اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها

اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای . اسفاد روستای زیبایی ها

۳۶۵ مطلب با موضوع «اخبار اسفاد» ثبت شده است

چهره های درخشان و مقاوم اسفاد

مادران و همسران شهداء گرانقدر اسفاد

۱ سرکار محترم خانم حسینی

مادر محترم شهیدان سید مصطفی و سید ابوطالب اسماعیلی.

گاها در تلوزیون مشاهده می شود که از پدر و مادران چند شهید تجلیل می شود اما ما اسفادیها از این موضوع غافل هستیم چرا که در اسفاد ما نیز این افتخار وجود دارد که یک خانواده دوشهید تقدیمی داشته باشند.

خانم حسینی بسیار مهربان . مقاوم . صبور هستند که دو جوان برومند را به انقلاب تقدیم نموده اند.

۲ سرکار محترم  خانم ابوترابی مادر شهید محمد رضا شفیعی که مادری مهربان . فداکار و زحمت کش هستند و علاوه بر تقدیم یک شهید ، مادر یک جانباز محترم با درصد بالای جانبازی و هم درجه مقام شهید ،بنام علی شفیعی هستند.

۳ سرکار محترم خانم  عبدی مادر شهید علی حسینی 

بسیار زحمت کش . مهربان و دلسوز و مقاوم . البته ایشان به گردن ما اسفادیها حق دارند و به وجود ایشان افتخار می کنیم.

۴ سرکار محترم خانم حاجیه فاطمه غلامی 

بسیار مهربان . فداکار و سخت کوش و دست و  دلباز . مقاوم و متعهد که علاوه بر اینکه همسر شهید نظرجانی هستند مادر فرزند جانباز نیز می باشند.

۵ برای سرکار محترم مادر شهید جعفر انصاری نیز ، آرزوی رحمت و مغفرت از درگاه خداوند منان داریم .

برای این چهره های درخشان و اسطوره های صبر و مقاومت و پایداری آرزوی سلامتی و طول عمر و توفیق روز افزون داریم  و به وجود همه آنها افتخار می کنیم

به برکت صلوات بر محمد و آل محمد .

ضمن گرامیداشت پیشاپیش هفته دفاع مقدس . آرزوی رحمت و رضوان الهی برای شهدای گرانقدر اسفاد داریم.

                   کریمی آوای اسفاد  




و 


نام مادر را به زر باید نوشت هم به دیوار دل                       باغ و بهشت                       


۱ نظر ۰۵ شهریور ۹۷ ، ۰۰:۳۳
محمدعلی خالقی

با سلام خدمت همراهان عزیز اسفاد وطنم 

مبحثی منفعتی در وضعیت کنونی اسفاد و معضلات پیش رو که این روزها اسفاد را دامن زده  با توجه به وضعیت اقتصادی ،رفاهی بیان کرده شاید گوشه ای بر مشکلات مردم عزیز مورد رحمت خداوند اعمال شود.

چند سالی است که شاهد رشد بی رویه مهاجرت اسفادی ها  در سالهای اخیر  هستیم علت این مهاجرت چیست  

 وضعیت شغلی نسل جدید  ،امکانات رفاهی شهر نسبت به روستا ، ارتقا فکری تربیتی  فرزندان در قیاس شهری و روستایی و موقعیت های اب هوایی و مسائل دیگر می تواند در این مهاجرت نقش مهمی را ایفا کند .

این عمل هر چند در مهاجرت و انقراض ساکنین در اتی  به رشد بی نهایت خواهد رسید ولی مسائلی  در مقیاس زندگی شهری تا روستایی در آینده 

که هم به نفع اسفادی ها و هم ضرر آنها خواهد بود ایجاد خواهد شد.

مشکل اصلی این معضل برمی گردد به اجداد و پدر و مادرانمان در رابطه با سختی و فشار کار روستا ، دوری فرزندان ،  تضعیف روحیه و فراق تنهایی در دوران پیری و بازنشستگی بدون منبع درامد برای پدران 

که بعد از این همه تلاش و زحمت که پدر و مادر برای فرزندان می کشند  اکنون که باید فرزند غم خوار و کمک دست پدر و مادر  باشد  آن هم در این سن متاسفانه این مهم با نحو احسن انجام نمی شود . وخیلی از مهاجرین شاید به سختی در سالی یک بار هم که شده بتوانند یاد دیار کرده یا سری از پدر ومادر بزنند . یا کمکی نقدی انجام دهند . 

که اگر این عمل از طرف ما انجام نشه هیچ موقع از طرف پدر و مادر درخواست نخواهد شد .

و آنها هم همچنان به یاد و دیار کهن و خانه  دل بسته اند و پا قرص دوران بازنشستگی را با این شرایط سخت زندگی سپری می کنند 

هر چند اکنون منبع درآمدی روستاها و اسفاد به صفر رسیده و اکثر اجداد و نیاکان هم از کار افتاده اند و نیاز به  سرپرستی و مراقبت دارند باید در این امر تا جای امکان کوشا باشیم و این امر مهم را حد الامکان پوشش دهیم 

از طرف دیگر که بحث اصلی موضوع مطرح می شه  مستحقاتی است  که نه جنبه منفی و نه شخصیتی دارد و همچنان در تمام نقاط و روستاها اجرا می شود امر کمیته امداد امام خمینی  می باشد که با همتی دوستانه و برادرانه بدون نیت منفی می توان به این عمل  خداپسندانه و خیر خواهانه رسید و پیگیریهای لازم را انجام داد. 

به شرط انکه همتی دوستانه و برادرانه که من بر این تاکید دارم چون متاسفانه  همچنان که اسفادی های ما در تمام امورات هوای همدیگر را دارند و در همه زمینها ها فعال هستند گاهی هم با توجه به شواهد بخل و کینه هایی در یکدیگر اعمال می شود و در زمینه زیر اب زنی فعالیتی چشم گیر دارند .که انسانی نیست 

ولی دیگر بخل و کینها را کنار بریزیم و برادرانه و دوستانه این چند روز زندگانی را خداپسندانه اعمال کنیم. 

این بحث با توجه به تجربی که از روستاهای مجاور و صمیمیت و یکپارچه ای اهالی کسب کردم  روستاهایی مثل میر اباد وفندخ حسن اباد و تاجکو وووواقعا همشون با یکرنگی تمام و همت دوستانه هوای یکدیگر را دارند و بدون نیت منفی در حال پوشش می باشند رگی  دوستانه و اسفادی در من به ابراز چرا اسفاد نه بر خواست و از این منبع  این امر را اعلام می دارم .

به امید روزهای روشن برای شما 

دوست دارتان خالقی 

۰ نظر ۰۳ شهریور ۹۷ ، ۰۰:۰۷
محمدعلی خالقی

مزار اشی اسفاد

مزار آشی

مزار آشی از مکان های زیارتی و سیاحتی اسفاد است که در دامنه قله مزار آشی قرار دارد که در انتهای مزارع و کشتمان شیران و سلیمانی واقع شده است.

در زمان قدیم بر فراز این قله زیبا که از خاک سرخ و جنس سنگی و صخره ای است قلعه قدیم اسفاد قرار داشت که در زیر این قله راه و دالانی وجود داشته که بالای کوه را به دم قنات وصل می کرد و هم اکنون نیز آثار آن وجود دارد.

ظلم و ستم و خفقان زمان خلفای عباسی باعث شد تا تعدادی از امام زادگان به نقاط دور دست و دور از دسترس عباسیان مهاجرت کنند و به کار تبلیغ مذهب تشیع علوی بپردازند.

و بر همین اساس در منطقه زیرکوه نیز مزار و قدمگاه های فراوانی از سلاله اهل بیت وجود دارد.

البته گاهی اوقات انسانها از ترس سختی های روزگار نیز به عناصر طبیعت متوسل می شدند.

مکان مزار آشی یک سنگ صخره ای بزرگ است که به قول قدیمی ها اثر پنجه انسان بر روی آن وجود دارد و از دل این سنگ درختی زیبا روییده است که اسفادیها در پای این درخت با پختن آش و نذر آش و با گره زدن نخ و پارچه به این درخت برای رفع حاجات به این مکان متوسل می شوند.

در چند سال گذشته به همت آقای حسین غفاری ضمن ساخت بنایی در این محل ، راه و جاده ای تقریبا مفید برای دسترسی بهتر به این مکان احداث شده است.

با توجه به اینکه این مکان دارای چشم انداز و غروب بسیار زیبا و مشرف به انجیر های سلیمانی و در جوار قله زیبای سیاه و قلعه کوه و همچنین نزدیک به پای چنار واقع شده است

شایسته است استراحت گاه و راهی مناسب و مکانی بزرگ تر جهت توسعه گردشگری برای این مکان ایجاد شود.

و همچنین پیشنهاد می شود تیمی از جوانان و بسیج تشکیل شود تا راه و دالان زیرزمینی از سر قله تا پای چنار جهت گردشگری و کشف آثار باستانی شناسایی و بازگشایی شود.

 کریمی آوای اسفاد

۰ نظر ۳۰ مرداد ۹۷ ، ۰۰:۱۱
محمدعلی خالقی

در رابطه با مبحث محیط زیست  در اسفاد قدیم و زیر کوه گفتنی ایست که ...

محیط زیست یکی از عوامل مهم حیات انسانهاست که  باید به آن اهمیت خاصی قائل باشند  . زیرکوه با توجه به مناطق مقرر در قدیم تا به امروز از حیات وحش  برخوردار بود .  که در گذشته رویت حیوانات  بیشتر به چشم می خورد اما  امروز بعلت تغییرات  اب و هوایی  و خشکسالی های مکرر جمعیت حیوانات  کاهش یافته و اکثر حیوانات از بین رفته یا کوچ کرده اند . 
در قدیم به این مبحث کمتر توجه می شد و با توجه به فرهنگ و آداب فکری مردم اعمال می شد به عنوان مثال از چوب درختان برای سقف خانها (پل )هیزم (قنبری وتاغ )و دیوار باغ ها (سور )و گوشت حیوانات ،پرندگان برای استعمال شخصی صورت می گرفت  که کم کم با پیشرفت زمان این بحث مورد تفاوت قرار گرفت  و امروز نسبت به محیط و حیوانات اهمیت خاصی قائل می شوند . متاسفانه  در قدیم با دیدن حیواناتی چون بز کوهی و پرندگان اعمالی غیر انسانی صورت می گرفت و شکار می شدند و بعضی از حیوانات هم مورد حمله  و حماقت قرار می گرفتند که به مرگ ختم می شد 
و همین طور رو به انقراض پیش می رفت که امروز جهت رفع سو در هر منطقه محیط بانانی مستقر شده اند تا جهت عدم انجام این عمل زشت و غیر قانونی برخود  شود 
ولی ناگفته نماند که هنوز هم در  بعضی از روستاها صداهای شلیک گلوله شنیده می شود که توسط خود این محیط بانان و شکارچیان در خفا صورت می گیرد و از گوشت این حیوانات استفاده شخصی  می شود که واقعا جای تاسف است و از تفکر و عقلانیت یک انسان به دور است 
امروز استفاده از موارد مندرج در فوق غیر قانونی می باشد و جریمهایی سنگین و زندانی از طرف دولت و محیط زیست برای افراد سو استفاده  اعمال می شود 
برای ابادی کشورمان و زادگاهمان کوشا باشیم و در حفظ محیط زیست و حیات وحش بکوشیم . پیروز باشید . 
                                                                                 نویسنده :خالقی اسفاد 
۰ نظر ۲۴ مرداد ۹۷ ، ۱۶:۵۵
محمدعلی خالقی


تیغ بر خراش گل
 چو پر پر این شقایقها 
آزادی
 و پیروزی 
و تیک زمان 
عصر دقایق ها 




۰ نظر ۲۴ مرداد ۹۷ ، ۱۵:۴۲
محمدعلی خالقی

 

           عرفان در شاسکوه و کوه های زیرکوه  

بزرگ ترین کوه منطقه زیرکوه شاسکوه می باشد 

این کوه از شهرت  خاصی در جایگاه خودش و منطقه در خود ایجاد نموده است .

در سایه سار این کوه روستایی به نام اسفاد و روستاهایی واقع می باشد که آبی گوارا و سرد در تابسان و آبی گرم در زمستان از دل این کوه با قدمتی بیش از چندین هزار سال جاری می باشد 

این کوه در موقعیت روستاهایی چون اسفاد، مهر آباد، فندخت، بهمن آباد و و در انتها  ابیز، نوده ، حاجی اباد  بمرود با قنات هایی  در هر نقطه  در جوار هر روستا جاری می باشد 

که چالشی جالب و تفکری عرفانی در جایگاه خود به ثبت گذاشته است 

نکته جالب این کوه ها اب گوارا و قنات های چندین هزار ساله می باشد که با توجه به موقعیت جغرافیایی و مناطق سرد زمستانی و گرم تابستانی بدون برف باران با وجود دشت و صحرای سرد و سوزان ، چندین سال است که بر پیکر خود بارانی ندیده ولی همچنان اب قنات ها به قوت خود جاری می باشد 

جاده ای که چندین سال با همت جهادی دولت در کنار این کوهها بازسازی و آسفالت شده مسافرتهای عیدانه و تابستانه مردم را  هر سال در ویوی این کوه های با عظمت از امتداد کال شور تا انتهای حاجی اباد زیبایی این منطقه را چندین برابر کرده که اگر وجود و زیبایی این کوه بزرگ و طویل نبود این منطقه به صحرای برهوت مبدل بود .

این کوه و منطقه  در خراسان جنوبی واقع می باشد.

پشت این کوه روستایی به نام دشت اسفدن  و شهر قاین و زیر این کوه در همسایگی صد کیلومتری افغانستان و مرز دوغارون می باشد.

وجود منفعتی این کوهها

  منبع ابهای قنات، آبادی و روستاها و جلوگیری از سیل و زلزله که این منطقه در کسل زلزله پانزده بیست ساله که هر چند وقت اتفاق می افتد

به حسن خوبی می باشد

سرپناه و خوراک وجود این خلقت بزرگ خداوندی با وجود درختان و میوه های کوهی شرایط خوبی برای حیواناتی چون بز کوهی ،کبک ،کفتار' پرندگان و خزندگان را فراهم نموده

با همین شرایط کم برف و باران  که هر چند سال به ندرت اتفاق می افتد ولی همچنان برقرار و استوار منبع وجود اندک درختان و ابادی و اب قنات ها را برای چندین سال ذخیره و برقرار می باشد و این اتفاقی است که هم اکنون حامیان این اهالی نظاره گر چندین ساله این خشکسالی ولی پایدار اب و ابادی هستیم.

شاید وجود این کوه و گفتنش بر زبان بسیار ساده باشد وبرای ما چیزی غیر متفکر و با عصر حال و تکنولوژی فهم و درک آن  پوشیده باشد.

ولی صعود با پای پیاده و اعتکاف در فهم این کوه و پای نهادن در دل کوه  تفکر و قدرت ان را سهل تر و اندیشه را بازتر در عظمت و شناخت عرفانی می کند 

شاکر این نعمت بزرگ باشیم و نه تنها به این مهم بلکه بر مهماتی در رهسپار جاده عشق و خلقت جهان و عظمت کوههای بی کران در مناظر زیبای الهی تفکری روشن خلوت کنیم 

برقرار باشید 

                                          خالقی اسفاد

۰ نظر ۲۳ مرداد ۹۷ ، ۰۲:۲۶
محمدعلی خالقی
بسیار عالی و خاطره انگیز و با تشکر از مدیریت اسفاد خبر 
 با رویت این تصویر یاد خاطره ای از کارخانه پدر بزرگم افتادم در باغ اناری پی قلعه 
یک خونه دو طبقه بود که طبقه پایین مختص این کارخانه واقع بود و درب ورودی ان از  داخل دالون ورودی قلعه بود و حدود چهل  نفر طبق روایات در ان فعالیت داشتند چهار نفر دمی و دو نفر قالب بند و تعدادی هم در راه خرید و فروش با الاغ در روستاهای اطراف و حومه و تهیه زغال فعالیت داشتند
زغال ان از درخت بنه که از چوب قوی و ماندگاری بسیار برخوردار بود از کوه شاسکوه توسط افراد قوی و خبره جمع اوری می شد 
که در اواخر بریدن درختان و شکار حیوانات غیر قانونی شد و جرم محسوب می شد  که به همین دلیل این کارگاه تعطیل شد.
در کوههای میر اباد به تفصیر مثال اتاقکی طراحی شده بود که سر پوشیده و چوب ها را از طریق سوراخی که در بالای اتاقک طراحی شده بود به داخل می انداختن و بعد از سوختن کامل درب سوراخ را پوشانده تا زغال در خود سوخته و خفه می شد 
 بعد ازیک هفته  که کاملا سرد می شد آنها را در کیسه هایی جمع اوری و با الاغ برای استفاده به کارخانه می آوردند 
در کارخانه انبر و قاشق های بلند و پهن بود جهت ریختن مذاب آهن در قالب ها 
قالبها از چند نوع افتابه چدنی  دیگ  اسباب شخم زنی (اهن ) هاون و کفگیر بود 
امروز اتاقی که از تاقچه های  بزرگ درست شده بود از اسباب شخم زنی (اهن ) و افتابه چدنی و آهن الات و کف گیر تا قبل از زلزله 76 در خانه پای تنور به وضوح در ذهنم تداعی شد که تعدادی از آنها هنوز در اوار زلزله مدفون می باشند 
با رویت این تصویر شرح کارخانه برای دوستان با توجه به بضاعت ی که در افکارم بود حیفم آمد که یاد این خاطره را بازگو نکنم 
هاونی شکل همین تصویر هم اکنون به یادگار در دستم می باشد و یک عدد بزرگتر از این در دست عمه ام 
روح تمام در گذشتگان بالخصوص مرحوم پدر بزرگم شاد و گرامی 
یاد شیر مردانی چون مرحوم خوج حسین ، حاج خداداد و خیلی و از بزرگ مردانی که اکنون نیستن و من حضور ذهن ندارم که در این کارگاه فعالیت می کردند گرامی باد 


................
۰ نظر ۱۶ مرداد ۹۷ ، ۰۰:۵۱
محمدعلی خالقی

بهشت در اسفاد 

همه ما در خاطرات نه چندان دور به یاد داریم صمیمیت ،مهربانی یک رنگی و بفور نعمات در اسفاد قدیم . اب قنات  و برف و باران این روستا را به بهشت تبدیل کرده بود انواع میوه و ازدحام پرندگان ،خزندگان ،زاد و ولد این مهم در روستا مهیا بود . نه تنها اسفاد بلکه منطقه زیرکوه از مشمولین در ذکر مشهود بود . اگر روزی دوباره این روستا و منطقه شامل لطف الهی مقرر گردد و بهشتی سر سبز دشت و بیابان را فرا گیرد چشم اندازی مفرح تر و زیباتر جز این نخواهد بود به امید ناجی عاطفه همه ما

مراتب بالا گوشه ای از مباحث و تعاریف از اسفاد قدیم و بهشت و گلستان تمثیل بود 


جهنم در اسفاد 


البته مباحث عصر حال کمی از جهنم نیست واقعا زندگی در چنین شرایطی کمبود اب خشکسالی،فقر ،اقتصاد برای باقی مانده اندک ابدال پیر و کهن زیرکوه  اسفاد  شرایط بسی سخت و دشوار است تا زندگی در قیاس اشرافی و تخت نشینی و شهری ولی نکته اصلی جهنم 76 اسفاد است 

جهنمی توصیف با اه و ناله و زاری ، مرگ ،مرگ پدر ، مادر و اجداد ،تاریکی در گرد غباری غلیظ که یک متری آن طرف تر را سو نبود ،گورستان و زمین لرزه ای که برای تمامی ساکنین مقیم ،جهنم را به وضوح رویت بود.

فکر کنم دیگر منظورم مفهوم باشد 

این زلزله برای افراد حاظر و ناظر در واقعه جهنمی بود که منظر این واقعه تلخ و خدایی بودند . همه جا سیاه شده بود پس لرزه ها همچنان ادامه داشت دیگر مال و ثروت برای کسی اهمیتی نداشت خون و فریاد همه جا جاری بود واقعا باورش برای یک لحظه در اذهان دشوار است و زیرکوه با ان عظمتش به سرزمینی  متروکه مبدل بود، چال هایی به عنوان قبر همان طور حفر وچشمان گریان وداع روبه خاموشی ، هر چند برای ما امروز با علم ثابت شده این زلزله و بیان کردنش بر لب آسان است ولی عمق ماجرا چیزی دگر است و این جهنم همان طور که برای زیرکوه چیزی نبود و انی سه دقیقه به طول انجامید در صورتی که مزد هر بنا صد هزار است و یک روز کاریش برابر است با یک دیوار چینی با هزار زحمت . در نزد پروردگار تخریب جهان گوشه ای ناچیز است.

و این است مفهوم بهشت و جهنم از نگاه خداوند بزرگ والا در این جهان 

که امروز اکثر حقایق با توجه به کتاب اسمانی و مراجع حق در ما شنود است و مفهوم ان در ما انکار 

طبق تحقیقات شماری از مردم باورشان بر بهشت و جهنم انکار است و همین دنیا را جهان خلقت و آخرت دارند. وای بر این خاموشی من از این مهیج دارم که قدرتی چون ابر و رعد ،خورشید ،ماه، ستارگان از ان چه کسی است بدون سیم و باطری و نیرویی چون برق که خاموشی در ان نیست و اگر یک روز خاموش باشد ان روز چه روزی ایست.

نویسنده خالقی اسفاد وطنم



۰ نظر ۱۱ مرداد ۹۷ ، ۰۰:۱۷
محمدعلی خالقی

سنگ زدن بر سر داماد از اداب ورسوم قدیم

باسلام

اکنون در سراسر کشور جهت حفظ رسوم قدیم برنامه ریزی میشود تا مردم هر دیار اصالت خود را حفظ نمایند که در این راستا روستای ما زیر صفر است نه اینکه حفظ رسوم نکرده ایم بلکه با پافشاری ندانسته برحذف انها بر امدیم وفکر نکردیم کسانی که این رسوم را پا نهادند چه ایده ونظری داشته وچه زحماتی در راه جا انداختن انها کشیداند .یکی از این رسوم حنا بندان بوده ، چند روز قبل از عروسی کسانی بودند که با پوست حیوانات دف ودهل درست کرده وشب حنا بندان بعد از حنا کردن دست وپای عروس وداماد و رقص وپای کوبی اقوام در خانه داماد تا صبح مشغول بیت خوانی وهمان سرصوت خوانی وضبط صدا که کاری بسیار ماندگار بود مشغول شادی وسرور بودند وکم کم که پیشرفت کردیم بعد حنا بندان وقتی دست وپای داماد را حنا می بستند ودست داماد بیچاره از زمین واسمان کوتاه بود با سنگ هایی که از قبل جمع اوری میشد به سرو کله داماد میزدند که این کار خیلی خیلی به اطرافیان حال میداد ولی اقوام درجه یک دلهره داشتند که با خوردن سنگ به چشم کسی عروسیشان به هم بریزد و با کمی تفکر به همت صمد اقا سنگ زدن تبدیل به قند وابنباتهای سفت شد که باز هم از خطرات ان کاسته نشد که هیچ بلکه بیشتر وبیشتر شد واین کار تا جایی ادامه پیدا میکرد که با پا در میانی بزرگان ویا قهر کردن انها ویا دعوا بدون تخلیه شدن افراد به پایان میرسید و از ان همه قوم وخویشی که در قدیم در کنار خانواده داماد میماندند چند جوان بیش نمانده وبعد یکی دو ساعتی انرژی انها به دلیل کمی جمعیت تمام میشد و ان بزم بسیار قشنگ قدیم که تا صبح بود به پایان میرسید .من که هر چه فکر میکنم که جایگزین سنگ که بحال هم هست چیز دیگری باشد به ذهنم نمیرسد فقط همین را بگویم در هر کار اگر افراط باشد خوب نیست وهمین افراط است که باعث حذف رسوم ما میشود ،،،،

کمی تامل،،،

با ارزوی بهترینها برای تمامی اسفادیهای عزیز در هر کجای جهان هستی که باشند

محمد علی غفاری

برچسب‌ها: مربوط به عروسی اسفاد

۰ نظر ۰۹ مرداد ۹۷ ، ۲۳:۵۴
محمدعلی خالقی

این حوض همیشه در شیفت شب و در طاقه سر رم آبیاری می شد به این علت که از زلالی اب و تمیز بودن اب در شب اطمینان حاصل می کردیم 

این حوض در ورودی قلعه قدیم در سر سنگاجی و همین طور ورودی دالون قلعه به داخل و انتهای دالون قلعه به حوض در قلعه ختم می شد که بعضی از دوستان باید خاطره ورودی قلعه و دالون را به یاد داشته باشند 

همان طور که از عکس مشهود است از ورودی یک درم مربع شکل اب داخل می شد و بعد از پر شدن یا سر ریز شدن از یک خروجی مربع شکل اب به  داخل 

باغ هدایت می شد . این حوض عمومی محسوب می شد و از اب سرد و گوارا برخوردار بود که به دستور مرحوم خواجه میرزا علی ساخته و تا قبل از زلزله 76 همه از آن استفاده می کردند . من بهترین خاطرات را از این حوض در کودکی به یاد دارم چون هر روز صبح از آن برای گاو و گوسفندان اب بر می داشتم و منبع تجمع و دید و بازدید  خوبی جهت دوستان و کسانی که از نو سازی می امدن بود و همین طور صدای ویز ویز زنبورهای تخمی( قرمز ) و زرد 

وجیک جیک گنجشکان بود گاهی خود را در صبح گاه که هنوز کسی وارد این حوض نشده بود می یافتم و گ نجشکهایی را به محاصره می گرفتم البته فقط فقط هم از یادم نمی رود با اون طوقی ها من کار داشتم الباقی را از زیر دستام رها می کردم 

اگه باهاش خاطره داری و یادته یه صلوات بفرست به روح مرحوم خواجه میرزا علی  موفق باشید . 

ا

۰ نظر ۰۳ مرداد ۹۷ ، ۰۰:۲۵
محمدعلی خالقی

مشخصات شناسنامه ای گلزار:


- شروع نقشه برداری:  زمستان ۱۳۷۸


- شروع عملیات ساختمانی:  سال ۱۳۷۹


- اتمام عملیات ساختمانی:      بهار ۱۳۸۱


- تاریخ افتتاح:                    زمستان ۱۳۸۱


- مساحت زیربنا:                    ۱۸۰ مترمربع


 - مساحت محوطه:                    حدود ۱۰۰۰ مترمربع


- قبور شهدای مدفون در گلزار:       شش شهید دفاع مقدس


اسامی شهدای مدفون درگلزار:


۱-شهید حاج غلامحسن نظرجانی


۲-شهید علی حسینی


۳-شهید محمدرضا شفیعی


۴-شهیدسیدمصطفیاسماعیلی


۵-شهیدسیدابوطالب اسماعیلی


۶-لوح یادبودشهیدجعفرانصاری


- موقعیت:


خراسان جنوبی-بخش زیرکوه-روستای اسفاد


-کل هزینه انجام شده:                   ۳۲۰میلیون ریال


-طراح وناظر:                   مهندس شجاعی-مهندس شمسی


مسئول امورگلزارهای استان خراسان رضوی:عبدالرزاق نظرجانی

۰ نظر ۳۱ تیر ۹۷ ، ۱۷:۰۵
محمدعلی خالقی

در اختران  سقف تو  می بینم                        اشکی چو بر شرار این خاموشی 

 

بر قلب های  عشق تو ماتم را                         زخم سکوت  و  خسته تنهایی 

 

در هر وصال وصف تو شیرین بود                  روز و شب   آن حال من در آفاق 

 

خاطر   ز  اذهانم   ز   نام ابدال                      رفتند و بخشش بر ثواب انفاق

 

اب  روان   روشن    کاریزت                        گرد جهان گردی نبینی نوشت

 

حالم خراب انجام روزی در تو                        قهر کلاغی    بر دل خاموشت

 

وصف صفایت  قرنها روشن بود                     بر بذر و کشت زاد تو چون ناهید 

 

ترسم من از قندیل سقف خانه ات                  تار  و  سیاه    انکبوتی      افتد 

 

بر چهره ها و راویت  چون  ماتم                   درد زبان بود کهنه ای از هجران 

 

عرفان گفت عصری ز حال و روزت             از درد پیچم چاره نیست جز عرفان

 

                                        شاعر خالقی (عرفان )

۰ نظر ۳۰ تیر ۹۷ ، ۰۳:۰۳
محمدعلی خالقی

غلامحسن نظر جانی اسفاد

کد شهید: 27651 گزارش خطا

غلامحسن نظر جانی اسفاد

نام: غلامحسن

نام خانوادگی: نظر جانی اسفاد

نام پدر: حبیب اله

تاریخ تولد: 1309-04-08

محل تولد: قاین

تاریخ شهادت: 1364-11-23

خاطرات:

خاطره اول

روزی که به همراه پدرم جهت اعزام به جبهه به سوی پایگاه حاجی آباد به راه افتادیم هنوز چند صد متری از روستا دور نشده بودیم که به محض رسیدن به گلزار فعلی شهدای روستای اسفار پدرم به من گفتند :پسرم لحظه ای توقف کن تا موضوعی را برای شما بیان کنم پدرم نقطه ای از زمین خودمان نشان دادند و گفتند با توجه به این که برای آخرین مرحله عازم جبهه هستم و احتمال اینکه از این سفر برنگردم هست دوست دارم اگر جنازام برگشت مرا در این نقطه که از دست رنج خودم تهیه کرده ام واز حلال بودند آن اطمینان خاطر دارم دفن نماید من خیلی ناراحت شدم و چون سوال پیش آمد پرسیدم چرا این زمین که خیلی دور است .گفتند: فرزندم بخاطر این که این زمین مال خودمان است دوم این که در آینده در نزدیک این روستا ی همجوار بر اثر رشد رشد جمعیت به همدیگر نزدیک خواهند شد و این نقطه کنار بلواری واقع خواهد شد که بین دو روستا خواهند بود و کسانی که از این جا بگذرند به یاد شهید خواهند بود و درست همین اتفاق افتاده است و پیش گویی پدرم کاملا درست بود

محمد ابراهیم نظرجانی 


خاطره دوم

نزدیک عملیات ولفجر 8 بطور ناگهانی پدرم را در پادگان شهید برونسی ل 5 ن اهواز ملاقات کردم گفتند : حالا که عملیات نزدیک است بیا برویم از برادرانت اسما عیل و جعفرکه در 5 طبقه های اهواز هستند خبر بگیریم و خدا حافظی کنیم پدرم چفیه اش را از روئی دوش برداشتند و یک کتابی را داخل آن گذاشتند من جلو ی دژبانی پادگان به ایشان اعتراض کردم که این کتاب را برای چی برداشته اید ؟ گفتند : خواهی دید وقتی به 5طبقه ها رسیدیم اسماعیل که مسئول مهندسی ویژه شهداء بود با توجه به فشار کار که داشتند موفق به ملاقات سریع ایشان نشدیم مجبور شدیم در آسایشگاه که جمعی از بسیجیان در آنجا استراحت می کردند منتظر آمدن برادرانم بمانیم در این موقیعت دیدم پدرم چفیه را باز کردند و رساله ی امام راکه داخل آن بود بیرون آوردند و به برادران بسیجی گفتند : صلواتی بفرستید و بعد شروع به توضیح چند مساله از رساله ی امام تا این که اسما عیل و جعفر برادرانم آمدند و به اتفاق هم محل را برای اقامه نماز جماعت تر ک کردیم.

محمد ابراهیم نظرجانی 

۰ نظر ۲۸ تیر ۹۷ ، ۲۱:۱۷
محمدعلی خالقی

همراه با بزرگان _ چهره های درخشان و منحصر به فرد اسفاد

      باسلام و احترام

            آشنایی با آقای کربلایی اباذر غفاری 


 خاطره انگیز ترین سفر ما اسفادی ها می تواند مسافرت با مینی بوس فیات آقای غفاری باشد.

مسیر اسفاد قاین را تمام اسفادیها تجربه کرده ایم برای تحصیل دانش و تهیه لوازم و مواد خوراکی و بهداشت و درمان.

خب قطعا طی این مسیر از طریق سرویس فیات آقای غفاری انجام می گرفت.

آقای غفاری فرزند مرحوم حاجی حسینعلی غفاری از بزرگان اسفاد از قدیم الایام در امر ایاب و ذهاب اسفادیها در مسیر اسفاد قاین خدمات فراونی برای مردم انجام داده اند.

ایشان فردی متخصص و متبحر و متعادل در امر رانندگی و بسیار صبور و شوخ طبع است.

قبل از اینکه از خواب بیدار شویم و قبل طلوع خورشید ایشان اول مسافرین میرآباد را سوار می کرد و ساعت 6 مسافرین اسفاد سوار می شدند.

گشت و گذار در در برخی مسیرها و کوچه ها و توجه کامل به اینکه کسی جا  نماند و در داخل مینی بوس جا  گیرش بیاید  مدیریت خاصی می طلبید.

اکثر مواقع مینی بوس خارج از ظرفیت مسافر داشت . اما هیچکس بدون جا نبود . وسط راه رو روی موتور . بغل دست و نشستن روی لوازم مسافر تقریبا همه رو راضی می کرد.

رانندگی با امکانات کم آن زمان نبود گازوییل و اپاراتی . گرمای هوا و جاده خاکی بخصوص گدار بند آخوند و پیچ بالای باغات آبیز  تبحری خاص در رانندگی لازم داشت که همه اینها در ایشان وجود داشت.

ایشان تقریبا به همه افراد از بزرگ و کوچک و دانش آموز به یک چشم نگاه می کرد.

رفتن در جاده خاکی با سرعت کم تکانهای شدید و باعث ماشین زدگی می شد و بعضی وقتها پلاستیک های فریزر هم که خودتون بیشتر با این موضوع آشنا هستید توزیع می شد.

یک دفعه خودم حالم بد شده بود و درخواست پلاستیک کردم بهم گفتند دو کیلویی می خوای یا سه کیلویی .

به هر حال خدمات عمومی و راضی نگه مردم کاری بسیار دشوار است.

ایشان در این 30 سال خدا رو شکر بدون هیچگونه حادثه و با سرعت متعادل اسفادیها را برای انجام کارشان در شهر راس ساعت 7 و نیم صبح بصورت دقیق و منظم به مقصد رسانده است.

شایان ذکر است آهنگ لب کارون ایشان هم زبانزد و بسیار زیباست.

انشالله که خداوند توفیقات روز افزون به ایشان عنایت فرماید.

برای ایشان و خانواده  محترمشان آرزوی سلامتی و بهروزی داریم.

برای سلامتی ایشان چندین صلوات بفرستید.

و همچنین یاد و خاطره آقای حسین جعفر زاده را گرامی می داریم و برایشان فاتحه ای می خوانیم.

              هیات مدیره گروه آوای اسفاد

۰ نظر ۲۵ تیر ۹۷ ، ۰۳:۰۷
محمدعلی خالقی

۰






هر چند صفای وصف تو از هر چه گویم بهتر است 

                هر چند در و دیوار تو از هر غنی مقبول تر است 

حال از شکیل روی خود در اینه نوری امید 

                آری  جود  من  امید خاک  کویت  خفتن  است 

                                                              عرفان

۰ نظر ۲۴ تیر ۹۷ ، ۰۳:۲۰
محمدعلی خالقی


روزی نه دیر دامن تنهایی بر نسار نقش در و دیوار تو خواهم دید.

دیگر رد پایی ،حال و هوایی بر کوچه های تو سازی نخواهد زد.

دیگر بر سقف آسمانت، ستاره باغچه دلم ، نوری نخواهد تابید

دیگر پرده های اتاق خانه ام از بغض تنهایی سرشار خواهد بود

دیگر کلاغ سیه پوش بر شاخ و برگ های پر خاطره اش غربت سکوت و تنهایی را نظاره گر کوچه های خالی از سر سبزی و درخت های کهن با قبای همیشه سیاه بر تن تجربه خواهد کرد

دیگر گرد و غبار طاقچه خانه پدر بزرگ حرفی بر زبانت نخواهد شنید

دیگر وجود غبار سنگین اینه خانه اجدادی ، منظر بغض سکوت  و اشکهای تو را سو نخواهد بود 

دیگر در کوچه های پر خاطره و قلمرو گنجشکهای آوازه خوان و صدای دلارام آب روان ، بوی خزان و خش خش برگ های زرد و خالی از وجود معنایی نخواهد داشت 

آری چه روزگار غریبی ایست 

آنجاست  که بر مصداق چقدر زود دیر می شود را عینا خواهی دید و افکارت را به حیرانی خواهد کشید 

آری صدا صدای فریاد در کوچه های اجداد و زاد خاِلی از ساز تنهایی  اندیشه خواهد بود

 

ماه دیگر بر رخ گرد غریب 

       شعله را در دل تنهایی شب 

           پوششی در خجل شرم وجود تو 

                 چو  ابری کرده 

بوی تنهایی تو            خالی از هر سکنه 

چو به عصری نزدیک          که من امروز به اقرارم بود 

که به دنیایی دگر               که از این ظلم و ستم            یا از این بیدادی

که در این وقت زمان           چو به قهر عرفان


از فضای خالی پروازها

یا شب خاموش این آوازها

 

در نگارش این چنین حالم بود        این احساسم بود 

آرزویم این است که در این وصف نگارش یا که شعرم     

نشود حال تو را                  که تو را می خواهم       اسفاد ای وطنم

      

                 خالقی ( عرفان )


۱ نظر ۲۳ تیر ۹۷ ، ۰۴:۱۵
محمدعلی خالقی



در نسار کوی تو جانم نثارت می کنم 

 ان زمین آسمانت گل فشانت می کنم 


در فراق نقش های سبز پیش خرمت

حال با ترسیم دل زرد خزانت می کنم


می نشانم بوی مهر می زدایم کینه ها

هر قدم یاس اقاقی ابر بارت  می کنم


چون بنفشه لابلای سبزه های پونه ات

درشمیم شب زلال اب  یادت مئ کنم


یادم اید کوچه های پینه های کهنه ات 

چون شگفتنهای خونین لاله زارت می کنم


نقش پیچک قلب من از  تارهای  روشنت

درس مهر عاطفه از  خفتگانت  می کنم


دلتنگ    ظاهر     بام    اختر های  ابهام

می خوابم رسمی دوباره آرزویت می کنم


          شاعر خالقی (عرفان)

۰ نظر ۱۹ تیر ۹۷ ، ۱۶:۴۹
محمدعلی خالقی

این روستا مرا بزرگ کرده است
این روستا ترا بزرگ کرده است 
این روستا مارا بزرگ کرده است
کوچه های کودکیمان را بخاطر بیاوریم
دالانها وکوچه های سرپوشیده ی قلعه ی اسفاد
بالاخانه ها نشیمن وته خانه ها محل ارامش احشام
تابستانها چه صمیمانه پشت بام ها به استراحت می پرداختیم واز آسمان پرستاره لذت میبردیم
دلهای اهالی اسفادقدیم ازکوچه هایش بیشتربهم پیوسته بود 
کوچه های قدیم را میگویم که دیوارهای قطوری داشت از خشت های خام ولی لای همین خشت های خام بذرهای محبت پخته شده بود وعطرش تمام روستارا پرکرده بود
راستی شما دلتان برای اسفاد قدیم تنگ نشده است
بوی تنور ونان داغ دیگر از مطبخ های اسفاد برنمی خیزد
چه غریبانه روزگارسپری میکند اسفاد بیاییم با همدلی ومساعدت گرد غریبی را از زادگاهمان بزداییم 
چون همه ی ما به این روستا مدیونیم!!!!
میسازیمت وطن ای اسفاد عزیز.
فرامرز حسنی اسفاد

۰ نظر ۱۹ تیر ۹۷ ، ۱۶:۲۶
محمدعلی خالقی

نقل از دایی عزیزم میرزا عباس قلی از خاطرات کودکی 

شبی از قرار آبیاری اب از طاقه ما بود و من نوجوانی تازه به جا رسیده و نترس بودم پدر بزرگم میرزا عباس قلی گفت امشب اب از طاقه ماست می تونی باغ وزیر را آبیاری کنی 

من هم که نوجوانی  با غرور وپر شور و شوق بودم نه در جوابم نبود و در جواب پدر بزرگم گفتم چشم نزدیک ساعت 12شب بیل و چراغ را برداشتم و راهی جوب و برق شدم . کیچه باغ وزیر هم از آن کوچه باغ هایی بود که از سکوت و خلوت شب و رفت امد اهالی به دور بود واز تاریکی و ترس عجیبی برخوردار بود .  اب را بر زمین های زعفرانی انداخته و با رفت و آمد در زمین خود را از سوز سرمای شب و تنهایی پوشش می دادم. فصل سرد زمستان و سوز سرما سکوت شب را در من شکسته بود

 یک لحظه چشم به باغ بالا انداختم ، سایه ای شبیه بزغاله تا پایان آبیاری با من همراه بود و صدایی مشابه صدای بزغاله از خودش در می آورد، باورم بر این بود که بزغاله ای از گوسفندان جدا شده و شاید هم گم شده ولی شکی وجودم را به دلهره و وحشت انداخته بود که چرا در سوز سرما آن هم توی فصل زمستان و چرا با من  به درگاه و اواخر  این زمینها می اید و این صدا را در می آورد. 

چند با با پرتاب سنگ خواستم آن را از خود دور سازم ولی موفق نشدم تا اینکه صدایی آشنا با چراغ وارد شد . خود را با درگاه زمینها رساندم دیدم پدربزرگم میرزا عباس قلی اند . سلام و خدا قوت دادند و گفتند چه خبر ! گفتم خبری نیست ولی حدود یک ساعت است که این بزغاله داره صدا از خودش در می آورد و با من از درگاه به آخر زمینها می آید .

هر چه سنگ می زنم نمی رود. پدربزرگم گفتن کجاست گفتم آنجا ،ایشان هم سنگی به سمتش پرتاب کردند و صدایی در گوش شنیده شد با این عنوان که

ای ادمی اگر می دانستی من کیستم .

 تا این که این صدا برایمان تعجب و قابل درک نبود ولی پدر بزرگ گفت بی خیال این بزغاله از رمه جا مانده بریم.و آبیاری هم تقریبا تمام شده بود وقتی برگشتیم خانه پدر بزرگ اقرار داشت که نترس پسرم آن بزغاله جن بود و من آنجا چیزی نگفتم شاید ترسی برشما غلبه شود در هر صورت هر دفعه به آن باغ رفتی مواظب باشی و تنهایی نروی 



۲ نظر ۱۸ تیر ۹۷ ، ۰۱:۳۸
محمدعلی خالقی

این عکس از شهید سید مصطفی اسماعیلی می باشد

شهید سید ابوطالب اسماعیلی اسفاد در تاریخ 20/11/1341 در روستای اسفاد از توابع شهرستان زیرکوه متولد و در تاریخ 19/6/1364 در منطقه اشنویه بر اثر اصابت ترکش به فیض شهادت نائل شد .

شهید سید ابوطالب اسماعیلی اسفاد، از دلاورمردان عرصه های ایثار وشهادت ، به تاریخ 20/11/1341 در خانواده ای مذهبی و متدین از روستای اسفاد که زیر مجموعه شهرستان زیرکوه می باشد دیده به جهان گشود . در دامان خانواده ای با عشق ولایت و نشان افتخار سیادت رشد و پرورش یافت و در سن 6 سالگی با دیگر همسن وسالان خود در عرصه تعلیم و تربیت وارد شد و دوران ابتدائی را با شوق فراوان و با موفقیت به پایان رسانید . به علت عدم وجود مقطع راهنمائی در روستا و امکانات موجود ، ناچار به ترک تحصیل شد و در امر کشاورزی همدوش خانواده اش به کار مشغول گردید . در سن 18 سالگی جهت گذراندن دوران خدمت مقدس سربازی ، به صف غیور مردان نظام و این مرز و بوم پیوست . دوران آموزشی را در شهرستان زابل به اتمام رساند و سپس در استانهای کرمان و کردستان ، خدمتش را ادامه داد . در یکی از درگیریها بین نیروهای تجزیه طلب کوموله و غیور مردان جبهه های نبرد حق علیه باطل ، در منطقه مهاباد ، بر اثر اصابت ترکش ، از ناحیه پا مجروح و در بیمارستان شهرستان ارومیه تحت مداوا و درمان قرار گرفت . پس از اتمام خدمت سربازی ، حدود یک سال را در کمیته انقلاب اسلامی برای خدمت ، به نوار مرزی روستای شاهرخت اعزام و مشغول به کار شد . او پس از ازدواج به روستای زادگاهش بازگشت و مجدداً به کار کشاورزی مشغول شد . ثمره ازدواجش یک پسر بود . اما شوق خدمت به نظام و مملکت اسلامی او را بر آن داشت تا در تاریخ 30/4/64 در حالیکه هنوز پسرش 4 ماه بیشتر نداشت ، از طریق بسیج به جبهه اعزام شود تا اینکه سر انجام درعملیات قادر در منطقه اشنویه ، به تاریخ 19/6/1364 بر اثر اصابت ترکش شوق پرواز را آغاز نمود و بانگ رحیل به سمت کوی دوست را سر داد . در فرازی از وصیت نامه اش چنین می نویسد : من با آگاهی کامل و عشق و علاقه به اسلام و لبیک به پیام امام و به خاطر خدا با نیتی خالص به سوی جبهه شتافته ام و آمده ام که نشان دهم که تا آخرین قطره های خون از این انقلاب حمایت نموده و ............. عدم حضور در صحنه، خیانت به قرآن و امیدوار کردن دشمن است اگر تکه تکه ام کنند اگر مرا بسوزانند و به خاکستر تبدیل شوم اگر در میدان آتش باشم ذره های خاکسترم صدا میزنند الله اکبر خمینی رهبر.


روحش شاد و راهش پر رهرو .


۵ نظر ۰۵ تیر ۹۷ ، ۱۷:۰۱
محمدعلی خالقی


معلم عزیز وبزرگوار دوران دبستان اکثر اسفادیها

با سلام یکی دیگر از بزرگان وچهره منحصر به فرد.
جناب حاج ولی الله جعفری اسفاد، فرزند حاج علی محمد جعفری
معلم واستاد کلیه بچه های اسفاد.
ایشان به لحاظ خصوصیات اخلاقی فردی ساده وبی الایش ،اهل خدا وپیغمبر به معنای کامل،مهمان نواز ومهربان ودارای یک ابهت خاص میباشند.
ایشان اولین کسی میباشند که مدرک دانشگاهی داشته واز طریق سپاه دانش جذب اموزش وپرورش شدند وفکر کنم از اولین معلم های اسفاد میباشند،ایشان در زمان دفاع مقدس خدمات شایان ذکری برای انقلاب انجام دادند ونیز مدتی در سپاه دانش  مشغول خدمت بوده اند ،وی مدت خدمت در اموزش وپرورش را در شهرها مشهد وقاین ودر روستا های گرماب ،فندخت واسفاد سپری کرده که بیشترین انها در روستای اسفاد بوده ،بیشتر این سالها ایشان ریس مدرسه اسفاد بوده ودر کنارش تدریس داشتند واز ابهت خاصی برخوردار بودندکه دانش اموزان از وی حساب میبردند که اگر حتی بچه ای در خانه اذیت میکرد خانواده از ایشان کمک میگرفتند،وی فردیست که در همه جا وهمه حال از مظلوم دفاع کرده و کلمه غیر از خدا از هیچ کس نمیترسم را تمام وکمال اجرا نموده،ایشان زحمات زیادی برای اسفاد کشیدند که الحق جای بسی تشکر وقدر دانی دارد.
این استاد بزرگ مدت زیادی که تقریبا سی سالی میشود شورای اسلامی اسفاد بوده اند که در این مدت کارهای زیادی برای مردم انجام میدادند ،به لحاظ مهمان نوازی حرف اول رامیزنند که این امر با داشتن همسری مهربان ومهمان نواز به طور احسنت انجام میشد مثلا در قدیم روحانی هایی که برای ماه رمضان و محرم به روستا می امدند کل این مدت واین سالها بر خانه ایشان وارد میشدند که اگر از حق نگذریم کاری بسیار سخت وبود چون خانواده ایشان در این مدت معذب بودند ولی هیچ یک احراز ناراحتی نمیکردند ،بیشتر اوقات کسانی که از اسفاد عازم چاهپایاب بودند و وسیله ای گیرشان نمیامد به امید خانه ایشان بودند که این امر باعث جلو گیری از زدن جاده از چاهپایاب به فندخت شد چون انها در فندخت خانه امیدی نداشتند، وی مدت زیادی ریس شورای حل اختلاف بودند که عدالت وبی تعارفی ایشان با مردم وحل وفصل مشکلات وشکایات به هر طریق ایشان را در جایگاه عالی قرار داد و همکنون نیز در بخش با این شورا همکاری مینمایند، روحیات ایشان با کتاب خو گرفته واکثر زمان فراقت خود را به مطالعه میگذرانند وهمکنون که در بازنشستگی به سر میبرند به کار کشاورزی ودامداری مشغول میباشند وباداشتن اب وزمین زیاد از قنات وچاه به یک کشاورز نمونه مبدل شده اند که باغ پای چنار ایشان حکایت از ان دارد.وی سالیان درازیست که در جلسات عروسی مهریه عروس رامکتوب کرده و در خانه عروس در میان زنان برای عروس باز خوانی میکنند که نشان از چشم پاکی و ایمان ایشان میباشد، خانه قدیم ایشان در پای چنار بود که خانه باغ بسیار زیبا وقشنگی بود وبعد چند سال خانه ای بسیار بزرگ وشیک در کنار بهداشت ساختند که در زلزله 76تخریب شد وهمکنون در پایین شهرک کنار جاده چاهپایاب مشغول زندگی میباشند ،از زحمات وکارهای ایشان هر چه بگوییم باز کم است واینجا قابل بیان نمیباشد فقط همین را بگویم که ایشان زندگیش را وقف کارها وخدمت به مردم کردند،ثمره عمر ایشان چهار دختر وسه پسر بوده که پسر بزرگ ایشان اقای علی جعفری میباشد که در بانک صادرات مشغول به کار میباشند و همانند پدر کار راه انداز بوده ودر انسانیت ومعرفت سرامد میباشند،برای سلامتی حاجی اقای جعفری وخانواده محترمشون صلوات بفرستین،،،،،،،،
نگارش.1396/09/21
محمد علی غفاری
۰ نظر ۲۲ خرداد ۹۷ ، ۰۰:۰۴
محمدعلی خالقی

۰ نظر ۲۰ خرداد ۹۷ ، ۲۱:۴۶
محمدعلی خالقی

 اسفاد آب کم نظیری دارد. قناتی بسیار قدیمی با آبی بسیار گوارا. تاریخ می گوید که اسفاد و آبیز از دوره هخامنشیان، یعنی حدود ۲۵۰۰ سال پیش، دارای سکنه بوده اند و یقیناٌ آب این قنات هم دستکم از همان زمان تاکنون جاری بوده است. 

   این آب در گرمای تابستان بسیار خنک و گواراست و در سرمای زمستان گرم و دلپذیر. بخار گرم آب در روزهای سرد و یخزده، وسوسه ات می کند که دست را در آب فرو بری و در آن گرما نگه داری و خنکای آب در گرمای تابستان می کشاندت تا تن را در آب غوطه ور سازی. هرکس در این روستا می تواند خاطره ای از این وسوسه را از کودکی اش بیاد آورد. 

آبیاری با قنات در اسفاد، از قدیم نظم و آداب خاصی داشته است. سهمیه بندی آب طوری است که هر هشت روز یکبار ، نوبت آب گردش می کند. واحد شمارش سهمیه آب سره (بر وزن کره) است که معادل حدود ۵/۵ دقیقه است. یعنی اگر شما ۱۰ سره آب داشته باشی، می توانی حدود ۵۵ دقیقه زمین هایت را آب بدهی. جوی های باریک از دوران بسیار قدیم به همه زمین ها کشیده شده و آب در شیب تند جویها جاری می شود تا هر کس سر نوبتش، زمینش را آب بدهد.

   در قدیم برای اندازه گیری سهم آب، از ساعت آبی استفاده می شد. ظرف کوچکی که ته آن سوراخ داشت و با دقت درجه بندی شده بود، در دیگ آبی قرار می گرفت. هربار که این ظرف سوراخ دار از آب پر می شد و فرو می رفت، یک سره بود و گاه ممکن بود که سهم کسی نیم سره یا یک چهارم سره باشد. هرگاه سهمیه آب کسی تمام می شد و نوبت دیگری می رسید، از راه دور چند نفری باهم با صدای بلند، او را خبر می کردند تا آب را تحویل بگیرد. گاهی اوقات، کم دقتی یا تقلب در انداختن سره یا در تحویل آب، منجر به اختلاف و دعوا می شد و ممکن بود که تا مدت ها دلخوریهایی را  درپی داشته باشد.

   در سالهای اخیر که دامنه کشتمان های روستا در همه طرف گسترش یافته و علاوه براین، به دلیل تغییر مکان روستا پس از زلزله، فاصله ها بیشتر شده، دیگر قنات کشش لازم را برای رسیدن به همه زمین ها ندارد. به همین دلیل مردم به باغ ها و زمینهای قدیمی توجه کمتری دارند و زمین های نزدیکتر بیشتر آبیاری می شوند.

   البته آب قنات هم حسابی کم شده است. کم شدن آب قنات در گذشته بارها اتفاق افتاده ، اما مردم با مرمت آن را جبران کرده اند. اما این بار گویا وضع فرق کرده است. از آن هنگام که از دشت اسفدن (واقع در پشت کوهی که منشأ قنات است) ، آب لوله کشی را به روستاهای این ور کوه رساندند، مردم اسفاد هم در خانه ها آب لوله کشی دارند و گویا دیگر کسی دلش برای قنات نمی سوزد و یا برای آب خنک لب قنات، دلتنگ نمی شود.   

     اما آب لوله کشی یک روز هست و روز دیگر نیست. قطع شدن مکرر آب لوله کشی (که شوری اندک آن با ذائقه اسفادیها سازگار نیست) مردم را کلافه کرده است و معلوم نیست که تا کی دوام بیاورد. این آب قنات است که قرن ها فقط آمده و هرگز قطع نشده و همیشه جاری و خنک و گوارا بوده است.

     امروز قنات باستانی اسفاد کمک می خواهد. این گوهر زلال طبیعت که در حاشیه کویر، سرسبزی و خنکی را برای مدت چند قرن به مردم هدیه داده و استعدادهای فراوانی در دامن خود پرورانده است، اینک دست نیاز به سوی جوانانی دراز کرده که بی خبر از گذشته، با شتاب به سوی آینده می روند.

     گمان نمی کنم که دیگر بتوان به روش های گذشته قنات را نجات داد. نسل نو رو به سوی شهرها دارد تا کاری غیر از آنچه پدرانش داشته اند دست و پا کند و قدیمی تر ها هم، با آب لوله کشی نصفه نیمه سیرابند و دیگر برایشان رمقی نمانده که به فکر بازسازی قنات باشند.

    اما به نظر من، اسفاد از آن روستاهایی نیست که بتوان آن را خالی کرد و به شهرها گریخت. این امانت باستانی، هنوز هم ارزش ماندن دارد و باید بماند.اما فکر می کنم  که برای نجات آب قنات باید چند کار بزرگ انجام گیرد.

     یکی آنکه روش آبیاری قدیمی آب زیادی را هدر می دهد و باید آن را تغییر دهیم. دیگر آنکه بخش زیادی از آب در شب ها و ایام برف و یخبندان هدر می رود و راهی برای ذخیره کردن آن وجود ندارد. اگر مردم قبول کنند که چند منبع بزرگ آب در چند نقطه مناسب روستا ایجاد شود، می توان آب را شب ها ذخیره کرد و روزها با استفاده از پمپ و لوله کشی به همه زمین ها رساند. اگر این کار انجام شود، می توان از روش های آبیاری تحت فشار هم استفاده کرد.

     خوشبختانه امروزه برای آبادسازی و عمران روستاها، کمک ها و وام های دولتی به قدر کافی در دسترس است، فقط می ماند توافق اهالی روستا و همت جوانان آن، که کاری بزرگ انجام گیرد و اسفاد، دوباره رونق خود را بدست آورد.

    در این زمینه بازهم اگر حق مدد دهد، خواهم نوشت.... تا بعد

 برگرفته از منبع وبلاگ 

مرحوم دکتر مظفر کریمی       روحش شاد 

۰ نظر ۱۲ خرداد ۹۷ ، ۱۷:۴۸
محمدعلی خالقی


   درایام قدیم خواستگاری به شییوه الان نبود ،خواستگاری از طرف خانواده داماد صورت  میگرفت و باید پدر عرروس قبول میکرد ویا به گفته ای باید پدر عروس و داماد قبول میکردند ودر بیشتر مواقع اصلا عروس وداماد همدیگر را نمیدیدند که بخواهند همدیگر را پسند کنند ودر ایام عقد اگر به صورت دزدکی داماد عروسش رامیدید ودر این زمان فقط داماد بدبخت باید برای خانواده عروس کار میکرد وبعد انجام کار هم به خانه پدرش بر میگشت ولی دامادها باهمان نامزد بازی دزدکی حال میکردند وچه بسا خاطرات بسیار شیرین هم داشتند. در ایام عقد روز اول خواستگاری سینیهایی پر از لوازم وشیرینی و روغن وقند ودیگر لوازم ولباس عروس برای عروس میبردند که به ان مجمه بران میگفتند و مجمه هارا بزرگان روستا میچیدند وجوانترها میبردند وهر مجمه بر یک دستمال پر از شیرینی هدیه میگرفت واین عمل درعید ها نیز انجام میگرفت.در زمان عقد روز قربانی برای عروس گوسفندانی پیش کشی میبردند که این کار تا زمان عقد هر سال انجام میگرفت.واما زمان عروسی ، دو روز قبل ان حدودا ده بیست نفر چهل پنجاه الاغ با خود به بیابان میبردند واز انجاهیزم برایی خانه عروس وجهت درست کردن غذا روز عروسی می اوردند. عصر روز قبل عروسی مردم را خبر میکردند تا باز برای عروسشان مجمه ببرندو در همان شب مردم جهت حنا بندان جمع شده و بعد ازرقص وپای کوبی حنایی که از قبل توسط زنان بزرگ روستا درست میشد در سینی ها ریخته وکنارشان شمع یا همان ملیک خودمان گذاشته شده و روشن میکردند که هم باعث روشن شدن کوچه های تاریک ان زمان میشد و هم باعث شور ونشاط بود وبعد حنا را به خانه عروس برده ومردم برمیگشتند ودست وپای عروس توسط زن بزرگی حنا میشد ودست وپای داماد را مرد بزرگی حنا میکرد که در دهه شصت وهفتاد این کار توسط خواجه حاج محمد اقا شهریاری وخواجه حاج حسینعلی غفاری وخواجه حاج میرزا حسن حسنی که بر خود واجب دانستم که از ایشان یادی نماییم وبعد تا صبح به شعر وترانه خوانی میپرداختند ودر روز بعد صرف نهار و بعد ساعتی رقص وترانه سرایی لباس داماد را این بزرگان بر وی پوشانده وجهت عروس کشان اماده میشدند ومردها به سمت خانه عروس رفته وداماد را راهی خانه عروس کرده وبعد چند ساعتی عروس با پدر و مادر وخانواده وداع میکرد وراهی خانه شوهر میشد که در زمان رفتن فردی در جلو قران میخواند و با دکر صلوات عروس وداماد را راهی خانه شان میکردند در پایان باید تقدیر کرد از بزرگان ان زمان که در رونق بخشیدن مجالس از انها کمک کرفته میشد ونیز در اینجا از دو برادر ملا حسن وکربلایی محمد صادقی جهت زحماتی که برای همه ما کشیدند تقدیر وبرای امورزش ایشان. و همه اموات صلوات بفرستین،،،،،

محمد علی غفاری

۰ نظر ۱۱ خرداد ۹۷ ، ۱۹:۰۳
محمدعلی خالقی

۰ نظر ۱۱ خرداد ۹۷ ، ۰۱:۳۶
محمدعلی خالقی


اسفادیها به کلمه  روزه ؛ دو روزه می گویند . البته معلوم نیست چرا به این نام شهرت یافته است.

اسفادیها به روزه گرفتن بسیار مقید هستند و روزه گرفتن در اسفاد قدیم هم کاری سخت و دشوار بود.

شرایط کاری اسفادیها طوری بود که با دهان روزه به کارشان ادامه می دادند. پخت نان . کشاورزی و دامداری . آبیاری . رفتن به هیزم . زراعت و کشت و کار . و سایر کار های سخت برای ماه رمضان اگر در تمام ماه های سال گردش داشته باشد وجود دارد .

فصول  بهار و تابستان سخت ترین روزهای روزه گرفتن در اسفاد است .

خشکی هوا و رطوبت کم ، و روزهای طولانی باعث تشنگی و گرسنگی می شود.

در اسفاد قدیم این همه امکانات و رفاه و آسایش و خورد و خوراک وجود نداشت.

نبود ساعت و زنگ بیداری و بلند گو خیلی اوقات باعث می شد  بعضی افراد نتواند به موقع در سحر بیدار شوند و یا خیلی زود بیدار می شدند و یا خیلی هم دیر و یا هم خواب می ماندند.

البته همسایه ها هم گاهی اوقات سحر همدیگر را بیدار می کردند و صدای اذان صبح و غروب را به گوش هم دیگر می رساندند.

شو خوانی و مناجات سحری کمک فراوانی به بیدار شدن در سحری می نمود.

به علت نبود بلند گو، صدای موذن به خوبی شنیده نمی شد . و خروس خون سحر و سفیدی و سرخی فلق و شفق  برای سحر و افطار  ،ملاک قرار داده می شد.

افطاری و سحری بسیار ساده و از غذاهای گرم و پختنی و ساده تشکیل می شد .

حتی در زمان قدیم با آمدن ماه رمضان بخاطر حذف وعده اصلی غذایی مردم که نهار است خرج و مخارج مردم کمتر می شد و بخاطر افطار و سحری ساده ، از اخلاص برخوردار بودند و هدف اصلی روزه بهتر محقق می شد.

امروزه با آمدن ماه مبارک بجای انباشته شدن مواد غذایی با کمبود مواد غذایی  و گرانی مواجه هستیم.

افطاری و سحری تشریفاتی با مخلفات فراوان و گوناگون دیگر در  انسان تشنگی و گرسنگی  ایجاد نمی کند تا از حال تشنگان و گرسنگان آگاه شویم.

امید است با تجدید نظر در مصارف عمومی به هدف اصلی روزه که همان تقوی و اخلاص و قرب الهی است برسیم.

ماه رمضان ماه نور و معرفت و هدایت است .

ماه رمضان  از بالاترین درجه معنویت نسبت به سایر ماه ها برخودار است و بالاترین درجه معنویت در این ماه شب های پانزدهم به بعد است که اوج معنویت ماه است .

آنقدر معنویت و نور ،که بستری شده است برای نزول قرآن که خودش نور است .

جالب آنکه این شب های نورانی مصادف شده است با شهادت مولای متقیان ، قرآن ناطق .

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند

                  وندران ظلمت شب آب حیاتم دادند 

چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی

                 این شب قدر که آن تازه براتم دادند.

                موفق باشید کریمی آوای اسفاد

۰ نظر ۰۷ خرداد ۹۷ ، ۲۱:۳۵
محمدعلی خالقی

 

 

خوشا اسفاد خوشا حال هوایش 

جوان های رشید , با نشاط است

 

خوشا کوه سیاه ,  قله بنیجی 

ز , تگ دوزخ , دودرهای کما است

 

در ان شاسکوه که پر گنج غنیمت 

چو لعل و گوهری در زیر خاک است 

 

شترها خفته اند , رویش به افتاب 

نشان از این طلوع گنج و گران است

 

دلم پر می زند , در قلبم این است 

به عشقت قلبها در تب و تاب است

 

به قلبت زیرکوه     اسفاد نام است   

شکوه و پایدار       امید یار است 

 

در این ابادی ,     نام درختی

شکوه و نام دار  تکبرگ خال است

 

خوشا نامت , خوشا اب وهوایت 

نهان نیست از دو دیده  حق یار است

 

تورا گر هست این قامت  نگاهت

به قرنها قدمت  و  یا   ربنا است

 

 محمد علی خالقی  (عرفان)

۰ نظر ۳۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۷:۴۲
محمدعلی خالقی

حاجی سید علی اسطوره اسفاد

 حاج سیدعلی اسطوره اسفاد

حاج سید علی حسینی متخلص و معروف به سیدعلی واعظ، 99 سال پیش (سال 1296ه.ش) در اسفاد متولد شد تحصیلات ابتدایی را در مکتبخانه و سپس به حوزه راه یافتند و در کنار درس حوزوی به شعر و شاعری هم پرداختند بنده دوران کودکی خودم را در همسایگی ایشان و برادر بزرگوارشان مرحوم حاج سید ابوتراب بودم.

حاج سید علی در تمام دوران عمر خود لباس مقدس روحانیت را حتی در کارهای کشاورزی  بر تن داشتند و توبره بافتنی هم به دوش داشتند و زمینی را که کنار رود روبروی باغ حاجی خداداد داشتند مامن دایمی ایشان بود. با وجود چشم های کم سوی این بزرگوار، تمام سنگ ریزه های انتهایی این زمین که متصل به رودخانه بود مرتب چیده شده بود.

صوت قرآن ایشان صبح ها همیشه از منزل به گوش می رسید و سردمدار بحث های مذهبی جلوی حوض درب قلعه بودند البته مرحوم خواجه محمدابراهیم (پدر آقای عباس انصاری) هم به دلیل داشتن رادیوی کوچک توشیبا سردمدار بحث های سیاسی بودند و مخصوصا اخبار جنگ را لحظه ای رصد می کردند.

حاج سیدعلی در سال 1386 و در 90 سالگی در مشهد دار فانی را وداع گفتند و در بهشت رضای مشهد و در نزدیک برادر خود مدفون می باشند.

اکنون پس از سالها برادر زاده ایشان (حاج سید ابراهیم) مجموعه اشعار ایشان را تحت عنوان "گنجینه نور" گردآوری و به چاپ رسانده اند.

یادشا


رضا اسماعیلی

ن گرامی

۰ نظر ۳۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۶:۳۳
محمدعلی خالقی


یکی از مراسم های زیبای قبل از عروسی در اسفاد قدیم رسم هزوم کشو(آوردن هیزم از بیابان) بوده است.

در زمان گذشته به علت اینکه  وسایل گرمایشی و پخت وپز کمتری وجود داشته وحتی نفت هم کمیاب بوده مردم مجبور بودند برای تهیه غذا وپخت و پزشان و گرم کردن منزل از هیزم استفاده کنند .در واقع هیزم یکی از نیازهای ضروری هر خانواده بوده است. 

به هر حال در مراسم عروسی نیز می بایست هیزم کافی جمع آوری می شد تا درپختن نان و آشپزی وگرم شدن مردم در زمستان استفاده شود.

حدود 10الی 15 روز مانده به مراسم عروسی خانواده داماد، 20 نفر مرد(که اغلب کارشان همین بود) را به همراه 60 خر به بیابان می فرستادند تا هیزم بیاورند (که بیشتر از بوته تاق و کنده تاق بود) .

مراسم هیزم کشو با شادی همراه بود. موقعی که بارهای الاغ ها بار می شد واز بیابان به سمت روستا در حرکت بودند جوانان برای استقبال ازکاروان هیزم به همراه دف ودیره و خواندن اشعار، ترانه وسرصوت های محلی  وشادی کنان به سمت بیابان حرکت می کردند که گاهی اوقات تا جای حوض ملا نجف یا دم ریگ برای استقبال می رفتندوسپس پیشاپیش این کاروان به سمت روستا می آمدند. در روستا نیز مردان وزنان با دود کردن اسپند وذکر صلوات از بارهای هیزم استقبال می کردند.

خلاصه اینکه مراسم عروسی در گذشته خیلی شاد برگزار می شد تا جایی که برای مراسم هزوم کشو هم شادی می کردند.

از این بارهای هیزم حدود 10 الی 15خر (بار) هیزم به منزل داماد می رفت و همین مقدار را هم به خانه عروس می فرستادند. بقیه بارهای هیزم به عنوان تحفه وهدیه به بزرگان روستا از جمله کدخدا واقوام وخویشان  و...داده می شد.

رضا اسماعیلی

۰ نظر ۳۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۱:۲۰
محمدعلی خالقی

چهره های منحصر به فرد اسفاد

          متولد اسفاد

فردی مردمی . پرتلاش و زحمتکش و شوخ طبع و اندیشمند ، با ادبیاتی ویژه است که صحبت ها و تیکه کلام هایش از جذابیت خاصی برخوردار است و طرفداران زیادی دارد.

بخشی از دوران سربازی را در اوج قدرت و نظامی گری  رژیم شاهنشاهی در منطقه ظفار کشور عمان خدمت کرده است.

ایشان تبحری خاص در پرورش دام و امور دامداری و باغداری دارد.

و شاخص ترین ویژگی اش شرکت در جشن های عروسی است که شادی بخش و زینت بخش محافل عروسی مردم است است.

نواختن دف زیبا و آهنگ وقت خروس خون ایشان در اذهان ما برای همیشه ماندگار شده است.

آقای میرعلی صادقی اخیرا از ناراحتی قلبی رنج می برد .

برای ایشان و خانواده محترمشان آرزوی سلامتی و موفقیت در تمام امور داریم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد. 


اسماعیل کریمی اسفاد

۰ نظر ۲۹ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۰:۱۳
محمدعلی خالقی



درسال 76 من بمناسبت تولد امام حسن مجتبی در مسجد بزرگ اسفاد سروده ای خوندم کلاس چهارم دبستان بودم و حاج ولی الله جعفری و آقای خالقی معلمین ما بودن به همراه خانم جوانی . زحمت تنظیم شعر و چگونگی خوندنش را سرکارخانم جوانی به عهده داشتن .  انرژی خواصی دادن تا اون برنامه را درمیان انبوه اسفادیهای قدیم اجراکردم و به خاطر کم قد بودنم جناب جعفری منو بردن پله سوم ممبر. خلاصه حیجان و استرس خواصی داشت مخصوصا که خانمها از طبقه دوم نگاه میکردن . 

روز بعد اجرا واکنشهای بسیار عالی برای من بود سرصف تشویق و تحسین شدم .پدرم هم تازه از تهران آمده بودن برایم کادو اورده بودن ولی  نمیگذاشتن ببینم و پنهانی به مدرسه برده بودن تا منو سرصف بهخاطر نمرات خوبم و اون مراسم تشویق کنن . خلاصه به مدت چهار تا پنج روز ازپشت شیشه پنجره داخل دفتر را ازلابلای نرده ها نگاه میکردم .صورتی رنگ .آهن ربایی .دوطرفه باز میشد و جالب بود که بااین که من پسر بودم اما کاملا دخترانه بود ولی درکل مدرسه هیچ کسی به زیبایی و باکلاسی اون جامدادی نداشتو شاید ندیده بود .هرروز چشم انتظار این بودم که بعد از قرآن و دعای صبح گاهی اسمم را صدا کنن و اون جایزه را تقدیم کنن .یادم نمیره  اخرین باری که دیدمش صبح همان روز زلزله بود بچه ها درگیر  بازی بودن و من از لابلای نرده ها دنبال جامدادی . نمیدونم چرا جاشو تغییر داده بودن وچند پوشه انداخته بودن روی آن . ازخانم جوانی پرسیدم ببخشید پس کی قراره اون جایزه که قول داده بودین رو بدین گفتن منتظریم یک مناسبتی باشه که تمام خانواده های بچه ها باشن . متاسفانه بعد از زلزله هم حتی اثری ازش ندیدم اما هنوز تصویرش درذهنمه . باتشکراز زحمات معلمین عزیزی همچون .جنابان جعفری.خالقی. حاج هادی غفاری. وسپاس فراوان ازخانم جوانی که هنوز مشتاق دیدنشان هستم 

هادی کریمی

۰ نظر ۲۹ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۰:۰۷
محمدعلی خالقی

با سلام 


 از پشت نیمکت‌های غبار گرفته دریچه‌های دانایی را بر دلمان گشود، به نوجوانی یک حرف و دو حرف بر زبانمان "الفاظ نهاد و گفتن آموخت" و امروز هنوز دانسته‌هایش را با هیچ چشمداشتی در سفره پاک اندیشه با ما قسمت می‌کند.


یکی از اساتید و مشاهیر فرهیخته که تمامی دانش آموزان و همین طور معلمین و هم دورهای ایشان  که در عرصه علم و دانش فعالیت داشتند و بهترین خاطرات را از ایشان به یاد داریم 

معلم بزرگوار و عزیز ما خانم جوانی می باشند 

ایشان از سال ۷۰ تا ۷۵ فعالیت خود را بی دریغانه در اسفاد آغاز کردند و ستاره ا ی به تمام معنا پر شور و فعال ، شاد و خنده رو بودند 


نام پدر بزرگ وار ایشان علیجان و متولد خرداد ۱۳۵۰ در شهرستان قاین روستای خونیک می باشند و من در همین جا پیشاپیش زاد روز خرداد ۹۷ روز تولدتان روز عشق روز عرفان  روز اغاز بهار زندگی را به شما تبریک می گم 


مدرک کاردانی خود را در دانشگآه فرهنگیان قاین و ترم اخر در مرکز پیش دانش گاه سعدی مشهد در سال ۷۶و در دانشگاه عالی فرهنگیان موفق به اخذ کارشناسی شده اند.


 پنج سال در دبستان قائم اسفاد از بهترین خاطراتی ایست که حرف از بهترین انسانها مردمانی شریف همکارانی عزیز و دانش آموزانی نازنین اذعان داشتند.


در دو سال اول با مدیریت آقای فردوسی و معاونت جناب اقای اکبری سالهای بعدی با مدیریت آقای حاج ولی الله جعفری و  معاونت خود ایشان   در کنار  همکارانی  گرامی آقایان غلام حیدر اسداللهی  موسایی،خالقی،غفاری مربی پرورشی،غفاری آموزگار، نوروزی،شهریاری،انصاری،دلیر،غلامی

و همین طور خانم ها 

آزاد،عابدی،رضاپور را به تدریس پرداخته اند.


خاطرات کودکی دهه شصت و هفتاد ما متولدین ۶۱ ،۶۲  و هیاهوی زنگ و تفریح و بازیهای کودکانه با معلمین عزیز و همین طور معلم گرامی خانم جوانی را نمی توان اقرار نکرد و زحمات دلسوزانه معلمین را از یاد برد  چرا که اگر این معلمین نبودند  امروز باورمان بر خودمان دشوار بود واگر هر یک از این دانش آموزان  به جایگاه و پست و مقام رسیده اند  زحمات دلسوزانه معلمین بوده 

ودر پایان از تمامی معلمانی که صمیمانه در این  عرصه فعالیت دارند کمال تشکر و آرزوی موفقیت خواهانیم 


برای معلم عزیز و مهربان خانم جوانی و خانواده محترمشان هم آرزوی سلامتی داریم امید است قطار زندگی یشان بر روی ریل موفقیت و خوشبختی در حرکت و بهار دلشان شاد و خرم باشد به امید روزهای روشن برای ایشان

خالقی  اسفاد وطنم




جناب آقای خالقی سلام دست مریزاد آفرین بر شما انسان خستگی‌ناپذیر و کم نظیر

 من‌ به یُمن حضور شما و فعالیت‌های فرهنگی تان بر خود می بالم که مرغک بخت مرا یار شد تا بتوانم دوباره بر سر خوان خاطرات اسفادی های مهربان ،مهمان شوم.

بازگشتن به بیست و چند سال پیش سال های شیرین و پر خاطره سالهایی که من هنوز کوله بار معلمیَم خالی از تجربه و پختگی بود برایم جالب است و دلنشین خیلی خیلی از شما بابت این همه ملاطفت سپاسگزارم لحظه لحظه های تان بر وفق مراد باد.

 جوانی اردیبهشت ماه ۱۳۹۷






عکس فوق ارسالی محمد علی کریمی 

از راست جناب اقای حاج هادی غفاری،آقای خواجوی،  ؟؟؟؟؟،اقای الله نظر غفاری،آقای میرزا محمد اسداللهی ،اقای نصراللهی ،اقای غلام حیدر اسداللهی ،وحاج ولی الله جعفری 





۱ نظر ۲۹ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۲:۲۱
محمدعلی خالقی

در رثای مرحوم دکتر مظفر کریمی اسفاد 

در رثای مرحوم دکتر مظفر کریمی اسفاد، معروف به دائره المعارف تامین اجتماعی

از نگاه وزیر تعاون ، کار و رفاه اجتماعی

******

اردیبهشت ، ماه خزان مظفر است دکتر برای بیمه همانند یک سر است

فرزانه ای که عمر خودش را تلاش کرد تامین اجتماعی از این باغ ، بی بر است

از بیمه او نوشت کتابی به روزگار آن نکته های خوب که مانند گوهر است

با شعر خویش روح به اسفاد می دمید آبادی وطن ز غباری که باور است

آرام در بهشت رضا (ع) آرمید او نزدیک قبر عارف نامی که سرور است

میرزا جواد ، مرد خدا از نوادری در آسمان معرفت او مثل اختر است

یک شهر گریه کرد برای نبودنت این مرثیه برای غروب تو بهتر است

در سالگرد رفتن مردی از این دیار چشمان غم گرفته من باز هم تَر است

او عاشق وطن که مثالش ندیده ام روی مزار دسته گل یاس و احمر است

دارد" شمیم" خاطره از خُلق نیک او هرگز نرفته قامت سروی که در براست


شاعر : مرتضی حسینی اسفاد (شمیم)- نویسنده و مدرس دانشگاه

28اردیبهشت سومین سالگرد سفر بی بازگشت زنده یاد دکتر مظفر کریمی

۰ نظر ۲۸ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۹:۰۸
محمدعلی خالقی

مرحوم حاج غلام رضا غفاری

یکی دیگر از بزرگان اسفاد.
مرحوم خواجه حاج غلامرضا غفاری.
فرزند خواجه غلام عباس .
وی انسانی مهربان خوش رو وخنده رو بودند. ایشان به همه احترام میگذاشتند ودر روستا به خیر وشر کسی کاری نداشته وهمیشه سر گرم زندگی خود بودند .
ایشان در زندگی بسیار تلاش نمودند تا فرزندانشان را به جا ومقامی برسانند که در این امر موفق بودند.وی دارای سه زن بودند  .همانگونه که همسر اولشان زنی بسیار مهربان بود همسر دومشان از سادات میباشد واز وی دو دختر دارند و در زمان زنده بودنشان زندگی گرم وشیرینی داشتند. فرزندان ونوه های ایشان رابطه خوبی با پدر وپدر بزرگ داشتند که این امر به دلیل خوبی ایشان بود که توانسته بودند ارتباط خوبی با فرزندان داشته باشند .وی دارای اب وزمین از قنات اسفاد بودند که معروف ترین ان باغ بزرگ معروف به باغ کلو که هم اکنون بین وراث ایشان تقسیم شده .وی پسر برادر حاجی محمد باقر بوده وایشان چون فرزندی نداشته اند تمام دارایشان به ایشان وکربلایی حامد غفاری رسیده که مهمترینشان برج حاجی محمد باقر ولوازم عتیقه ایشان میباشد . ایشان یک برادر دیگر هم داشتند به نام حسن که فوت کرده اند. همسر اول ایشان که کربلایی شاه جان نام دارد. زنی مهربان وبا سخاوت بوده ودارای صندوقچه جواهرات ونقره جات بوده که برای زینت وزیبایی عروسهای ان زمان از ایشان به امانت گرفته میشد ونیز از این لباسها وجواهرات برای زیبایی اسب شاهپری که زینت بخش عروسیهای ان زمان بود استفاده میکردند.ثمره زندگیشان از همسر اول سه دختر وسه پسر به نامهای خواجه حسین وخواجه علی شاه وخواجه حاج محمد هادی که پسر بزرگ ایشان میباشند وجزو فرهنگیان وچهرهای بنام اسفاد میباشند برای امرزش این بزرگ مرد وسلامتی خانوادشون صلوات بفرستین٬٬٬٬٬
نویسنده:محمد علی غفاری
۰ نظر ۲۵ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۱:۳۴
محمدعلی خالقی

 

 

نوخوان , نوجوانی مهاجر افغانی بود که همراه خانواده اش و چند خانوار افغانی دیگر به اسفاد مهاجرت کرده ودر چادر زندگی می کردند 
در زمان حمله شوروی به افغانستان مدتی کنار کر زیر خانه قدیم حاج اقای کریمی وبعد زیر شهرک اسفاد بودن 
او یک برادر داشت به نام محمد وشغل اصلی انها دامداری بود . 
عده ای هم از این مهاجرین در فیرزاباد که املاک اصلی اسفاد بود اطراق داشتند 
ناگفته نماند در ان زمان چون جنگ بین افغانستان زیاد بود اکثر انها به ایران مهاجرت کرده وعدهای هم به کار مواد فروشی روی اورده بودند که در همین کوههای اسفاد وفندخت وابیز هم درگیریهای بسیاری می شد واکثر انها کشته وبه هلاکت می رسیدند و اجساد مرده را در داخل روستاها با ماشین دور می دادند که هم به قول ماها کله گرگی بگیرند و هم درجه ومقام

 وهم درس عبرتی شود برای کسانی که با انها مبادله مواد داشتند 
که از همین روستای مجاور ما ابیز هم یکی دونفر را چند بار گروگان گرفته وتا لب مرز انها را برده بودند تا بتوانن به درخواست خود که پول بود برسند 
 پس از سالها درگیری این قضیه به موفقیت به درجات عالی خود رسیدوبسیاری از عزیزانمان در این راه شهید و بسیاری هم مجروح شدند

 

۰ نظر ۲۴ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۸:۳۵
محمدعلی خالقی

افسانه من



تازه چشمهایم به خواب رفته بود . هوا خیلی گرم ومقارن ساعت ۲:۲۰ دقیقه بعداظهراردیبهشت ماه ۱۳۷۶بود . صدایی ارام و کودکانه در گوشم میس کال میزد .دایی دایی فکر میکردم خواب میبینم تا اینکه دستهایی نرم ولطیف به ارامی چادری که روی خودم پهن کرده بودم رو کنار زد ولبخندی عاشقانه نگاهم. را به خود به گیرا کشاند.

دایی دایی دایی 

با اینکه خستگی تموم وجودم را گرفته بود گفتن جان دایی چی میگی 

دایی یه گنجشک تو خونه مون لونه کرده میای برام بگیری 

باشه دایی فردا میام 

اخ جون و خوشحالی از وجودش موج میزد ورفت 

شب قبل با رویای کودکانه خود با هم نقاشی می کشیدیم نقاشیهای خوب وقشنگ یک اسمون پر ستاره با یک درخت سیب وابرهایی با ماه  قشنگ

بدوبدو  و صدای خنده هاش از من دور تر ودورتر میشد . من دوباره به خواب رفتم . فردای ان روز یعنی 20/2/76 نزدیک ظهر من تازه از مدرسه اومده بودم خسته ومانده مادر داشت مقدمات نهار را فراهم میکرد نهار ماکارانی بود بعداز خوردن نهار نزدیک ساعت ۱۲:۲۷ دقیقه بود که صدایی در گوش همچون صدای صاعقه یا رعد وبرق طنین افکند وزمین شروع به لرزیدن کرد به سرعت به همراه مادر خود را به خیابان رساندیم ونشتیم وچشم بستیم دوالی سه دقیقه نگذشته بود, مهیب گرد وغبار تمام اطراف رو فرا گرفته وصدایی نالها از هر کوچه خیابانی به گوش میرسید. ان روز به سیاهی شب تبدیل شده بود و دیگر هیچ چیز زیبایی خودش را نداشت همه جا تار وسیاه بود وپس لرزها هم چنان ادامه داشت . تا چشم باز کردم  دیگر نه گنجشکی بود و نه دفتر نقاشی ونه ماه درختی ,,,,,,


این جنبش الهی وقهر زمین را به تمام کسانی که عزیزانشان را از دست داده اند تسلیت می گوییم 

خالقی اسفاد 



خیلی قشنگ به نگارش دراومده .زنده کرد خاطراتی که این افسانه داشت وبرامون درزیر یک سقف ساخت .اما افسانه رو اون زلزله ی افسانه ای باخودش برد اونروز از قاین به اسفاد اومدم وبا اون صحنه وحشتناک اسفاد چند دقیقه ای بیشتر نموندم ودوباره بازگشت به قاین برای پیدا کردن پدرومادرم وخواهرکوچکم وافسانه.توبیمارستان قاین بین اون همه مجروح گشتم وگشتم پدرومادرم وتونستم پیدا کنم اما اثری از خواهرم وافسانه نبود بعد خبردار شدم خواهرم واعزام مشهد کردن وبعد اون لحظه ای که هیچ موقع فراموشم نمیشه .رفتم سردخونه ،وقتی کشوسردخونه روباز کرد فکر کردم خوابه چهره سفیدمثل ماه ،با خنده ای نهیف برصورت ، انگار داشت حرف میزد دوروز قبلش وارد خونه شدم دوید سمتم  وگفت عمو ببین پام چی شده .شصت پاش بریده شده بود با یه پارچه سفید مادرش بسته بود بوسش کردم حالا نمیتونستم قبول کنم که او دیگه نمیخواد بلندبشه .آروم خوابیده بود خواب ابدی باورم نمیشد افسانه واقعا افسانه بود روحش شاد ویادش گرامی.روح مادرش هم شاد وخدا بیامرزدشون

الله یار حسنی

۱ نظر ۲۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۳:۱۳
محمدعلی خالقی

حوض ملا حاجی اسفاد

حوض ملا حاجی
در اسفاد قدیم بعلت عدم وجود آب لوله کشی و دسترسی به آب شرب ، یکی از ابتکارات بسیار ارزشمند اسفادیها احداث حوض انبار آب در کوچه باغ ها . معابر و محله های مختلف اسفاد است که جهت استفاده عموم ساخت شده است.
حوض انبار زیرزمینی حدود 70 تا 100 هزار لیتری با دیوار سیمانی و یا ساروج و پوشش سیمانی از ترکیب سیمان و ماسه بادی ( قوم ) ساخته می شد که بدون قیرگونی و ایزوگام ، هیچ گونه نشتی آب به بیرون نداشت.
حوض ملاجی در ابتدای کوچه ملخی و انتهای جوی مه ریمه ( مهریمن ) توسط ملا حاجی از طایفه ابراهیمی و مددی احداث شده اند.
مرحوم ملاحاجی فردی مهربان . بی آزار و مومن بودند که در منزل مرحوم محمد ابراهیم ابراهیمی زندگی می کردند. ایشان بعلت ناتوانی از ناحیه پا ، قادر به انجام فعالیت و کار کشاورزی نبودند و هر روز جلو درب حیاط و سایه درخت می نشستند و کوچک که بودیم وقتی از آنجا رد می شدیم به ایشان سلام می دادیم.
آب حوض ملاحاجی ، خنک ، گوارا و در دسترس بود.
پله های این حوض رو به قبله و وسیع و داری شیب کند بود و همچنین شیر آب نیز دارای فشار کم بود و کودکان نیز بدون ترس از افتادن در پاشیری و فشار شیر آب می توانستند آب بنوشند.
در دسترس بودن و همچنین تهیه آب مصرفی منزل از این حوض و نوشیدن و رفع تشنگی خود به خود مارا وادار می کرد که ضمن سلام به ساحت حضرت اباعبدالله ، برای خود مرحوم ملاحاجی و پدر مادر ایشان خدابیامرزی بفرستیم.
امروزه با تعبیه و نصب آبسردکن می توان این امر خیر را ادامه داد و با احیاء حوض انبار ها به توسعه گردشگری کمک نمود.
کریمی آوای اسفاد
۰ نظر ۲۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۰:۰۱
محمدعلی خالقی

۰ نظر ۱۴ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۰:۳۷
محمدعلی خالقی

از مرحوم کبله زینل شعری به یاد دارم که هر موقع این غذای خوشمزه رو می بینم یاد این شعر می افتم . 

کبله زینلم  کبله زینلم مال مه مفته       قروتی می خورم گردن کلفته

 

قروت یکی از غذاهای خشمزه و دوست داشتنی اسفادیها  می باشد . غذایی سنگین با ویتامین زیاد ، این نوع غذا یکی از پر رونق ترین غذاها در قدیم محسوب می شد . و همین طور  قدمت بسیار بالایی دارد که تا به امروز هویت خود را محفوظ نگه داشته است.

دستور پخت

کشک آماده شده که از شیر گوسفند و گاو به صورت تیکه هایی کوچک انگشتی و یا نقوچی درست می شود در تقارچه که از ظرفی سفالی و گرد مانند و دندانه دندانه درست شده می ریزند و با توجه به بضاعت فرد کشک ساب و گردوی شکسته شده مخلوط در تقارچه آن قدر مالیده می شود که خود را ول کرده و به محلولی شل و آب تبدیل می شود و این امر تا مقدار لازم ساییده می شود و به تعداد نفرات بستگی دارد و بعد از مالیده شدن در ظروف مسی وبا مخلوط پیاز سرخ شده و روغن زرد و وچند دانه سیر حسابی جوشانده می شود و  ما اسفادیها عادت داریم این قروت محلی و قدیمی را با کدو حلوایی تخم مرغ و بادمجان سرخ شده بوخوریم .

این غذا همان طور که قدمتی بالا دارد ولی هنوز هم محبوبیت خودرا نگه داشته و نگه خواهد داشت  

گاهی دلم برای ان روزها تنگ می شود ولی این یک فلسفه ای عظیم است از گذر زمان 

چرا که غم با شادی .  خوبی  و بدی   غم اندوه  همه همه در کنار هم لذت دارد 

روزتان خوش 

 

۰ نظر ۱۳ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۸:۵۵
محمدعلی خالقی

۰ نظر ۱۳ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۲:۲۸
محمدعلی خالقی

سوختن به تماشا نمی شود 

خود را بسوز که از ریشه سوختی

گر عقل وفهم بود به ظاهر روشن 

چوب بی آزار را چرا افروختی

 

گر بود تو را شعله به گرما 

شاءنت  بود از امر هویدا

عمری صعود و هلهله در باد

شاتوت سکوت را به چه دعوا

 

خاموش در این گنجش افکار 

ای بی خبر از کرده ی بیمار 

انگشت به هر روزنه خاموش 

زهر است و ماری که کمین است

 

رخ در طبیعت و گل هم به زمین است 

بیداد چو روزی که نسیم هم گذرین است 

موعود به  دوزخ او منتظرین است

سوزان ابدی و گرما که عجین است

 

شعر گفت و معروف شدی بهر اوامر

ای خویش برو شعله نکش بهر عوامل

گر بود تو را کین شتر زخم رفیقان

ای بی خبر از خالق یکتا و عجایب

        شاعر خالقی اسفاد 

۰ نظر ۱۲ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۵:۰۰
محمدعلی خالقی

۰ نظر ۱۱ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۱:۴۳
محمدعلی خالقی


        متولد اسفاد  ساکن مشهد 

در زلزله دلخراش 76 از نعمت مادری مهربان و در سال85 از نعمت پدری فداکار محروم شد

اما ایشان همچنان محکم و استوار و شاد و سرافراز در حال درخشیدن است.

چندین سال است این ستاره هالیوود،  با اجرای تئاتر کمدی لبخند را بر لبان هم وطن خود جاری ساخته است.

ویژگی های فیزیک بدنی و چهره و خنده و حرکات بی نظیرش کمک فراوان به هرچه بهتر اجرا شدن نمایش می کند.

یکی از خصوصیات بارز ایشان ، اجرای نمایش کمدی و اس تندآپ کمدی بصورت فی البداهه و خودکار است .

نمایش های کمدی،  کاری بسیار سخت و دشوار است  چرا که ابتدا و انتهای نمایش تا حدودی مشخص نیست و همچنین داری زمان کوتاه است و بازیگر ممکن است با کمبود مطلب مواجه شود. همچنین موضوع و محتوای نمایش ممکن است نتواند باعث ایجاد هیجان در همه افراد شده و یا عده ای استقبال نکنند و یا هریک برداشت خاصی از آن داشته باشند .به همین جهت تامین سلیقه همه افراد کاری دشوار و هنرمندی خاصی را می طلبد.

ابراهیم صادقی و برادرانش رضا و سعید و حسین و محمد علی  دارای استعداد فوق العاده برای اجرای نمایش کمدی هستند و این نمایش ها چون در حوصله بیننده و دارای زمان کوتاه و شاد و خنده دار هستند ، اسفادیها توجه بیشتری به آن دارند. گاهی اوقات گروه نمایش فقط از  چند ساعت قبل مراسم اقدام به تمرین می کنند که این واقعا شگفت آور است.

ابراهیم صادقی به همراه آقایان  رضا عبدی و هادی نظرجانی .احمد حکمتی پور و داوودی و سایر افراد ،چهره هایی موفق در این عرصه هستند.

در اسفاد قدیم تئاتر از شکوفایی خاصی برخوردار بود و جوان های آن دوران توجه فراوانی به آن داشتند . هم اکنون نیز این کار فرهنگی تاثیر گذار را به همت جوانان هنرمند اسفاد میتوان در مشهد و اسفاد دنبال کرد.

در پایان یاد و خاطر مرحومین محمد کریم پور و رضا صادقی که واقعا فوق العاده بودند را گرامی می داریم.

برای ابراهیم و رضا صادقی و سایر برادران و اعضای محترم خانواده صادقی  آرزوی سلامتی و باروری و بهترین ها را داریم.

به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.  



اسماعیل کریمی اسفاد

۰ نظر ۰۸ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۰:۱۶
محمدعلی خالقی

داستان سگ با وفا و چوپان و رمه 

 

مرحوم میرزا غلام حسن در زمان قدیم اسفاد دارای گله ای از گوسفندان بودند که هر روز توسط چوپان به بیابان جهت چرا می برد . 

نام چوپان علی جان محمد  پلنگی بود از یکی از روستاهای مجاور به نام  دارج

این چوپان شهرت به مد پلنگ بود

علی جان همیشه کاردی بلند و قدمتی به کمر می داشت و مردی قوی و نترس بود  یک روز   که در حال چراندن گوسفندان بود. پلنگی به آن حمله می کند و در گیری او با پلنگ اوج می گیرد .

با زیرکی که علی جان می داشت در پی شاه رگ پای پلنگ  در هین  درگیری بوده و شاهرگ آن را قطع می کند . در آن هنگام پلنگ  از پای در می آید و می میرد  . زان پس شهرت مد پلنگ به او آوازه می دهد .

 مرحوم میرزا غلام حسن سگی داشتند به نام خیبر و این سگ با علی جان و رمه به بیابان می رفت  و اکثر مواقع هم دربان خانه بود .

از با وفایی این  سگ و زیرکی اش ان بود که در تابستان گرم همیشه در  کنار حوض اب که فضایی سرد بود . به چرت زدن می پرداخت .۰که همیشه این سوال برای صاحبش از زیرکی سگ اذعان می داشت . 

 

یکی دیگر از باوفایی و زیرکی خیبر ان بود که زمانی که کسی نبود برای چوپان غذا به بیابان ببرد . غذای چوپان را به دستمال می بستند و به پشت آن گره می زدند .خیبر تمام آن مسیر را،  غذا را به پشت خود حمل و به چوپان می رساند . 

 

ما درس وفا را از سگی آموختیم که بوی نان در گردنش ، شاید هم  گرسنه ولی می دانست که باید آن غذا را به صاحبش بدهد.

 

و امروز باعث و بانی این داستان این شد که کارمندان غیور شهرداری ‌ که شغل شان سگ کشی می باشد جهت هر قلاده سگ کشته ۴۰ هزار تومان دریافت می کنند .

برای روح این بزرگان و همان طور علی جان مد پلنگی که در چناران مدفون می باشد  بخوانیم با  ذکر  فاتحه بر محمد و ال محمد 

خیبر را هم از یاد نبریم     باوفا                خالقی در اسفاد وطنم

۰ نظر ۰۸ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۶:۰۱
محمدعلی خالقی

             سرزمین مادری

 

اسفاد ای زادگاه مادری من چه می کنی 

با دستهای خسته و روح شکسته چه می کنی

 

درد است در فراق من از حال و روز تو 

شهر سکوت و در دیوار شکسته چه می کنی 

 

روزی و روزگاری و حال و هوای تو 

شور اشتیاق بر مزار شهیدان چه می کنی 

 

از باغ های خرم و شیر و دلان تو

ان کوچه باغ  عام و مردان ادیبت چه می کنی

 

در سالهای  دور عصر   گبر و ترکمن 

عمری چو پرچمی حفاظ بر بلندا چه می کنی

 

چون ریشه در خاکت بود سرو و سربلند

عمری چو قرنی عظیم پانصد ساله چه می کنی

 

هر چند که خاکت بود کیمیای در 

می بوسم و چشم به راه مزار حبیبان چه می کنی

 

مقبول حق در کفن و مرگ و آخرت 

خفته و نکوست در کنار  نیاکان  چه می کنی

 

گر زندگی همین بود عمری چو برق و باد 

بی تو چو مرگی ایست به سرای دوباره  چه میکنی

 

گفتم و شدم شاد چو شمشاد و ارغوان

آن کس که شنود شعرت شادمان چه می کنی؟

شاعر خالقی اسفاد (عرفان)

۰ نظر ۰۵ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۵:۵۲
محمدعلی خالقی
بیوگرافی اژ وبهترین تلنگرش

وقتی روغن چل به باک می ریختیم ومناظر زیبای هلالی دود را با دنده معکوسها در پشت سر تماشا می کردیم . زیبایی دود وغرش سیلند.شوق وذوق راکب را دوچندان می کرد .
وجالب اون که وقتی از جوی کرتی با جوب وبرقهای پر لاخ وسنگ وباز هم غرش اژ (عاشقتم ) به راه دویلی در راه بودیم و خورجینت همچنان دلنگان بود چند باری هم در برق وجو به زمین می خوردیم وغیر ممکن بود یکی از راهنماها نشکنه ,,,,
اماده جهت عملیات موش دود دادن
لوله اگزز بعضی از موتورها باریک بود وبعضی گرد که ما با اون گرده مشکل داشتیم ولی باریکه که همچنان با جیر محکم بسته میشد . وبالاخر سوراخ موش را هموار و اون لوله جیر تیوپی رو هم به سوراخ موش می گذاشتیم و همچنان غرش سیلندر به تگ دشت خانه هم میرسید . دود از چهل وپنجاه سوراخ بیرون می امد . تلنگرش انجاست که وقتی مشغول پلمپ سوراخها بودیم , همچنان در لابلای غرش موتور صدایی خنده می امد . که مات مبهوت راکب موتور را متعجب می کرد . که ملزم به خاموش موتور وبه دنبال صدا ,,,,,
نگو موش بر لبه پل نشته , وکت وشلوار و عینک افتابی زده و به مناظره ما پرداخته ومی خندد, 

جالب انجاست که میگه بفرما نوشابه ,,,
خالقی اسفاد
برچسب‌ها: 
۰ نظر ۰۳ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۱:۱۴
محمدعلی خالقی

بنشین  با هم کمی گپی زنیم 

از قدیما و اون جوونا نگذریم 

گر بگم از بهرت ای دوست پیر مشی 

گر بود رویت سفید     قرمز  مشی

روزی بود  و    روزگاری داشتیم

گو گله و  خر گله    می داشتیم

هر که دو تا گو مداش کیف  می داش

گر ماست و سر شیر فراوو می داش

یا اگر مرغ وخروس هم می داش 

قد قدان تخمرغ به زنبیل می داشت

خیت پیاز سیرموک و کاه یادش بخیر 

بزغاله و شیخ روا     یادش بخیر 

کلب پیاز   علف کرده    سو مزنی 

داس مایی یا گو خوره گو مزنی 

سیم داغ !  گو موخوره یا بیارم

صبر کو   یک سیم سرخ بیارم

سر صبح   یک انار ترش بیار 

تا ده مین خیتا توره خو بنیا

یا که انار مبره یک سیم وپکنیک ره بیار

عجبا ای روزگار باز ده کجار

گندم سر زعفرو    او ره بیار

پی باغو ره او دادم فردا عمله درم

خر و جقد وماله یک رسمون کم درم

چه سواری داره ده ری مله یک پایه

شاشا  پل ره بگی   ترگز اناری مایه

خرا هم مونده شدن پیزور ببن قب نکنه

گردن اور محکم بگی زن صحبخور مایه

بگذریم    پل خیت هم ، موشی شده

موتور اژ ، یا هم ، پنج کیلویی کاه مایه 

یادمه موتور اومه ده جو کرتی قرش اژ

باز مترسم که همو موش عینکی مر مایه

اگر ای بار دگه و موتور اژ و روغن چل

ا همو موش و همو غرش اژ و مه بم

کلکو کنده شده گور  صحب خور مایه

بخدا مونده شدم وگر نه تا صبح بریتو

اقدر حرف مزدم   ولی یه اما داره 

حرفوکه حرف میره اوسونه داستان مایه

                   خالقی در اسفاد وطنم

۱ نظر ۰۳ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۱:۳۳
محمدعلی خالقی

۷انجیر کوهی اسفاد   

 

انجیر کوهی یا می شه گفت انجیر طبیعی یکی از گونه های انجیر است

این انجیر خودرو می باشد و در مناطق کوهستانی می روید ودر مقابل خشک سالی سرما وباد واب مقاومت زیادی دارد 

درخت این انجیر در روزنه کوهها ویا صخره ها می روید 

انجیر رسیده ان شیرین و سفت و کمی ترش مزه می باشد 

این میوه از قدیمی ترین گونه های گیاهی می باشد و از قدیم برای مردم آشنایی داشت  در اسفاد ما بعلت موقعیت آب و هوایی وخشکسالی های مکرر  امروزه کمی نادر شده و در اسفاد قدیم این میوه از پررنگ ترین میوه های کوهی بود و پرندگانی چون کبک تهی بلبل و خزندگان علاقه بسیاری به ان داشتند  و امروزه هم از درختانی به ندرت هنوز استفاده می شود . 

این نوع میوه خوراک مناسبی برای کبک و تهی بوده ودر قدیم در سایه این درخت  از وسیله ای به نام  دودر جهت به دام انداختن انها استفاده می کردند  چرا که این پرنده علاقه وافری به این میوه دارد  

محل را برای به دام انداختن کبک ها در دامنه کوه تا پای درختان انجیر به طرز ماهرانه ای از خار و خاشاک تعبیه می کردند تا بتوانند راحت تر انها را شکار کنند . 

چوب این درخت هم بسیار مقاوم و قوی  می باشد

انجیر خواص بسیار خوبی برای هضم غذا  واز طرفداران بسیاری در قدیم وحال برخوردار می باشد

رنگ انجیر کوهی اسفاد معمولا سیاه و پوستی محکم  و دانهایی ریز وخوش مزه و انجیر زرد انجیر چغوکی وانواع دیگری هم در باغ ها می توان مشاهده نمود 

                 خالقی اسفاد

۰ نظر ۰۳ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۰:۴۸
محمدعلی خالقی

ته شله  و منبع اب

 

ته شله مکانی استراتژیک در اسفاد محسوب می‌شود از چند جهت :

اول بخاطر اینکه بعد از راه در قلعه که هم اکنون آسفالت شده بعنوان دومین مسیر اصلی برای دسترسی شهرک به پای چنار استفاده می‌شود که این مسیر به راه پی قلعه معروف است.

دوم وجود بخش بزرگی از مزارع در اطراف این راه که وجود جوی آب همراه با درختان توت در سرتاسر این راه به آن زیبایی خاصی بخشیده است.

سوم به دلیل وجود خرمنگاه های گندم و جو  که البته تعدادی از این خرمن ها در پیزاد قاضی هم وجود دارد. 

 

ته شله زمینی صاف با ارتفاعات کم   پایین وبالا شیب دار می باشد که مختص خرمنگاه ها صورت می گرفت و عمومی محسوب می شود که هر کس جایگاه خاص خودش را از قدیم و ایام دارد وچون از محیطی تقریبی در معرض باد می باشد از این مهم برخوردار گشته و در زمان اسفاد قدیم جایگاهی برای عصر امروز فراهم کرده که شاید برای نسل امروز ناشناخته باشد و انسان را به سوی عشق محبت و صفا سوق می دهد 

وشاید قدیمی ها با هر بار عبور از این مجاورت به یاد خاطرات و کلماتی مانند خداقوت  چیگ  دروازه  خر وگاو ریسمان جوال  و گندم جو ماش خرجین و واز همه مهمتر اجداد و پدران و مادرانی که امروز در جمع ما  نیستند بیفتند 

چهارمین دلیلی که به این محل اهمیت بخشید ایجاد منبع آب شرب شهرک اسفاد هست

این منبع زمینی و بتنی به متراژ تقریبا ده در پنج و عمق چهار و پنج متر که از بتن سخت و فشرده در دهه 60 ساخته شد و مدت کمی از آب چاه عمیقی که در مجاور همین محل حفر شده بود تغذیه می شد که احتمال بر تامین اب شهرک و همین طور اگر عملی می شد برای مزارع هم قابل استفاده بود که موثر نشد و هم اکنون از آّب اسفدن تأمین می شود. یادی کنیم از مرحوم حاج میرزاحسین نظرجانی (پدر دهیار فعلی) که زمان ساخت این منبع منزلشان در ته شله واقع بود و همکاری موثری در ساخت منبع داشتند.

داستان چاه و دردسرهای حفر آن و خشک شدن آب آن و انتقال موتور دیزل و تانکر آن تراژدی است که از آن فقط اتاقکی به یادگار مانده است.  چاهی که برای اسفادیها آب نداشت شاید برای شرکت حفاری نان داشت.

       نگارش احمد محمدیł 

۰ نظر ۰۱ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۳:۵۱
محمدعلی خالقی

با لبخند منو بخون

 

تا حالا دقت کردید بعضی از افراد شدیدا ابراز هم دردی می کنند  و علاقه از خودشان نشان داده و صمیمی و گرم وارد جلد ادم های ساده می شن 

اینها چاپلوسانی بیش نیستن که با مکر و حیله روبه هانه خود موجب حیله افراد ساده می شن

 

همین که می شینی تو ماشین یارو یک نگاه غلیظ .......قیافه ات خیلی آشناست داداش بچه کجایی 

یا می ری تو تعمیر گاه پلوس ماشینو جا بزنی یا رو در هینی که کارشو انجام میده یک لبخند  ملیح میکنه و میگه بچه کجایی  یا هم می فرستد دو تا گرد گیر پلوس بگیری وقتی اومدی می بینی بسته و ایراد از جای دیگه بوده به بهونه پلوس پنجاه هزار ازت گرفته 

قافل از این که نمیدانن که ما بچه اسفادی م

و جواب این شیاطین این است . 

روزی منتظر ماشین از گاراژ دارا به صبا بودم  تا نشتم

یارو کجا می ری گفتم صبا  

قیافت خیلی  آشناست  بچه کجایی  .... منو بگو یه جوری شدم . گفتم این از اوناست . 

در هینی که با گوشیم داشتم ور می رفتم 

گفتم محمد 

یک نگاه و یک دنده معکوس

دوباره پرسید بچه کجایی 

گفتم محمد 

یک لب کچ و یک کمان ابرو از خودش نشون داد 

گفت کجای صبا می ری گفتم مشهد 

دوباره یک لبخند و یک لب چرخان 

منم طبیعی

در هینی که داشتم پفک می خوردم  گفتم بفرما نوشابه

یک مکس کرد دوباره پرسید 

هوا گرم شده

گفتم همین جلو 

گفت چی همین جلو 

گفتم پیاده 

گفت

حالت خوبه  گفتم پانصد بیشتر ندارم

داشت  دو دستی می زد تو سرش 

فهمیدم منظورش چی بود 

 ازمیدان دو قدم رد شده بود می خواست پانصد بیشتر بگیره یعنی ۱۵۰۰

منم پیاده شدم و  بهش گفت گفتی اسمت چی بود

باشه  اسفاد  یادت باشه

ممنون 

نقل بود از یکی دوستان   همون شخص خسته مانده رفته بود خانه که غذا بخور ه و داستان را واسه زنش تعریف می کرده 

زنه بهش گفت شک نکن قاینی بوده 

مرده هم با جد گفت نه بابا می گفت  اسفاد

زن گفت قابله ماکارونی تو یخچاله بردار بخور تا حالت جا بیاد حالت خوب نیست 

اسفاد رو چطور نمی شناسی 

بادرینگ حقه  زردک

 مرغ پر زنی نمی شناسی

تا درب یخچال رو باز می کنه وقابلمه رو میاره، جلوش می بینه که یک اسفادی تموم ماکارانی ها رو خورده و چهار زونی  

وسط قابلمه نشسته و بهش گفت گفتی اسمت چی بود 

نقی

ما که نهار نخوردم

 ما خیلی باحالیم

۰ نظر ۳۰ فروردين ۹۷ ، ۱۶:۵۲
محمدعلی خالقی

ایستگاه شن و ماسه اسفاد :


سابقه استفاده از شن و ماسه توسط اسفادیها شاید با سابقه ورود سیمان به جمع مصالح ساختمانی برابری می کند چون قبل از ورود سیمان به جمع مصالح ساختمانی آنها برای مکان هایی مانند سقف و بدنه داخلی حوض ها از ساروج استفاده می کردند که به نوع خود ماده ای با چسبندگی قوی و پایدار بود. 

بحث اصلی این موضوع  ایستگاه شن شویی یا شن ریزی است . این ایستگاه که بصورت اتاقکی شامل  دو دیوار از ساخت هایی تخت و محکم و سقف آن که توری یا سرند بوده که در میانه شاهرود (حد فاصل تنگی گاه و آبشار چراغون) که شاهرگ کلیدی اسفاد می باشد واقع شده بود. 

طرز استفاده آن به این صورت بوده که بیل مکانیکی ، شن درشت را از بستر رود برداشته و روی سقف می ریزد که توسط توری دانه های ریز جدا شده و به داخل کامیونی که زیر سقف قرار گرفته هدایت می شد. 

قبل از احداث شهرک اسفاد در سال 59 اسفادیها بصورت شخصی از شن و ماسه های شاهرود که دانه  های های آن نسبت به شن و ماسه هاس امروزی سفید و کیفیت آن خیلی بهتر از ماسه سیاه است استفاده می کردند و با شروع ساخت و ساز شهرک ، مهندسین پیمانکار اقدام به ایجاد این کارگاه در میانه های شاهرود کردند که تمامی شن مورد استفاده برای ساخت خانه های شهرک اسفاد را تأمین می نمود  و  اکنون آثار آن شامل دیوارهای دو طرف آن باقی است که شاید برای نسل جدید  ناشناخته و مورد سوال باشد.

مختصات شاهرود: 

نقطه شروع  شاهرود  دره ای در دامنه کوه های بین اسفاد و میر آباد می باشد و  امتداد آن  از محل هایی مثل تگ زوزخ ، تنگی گاه ،  کوه بنیجی ، چنگ کلاغ ، آبشار چراغان ، لاخ های سنگوها ، دیمه زار مَج ، پَل های خاکستری ، چاه قرقروک، تگ دره ی گلستو ، قله مزار آشی ، و در نهایت قبرستان بالا عبور می کند و  در نهایت  پس از عبور از میان باغ ها و مزارعی که دو طرف آن قرار گرفته اند به جاده اسفالت منتهی شده و پس از آن بصورت شاخه های فرعی در بیابان اسفاد دیده می شود.


احمد محمدی  خالقی

۰ نظر ۲۹ فروردين ۹۷ ، ۰۲:۵۸
محمدعلی خالقی

پیلو رمه در فصل بهار


در اسفاد قدیم تقریبا همه اسفادیها گوسفند دار بودند و اسفاد سه رمه بزرگ داشت.

شیر و ماست . نون و شیر . گور ماس . فه له . چای شیر و کلیه فرآورده های مربوط به شیر و ماست قوت اصلی مردم بود.

هر رمه یک کلوون و بزرگ داشت و امور ده یک و گماری و تهیه چوپان را بر عهده داشت.

هم زمان با فصل بهار و زنده شدن طبیعت اصلا نمی شد گوسفند را در آغل نگه داشت و محیط گرم آغل و غذای خشک پارسال دیگر خوراک خوبی نبود.

گوسفندان هم در فصل بهار زندگی دوباره داشتند و تمایل به خوردن علف تازه بهار داشتند.

در فصل بهار و پایان فصل زمستان ، رمه ها میدونی می شدند .یعنی باید در طبیعت نگهداری می شدند.

گوسفندان هر روز به چرا می رفتند و شب در بیرون و آغل نگهداری می شدند و صبح زود برای شیر دوشی به پیلو می آمدند.

پیلو محل خسباندن گوسفندان است چه در بیابان و صحرا و یا محل شیر دوشی .

صبح زود چند تن از صاحبان  گوسفندان به اتفاق بچه ها به محل پیلو رمه برای شیردوشی می روند.

دوختن گوسفندان در روزهای اول سخت و دشوار است.

گرفتن گوسفندان سوور  به تنهایی امکان پذیر نیست و کمک گروهی می طلبد.

برخی گوسفندان از بین چند نفر فرار می کردند و بالاخره با سنگ و چنگ و دندان و کنده شدن پشم هایشان گیر می افتادند و گاهی اوقات کتک و فحش هم می خوردند.

کار شیردوشی را هم مردان و هم زنان انجام می دادند.

شیر گوسفندان در بهار بسیار مقوی بود چون از علف تازه بود گاهی اوقات شیر مایل به رنگ سبز بود و مه یه گوسفندان پر از شیر بود و با فشار زیاد دوخته می شد و اونقدر کف می کرد که از کاسه سر ریز می شد.

هنگام دوختن ، برخی گوسفندان فرار می کردند و یا لگد به دیکچه می زدند .گاهی هم گاله هایشان داخل شیر می افتاد و زحمت دوختن  هدر میرفت و شاید هم کاسه شیر را خود گوسفند می خورد.

برخی گوسفندان شیر دزدی داشتند و شیرشان را بالا می کشیدند تا برای بچه هایشان شیر ذخیره شود اما با خوردن چند پس مه یه شیر را پس می دادند.

معمولا مقداری شیر برای بره بزغاله ها می ماند و دوخته نمی شد.

دیکچه و کاسه های مس و نیکل برای شیر دوشی بود و در نهایت شیر به داخل پانکه و دبه ریخته می شد.

معمولا ظرف شیر  را کنار رمه می گذاشتند و دورش را با قلوه سنگ سنگچین می کردند تا چپه نشود و یا گوسفند و الاغ نتواند چپه کند.

بعد از شیر دوشی و خاموش شدن غر و بور  اولیه گوسفندان ، رمه آماده ورود خلومه گل می شد .‌......

                          کریمی آوای اسفاد

ادامه دارد.۷۷

۰ نظر ۲۸ فروردين ۹۷ ، ۰۱:۴۹
محمدعلی خالقی

۱ نظر ۲۲ فروردين ۹۷ ، ۰۰:۰۲
محمدعلی خالقی

 

 

روزگارانی چو بادی در گذر 

از قدیم مردان شیر رهگذر

سعدی و حافظ بود  مثنوی 

ریز علی روباه پنیر نادری

کاخ بود قلعه بود نون جو

در دکان کالا به کالا نون او

شور شادی در تنور و نان داغ

چلپک وجزغاله قلبر وتاغ

بوی جو و بوی نان بوی کما

در قروتی هم چنان گردن چماغ

یادته باهم چنان بازی شدیم 

گله را تا صبح گرگ بازی شدیم

یک قرون در خود فاخر بودیم

لیسک و دکون پا لخت بودیم

در بیابان ودرو چادر زدیم

از نفس افتاده در حوض بودیم

در بیابان بود حوضی در کویر 

نوش بود در آن چنین این چنین

له لهان قرقر نوش می داشتیم

بیخبر از جلبک و  موش داشتیم 

اب قناتش همیشه فور فوران

در ته شاهرود چاه غرغران

 روزگارانی چو بادی در گذر 

از قدیم مردان شیر و رهگذر 

بود اسفاد کل زیرکوه استوار

پرچمش آوازه ها و پایدار

قلب من از بوی اسفاد جان داشت

اسفاد در قلب زیرکوه جای داشت

زیرکوه هم شاخه ای از قائن

شاسکوه هم شاخه ساری لایق

بگذریم حرفم ز فوق بسیار است

حرف بز از گفته اش بسیار  است 

روزگارانی چو بادی در گذر 

این چنین بود زندگانی در کویر 

مردمی سالار آرام گرد این

این ،  بود اسفاد قلب زیرکوه

با شکوه و هم چو کوهی شاسکوه

 

 

سراینده خالقی اسفاد 20/1/96

۰ نظر ۲۰ فروردين ۹۷ ، ۲۲:۲۴
محمدعلی خالقی

خلاصه ای از ازدواج قدیم 

 

شرایط و موقعیت ده نشینی قدیم تا  حال ،  رسم و رسومات خیلی متفاوت  شده و رسومات قدیم شرایط خاص خودش را در پی داشت 

در شصت سال قبل به عنوان مثال برنج ویا نان گندم در کار نبود یا هم اگر بود به ندرت پیدا می شد 

نقل بود از یکی از دوستان اسفادی نان جو در قدیم زیاد بود و خیلی کم نان گندم پیدا می شد اگر هم بود در صندوقی نگهداری و قفلی در چمدان زده می شد ودر مواقع و شرایط مورد خاص استفاده می شد یا بین فرزندان و یا اقوام و میهمانها در مصرف نان مدیریت می شد . 

از غذاهای مورد استفاده در قدیم قروتی عدسی خورشت لوبیا خرما و یا شیر یا ماستی بیش نبود . یک خانواده ی ساده  در سال یک بار گوسفندی می کشتند  و ان را در بین اقوام و خویشان و همسایه ها تقسیم می کردند . 

خواستگاری و ازدواج در قدیم اسفاد به این صورت بود .

در قدیم محضر کد خدای قلعه ویا ریش سفید ده بود . کاغذی به عنوان عقد حلالی بین عروس داماد با امضا بزرگان صورت می گرفت  و یا هم گپی ، ورنوم  به زبان اسفادیها یعنی گفتنی صورت می گرفت . 

  شرایط و قوانین مهریه عروس به این روال بود 

 یک جلد کلام الله مجید 

 عرق چین با  یک کلاه سفید و یا لنکته ای از جنس کرباس و یک دست لهاف توشک( قدیفه ریشه دار )

وحدودا پنجاه شصت قرون نقره و کسایی هم که آب و زمین داشتند چند سره آب و  زمین مهریه می کردند. 

 

یکی دیگر از رسومات خاص قدیم بیش از چهل وپنجاه خر هیزم از بیابان بود که اقوام نزدیک داماد و یا جوانان منتخب هر کدام با یک دو خر به بیابان یا همان تاغ زاری رفته وشا ید چند شب هم در بیابان می ماندند و بیش از چهل پنجاه خر به اقوام عروس و همین طور بزرگان ده و یا ریش سفیدان بعنوان تعارفی می دادند 

و عروسی هم با یکی و دو خواننده و دف و دایره در بعضی  روستاها در ته خرمن ها ودر اسفاد هم در دالونهای قلعه ویا خانهای خودشان و پشت بامها برگزار می شد

 از شاخ وبرگ درخت سرو اسفاد هم جهت پاتخت عروس داماد استفاده می کردند که خیلی زیبا می شد و مراسمشان را با شاد باشی و مبارکی جشن می گرفتند . 

 

باتشکر خالقی 

۰ نظر ۱۹ فروردين ۹۷ ، ۱۷:۲۷
محمدعلی خالقی

۰ نظر ۱۳ فروردين ۹۷ ، ۰۲:۳۸
محمدعلی خالقی

با سلام خدمت اسفادیهای عزیز ودوستداران بازیهای قدیمی مرسوم در اسفاد. 
ریگ بازی باید عملی انجام شود به هر حال جهت یادآوری مراحل آن به شرح زیر انجام میگردد.
ریگ بازی شامل چهار مرحله میباشد که مراحل ۱و۳ هر کدام هفت بازی دارد و مرحله ۲ و۴ چهار بازی.
۱)🤗 این مرحله ۷ بازی دارد 
الف) یکه ای
ب) دو تایی
پ) سه تایی 
ت) چهارتایی
ث) ته مشتی
ج) رز برز
د) بردار و بگذار
۲) 🤗 بگیر و ببند:
الف) یکه ای بگیروببند
ب) دوتایی بگیروببند
پ) سه تایی بگیروببند
ت) چهارتایی بگیروببند
۳)🤗 قپپوکی:
الف) یکه ای قپپوکی 
ب) دوتایی قپپوکی
پ) سه تایی قپپوکی
ت) چهارتایی قپپوکی
ث) ته مشتی قپپوکی
ج) رز برز قپپوکی
د) برداروبگذار قپپوکی
۴) 🤗 پی در :
الف) یکه ای  پی در
ب) دوتایی پی در
پ)سه تایی پی در
ت) چهارتایی پی در
هر کس که همه ی این مراحل را زودتر انجام داد برنده است و با هر افتادن ریگ، فرد میسوزد وبازی به دیگری واگذار میشود .
در ضمن این بازی فل هم دارد که با تماس دست به ریگ دیگر روی زمین که جزئی از بازی است ، فل اتفاق   می افتد. 
روح بزرگان و بانیان شاد با صلوات بر محمد وآل محمد. 

احمد عظیمی اسفاد

۰ نظر ۱۲ فروردين ۹۷ ، ۱۵:۳۵
محمدعلی خالقی

با سلام و احترام

لطفا این متن را ویرایش و کامل نموده و ضمن اضافه کردن نظرات خودتان باذکر نام در پایان جمله  دوباره  متن برای دوستانتان در آوای اسفاد ارسال نمایید.

به اسفادی بودنم افتخار می کنم 

به دلیل اینکه؛

🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸

_اسفاد توانسته است 6 شهید گرانقدر  به انقلاب و نظام جمهوری اسلامی تقدیم نماید. 

 

_ اسفاد توانسته است 2 امام جمعه . حاج شیخ حیدر حسینی و حاج محمد رضا رجایی به جامعه تحویل دهد.

کریمی

🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸

اسفاد سینه آفاق دارای مردمانی باصفا 

وبه معنی سفیدی و روشنایی و اولین مکان و نقطه در منطقه زیرکوه که نور خورشید بر آن می تابد.

رضا عابدینی 

*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣

- بخاطر گوارا ترین آب . و بالاترین مکان برای اختصاص قبرستان.همه شون استعداد  مدیریت دارند و هیچکدام حرف زور را تحمل نمی کنند.

محمد علی غفاری

🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸

- سایه سار و پناهگاه استوار  شاسکوه و میلاکوو

علیزاده

🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸

_ علماء و معلمین قرآن مکتبی بنام و مشهور مرحومین آخوند ملا علی اکبر . ملا وهاب . کربلایی میرزا مسیح . ملا محمد صادق اسفادی . کربلایی خدایار

محمد حسن یعقوبی

🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸

وجود مردمانی خونگرم و با صفا......وجود قدمتی چند هزار ساله و وجود میراث فرهنگی( درخت سرو)و .......

محمدعلی صادق

🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸

_ وجود مفاخر علمی نظیر مرحوم دکتر کریمی در عرصه رفاه و تامین اجتماعی کشور

حاج اسد صادق

🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸

 

- اسفاد یکی از ستون های اصلی خط حمل مسافر در خط حاجی آباد مشهد است.

اسفاد یکی از اولین وارد کنندگان پیاز زعفران در منطقه زیرکوه است .

کریمی

*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣

_ سرو تنومند 1700 ساله اسفاد و ثبت میراث تمدنی .

اسفاد  سرشار از منابع فرهنگی و باستانی است

سرو دو هزار ساله . مزار آشی . لین صد ساله .

مرتضی میری.

*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣

اسفاد دارای خاک حاصل خیز و قبلا دارای کارگاه آهن ریزی . آهگ سوزی و کرباس و گلیم بافی . ابریشم بافی بوده است.

محمد علی کریمی.

*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣

اسفاد جلودار فعالیت های انقلابی و فرهنگی و برخوردار از جانبازان و رزمندگان غیور و جان برکف است .

اسفاد دارای پایگاه مذهبی و فرهنگی در دو کلانشهر تهران و مشهد است.

مهدی محمدی

*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣

اسفاد برخوردار از صدها تحصیل کرده دانشگاهی . ۴ دکتری . چندین فوق لیسانس و صدها لیسانس و مناصب لشکری و کشوری و مهندسی و تکنیسین است .

کریمی 

*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣

اسفاد قلب زیرکوه و جلوه دار در همه ی عرصه ها مخصوصا فرهنگی،ادبیات و ورزشی در جایگاه خوبی قرار دارد،افتخار میکنم چون اسفاد دارای بهترین محصولات و بهترین کشاورزان است،به اسفاد افتخار میکنم، چون اسفاد ❤️قلب زیرکوه❤️ است.

مهدی شمسی اسفاد

💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠

 

اسفاد بعنوان موطن و زادگاه و هویت اصلی ما  

مسعودکاظمی

*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣

 

اسفاد دارای مردمانی زحمت کش و سخت کوش  . بی ادعا و مهمان نواز و راز نگهدار . اهل دانش و فرهنگ و سیاست . و از قدیم افرادی زیادی در خصوص  طب و درمان سنتی و اطلاع رسانی و روابط عمومی متبحر بودند.

حاج عبدالرزاق نظرجانی

*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣

اسفاد دارای قناتی جاری و ساری با قدمت چند هزار ساله از زمان ساسانیان است که با دستان توانمند این آب و خاک ساخته شده است .

کریمی 

*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣

✌️✌️✌️✌️✌️✌️✌️✌️✌️✌️✌️✌️✌️

اسفاد ،اسفاد است ،قلب تپنده زیرکوه ،آنجایی که منبع انرژی مثبت درکل منطقه است ، تاحالا نشده اسفادی جماعت در جمعی که هست از اوضاع که دارد و هست گلایه کند ، هر اسفادی هرکجا که باشد بمب انرژیست ، هرکاری که باشد با تمام توان میگوید من انجامش میدهم ،،

اسفاد را آباد کنیم همچو قبل ،

هادی کریمی

*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣

اسفاد دارای سابقه طولانی در  رسیدگی قضایی و شورای حل اختلاف و خانه انصاف است.

وجود آسیاب آبی با قدمت چندین ساله. 

داوود قنبری

*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣

اسفاد به واسطه آب و هوای خاص ، مهد فرهنگ و ادب و هنر و شعر و شاعری و ادبیات  طبع لطیف بوده است وجود شاعرانی نظیر ایت الله علی اکبر علی اکبری . حاج سید علی حسینی . حاج محمد تقی عظیمی . کربلایی علیرضا حسینی . حاج محمد زمان احمد زاده . مرتضی حسینی . دکتر مظفر کریمی ....‌‌... گواه بر این موضوع است .

مرتضی حسینی اسفاد

*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣

اسفادیها  مدیر ،  مدبر ، اندیشمند و مسلط به کار و هر جا که هستند به بهترین شکل انجام وظیفه می نمایند.

اسفادیها اهل صلح و تعامل هستند و تاکنون هیچ سابقه عمیق و طولانی  در خصوص  اختلافات و درگیری های اجتماعی و فرهنگی  نداشته و ندارند.

غلامحیدر کریمی 

*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣

 

وجود این همه منابع فوق ومردمان رعوف وعزیز , درخت سرو واساتید برجسته , دکترا , شعرا , و شهیدان حرف از 

پرچمی بالا از اب  قنات گوارای اسفاد دارد

 واین اب در منطقه زیرکوه این مهم را ایجاب کرده ودر کل زیرکوه آبی به گوارای آب اسفاد نیست 

واز همه مهمتر زادگاهت واجدادت که برگرفته از اسفاد است 

هر جا سخن از یار ودیار است 

نام اسفاد قلب زیرکوه می درخشد

خالقی اسفاد 

دوستانی که تمایل دارند نظراتشان در این صفحه به یادگار بماند لطفا نظراتشان را به پی وی بنده ارسال تا ویرایش و ثبت گردد .

۰ نظر ۲۸ اسفند ۹۶ ، ۲۱:۲۲
محمدعلی خالقی

با سلام و احترام

سال ۹۶ با تمام فراز و نشیب ها به آخر خط 

رسید اما در کل سالی خوب بود

آسفالت پای چنار . تقویت اینترنت . وصل شدن گاز . آسفالت جاده اصلی . برپایی مراسم عاشورا . ۲۸ صفر و دهه فاطمیه . طرح زیبای عیدانه و همت اسفادیها در مسائل مختلف چشمگیر بود

بعضی ها ازدواج کردند . برخی ها بچه دار شدند 

و بعضی ها هم عزیزان شان را از دست دادند

دنیا یعنی همین .

یعنی محل رفت و آمد و گذر از امتحان الهی 

این تغییر فصل ها بیشتر برای این است که به یاد آخرت و قیامت بیافتیم 

الدنیا مزرعه الاخره 

هرکه در این بزم مقرب تر است جام بلا بیشترش می دهند

امیدواریم با نو شدن طبیعت 

دلهای ما هم نسبت به همدیگر نو شود و کدورت ها از بین برود.

پیشاپیش فرارسیدن عید باستانی نوروز و بهار زیبای طبیعت، با تمام زیبایی اش  را به تمامی شما اسفادیهای محترم تبریک می گوییم و برایتان آرزوی سلامتی و بهترین ها را داریم .

انشالله اگر کدورتی از ما هم دیده اید به بزرگیتان ببخشید. 

کریمی اسفاد 

۰ نظر ۲۷ اسفند ۹۶ ، ۲۱:۵۹
محمدعلی خالقی

یکی از چهره های محبوب ودوست داشتنی برجسته ی اسفاد جناب اقای رضا اسماعیلی

ستاره ای روشن 

مراسم تقدیر از ایشان در دانشگاه علوم و پزشکی تهران

۱ نظر ۲۶ اسفند ۹۶ ، ۱۱:۵۳
محمدعلی خالقی

هنرمندان 

محمد رضا خالقی، حاجی کریمی ، محمد تقی یوسف پور، تقی حسنی ، حبیب حسینی ، علی غفاری ، جعفر عابدینی ،مهدی نظرجانی ، حسین تقی زاده ، علی کریمی ، حمید براتی ،محمد حسینی ، مختار حسینی ، ابراهیم صادقی ، دادی 

۰ نظر ۲۴ اسفند ۹۶ ، ۲۳:۱۸
محمدعلی خالقی

قلعه اسفاد


سابقه تاریخی و فرهنگی قلعه اسفاد چندان روشن نیست .کتاب تاریخ حافظ ابرو تالیف شهاب الدین عبدالله خوافی قرن نهم ذیل ولایت زیرکوه قاین از توابع قهستان از قریه اسفاد نام برده است این روستا به لحاظ نزدیکی به آبیز که سابقه طولانی داشته و نیز به خاطر داشتن قنات پر آب وموقعیت خاص خود که مسلط بر دشت است دارای سابقه سکونت از اوایل ظهور اسلام و شاید قدیمی تر باشد. بعید نیست در دوره ساسانی ناحیه آبیز و اسفاد که چشمه ها و قناتهای بزرگی داشته مورد توجه فرماندهان وامراواقع شده باشد.

قلعه اسفاد از لحاظ استراتژیکی و صعب العبور بودن اهمیت چندانی نداشته چرا که نسبت به ارتفاعات اطراف به آسانی قابل تسخیر است . احتمال دارد این قلعه در مواقع ضروری و بحرانی که ساکنین احساس خطر می کردند مورد استفاده قرار گرفته زیرا در پایین این تپه و بفاصله 200متری بقایای خانه ها و معماری مسکونی که در حال حاضر بصورت تپه ماهور د رآمده دیده می شود. در اطراف قلعه دیواری از سنگ لاشه و برجهایی وجود داشته که بدین وسیله حفاظت از قلعه را آسانتر می کرده است. اتاقها تماما از سنگ لاشه ساخته شده به وسیله راهروها و درگاهها به هم ارتباط داشته اند. 

مردم اسفاد معتقدند از کنار قلعه از بدنه تپه تونلی بوده که قلعه را به قریه قدیمی اسفاد متصل می ساخت.احتمالا این قلعه به چاههای قنات مرتبط بوده و از آن طریق به قلعه قدیمی رفت و آمد داشته اند. شناخت بیشتر آن نیازمند حضور باستانسناسان می باشد.

با توجه به موقعیت روستای اسفاد ونیز بقایای معماری مانده در قلعه تاریخ آن حداقل به حدود 700سال قبل می رسد قطعات سفال لعاب دار پیدا شده به احتمال زیاد در دوره تیموری ساخته شده چون شهاب الدین عبداله خوافی «حافظ ابرو»در قرن نهم از قریه اسفاد یاد کرده است . بنا بر این می توان نتیجه گرفت که قلعه اسفاد در دوره تیمور مسکونی بوده البته نباید حاکمیت مطلق اسماعیلیان را بر ایالت قهستان در قرون پنجم و ششم نادیده گرفت . اهالی محل اظهار می دارند در قسمت قدیمی اسفاد مسجد جامعی بوده که شباهت کاملی به مسجد جامع افین داشته است و در طی دهه اخیر تخریب و به جای آن مسجد جدیدی از آجر ساخته شده است .اگر چنانچه این مسئله صحت داشته باشد قلعه مربوط به دوره سلجوقی است که مردان اسماعیلیه آن را برای مخفی شدن مناسب دانسته اند.


۰ نظر ۲۳ اسفند ۹۶ ، ۱۸:۳۹
محمدعلی خالقی


شاهرود اسفاد 

با سلام خدمت دوستان اسفادی

یکی از باشکوه ترین جاهای دیدنی اسفاد  شار چراغان و شاهرود می باشد 

در پایین تر از این شار سنگی بزرگ به نام لاخ سنگ او که این لاخ همیشه از آب باران تا برج سه لبریز بود و حیوانات چون اهو بز وحشی و پرندگان از آن شرب می کردند 

شار چراغان اسفاد در قلب کوهای اسفاد قرار دارد که تفرجگاه خوبی برای اسفادیها و روستاهای همجوار می باشد   

این شار از جایگاهی مهم در دل کوه قرار دارد که با وجود باران زیاد و آب راهایی که از نعمت خداوندی برخوردار گشته باعث ازدحام آب باران و وصل به شاهرود می باشد

صدای دل نشین باران را در شاهرود اگر به مناظره بنگرید واقعا دلچسب و رویایی ایست 

صدای پرندگان و کبک ها وبلبلها هم دلنشین و آرام بخش می باشد و از ویژگیهای این شار است و در زمان قدیم که بارندگی زیاد بود صدای شار چراغان به نوسازی هم می رسید و چشم انداز زیبایی هم داشت 

و با وجود باران زیاد شاهرود به وجود می آمد که دیدن شاهرود هم واقعا زیبایی خودش را داشت.

وبچهای دهه شصت و حتی بزرگسالان هم به دیدن آن می رفتند. که گاهی بعلت باران زیاد شاهرود به نوسازی و بیابانهای اسفاد وکر هم می ریخت.و اسفادیها با لهجه اسفادی می گفتند رود حرکت کرده

ولی روزگاری ایست این شاهرود و شار چراغان آبی به خود ندیده و به خواب  رفته است 

یادمان هست روزگارانی غلور پخت کرده و نماز باران می خواندیم و خیلی مهربان   و دوستانه در سایه این کوه بزرگ که شاسکوه نام دارد زندگی می کردیم 

روزهایت را شکر خدای مهربان 

آیا دوباره اسفاد را زیبا خواهیم دید


نگارش خالقی اسفاد

۰ نظر ۲۱ اسفند ۹۶ ، ۲۳:۳۴
محمدعلی خالقی

سایه مخابرات قلب تپنده اسفاد


    با سلام و احترام 


بعد از غروب خورشید و سایه زیبای میلاکو و شاسکو و هوای آرام بخش و فرونشستن غبار محلی ،

 مکان دوست داشتنی سایه مخابرات و جنب فروشگاه مهدی و علی شهریاری ، پای هر عابر و مسافری را به آنجا باز می کند.

جذبه افراد خاص آنجا ، شوخی ها ، متلک ها و ادبیات جذاب افراد این پاتوق بسیار شگفت انگیز است .

زیر مخابرات در تابستان تا بعد از گلهای زعفران بخاطر سایه اش مشتری فراوانی دارد.

جالب است  با چرخش خورشید  افراد آنجا نیز از چهار گوشه مخابرات برای استفاده سایه  استفاده می کنند.

ریگ بازی ، قطار بازی ، مشاعره ، بحث های سیاسی و جناحی داغ و خبر گرفتن از رم آب قنات و بیابان . گمار رمه ، انتظار آمدن رمه در فصل پاییز.آمار قیمت خرید و فروش گل زعفران . اخبار دایر بودن نانوایی و مراسم خاص و از  مراکز تصمیم گیری و تصمیم سازی و مرکز تبادل اخبار و اطلاعات و معلومات عمومی اسفاد است.

البته  در نبود تلگرام و تلفن همراه و تلفن ثابت ، مخابرات اولین مرکز ورودی و خروجی اخبار بود و هم اکنون اینترنت و تلفن همراه و تلگرام باعث کسادی کارش شده است.

به هر حال زیر مخابرات و جنب مغازه برادران شهریاری و مغازه جعفر ، بصورت شبانه روز دایر است.

برخی از هم اکنون در حال ذخیره کنده درخت برای آتیش فصل زمستان هستند چرا که تا پاسی از شب این پاتوق برقرار است.

در قدیم هم، پاتوق های پای چنار ، درب قلعه و سرچهارراه بسیار پر رونق و خاطره انگیز بوده است.

برای کلیه اسفادیهای دوست داشتنی پاتوق مخابرات جنب مغازه های حاج آقای ظاهری . برادران شهریاری و آقای جعفر یوسف پور آرزوی سلامتی و بهترین ها داریم.

شما خیلی باحالید      دوست تون داریم


                            کریمی  آوای اسفاد

۰ نظر ۲۱ اسفند ۹۶ ، ۱۹:۲۱
محمدعلی خالقی

تاریخچه حمام قلعه قدیم

 

اولین حمام ها در اتاقکی کوچک که اب قنات از وسط حمام عبور کرده و دارای دیگ و تاس و یک  دیگدان بیش نبود که آن هم در قلعه قدیم اسفاد از دو جایگاه برخوردار بوده 

 

در ضلع غربی از  کنار باغ حاج محمد حسن محمد حسینی و ضلع شرقی در روبروی باغ حاج محمد حسین جعفری و از شمال وصل به خانه حاج محمد تقی احمدی در کنار راه عام خانه ای  از دیوارهای گلی (خشتی) با پوشش مسقف گنبدی ودارای حفره هایی از سقف برای روشنایی ساخته شده بود 

این حمام در عصر خود به صورت هفته ای انجام می شد که در طول هفته از قانون زوج و فرد برخوردار بود که به عنوان مثال آقایان در روزهای زوج استحمام می کردند وخانمها در روزهای فرد

این بنا از سه بخش اصلی ساخته شده بود که بخش اصلی آن همان محل استحمام عموم یا همان خانه گلی بود 

بخش اولیه آن حوضچه ای بعنوان مخزن آب سرد به متراژ تقریبی سه در سه و به عمق دو متر که از ساروج ساخته شده و از جوب آب قنات پر می شد 

قسمت بعدی تشکیل شده از همان دیگدان یا محل روشن کردن آتش جهت گرم کردن آب 

و بخش بعدی حوضچه های اب گرم و سرد 

توضیح آن به این شرح می باشد 

تهیه چوب و هیزم از باغ و بیابانها صورت می گرفت 

حوضچه اولیه از جوب اب پر می شد واز ان توسط جوب های باریک تعبیه شده و یا از طریق سطل یا دول به دیگ منتقل می شد 

دیگ در محلی به نام دیگدان که زیرش را با چوب وهیزم شعله ور می کردند ودود از طریق تنوره یا دودکش به بیرون   هدایت می شد 

اب گرم از دیگ به وسیله دول یا سطل به حوضچه کوچکتر وسط حمام انتقال میشد این حوضچه در داخل حمام جهت معتدل  شدن اب گرم و سرد بود 

چراغ موشی و چراغ بادی هم فضای این مکان را به زیبایی خود می افزود 

خالقی اسفاد 

نگارش ۵/۱۲/۹۶

۰ نظر ۱۸ اسفند ۹۶ ، ۱۹:۱۱
محمدعلی خالقی