتی از خودشون نشون بدن .

همیشه تو جمع این رخداد پیش میاد . 

چرا احترام ها شکسته می شه و اون احترام که دونفر با هم دارند از بین می ره 

مثل اون قضیه ایستادن بیجا مانع کسب است . 

همیشه برام یک سوال بود  که ایستادن بیجا مانع کسب است یعنی چی تا اینکه تجربه ی  کسب برام این قضیه رو روشن کرد . 

و حالا من می گم وقتی احترام ها شکسته می شه که جمع از دو نفر بیشتر می شه !!!؟؟؟؟

 

۰ نظر ۰۵ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۰:۴۸
محمدعلی خالقی

پدرم 

سوگند به زیبایی چشمانت وبه ریزش همیشگی اشکهایم که من حتی به خیال باتوبودن هم قانعم....خیالت را از من نگیر که خیالت مهربانترین تصویر دنیاست ...‌پدرم کاش تصویرت نفس میکشید.....روحت شاد وجاودانه❤️

۰ نظر ۰۴ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۵:۱۳
محمدعلی خالقی

 

سلام ای گنج مهر و عشق دیرین 

به قبرستان گور شوق وشیرین

کو اجداد    و     یاران خدایی 

شقایقها     کجایید  تو کجایی  

 

               خالقی اسفاد

۰ نظر ۰۴ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۲:۳۷
محمدعلی خالقی
بیوگرافی اژ وبهترین تلنگرش

وقتی روغن چل به باک می ریختیم ومناظر زیبای هلالی دود را با دنده معکوسها در پشت سر تماشا می کردیم . زیبایی دود وغرش سیلند.شوق وذوق راکب را دوچندان می کرد .
وجالب اون که وقتی از جوی کرتی با جوب وبرقهای پر لاخ وسنگ وباز هم غرش اژ (عاشقتم ) به راه دویلی در راه بودیم و خورجینت همچنان دلنگان بود چند باری هم در برق وجو به زمین می خوردیم وغیر ممکن بود یکی از راهنماها نشکنه ,,,,
اماده جهت عملیات موش دود دادن
لوله اگزز بعضی از موتورها باریک بود وبعضی گرد که ما با اون گرده مشکل داشتیم ولی باریکه که همچنان با جیر محکم بسته میشد . وبالاخر سوراخ موش را هموار و اون لوله جیر تیوپی رو هم به سوراخ موش می گذاشتیم و همچنان غرش سیلندر به تگ دشت خانه هم میرسید . دود از چهل وپنجاه سوراخ بیرون می امد . تلنگرش انجاست که وقتی مشغول پلمپ سوراخها بودیم , همچنان در لابلای غرش موتور صدایی خنده می امد . که مات مبهوت راکب موتور را متعجب می کرد . که ملزم به خاموش موتور وبه دنبال صدا ,,,,,
نگو موش بر لبه پل نشته , وکت وشلوار و عینک افتابی زده و به مناظره ما پرداخته ومی خندد, 

جالب انجاست که میگه بفرما نوشابه ,,,
خالقی اسفاد
برچسب‌ها: 
۰ نظر ۰۳ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۱:۱۴
محمدعلی خالقی

بنشین  با هم کمی گپی زنیم 

از قدیما و اون جوونا نگذریم 

گر بگم از بهرت ای دوست پیر مشی 

گر بود رویت سفید     قرمز  مشی

روزی بود  و    روزگاری داشتیم

گو گله و  خر گله    می داشتیم

هر که دو تا گو مداش کیف  می داش

گر ماست و سر شیر فراوو می داش

یا اگر مرغ وخروس هم می داش 

قد قدان تخمرغ به زنبیل می داشت

خیت پیاز سیرموک و کاه یادش بخیر 

بزغاله و شیخ روا     یادش بخیر 

کلب پیاز   علف کرده    سو مزنی 

داس مایی یا گو خوره گو مزنی 

سیم داغ !  گو موخوره یا بیارم

صبر کو   یک سیم سرخ بیارم

سر صبح   یک انار ترش بیار 

تا ده مین خیتا توره خو بنیا

یا که انار مبره یک سیم وپکنیک ره بیار

عجبا ای روزگار باز ده کجار

گندم سر زعفرو    او ره بیار

پی باغو ره او دادم فردا عمله درم

خر و جقد وماله یک رسمون کم درم

چه سواری داره ده ری مله یک پایه

شاشا  پل ره بگی   ترگز اناری مایه

خرا هم مونده شدن پیزور ببن قب نکنه

گردن اور محکم بگی زن صحبخور مایه

بگذریم    پل خیت هم ، موشی شده

موتور اژ ، یا هم ، پنج کیلویی کاه مایه 

یادمه موتور اومه ده جو کرتی قرش اژ

باز مترسم که همو موش عینکی مر مایه

اگر ای بار دگه و موتور اژ و روغن چل

ا همو موش و همو غرش اژ و مه بم

کلکو کنده شده گور  صحب خور مایه

بخدا مونده شدم وگر نه تا صبح بریتو

اقدر حرف مزدم   ولی یه اما داره 

حرفوکه حرف میره اوسونه داستان مایه

                   خالقی در اسفاد وطنم

۱ نظر ۰۳ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۱:۳۳
محمدعلی خالقی

۷

۰ نظر ۰۳ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۰:۵۷
محمدعلی خالقی

۷انجیر کوهی اسفاد   

 

انجیر کوهی یا می شه گفت انجیر طبیعی یکی از گونه های انجیر است

این انجیر خودرو می باشد و در مناطق کوهستانی می روید ودر مقابل خشک سالی سرما وباد واب مقاومت زیادی دارد 

درخت این انجیر در روزنه کوهها ویا صخره ها می روید 

انجیر رسیده ان شیرین و سفت و کمی ترش مزه می باشد 

این میوه از قدیمی ترین گونه های گیاهی می باشد و از قدیم برای مردم آشنایی داشت  در اسفاد ما بعلت موقعیت آب و هوایی وخشکسالی های مکرر  امروزه کمی نادر شده و در اسفاد قدیم این میوه از پررنگ ترین میوه های کوهی بود و پرندگانی چون کبک تهی بلبل و خزندگان علاقه بسیاری به ان داشتند  و امروزه هم از درختانی به ندرت هنوز استفاده می شود . 

این نوع میوه خوراک مناسبی برای کبک و تهی بوده ودر قدیم در سایه این درخت  از وسیله ای به نام  دودر جهت به دام انداختن انها استفاده می کردند  چرا که این پرنده علاقه وافری به این میوه دارد  

محل را برای به دام انداختن کبک ها در دامنه کوه تا پای درختان انجیر به طرز ماهرانه ای از خار و خاشاک تعبیه می کردند تا بتوانند راحت تر انها را شکار کنند . 

چوب این درخت هم بسیار مقاوم و قوی  می باشد

انجیر خواص بسیار خوبی برای هضم غذا  واز طرفداران بسیاری در قدیم وحال برخوردار می باشد

رنگ انجیر کوهی اسفاد معمولا سیاه و پوستی محکم  و دانهایی ریز وخوش مزه و انجیر زرد انجیر چغوکی وانواع دیگری هم در باغ ها می توان مشاهده نمود 

                 خالقی اسفاد

۰ نظر ۰۳ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۰:۴۸
محمدعلی خالقی

ته شله  و منبع اب

 

ته شله مکانی استراتژیک در اسفاد محسوب می‌شود از چند جهت :

اول بخاطر اینکه بعد از راه در قلعه که هم اکنون آسفالت شده بعنوان دومین مسیر اصلی برای دسترسی شهرک به پای چنار استفاده می‌شود که این مسیر به راه پی قلعه معروف است.

دوم وجود بخش بزرگی از مزارع در اطراف این راه که وجود جوی آب همراه با درختان توت در سرتاسر این راه به آن زیبایی خاصی بخشیده است.

سوم به دلیل وجود خرمنگاه های گندم و جو  که البته تعدادی از این خرمن ها در پیزاد قاضی هم وجود دارد. 

 

ته شله زمینی صاف با ارتفاعات کم   پایین وبالا شیب دار می باشد که مختص خرمنگاه ها صورت می گرفت و عمومی محسوب می شود که هر کس جایگاه خاص خودش را از قدیم و ایام دارد وچون از محیطی تقریبی در معرض باد می باشد از این مهم برخوردار گشته و در زمان اسفاد قدیم جایگاهی برای عصر امروز فراهم کرده که شاید برای نسل امروز ناشناخته باشد و انسان را به سوی عشق محبت و صفا سوق می دهد 

وشاید قدیمی ها با هر بار عبور از این مجاورت به یاد خاطرات و کلماتی مانند خداقوت  چیگ  دروازه  خر وگاو ریسمان جوال  و گندم جو ماش خرجین و واز همه مهمتر اجداد و پدران و مادرانی که امروز در جمع ما  نیستند بیفتند 

چهارمین دلیلی که به این محل اهمیت بخشید ایجاد منبع آب شرب شهرک اسفاد هست

این منبع زمینی و بتنی به متراژ تقریبا ده در پنج و عمق چهار و پنج متر که از بتن سخت و فشرده در دهه 60 ساخته شد و مدت کمی از آب چاه عمیقی که در مجاور همین محل حفر شده بود تغذیه می شد که احتمال بر تامین اب شهرک و همین طور اگر عملی می شد برای مزارع هم قابل استفاده بود که موثر نشد و هم اکنون از آّب اسفدن تأمین می شود. یادی کنیم از مرحوم حاج میرزاحسین نظرجانی (پدر دهیار فعلی) که زمان ساخت این منبع منزلشان در ته شله واقع بود و همکاری موثری در ساخت منبع داشتند.

داستان چاه و دردسرهای حفر آن و خشک شدن آب آن و انتقال موتور دیزل و تانکر آن تراژدی است که از آن فقط اتاقکی به یادگار مانده است.  چاهی که برای اسفادیها آب نداشت شاید برای شرکت حفاری نان داشت.

       نگارش احمد محمدیł 

۰ نظر ۰۱ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۳:۵۱
محمدعلی خالقی

از قدیم گفتند زیادی خوب نباش داستان می شه

 

ادم  گاهی دوست داره دستی رو بگیرد یا هم به کسی در حد توان خودش خوبی کند

اما    گیرم که خلق  را به طریقی فریفتی 

                               با دست انتقام طبیعت چه می کنی

چقدر زشت است وقتی به کسی خوبی می کنی و بعد در جواب خوبی هات بدی می بینی 

این خوبی میتونه پول دادن به کسی  باشه یا غذا دادن به کسی  یا ماشین یا خانه وبعد طرف حسابت میگه   بعنوان مثال اونکه خونه مجانی بهش دادی  مثلا خانش سوسک داشت  یا پول به اون یکی بیشتر داده به من کمتر یا ماشین رو می زنه به جایی میگه خراب بود یا غذا شو میخوره میگه چقدر بده مزه بود یا هم خانه بنده خدا یک سال زندگی می کنه بعد می ره می گه  یک اتاق کوچیک که بیشتر نیست . 

 

امروز به نتیجه می رسیم اگر می خواهید همانی که هستید باقی بمانید فقط همان باشید که هستید یعنی اگر خواهر هستی خواهر بمان 

مثلا خواهرتو هر روز تو مسیر ی سر کار می رسونی و یه روز به هر دلیلی نمی تونی برسونی  صداش در میاد و انگار طلب داره پس بهتر که از اول هیچ کاری آدم نکند  اونوقت می تونی خواهر و برادر  بمانی بعنوان مثال دایی ازت توقع داره هر روز کلید خانتو بگیره  و یک روز بهش ندادی  انگار باهات دعوا داره پس  همون دایی اولیه که به اسم صدا می زنه بمونی حرمتش بیشتره و مادر که هر روز برات غذا درست می کنه و یه روز نکرده مگه ما طلب داریم ازشون 

این یعنی چی  فهم و شعور کجا رفته من از خانواده گرفتم غریبه بماند.

 

تجربه میگه پایان هر  دوستی و خوبی  بدیه البته بعضی ها حقوقتشو دارن 

انسان مخلوق عجیبی ایست برای گناهان خودش وکیل است و برای گناهان مردم قاضی   

امیدوارم همیشه همونی که هستین بمونین البته بعضی شاخص ها واقعا شایسته لیاقتند.

                                       

۰ نظر ۰۱ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۲:۳۵
محمدعلی خالقی

 

مهربونها تنها مشکلشان اینه که فکر میکنن بقیه  هم مثل خودشون  مهربانن

زنده یاد خسرو شکیبایی

 

۱ نظر ۳۱ فروردين ۹۷ ، ۱۵:۲۹
محمدعلی خالقی

آواز پریها

 

بود یک بازی چو شطرنج این چنین 

بشنو از سرباز خونین بر زمین

قلعه ای بود شیر مردانی  دلیر 

صاف وبی رنگ همچو آبی سقف این

قلعه ای خاکی و خشتی داشتیم

زیر هر خشت پینه ها می کاشتیم

قلعه بود و شاه بود و یک وزیر 

باغ بود و تاک بود و اسب و زین

بوی نان و بوی آب و  بوی خاک 

جز بر این شب بود و جغد و بوی داد

جغد این قلعه چو پیر و دیو و سیر 

حاکم خون و زمین و چوب و تیر

ناله ها   فریادها  در    زیر آب

بی ثمر چون  تارها  جوخه   دار 

همچو پر پر بر زمین گلهای یاس

خون می بارید شقایق زیر تیغ

همچو ماری خشمگین کین می داشت

بر سر هر سایه کمین   می داشت

روزگاری تلخ شوم    اندیشه بود 

مکر و حیله تخت و تاج در ریشه بود

بود این بازی و تازی     عصر این 

تلخ بود  و زهر بود و تیز برین

باید این سر بر زمین افتاده بود 

یا بر این سر بر زمین اندیشه بود 

روزگاری می سجادم بر فلک

آرزویی مرگ بود بر این حکیم

                    سراینده خالقی اسفاد

۰ نظر ۳۱ فروردين ۹۷ ، ۱۴:۵۷
محمدعلی خالقی

۲ نظر ۳۰ فروردين ۹۷ ، ۱۷:۱۳
محمدعلی خالقی

با لبخند منو بخون

 

تا حالا دقت کردید بعضی از افراد شدیدا ابراز هم دردی می کنند  و علاقه از خودشان نشان داده و صمیمی و گرم وارد جلد ادم های ساده می شن 

اینها چاپلوسانی بیش نیستن که با مکر و حیله روبه هانه خود موجب حیله افراد ساده می شن

 

همین که می شینی تو ماشین یارو یک نگاه غلیظ .......قیافه ات خیلی آشناست داداش بچه کجایی 

یا می ری تو تعمیر گاه پلوس ماشینو جا بزنی یا رو در هینی که کارشو انجام میده یک لبخند  ملیح میکنه و میگه بچه کجایی  یا هم می فرستد دو تا گرد گیر پلوس بگیری وقتی اومدی می بینی بسته و ایراد از جای دیگه بوده به بهونه پلوس پنجاه هزار ازت گرفته 

قافل از این که نمیدانن که ما بچه اسفادی م

و جواب این شیاطین این است . 

روزی منتظر ماشین از گاراژ دارا به صبا بودم  تا نشتم

یارو کجا می ری گفتم صبا  

قیافت خیلی  آشناست  بچه کجایی  .... منو بگو یه جوری شدم . گفتم این از اوناست . 

در هینی که با گوشیم داشتم ور می رفتم 

گفتم محمد 

یک نگاه و یک دنده معکوس

دوباره پرسید بچه کجایی 

گفتم محمد 

یک لب کچ و یک کمان ابرو از خودش نشون داد 

گفت کجای صبا می ری گفتم مشهد 

دوباره یک لبخند و یک لب چرخان 

منم طبیعی

در هینی که داشتم پفک می خوردم  گفتم بفرما نوشابه

یک مکس کرد دوباره پرسید 

هوا گرم شده

گفتم همین جلو 

گفت چی همین جلو 

گفتم پیاده 

گفت

حالت خوبه  گفتم پانصد بیشتر ندارم

داشت  دو دستی می زد تو سرش 

فهمیدم منظورش چی بود 

 ازمیدان دو قدم رد شده بود می خواست پانصد بیشتر بگیره یعنی ۱۵۰۰

منم پیاده شدم و  بهش گفت گفتی اسمت چی بود

باشه  اسفاد  یادت باشه

ممنون 

نقل بود از یکی دوستان   همون شخص خسته مانده رفته بود خانه که غذا بخور ه و داستان را واسه زنش تعریف می کرده 

زنه بهش گفت شک نکن قاینی بوده 

مرده هم با جد گفت نه بابا می گفت  اسفاد

زن گفت قابله ماکارونی تو یخچاله بردار بخور تا حالت جا بیاد حالت خوب نیست 

اسفاد رو چطور نمی شناسی 

بادرینگ حقه  زردک

 مرغ پر زنی نمی شناسی

تا درب یخچال رو باز می کنه وقابلمه رو میاره، جلوش می بینه که یک اسفادی تموم ماکارانی ها رو خورده و چهار زونی  

وسط قابلمه نشسته و بهش گفت گفتی اسمت چی بود 

نقی

ما که نهار نخوردم

 ما خیلی باحالیم

۰ نظر ۳۰ فروردين ۹۷ ، ۱۶:۵۲
محمدعلی خالقی

۱ نظر ۳۰ فروردين ۹۷ ، ۱۴:۱۸
محمدعلی خالقی

ایستگاه شن و ماسه اسفاد :


سابقه استفاده از شن و ماسه توسط اسفادیها شاید با سابقه ورود سیمان به جمع مصالح ساختمانی برابری می کند چون قبل از ورود سیمان به جمع مصالح ساختمانی آنها برای مکان هایی مانند سقف و بدنه داخلی حوض ها از ساروج استفاده می کردند که به نوع خود ماده ای با چسبندگی قوی و پایدار بود. 

بحث اصلی این موضوع  ایستگاه شن شویی یا شن ریزی است . این ایستگاه که بصورت اتاقکی شامل  دو دیوار از ساخت هایی تخت و محکم و سقف آن که توری یا سرند بوده که در میانه شاهرود (حد فاصل تنگی گاه و آبشار چراغون) که شاهرگ کلیدی اسفاد می باشد واقع شده بود. 

طرز استفاده آن به این صورت بوده که بیل مکانیکی ، شن درشت را از بستر رود برداشته و روی سقف می ریزد که توسط توری دانه های ریز جدا شده و به داخل کامیونی که زیر سقف قرار گرفته هدایت می شد. 

قبل از احداث شهرک اسفاد در سال 59 اسفادیها بصورت شخصی از شن و ماسه های شاهرود که دانه  های های آن نسبت به شن و ماسه هاس امروزی سفید و کیفیت آن خیلی بهتر از ماسه سیاه است استفاده می کردند و با شروع ساخت و ساز شهرک ، مهندسین پیمانکار اقدام به ایجاد این کارگاه در میانه های شاهرود کردند که تمامی شن مورد استفاده برای ساخت خانه های شهرک اسفاد را تأمین می نمود  و  اکنون آثار آن شامل دیوارهای دو طرف آن باقی است که شاید برای نسل جدید  ناشناخته و مورد سوال باشد.

مختصات شاهرود: 

نقطه شروع  شاهرود  دره ای در دامنه کوه های بین اسفاد و میر آباد می باشد و  امتداد آن  از محل هایی مثل تگ زوزخ ، تنگی گاه ،  کوه بنیجی ، چنگ کلاغ ، آبشار چراغان ، لاخ های سنگوها ، دیمه زار مَج ، پَل های خاکستری ، چاه قرقروک، تگ دره ی گلستو ، قله مزار آشی ، و در نهایت قبرستان بالا عبور می کند و  در نهایت  پس از عبور از میان باغ ها و مزارعی که دو طرف آن قرار گرفته اند به جاده اسفالت منتهی شده و پس از آن بصورت شاخه های فرعی در بیابان اسفاد دیده می شود.


احمد محمدی  خالقی

۰ نظر ۲۹ فروردين ۹۷ ، ۰۲:۵۸
محمدعلی خالقی

۰ نظر ۲۸ فروردين ۹۷ ، ۲۱:۲۳
محمدعلی خالقی

۰ نظر ۲۸ فروردين ۹۷ ، ۰۲:۳۳
محمدعلی خالقی

احراز شخصیت وهویت انسان گفتار  اوست 

مواظب زبانتان باشید تا هویت تان فاش نشود 
 
 
عرفان
 
عرفان 
۰ نظر ۲۸ فروردين ۹۷ ، ۰۲:۰۱
محمدعلی خالقی

پیلو رمه در فصل بهار


در اسفاد قدیم تقریبا همه اسفادیها گوسفند دار بودند و اسفاد سه رمه بزرگ داشت.

شیر و ماست . نون و شیر . گور ماس . فه له . چای شیر و کلیه فرآورده های مربوط به شیر و ماست قوت اصلی مردم بود.

هر رمه یک کلوون و بزرگ داشت و امور ده یک و گماری و تهیه چوپان را بر عهده داشت.

هم زمان با فصل بهار و زنده شدن طبیعت اصلا نمی شد گوسفند را در آغل نگه داشت و محیط گرم آغل و غذای خشک پارسال دیگر خوراک خوبی نبود.

گوسفندان هم در فصل بهار زندگی دوباره داشتند و تمایل به خوردن علف تازه بهار داشتند.

در فصل بهار و پایان فصل زمستان ، رمه ها میدونی می شدند .یعنی باید در طبیعت نگهداری می شدند.

گوسفندان هر روز به چرا می رفتند و شب در بیرون و آغل نگهداری می شدند و صبح زود برای شیر دوشی به پیلو می آمدند.

پیلو محل خسباندن گوسفندان است چه در بیابان و صحرا و یا محل شیر دوشی .

صبح زود چند تن از صاحبان  گوسفندان به اتفاق بچه ها به محل پیلو رمه برای شیردوشی می روند.

دوختن گوسفندان در روزهای اول سخت و دشوار است.

گرفتن گوسفندان سوور  به تنهایی امکان پذیر نیست و کمک گروهی می طلبد.

برخی گوسفندان از بین چند نفر فرار می کردند و بالاخره با سنگ و چنگ و دندان و کنده شدن پشم هایشان گیر می افتادند و گاهی اوقات کتک و فحش هم می خوردند.

کار شیردوشی را هم مردان و هم زنان انجام می دادند.

شیر گوسفندان در بهار بسیار مقوی بود چون از علف تازه بود گاهی اوقات شیر مایل به رنگ سبز بود و مه یه گوسفندان پر از شیر بود و با فشار زیاد دوخته می شد و اونقدر کف می کرد که از کاسه سر ریز می شد.

هنگام دوختن ، برخی گوسفندان فرار می کردند و یا لگد به دیکچه می زدند .گاهی هم گاله هایشان داخل شیر می افتاد و زحمت دوختن  هدر میرفت و شاید هم کاسه شیر را خود گوسفند می خورد.

برخی گوسفندان شیر دزدی داشتند و شیرشان را بالا می کشیدند تا برای بچه هایشان شیر ذخیره شود اما با خوردن چند پس مه یه شیر را پس می دادند.

معمولا مقداری شیر برای بره بزغاله ها می ماند و دوخته نمی شد.

دیکچه و کاسه های مس و نیکل برای شیر دوشی بود و در نهایت شیر به داخل پانکه و دبه ریخته می شد.

معمولا ظرف شیر  را کنار رمه می گذاشتند و دورش را با قلوه سنگ سنگچین می کردند تا چپه نشود و یا گوسفند و الاغ نتواند چپه کند.

بعد از شیر دوشی و خاموش شدن غر و بور  اولیه گوسفندان ، رمه آماده ورود خلومه گل می شد .‌......

                          کریمی آوای اسفاد

ادامه دارد.۷۷

۰ نظر ۲۸ فروردين ۹۷ ، ۰۱:۴۹
محمدعلی خالقی

۰ نظر ۲۷ فروردين ۹۷ ، ۲۳:۳۴
محمدعلی خالقی

سفر به شاسکوه در سال ۸۸


پس از دو سفر با خاطرات خوش و به یادماندنی به شاسکوه ،در ۲۵آذر ۸۸ به همراه محمدعلی غلامی شاگرد ارشد باشگاه کاراته استاد صمصام،راهی سفر به شاسکوه شدیم.اما ایندفعه نه از مسیر دوازده امام و نه از مسیر پیشان شاهرود بلکه راهی سخت و دشوار را انتخاب کردیم.ساعت ۵ صبح از شهرستان قاین به اسفاد آمدیم و ساعت ۶صبح کوله ها را بستیم و از روی یال ابشار چراغان اسفاد بالا شدیم .هوا سرد بود ودر طول مسیر یکی دو دفعه آتش روشن کردیم.مغرور و پر انرژی به راه افتادیم .لباسهای سفید کاراته به شهامت و استقامت ما می افزود...بر این باور بودیم که در این وقت از سال تنها کسانی که به شاسکوه میروند ما هستیم .چون هم هوا خیلی سرد بود و هم خطرات حیوانات درنده وجود داشت. اما به مسیر خود ادامه دادیم و با کشیدن ایبوکی (دم و بازدم )های کیوکوشینی خستگی خود را بدر میکردیم و مثل ببر بر کوه غرش میزدیم....دیدن بزهای کوهی و شغالها و روباه ها و کبک ها از جذابیت های مسیر بود....بعد از ظهر به شاسکوه رسیدیم.من متحیر از قدرت بدنی محمدعلی زاده ی روستا و شجاع مرد همسفر خودم بودم... با رسیدن به شاسکوه با یکدیگر فایت (مبارزه)نمایشی با ضربات صد در صد دادیم....و زیارتهای دو امام زاده را انجام دادیم...هوای ارتفاعات شاسکوه یخبندان بود......زوزه های باد و سرمای هوا ما را روانه خانه ی تازه سازی که به همت بچه های آبیز ساخته شده بود کرد...دو ساعت مانده به نشست روز بود که آتش کردیم و خود را گرم کردیم و سپس به خانه تازه ساز رفتیم....احساس تنهایی در کوه و وحشت از نا امنی منطقه تا حدودی ته دل ما را لرزانده بود....با ذکر و صلوات خوابیدیم.....ساعتی نگذشته بود که در خانه کوبیده شد....وحشت زده شده بودیم و اشهد خود را خواندیم چرا که منطقه از وجود افغان ها ناامن بود...و گمان اینکه در این وقت شب و سرمای هوا چه کسی به درب میکوبد زبانمان را بند اورده بود دشنه و خنجر ها را آماده کردیم که خطر احتمالی را دفع کنیم...درب را باز کردیم سه نفر سر و کله پیچیده وارد خانه شدند و حال و احوال کردن .کمی خیالمان راحت شد که فارسی صحبت میکنن ..ما خود را معرفی کردیم و آنها هم سر وصورتشان را باز کردن و فهمیدیم سه نفر از بچه های آبیز هستن که برای ساختن و تکمیل خانه مزار آمده اند....وقتی سر صحبت باز شد فهمیدیم چند برابر ما آنها ترسیده بودن....چون نمیدانستن چه کسی توی خانه هست و انها هم گمان ما را نداشتن.این چنین بود که آشنا شدیم و شب تا صبح را با خیال راحت خوابیدیم..... 

و دو ساعتی از طلوع خورشید گذشته بود پس از زیارت از مسیر آمدن بر گشتیم....

فرق این سفر در خانه تازه ساز و سرمای هوا و وحشت و ترس شب بود و نهایتا سرشار از هیجان و زیبایی بود...

امیدوارم قسمت همه دوستان زیارت شاسکوه بشه.....

جایی که مراد بخش است و حاجت روا کننده و روح بخش....

🌨🌨🌨🌨🌨🌨🌨🌨🌨🌨🌨🌨🌨🌨🌨🌨🌨🌨🌨🌨🌨🌨🌨🌨

مهدی محمدی اسفاد آذر۹۶

۰ نظر ۲۶ فروردين ۹۷ ، ۱۳:۳۱
محمدعلی خالقی

با سلام .

 

یکی دیگر از بزرگان اسفاد.

حاج محمد حسین جعفری٬٬

فرزند حاج علی محمد..

ایشان از چهره های منحصر بفرد اسفاد نیز میباشند.

وی به لحاظ خصوصیات اخلاقی دارای حسن خلق ٬مردم دار ٬ شوخ طبع٬ کار راه انداز وبیخیال هستند.

وی به لحاظ اینکه پسر بزرگ خانواده بوده تمام املاک  پدر در دست ایشان واداره امور خانواده با وی بوده وبنا به داشتن اب وزمین زیاد از ایشان یک کشاورز درجه یک ساخت .ونیز در امور کشاورزی هر کس نیاز به اب داشت به ایشان مراجعه مینمود . وی در امر قرض والحسنه دادن ودستگیری دیگران  هرگز دست رد بر سینه کسی نزد .منحصر به فرد بودن ایشان بدین لحاظ است که با کوچک وبزرگ اسفاد شوخی میکنند ودر این کار ذره ای کدورت به دل جای نمیدهند ونیز در مراسم عروسی همیشه حاضر بوده ودر امر شاباش دادن به داماد که خود نوعی کمک به حساب میاید پیش قدم میباشند

برایش فرقی نمیکند از اقوام باشد یا غریبه ودر تمام مجالس روستا به طور جد حضور دارند.

از رزومه کاری ایشان میتوان به کار کشاورزی که باغات وی هنوز سرسبزی زیبایی به روستا داده وخرید وفروش گوسفند در قدیم وداشتن ماشین کامیون ودامداری را نام برد.

ایشان از محدود بزرگانی است که طبق رسوم قدیم هنوز لنگته (شال دور سر) که از پوشش بزرگان ان دیار است را بر سر حفظ نموده . حاج اقای جعفری اگر در روز با چند نفری شوخی نکند ان روز برایش روز خوبی نیست که این امر باعث شده که کوچک وبزرگ اسفاد ایشان را دوست داشته باشند...

ثمره عمر ایشان یک دختر وشش پسر میباشد که پسر بزرگ ایشان اقای محمد تقی جعفری میباشد.

با ارزوی سلامتی برای این خانواده عزیز با ذکر صلواتی بر محمد وال محمد..

نویسنده:محمد علی غفاری

 

۱۳۹۶/۱۰/۱۰to 

۰ نظر ۲۳ فروردين ۹۷ ، ۱۵:۱۹
محمدعلی خالقی

۲ نظر ۲۳ فروردين ۹۷ ، ۰۱:۰۷
محمدعلی خالقی

خواب شب

 

گاهی واقعیت های زندگی مثل پرده ی سینما واضح و روشن با یه فایل کامل ویدیو یی توی خواب ادم اکران میشه 

نمیدونم این خصلت رو تمام  انسانها دارن یا در بعضی افراد این موقعیت اتفاق می افتد.

یک فایل کامل از یک ویدیو   رو براتون  می‌نویسم شاید براتون ترحمی بود یا یک تلنگریی

 

دیشب با مادرم به دیدار یکی از اقوام رفته بودیم 

من مادرم بودیم و حسن  و زهرا  و مادرش 

در گوشه ای  از خانه  کز کرده بودم و به  حرفها و مجلس گوش می کردم .

خانه ای بود از بافت قدیم دوطبقه 

در قسمت پایین سالن تماشا گر پلهایی زیبا و گلی  بودم 

زهرا جارویی به دست داشت و در حالی که داشت قسمت بالای خانه را جارو می کرد حسن را به پشت خود بسته بود و با مشقت زیادی او را حمل می کرد .  حسن و زهرا خواهر برادر بودند. 

بغضی عجیب گلویم را گرفته بود و یکریز در درونم مرا می فشرد . همگی زل زده بودند و مرا تماشا می کردند ولی چیزی نمی گفتند 

این ماجرا همین طور ادامه داشت و حرف های  مادر زهرا و مادرم هم تمامی نداشت .

تا این که جارو تمام شده بود و حسن  در گوشه ای نشت وبا حسرتی عجیب مرا نیم نگاهی می کرد و دوباره در خودش پنهان می شد 

بغضم دیگه داشت می ترکید و صدای در هم شکستنم هم به گوش بقیه رسید .و مفهوم نامفهومی هویدا شد . 

مادرم پرسید چی شده تو را  ؟  من که اشک از چشمانم  می بارید نمیتونستم صحبت کنم نه این که نتونم حرف بزنم بغضم اجازه حرف زدن نمی داد .حسن هم همچنان نگاه های معنی دارش کم کم واضحتر میشد  اما  در خودش خجالت هایی پوشیده  انکار می کرد .

 من هم فکر می کردم خودم را گم کرده ام با هزار بد بختی تونستم یک کلمه بگم از  مادرم پرسیدم کجا هستیم .

این که می بینم حقیقت دارد همه زدن زیر خنده یعنی چی کجا هستیم میهمانی  هستیم . خونه حسن 

سر و صورتم دریایی از اشک شده بود رفتم کنار حسن ودستشو فشردم و بغلش  کردم سکوت سرشار از ناگفته ای که حسن با نگاه معصومش داشت را شکستم و صدای گریه مو بردم بالا تا جایی که عقده دلم خالی شد و گفتم نمیتونم ببینم حسن ی که تا دیروز با هم هم بازی بودیم و در رفاقت هیچ چیز کم نگذاشتیم .

نمیتونم ببینم امروز نمیتونه دست وپا شو تکون بده ویا بیاد پیشم بشینه و درد دل کنه ومن اون گوشه بشینم وتماشاش کنم

اخه دست پاشو از دست داده بود 

دستی بر روی دوشم خورد و بلند شدم اشکامو پاک کردم ولی هق هق گریه ام امان نمی داد سکوت شب را در خود شکسته دیدم وفریاد این همه گریه و زاری دیگر در بیداریم واقعیتی نداشت. 

 

خالقی اسفاد 

 



اسفاد وطنم. esfadvatanam.blog.ir

۰ نظر ۲۲ فروردين ۹۷ ، ۰۰:۲۹
محمدعلی خالقی

۱ نظر ۲۲ فروردين ۹۷ ، ۰۰:۰۲
محمدعلی خالقی

۱ نظر ۲۱ فروردين ۹۷ ، ۲۳:۳۰
محمدعلی خالقی

 

 

روزگارانی چو بادی در گذر 

از قدیم مردان شیر رهگذر

سعدی و حافظ بود  مثنوی 

ریز علی روباه پنیر نادری

کاخ بود قلعه بود نون جو

در دکان کالا به کالا نون او

شور شادی در تنور و نان داغ

چلپک وجزغاله قلبر وتاغ

بوی جو و بوی نان بوی کما

در قروتی هم چنان گردن چماغ

یادته باهم چنان بازی شدیم 

گله را تا صبح گرگ بازی شدیم

یک قرون در خود فاخر بودیم

لیسک و دکون پا لخت بودیم

در بیابان ودرو چادر زدیم

از نفس افتاده در حوض بودیم

در بیابان بود حوضی در کویر 

نوش بود در آن چنین این چنین

له لهان قرقر نوش می داشتیم

بیخبر از جلبک و  موش داشتیم 

اب قناتش همیشه فور فوران

در ته شاهرود چاه غرغران

 روزگارانی چو بادی در گذر 

از قدیم مردان شیر و رهگذر 

بود اسفاد کل زیرکوه استوار

پرچمش آوازه ها و پایدار

قلب من از بوی اسفاد جان داشت

اسفاد در قلب زیرکوه جای داشت

زیرکوه هم شاخه ای از قائن

شاسکوه هم شاخه ساری لایق

بگذریم حرفم ز فوق بسیار است

حرف بز از گفته اش بسیار  است 

روزگارانی چو بادی در گذر 

این چنین بود زندگانی در کویر 

مردمی سالار آرام گرد این

این ،  بود اسفاد قلب زیرکوه

با شکوه و هم چو کوهی شاسکوه

 

 

سراینده خالقی اسفاد 20/1/96

۰ نظر ۲۰ فروردين ۹۷ ، ۲۲:۲۴
محمدعلی خالقی

خلاصه ای از ازدواج قدیم 

 

شرایط و موقعیت ده نشینی قدیم تا  حال ،  رسم و رسومات خیلی متفاوت  شده و رسومات قدیم شرایط خاص خودش را در پی داشت 

در شصت سال قبل به عنوان مثال برنج ویا نان گندم در کار نبود یا هم اگر بود به ندرت پیدا می شد 

نقل بود از یکی از دوستان اسفادی نان جو در قدیم زیاد بود و خیلی کم نان گندم پیدا می شد اگر هم بود در صندوقی نگهداری و قفلی در چمدان زده می شد ودر مواقع و شرایط مورد خاص استفاده می شد یا بین فرزندان و یا اقوام و میهمانها در مصرف نان مدیریت می شد . 

از غذاهای مورد استفاده در قدیم قروتی عدسی خورشت لوبیا خرما و یا شیر یا ماستی بیش نبود . یک خانواده ی ساده  در سال یک بار گوسفندی می کشتند  و ان را در بین اقوام و خویشان و همسایه ها تقسیم می کردند . 

خواستگاری و ازدواج در قدیم اسفاد به این صورت بود .

در قدیم محضر کد خدای قلعه ویا ریش سفید ده بود . کاغذی به عنوان عقد حلالی بین عروس داماد با امضا بزرگان صورت می گرفت  و یا هم گپی ، ورنوم  به زبان اسفادیها یعنی گفتنی صورت می گرفت . 

  شرایط و قوانین مهریه عروس به این روال بود 

 یک جلد کلام الله مجید 

 عرق چین با  یک کلاه سفید و یا لنکته ای از جنس کرباس و یک دست لهاف توشک( قدیفه ریشه دار )

وحدودا پنجاه شصت قرون نقره و کسایی هم که آب و زمین داشتند چند سره آب و  زمین مهریه می کردند. 

 

یکی دیگر از رسومات خاص قدیم بیش از چهل وپنجاه خر هیزم از بیابان بود که اقوام نزدیک داماد و یا جوانان منتخب هر کدام با یک دو خر به بیابان یا همان تاغ زاری رفته وشا ید چند شب هم در بیابان می ماندند و بیش از چهل پنجاه خر به اقوام عروس و همین طور بزرگان ده و یا ریش سفیدان بعنوان تعارفی می دادند 

و عروسی هم با یکی و دو خواننده و دف و دایره در بعضی  روستاها در ته خرمن ها ودر اسفاد هم در دالونهای قلعه ویا خانهای خودشان و پشت بامها برگزار می شد

 از شاخ وبرگ درخت سرو اسفاد هم جهت پاتخت عروس داماد استفاده می کردند که خیلی زیبا می شد و مراسمشان را با شاد باشی و مبارکی جشن می گرفتند . 

 

باتشکر خالقی 

۰ نظر ۱۹ فروردين ۹۷ ، ۱۷:۲۷
محمدعلی خالقی

۰ نظر ۱۸ فروردين ۹۷ ، ۱۴:۵۰
محمدعلی خالقی
انسان یا هر موجود زنده روزگاری این چنین خواهد داشت 
این است قانون طبیعت 
۰ نظر ۱۷ فروردين ۹۷ ، ۱۵:۵۱
محمدعلی خالقی

۱ نظر ۱۷ فروردين ۹۷ ، ۱۴:۲۴
محمدعلی خالقی

اندوه غم یار من است و یار من خدای من 

هیچ چیز از جانب خدا بی حکمت نیست

با غم هایمان مهربان باشیم 

 

خالقی  (عرفان)

 

۰ نظر ۱۶ فروردين ۹۷ ، ۰۰:۳۵
محمدعلی خالقی

با سلام و عرض تسلیت حضور محترم جناب اقای حاج تیمور شهریاری 

این رسانه پیام تسلیت و غم در گذشت پدر خانم عزیزتان را اعلام می دارد 

برای عزیز از دست رفته رحمت الهی و برای خانواده و بازماندگان صبر و شکیبایی خواهانیم

جهت روح تازه از دست رفته بخوانیم فاتحه ای با ذکر صلوات بر محمد وال محمد

۰ نظر ۱۵ فروردين ۹۷ ، ۲۳:۱۷
محمدعلی خالقی

تصویر جناب رضا اسماعیلی 

۱ نظر ۱۵ فروردين ۹۷ ، ۱۷:۳۴
محمدعلی خالقی

زندگی 


یه وقتایی  زندگی برای هر کسی یه جوری رقم می خوره که خود آدم هم نمی دونه باید چیکار کنه 

یا چجوریباهاش کنار بیاد 

اون موقع است که اشک ناله آه فغان هم جواب گو نیست

اون موقع است که دلت هوس یه لیوان قهوه تلخ به رنگ سیاهی می کنی 

و می ری یه لیوان درست می کنی و آروم آروم مزه می کنی و با هر قورتی که می خوری تلخی های زمانه رو هم مزه می کنی و بغض صدا تو هم خفه می کنی و گوشه ای تنها خلوت 

و بعد دوباره از جات بلند میشی  واز نو شروع مثل سال قبل که به راحتی و به همین دقیقه ها تمام شد و سال جاری رسید البته با یه عالمه پرونده تلمبار شده  ذهنی منفی که خدا کنه شامل ما و شما نشه و یه دنیا خاموشی 

اما از نوع شروع می کنی به ادامه دادن این راهی که اسمش زندگیه و پایانش دست خود آدم نیست شاید هم پایانش دقیقه ای آن طرف تر باشد که بی خبریم

ولی این یه رسمیه رسم روزگار رسمی که نقشه اش بی نگار شه 

روزگاریست که می چرخد و می راند 

ولی بطور نامشخص که اگه بخوام فکر کنیم و به عمق ماجرا بیندیشیم همین راهی رو که داریم می ریم رو هم گم می کنیم  چون نمیتونیم بفهمیم که این همه عظمت و بزرگی چیست و چجوری به وجود اومده وووووو

پس همین بهتر که به خودمون بقبولونیم که هنوز انرژی داریم و می ریم جلو فقط نکته اینه از نوع درستش  

و پاس خدایت همین

نمیدونم همین جوری اومد

خالقی

۰ نظر ۱۵ فروردين ۹۷ ، ۰۲:۰۳
محمدعلی خالقی

۰ نظر ۱۴ فروردين ۹۷ ، ۲۰:۳۳
محمدعلی خالقی

با سلام حضور سیزده به دریها

سیزده به در به مفهوم سفر در روز سیزدهم سال جاری 

سفر به کوه ودشت  باغ و بستان جهت شادی و پایکوبی 

از قدیم بر این باورند که این روز نحس می باشد و بعضی ها هم  این روز نحس نمی دانند و چنانچه شرایط نامساعد بود می توان در خانه ماند وشادبود ویا هم با همگان  همراه بود و به دره کوه دشت و هر آنجا که مناسب دونستیم رفت 

و این روز را هم روز طبیعت می نامند ویا روز آرزوها و با بستن گره به سبزها آرزوی خود گفته وسبزه را به آب می اندازیم.

این روز هم از روزهای بزرگ  خداوند می باشد واگر کمی عمیق فکر کنیم فروردین بود اردیبهشت  خردادی فصل بهار فصل زیبایی خداوند همه از خواب بلند می شوند  درختان شکوفه می دهند و همین طور تیر و مرداد شهریور فصل تابستون فصل میوها و فصل نعمات و فراوانی و مهر آبان آذر فصل پاییز و برگ ریزان و دوباره درختان برگ وبالشان را می ریزند و آماده خواب زمستانی می شوند و هوا هم کمکم تغییر می کند ودر زمستان فصل دی بهمن اسفند هم فصل زیبای برف و باران فصل سرما و اواخر این قصه سرد وسفید همیشه سبز خواهد بود 

این گردش فصول از کجا و چطور بوجود می آید  کمی تامل در اینجا چشمها را باید بس و تفکری عمیق به اعماق این قصه پرداخت تفکری که برگرفته از عظمتی چون ماه خورشید زمینی معلق در فضا ، ستارگان وسیارهاست 

عظمت خداوند وپرودگار یکتا این بزرگی بر هیچ کس پوشیده نیست 

این هم راهی از راه های خداشناسی ایست خدایا شکرت 


امیدوارم با هفت سین نوروزی قرآن نگهدارتان اینه اش روشنایی زندگیتان سکه اش برکت عمرتان سبزیش طراوت و شادابی وماهی هم شوق زندگانی را به شما هدیه دهد 

سیزده تون به در  دلتون همیشه سبز و لبتون خندان 

خالقی اسفاد

۰ نظر ۱۴ فروردين ۹۷ ، ۰۱:۵۸
محمدعلی خالقی

سی سلنگ

با سلام

 

 این عکس خاطره ای رو زنده کرد که در دوران کودکی علاقه شدیدی به این پرنده داشتیم وفکر می کردیم به راحتی می شه اون رو گرفت 

واکثر مواقع این پرنده با جفت خود در کوچه و میلانها و یا داخل چاهها رویت دش را اظهار می کرد 

این پرنده به علت پاهای بلند وقلمی وراه رفتن خاص خود  به سی سلنگ نام گذاری شده ودر اکثر روستاها  مثالی ایست که برای افراد قد بلند از این پرنده یاد می کنند .

وامروز رویت ان از دوران قدیم بسیار کم رونق شده وامید وارم رو به انقراض نباشد .

۰ نظر ۱۳ فروردين ۹۷ ، ۰۲:۵۰
محمدعلی خالقی

۰ نظر ۱۳ فروردين ۹۷ ، ۰۲:۳۸
محمدعلی خالقی

با سلام خدمت اسفادیهای عزیز ودوستداران بازیهای قدیمی مرسوم در اسفاد. 
ریگ بازی باید عملی انجام شود به هر حال جهت یادآوری مراحل آن به شرح زیر انجام میگردد.
ریگ بازی شامل چهار مرحله میباشد که مراحل ۱و۳ هر کدام هفت بازی دارد و مرحله ۲ و۴ چهار بازی.
۱)🤗 این مرحله ۷ بازی دارد 
الف) یکه ای
ب) دو تایی
پ) سه تایی 
ت) چهارتایی
ث) ته مشتی
ج) رز برز
د) بردار و بگذار
۲) 🤗 بگیر و ببند:
الف) یکه ای بگیروببند
ب) دوتایی بگیروببند
پ) سه تایی بگیروببند
ت) چهارتایی بگیروببند
۳)🤗 قپپوکی:
الف) یکه ای قپپوکی 
ب) دوتایی قپپوکی
پ) سه تایی قپپوکی
ت) چهارتایی قپپوکی
ث) ته مشتی قپپوکی
ج) رز برز قپپوکی
د) برداروبگذار قپپوکی
۴) 🤗 پی در :
الف) یکه ای  پی در
ب) دوتایی پی در
پ)سه تایی پی در
ت) چهارتایی پی در
هر کس که همه ی این مراحل را زودتر انجام داد برنده است و با هر افتادن ریگ، فرد میسوزد وبازی به دیگری واگذار میشود .
در ضمن این بازی فل هم دارد که با تماس دست به ریگ دیگر روی زمین که جزئی از بازی است ، فل اتفاق   می افتد. 
روح بزرگان و بانیان شاد با صلوات بر محمد وآل محمد. 

احمد عظیمی اسفاد

۰ نظر ۱۲ فروردين ۹۷ ، ۱۵:۳۵
محمدعلی خالقی

دو  در                              do    dar


با سلام


منظورم اون دودری که تهرانی ها میگن نیست که یکی و بپیچونیم .

در اسفاد ، دو در یک نوع تله برای گرفتن کبک است که از بوته کمای کوهی تهیه می شود.

بوته کمای کوهی گیاهی بسیار مقاوم دارای پیازی قوی و بزرگ است  که  هم اکنون نیز در کوههای اسفاد وجود دارد.

دو در که شبیه دربچه ویا  پنجره دو لنگه کوچک است از تنه و ساقه این گیاه تهیه می شود.

به این شکل که قسمتی از ساقه را برای بازوان و اسکلت دودر و قسمتی دیگر از تنه این گیاه را که دو قسمت شده برای درب های این تله استفاده می کنند و با نخ تنگستن محکم می بندند و با چوب هایی کوچک گره های نخ را قفل می کنند.

برای کار گذاشتن دودر ، ابتدا گودالی به اندازه دو یا سه عدد کبک حفر می کنند و سپس دو در را روی گودال قرار می دهند و با خس و خاشاک نرم ، استتار می کنند و برای هدایت کبک با خاشاک راهرویی ایجاد می کنند تا کبک به طرف تله هدایت  شود و گاهی اوقات از دانه پاشی و خود کبک بعنوان طعمه نیز استفاده می کنند.

گرفتن کبک بعنوان تفریح امری مرسوم بوده و اکثر جوانان  قدیم به این کار می پرداختند و خیلی ها کبک را در خانه نگهداری می کردند و یا از گوشت لذیذ آن استفاده می نمودند.

کبک ها پرندگانی زیبا و نغمه سرا هستند و معمولا برای پیدا کردن آب و دانه در کوهپایه زندگی می کنند

 و در اسفاد نیز کوهپایه سلیمونی . تگ دره گلستوو . به زه لشکر و خاک تنور . پیزه پل . بونی جی و پوشون شه رود و کال کلوو  پاتوق کبک است .

اسفادیها به کبک کوگ می گویند و با وجود اینکه از مخترعان دو در هستند اما دودره بازی بلد نیستند و هرجا هستند به بهترین شکل انجام وظیفه می کنند.

برای همه اسفادیها آرزوی سلامتی داریم 

بخصوص آقایان : شهریاری ها و قاسمی ها. نظری ها . باقری ها . میری و محمدی ها و بچه های پای چنار که در گرفت کبک منحصر به فرد بودند.

پیروز و سربلند باشید

                          کریمی آوای اسفاد

۰ نظر ۱۲ فروردين ۹۷ ، ۱۴:۱۲
محمدعلی خالقی

۰ نظر ۱۲ فروردين ۹۷ ، ۰۰:۳۳
محمدعلی خالقی

۰ نظر ۱۱ فروردين ۹۷ ، ۲۳:۳۶
محمدعلی خالقی

خواجه حاج محمد اقای شهریاری 

 

ایشان یکی از بزرگ مردان نیک روزگار بودن 
 . این مرد بزرگ کد خدای قلعه اسفاد بودند . انسان به تمام معنا ابرودار , مهمان نواز , ولوتی منش. 
خانه این بزرگوار در پای چنار در کنار قنات ده بود . خانه ای بزرگ وخشتی که از ورودی یک اتاق مهمانی وصحن حیاط بزرگ و دیوارهای گلی ونشیمن بود . گرچه در ان زمان امورات برق رسانی در قلعه وجود نداشت ولی صدای موتور برق ایشان همیشه شنود بود . وخاطره اسب اهنی موتور قدیمی که اثارش تا بعد زلزله هم در کنار خانه نقش زمین بود . رو از یاد نخواهیم برد . 
از خدمات ایشان برای مردم اسفاد حل وفصل مشکلات , انجام امورات عروسی , حنا کردن دست وپای داماد , پوشاندن لباس داماد ، کد خدایی روستا بود 
این بزرگوار دارای سه فرزند پسر که ارشد  ، حاج تیمور واقا شهریار واقا رضا می باشند . 
برای امرزش روح ان مرحوم وسلامتی خانوادشان صلواتی می فرستیم 

 

خالقی اسفاد

 
۰ نظر ۱۱ فروردين ۹۷ ، ۱۴:۳۵
محمدعلی خالقی

۰ نظر ۱۱ فروردين ۹۷ ، ۱۳:۰۱
محمدعلی خالقی

با سلام: یکی دیگر از بزرگان وچهرهای بنام ..

مرحوم دکتر خواجه مظفر کریمی ٬

فرزند عبدالعلی٬متولد۱۳۴۶در روستای اسفاد دیده به جهان گشود 

ودر سن پنج سالگی برای یادگیری قران راهی مکتبخانه اسفادشد وبعد ان دوره ابتدایی را در اسفاد گذراندوچون در روستا دوره راهنمایی نبود به ناچار با جمعی از دوستان هر روز مسافت اسفاد ابیز را جهت فراگیری دروس با مشقت فراوان گذراند و دوره دبیرستان را در قاین در مدرسه دکتر شریعتی در رشته تجربی به پایان رساند و همزمان در این برهه به جبهه های حق علیه باطل به طور داوطلب عازم شد.در سال ۶۵ باقبولی در کنکور جهت گذراندن دوره کارشناسی عازم تهران شد وبعد چهار سال به خدمت مقدس سربازی رفت که این دوره دو ساله را در نیشابور گذراند که در ان زمان به گفته خود ایشان بهترین خاطرات عمرش را  دارد وبعد دوره ضرورت دوباره به تهران برگشت تا به ادامه تحصیل بپردازد ودر مقطع کارشناسی ارشد

 ‌همزمان جذب سازمان تامین اجتماعی وبطور رسمی مشغول به کار شدند .وی همراه با کار مشغول تحصیلات عالیه ودکترا شد ومدرک دکترای خود را از دانشگاه علوم پزشکی تهران دریافت نمود...

وی به لحاظ خصوصیات اخلاقی٬ انسانی به تمام معنا بود .مهربانی ٬پرداختن به حل مشکلات خلق الله٬کمک به نیازمندان ٬ صله رحم وهزاران خصوصیت خوب دیگر را میتوان برای این بزرگ مرد بیان نمود.ایشان با انکه در ناز ونعمت بودند ودر پایتخت زندگی مرفهی داشتند باز تمام دغدغه ایشان اسفاد وپیشرفت ان بود که درست کردن باغ ویلای کنار شهرک نشان از این است ومیخواستند که این فرهنگ برای همه جا بیفتد که سرمایه شان را به اسفاد بیاورند وخرج ابادانی زادگاهشان نمایند.کوچکترین کاری که برای اقشار کم درامد جامعه کردند همین بیمه سلامت وهمگانی بود که مردم ایران تا زنده هستند باید دعا گوی ایشان باشند .دکتر کریمی انسان خاکی وشریفی بود از جنس پاک وخدایی واقعا هر چه از این بزرگ سفر کرده بگوییم باز کم است اما چه کنم که اینجا بیش از این نمیتوانم.ثمره عمر ایشان دو دختر ویک پسر میباشد وی در سن جوانی ومیان سالگی سحر گاهی بعد از خواندن نماز صبح دردی در وجودشان حس میکنند خانواده ایشان با اورژانس تماس گرفته وبه بهترین بیمارستان تهران وبهترین دکترامراجعه میکنند ولی چه حاصل که عمرشان به دنیا نبود وبعد چند ساعتی بستری بودن در بیمارستان درسن ۴۸ سالگی در سال ۹۴ جان به جان افرین  تسلیم نمود ودر روز بعد ایشان را به مشهد منتقل ودر قطعه شهدای بهشت رضا در کنار شهید انصاری ودیگر شهدا درقطعه۱۵ معرف به قطعه حاجی اقای تهرانی به خاک سپردند تا در انجا به ارامش ابدی برسد .ودر اینجا از ته دل برای پدر ومادر وخواهر وبرادرانش صبر از درگاه خداوند خواستارم با ذکر صلواتی بر محمد وال محمد.٬٬٬

نگارش:۱۳۹۶/۰۹/۲۵

محمد علی غفاری

۰ نظر ۱۱ فروردين ۹۷ ، ۰۰:۳۱
محمدعلی خالقی


باسلام عصر دوستان و همشریان عزیز بخیر

در بحث بیان خاطرات دبستان عرض کنم خدمتون که 

کلاس دوم بود

آقای شهریار شهریاری معلمم بودن امتحان ریاضی گرفتن و من ۱۷ گرفتم در آن زمان باید برگه ها رو به امضای اولیا میرسوندیم .من بابام مسافرت تهران بودن بر گمو دادم مامانم انگشت بزنن .از شانس ما همون روز انگشت مامانم رو چاقو بریده بود ایشان با انگشت کوچیک امضا کردن،اثرانگشت کوچیک ایشان اندازه اثر انگشت بزرگ من بود. وقتی برگه رو بردم مدرسه آقای شهریاری گفتن خودت انگشت زدی ، هر چه قسمو آیه، آخر من محکوم به تنبیه بدنی شدم درزنگ دیگه.زنگ تفریح که شد تغذیه رو گرفتمو فرار کردم این روال دوروز ادامه داشت که در روز سوم توسط مامورین (آقایان علی یاری و علی شهریاری پسر حاجی تیمور) دستگیر شدم و بایک طناب ،طناب زنی سبز رنگ چهار لا به حسابم رسیدگی شد.

علی کریمی

۰ نظر ۰۹ فروردين ۹۷ ، ۲۳:۵۶
محمدعلی خالقی

۰ نظر ۰۹ فروردين ۹۷ ، ۲۳:۳۴
محمدعلی خالقی

۰ نظر ۰۹ فروردين ۹۷ ، ۱۵:۰۱
محمدعلی خالقی

۰ نظر ۰۹ فروردين ۹۷ ، ۱۱:۰۴
محمدعلی خالقی

۰ نظر ۰۹ فروردين ۹۷ ، ۱۰:۵۹
محمدعلی خالقی

۰ نظر ۰۴ فروردين ۹۷ ، ۱۱:۴۰
محمدعلی خالقی

🌺آغاز سال ۱۳۹۷ مبارک🌺



یا مقلب القلوب و الابصار

یا مدبر الیل والنهار

یا محول الحول والاحوال

حول حالنا الی احسن الحال

اسفاد وطنم سالی همراه با سلامتی و برکت را برای شما آرزو دارد.



۰ نظر ۰۱ فروردين ۹۷ ، ۱۰:۱۷
محمدعلی خالقی

با سلام و احترام

لطفا این متن را ویرایش و کامل نموده و ضمن اضافه کردن نظرات خودتان باذکر نام در پایان جمله  دوباره  متن برای دوستانتان در آوای اسفاد ارسال نمایید.

به اسفادی بودنم افتخار می کنم 

به دلیل اینکه؛

🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸

_اسفاد توانسته است 6 شهید گرانقدر  به انقلاب و نظام جمهوری اسلامی تقدیم نماید. 

 

_ اسفاد توانسته است 2 امام جمعه . حاج شیخ حیدر حسینی و حاج محمد رضا رجایی به جامعه تحویل دهد.

کریمی

🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸

اسفاد سینه آفاق دارای مردمانی باصفا 

وبه معنی سفیدی و روشنایی و اولین مکان و نقطه در منطقه زیرکوه که نور خورشید بر آن می تابد.

رضا عابدینی 

*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣

- بخاطر گوارا ترین آب . و بالاترین مکان برای اختصاص قبرستان.همه شون استعداد  مدیریت دارند و هیچکدام حرف زور را تحمل نمی کنند.

محمد علی غفاری

🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸

- سایه سار و پناهگاه استوار  شاسکوه و میلاکوو

علیزاده

🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸

_ علماء و معلمین قرآن مکتبی بنام و مشهور مرحومین آخوند ملا علی اکبر . ملا وهاب . کربلایی میرزا مسیح . ملا محمد صادق اسفادی . کربلایی خدایار

محمد حسن یعقوبی

🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸

وجود مردمانی خونگرم و با صفا......وجود قدمتی چند هزار ساله و وجود میراث فرهنگی( درخت سرو)و .......

محمدعلی صادق

🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸

_ وجود مفاخر علمی نظیر مرحوم دکتر کریمی در عرصه رفاه و تامین اجتماعی کشور

حاج اسد صادق

🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸

 

- اسفاد یکی از ستون های اصلی خط حمل مسافر در خط حاجی آباد مشهد است.

اسفاد یکی از اولین وارد کنندگان پیاز زعفران در منطقه زیرکوه است .

کریمی

*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣

_ سرو تنومند 1700 ساله اسفاد و ثبت میراث تمدنی .

اسفاد  سرشار از منابع فرهنگی و باستانی است

سرو دو هزار ساله . مزار آشی . لین صد ساله .

مرتضی میری.

*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣

اسفاد دارای خاک حاصل خیز و قبلا دارای کارگاه آهن ریزی . آهگ سوزی و کرباس و گلیم بافی . ابریشم بافی بوده است.

محمد علی کریمی.

*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣

اسفاد جلودار فعالیت های انقلابی و فرهنگی و برخوردار از جانبازان و رزمندگان غیور و جان برکف است .

اسفاد دارای پایگاه مذهبی و فرهنگی در دو کلانشهر تهران و مشهد است.

مهدی محمدی

*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣

اسفاد برخوردار از صدها تحصیل کرده دانشگاهی . ۴ دکتری . چندین فوق لیسانس و صدها لیسانس و مناصب لشکری و کشوری و مهندسی و تکنیسین است .

کریمی 

*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣

اسفاد قلب زیرکوه و جلوه دار در همه ی عرصه ها مخصوصا فرهنگی،ادبیات و ورزشی در جایگاه خوبی قرار دارد،افتخار میکنم چون اسفاد دارای بهترین محصولات و بهترین کشاورزان است،به اسفاد افتخار میکنم، چون اسفاد ❤️قلب زیرکوه❤️ است.

مهدی شمسی اسفاد

💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠

 

اسفاد بعنوان موطن و زادگاه و هویت اصلی ما  

مسعودکاظمی

*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣

 

اسفاد دارای مردمانی زحمت کش و سخت کوش  . بی ادعا و مهمان نواز و راز نگهدار . اهل دانش و فرهنگ و سیاست . و از قدیم افرادی زیادی در خصوص  طب و درمان سنتی و اطلاع رسانی و روابط عمومی متبحر بودند.

حاج عبدالرزاق نظرجانی

*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣

اسفاد دارای قناتی جاری و ساری با قدمت چند هزار ساله از زمان ساسانیان است که با دستان توانمند این آب و خاک ساخته شده است .

کریمی 

*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣

✌️✌️✌️✌️✌️✌️✌️✌️✌️✌️✌️✌️✌️

اسفاد ،اسفاد است ،قلب تپنده زیرکوه ،آنجایی که منبع انرژی مثبت درکل منطقه است ، تاحالا نشده اسفادی جماعت در جمعی که هست از اوضاع که دارد و هست گلایه کند ، هر اسفادی هرکجا که باشد بمب انرژیست ، هرکاری که باشد با تمام توان میگوید من انجامش میدهم ،،

اسفاد را آباد کنیم همچو قبل ،

هادی کریمی

*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣

اسفاد دارای سابقه طولانی در  رسیدگی قضایی و شورای حل اختلاف و خانه انصاف است.

وجود آسیاب آبی با قدمت چندین ساله. 

داوود قنبری

*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣

اسفاد به واسطه آب و هوای خاص ، مهد فرهنگ و ادب و هنر و شعر و شاعری و ادبیات  طبع لطیف بوده است وجود شاعرانی نظیر ایت الله علی اکبر علی اکبری . حاج سید علی حسینی . حاج محمد تقی عظیمی . کربلایی علیرضا حسینی . حاج محمد زمان احمد زاده . مرتضی حسینی . دکتر مظفر کریمی ....‌‌... گواه بر این موضوع است .

مرتضی حسینی اسفاد

*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣

اسفادیها  مدیر ،  مدبر ، اندیشمند و مسلط به کار و هر جا که هستند به بهترین شکل انجام وظیفه می نمایند.

اسفادیها اهل صلح و تعامل هستند و تاکنون هیچ سابقه عمیق و طولانی  در خصوص  اختلافات و درگیری های اجتماعی و فرهنگی  نداشته و ندارند.

غلامحیدر کریمی 

*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣

 

وجود این همه منابع فوق ومردمان رعوف وعزیز , درخت سرو واساتید برجسته , دکترا , شعرا , و شهیدان حرف از 

پرچمی بالا از اب  قنات گوارای اسفاد دارد

 واین اب در منطقه زیرکوه این مهم را ایجاب کرده ودر کل زیرکوه آبی به گوارای آب اسفاد نیست 

واز همه مهمتر زادگاهت واجدادت که برگرفته از اسفاد است 

هر جا سخن از یار ودیار است 

نام اسفاد قلب زیرکوه می درخشد

خالقی اسفاد 

دوستانی که تمایل دارند نظراتشان در این صفحه به یادگار بماند لطفا نظراتشان را به پی وی بنده ارسال تا ویرایش و ثبت گردد .

۰ نظر ۲۸ اسفند ۹۶ ، ۲۱:۲۲
محمدعلی خالقی

مزار اشی اسفاد 

سنگی بزرگ در دل کوه در قسمت غربی اسفاد واقع شده که برای مردم و اهالی ده مقدس بوده و آن را محبوب ونشانه ای از نقش رد  دست و پای پیامبران و امام زاده می دانند 

این سنگ در کنار درخت آرزوها واقع می باشد 

درختی زیبا و جان دار که عمری عظیم  از قرنها قبل دارد و مردم جهت رفع حاجات به درگاه خداوند هر ساله در آن محل پخت اش نذری دارند.و حاجاتشان را برآورده می کنند و با بستن دستمال و قفل به آن دخیل می بندند.

با همت و پشتکار جناب حسین اقای غفاری و همسرشان در چندی سال  قبل اتاقی در این محل احداث شد که جهت رفاه مردم جهت پخت اش نذری و احالی روستاهای  حومه مورد قبول درگاه حق باشد .

سنت قدیم را حفظ کنیم و این مهم را  گوشه ای از نشانهای خداوند پنداریم.

ودر پایان ارزوی سلامتی برای حسین آقای غفاری و همسرشان را از خداوند خواهانیم.



خالقی اسفاد

۰ نظر ۲۸ اسفند ۹۶ ، ۲۰:۵۷
محمدعلی خالقی

امروزمان را شاد باشیم وجشن بگیریم شاید دقیقه ای آن طرف تر امروزی نباشد.

امروزتان شاد اسفادیهای عزیز 



esfadvatanam..blog.ir     عرفان

۱ نظر ۲۷ اسفند ۹۶ ، ۲۳:۲۲
محمدعلی خالقی

یکی از مردان نیک اسفاد 

۰ نظر ۲۷ اسفند ۹۶ ، ۲۲:۱۶
محمدعلی خالقی

با سلام و احترام

سال ۹۶ با تمام فراز و نشیب ها به آخر خط 

رسید اما در کل سالی خوب بود

آسفالت پای چنار . تقویت اینترنت . وصل شدن گاز . آسفالت جاده اصلی . برپایی مراسم عاشورا . ۲۸ صفر و دهه فاطمیه . طرح زیبای عیدانه و همت اسفادیها در مسائل مختلف چشمگیر بود

بعضی ها ازدواج کردند . برخی ها بچه دار شدند 

و بعضی ها هم عزیزان شان را از دست دادند

دنیا یعنی همین .

یعنی محل رفت و آمد و گذر از امتحان الهی 

این تغییر فصل ها بیشتر برای این است که به یاد آخرت و قیامت بیافتیم 

الدنیا مزرعه الاخره 

هرکه در این بزم مقرب تر است جام بلا بیشترش می دهند

امیدواریم با نو شدن طبیعت 

دلهای ما هم نسبت به همدیگر نو شود و کدورت ها از بین برود.

پیشاپیش فرارسیدن عید باستانی نوروز و بهار زیبای طبیعت، با تمام زیبایی اش  را به تمامی شما اسفادیهای محترم تبریک می گوییم و برایتان آرزوی سلامتی و بهترین ها را داریم .

انشالله اگر کدورتی از ما هم دیده اید به بزرگیتان ببخشید. 

کریمی اسفاد 

۰ نظر ۲۷ اسفند ۹۶ ، ۲۱:۵۹
محمدعلی خالقی

به نام خداوند عشق.

کنار آشنایی تو آشیانه میکنم.

فضای آشیانه را پر از کرانه میکنم.

کسی سئوال میکند به خاطر چه زنده ای ومن برای زندگی تو را بهانه میکنم....

با امید به خداوند در استانه سال نو در اولین جمعه سال در مورخه ۱۳۹۷/۱/۳ مجلس جشن عروسی اقا داماد محمد علی اسحاقی وخانم موسوی در روستای اسفاد منزل مرحوم غلامعلی اسحاقی برگزار میگردد .

در اینجا از کلیه دوستان،اقوام وخویشاوندانی که به هر دلیلی کارت ودعوتنامه به دستشان نرسیده دعوت به عمل می آید ونیز مراتب پوزش ما را بپذیرید.

ضمنا کلیه دوستان به صرف شیرینی ونهار دعوت میباشند ونیز حنا بندان شب قبل در منزل اقای اسحاقی برگزار میگردد.

امیدواریم که گل وجودتان زیباترین نقش باغ خاطره این روز باشد.

💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐

۰ نظر ۲۷ اسفند ۹۶ ، ۱۹:۲۹
محمدعلی خالقی

خداوندا مسلمانی مرا کشت کاری از استاد رضا عابدینی 

 

۱ نظر ۲۷ اسفند ۹۶ ، ۱۸:۰۵
محمدعلی خالقی

یاد چوپان دروغگو افتادم

خاطره یک دست گل به آب دادن ...

ایام عید بود مدرسه ها تعطیل شده بود و برای تعطیلات عید به اسفاد آمده بودم... 
به همراه عمویم اسماعیل و سجاد غفاری و غفار میری چهار نفری گوسفندان را به کوه بردیم. نزدیک ظهر بود که گوسفندان را در تپه های خاکستری خسباندیم و مشغول تشله بازی در میدانی صاف پایین تپه ها شدیم ...
قرار بر این شد که هر ۱۰ دقیقه یک نفر از گوسفندان سرکشی کنیم چون دید نداشتیم باید به سر یکی از تپه ها میرفتیم و این کار را انجام میدادیم نوبت هر نفر میشد گمار خود را میرفت و باز میامد و بازی میکرد اما نوبت منکه شد رفتم دیدم گوسفندی نیست🏇🏇 .همینکه موضوع رو بچه ها گفتم بازی تعطیل شد و در جستجوی گوسفندان روانه شدیم...اما اثری از گوسفندان نبود... به علت سبزه های بهاری گوسفندان کش کرده بودن و به سرعت از ما دور شده بودن...چرخیدیم و گشتیم اما زمین دهان باز کرده بود و گوسفندان را بلعیده بود....ترس از پدر و بزرگترها بر همه ما غالب شده بود....نزدیکهای شب بود که دیگر عرصه را برخود تنگ دیدیم و به خانه هایمان با چشم گریان برگشتیم و موضوع را به بزرگترها گفتیم...تا اینکه عمو ابراهیم و عمورضا وعمو احمدم به همراه حاج میرزامحمد غفاری و حسینعلی پسرشان و ملا میرزامیر غفاری و ما بچه ها با چراغ بادی در پی گوسفندان شبانه راهی کوه شدیم..مسیرهایی که در طول روز رفته بودیم را گشتیم اما نتیجه ای حاصل نشد....گروه گروه شدیم و تا صبح جستجو کردیم.....کفش های جیری و خارهای بیرحم کوه امان ما را بریده بود با چشمان گریان به دنبال عموهایم مسیرهای سربالایی و سرپایینی را میدویدم ...شب سخت و طاقت فرسایی بود ...همه جای پاهام خار خورده بود...
تا اینکه بزرگترها ما را به خانه فرستادن تا جستجو را ادامه دهند...از ترس شب را تا صبح گریه کردیم...صبح که شد خبر اینکه چند تا از گوسفندان را گرگ خورده و تعدادی پیدا شدند را شنیدیم و خجالت داشتیم..تا اینکه بابابزرگم گفتن ایرادی ندارد اتفاقی که افتاده ولی نصیحتمان کردن.....
مدتها گذشت و ما فهمیدیم که گماری رفتن های همه ما سوری بوده و هرکس میرفته الکی میگفته گوسفندان هستن تا اینکه تشله بازی تعطیل نشود...
بهار سال ۷۴....یاد باد ان روزگاران یاد باد....یاد ان دوستان دیرین یاد باد...

مهدی محمدی اسفاد

۰ نظر ۲۷ اسفند ۹۶ ، ۱۱:۰۴
محمدعلی خالقی

آیا

آیا ندانسته اید که خداوند هفت آسمان را بر فراز هم آفرید و ماه را در میان آن روشنی بخش و خورشید را چراغ فروزان قرار داد و خدا شما را از زمین مانند گیاهی رویانید سپس شما را در آن باز می گرداند وباز به صورت ویژه بیرون می آورد. و زمین را برای شما فرشی گسترده آفرید تا از جاده ها و راه ها وسیع آن هر جا که خواستید بروید .


خالقی اسفاد 

۰ نظر ۲۶ اسفند ۹۶ ، ۱۲:۳۸
محمدعلی خالقی

یکی از چهره های محبوب ودوست داشتنی برجسته ی اسفاد جناب اقای رضا اسماعیلی

ستاره ای روشن 

مراسم تقدیر از ایشان در دانشگاه علوم و پزشکی تهران

۱ نظر ۲۶ اسفند ۹۶ ، ۱۱:۵۳
محمدعلی خالقی

تحصیل در عصر اخوند ملا عبد الوهاب ومعلم قران کبله میرزا مسیح

 

 

اگر چه زندگی در دوران قدیم سختی و مشقت  خودش را داشت ولی به هیچ عنوان با دنیای امروزی قابل قیاس نیست  این مطلب مربوط به پنجاه وشصت سال قبل می باشد .

یکی از سختی های عصر قدیم تحصیل در شرایط سخت بود .

 درس خوندن زمان قدیم برای پدرانمان بسیار دشوار بود.  چرا که در ان زمان نه وسیله ای بود. ونه تلفن ونه وبرق و نفتی 

انواع مکتب خانها در عصر قدیم به دو نوع عمومی و خصوصی بود 

  نوع خصوصی برای افراد اعیان و اشراف و عمومی برای عامه،  این موضوع در اسفاد  قدیم اعمال نمی شد بلکه در عصر قدیم و شهر نشینان مورد اجرا بود .

مکتب اولین اموزشگاه تحصیلی در ان عصر بود که مدیریت ان توسط اخوند ملا وهاب ومدیریت  قران خوانی با  اخوند کبله میرزا مسیح بود 

محل مکتب از دکان یا اتاق بزرگ گلی بود .  که داخل ان حصیر ، نمد کهنه ،تخته سیاه ، میز  وچوب وفلک و چند ترکه از انار بیش نبود . 

این جریان مربوط به نوجوانی افراد زیر با ذکر نام  ونام خانوادگی بیان می شود 

خواجه غلامعلی عظیمی ,حاج الله نظر زارعی , میرزا ابراهیم خالقی , حاجی ناظر عطایی  ,  کربلایی غلام نبی شهریاری , حاج ابراهیم شهریاری , حاج محمد کلوخ قنبری , حاج حسین علی عظیمی , کربلایی  حسین علی قاسمی , میرزا عباس قلی قاسمی , حاجی میرزا محمد خالقی , میرزا حسین خالقی ,حاجی محمد حسین جعفری , شیخ هوشنگ  پسر حاجی عبدالحسین ,ملا عباس عابدینی , ملامحمد اخوند , وملارضا اخوند وبسیاری از دوستان که از قلم افتادن .

 

 مکتب اسفاد قدیم مکان ان در روبروی مسجد قدیم قلعه اسفاد در خانه اخوند ملا وهاب بود .که مسئول اموزش قران ووالف بای اولیه در حد روخوانی  ، درس اول الف وب  وبعد هم سی پره (به معنی سی ورق)وبعد صد کلیمه (به معنی صد کلمه ) که شامل یادگیری کل دوره اموزشی دوره ابتداعی ان زمان می شد .

جمعا دانش اموزان در دوره مکتب خانم واقا حدودا به چهل نفر می رسید 

معلم قران مرحوم کربلایی میرزا مسیح بود . (روحش شاد )

سال اول تا چهارم در روستای ابیز تدریس می شد که دانش اموزان پسر در راه پای کوه از قلعه قدیم اسفاد تا ابیز پیاده این مسیر رفت وبرگشت  را می پیمودند . وهر دانش اموز صبحانه و نهار خود را با خود می بردند 

 ساعت حرکت از اسفاد صبح ساعت شش که با پای پیاده یک ساعت راه بود 

مدرسه قدیم ابیز در قلعه قدیم در باغ مرتضی قلی خوان  که باغی بزرگ  دارای درختهایی از  میوه ودارای چند تا کلاس وحوض اب بزرگی بود که در زلزله 76 تمام قلعه ابیز با خاک یکسان شد . 

معلمان بزرگوار ابیز هم  راتقی ,صفاجو ,صعودی  نام داشتند 

واین روند همین روال چهار سال با پای پیاده رفت وبرگشت با سختی ومشکلات خودش ادامه می داشت . 

نگارش محمد علی خالقی

راوی حاج عباس قلی قاسمی 

 

۰ نظر ۲۵ اسفند ۹۶ ، ۲۰:۲۷
محمدعلی خالقی

هنرمندان 

محمد رضا خالقی، حاجی کریمی ، محمد تقی یوسف پور، تقی حسنی ، حبیب حسینی ، علی غفاری ، جعفر عابدینی ،مهدی نظرجانی ، حسین تقی زاده ، علی کریمی ، حمید براتی ،محمد حسینی ، مختار حسینی ، ابراهیم صادقی ، دادی 

۰ نظر ۲۴ اسفند ۹۶ ، ۲۳:۱۸
محمدعلی خالقی

وطنم اسفاد

آن جا که بیشتر به  نظر یاد است

سرسبزی  و   طراوت   اسفاد    است

جایی که از  بهشت   برین   بهتر

آن ده  که   کوهپایه   و  آباد  است

تاریخ   با   شکوه  و   جلال   تو

از    دورها     نشانه    و   بنیاد   است

بیش از هزار و سیصد و اندی سال

سروی   که    ایستاده   و  آزاد   است

چون خوش گوار آب قنات آن

غم دیده ای که خورده ازآن شاد است

صبح اش   بسان  صبح  نشابوری

عصرش  قیاس  خطه ی  بغداد  است

در محفل  عزای   مُحرّم  خوب

در   دسته ها   حماسه   و  فریاد  است

در قبله گاه  محکم  او   شاسکوه

سنگین  و  ریشه دار  چو  اوتاد است

در   دوستی   همیشه   وفا   دارند

چون قصه ها که  گفته  ز فرهاد است

از  دین  شمرده اند  وطن خواهی

اسفاد ،  عشق، جای  چه  ایراد است ؟

وابستگی هر کسی از چیزی است

شاعر!  به  عشق  روی  تو معتاد است

مردان  با   فضیلت   آن    محبوب

زن  با کمال  چون گل  شمشاد  است

گل  دسته های  سرخ   شهیدانت

آن   آهوان  که  زخمی  صیاد   است

دارد "شمیم"  مهر  وطن  در  دل

هر  چند    غبار   فاصله   ایجاد  است

شاعر : مرتضی حسینی اسفاد (شمیم)

دی ماه 1395

۰ نظر ۲۴ اسفند ۹۶ ، ۲۳:۰۸
محمدعلی خالقی

داستان روز 

 

نقل است از یکی از دوستان قاسمی اسفاد 

در نماز ظهر جهت اقامه نماز به مسجد رفته تا اقتدای حاجت نماید 

دوچرخه اش را در درب مسجد پارک کرده تا نمازش را بخواند. 

گویند از یکی از بزرگواران تاکید بر قفل دوچرخه نموده و ایشان اعتنایی به آن نداشتند . 

گویا بعد از خواندن نماز دوچرخه نبوده و کسی ان را برده 

فرد همراه رو کرد به جناب قاسمی و گفت . نگفتم دوچرخه ات را قفل کن 

جناب قاسمی با لبخندی ملیح پاسخ داد خوب حتما لازم داشته که برده و بدون ناراحتی پیاده به راه خانه ، راهش را ادامه می دهد 

این سخاوت انسانهای بزرگ است 

گاهی خداوند مشکلی را در سر راه ادم قرار می دهد که شرش خیر می باشد 

بیایید به راههای خداشناسی پی ببریم و کمی سخاوت و صبور باشیم 

 شاید در آن حوالی از طرف خداوند خیریتی در راه باشد.

هر عمل کز آدمی از خیر و شر سر می زند 

آن عمل مزدش به زودی پشت در در می زند 

خالقی اسفاد 

۰ نظر ۲۴ اسفند ۹۶ ، ۱۴:۴۲
محمدعلی خالقی

تجربه نشان داده گرچه نابینایان سو چشمی ندارند ولی از هوش واستعداد بالایی  بر خوردارند و قدرتی در  انها نهفته است که از هر انسان  بینایی ارزشمند تر است . انها می توانند حتی از صدای راه رفتن ، فرد را شناسایی کنند .

 ما به التفاوت چشمهای روشن و کور از دیده پنهان نیست

با نابینایان مهربان باشیم 

 

عرفان    esfadvatanam.blog.ir

۰ نظر ۲۴ اسفند ۹۶ ، ۱۳:۴۰
محمدعلی خالقی

دنیای زندونی

 

اگه برام دوری دنیام چه دلگیره 

تو اینو می دونی برات که میمیره

شبهای بی خوابی چشمای گریونی 

بی تو غم انگیزه شبهای مهتابی

 

اینو می دونی من ازت می خوام برگردی دوباره 

اینو می دونی من ازت می خوام بمونی دوباره 

 

خاموش بی روحه یه قلب دیونه

مرگ است این خونه  دیوار  می دونه 

برگرد به این خونه دوری یه زندونه

دردو همش درده یه راه می مونه 

 

اینو می دونی من ازت می خوام برگردی دوباره 

اینو می دونی من ازت میخوام بمونی دوباره

 

 

سراینده محمد علی خالقی

۰ نظر ۲۴ اسفند ۹۶ ، ۰۹:۴۳
محمدعلی خالقی
 
 
پشت هر حرف و سخن ، گاهی شکستی در راه است 
تمام حرفها را زود باور مباش 
عاقل باش خودت باش و اندیشه خودت
آدما زندگی آدمو خراب می کنن 
 
  esfadvatanam.blog.ir
۲ نظر ۲۳ اسفند ۹۶ ، ۲۳:۴۷
محمدعلی خالقی

به بهانه ۱۸ عقرب ۲

      با سلام و احترام 

قدیما گل های زعفرون مثل امروز ارزشمند نبود.

بازاریابی ضعیف . عدم شناخت مردم از زعفران   . استفاده زعفرون  بعنوان اولویت آخر و از همه مهمتر اینکه همه مردم  همزمان با هم بصورت انبوه گل داشتند

بنابراین گل ها باید خارج از منطقه پر می شد و معمولا به قائن برای فروش و پر کردن ارسال می شد.

اما تقریبا ۸۰ درصد گل توسط خانواده ها پر می شد چرا که امکان ارسال گل ضعیف بود.

پر کردن گل و یا گل وه کنی هم کاری آسون نبود. هر نفر در بهترین حالت می توانست در روز ۵ کیلو گل پر کند.

خستگی ناشی از کارهای روزانه . چیدن گل . طی کردن مسیر و مشق و تکالیف روزانه باعث می شد تا گل واکنی کمی آسان تر باشد.

گل پر کنی علاوه بر خستگی،شور و حال خاصی هم داشت.

پر کردن گل روی پشت بام و دیوار حیاط ،  سرچهار راه قلعه، همزمان با دیدن ماشین علی کلوخ 

و در شهرک هم جلو مخابرات و برای خانم ها هم جلو در حیاط و یا در حیاط همسایه ها لذت بخش بود.

گل وا کنی باعث شده بود دید و بازدید های شبانه و صله رحم رونق بگیرد.

پدر و مادر سهم هر یک از بچه ها را جدا می کردند و دست آخر گلهای باقی مانده را مشت بخش می کردند تا زود تر تمام شود و خانواده هایی که زودتر پر می کردند به دیگران نیز کمک می کردند.

خواب آور بودن گل زعفرون و خستگی های روزانه و خستگی ناشی از چیدن گل باعث خواب آلودگی و خستگی و چرت زدن هنگام پر کردن گل می شد.

خمیازه و چرت زدن امری طبیعی بود و گاهی اوقات از فرط خستگی و خواب آلودگی به سمت پرها و بشقاب زعفرون چپه می شدیم در این هنگام بزرگترها با خارش کف پا و فرو کردن دم گل به داخل بینی و بخاطر اعتراض و حسودی سایرین ما را بیدار می کردند اما ارفاق هایی هم از طرف پدر مادر گاهی صورت می گرفت.

در گل واکنی هم ،کلک بازی هایی  صورت می گرفت.  قاطی کردن گل ها با گل های دیگران . قایم کردن  گل در میان پرها یک نوع راه فرار بود.

به هر حال شیرینی و سختی های آن دوران . مجمع و سفته قوت های زعفرون . گل های  ۴ . ۵ . ۶ پره . دم پنجه گی و سرنش و زردی گل . و سردی پرهای گل و پرهای داخل کوچه و پشت درب منازل هیچ موقع از یاد ما نخواهد رفت .

سلام و درود بی کران ما به پدر مادر های زحمت کش آن دوران که هنوز آثار درد و رنج زحمات طاقت فرسای آن دوران در پیکر رنجورشان نهفته است .

یادت بخیر شب های گل وه کنی 

یادت بخیر بی خوابی ها

 و یادت بخیر سوز و سرمای جانسوز ۱۸ عقرب.

                                     یادت بخیر

کریمی اسفاد 

۰ نظر ۲۳ اسفند ۹۶ ، ۲۱:۱۶
محمدعلی خالقی

باسلام 

مروری بر جاذبه های طبیعی اسفاد به تفکیک کوه،دشت و صحرا باذکر نام به لهجه محلی .

شاه رود، لین مرحوم حاج عبدلحسین چاه غرغروک ،لاخای سنگ اوها ، تگ دره ی گلستو، باغ بادامی مرحوم حاج محمدآقا شهریاری ،قله بنیجی ، قله گو ریخوک ،اوشار چراغو،‌چنگ کلاغ،تنگیگاه شاه رود،تگ دره ی تهی (تیهو)،سه پلی ،پلهای خاکستری ، مزار آشی،تگ علی بابو،کلاته روغنی،کال گوگری،بازه ی خاک تنور،بازه ی لشگر ،حوض نکبخت(نیکبخت)

لین درخت بنه ،حوض مرحوم کربلایی میرزا محمد، حوض مرحوم ملا غلامحسین،پلهای چاکرو،،حوض کربلایی هوشنگ انصاری،کر مندلی ،برج شریف،حوض میر غیرت،کجار،حوض کجار،حوض عوض،خاشه زاری، سر تخت عبدله،تگ دشتخونه،بندمحمد(بندآب مرحوم ملا محمد)،ته تگو کردی،پاشنه تمباره،کوهسرخک.

پوشش گیاهی مناطق بیابانی:دورمنه،ترخ ترکی ،ترخ مشی ،چرخه،بوته ی بیخ،درختچه قنبری،درختچه تاق،اسکمبولی،کلا ته حاج علی محمد جعفری جفنه،میش پرور،گاوزبان،زردکرگی،گل شقایق ،انواع قارچ طبیعی،کاسک،پیاز گرگی ،خارهزار ناله وانواع سبزیهای خوراکی طبیعی دیگر که بر جاذبه های  گردشگری این منطقه می افزاید.

مردم مهمان نواز اسفاد پذیرای گردشگران عزیز .


نویسنده آقای احمد عظیمی

۰ نظر ۲۳ اسفند ۹۶ ، ۱۸:۴۶
محمدعلی خالقی

قلعه اسفاد


سابقه تاریخی و فرهنگی قلعه اسفاد چندان روشن نیست .کتاب تاریخ حافظ ابرو تالیف شهاب الدین عبدالله خوافی قرن نهم ذیل ولایت زیرکوه قاین از توابع قهستان از قریه اسفاد نام برده است این روستا به لحاظ نزدیکی به آبیز که سابقه طولانی داشته و نیز به خاطر داشتن قنات پر آب وموقعیت خاص خود که مسلط بر دشت است دارای سابقه سکونت از اوایل ظهور اسلام و شاید قدیمی تر باشد. بعید نیست در دوره ساسانی ناحیه آبیز و اسفاد که چشمه ها و قناتهای بزرگی داشته مورد توجه فرماندهان وامراواقع شده باشد.

قلعه اسفاد از لحاظ استراتژیکی و صعب العبور بودن اهمیت چندانی نداشته چرا که نسبت به ارتفاعات اطراف به آسانی قابل تسخیر است . احتمال دارد این قلعه در مواقع ضروری و بحرانی که ساکنین احساس خطر می کردند مورد استفاده قرار گرفته زیرا در پایین این تپه و بفاصله 200متری بقایای خانه ها و معماری مسکونی که در حال حاضر بصورت تپه ماهور د رآمده دیده می شود. در اطراف قلعه دیواری از سنگ لاشه و برجهایی وجود داشته که بدین وسیله حفاظت از قلعه را آسانتر می کرده است. اتاقها تماما از سنگ لاشه ساخته شده به وسیله راهروها و درگاهها به هم ارتباط داشته اند. 

مردم اسفاد معتقدند از کنار قلعه از بدنه تپه تونلی بوده که قلعه را به قریه قدیمی اسفاد متصل می ساخت.احتمالا این قلعه به چاههای قنات مرتبط بوده و از آن طریق به قلعه قدیمی رفت و آمد داشته اند. شناخت بیشتر آن نیازمند حضور باستانسناسان می باشد.

با توجه به موقعیت روستای اسفاد ونیز بقایای معماری مانده در قلعه تاریخ آن حداقل به حدود 700سال قبل می رسد قطعات سفال لعاب دار پیدا شده به احتمال زیاد در دوره تیموری ساخته شده چون شهاب الدین عبداله خوافی «حافظ ابرو»در قرن نهم از قریه اسفاد یاد کرده است . بنا بر این می توان نتیجه گرفت که قلعه اسفاد در دوره تیمور مسکونی بوده البته نباید حاکمیت مطلق اسماعیلیان را بر ایالت قهستان در قرون پنجم و ششم نادیده گرفت . اهالی محل اظهار می دارند در قسمت قدیمی اسفاد مسجد جامعی بوده که شباهت کاملی به مسجد جامع افین داشته است و در طی دهه اخیر تخریب و به جای آن مسجد جدیدی از آجر ساخته شده است .اگر چنانچه این مسئله صحت داشته باشد قلعه مربوط به دوره سلجوقی است که مردان اسماعیلیه آن را برای مخفی شدن مناسب دانسته اند.


۰ نظر ۲۳ اسفند ۹۶ ، ۱۸:۳۹
محمدعلی خالقی

ستاره ای که هرگز فراموش و از یادها خاموش نمی شود لحظه‌ای نبودنش را از یاد نبرید حتی بعد از هزاران سال نبود نت ، خاک پایت را می بوسم مادر



۰ نظر ۲۳ اسفند ۹۶ ، ۱۴:۰۸
محمدعلی خالقی

یک فرد باهوش و زیرک در استعمال سیگار از فندک ماشین هیچ موقع به سیگار نگاه نمی کند 

در صورتی که نود درصد افراد در موقع روشن کردن سیگار در هنگام رانندگی به سیگارشان نگاه می کنن

 

     esfadvatanam.blog.ir

 

 

۰ نظر ۲۲ اسفند ۹۶ ، ۲۱:۱۸
محمدعلی خالقی


سکوت تلخ


یه سکوت یه پنجره  یه نفر مسافره

با تو هوا ی تو یه قفس پشت دره  

من هو هوای تو عمری دربدره

بی تو هر تجربه ای که بده یا بدتره


این جای خالی تو دنیای  دیونه مه دنیای  دیونه مه


چرا باید بشکنی سکوت این خونه رو

تو که بودی واسه من مرهم وجود من

مرهم وجود من

یادت گذشته ی خاطره های بچگی 

یادته  اون کوچه های پر امید کودکی

بیا باز که ما بشیم عهد پیمان نشکنیم

 بشکنیم سکوت تلخ

بشکنیم سکوت تلخ 


این جای خالی تو دنیای دیونه مه دنیای دیونه مه


سراینده خالقی اسفاد

۰ نظر ۲۲ اسفند ۹۶ ، ۱۱:۲۹
محمدعلی خالقی


شاهرود اسفاد 

با سلام خدمت دوستان اسفادی

یکی از باشکوه ترین جاهای دیدنی اسفاد  شار چراغان و شاهرود می باشد 

در پایین تر از این شار سنگی بزرگ به نام لاخ سنگ او که این لاخ همیشه از آب باران تا برج سه لبریز بود و حیوانات چون اهو بز وحشی و پرندگان از آن شرب می کردند 

شار چراغان اسفاد در قلب کوهای اسفاد قرار دارد که تفرجگاه خوبی برای اسفادیها و روستاهای همجوار می باشد   

این شار از جایگاهی مهم در دل کوه قرار دارد که با وجود باران زیاد و آب راهایی که از نعمت خداوندی برخوردار گشته باعث ازدحام آب باران و وصل به شاهرود می باشد

صدای دل نشین باران را در شاهرود اگر به مناظره بنگرید واقعا دلچسب و رویایی ایست 

صدای پرندگان و کبک ها وبلبلها هم دلنشین و آرام بخش می باشد و از ویژگیهای این شار است و در زمان قدیم که بارندگی زیاد بود صدای شار چراغان به نوسازی هم می رسید و چشم انداز زیبایی هم داشت 

و با وجود باران زیاد شاهرود به وجود می آمد که دیدن شاهرود هم واقعا زیبایی خودش را داشت.

وبچهای دهه شصت و حتی بزرگسالان هم به دیدن آن می رفتند. که گاهی بعلت باران زیاد شاهرود به نوسازی و بیابانهای اسفاد وکر هم می ریخت.و اسفادیها با لهجه اسفادی می گفتند رود حرکت کرده

ولی روزگاری ایست این شاهرود و شار چراغان آبی به خود ندیده و به خواب  رفته است 

یادمان هست روزگارانی غلور پخت کرده و نماز باران می خواندیم و خیلی مهربان   و دوستانه در سایه این کوه بزرگ که شاسکوه نام دارد زندگی می کردیم 

روزهایت را شکر خدای مهربان 

آیا دوباره اسفاد را زیبا خواهیم دید


نگارش خالقی اسفاد

۰ نظر ۲۱ اسفند ۹۶ ، ۲۳:۳۴
محمدعلی خالقی

سایه مخابرات قلب تپنده اسفاد


    با سلام و احترام 


بعد از غروب خورشید و سایه زیبای میلاکو و شاسکو و هوای آرام بخش و فرونشستن غبار محلی ،

 مکان دوست داشتنی سایه مخابرات و جنب فروشگاه مهدی و علی شهریاری ، پای هر عابر و مسافری را به آنجا باز می کند.

جذبه افراد خاص آنجا ، شوخی ها ، متلک ها و ادبیات جذاب افراد این پاتوق بسیار شگفت انگیز است .

زیر مخابرات در تابستان تا بعد از گلهای زعفران بخاطر سایه اش مشتری فراوانی دارد.

جالب است  با چرخش خورشید  افراد آنجا نیز از چهار گوشه مخابرات برای استفاده سایه  استفاده می کنند.

ریگ بازی ، قطار بازی ، مشاعره ، بحث های سیاسی و جناحی داغ و خبر گرفتن از رم آب قنات و بیابان . گمار رمه ، انتظار آمدن رمه در فصل پاییز.آمار قیمت خرید و فروش گل زعفران . اخبار دایر بودن نانوایی و مراسم خاص و از  مراکز تصمیم گیری و تصمیم سازی و مرکز تبادل اخبار و اطلاعات و معلومات عمومی اسفاد است.

البته  در نبود تلگرام و تلفن همراه و تلفن ثابت ، مخابرات اولین مرکز ورودی و خروجی اخبار بود و هم اکنون اینترنت و تلفن همراه و تلگرام باعث کسادی کارش شده است.

به هر حال زیر مخابرات و جنب مغازه برادران شهریاری و مغازه جعفر ، بصورت شبانه روز دایر است.

برخی از هم اکنون در حال ذخیره کنده درخت برای آتیش فصل زمستان هستند چرا که تا پاسی از شب این پاتوق برقرار است.

در قدیم هم، پاتوق های پای چنار ، درب قلعه و سرچهارراه بسیار پر رونق و خاطره انگیز بوده است.

برای کلیه اسفادیهای دوست داشتنی پاتوق مخابرات جنب مغازه های حاج آقای ظاهری . برادران شهریاری و آقای جعفر یوسف پور آرزوی سلامتی و بهترین ها داریم.

شما خیلی باحالید      دوست تون داریم


                            کریمی  آوای اسفاد

۰ نظر ۲۱ اسفند ۹۶ ، ۱۹:۲۱
محمدعلی خالقی

سکوت در اثر بستن دهان نیست،

در اثر باز کردن فکر است،

هر چه فکر بازتر، سکوت بیشتر،

هر چه فکر بسته تر، دهان بازتر...!

 

۰ نظر ۲۱ اسفند ۹۶ ، ۱۷:۵۱
محمدعلی خالقی

با عرض سلام وادب.

یکی دیگر از جشنهای ما ایرانیان 

چهار شنبه سوری میباشد..

چهار شنبه سوری جشن پایان سال است که از دیر باز رسم بر آن بود که چهارشنبه اخر سال را در یک دورهمی با برافراشتن اتش با سرما خدا حافظی کرده وبه استقبال بهار میرفتند..

این جشن از اولین جشن ها ومناسبتهای نوروزی میباشد.

شمار زیادی از این قبیل جشن ها ی متفاوت در صفحات تاریخ ما گم شده است وبه فراموشی سپرده شده که امید است با رعایت مواضین ومقررات حافظ این چنین رسوممان باشیم.

در ایام قدیم مردم دور هم جمع شده واتش بزرگی برافراشته که تا صبح دوام داشته باشد ودور ان حلقه میزدند و از روی ان میپریدند ودر این هنگام تمام غم وغصه های خود را به اتش میسپردند واز اتش انرژی میگرفتند واین جمله را تکرار میکردند( زردی من از تو ،سرخی تو از من) .

ولی در سالهایی که گذشت در دیار ما تغیراتی به ان داده شد و سوزاندن لاستیک های خودروها جایش را به اتش داد و کم کم این لاستیک ها رو به وسیله نقلیه ای میبستند وروی زمین میکشیدند که این کار بی خطر هم نبود ویا تکه های اتش را به هوا پرتاب میکردند که چند تایی سوختگی هم به همراه داشت .

دوستان وعزیزان چه خوب است که برای فراموش نشدن رسوممان وداشتن شادیهای سالم وپاک به سراغ راه ورسم قدیم برویم وبا بر پا کردن اتشی بزرگ وجمع شدن دور ان به شادی وسرور بپردازیم واز این شب زیبا خاطرات به یاد ماندنی بر جا بگذاریم ..

چهار شنبه سوری امسال اسفاد منتظرتان هستیم

با درست کردن اتش با سرمای زمستان خدا حافظی وبه استقبال سالی نو با هزاران ارزوی خوش میرویم..

ارزومند بهترینها در سال جدید برای تک تک اسفادیهای عزیز...

محمد علی غفاری

۰ نظر ۲۱ اسفند ۹۶ ، ۱۴:۵۹
محمدعلی خالقی